کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



صورت جدی تحت درمان قرار می­گیرند (کاپلان­و سادوک، [1]2002).

این اختلال همیشه مورد توجه بوده است و روش های درمان­های زیادی، از جنبه­ های متفاوتی برای مواجهه با این اختلال مورد بررسی قرار گرفته­اند. با این وجود، اغلب به صورت یک دوره­ی بالینی مزمن مشاهده می­شود و 39%تا15% از موارد ممکن است یک سال پیش از شروع علائم همچنان افسرده باشند یعنی علائم آن­ها با معیارهای اختلال افسردگی اساسی مطابقت کند (برتی و سرونی،[2]1984) و 22% موارد بعد از 2 سال همچنان افسرده باقی بمانند (کلر و همکاران،[3]1984).

در این میان عوامل زیادی در شکل­ گیری و تداوم افسردگی نقش دارند که می­توان به نقش سرمایه ­روان­شناختی[4] تأکید کرد. این مفهوم  به ­عنوان سازه­ی مفهومی از روان­شناسی مثبت­گرا[5] می­باشد که با ویژگی­هایی از قبیل باور فرد به توانایی­هایش برای دستیابی به موفقیت، داشتن پشتکار در دنبال کردن اهداف، ایجاد اسنادهای مثبت درباره­ی خود و تحمل کردن مشکلات تعریف می­شود ( فرد لوتانز و کیله لوتانز و برت لوتانز،[6]2004). هم ­چنین برخوردار بودن از سرمایه روان­شناختی افراد را قادر می­سازد تا در برابر موقعیت­های استرس­زا بهتر مقابله کرده، کم­تر دچار تنش شده، در برابر مشکلات از توان بالایی برخوردار شوند، به دیدگاه روشنی در مورد خود رسیده و کم­تر تحت تأثیر وقایع روزانه قرار می­گیرند لذا دارای سلامت روان­شناختی بالقوه­ای نیز هستند (روبینز واترز، ماش، ساککیوپه،[7]1994).

امروزه هم بخش عظیمی از اشکال بیماری­ها (اعم از روانی، جسمانی) در کشورهای در حال توسعه در ارتباط شدید با عوامل و مدلهای اجتماعی رابطه­ قوی دارند (سازمان بهداشت جهانی، [8]2001). اثرات این عوامل در درازمدت کارایی خود را نشان می­دهند، مشکلاتی چون فقر، شکست در تحصیلات، زندگی در محیط فیزیکی نامناسب، سطوح بالای عدم امنیت در جامعه (مثل خشونت، تصادفات) و مسائلی چون حوادث منفی زندگی از جمله جدایی از والدین، از دست دادن کار یا مهاجرت اجباری که از عوامل اجتماعی هستند، تأثیرات زیادی بر سلامت­روانی افراد دارند (هارفام،[9]2004).

تحقیقات نشان داده­اند که سرمایه ­اجتماعی[10] بالاتر با انسجام اجتماعی بیش­تر به بهبود شرایط بهداشت روانی جامعه کمک می­ کند (کاواچی، کندی، لوچنر، پروتو،[11]1997).

جامعه برای تربیت دانشجویان که مستعدترین گروه اجتماعی محسوب می­شوند هزینه­ های کلان معنوی و مادی را متحمل می­شود و به همین دلیل هرگونه اختلال در سلامت و جسم دانشجو تهدیدی بر این سرمایه ­گذاری است چرا که دانشجویان هر کشور متضمن سازندگی آن سرزمین هستند و سلامت جسم و روان تک­تک آنان اثر بسیار مهمی در آینده آن کشور دارد. افسردگی در بین دانشجویان می ­تواند در کسب مهارت­های اجتماعی و تکامل شخصیت اختلال ایجاد کند، و از میزان موفقیت و پیشرفت تحصیلی آنان بکاهد و آن­ها را از رسیدن به جایگاه ویژه­ای که انتظار دارند و در واقع شایسته­ی آن هستند باز دارد. و در موارد شدید موجب شکست و ناکامی در زندگی شده، و باعث اختلال در پیشرفت جامعه و عواقب ناشی از آن شود)  شمشیری نظام، کافیان تفتی، انصاری، 1383(. این مطالعه در جهت بررسی نقش سرمایه ­روا­ن­شناختی و اجتماعی در شکل­ گیری و تداوم افسردگی در بین دانشجویان صورت گرفته است.

1-2- بیان مسأله

افسردگی اختلالی است که با کاهش انرژی و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بی­اشتهایی و افکار مرگ و خودکشی مشخص می­شود و با تغییر در سطح فعالیت، توانایی­های شناختی، تکلم، وضعیت خواب، اشتها و سایر ریتم­های بیولوژیک همراه است؛ که به اختلال در عملکرد شغلی، روابط اجتماعی و بین­فردی منجر می­شود این بیماری با احساس یأس و ناامیدی، ناراحتی، فقدان هر گونه انگیزه و امید و کاهش سطح اعتماد به نفس و بدبینی همراه است (کاپلان و سادوک،2007).

25% زنان و 12% مردان یک دوره­ی افسردگی اساسی را در طول عمرشان تجربه می­ کنند. از سویی در مورد علت­شناسی افسردگی به عوامل مختلفی تأکید شده است از جمله کژکاری و عدم تعادل در واسطه­های مغز، هورمون­ها، نقص در هویت، اشکال در پردازش اطلاعات و روابط مختل خانوادگی (نوری، 1384).

در بین عوامل موثر در شیوع و ابتلا به افسردگی و پیامدهای آن، می­توان به نقش شبکه ­های اجتماعی و به تبع آن سرمایه اجتماعی اشاره نمود. در این راستا، یک مطالعه بر روی 700 آمریکایی آفریقایی­تبار نشان می­دهد بین سرمایه اجتماعی و اضطراب و افسردگی رابطه­ تنگاتنگی وجود دارد به این معنی که افراد افسرده به دلیل وضعیت روان­شناختی خویش از اعتماد بین­فردی پایین و شبکه ­های اجتماعی نازل و روابط محدود به عنوان سرمایه اجتماعی برخوردارند (کاترونا و راشل، هلسینگ،[12]2000   توضیح اینکه سرمایه ­اجتماعی مجموعه ­ای از هنجارهای موجود در سیستم اجتماعی است که موجب ارتقای سطح همکاری، همیاری میان اعضای یک گروه یا جامعه می­شود و پایین آمدن آن، افزایش سطح هزینه­ های تبادلات و ارتباطات را موجب می­گردد (فوکویاما،[13]1999).

از سویی به نظر می­رسد که افراد افسرده به دلیل وضعیت روان­شناختی ویژه از منا­بع سرمایه­ روان­شناختی از قبیل خودکارآمدی، تاب­آوری، امید، خوش­بینی برخوردار نیستند. در این راستا کارور وگینز،[14](1978) نشان دادند که خودکارآمدی و خوش­بینی به­عنوان مؤلفه­ های سرمایه­ روان­شناختی به طور

 معکوس با افسردگی رابطه دارند.

اهداف پژوهش

هدف کلی

تعیین نقش سرمایه اجتماعی و روان­شناختی در پیش ­بینی وقوع و عدم وقوع افسردگی غیربالینی

هدف جزئی

تعیین نقش مؤلفه­ های سرمایه اجتماعی در پیش ­بینی وقوع و عدم وقوع افسردگی غیربالینی

تعیین نقش مؤلفه­ های سرمایه روان­شناختی در پیش ­بینی وقوع و عدم وقوع افسردگی غیربالینی

تعیین تفاوت سرمایه اجتماعی و مؤلفه­ های آن در افراد افسرده غیربالینی و افراد عادی

تعیین تفاوت سرمایه روان­شناختی و مؤلفه­ های آن در افراد افسرده غیربالینی و افراد عادی

1-5- فرضیه ­ها

این مطلب را هم اگر خواستید بخوانید :

 

سرمایه اجتماعی و روان­شناختی قادرند وقوع یا عدم وقوع افسردگی غیربالینی را پیش ­بینی کنند.

مؤلفه­ های سرمایه اجتماعی قادرند وقوع یا عدم وقوع افسردگی غیربالینی را پیش ­بینی کنند.

مؤلفه­ های سرمایه­ روان­شناختی قادرند وقوع یا عدم وقوع افسردگی غیربالینی را پیش ­بینی کنند.

بین افراد افسرده غیربالینی و افراد عادی از نظر سرمایه اجتماعی و مؤلفه­ های آن تفاوت وجود دارد.

بین افراد افسرده غیربالینی و افراد عادی از نظر سرمایه روان­شناختی و مؤلفه­ های آن تفاوت وجود دارد.

متغیر ملاک: سرمایه اجتماعی، سرمایه روان­شناختی

متغیر پیش­بینی: افسردگی غیربالینی و وضعیت عدم بیماری

1-6- تعاریف متغیرها

تعریف مفهوم افسردگی[15]

افسردگی حالت روانی ناخوشایندی است که با دلزدگی، یأس و خستگی­ناپذیری، مشخص می­شود و در بیشتر مواقع با اضطراب کم و بیش شدید همراه است (بنا به تعریف پیه­رون،[16]1973؛ به نقل از دادستان، 1376). افراد مبتلا به این اختلال چنانچه نشانه­ های مذکور را در حد شدید و عمیق نداشته باشند ولی از داشتن این نشانه­ها در رنج باشند به عنوان افسرده غیر بالینی تلقی می­شوند.

تعریف عملیاتی افسردگی

در این پژوهش برای تعیین افراد افسرده غیربالینی از پرسشنامه افسردگی بک[17](BDI.11) استفاده شد و نمره­ای که افراد در این پرسشنامه بدست خواهند آورد، مبتنی بر خط برش نمره(30 تا 18 )به عنوان ملاک افسردگی غیربالینی در نظر گرفته شد.

  

تعریف مفهومی سرمایه ­روان­شناختی

سرمایه ­روان­شناختی یک وضعیت مثبت روان­شناختی است که بیانگر تلاش فرد در جهت پیشرفت خود و آینده می­باشد (لوتانز و همکاران، 2007).

تعریف عملیاتی سرمایه­روان­شناختی

منظور از سرمایه ­روان­شناختی نمره­ای است که آزمودنی­ها در پرسشنامه­ی سرمایه ­روان­شناختی    لوتانز و همکاران (2007) بدست می­آورند.

مؤلفه های سرمایه ­روان­شناختی

تعریف مفهومی خودکارآمدی [18]

باورها و قضاوتهای فرد به توانایی­های خود در انجام وظایف و مسئولیت­ها(بندورا،[19] 1986،1997­).

تعریف عملیاتی خودکارآمدی

در این پژوهش منظور از خودکارآمدی نمره­ای است که فرد در سؤالات مربوط به خرده مقیاس سؤالهای آزمون سرمایه­ روان­شناختی PCQ بدست می­آورد.

تعریف مفهومی امیدواری[20]

اسنایدر و همکاران[21](1991) امید را مجموعه ­ای شناختی می­دانند که مبتنی بر احساس موفقیت ناشی از منابع گوناگون و مسیرها و شیوه ­های انتخاب شده برای نیل به اهداف است.

تعریف عملیاتی امیدواری

در این پژوهش منظور از امیدواری نمره­ای است که آزمودنی در پاسخ به خرده­ مقیاس سؤالهای آزمون سرمایه روان­شناختی، PCQ بدست می آورد.

تعریف مفهومی خوش­بینی[22]

خوش­بینی به جهت­گزینی اشاره دارد که در آن معمولاً پیامدهای مثبت مورد انتظارند و این پیامدها به عنوان نتایج عوامل ثابت، کلی، درونی، در نظر گرفته می­شود (بویری، 1386).

