۴-۲-۱۴-عالم گِل چون بوته زرگران است
همان طور که طلا و نقره در بوته زرگران عیارشان خالص می شود، دنیا نیز روان انسان را خالص می کند:
زر ناقص عیار از بوته صائب می شود کامل روان نــا گشته خالص، مغتنم دان عالم گل را (دیوان،ص۱۵۵)

۴-۲-۱۵-دنیا چون پسته هرزه خند است
عیش دنیایی چهره را بی طراوت می کند،همچون پسته که هرزه خندی پوست آن را می خشکاند:
عیش دنیـا بی طراوت می کنـد رخســـار را پوست بر تن خشک شد از هرزه خندی پسته را
(دیوان،ص۲۷۳)

۴-۲-۱۶-جهان تماشا گاه است
چشم پوشی کردن از جهان نشانه انسانهایی است با بلوغ فکری و نظری بسیار،محو دنیا شدن همچون کودکی است که تماشای چیزهای عجیب و شگفت آور او را گم راه می کند.پس دنیا محل تماشاست، تماشاگاهی غریب و شگفت آور.
مردم بالغ نظر چشم از جهــان پـــوشیده اند می بـــرد اطفــــال را از جـــا تماشای غریب
(دیوان،ص۴۵۳)
دنیا محل تماشا و محو دنیا شدن همچون غفلت طفل از معلم هنگام تماشا و از یاد مرگ رفتن است:
محو دنیا را به گــــرد دل نگـــردد یاد مرگ از معلــم طفـــل هنـــــگام تماشا غافل است
(دیوان،ص۵۶۵)
از نظر صائب در تماشاگاه دنیا کوچکترین لغزش روی برگرداندن آسایش از انسان را به دنبال دارد
تا بـــه دامــــان قــیامت روی آسایش ندید در تمـــاشا گــــاه او پایی که لغزیدن گرفت
(دیوان،ص۱۰۶۸)
هیچ بهره ای از جهان نصیب انسان نمی شود جز تماشا کردن دنیا زیرا انسان همیشه آماده سفر است
نیست صائـــــب جز تماشا بهره ما از جهان شبنم پـــا در رکـــاب مـا به بستان بار نیست (دیوان،ص۹۲۶)
که در بیت فوق دنیا محل تماشاست و انسان شبنم پا در رکاب که آماده فرو افتادن است.
یا در جایی دیگر
ز فیض ســرمه حیــرت در این تماشـاگاه یکی شـــده است چو آیینه خوب زشت مرا
دانلود پایان نامه
(دیوان،ص۱۷۲)
جهان چون معرکه است در دست معرکه گیران و ما چون بی خبران سرگرم تماشای آن هستیم.
سرد شــد معرکــه عالم و چون بــی خبران همچنـــان در ســرما ذوق تماشا گرم است
(دیوان،ص۵۸۷)

۴-۲-۱۷-جهان چون دیده سوزن تنگ است
جهان برای کسی که از آن غافل مانده و دنبال خواهشهای نفس است چون دیده سوزن تنگ است.
جهان چو دیده ســـوزن بـــود بر آن غافل کــــه تـــار و پود حیاتش زرشته امل است
(دیوان،ص۵۶۰)
از دیدگاه صائب جهان با این وسعت برای کسی در قید و بند زمان است چون چشم سوزن تنگ است.
چون چشم سوزن است جهان وسیــع،تنگ صائـب به چشم هر که مقیّد به ساعت است
(دیوان،ص۴۸۳)
همچنین:
هر گوشه ای که گـــوشه چشمی در او بود گـــر چشــم سوزن است به دنیا برابر است
(دیوان،ص۵۰۹)
جهان چشم مور است تنگ و نازک و صائب از آن شکوه ای ندارد زیرا برای شاعر نازک خیال جهان تنگ، میدانی است.
زتنگنای جهان نیست شکـــــوه صائب را کــه چشم مور به نازک خیال ،میدانی ست
(دیوان،ص۹۰۵)

۴-۲-۱۸-دنیا چون تنور است
عالم افسرده چون تنور سرد است
افسردگی در روانشناسی Psychological depression
می توان از عالم افســرده،دل برداشت زود از تنـــور سـرد می گردد نان به گرمی جدا
(دیوان،ص۲۲)

۴-۲-۱۹- جهان جای تلخی است
از جهان تلــخ نتـــوان با درشتی کام یافت کــــز زبان چرب، تشریف شکر بادام یافت
(دیوان،ص۱۰۳۹)
کار فرمایی چو شیرین در جهان تلخ نیست ورنــه چـــون فرهاد دستی در هنر داریم ما
(دیوان،ص۳۵۵)

۴-۲-۲۰-عالم چون می تلخ است
ترا هر کس که دارد از غم دنیا چـه غم دارد کــه چون می تلخ عالم گوارا از تو می گردد
(دیوان،ص۱۲۰۳)

۴-۲-۲۱-جهان خاکدان تیره است
اگر تپیدن دل تـــرجمان نمــــــی گردید کــــه می شناخت درین تیره خاکدان غم را
(دیوان،ص۱۷۳)
جــای قرار نیست دریــن تیـــره خاکدان در بحـــر همچــو سیـــل فشان گرد راه را
(دیوان،ص۲۶۹)
چـــون کـــودکان یتیــم درین تیره خاکدان پهلـــوی خشک خــویش مرا گاهواره است
(دیوان،ص۷۱۸)
مرا کســی کــه ز چـــاه عــدم بیرون آورد چو سیــل سر چه به این تیره خاکدان می داد

 

 


موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...