رویکردهای جامعه شناختی درمورد نگرش – نقش و جایگاه زنان و خانواده |
۲-۸-۱٫ الگوی ساختی کارکردی پارسونز
بر طبق الگوی پارسونز وقتی که سه جریان جامعه پذیری[۱]، نهادی شدن[۲] و کنترل اجتماعی[۳] در یک رابطه تعادلی و هماهنگ با همدیگر عمل کنند، شخصیت افراد و به دنبال آن نگرش ها و کنش هایشان بر مبنای ارزش های اجتماعی شکل می گیرد (رابرتسون،۱۳۸۵: ۱۶۵). در دیدگاه پارسونز، اخلاقیات، ارزش ها و نگرش ها از اهمیت بالایی برخوردارند و البته نگرش ها و رفتار انسان ها تنها از طریق محاسبات عقلانی نیست بلکه در شکل گیری این نگرش ها و رفتارها، ارزش های غیر منطقی نیز نقش دارند (چلبی،۱۳۷۷: ۴۴).
پارسونز قضیه بنیادی و پویایی جامعه شناسی را حاصل تلفیق الگوهای ارزشی با تمایلات مبتنی بر نیاز می داند. او بیان می کند که در فراگرد اجتماعی شدن موفق، هنجارها و ارزش ها ملکه ذهن می شوند؛ یعنی به حالت بخشی از وجود کنشگران در می آید و در نتیجه کنشگران ضمن دنبال کردن منافع شان، به مصالح کل نظام نیز خدمت می کنند. پارسونز تمایلات نیازی را مهمترین واحد انگیزش کنش به شمار می آورد. او معتقد است که تمایلات نیازی، کنشگران را مجبور می کند تا چیزهایی را که در محیط عرضه می شوند بپذیرند و یا رد کنند. وقتی در مواقعی که چیزهای موجود تمایلات نیازی را ارضا نکنند، بدنبال چیزهای تازه بروند (ریتزر،۱۳۷۹: ۱۴۰-۱۳۶).
پارسونز در نظریه کنش خودش از متغیرهای الگویی[۴] صحبت می کند. پارسونز در آن نشان می دهد که ارزش همراه با کنش، از خارج در فرد تحمیل نمی شود بلکه در مناسبات متقابلشان با جامعه ایجاد می گردد و در واقع این ارزش ها هستند که در عمل، شرایط ساختی کنش اجتماعی را تشکیل می دهند او با توجه به تنوع این ارزش ها بحث متغیرهای الگویی را مطرح می کند که منظور از متغیر، انتخاب یک شق از دو شقی است که عامل قبل از آنکه معنای موقعیت بر او معلوم باشد و بخواهد به عمل دست بزند باید یکی از آن دو را انتخاب کند که هر یک از این متغیرهای الگویی از دو حالت خارج نیست: یکی اینکه، آیا عامل به موضوع علاقه مند است و اینکه علاقه مندی اش را اعلام می کند و یا از ابراز آن خودداری می کند و دوم اینکه، عامل موضوع را بخاطر هدف ویژه و خاصی مد نظر دارد و یا بدون نفع خاصی از جهات کلی دنبال می کند.
پارسونز این شقوق را طبقه بندی می کند: ۱٫عاطفی بودن در برابر خنثی بودن از لحاظ عاطفی، شقی که فرد نسبت به موضوع علاقه مند یا بی اعتناست ۲٫جهت گیری جمعی در برابر جهت گیری به سوی خود ۳٫عام گرایی در برابر خاص گرایی ۴٫کیفیت ذاتی در برابر جنبه عملی ۵٫ویژه بودن در برابر پراکنده بودن. پارسونز متغیرهای الگویی را به طور مستقیم به نظریه نظام اجتماعی خود پیوند می دهد و معتقد است که این قالب های تحلیلی برای هر نوع ترکیبی آمادگی دارد و هر کنشی را به وسیله آن تشریح کرد (توسلی،۱۳۸۴: ۲۴۴-۲۴۲).
۲-۸-۲٫ بی سازمانی اجتماعی[۵]
فرض اصلی این دیدگاه این است که در گذشته مشکلات اجتماعی، به این صورت که امروز وجود دارد، نبوده و جامعه در یک حالت تعادل به سر می برده و اعمال و کنش ها بر مبنای ارزش ها، هنجارها و وفاق همگانی صورت گرفته است. امروزه با تغییرات اجتماعی که صورت گرفته این وفاق همگانی شکسته شده و بالاجبار نگرش ها، کنش ها و شرایط جدیدی را ایجاد نموده است، به طوری که نگرش ها و کنش های گذشته دیگر کارایی خود را از دست داده است و دانش جدید موجب منسوخ شدن روش های قدیمی و ارزش های جدید جایگزین ارزش های گذشته شده است. البته باید در نظر داشته باشیم که مکانیسم اجتماعی به گونه ای است که در زمان بی سازمانی می تواند به سازمان یابی مجدد و بازگشت تعادل منتهی شود اما مشکل اصلی، گذر از این وضعیت بی سازمانی اجتماعی است که شامل شکست در ساختار سازمان است یعنی بسیاری از عناصر، ممکن است از زنجیره خارج شوند و تاثیر هنجارهای اجتماعی بر گروه ها و افراد ضعیف می شود و در نتیجه کم شدن فعالیت های جمعی در جامعه، تضاد نقش و هنجار، تحرک، فقدان همبستگی گروهی به اشکال مختلف انحراف ظاهر می شود (واگو،۱۳۷۳: ۳۱۷).
۲-۸-۳٫ مکتب تفهمی[۶]
بنیان گذار این مکتب ویلهلم دیلتای[۷] است. او معتقد بود: رفتار انسان ها در جوامع، رفتاری معنادار است که این رفتار با نیت و قصد عاملان در ارتباط است و بدون فهم این نیات و مقاصد، نمی توان به کنه رفتار انسانی و واقعیت های پدیده های اجتماعی پی برد. او مدعی است موضوعاتی که باید به وسیله علوم به روح تحلیل شوند، افعال و نهادهایی هستند که به وسیله نیات هدایت می شوند و بنابراین به ارزش ها بستگی دارند و هر آنچه در واقعیت هست از احساس ارزش و تصور کمالی آن جدا ناپذیر است (فروم،۱۳۶۲: ۷۶).
ماکس وبر[۸] نیز با طرح مفهوم درون فهمی به فهم عمل اجتماعی معین به صورت ذهنی و از طریق تفسیر شهودی و یا سعی در درک حالات ذهنی فرد عمل کننده تاکید می کند. به نظر وبر بسیاری از اعمال اجتماعی، با معیارهای عینی قابل اندازه گیری نیستند و فهم عمل و انگیزه های بروز آن منوط به درک دنیای ذهنی خاص عامل یا عاملین آن است. البته او معتقد است که این شیوه، به تنهایی کفایت نمی کند بلکه با تفهم فرضیات به دست می آیند (ساروخانی،۱۳۷۰: ۸۵۰ به نقل از حیدری ۱۳۸۸).
حضور زنان در بیرون از خانه، باید خود و مجموع نیازهایشان را به خوبی بشناسند و همچنین این پدیده را با تمام شرایط، ویژگی ها و پیامدهایش بشناسند و میزان اثرگذاری آن را بر زندگی خانوادگی شان دریابند.
[۱]. Socialization
[۲]. Institutionization
[۳]. Social Control
[۴]. Pattern Variables
[۵]. Disorganization
[۶]. Comprehensive School
[۷]. W. Dilthey
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-09-15] [ 02:28:00 ب.ظ ]
|