واقع­ بینی

واژۀ “واقع” به تنهایی به معنای راست، درست، محقق، صحیح، حقیقت[1] در کتاب لغت آمده­است و “واقع­بین” به کسی می­گویند که، واقع­بیننده، آن­که حقیقت واقع را می­بیند، طرفدار مسلک واقع­بینی[2] است.

    واقع­بینی (صفت) یکی از واژه­های اصلی این پژوهش است و معنای لغوی آن یعنی آن­که حقیقت امر را می­نگرد. حقیقت­بینی، دیدن و درک حقیقت واقع، اهمیت دادن و توجه داشتن به واقعیت و چشم­پوشی از خیال پردازی و چیزهای غیرواقعی یا بی­فایده، عمل یا توانایی دیدن، در یافتن و ارزیابی کرد رویدادها و پدیده ها به همان صورتی که هست.[3]

    واژۀ واقع­بینی در فرهنگ اصطلاحات علوم اجتماعی با عناوین، واقع­گرایی و رئالیسم[4] آمده­است. واقع­گرایی در علم، توجه به واقعیت است آن­چنان که هست، در برابر ایده­آلیسم؛[5] رئالیسم به معنای واقع­نگری، واقع­بینی[6]

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در توضیح کلمه واقع­بينی؛ با اشاره به آیۀ شریفۀ ﴿قُولُوا قَولاً سَديداً﴾[7] می­فرمایند:«کلمۀ سديد از ماده “سداد” است که به معناي اصابت رأي و داشتن رشاد است و بنابراين قول سديد، عبارت است از کلامي که هم مطابق با واقع باشد و هم لغو نباشد و يا اگر فايده دارد فايده‏اش چون سخن­چيني و امثال آن، غير مشروع نباشد، پس بر مؤمن لازم ‏است که به راستي آن­چه مي‏گويد مطمئن باشد و نيز گفتار خود را بيازمايد که لغو يا مايه افساد نباشد.»[8] 

    با دقت در خطبه­های نهج­البلاغه، نکتۀ قابل تأملی به دست مي‏آيد و آن اين که حضرت حتي در مقابل دشمن نيز حاضر نيست از واقع‏نگري دست بردارد و دست به پخش شايعات بزند؛ وی خطاب به لشکريان خود که در جنگ صفين به شاميان فحش می‏دادند، می‏فرمايد:

«إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِين وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْر»[9]

 من خوش ندارم که شما دشنام­ده و ناسزاگو باشید، اما اگر کردار زشت آنان را وصف کنید، و حال و رفتار ناروایشان را یادآور شوید، يعني واقعيت­ها را بگوييد ، هم سخن درست­تر گفته­اید و هم حجت را بیش­تر تمام کرده­اید.

    در نتیجه، آرمان­گرایی در فرهنگ و اصطلاحات علوم اجتماعی به معنای ایده­آلیسم و واقع­بینی به معنای واقع­گرایی  و رئالیسم به­کار رفته­است.

     ولی در این پژوهش آرمان­گرایی و واقع­بینی به معانی ایده­آلیسم و آرمان­گرایی به­کار نرفته­است و مقصود از “حقايق” يعنى يك سلسله افكار و معلوماتى كه با واقع مطابقت داشته­باشد. اساساً هر معنى و مفهومى آن­گاه
    اطلاق “حقيقت” به آن مى‏شود كه واقعيّت و خارجيّت داشته­باشد. پس “صدق” يا “حقيقت” در مورد فكر يا جمله­‏اى گفته­مى‏شود كه با واقع و خارج خود مطابقت كند.[10]  واقع­بین کسی است که واقعیات امور را با نگرش حقیقت­بینانه درک می­نماید.

 

 

 

3.2.1. نسبت سنجی:

نسبت­سنجی، از ترکیب دو واژه “نسبت” و  “سنجی” تشکیل می­شود. “نسبت” به معنای ربط، تعلیق و پیوستگی چیزی به چیز دیگر، ارتباط، وابستگی [11]، ارتباط داشتن،کمّیت بین چیزها مانند دو به چهار[12] پیوستگی، اتصال، ارتباط دو شخص، یا دوشیء،[13] “سنجی” سنجیدن به معنای اندازه گرفتن، چیزی را با چیز دیگر مقایسه کردن[14] می­باشد.

    در مفردات نهج­البلاغه نیز، اشاره­ای به معنای “نسب­شده” است که می­توان در این پژوهش از آن استفاده کرد.