تعریف عملیاتی خوش­بینی

در این پژوهش منظور از خوش­بینی نمره­ای است که فرد در سؤالات مربوط به خرده مقیاس سؤالهای آزمون سرمایه روان­شناختی PCQ  بدست می آورد.

      تعریف مفهومی تاب­آوری[23]

گارمزی و ماستن[24] (1991) تاب­آوری را یک فرایند، توانایی، پیامد سازگاری موفقیت­آمیز با شرایط تهدید کننده تعریف نموده ­اند.

تعریف عملیاتی تاب­آوری

در این پژوهش منظور از تاب­آوری نمره­ای است که فرد در سؤالات مربوط به خرده مقیاس سؤالهای آزمون سرمایه روان­شناختی، PCQ بدست می­آورد.

  1. Kaplan & Sadock’s
  2. Berti & Seroni
  3. Celler &etal
  4. Psychology Capital
  5. Positive Psychology

 

 

 

  1. Luthans .F, Luthans. K, Luthans. B
  2. Robinze &Waters-Marsh & Caccioppe
  3. Who
  4. Hurfam
  5. Social Capital
  6. Kawach i& Kennedy & Lochner & Prothwo

 

 

 

  1. Katrona & Helsinge &Rashel
  2. Fukuyama
  3. Carver& kinze

[15]. Depression

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-07-04] [ 09:18:00 ب.ظ ]




عنوان                                                                                                                   صفحه

شکل 2-1 : نمودار زنجیره علی – عصبی نارساخوانی نیکلسون و فاوست (1999)……………………………. 37

شکل 2-2 : الگوی تجدید نظر شده ی حافظه ی فعال (بدلی ، 2000)……………………………………………… 42

 

 

 

 

چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی آموزش راهبردهای حافظه ی فعال بر بهبود عملکرد مهارت خواندن دانش آموزان نارساخوان پسر دوره ابتدایی شهر صحنه در سال تحصیلی 93- 92 انجام شده . در این پژوهش از روش آزمایشی و از طرح پیش آزمون وپس آزمون با گروه کنترل استفاده شد . برای این هدف 36 دانش آموز پایه ی سوم و چهارم برای نمونه گیری انتخاب شد ه و به روش تصادفی 18 نفر در گروه آزمایش و 18 نفر دیگر در گروه کنترل گمارده شدند . ابزار های مورد استفاده برای گردآوری داده ها شامل  چک لیست خواندن برای شناسایی اولیه کودکان مشکوک به نارساخوانی ، آزمون هوش وکسلر کودکان برای اندازه گیری بهره هوشی ، آزمون تشخیصی خواندن فلاح چای (1374) برای تعیین عملکرد خواندن دانش آموزان بود . آموزش های ارائه شده براساس راهبردهای برنامه آموزشی حافظه ی فعال کلامی دن (2008) به مدت هشت جلسه 60 دقیقه ای طراحی و به صورت انفرادی به آزمودنی های گروه آزمایش ارائه گردید . نتایج بدست آمده از تحلیل کوواریانس نشان دهنده این است که تفاوت میانگین گروه آزمایشی حافظه ی فعال و گروه کنترل در پیش­آزمون و پس­آزمون معنادار است. پس می­توان نتیجه گرفت که آموزش حافظه ی فعال به دانش­ آموزان نارساخوان، در بهبود عملکرد خواندن (دقت، سرعت و درک) موثر بوده است  .

واژه های کلیدی : نارساخوان ، راهبردهای حافظه ی فعال ، عملکرد خواندن ، دانش آموزان پسر دوره ابتدایی شهر صحنه

 

 

 

 

فصل یکم

کلیات پژوهش

 

 

 

  • پیش گفتار
  •  

یکی ازشایعترین انواع اختلالات یادگیری ، اختلال درخواندن یا نارساخوانی است نارساخوانی به عنوان اختلالی درکودکان که علیرغم برخورداری ازآموزش های مناسب با سطح هوشی شان درزمینه ی مهارت های زبانی مثل خواندن ، نوشتن وهجی کردن ، ناموفق هستند تعریف می شود . افرادنارساخوان به دلیل اختلال خواندن در اغلب دروس خود با مشکل مواجه می شوند ( صداقتی ، فروغی، شفیعی و مراتی،1389). بسیاری از تحقیقات نشان می دهند که عملکرد کودکان مبتلابه اختلال خواندن از نظر  حافظه ی فعال بسیار ضعیف تر از کودکان عادی است ( میرمهدی ، علیزاده و سیف نراقی،1388). حافظه وخواندن در تعامل نزدیک با یکدیگر هستند.  ظرفیت ناکافی حافظه ی فعال یا سازمانده ی ضعیف حافظه ی بلند مدت می تواند مشکلات خواندن یا درک مطلب خواندن را ایجاد کند. حافظه ی فعال توانایی حفظ اطلاعات در ذهن در یک لحظه معین را تحت تأثیر قرار می دهد و حافظه بلند مدت را در طول خواندن فعال می کند.  مشکلات حافظه ی فعال به ویژه مانع پردازش ساخت جمله ی طولانی و درک آن می شود (نومینن[1]،2002).

اصطلاح حافظه ی فعال اشاره دارد به سیستمی که مسئول دست کاری و ذخیره سازی موقت اطلاعات است. کارکردآن به عنوان یک فضای کاری ذهنی است که می تواند به طور انعطاف پذیر برای حمایت از فعالیت های شناختی روزانه که هم نیاز به پردازش دارد و هم ذخیره سازی مورد استفاده قرار بگیرد (گدرکول[2]،آلاوی[3]،ویلیس[4]وآدامز[5]2006) .این حافظه یکی از فرایندهای شناختی مهم است که زیر بنای تفکر و یادگیری می باشد ونقشی حساس خواندن و ریاضیات کودکان دارد همچنین نقش زیادی را در ناتوانی های یادگیری ایفا می کند .تحقیقات در مورد کودکان با ناتوانی های یادگیری نشان می دهد که نقایص حافظه در حافظه ی ، فعال مرتبط با ناتوانی های خواندن ، نوشتن و ریاضیات است )ماسورا6،2006)

) سوانسون7وسیگل ،2001) در پژوهشی نشان دادند که در حوزه ی خواندن و ریاضیات کودکان با ناتوانی یادگیری دچار کمبودهایی در حافظه ی فعال هستند که مربوط است به حلقه ی واجی که یک جزء از حافظه ی فعال است که مختص حفظ اطلاعات مبتنی بر گفتار است که در خدمت شناخت پیچیده مانند درک مطلب خواندن ، حل مسئله و نوشتن است  .پژوهش های دیگری نشان دادند که دانش آموزان با اختلال خواندن در حوزه حافظه ی فعال ضعیف هستند . نوو1و برزنیتز2 (2011)  در پژوهشی حافظه ی فعال ، زبان ، آگاهی واجی ، خواندن و نوشتن، سرعت نامیدن ، وسرعت پردازش را برای پیش بینی توانایی های خواندن )رمزگشایی ، درک مطلب و زمان خواندن( را در کودکان6  ساله بررسی کردند . نتایج نشان داد که حافظه ی فعال کلامی  بیشترین سهم را در

این مطلب را هم اگر خواستید بخوانید :

جذب مخاطب هدفمند | استراتژی های موفق و کاربردی

 پیش بینی هر سه توانایی خواندن  )رمزگشایی ، درک مطلب و زمان خواندن ( درسال بعد داشت  .

 

 

 

1-2-بیان مسأله:

خواندن، یکی ازفعالیت های بسیارهوشمندانه ای است که انسان درطول زندگی یادمی گیرد. برخی از کودکان به رغم دریافت آموزش کافی ، داشتن بهره ی هوش بهنجار ، نداشتن مشکلات عاطفی وهیجانی، بینایی وشنوایی،انگیزه کافی‌‌،فرصت های اجتماعی ـ فرهنگی مناسب قادر به یادگیری خواندن حروف و کلمات ازطریق آموزش های رایج مدارس عادی نیستند(سیف نراقی ، 1387(  . مشکلات ویژه و مزمنی در کاربرد توانایی های خواندن[ ‌‌‌‌‌‌نارساخوانی1] دارند .

شایع ترین نوع ناتوانایی یادگیری  نارساخوانی است. بعضی از کودکان با وجود هوش متوسط و فرصت های آموزشی و عدم وجود اختلال هیجانی ،یادگیری خواندن برای آن ها دشوار است. همچنین سن خواندن کودکان نارساخوان دو سال یا بیشتر از سن تقویمی آن ها پایین تر است(واجوهیئن2 و نایدو3،  2011) . زیر بنای بسیاری از مشکلات یادگیری دانش آموزان به طوری که باعث ضعف در خواندن و درک مطلب منجر به ناتوانایی حل مسأله نیز می گردد ناتوانایی در خواندن است (سیگل4، 1988) . امروزه محققانی که در حوزه خواندن کار می کنند توافق دارند که عادت و مهارت های پایه ای وجود دارد که درک خواندن و یادگیری در تمامی زمینه ها را افزایش می دهد (به نقل از کوتا5 ، کتابخانه ایده معلم لندن ، 2008).شیوع نارساخوانی در کودکان در سن مدرسه 10ـ 5 درصد است اگر چه در بعضی از پژوهش ها این رقم بالای 20 درصد نیز گزارش شده است (بروسنان6و همکاران ، 2002  ) .

اهمیت و ضرورت پژوهش

خواندن اساسی ترین ابزار یادگیری دانش آموزان است (سن1، 2009) . تربیت خوانندگان فعال با انگیزه و  خودگردان یکی از اهداف اصلی برنامه های آموزشی خواندن می باشد  امروزه مهارت خواندن در زندگی روزمره و حرفه ای افراد نقش بسیار مهمی یافته است خواندن نه تنها مهارت زندگی و دانش را ارتقاء می بخشد بلکه فرایند تصویر سازی ما را از دنیا تحت تأثیر قرار می دهدو در رشد هیجانات ، اخلاق و هوش کلامی نقش عمده ای دارد(هاریسون2، 2004 ، به نقل از احمد پناه، 1389) . مشکلات خواندن از اساسی ترین مشکلاتی است که کودکان با ناتوانایی های یادگیری با آن مواجه هستند ، زیرا کودکی که نمی تواند بخواند ، شانس بسیار کمی جهت موفقیت در مدرسه دارد(سیف نراقی و نادری ،1389) . همچنین عدم موفقیت کودکان در یادگیری خواندن در سال های اولیه ی مدرسه او را به طور مؤثری از دیگر مواد درسی باز می دارد این دسته از نارسا خوان ها که در مدارس عادی باقی می مانند با مشکلات خطیر دیگری روبه رو می شوند زندگی آموزشگاهی این افراد به علت کوشش های بی حاصل همراه با تنبیه و مجازات به دوره ای از شکست های مکرر تبدیل می شوند که نتیجه ی آن بوجودآمدن اختلالات عمیق هیجانی ، عاطفی و شخصیتی است بیشتر نارسا خوان ها تحت تأثیر ناکامی هاو سرزنش های اطرافیان  تصور منفی از خود دارند و فاقد اعتماد به نفس اند افزون بر این ، این دسته از نارسا خوان ها با  چنان موانعی در زمینه ی یادگیری خواندن مواجه می شوند که امکان ارتقاء به کلاس های بالاتر برای آن ها وجود ندارد و اگر به دلیلی به کلاس های بالاتر راه یابند روحیه ی شاگردان عقب افتاده را به خود می گیرند و مورد بی توجهی همسالان خود قرار می گیرندو به رفتار های منفی روی می آوردند  (مک فیلیس3، 2006، هارول4،2002، نورمند5، 2005) .

حافظه ی فعال برای پردازش شناختی آگاهانه ضروری است به دلیل این که این فرصت را برای یک بازنمایی درونی از اطلاعات را می دهدو به عنوان راهنمایی برای تصمیم گیری و رفتار آگاهانه به طور کلی حافظه ی فعال از ترکیب آگاهی نسبت به لحظه به لحظه تلاش برای نگهداری اطلاعات در حافظه ی کوتاه مدت و تلاش برای بازیابی اطلاعات بایگانی شده تشکیل می شود که در یادگیری نقش اساسی دارد(دن6، 2008).کودکان نارساخوان در نگهداری اطلاعات مشکل دارندکه این مشکل می تواند ناشی از کاربرد حافظه   فعال باشد که می تواند در فراخوان آموزش های کلامی اثر داشته باشد، کودکان دارای مشکلات یادگری در خواندن نسبت به کودکان عادی نمره پایین تری کسب می کنند (گترکل و آلوی1 ، 2007) . با توجه به کارکردهای حافظه ی فعال و ارتباط آن با یادگیری به این دلیل اهمیت وضرورت دارد که اطلاعات پژوهشی مفیدی برای آگاهی دانش آموزان از توان و نقش حافظه ی خود در به انجام رسانیدن تکالیف فراهم می آورد . حدود 50 درصد آن ها به کودکان نارساخوان  دچار اضطراب ، پیش فعالی و مشکل در نوشتن و اختلالات هیجانی هستند (باعزت ، سال هشتم ، 1387) . بهترین اقدام برای این دانش آموزان شناسایی و اقدامات درمانی و آموزشی می باشد(صداقتی و همکاران ،1389 ) . حافظه  فعال یک مؤلفه کارکرد اجرای است که با کنترل تکانه ها ، متوقف کردن رفتار در زمان مناسب موجب موفقیت اجتماعی و تحصیلی می شوند (آردیلا2، 2008 ؛ زینگرویچولاوس  2009) .   از آن جایی که خواندن کلید اصلی اکثر یادگیری ها است و مشکل در خواندن موجب بروز مشکلات زیادی در تحصیل ، عملکرد اجتماعی ، روانی و شغلی فرد می گذارد و با توجه به این مطلب که نارساخوانی درصد بالایی در مقایسه با سایر ناتوانایی یادگیری دارد ضعف دانش آموزان در روخوانی بیشترمربوط به زمینه هایی نظیر بازشناسی ،  تشخیص لغت  ، و نیز درک مطالب در خواندن است . همیشه این سؤال مطرح بوده است که با چه روش هایی می توان به آموزش ، اصلاح خواندن این دسته از دانش آموزان پرداخت ؟ همچنین آموزش و درمان های ارائه شده به دانش آموزان دارای نارساخوانی چه جنبه های از خواندن (دقت ، سرعت و درک مطلب) آن ها اثر می گذارد؟

 

 

1-4- اهداف پژوهش

  1-4-1- اهداف اصلی پژوهش

–  اثر بخشی آموزش راهبردهای حافظه ی فعال بر بهبود عملکرد مهارت خواندن  دانش آموزان نارسا خوان پسردوره ابتدایی شهر صحنه

1-4-2-اهداف جزیی

-تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای حافظه فعال در دقت خواندن دانش آموزان نارسا خوان

-تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای حافظه فعال در سرعت خواندن دانش آموزان نارسا خوان

-تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای حافظه فعال در درک مطلب  دانش آموزان نارسا خوان

[1]-Numminen

[2]-Gathercole

[3]-Alloway

[4]-Willis

[5]-Adamz

6 – Masou

7 -Swanson

1 – Nevo

2 – Breznitz

1- Dyslexia

2-wajuihian

3- Nado0

4-siegel

5-Kuta

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:14:00 ب.ظ ]




ایرانی………………………………………………………………………………………………………………………………………………..91

جدول 4-1 آماره های توصیفی پرسشنامه ها به تفکیک گروه و پس آزمون و پیش آزمون در مردان………………………………………………………………………………………………………………………………………………….96

جدول 4-2 آماره های توصیفی پرسشنامه ها به تفکیک گروه و پس آزمون و پیش آزمون در زنان…………………………………………………………………………………………………………………………………………………….97

جدول 4-3 آماره های توصیفی پرسشنامه ها به تفکیک گروه و پس آزمون و پیش آزمون در مجموع…………………………………………………………………………………………………………………………………………………97

جدول4-4 نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره جهت مقیاس آزمون رضایت زناشوئی انریچ (ENRICH)………………………………………………………………………………………………………………………………………98

جدول 4-5  نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره به تفکیک خرده مقیاس های آزمون الگوهای ارتباطی زناشوئی (CPQ)……………………………………………………………………………………………………………………………………………….96

 

 

 

 

 

 

 

 

                                     

 

 

 

چکیده

این پژوهش به اثربخشی آموزش غنی سازی ازدواج به سبک اولسون بر الگوهای ارتباطی و ضایت زناشویی زوجین می پردازد. بررسی حاضر، پژوهشی نیمه تجربی است که از گروه آزمایش و کنترل تشکیل شده است. نمونه موردنظر به روش نمونه گیری در دسترس (هدفمند) از دانش آموزان ابتدایی دختر مدرسه فرهنگیان مرودشت انتخاب شد. جهت تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده در این پژوهش از روش تحلیل کوواریانس استفاده شده است.ابزار پژوهش، پرسشنامه الگوهای ارتباطی CPQ و رضایت زناشویی Enrich بوده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که آموزش غنی سازی ازدواج به

 سبک اولسون بر الگوهای ارتباطی و رضایت زناشویی تأثیر مثبت داشته است. کل نتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که آموزش غنی سازی ازدواج به سبک اولسون بر الگوهای ارتباطی و رضایت زناشویی مؤثر بوده است.

کلید واژه ها: غنی سازی ازدواج به سبک اولسون، الگوهای ارتباطی، رضایت زناشویی.

 

 

فصل اول

کلیات پژوهش

 

 

مقدمه

تشکیل خانواده و زندگی زناشویی به عنوان مهم ترین و عالی ترین رسم اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی و ایمنی افراد بزرگسال همواره مورد تأیید

این مطلب را هم اگر خواستید بخوانید :

پایان نامه با کلید واژه بازاریابی خدمات

 بوده است، ازدواج[1] رابطه ای انسانی، پیچیده، ظریف و پویا می باشد که از ویژگی های خاصی برخوردار است( برنشتاین، 2000؛ ترجمه سهرابی،1382). خانواده در حکم بافت سلولی برای اندام های اجتماعی است که ضامن سلامت روانی، جسمی یا اجتماعی اعضای آن می باشد. و سلامت خانواده با برقراری ارتباط محکم و دائمی بین زن و مرد بوجود می آید (بنانیان و کاظمیان، 1382). زندگی مشترک افقی است روشن و جلوه گاهی زیبا برای تولدی دوباره مشروط بر آنکه وجوه ضروری این اشتراک یعنی توانایی و مهارت های خاص و سازنده در تفکر، بینش و عملکرد انسانی رؤیت و ملاحظه شود (محمودی، 1387). تمام کسانی که می خواهند ازدواج کنند، قبل از شروع زندگی زناشویی به تحقق زندگی مشترک موفق و پر دوام امیدوارند. آن ها علاقمندند همسری مناسب انتخاب کرده و تا آخر عمر با وی زندگی کنند. آن ها می خواهند خانواده شان سالم سعادتمند بوده و فرزند یا فرزندانی صالح و لایق داشته باشند. تفاهم و توافق با همسر، رضایتمندی از زندگی و داشتن زندگی مشترک استوار و محکم از دیگر خواسته های کسانی است که می خواهند ازدواج کنند. در یک کلام همه آنان می خواهند با هم کامل شوند و لازم و ملزوم و متمم و مکمل همدیگر باشند (اولیا، 1388).

بیشتر اختلافات زناشویی علی رغم وجود مشکل خاص اقتصادی و یا اعتیاد، به دلیل عدم توافق زوجین در حل مسایل زندگی و یا عدم برقراری ارتباط مؤثر[2] با یکدیگر رخ می دهد، به نظر می رسد که این تعارضات نه نتیجه عدم علاقه زوجین به یکدیگر و نه به علت وجود اختلافات بنیادین است. بلکه هر دو طرف در عین دوست داشتن و علاقه به همدیگر، در روابط خود به طور ناخواسته و شاید به دلیل ناآگاهی از تفاوت های روان شناختی بین دو جنس، با راهبردهای ارتباطی متفاوت ارتباط برقرار می کنند، نتیجه تفاوت در این روابط را می توان در بالا گرفتن اختلافات زناشویی و افت رضایتمندی زوجین[3] و حتی طلاق [4]مشاهده کرد (فرقانی، 1382).

یکی از جوانب بسیار مهم یک نظام زناشویی، رضایتی است که همسران در ازدواج تجربه می کنند (تانی گوچی و تالمن وابراین[5]، 2006) ولیکن آمار طلاق نشانگر آن است که رضایت زناشویی به آسانی قابل دستیابی نیست (رزن گراندن و مایرز،هاتی[6]، 2004). در همان ماه های اول ازدواج، عدم توافق های مکرری تولید می‏گردد که چنانچه حل نشوند، می توانند رضایت و ثبات این واحد را تهدید کنند (تالمن و هسیاا[7]، 2004).

با توجه به پیامدهای ویرانگر ازدواج های ناموفق بر بهداشت جسمی و روانی زوجین، فرزندان و جامعه لزوم بررسی رضایتمندی زناشویی و ابعاد گوناگون آن و همچنین اهمیت بررسی تأثیر انواع آموزش از جمله آموزش های غنی سازی زندگی زناشویی بر افزایش رضایتمندی زناشویی و به تبع آن کاسته شدن از میزان طلاق رسمی و روانی با وضوح هرچه تمام تر آشکار می شود.

وجود مشکلات زناشویی فراوان علاوه بر ضروری ساختن وجود متخصصین در امر زناشویی، لزوم انجام مداخلات پیشگیرانه برای رفع مشکلات بالقوه قبل از حاد شدنشان را ضروری می سازد. یکی از این رویکردها، غنی سازی ازدواج[8] است که درصدد پرداختن به مشکلات قبل از بحرانی شدن آن ها و مجهز ساختن زوجین به مهارت ها و بینش های لازم برای مقابله با مشکلات آتی می باشد. هدف زیربنایی بسیاری از رویکردهای غنی سازی ازدواج کمک به قوی تر شدن پیوندهای زناشویی ثابت زوجین است.

بنابراین احتمالاً می توان نتیجه گرفت داشتن آگاهی پیرامون نحوه برقراری ارتباط صحیح با طرف مقابل از طریق وجود برنامه های پربارسازی زندگی زناشویی می تواند از ایجاد تنش هایی که منجر به بروز اختلافات زناشویی و یا کاهش میزان رضایتمندی زناشویی شود جلوگیری کند. ازدواج موفق، باعث ارضای بسیاری از نیازهای جسمانی و روانی افراد می شود و در صورت شکست، زن و شوهر به ویژه فرزندان با ضربه روانی شدید روبرو می شوند، از سوی دیگر افزایش سرسام آور میزان طلاق و کم شدن متوسط طول ازدواج و یا زندگی اجباری و تحمیلی بدون رضایت از وضع موجود، بررسی این موضوع که رضایتمندی زناشویی چیست و چه عواملی موجب دوام و بقای آن شده و کدام عوامل موجب گسسته شدن پیوندهای زناشویی می گردد را ضروری می نماید. (فراست، 1381).

یکی از راه های افزایش رضایتمندی در بین زوجین، آموزش به آن ها می باشد و آموزش غنی سازی زندگی زناشویی نقش مهمی را در این راستا ایفا می کند. جنبش غنی سازی ازدواج سهم بزرگی را در رشد و بالندگی میلیون ها زوج بهخود اختصاص داده است. در غنی سازی زناشویی عناصر فعلی موجود در یک رابطه ارتقا داده شده و در آن ایجاد تغییر می شود که هدف از این تغییر دهی و رشد دهی ها تبدیل نارضایتی زناشویی به رضایتمندی می باشد (اولسون و اولسون، 1999).

بطور کلی برنامه غنی سازی زناشویی در زمینه ارتباطات زوجین، حل تعارضات بین آن ها، مدیریت مالی، رضایتمندی زناشویی، فعالیت های زوجین هنگام فراغت، عقاید مذهبی هریک از طرفین، رابطه بچه ها و والدین، رابطه خانواده و دوستان، انتظارات واقعی هریک از زوجین از یکدیگر، انتظارات جنسی، نقش خویشاوندان در زندگی زناشویی و … فعالیت می کند و در این زمینه ها به زوجین آموزش می دهد. در بسیاری از برنامه های غنی سازی ازدواج بر اهمیت تمرین های ارتباطی، روشن ساختن محیط های عدم توافق، افزایش صمیمیت در بین زوجین، مفهوم انتظارات زوج ها از زندگی و تأثیر این انتظارات بر روابط میان آنان تأکید می کند (خمسه، 1382).

بحث در این پژوهش روی تاثیرآموزش الگوهای ارتباطی زوجین برافزایش رضایتمندی زناشویی زوجین تمرکز کرده تاشاید بتوان در زندگی عواملی را که سبب بروزتعارضات زناشویی وکاهش رضایتمندی زناشویی می شود شناسایی کرده،ودرمشاوره های مربوط به ازدواج درجهت کاهش وتعبیر این خصلتهاوجایگزین کردن خصلتهای نیکو بر تداوم زندگی خانوادگی کمک بسزایی کرده باشد.

 

بیان مسئله

ازدواج یکی از مهم ترین حوادثی است که در زندگی هر آدمی رخ می دهد که به قدرت تاریخ ماقبل تاریخ است. ازدواج در کنار تولد و مرگ یکی از سه حادثه مهم زندگی است که در میان این سه، تنها وقوع ازدواج است که در آن امکان انتخاب وجود دارد. انسان ها می توانند تصمیم بگیرند با چه کسی و چه موقع ازدواج کنند بنابراین پدیده ازدواج در زندگی انسان نقش اصلی را بازی می کند( ثنایی، 1378).

بحث پیرامون خانواده و راه های تحکیم آن از بحث های متداول مجامع علمی است، و علوم مربوط به آن، بویژه روانشناسی تلاش می کند که تدابیری بعمل آورد که روز به روز میزان ثبات خانواده را فزونی بخشد. خانواده نهادی است که همه نهادهای دیگر با آن ارتباط دارد و به حق شایسته است که بیش از اینها درباره خانواده تحقیق کنیم. خانواده جامعه ای است که از ارزش و اهمیت زیادی برخوردار است (حسینی، 1384).

با توجه به اینکه خانواده رکن اصلی هر جامعه ای را تشکیل می دهد و مشکلات مربوط به خانواده می تواند تأثیرات اساسی را در آن جامعه ایجاد کند، هرگونه تحقیق در این زمینه می تواند نتایج با ارزشی را برای مسئولین و دست اندرکاران جامعه در راستای پیشگیری و حل مسایل جامعه از جمله فساد، بزهکاری، و غیره داشته باشد.

اگر در جامعه ای آمار طلاق ناچیز باشد الزاماً به معنای ازدواج های موفق و سازگاری زناشویی نیست. بسیاری از زوج ها در خانواده ای زندگی می کنند که طلاق روانی در آن حکمفرماست. بدین معنا که هیچ گونه رابطه عاطفی و جسمانی بین زن و شوهر وجود ندارد، و زندگی بصورت اجباری و با حداقل تعاملات به پیش می رود و به همین جهت ضروری است که با دیدگاهی آسیب شناسانه به علل درون فردی ناسازگاری زناشویی و عدم موفقیت در ازدواج ها پرداخته و نقش آموزش خانواده در سازگاری و رضایت زناشویی[9] مورد بررسی قرار گیرد، چرا که عدم وجود روابط سالم در خانواده موجب بروز تعارضات خانوادگی، و مانع اصلی انتقال آداب و رسوم فرهنگ و ازرش های مثبت جامعه به نسل های بعدی است (شفیع آبادی و ناصری، 1376).

رضایت زناشویی یکی از مهم ترین و مؤثرترین عوامل در تداوم یک زندگی موفق، سالم و شاد، محسوب می‏شود. در شناسایی عوامل مؤثر در رضایتمندی زناشویی متخصصین توافق نظر دارند که موفقیت در ازدواج مستلزم توانایی و مهارت خاصی در طرفین می باشد که یکی از آن ها، مهارت های ارتباطی[10] و حل مسئله می باشد. از طرف دیگر باید توجه داشت که تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، تغییرات خاصی را در نگرش به ازدواج و انتظارات طرفین از زندگی مشترک ایجاد نموده است (زمانی منفرد، 1376).

ـمیلروشراد(1999) در تحقیقات خود نشان دادند که وقتی به زوجین مهارتهای ارتباطی زناشویی آموزش داده شودرضایت آنان از زندگی زناشویی به میزان قابل توجهی افزایش می یابد.همچنین نتایج تحقیق مهدویان(1376) نشان داد که آموزش ارتباطی بارویکرد شناختی رفتاری می تواند باعث افزایش رضایتمندی زناشویی شودوبه بهبود سلامت روانی آنان کمک کند.

کرباسچی وکیلبان(1378)نیز نشان دادند که وقتی زوجین را برای مدتی تحت آموزش ارتباط قرار دهیم رضایت زناشویی آن از همدیگربه طور معناداری افزایش خواهد داد.

ارتباط همچون چتر بزرگی است تمام آنچه بین آدمیان می گذرد را می پوشاند، بر آن اثر می گذارد. ارتباط رشته کامل ردو بدل کردن اطلاعات بین مردم و نیز راه های استفاده از این اطلاعات را دربر دارد. ارتباط نحوه ی معنی بخشیدن به اطلاعات بوسیله مردم را نیز در برمی گیرد (ستیر، 1387). یک ارتباط سالم عبارتست از توانایی افراد در توضیح و تصریح نیازها، خواسته ها و تمایلات، و نیز توانایی توجه کردن به دیگران و دعوت کردن از آنان برای روشن سازی مطالب و موفقیت ها است. همچنین توجه مناسب و تبادلات کلامی مستقیم و صریح بین اعضای یک خانواده ارتباط سالم در آن خانواده را نشان می دهد. و ارتباط ناسالم و ناکارآمد موجب کاهش توجه میان اعضای خانواده یا فقدان مفاهیم مشترک و ایجاد تبادلات کلامی غیرمستقیم و مبهم می شود. و همچنین تحقیقات نشان داده است که ارتباط به میزان زیادی با رضایت زناشویی همبستگی دارد و نیز پیش بینی کننده رضایت از زندگی یا طلاق است.(مرادی، 1379؛ فاتحی­زاده واحمدی 84، اکوردینو و گورنی1993).

امروزه بسیاری از رویکردهای زوج درمان بر همسبتگی مشکلات مهارت های ارتباطی با رضایت زندگی زناشیویی تأکید کرده اند، و یکی از مسایل مهم در آموزش ارتباط زناشویی دانسته اند (دانهو[11]، 1996).

ارتباط نامؤثر موجب فاصله بین فردی عمیق می گردد که در همه جنبه ی زندگی و همه بخش های جامعه تجربه می شود. عدم استفاده از مهارت های لازم برای شروع و ادامه زندگی زناشویی لذت بخش می تواند منجر به تنهایی، بیماری جسمی و فشارهای روانی، احساس عدم صلاحیت و نارضایتی شغلی، مشکلات خانوادگی و حتی مرگ شود (زمانی منفرد، 1376).

ناامیدی از بهبود در روابط زوجین، بینش های سودگرانه و نادرست، روابط غلط، علاوه بر اثرات سویی که بر ارتباطات بین همسران می گذارد، بی تردید ساختار خانواده را نیز متزلزل می نماید. تزلزل خانواده نیز بر سلامت روان کودکان و رشد طبیعی و سالم آن ها اثرات مخربی برجای می گذارد. بر این اساس توجه به خانواده و بهبود روابط زوجین که الگوی اصلی و اولیه زوجین هستند، ضروری به نظر می رسد (عامری، 1382).

بالعکس زمانی که روابط زوجین مبهم، متعارض یا دو پهلو باشد، یکدیگر را درک نکنند و یا برای خواسته‏های دیگری ارزش قائل نباشند، توانایی حل مشکلات و توافق بر سر موضوعاتی از قبیل روابط جنسی لذت بخش، نحوه معاشرت و رفت و آمد با خویشان، گوش دادن به یکدیگر، گذراندن اوقات فراغت، تربیت فرزندان و نحوه ی خرج کردن پول، نداشته باشد. در نتیجه احساس دوری و عدم تفاهم کرده و ممکن است در جستجوی دستیابی به راه حل هایی باشند که هیچ کمکی به آن ها نکرده و باعث بدتر شدن وضعیت شود.

بنابراین بخش مهم ارزیابی خانواده کیفیت روابط زناشویی است که آیا شرکای ازدواج از روابط خود احساس رضایت می کنند؟

در واقع آن ها باید یکدیگر را سیراب، تصدیق و حمایت نمایند. رابطه زناشویی باید براساس اطمینان و احترام متقابل باشد که در این امر عوامل عاشقانه و صمیمیت نیز دخالت دارند. علاوه براین هریک از زوجین نیازمند همسر با کفایت و آگاهی هستند که بتواند به موقع به حل تعارضات موجود بپردازد (بارکر، ترجمه دهقانی و دهقانی، 1382).

همان گونه که در آغازگفتیم ازدواج خشت بنای خانواده است و در صورتی که بخواهیم در خانواده با مشکلات کمتروآسیب های کمتری روبرو باشیم ،نیاز هست که به امر ازدواج توجه کنیم.توجه به ازدواج توجه به خانواده است .یکی از مهمترین کارهایی که می توانیم انجام دهیم آموزش است اما آیا ازدواج نیاز به آموزش دارد؟آیا این مسأله آنقدرجدی هست که باید برای آن آموزش دید؟

ما معتقدیم که ازدواج نیاز به آموزش دارد اجداد ونیاکان ما هم این آموزش را می دیدند.آنها از طریق ارتباطات چهره به چهره ومشاهده ی رسومی که تاحدبسیار زیادی انعطاف ناپذیر بود وبه دلیل ساده تر بودن زندگی،آموزش مورد نیاز خود را از محیط خود دریافت می کردند.

اما در دنیای جدیدودایم در حال تغییروتحول فعلی،با رسوم بسیار منعطف وبرخی اوقات حتی اضمحلال رسوم سنتی،با وجود زمان اندکی که اعضای خانواده با هم هستندوتعداد نفرات کمتری که با هم زندگی می کنند،ما نیاز داریم که برای ازدواج آموزش ببینیم ودرباره ی آن یاد بگیریم.برنامه غنی سازی زندگی زناشوی برنامه ای برای بهبود و برپاسازی ازدواج است و دارای سطوح بالایی از اعتبار و سودمندی برای زندگی زوجین است. این برنامه برای اولین بار توسط اولسون در سال 1987 طراحی شدوبطور کلی ضرورت آموزش غنی سازی زندگی زناشویی عبارت است از:

1-پایین آوردن میزان طلاق وعوارض ناشی از آن وپیشگیری از این پدیده در جامعه

2-ارتقاءبهداشت روانی زنان،مردان وفرزندان وخانواده

3-پیشرفت شغلی زوجین

4-پیشرفت شغلی فرزندان در خانواده

5-کاهش اختلالات رفتاری کودکان

6-کاهش اختلالات روانی در سطح جامعه

بنابراین این پژوهش به دنبال بررسی این سؤال است که آیا آموزش غنی سازی ازدواج به سبک اولسون بر افزایش الگوهای ارتباطی و رضایت زناشویی اثر معنادار دارد؟

 

اهمیت و ضرورت

ازدواج یک رابطه منحصربفرد است. در رابطه زوجی، هر دو نفر می توانند عمیق ترین صمیمیت را در زندگی تجربه کنند. این تجربه عمیق می تواند صمیمی ترین و راحت ترین و یا بالعکس، شدیدترین صدمه ممکن و احساس خیانت باشد. ازدواج کردن به معنی درهم آمیختن چشم انداز و دو تاریخچه است که شامل ارزش ها و جهان بینی های متفاوت است. رابطه ی زوج رابطه ای است که در آن همه چیز می تواند ترکیب شود. رابطه ی زوج مستلزم این است که هر شخص در هویت و فردیت شخصی منحصربفرد خود جدا باقی بماند و در عین حال توانایی این را داشته باشد که این هویت را در لحظاتی برای سلامت و بهبودی رابطه کنار نگاه بگذارد. همچنین یکی از عواملی که زوج ها را در کنار یکدیگر نگاه می دارد احترامی است که هر فرد برای هویت جدای دیگری قائل است (نظری و نوابی نژاد، 1384).

ازدواج کردن یکی از مشکل ترین و پیچیده ترین وظایف بزرگسالی است. این رویداد مهم در عین حال به عنوان ساده ترین و عاشقانه ترین مرحله چرخه زندگی توصیف شده است. به جای اینکه به ازدواج به عنوان راه حل مشکلات خانوادگی یا مشکل نهایی فرد نگریسته شود، باید آن را به عنوان انتقال، به مرحله ای جدید از زندگی تلقی کنیم که مستلزم شکل دادن اهداف، قواعد و ساختارهای خانوادگی متفاوت است (حمیدی، 1386).

[1] -marriage

[2] – effective communication

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ب.ظ ]




بحث و نتیجه گیری.. 146

محدودیت پژوهش…. 148

پیشنهادهای پژوهش…. 149

منابع. 151

پیوست ها 168

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

این پژوهش به اثربخشی آموزش غنی سازی ازدواج به سبک اولسون بر صمیمیت و تعارضات زناشویی زوجین می پردازد. بررسی حاضر، پژوهشی نیمه تجربی است که از گروه آزمایش و کنترل تشکیل شده است. نمونه موردنظر به روش نمونه گیری در دسترس (هدفمند) از دانش آموزان ابتدایی دختر مدرسه فرهنگیان مرودشت انتخاب شد. جهت تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده در این پژوهش از روش تحلیل کوواریانس استفاده شده است.ابزار پژوهش، پرسشنامه صمیمیت در ازدواج MIQ و پرسشنامه تعارضات زناشویی MCQ بوده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که آموزش غنی سازی ازدواج به سبک اولسون بر صمیمیت و تعارضات زناشویی تأثیر مثبت داشته است. کل نتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که آموزش غنی سازی ازدواج به سبک اولسون بر صمیمیت و تعارضات زناشویی مؤثر بوده است.

کلید واژه ها: غنی سازی ازدواج به سبک اولسون، صمیمیت، تعارضات زناشویی.

 

 

فصل اول:

 

 کلیات تحقیق

 

 

 

مقدمه

نهاد خانواده یکی از نهادهای مهم اجتماعی است که با ازدواج[1] آغاز می شود. بنابراین ازدواج از آنجا که مراسم آغازین این نهاد مهم اجتماعی است اهمیت بنیادین و پایه ای دارد و سنگ بنای نهاد خانواده در ازدواج گذاشته می شود (میرمحمد صادقی، 1384).

ازدواج به عنوان مهم ترین و عالی ترین رسم اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی افراد همیشه مورد تأیید بوده است. این رابطه ی انسانی، پیچیده و ظریف و پویا از ویژگی های خاصی برخوردار است. دلایل اصلی ازدواج عمدتاً عشق و محبت، داشتن شریک و همراه در زندگی، ارضای نیازهای عاطفی- روانی و افزایش شادی و خشنودی است (براون[2] ورینولد[3]، 1999؛ به نقل از نوابی نژاد، 1380).

این مطلب را هم اگر خواستید بخوانید :

 

در واقع ازدواج موفق و شروع رابطه زناشویی قادر است بسیاری از نیازهای روانی و جسمی را در یک محیط امن برآورده سازد و تأثیر بسزایی بر سلامت روانی افراد داشته باشد (نورانی پور، بشارت و یوسفی، 1386).

اگر ازدواج موفقیت آمیز باشد کمک زیادی به رشد روانی و اجتماعی زوج ها می کند. رابطه زوج ها رابطه ای منحصربفرد است که در آن همسران می توانند عمیق ترین و صمیمانه ترین احساس ها را تجربه کنند. در مقابل اگر ازدواج ناموفق باشد، همین رابطه می تواند شدید ترین آسیب ها را به اعضا و به توقف رشد شخصی و سرگردانی آن ها منجر شود (نظری، 1386).

با آن که تمامی جوامع، ازدواج را یکی از عوامل بهداشت روانی جامعه می دانند، چنانچه زندگی زناشویی شرایط نامساعدی را برای ارضای نیازهای روانی همسران ایجاد کند، نه تنها بهداشت روانی تحقق نمی یابد، بلکه اثری منفی و گاه جبران ناپذیر را به جا خواهد گذاشت (آماتو[4]، 2000).

ازدواج به دلایل عدیده ای دچار مشکل و تعارض می شود، بروز تعارض در روابط انسان ها با یکدیگر اجتناب ناپذیر است و به عنوان پدیده ای رایج در روابط انسان ها محسوب می شود. بروز تعارض در ازدواج جزئی از رابطه ی زناشویی و زندگی مشترک است (بریچلر، 1975؛ به نقل از موسوی، نوابی نژاد و عاطف واحد، 1384).

تمامی افرادی که می خواهند ازدواج کنند قبل از شروع زندگی زناشویی به تحقق زندگی مشترک موفق و بادوام امید دارند (اولیا، 1388).

مشکلات زناشویی از همان ابتدا وجود داشته است اما دلایل پیچیده ماندن مشکلات زناشویی آن است که هنوز بعد از گذشت قرن ها خانواده را نمی شناسیم، ازدواج به دلایل زیادی دچار تعارض[5] می شود، از جمله مشکلات شناخته شده در این زمینه می توان مسایل اقتصادی، روابط جنسی، روابط خویشاوندی، دوستان، فرزندان، نحوه صرف اوقات، خیانت، به پایان رسیدن عشق متقابل، مشکلات عاطفی، سوءاستفاده جسمانی، ازدواج در سنین پایین و درگیری های شغلی و غیره نام برد (ثنایی، 1387).

واقعیت امر این است که زندگی زناشویی همیشه در معرض خطر و مشکلات متعددی نظیر نارضایتی زناشویی، اعتیاد همسر، روابط خارج از چارچوب خانواده، مشکلات مالی و .. آن را تهدید می کند گاهی این مشکلات چنان پیچیده و لاینحل می شوند که چاره ای جز طلاق[6] باقی نمی ماند. یکی از ریشه های بروز این مشکلات اشتباه در فرایند انتخاب، در ابتدای زندگی زناشویی است که ادامه مسیر زندگی را با دشواری های فراوانی روبرو می سازد.

سازگاری زناشویی بر کیفیت عملکرد والدینی، طول عمر، میزان سلامت، رضایت از زندگی، میزان احساس تنهایی، رشد و تربیت فرزندان، روابط اجتماعی و گرایش به انحرافات اجتماعی تأثیر دارد (احمدی، فتحی آشتیانی و نوابی نژاد، 1384). نیاز به عشق و صمیمیت و ایجاد رابطه صمیمانه با همسر و ارضای نیازهای عارفی- روانی از جمله دلایل اصلی زوجین امروزی برای ازدواج است.

صمیمیت[7] مفهوم وسیعی دارد که می تواند از بحث درباره جزئیات زندگی تا افشای خصوصی ترین احساسات جنسی که کسی به راحتی در مورد آن سخن نمی گوید را دربرگیرد. صمیمیت محصول فرعی توجه کردن، پذیرفتن، حساسیت به خرج دادن و درک کردن است. بنابراین با از دست رفتن صمیمیت یکی از اتصال های زندگی زناشویی از بین می رود (بک[8]، ترجمه چراغی، 1384).

صمیمیت نزدیکی، تشابه و یک رابطه شخصی عاشقانه یا هیجان با شخص دیگر است که مستلزم شناخت و درک عمیق از فرد دیگر به منظور بیان افکار و احساساتی است که به عنوان منشأ تشابه و نزدیکی به کار می‏رود. صمیمیت یک فرایند تعاملی است که شامل تعدادی از ابعاد مرتبط به هم می باشد. محور این فرایند، شناخت، درک، پذیرش، همدلی با احساسات فرد دیگر و قدردانی یا پذیرش دیدگاه منحصربفرد دیگری در دنیاست.

صمیمیت یک نیاز اساسی در انسان است که در چارچوب نیاز بقا برای دلبستگی رشد می کند (بارگاروزی[9]، ترجمه آشتی پور و اعتمادی، 1385).

طبق تحقیقات اولسون و اولسون[10] (2000) افرادی که ازدواج می کنند و از صمیمیت در زندگی زناشویی برخوردارند سالم تر هستند و زندگی طولانی تر دارند.

آماده شدن برای ازدواج رویکرد نسبتاً تازه ای برای پیشگیری از نارضایتی و شکست در زندگی زناشویی است و مبتنی بر این دیدگاه است که زوج ها می توانند یاد بگیرند که چگونه ازدواج های موفق و پایداری داشته باشند (عطاری، خالقی نژاد، عباس پور، راسخ، 1387). امروزه در جهان بیش از 100 برنامه آموزشی پیش از ازدواج وجود دارد که در محتوا، جمعیت مورد هدف و شیوه های آموزش با یکدیگر متفاوتند (روبین[11]، 2005).

هدف زیربنای بسیاری از رویکردهای آماده سازی / غنی سازی ازدواج[12]، کمک به قوی تر شدن پیوندهای زناشویی است. جنبش غنی سازی ازدواج نقش بزرگی را در رشد و بالندگی میلیون ها زوج در سراسر جهان به خود اختصاص داده است (اولسون و اولسون[13]، 1999). تمام کسانی که قصد ازدواج داشته و یا ازدواج کرده اند علاقمندند همسر مناسبی انتخاب کرده و تا آخر عمر با وی زندگی کنند. آن ها علاقمند تا خانواده ای سالم و سعادتمند تشکیل دهند و فرزندانی صالح و شایسته بپرورانند. داشتن توافق و تفاهم با همسر، رضایتمندی از زندگی و داشتن زندگی استوار از خواسته های آن ها می باشد. در یک کلام آنان می خواهند با هم کامل شوند و لازم و ملزوم و متمم و مکمل یکدیگر باشند اما واقعیت امر این است که زندگی زناشویی همیشه در معرض بروز اختلال های متعددی است که می تواند شامل اعتیاد همسر، مشکلات مالی و اقتصادی، بیماری روانی، جسمی، و یا جنسی یکی از زوج ها باشد (اولیا، فاتحی زاده، بهرامی، 1388).

باتوجه به مطالب فوق الذکر پژوهش حاضر به دنبال بررسی اثربخشی غنی سازی ازدواج به سبک اولسون بر صمیمیت و تعارضات زناشویی است. امید است انجام این پژوهش گامی باشد در راستای استحکام بنیان خانواده.

بیان مسأله

امروزه زندگی اشخاص مملو از پیچیدگی های اقتصادی- شغلی و بین فردی است که مسائل و مشکلات فراوانی را پیش روی افراد قرار می دهد. این مسائل طبیعتاً در زندگی خانوادگی و زناشویی نیز بروز می کند (پورعابدی، 1384). خانواده یک نهاد انسانی روبه رشد است که حجم و یا پیچیدگی آن مرتب در حال دگرگونی است و اعضای خانواده هم به عنوان فرد و هم به عنوان بخشی از واحد خانوادگی عمل می کنند. خانواده نهادی است که از یک سو با جامعه و از سوی دیگر با خود فرد پیوند دارد. اهمیت این نهاد به اندازه ای است که از پایه های بنیادین جامعه شمرده می شود و رسیدن به جامعه سالم در گرو دستیابی به خانواده ی سالم است (بورنس تین[14] و بونس تین، 1380) آنچه در ازدواج مهم می باشد بحث پیرامون خانواده و راه های تحکیم آن از بحث های متداول مجامع علمی است و علوم مربوط به آن، بویژه روانشناسی تلاش می کند که تدابیری به عمل آورد که روز بروز میزان ثبات خانواده را فزونی بخشد. خانواده نهادی است که همه نهادهای دیگر با آن ارتباط دارد و به حق شایسته که بیش از این ها درباره خانواده و ازدواج تحقیق کنیم خانواده جامعه ای است که از ارزش و اهمیت زیادی برخوردار است (حسینی، 1384).

با توجه به این که خانواده رکن اصلی هر جامعه ای را تشکیل می دهد و مشکلات مربوط به خانواده می تواند تأثیرات اساسی در آن جامعه ایجاد کند، هرگونه تحقیق در این زمینه می تواند نتایج با ارزشی را برای مسئولین و دست اندرکاران جامعه در راستای پیشگیری و حل مسائل جامعه از جمله فساد، بزهکاری و … داشته باشد. اگر در جامعه ای آمار طلاق ناچیز باشد، الزاماً به معنای ازدواج های موفق و سازگاری زناشویی نیست بسیاری از زوج ها در خانواده ای زندگی می کنند که طلاق روانی در آن حکمفرماست. بدین معنا که هیچ گونه رابطه عاطفی و جسمانی بین زن و شوهر وجود ندارد، و زندگی بصورت اجباری و با حداقل تعاملات به پیش می رود و به همین جهت ضروری است که با دیدگاهی آسیب شناسانه به علل درون فردی ناسازگاری زناشویی و عدم موفقیت در ازدواج ها پرداخته و نقش آموزش خانواده در سازگاری و رضایت زناشویی[15] مورد بررسی قرار گیرد، چرا که عدم وجود روابط سالم در خانواده موجب بروز تعارضات خانوادگی، و مانع اصلی انتقال آداب و رسوم فرهنگ و ازرش های مثبت جامعه به نسل های بعدی است (شفیع آبادی و ناصری، 1376). زندگی مشترک با این باور که تنها مرگ می تواند ما را از یکدیگر جدا کند شروع می شود و زوجین هم، حداقل در آغاز زندگی مشترک خود نسبت به آن اعتقاد دارند.

یکی از متغیرهای مهم در حوزه خانواده که توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب نموده، حوزه تعارضات زناشویی[16] می باشد. تعارض زمانی به وجود می آید که زوجین به دلیل همکاری و تصمیمات مشترکی که می گیرند درجات مختلفی از استقلال و همبستگی را نشان می دهند، که این تفاوت را می توان روی یک پیوستار، از تعارض خفیف تا تعارض کامل طبقه بندی کرد (یونگ ولانگ[17]، 1988). از نظر گلاسر[18] (2000) تعارض زناشویی ناشی از ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آن، خودمحوری، اختلاف درخواست ها، طرح واژه های رفتاری و رفتار غیرمسئولانه نسبت به ارتباط زناشویی و ازدواج است ( به نقل از قربانی، 1384). بنابراین وجود تعارض زناشویی ناشی از واکنش نسبت به تفاوت های فردی است و گاهی اوقات آنقدر شدت می یابد که احساس خشم و خشونت، کینه، نفرت، حسادت و سوءرفتار کلامی و فیزیکی در روابط زوجین حاکم می شد و به شکل حالت تخریب گر و ویرانگر بروز می کند. به طور کلی تعارض در هر رابطه نزدیکی اجتناب ناپذیر است. بعضی از زوجین تعارض خود را به شکل بارز و مستقیم و بعضی دیگر تعارضشان را انکار و سرکوب می کنند و به شکل پنهانی بروز می دهند (قربانی، 1384). از لحاظ روانی، اکثر افراد وجود تعارض در روابط زناشویی را بی نهایت تنش زا تجربه می کنند (هالفورد، 2001). تعارض زناشویی مثل یک فاکتور خطرناک در ایجاد اختلالات فرزندان و یک پیش بینی کننده مهم مسائل سازگاری در بین آنان می باشد (فینجام. بیچ[19]، 1999).

از آنجایی که بروز تعارض زناشویی یکی از مقدمات طلاق و جدایی می باشد اگر این مسأله به گونه ای حل و کنترل نشود ازدواج به جدایی ختم می شود. روان شناسان و مشاوران باید درصدد ارائه راهکارهایی و دیدگاه هایی در جهت پیشگیری و درمان باشند.

اعتمادی (1383)، در پژوهشی «بررسی میزان ابعاد تعارضات زناشویی در زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر اصفهان» و مقایسه آن با زوج های سالم بر روی یک نمونه 600 نفری از آزمودنی پرسش نامه تعارضات زناشویی را اجرا نمود. نتایج نشان داد بالاترین میزان تعارض مربوط به زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره بود. ابعاد گوناگون تعارضات در گروه مراجعه کننده به مراکز مشاوره به طور معناداری بیشتر بود و تنها به بعد افزایش جلب حمایت فرزند در دو گروه تفاوت معناداری نداشت.

اما واقعیت این است که زندگی مشترک تحت تأثیر عوامل متعددی قرار می گیرد که پاره ای از آن ها ممکن است زوجین را به طرف اختلاف و درگیری، جدایی روانی و حتی طلاق سوق دهد. ارتباط جریانی از روابط صمیمانه و مایه حیات هر رابطه است و وقتی جریان ارتباط به شکل وسیعی مسدود می شود رابطه به سرعت رو به فروپاشی می رود و سرانجام می میرد. پیامد فروپاشی ارتباط در اغلب موارد تنهایی، مشکلات زناشویی، فشار روانی و بیماری جسمی و حتی مرگ خواهد بود (بولتون[20]، ترجمه سهرابی، 1381). ایجاد و حفظ روابط صمیمانه و ارضای نیازهای عاطفی و روانی در جریان زندگی زناشویی از جمله ویژگی های مهم زندگی متعادل می باشد. در هیچ مرحله از مراحل زندگی نمی توان احساس بی نیازی از عواطف نمود. تبادل عاطفی به همان اندازه که برای شروع یک زندگی امر مهمی است برای ادامه آن نیز از اهمیت بالایی برخوردار می باشد (حیاتی، 1386).

یکی دیگر از متغرهای مهم در حوزه زندگی زناشویی، صمیمیت است. صمیمیت[21] یکی از نیازهای زندگی زن و شوهری است و در عین حال از ویژگی های بارز یک زوج موفق و شادمان است. رابطه صمیمانه، با خودافشایی واقعی و درک نیازهای فرد دیگر در رابطه ای برابر، تعریف می شود. عوامل دیگری که بر چگونگی نشان دادن صمیمیت اثر می گذارند، عبارتند از: سبک شخصیتی فرد، سبک ارتباطی زوج ها با هم و مراحل تعادل رابطه زوج، زن و شوهری برای پیشگیری از ایجاد مشکل، باید بتوانند درباره انتظاراتی که از یک رابطه صمیمانه دارند، با یکدیگر صحبت می کنند. تغییرات اساسی در هدف های ازدواج مستلزم تغییرات انتظارات، وظایف، نقش ها و افزایش مهارت همسران برای تحقق این اهداف و نیازهاست. مطالعات و تجارب بالینی نشان می دهد که در جامعه معاصر، زوج ها مشکلات شدید و فراگیری را در هنگام برقراری و حفظ روابط صمیمانه و ارضای نیازهای عاطفی و روانی در جریان ازدواج دارند. برقراری روابط صمیمانه یک مهارت و هنر است که علاوه بر سلامت روانی و تجارب سالم اولیه نیازمند داشتن نگرش های مختلفی و کسب مهارت ها و انجام وظایف خاص است (برشتاین و برنشتاین[22]، ترجمه دهقانی و دهقانی، 1380) (باگاروزی[23]، 2001).

یک رابطه زناشویی صمیمی مستلزم آن است که زوجین یاد بگیرند با هم ارتباط برقرار کنند و با هم تفاوت داشته باشند.

کامکار و جباریان (1385)، در یک پژوهش تأثیر صمیمیت در اختلافات زناشویی را بررسی نمودند و نشان دادند که 57% اختلال در روابط زناشویی به دلیل اختلاف در روابط عاطفی و صمیمی بین زوجین بوده است. در واقع تعامل های زناشویی منفی و فاقد هرگونه عشق و محبت قوی ترین عامل در ایجاد نارضایتی زناشویی است (به نقل از حیاتی، 1386) بنابراین، افزایش صمیمیت و لذت در تعاملات زوجین می تواند موجب رضایت بیشتر از روابط زناشویی گردد (سپاه منصور و مظاهری، 1385).

تحقیقات فیرستن[24] و کاتلت[25] (1999) نشان می دهد صمیمیت نیرویی است که همواره سلامت روانی را به دنبال دارد. تحقیقات زیادی اثرات صمیمیت در ازدواج را بررسی سلامت جسمی تأیید می کنند (ارنیش[26]، 1988). طبق تحقیقات اولسون و اولسون (2000) افرادی که ازدواج می کنند و از صمیمیت در زندگی زناشویی برخوردارند، سالم تر هستند و زندگی طولانی تری دارند، بنابراین با مقایسه میزان صمیمیت در زوجینی که از زندگی زناشویی خود رضایت دارند و زوجینی که از زندگی زناشویی شان ناراضی هستند می توانیم به اهمیت این عامل مهم در رضایت زناشویی پی ببریم. روابط صمیمانه زوجین نیاز به مهارت های ارتباطی از قبیل توجه افراد به مسائل از دید همسرشان و توانایی درک همدلانه، آنچه که همسرشان تجربه نموده است و همچنین حساس و آگاه بودن از نیازهای او دارد از این رو وجود صمیمیت و سعادت و سلامت در خانواده به وجود ارتباطات سالم و بالنده بین زوجین بستگی دارد .کامکار و جباریان، 1385).

بنابراین این پژوهش به دنبال بررسی این سوال است که آیا آموزش غنی سازی ازدواج به سبک اولسون بر افزایش صمیمیت و تعارضات زناشویی اثر معنادار دارد؟

اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

زندگی زناشویی با ازدواج زن و مرد آغاز می شود و ادامه این زندگی کیفیت آن به نوع ارتباطی که بین زوجین حکمفرماست بستگی دارد اگر ارتباط بین زوجین ناسالم و بیمار باشد. به طبع زندگی زناشویی دچار تزلزل و از هم پاشیدگی خواهد شد، آنوقت است که اختلافات ظاهر شده و هر دو نمی توانند از زندگی رضایت کافی داشته باشند. ولی اگر رابطه زوجین قوی و محکم باشد کاستی های زندگی خودبخود در سایه این ارتباط قوی محو شده و جای خود را به شادی و رضایتمندی می دهد. در نتیجه برای دستیابی به اهداف فوق و پرهیز از نابسامانی در زندگی زناشویی لازم است که به زوجین مهارت های ارتباطی آموزش داده و آن ها را به وظایف خود آشنا کرده، زنان و مردان ویژگی های خود و همسرشان را کاملاً بشناسند و از نیازهای خود و همسر خود باخبر باشند و تلاش نمایند که علاوه بر رفع نیازهای خود، نیازهای همسر را هم درک کرده و برطرف نمایند. بهتر است که آموزش مهارت های ارتباطی قبل از ازدواج رسمی باشد و لازم است از نتایج این تحقیقات و مشابه آن برنامه ای تهیه و تدوین شده و در اختیار مشاورین و دادگاه های خانواده و همه اقشار جامعه قرار داده شود تا از بروز اختلافات پیشگیری کرده و رضایتمندی زندگی زوجین را افزایش دهد چرا که بنیان اساسی جامعه، خانواده سالم است و در زیر این سایبان فرزندانی سالم تربیت شده و جامعه هم سالم خواهد شد (صداقت نژاد، باقر، 1390).

وجود روابط صمیمیمانه بین افراد از اهمیت خاصیر برخوردار است. چنین روابطی بر بهزیستی، فیزیکی، روان شناختی و توانایی افراد در جهت عملکرد مؤثر در زمینه های مختلف فردی، خانوادگی و شغلی مؤثر است. ایجاد و دوام رابطه ی صمیمانه توسط پیوندهای هیجانی خاصی تقویت می شود. هم چنان که روابط سالم در زندگی منافع و پیامدهای مثبتی را در بردارد، روابط غیر رضایت بخش سلامت جسمانی و روان شناختی افراد را به خطر می اندازد. داشتن رابطه ی صمیمانه و دلبستگی عاطفی با افراد نزدیک زندگی چون والدین، همسر و فرزندان یکی از مهم ترین نیازهای بشری است. تلاش در جهت جستجو و حفظ رابطه با افراد مهم زندگی یک اصل انگیزشی بوده و در تمام طول زندگی بر فرد همراه است. صمیمیت و داشتن رابطه برای رشد روانی، تکوین شخصیت و سلامت هیجانی ضروری است و برسلامت هیجانی، احساس امنیت و بهداشت روانی انسان تأثیر می گذارد. خانواده، نهاد اصلی و مهم جامعه بوده و برقراری ارتباط سالم و درست، بین اعضای آن مهم ترین عامل سلامت و ثبات خانواده است. خانواده کوچکترین جزء اجتماع است. اجتماعی که از خانواده های سالم تشکیل شده باشد، مسلماً اجتماعی است سالم و شرط سلامت خانواده ها، این است که افراد آن سالم باشند و بهبود وضع اجتماع، تلاش برای بهبود خانواده و افراد آن از مهم ترین موضوعات است (کاویان، 1380). مداخلات درمانی نشان می دهد که یک برنامه آموزشی، به خصوص برای خانواده های پرخطر که رضایت زناشویی کم، صمیمیت کم و افسردگی بیشتری داشته اند، سودمندی بیشتری داشته است پژوهش حاضر، با هدف کمک به خانواده ها، در جهت نگهداری و حفظ رضایت زناشویی و کاهش میزان جدایی طرح ریزی شده است. افزایش روزافزون میزان طلاق، کاهش میزان رضایت افراد از زندگی زناشویی و از هم گسیختگی کانون گرم بسیاری از خانواده ها ضرورت و اهمیت تحقیق در زمینه شناخت تعارضات زناشویی و عواملی که سبب افزایش یا کاهش آن می شود را ایجاب می کند. در صورت توجه به عوامل تعارضات زناشویی می توان انتظار داشت که با افزایش سطح رضایتمندی بسیاری از مشکلات روانی، عاطفی و اجتماعی کاهش یابد. یافته های پژوهشی حاکی از آن است که رضایت زناشویی تحت تأثیر مجموعه ای عوامل متفاوت است که هیچ یک به تنهایی برای ایجاد رضایتمندی کافی نیست. هریکی از ما گنجینه ای منحصربفرد از تجربیات در روابط با دیگران داریم که بر تجربیات خیلی قدیمی تر ما در روابط با دیگر مراقبان برمی گردد. برخی از این تجربیات زمانی کسب می شوند که ما در آن زمان سعی در آسان کردن و گسترش روابطمان داشته ایم ولی برای کمک به ما یا دیگران در دسترس نبوده اند یا از آن مأیوس شده ایم. با این گنجینه ی تجربه ی خیلی قدیمی، هریک از ما به طور ناخودآگاه روابطمان را در بزرگسالی گسترش می دهیم. بدین صورت الگوی فردی ما شکل می گیرد و ما به طور غریزی و عمدتاً به صورت ناخودآگاه و ناخواسته روابط تجربه شده مان را سرو سامان می دهیم (گرانت[27] و کرولی[28]، 2002).

از جمله عوامل مهم دیگری که فرض می شود کیفیت زندگی زناشویی را تحت تأثیر قرار می دهد، میزان صمیمت در ازدواج می باشد برای والدین و فرزندان، صمیمیت بین زن و شوهر عامل تعیین کننده ای برای داشتن ارتباطات زناشویی و خانوادگی بسیار محکم است. این ارتباط صمیمانه شامل توجه، اعتماد متقابل و پذیرش می باشد. ارتباطاتی که شامل این فاکتورها باشد زیربنای سلامت جنسی و غیرجنسی در صمیمیت زناشویی است. بنابراین، یک ازدواج شاد و رمانتیک ازدواجی است که در آن همسران هم در بعد جنسی و هم در بعد غیرجنسی رشد پیدا کنند (اسنتمن[29] و همکاران، 2004).

[1] – Marraige.

[2] – Brown.

[3] – Reinhold.

[4] – Amato.

[5] – Conflict.

[6] – Divors.

[7] – Intimacy.

[8] -Beck

[9] – Bagarozy.

[10] – Olsou.

[11] – Rubin.

[12] – marital inrichment.

[13] – Olsow.

[14] – Bornstein.

[15] – Marital Satisfaction.

[16] -Marital Conflicts.

[17] – Young ,E.M.Long,L.

[18] -Glaser.

[19] -Fincham & Beach.

[20] – Bolton.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:12:00 ب.ظ ]




 

 

 

چکیده:

این پژوهش به بررسی اثربخشی آموزش مهارت‌های ارتباطی بر کارایی خانواده زوجین پرداخت. جامعه این پژوهش را کلیه زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره شهرستان سنندج در سال 1393 تشکیل دادند. حجم نمونه 32 زوج بود که به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های کنترل و آزمایش جایگزین شدند. در این پژوهش از ابزار سنجش خانواده و طرح پیش‌آزمون – پس‌آزمون با گروه کنترل استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مهارت‌های ارتباطی موجب افزایش کارایی خانواده در مقوله های حل مشکل، ارتباط، نقش ها، همراهی عاطفی، آمیزش عاطفی، کنترل رفتار و عملکرد کلی خانواده در گروه آزمایش شده است(001/0p=). با توجه به یافته های به دست آمده می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های ارتباطی به زوجین می تواند از بروز مشکلات در خانواده جلوگیری کند و موجب تقویت انسجام در روابط زوجین شود.

کلید واژه ها: مهارت های ارتباطی، کارایی خانواده، زوجین.

 

 

فصل یکم

مقدمه پژوهش

 

 

مقدمه

برای رسیدن به توسعه و پیشرفت در یک جامعه می­بایستی به یکی از مهمترین اهرم ها یعنی آموزش و برنامه ­ریزی در سطوح ملی و فراملی توجه نمود. در صورتی که بتوان در سیستم آموزشی جامعه خود به آن سطح رسید که آنچه را که آموخته­ آموخته شده است، به عمل آورد و دانسته­ها را مطابق با شناخت کافی از نیازها هماهنگ نمود، آن گاه می­توان امیدوار بود که به عنوان یک فرد کارآمد، پویا و فعال در جامعه عمل شده است.

آموزش مهارت های ارتباطی جهت ایجاد آمادگی در افراد برای رویارویی و داشتن ارتباط مؤثر و هماهنگ با دیگران، یک امر ضروری به شمار می رود. اگر زوجین باکسب آموزش های لازم و مهارت های زندگی، در ارتقاء توانایی های روانی -اجتماعی و روش های ارتباطی مهارت کسب کنند به راحتی می توانند بسیاری از مسائل زندگی مشترک خود را حل و فصل کرده و از زندگی لذت بیشتری ببرند(معاونت اجتماعی فرماندهی انتظامی استان کردستان، 1391).

ما هر روز به صور مختلف با یکدیگر در ارتباطیم تا اندیشه ها، احساسات و تمایلات خود را به یکدیگر منتقل کنیم. میزان علاقه و احترام خود را نشان دهیم و رنج و اندوه، شادمانی و خرسندی و شک و دودلی خود را با دیگران در میان بگذاریم. یک ارتباط ساده یا یک مجموعه ارتباطات، خواسته یا ناخواسته، از پیش تعیین شده یا اتفاقی، فعال یا منفعل، به هر حال یکی از ابزارهای کلیدی ارضاء نیازها، کسب نتایج و متجلی ساختن آرزوهای ماست. روابط ما مطلوب یا نامطلوب، شکل دهنده بخش عمده ای از اوقات روزانه ماست. ما ارتباط برقرار می کنیم تا کسب اعتبار کنیم، به توافق برسیم، گلایه و شکوه کنیم، به یکدیگر کمک کنیم (قبادی، 1387).

از آنجایی که خانواده، سیستم ارتباطی منحصر به فردی دارد که با روابط دوستی و روابط، کاری متفاوت است. ورود به چنین سیستم ارتباطی سازمان یافته­ای، صرفاً از طریق تولد یا ازدواج صورت می­گیرد. قدرت خانواده به حدی است که به رغم فرسنگ ها فاصله میان اعضا و حتی مرگ برخی از آنان، باز هم تاثیر

 آن پابرجا می­ماند. ارزش اصلی خانواده، حاصل شبکه روابطی است که توسط اعضای آن به وجود آمده است(گلدنبرگ و گلدنبرگ[1]، 2000؛ ترجمه حمیدرضا،حسین شاهی برواتی، سیامک نقشبندی والهام ارجمند، 1385). خانواده­های بالنده، نحوه­ی برقراری ارتباط و ارسال پیام را به خوبی یاد گرفته­اند و بنابراین الگوهای سالمی دارند. پژوهش ها نشان می دهد که زوج های راضی ارتباط بیشتری با یکدیگر دارند(گاتمن[2]،1994؛ به نقل از شیرالی نیا، 1386). مارک من، استنلی و بلوم برگ[3] (1994) مشکلات ارتباطی را پیشگویی کننده­ نارضایتی و طلاق معرفی کرده­اند. شیرالی نیا(1386) نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی بر الگوهای ارتباطی و بهتر شدن احساس مثبت نسبت به همسر، تاثیر دارد. بنابراین این مطالعه به بررسی اثر بخشی آموزش مهارت­های ارتباطی بر کارایی خانواده می ­پردازد.

 

بیان مسأله

خانواده و تحقق خانواده سالم مشروط بر برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطه های مطلوب با یکدیگر است. از این رو، سالم سازی اعضای خانواده و رابطه هایشان، بی گمان، اثرهای مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت (برنشتاین، فیلیپ[4]، 1994؛ ترجمه پورعابدی نائینی، منشئی، 1384).

ازدواج با دنیایی از امید شروع می شود، امید به روزی که احساسمان را درک کنند و ما را بپذیرند، امید به اینکه به تعلق خاطر برسیم، حمایت شویم و امنیت خاطر داشته باشیم. اما گاه این امید در برخورد با واقعیت های ازدواج رنگ می بازد، نیازها برآورده نمی شوند، خشم فاصله می اندازد، داوری ها مسأله ساز شده و احساس تنهایی حاکم می شود(پالگ، مک کی و فالینگ[5]،1994؛ ترجمه قراچه داغی، 1384).

خانواده چیزی بیش از مجموعه افرادی است که در یک فضای مادی و روانی بسر می­برند. خانواده یک نظام اجتماعی و طبیعی است که ویژگی­های خاص خود را دارد و نهاد اولیه هر جامعه­ای به شمار می­رود که کانون ظهور عواطف انسانی و روابط صمیمانه میان افراد است و می­توان گفت عملکرد خانواده تاثیر مستقیم و بسزایی بر عملکرد جامعه دارد (غلامزاده، عطاری و شفیع آبادی،1388). پژوهشگران بر این عقیده اند که بهترین ملاک و معیاری که بر اساس آن می­توان

این مطلب را هم اگر خواستید بخوانید :

بایگانی‌های دانشجویی - شبکه گستر پیام آوران البرز

 کیفیت اخلاقی، اجتماعی و روانی افراد را مورد ارزیابی و دقت قرار داد همان شبکه ارتباطی اعضای خانواده و مجموعه قوانین حاکم بر محیط و جو خانواده است(ملا شریفی، 1384؛ به نقل از غلامزاده و همکاران، 1388).

زندگی مشترک با این باور که تنها مرگ می ­تواند ما را از هم جدا کند، شروع می­شود و زوج ها هم، حداقل در آغاز زندگی خود نسبت به آن اعتقاد کامل دارند. اما واقعیت چیز دیگری است، زندگی مشترک تحت تأثیر عوامل متعددی قرار می­گیرد که پاره­ای از آنها ممکن است زوج ها را به طرف اختلاف و درگیری، جدایی روانی و حتی طلاق سوق دهد. تحقیقات مختلف نشان داده است که یکی از مهمترین عوامل مشکل­زا، اختلال در ارتباط یا به عبارتی اختلال در فرایند تفهیم و تفاهم است. به عنوان مثال در گزارشی که یک مرکز مشاوره خانواده در سال 1970تهیه کرد، 87 درصد زوج های شرکت کننده در پژوهش نشان دادند که مشکل اصلی آنها مشکل ارتباطی است (جکوبسون، والدرون و مو[6]؛ به نقل از حیدری، مظاهری و پوراعتماد، 1384).

ما همه از تعامل و عمق بخشیدن به درگیری در ارتباطات لذت می بریم. اگر قادر به تعامل با معنا با دیگران نباشیم، نتیجه آن تنهایی، افسردگی و عدم خوشحالی خواهد بود (گبل و شین[7]، 2000). ارتباط فرایند اصلی در روابط زناشویی است و عبارتند از فرایندی که زن و شوهر به صورت کلامی و غیر کلامی در قالب گوش دادن، مکث، حالت چهره با یکدیگر به تبادل احساسات و افکار می­پردازند (خجسته مهر، عطاری و شرالی نیا، 2008). موضوع ارتباطات در روابط زناشویی به قدری مهم است که بیش از90٪  زوجین آشفته ناتوانی در برقراری ارتباط را به عنوان یک مسئله مهم در روابط خود مطرح کرده­اند (خسروی، 2007). بسیاری از ارتباطات محبت را مسدود می­ کند. از جمله زمانی که ما قضاوت اخلاقی داریم و انکار مسئولیت می­کنیم و بر رفتار و مسئولیت های خودمان آگاهی نداریم و دیگران را مجبور به انجام کاری می­کنیم (رحیمیان،2009).

اگر همسران مسائل خود را با یکدیگر مطرح نکنند و به راه حل مثبتی نائل نشوند می ­تواند منجر به تنش در رابطه و ختم آن شود(خجسته مهر و همکاران، 2008). بنابراین شناخت و توصیف الگوهای ارتباطی خانواده، یعنی کانال­هایی که از طریق آن زن و شوهرها با یکدیگر به تعامل می­پردازند، می ­تواند نقش مؤثری را در پیش بینی رضایتمندی زندگی زوجین و توصیه­ها و تجویزهای مربوط به آنها کمک کند. پژوهشگران سعی کرده­اند که ارتباطات خانوادگی را تعریف کنند و ارتباطات خانواده ها را به سبک ها و الگوهایی طبقه بندی کنند(بروگ، فاگرستروم، بالدوسی، بورهولت، فرینگ و وربر[8]،2008).

چف و استون[9](2001؛ به نقل از کاستن و اندرسون[10]،2004) اولین کسانی هستند که از اصطلاح و جهت گیری اجتماعی[11] جهت گیری مفهومی[12] و به عنوان دو الگوی ارتباطی خانواده استفاده کردند.

در جهت گیری اجتماعی بر قدرت والدین تأکید می شود در حالی که در جهت گیری مفهومی اعضاء تشویق می­شوند که عقایدشان را مطرح کنند و با همدیگر به بحث و تبادل نظر بپردازند(دونگ[13]، 2005 ). شیرالی نیا (1386) در پژوهشی با عنوان« تاثیر آموزش مهارت­­های ارتباطی بر الگوهای ارتباطی و احساس مثبت» 30 زوج از ساکنان شهر اهواز را مورد مطالعه قرار داد. نتایج این تحقیق نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی بر الگوهای ارتباطی و بهتر شدن احساس مثبت نسبت به همسر مؤثر است.

در پژوهش هانسون و لنبلند[14](2006) به زوج هایی که در تعاملات با هم مشکل داشتند و از زندگی زناشویی خود ناراضی بودند، مهارت­های ارتباطی و حل تعارض آموزش داده شد. نتایج نشان داد که این آموزش ها باعث بهبود ویژه­ای در روابط زوج ها و توانایی کنار آمدن با مشکلات و سلامت روان آنها شده بود. پژوهش­ها نشان می­دهد کسانی که ارتباطاتی باز دارند، تمایل دارند که خانواده­ای داشته باشند که در آن اعضا ارتباطات باز و رضایتمندانه داشته باشند . با توجه به اهمیت روابط در زندگی زناشویی و با توجه به، اینکه در ایران در این زمینه پژوهش های اندکی صورت گرفته است، پژوهشگر سعی در انجام پژوهشی در مورد اثربخشی آموزش مهار ت های ارتباطی به منظور بالا بردن کارایی خانواده دارد. لذا مسئله این پژوهش این است که آیا آموزش مهارت­های ارتباطی بر کارایی خانواده در زوج­های مراجعه کننده به مرکز مشاوره  شهر سنندج موثر است؟

 

ضرورت و اهمیت پژوهش

همه خانواده ها خواستار شادی، سعادت و سلامت روان شناختی اعضای خانواده­ خود هستند. برای رسیدن به این خواسته باید تا آنجا که ممکن است توجه و دقت موشکافانه را برای شناسایی عوامل موثر بهبود هر چه بیشتر عمکلرد خانواده، سلامت، بهداشت روان و کیفیت زندگی را به کار گرفت. یکی از این عوامل، احتمالاً عملکرد خانواده و نحوه ارتباطات اعضای آن با یکدیگر است. خانواده، سیستم ارتباطی منحصر به فردی دارد که با روابط دوستی و روابط کاری متفاوت است. ورود به چنین سیستم ارتباطی سازمان یافته ای، صرفاً از طریق تولد یا ازدواج صورت می گیرد(گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000؛ ترجمه حمیدرضا،حسین شاهی برواتی، سیامک نقشبندی والهام ارجمند، 1385). ارتباط نقش مرکزی در ازدواج ایفا می­ کند به گونه ای که از لحاظ ویژگی های زناشویی مشخص شده است که ارتباط موثر و کارآمد میان شوهر و همسر مهم ترین جنبه خانواده های دارای عملکرد مطلوب می باشد (گریف[15]، 2000).

در زمینه اهمیت این پژوهش می­توان بیان کرد که ارتباط روشن و موثر بین افراد خانواده، موجب رشد احساسات و ارزش ها و ارتقا کارایی خانواده می­شود. تحقیقات مختلف نشان داده است که یکی از مهمترین عوامل مشکل زا در روابط زوجی، اختلال در ارتباط یا به عبارتی اختلال در فرایند تفهیم و تفاهم است. به عنوان مثال در گزارشی که توسط یک آژانس مشاوره خانواده در سال 1970 (جکوبسون، والدرون و مور[16]،1980 ؛ به نقل از حیدری و  همکاران، 1384) تهیه شده است، 87 درصد زوج های شرکت کننده در پژوهش نشان دادند که مشکل اصلی آن ها، مشکل ارتباطی است. ارتباط موثر سنگ زیر بنایی خانواده­ سالم و موفق است، به عبارتی دیگر وقتی اعضای خانواده از الگوهای ارتباطی موثر استفاده می­ کنند، انتقال و درک واضحی از محتوا و قصد هر پیامی دارند، نیازهای روانی یکدیگر را ارضا می­ کنند و ارتباط و شرکت در اجتماع را تداوم می بخشند. بنابراین الگوهای ارتباطی شخصیت، یادگیری، اعتماد به نفس، قدرت انتخاب و تصمیم گیری منطقی افراد خانواده را تحت تاثیر قرار می­دهد و یکی از ریشه های اصلی مشکلات مختلف خانواده است (اولیور و میلر[17]، 1994). تحقیقات نشان می دهد کسانی که ارتباطاتی باز دارند، تمایل دارند که خانواده ای داشته باشند که در آن اعضاء دارای ارتباطات باز و رضایت مندانه باشند. همچنین این توضیح دربرگیرنده این موضوع نیز هست افراد متأهل با برقراری رابطه خوب تمایل دارند که همسرشان دارای رفتارهای مثبتی باشد (میلر، کاگلین و هوستن[18]،2000؛ به نقل از غلامزاده و همکاران،1388).

رفتار یک همسر در خلاء روی نمی دهد بلکه در رابطه با افراد و موضوعات و رویدادهای دیگر اتفاق می افتد و همچنین وقتی تغییرات در درون فرد رخ می دهد، این تغییرات می تواند بر کل سیستم اثر بگذارد و این اثرات را می توان در رفتارها و پیامدهای رابطه ای اندازه گیری کرد. با نگاهی به آمار روز افزون طلاق و مشکلات زناشویی و همچنین عواقب مخربی این طلاق برای افراد, اعضای خانواده و جامعه به دنبال دارد، ضرورت دارد که تحقیقاتی در رابطه با مشکلات ارتباطی در بین زوجین انجام شود. محققان باید در تلاش باشند تا راه های متنوع را آزمایش کنند، که در آن نشان دهند که ارتباطات موثر زوجی چگونه بر رضایت زناشویی و حل تعارضات زناشویی تأثیر می گذارد. همچنین تحقیقاتی در این خصوص که چه نوع روابطی باعث رضایت بیشتری بیشتری می شوند، نیاز است.  با توجه به اهمیتی موضوع ارتباطات دارد و با توجه به اینکه در این زمینه به ندرت پژوهش صورت گرفته است، در این پژوهش سعی بر آن است که در اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی در جهت بالا بردن کارایی خانواده  مورد بررسی قرار گیرد.

 

[1] . Goldenberg H, Goldenberg I.

[2] . Gottman, J. M.

[3].  Markman, H. J., Stanley, S., & Blumberg, S.

[4] . Bornstein & Philip H.

[5] . Paley, Mc Kay & Faling

[6] . Jacobsons & Waldron & Moore

[7] . Gable, S. , Shean, G.

[8]. Brog C, Fagerström C, Balducci C, Burholt V, Ferring D, Werber G, .

[9]. Chaffee and Stone

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ب.ظ ]