    “نسب” ،مثل شرف قرابت است و نيز به معنى توصيف و نسبت­دادن آيد. مناسبت، مشاكلت و مماثلت است. مواردى از آن به هر دو معنى در نهج آمده­است، آن­جا که می­فرماید:

«لَاَنْسُبَنَّ الْإِسْلاَمَ نِسْبَةً لَمْ يَنسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي الْإِسْلاَمُ هُوَ التَّسْلِيمُ، وَالتَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ، وَالْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ .»[15]

وصف مى‏كنم اسلام را وصفى كه كسى قبل از من نكرده­است، كه خلاصه‏اش اعتقاد و عمل است.»[16]

    در این کلام امام علی × اسلام را نسبت به توصیفاتی که دیگران قبل از آن حضرت × ، از این واژه داشته­اند، سنجیده­است.

در نتیجه، مقصود از نسبت­سنجی در این پژوهش، سنجش ارتباط میان واقع­بینی و آرمان­گرایی در نهج­البلاغه است.

 

 

 

4.2.1. آرمان و آرمان­گرایی

آرمان به معنای آرزو، امید[17]و در کتاب لغت­نامۀ دهخدا به معنای آرزو، امل[18]و معنی دیگر آن، تقریباً کمال مطلوب غایت امل و نظایر آن باشد.[19]

    آرمان در فرهنگ علوم اجتماعی، به معنای ایده­آلیسم[20] آمده­است. ایده­آلیسم، به معنای فلسفۀ ایده­باوری، آرمان­خواهی[21]، این واژه، آیینی در اندیشۀ فلسفی است که توسط افلاطون، هگل و … عنوان شد. در این آیین، جهان خارج بیانی از ذهنیات انسانی است. سازمان­ها و پدیده­های اجتماعی با میزان تطابق آنان با نوع انگاره­ای آن سنجیده­می­شوند.[22] واژه، نوع آرمانی در کتاب دایره­المعارف علوم اجتماعی با این تعریف آمده­است:

    «مفهومی است منتسب به ماکس وبر، شبکه یا مجموعه­ای از ویژگی­ها، ناشی از تجربیات محسوس که با هم نمونه­ای ناب خالص، اصلی و ذهنی تشکیل می­دهند و واقعیات با آن سنجیده­می­شوند؛ ولی هرگز هم­چون آن نمی­شوند.[23] در فرهنگ علوم اجتماعی نیز، آرمان چنین تعریف شده است:

    «این مفهوم که در حالت جمع، به صورت “Ideals” به عنوان اسم به کار می­رود و در هر زمینه، آن­چه را که کامل شمرده­می­شود، می­رساند و به­گونه­ای نمونه و خاص در درون مجموعه­ای معین اطلاق می­شود.

    با توجه به این محتواست که اصطلاح آرمانی برای مشخص هر نما یا مدلی که هدف یا مرجع عمل شناخته می­شود. در حالت جمع، مفهوم آرمان­ها عبارت از مجموع ارزش­هایی با جهات اخلاقی، اندیشه­ای، اجتماعی،

زیبایی­شناختی که در یک  جامعه، در باربر­سوداها، هیجان­ها، نادانی­ها و یا منافع مادی قرار می­گیرند. »[24] 

    اما، آرمان در نهج­البلاغه کلمه، آرمان با واژۀ امل آمده­است، این واژه به معانی زیر به­کار رفته است:

1ـ امیدوار، آرزومند [25]  

2ـ آرزوهای طولانی و دروغین که باعث گمراهی انسان می­شود؛ لذا بدین سبب مورد مذمت و نکوهش قرار می­گیرد.

3ـ آرزوهای سازنده و بالنده، آرمان­ها و هویت­ها در پیوندی تنگاتنگ هستند. نمونه­ها آرمان­های بلند در نهج­البلاغه شامل پیروزی حق بر باطل، آزادی و عدالت، خودکفایی، صلح، امنیت و … می­باشند.[26]

    امام علی × دربارۀ آرزوی مذمت­شده می­فرمایند:

«يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا إِلَيْكِ عَنِّي… وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ» [27]

اى دنيا، اى دنيا از من دور باش… آرزوى تو ناچيز است، آه از كمى توشه آخرت.

    همین طور ایشان، دربارۀ آرزوهای درست و سازنده که موجب ادامۀ حیات بشری است، نیزمی­فرمایند:

«الدُّنيا بِالأَمَلِ»[28]

دنيا، به آرزو برپاست.

    آرزوى كمال، ريشه در سرشت انسان دارد. انسان، ذاتاً در جستجوى كمالِ مطلق است و بدين جهت، آرزوهاى او حدّ و حصر ندارد. اين خصوصيت فطرى، در حقيقت، موتورِ زندگى و اصلى­ترين عامل پيشرفت تمدّن بشر و تكامل جامعه انسانى است.

    جهان، با آرزو برپاست و انسان با آرزو زندگى مى­كند. اگر آرزو از آدمى گرفته­شود، هيچ مادرى فرزند خود را شير نمى­دهد، هيچ باغبانى نهال نمى­نشانَد، هيچ پژوهشى انجام نمى­شود، هيچ كشف تازه­اى در جهان علم، رُخ نخواهدداد و سرانجام، جامعۀ بشر، هيچ حركتى به سوى تكامل نخواهدداشت.[29]

آرمان در این پژوهش به معنای، آرزوهای سازنده و بالنده است که زندگی انسان را جهت الهی می­دهد.

    آرمان­گرایی در دانش­نامۀ آزاد ویکی پدیا، به معنی ستایش یا دنبال­کردن اصول یا اهداف متعالی یا حقیقی و به تعبیر دیگر، پیگیری مصرانۀ “آرمان” یا “ایده‌آل” است.[30] لازم به ذکر است معنی ترکیبی آرمان­گرایی در کتب لغات یافت­نشد.

    اول، كسي كه آرمان­گرایی را در اصطلاحات فلسفي اين كلمه را به­كار برده، افلاطون است.[31] آرمان­گرایی یا ایده­آلیسم[32] یکی از مفاهیم فلسفی است. ریشۀ کلمۀ ایده­آلیسم آرمان­گرایی ، ایده­آل به معنای مطلوب کامل است.[33]

    منظور از آرمان­گرایی در این پژوهش، آرمان­های دست­یافتنی می­باشد که می­توان براساس واقعیات موجود در جهت دستیابی به آرمان­ها حرکت کرد.



[1] . فلسفی، احمد، فرهنگ زبان فارسی، انتشارات پیام آزادی، 1381، ص713.
[2] .  معین،  محمد، فرهنگ معین، پیشین، ج4، ص4953.
[3]. صدری افشار،  غلامحسین و حکمی،  نسرین ونسترن، فرهنگ فارسی امروز، نشر کلمه،1373، ج2، ص1154.
[4]. Realism.
[5] . ساروخانی، باقر،  دائره المعارف علوم اجتماعی، انتشارات موسسه کیهان، 1370، ص613.
[6] . آشوری، داریوش،  فرهنگ علوم انسانی انگلیسی به فارسی، 1374، ص308.
[7].  احزاب، 70.
[8].طباطبايی، محمدحسين؛ الميزان؛ترجمه محمد باقر موسوی همدانی؛ 20 جلد؛ قم،دفتر انتشارات اسلامی؛ 1380؛ ج 16،  ص523
[9]. علّامه سید شریف رضی، نهج­البلاغه،ترجمۀ حسین استادولی، تهران، انتشارات اسوه (وابسته به سازمان اوقاف وامورخیریه)، چاپ چهارم ،1387،، خ206،ص323.
[10]. مجموعه‏ آثار استاد شهيد مطهرى ، ج‏5، ص: 325.
[11]. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، پیشین، ج47، ص470.
[12]. طهرانی، محمد علی، فرهنگ کاتوزیان، پیشین، ص763.
[13] . معین،  محمد، فرهنگ معین، پیشین، ج4، ص4715.
[14] .  عمید، حسن، فرهنگ عمید، سرپرست تالیف و ویرایش فرهاد قربان زاده،  انتشارات اشجع، 1389 ، ص700.
[15] . قرشی بنایی، سید علی اکبر، مفردات ‏نهج‏البلاغه، تصحیح محمد حسن بکائی، تهران،  مؤسسه فرهنگی نقش قبله، ج2، ص 1.
[16]. همان.
[17] . معین،  محمد، فرهنگ معین، پیشین، ص51.
[18]. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، پیشین، ج2، ص76.
[19]. همان، ج5، ص 186.
[20]. idealism
[21] . آشوری، داریوش،  فرهنگ علوم انسانی انگلیسی به فارسی، پیشین، ص308.
[22]. ساروخانی، باقر،  دائره المعارف علوم اجتماعی، پیشین، ص341.
[23] . همان، ص340.
[24] . بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، انتشارات موسسه کیهان، 1366، ص166.
[25].  زمانی جعفری، سیری در فرهنگ لغات نهج­البلاغه، انتشارات کیهان، 1367، ص924.
[26] . معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ تفصیلی مفاهیم نهج‌البلاغه، ، تهران، ذره، چ سوم، 1387 ، ج1، ص40.
 [27]. قرشی بنایی، سید علی اکبر، مفردات ‏نهج‏البلاغه، پیشین،  ج 1، ص 74، حکمت77.
[28].  ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ( لليثي) ، محقق، مصحح: حسين حسنى بيرجندى، دار الحديث‏، قم‏ 1376 ش‏ص ۶۱ ح ۱۵۷۳.
[29] . محمدی ری شهری، محمد، فرهنگ نامه آرزو ، قم، نشر دارالحدیث، ج1 ، 1385، ص12.
1.Http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C
[31]. «مكتب شناسي»، مجله معارف نشریه آموزشی اطلاع رسانی، نشریه نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، ش39، مهر85.
[32]. idealism
[33].   http://www.aftabir.com/articles/view/religion/philosophy/c7c1189436011_idealism_p1.php/

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت