کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



توجه به بعد معنوی انسان در عصر جدید به گونه ای است که دانشمندان و به ویژه کارشناسان سازمان جهانی بهداشت انسان را موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی تعریف می کنند در راستای این جهت گیری معنوی و به موازات بررسی رابطه ی بین دین و معنویت و دیگر مولفه های روان شناختی گروهی از پژوهشگران درصدد تعریف مفاهیم جدیدی در ارتباط با دین و معنویت بودندبه موازات این جریان، گاردنر (۱۹۹۹) مفهوم هوش معنوی را در ابعاد مختلف مورد نقد و بررسی قرار داد و پذیرش این مفهوم ترکیبی معنویت و هوش را به حالت چالش کشید. هوش معنوی موضوع جالب و جدیدی است که مطالب نظری و نیز یافته های پژوهشی و تجربی در مورد آن بسیار اندک است. (سهرابی ۱۳۸۵).

 

 

تعریف هوش

 

هوش به عنوان یک توانایی شناختی در اوایل قرن بیستم توسط آلفرد بینه مطرح شد. او همچنین آزمونی را برای اندازه گیری میزان بهره ی هوشی افراد ابداع کرد. بعد ها لویس ترمن و دیوید و کسلر آزمون های جدیدی را ساختند. در دو دهه اخیر مفهوم هوش به حوزه های دیگری مانند هوش هیجانی، هوش طبیعی، هوش وجودی و هوش معنوی گسترش یافته است. علاوه بر این هوش به عنوان یک توانایی کلی محسوب نمی گردد. بلکه به عنوان مجموعه ای از ظرفیت های گوناگون در نظر گرفته می شود. هوش داری تعاریف گوناگون می باشد. در یک تعریف نسبتا جامع، هوش را می توان ظرفیت یادگیری دانش کسب شده و توانایی سازش یافتگی با محیط دانست. (سهرابی،۱۳۸۵).

 

مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

ایمونز (۲۰۰۰) تعاریف گوناگونی را از هوش مطرح می کند؛ اما هسته ی اصلی تمامی این تعاریف را تمرکز بر روی حل مساله برای سازگاری و رسیدن به اهداف می داند و هوش را به عنوان توانایی برای دستیابی به اهداف رویارویی با موانع بر اساس تصمیماتی که مبتنی بر اصول منطقی است تعریف می کند.

 

گاردنر هوش را مجموعه توانایی ها ی می داند که برای حل مسئله و ایجاد محصولات جدیدی که در یک فرهنگ ارزشمند تلقی می شوند، به کار می روند. از نظر وی انواع نه گانه هوش عبارتند از: هوش زبانی موسیقیایی، منطقی، ریاضی، فضایی، بدنی، حرکتی، هوش های فردی که شامل هوش درون فردی و بیرون فردی می شود. هوش طبیعی هوش وجودی که شامل ظرفیت مطرح کرده سوالات وجودی است. در یک تعریف نسبتا جامع، هوش را می توان ظرفیت یادگیری تمامیت دانش کسب شده و توانایی سازش یافتگی با محیط دانست. هوش معنوی بیانگر مجموعه ای از توانایی ها ظرفیت ها و منابع معنوی می باشد که کاربست آنها در زندگی روزانه می تواند موجب افزایش انطباق پذیری فرد شود. در تعریف های موجود از هوش معنوی، به ویژه بر نقش آن در حل مساله وجودی و یافتن معنا و هدف در اعمال و رویداد های زندگی روزمره تاکید شده است. در مجموع هوش عموما باعث سازگاری فرد با محیط می شود و روش های مقابله با مسائل و مشکلات را در اختیار او قرار می دهد. همچنین توانایی شناخت مساله ارائه راه حل پیشنهادی برای مسائل مختلف زندگی کشف روش های کارآمد حل مساله از ویژگی های افراد باهوش (زوهر مارشال، ۲۰۰۱).

 

تعریف معنویت

 

اشنایدر (۱۹۹۶/۱۹۹۸) معنویت را اینگونه توصیف می کند تجربه ی تلاش و مبارزه ی آگاهانه برای یکپارچه کردن زندگی نه با معیار تنهایی و خودخواهی بلکه بر حسب متعالی سازی خود به سمت ارزش های نمایی که فرد درمی یابد.

 

با اندکی تسامح می توان معنویت را در ادبیات مذهبی و معنوی به عنوان مذهب درونی شده یا باطنی یا به عبارت بهتر به عنوان نتیجه ی مذهب درونی شده نام برد. وجه تمایز معنویت و مذهب ظاهری این است که معنویت نسبت به این نوع مذهب آگاهانه تر بوده و در زندگی عملی فرد تاثیر گذار تر می باشد.

 

به عبارتی دیگر مذهب را می توان جلوه های باور های خداشناسی رسمی و اعمال افرادی که در یک هویت گروهی سهیم اند، دانست. معنویت عموما با تاکید اساسی بر تجربه شخصی تعریف می شود در حالیکه مذهبی بودن به تجربه فرد در زمینه ای سازمان یافته اشاره دارد.

 

لذا ملاحظه می شود دین و باور های مربوط به آن طیف وسیعی از افکار، احساسات و حتی التزام های عملی در رابطه ی انسان با خداوند و قوانین تبعیت از وجود او مطرح می سازد.

 

همپوشی بین معنویت و مذهب

 

هر سه بعد معنویت و معنا، تعالی و عشق، ممکن است د رمذهب یافت شوند. بنابراین معنویت و مذهب با یکدیگر همپوشی دارند و هر دو شامل اعتقاد به وجودی مقدس می شوند؛ اما هر یک از ویژگی های خاص خود را دارا هستند. ویژگی های خاص معنویت عبارتند از: الاهیات، مناسک و آیین ها، نهاد ها و آموزه های اخلاقی آن. ویژگی های خاص معنویت عبارتند از فرد گرایی و تاکید آن بر تجربه های متعالی، یعنی اینکه شخص ممکن است عقاید و اعمال خود را با توجه به تجربیات معنوی خویش پرورش دهد. اکثر مردم معتقدند که معنویت و مذهب در جنبه هایی با هم متفاوتند و در بخش هایی نیز اشتراکاتی دارند. (عبداله زاده و همکاران، ۱۳۸۸).

 

دیدگاه های روانشناسانه به معنویت

 

الف) دیدگاه روانکاوی

 

فروید، نگرش بی اعتنا به معنویت و تجربه های معنوی داشت و دیدگاهش نسبت به مذهب از این هم منفی تر بود. او اظهار داشت (من نمی توانم این احساسات اقیانوس گونه را در خود کشف کنم). هر چند این موضوع باعث نشد که وی وجود این تجربه های معنوی را در دیگران انکار کند اما آنها را به عنوان ریشه های اصلی نیاز های مذهبی قلمداد نمی کرد. او عقیده داشت که ریشه ی احساساتی از این دست را می توان در دوران کودکی یافت. زمانیکه کودک خود را را از جهان نمی بیند؛ اما یونگ تجربه های معنوی وروحی را به عنوان جنبه های بالقوه سالم وسلامت از هستی انسان در نظر می گیرد ومذهب ومعنویت را در تحلیل خود گنجانده است (کشمیری وعرب احمدی،۱۳۸۷).

 

ب) دیدگاه رفتار گرایی شناختی نسبت به معنویت

 

از آنجا که رفتار گرایی شناختی بر رفتار های قابل مشاهده ی انسان و نحوه ی تغییر آن تمرکز دارد. این دیدگاه در درمان کمتری می تواند در زمینه های معنویت سخن داشته است. با این حال اخیرا پیشرفت هایی در این زمینه صورت گرفته و از درمان های شناختی، رفتاری با محتوای معنوی با موفقیت استفاده شده است (عبدالله زاده و همکاران،۱۳۸۸).

 

ج) دیدگاه انسان گرایی نسبت به معنویت

 

آبراهام مزلو، معنویت را مهمترین عناصر نگرش انسان گرایانه می دانست. از نظر او آدمی به چار چوبی از ارزش ها فلسفه های ناظر به حیات دین یا ببدیلی برای دین نیازمند است تا بدان معتقد شود و آن را در پیش گیرد، او همچنین بر آن است که روانشناسان انسانگرا احتمالا کسی را که به این مسائل دینی اهمیت نمی دهد باید بیمار یا ناهنجار وجودی تلقی نمود (عبدالله زاده و همکاران،۱۳۸۸).

 

د) دیدگاه روانشناسی فرا فردی نسبت به معنویت

 

پیروان این رویکرد مفاهیمی که انسان را فقط موجودی شهودی، عرفانی، روانی و معنوی می داند فراتر می روند.

 

در این رویکرد انسان به موجودی وحدت پذیر و دارای توانایی های بالقوه برای رشد جامع کلیه استعداد هایش به شمار می آید (عبدالله زاده و همکاران،۱۳۸۸).

 

و) رویکرد التفاطی و یکپارچه

 

رویکرد التفاطی و ترکیبی بهترین چشم انداز را در زمینه یکپارچه ساختن معنویت و درمان ارائه میدهد. مدل رابطه ی درمانی سطحی کلارکسون، که رویکردی ترکیبی است عوامل فراوانی را نیز شامل می شود تاکید این رویکرد بر درمان کوتاه مدت ممکن است باعث شود توجه دقیق به مسائل معنوی کاهش یابد. با این حال توجه به مسائل معنوی در حال افزایش است (عبدالله زاده و همکاران،۱۳۸۸).

 

فاکتور های هوش از نظر گاردنر

 

گاردنر معتقد است که ظرفیتی به نام هوش باید ویژگی های زیر را داشته باشد:

 

الف) اختلالات بالقوه در اثر آسیب دیدگی مغزی.

 

ضایعات مغزی اغلب باعث تضعیف و آسیب یکی از مقولات هوشی می شود بدون اینکه روی بقیه اثری داشته باشد. برای مثال آسیب دیدگی منطقه بروکا باعث اختلال مغزی شدید در هوش زمانی و آسیب دیدگی لوب گیجگاه درنیمکره راست مغز تضعیف توانایی های موسیقیایی می شود.

 

ب) وجود دانشوران، نوابغ و دیگر افراد استثنایی

 

گاردنر معتقد است که در برخی افراد نوع خاصی از مقولات هوشی کارایی بسیار بالایی دارند، نوابغ افرادی هستند که در یک زمینه هوشی، قابلیت های بیشتری از خود نشان می دهند در حالیکه عملکرد دیگر مقولات هوشی در سطح پائین تری قرار دارد.

 

پ) تاریخچه رشد متمایز و مجموعه تعریف ذیری از عملکرد های مقولات هوشی

 

گاردنر معتقد است که مقوله های هوشی از طریق شرکت د رفعالیت های فرهنگی ارزشمند به تحرک واداشته می شوند و پیشرفت فرد دراین فعالیت ها از الگوی رشد خاصی پیروی میکند مثلا آهنگسازان و نوازندگان از سن کم شروع به فعالیت نموده و تا سن ۸۰ تا ۹۰ سالگی فعالند؛ اما یک ریاضی دان در جوانی به اوج می رسد و ریاضیدانان برجسته در حدود سن ۴۰ سالگی مطرح شده اند.

 

ت) تاریخچه تکامل و اعتبار آن

 

گاردنر معتقد است که هر یک از هشت مقوله هوشی عنوان شده ریشه عمیقی در تکامل بشر و حتی درتکامل دیگر گونه های جانوری نخستین دارد؛ مثلا می توان از شواهد باستان شناسی مربوط به آلات موسیقی ابتدایی و از روی تنوع آواز پرندگان به منشا هوش موسیقیایی پی برد.

 

ث) تایید یافته های روان سنجی

 

اگر چه گاردنر به آزمونهای موجود ندارد اما به اعتقاد وی، برای تایید نظریه هوش چندگانه می توان به بسیاری از آزمون های مطابق ا استاندارد موجود مراجعه کرد. به عنوان مثال مقیاس هوش وکسلر هوش های زبانی، منطقی – ریاضی و متانی را سنجید.

 

ج) تایید یافته های روان سنجی تجربی

 

گادرنر اظهار می دارد که با بررسی برخی مطالعات روانشناسی می توان پی برد که هوش ها به طور مجزا از یکدیگر فعالیت می کنند. درمطالعات مربوط به توانایی های شناختی مانند حافظه، درک و توجه نیز شواهدی وجود دارد که نشان می دهد فرد تنها از یک توانایی خاص برخور دار است.

 

چ) عملکرد اصلی یا مجموعه ای از عملکرد ها

 

به اعتقاد گاردنر همانطور که یک کامپیوتر برای اجرا نیازمند مجموعه ای از عملیات است هر مقوله ی هوشی نیز مجموعه ای از عملیات اصلی دارد که وظیفه آنها انجام عملیات های خاص آن مقوله است؛ مثلا در هوش موسیقیایی، این فعالیت ها مستلزم شناسایی ارتفاع یا توانایی تشخیص ساختار های ریتمی است.

 

ح) قابلیت رمز گذاری در یک سیستم نمادین

 

به اعتقاد گاردنر یکی از مهمترین شاخص های رفتار هوشمندانه، انسان، توانایی او در بکار گیری نماد هاست. برای مثال وقتی کلمه ای را می انگاریم تنها ترکیبی است از خطوطی که به طرز خاصی کنار هم قرار گرفته اند؛ اما می توانند مجسم کننده ی روابط، تصاویر و خاطره های معینی باشد (عبدالله زاده و همکاران،۱۳۸۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1399-09-15] [ 03:58:00 ب.ظ ]




پس از گسترش مفهوم هوش به سایر قلمروها، ظرفیت ها و توانایی های انسان و بخصوص مطرح شدن هوش هیجانی در روانشناسی، سازه ی جدیدی را به عنوان هوش معنوی مطرح کرد. او عنوان کرد هوش معنوی مجموعه ای از توانایی ها برای بهره گیری از منابع دینی و معنوی است. هوش معنوی سازه های هوش و معنویت را در یک سازه ترکیب کرده است. در حالیکه معنویت جستجو برای یافتن عناصر مقدس، معنا یابی، هوشیاری بالا و تعالی است. هوش معنوی شامل توانایی برای استفاده از چنین موضوعاتی است که می تواند کارکرد و سازگاری فرد را پیش بینی کند؛ و منجر به تولیدات و نتایج ارزشمندی گرددچنانچه توانایی برای سود جستن از منابع معنوی را به عنوان یک هوش قلمداد کنیم. پس این توانایی بایستی در حل مسئله زندگی و رسیدن افراد به اهداف نماید و منجر به سازگاری بهتر آنان گردد. پژوهش نشان می دهد که بین معنویت با رضایت و هدفمندی زندگی، سلامت و بهزیستی رابطه مثبتی وجود دارد. (سهرابی، ۱۳۸۵).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

هوش معنوی

 

اشاره دارد به مهارت ها، توانایی ها و رفتار های لازم برای توسعه و حفظ ارتباط با منشاءغایی همه موجودات، کامیابی در جستجو معنی زندگی، یافتن یک مسیر اخلاقی که به هدایت ما در زندگی کمک نماید، درک معنویات و ارزش ها در زندگی شخصی و روابط بین فردی، است. (نسبی، ۱۳۸۹)

 

هوش معنوی از دیدگاه نسبی

 

عقل شهودی: نور بصیرت که به ما اجازه می دهد در مورد جنبه ها خاصی از واقعیت خیالبافی کنیم.

 

ادراک استدلال: نقطه مقابل عقل شهودی است. این فرایند شامل ترسیم، توسعه و تحلیل بصیرت بدست امده از طریق شهود، بخاطر روشن کردن معنا و جزئیات خاص بصیرت ما است.

 

اگاهی از خواست و نیت: با ترکیب عقل شهودی و ادراک مستدل، ما قادر خواهیم بود که به یک حالت دانستن وارد شویم، دانستن کامل اهداف و خواسته ها.

 

عشق و شفقت: نعمت عشق بیانگر جریان نامحدود عشق و انرژی الهی است.

 

قدرت و عدالت متمرکز: نقطه مقابل عشق، زور و محدودیت است. زمانی که در شکل مثبت ظهور یا بد نشان دهنده عدالت و انصاف خواهد بود.

 

شفا و بخشش: وقتی عشق، زور و محدودیت بطور مطلوب متعادل شوند نتیجه عبارتند از: بخشش خود و دیگران، ابراز دلسوزی، خارج کردن عصبانیت.

 

زندگی با شوق: بروز کامل عشق در شخصیت فرد، توانایی برای زندگی با شادی و شوق است.

 

زندگی با وقار، یکدلی و تعهد: بصورت پایبندی به اصول شخصی و نیروی متعالی خود است.

 

پیوند و خدمت خلاق: این ویژگی بر دو عملکرد اشاره دارد، یکی داشتن خلاقیت و دیگری ارتباط و پیوند داشتن با دیگران.

 

پاداشاهی خداوند: یعنی شخص هرچه در زندگی با آن سرو کار دارد یا اساسا در دنیا وجود دارد را نشئه ای از وجود خداوند و حضور خداوند و نظارت او بر اعمالش بداند و اینکه همه چیز به خواست و اراده خداوند انجام می گیرد. (نسبی، ۱۳۸۹)

 

مقایسه هوش معنوی با هوش های دیگر

 

ویگلس ورث (۲۰۰۴) چهار هوش بدن ، شناختی، هیجان و معنوی را بر اساس تربیت رشد آنها به شکل هرمی مطرح نموده است. الگوی مورد نظر بر اساس این دیدگاه است که کودکان ابتدا بر بدن خود کنترل پیدا می کنند (هوش بدنی)، سپس مهارت های زبانی و مفهومی (هوشبهر) خود را گسترش می دهند. هوش در فعالیت های مدرسه ای کودک مطرح است. هوش هیجانی برای بسیاری از افراد هنگامی مطرح میگردد که علاقمند به گسترش روابط خود با دیگران باشند. در انتها هوش معنوی زمانی خود نمایی می کند که فرد به دنبال معنای مسائل می گردد و سوالاتی مانند (آیا این، همه آن چیزی است که وجود دارد؟) را مطرح می نماید. مک هاوک معتقد است هوش معنوی به نسبت آموزش غیر دینی و دانش واقع بینانه با شهود نگرش و خردمندی رابطه نزدیکتری دارد. ماهیت غیر اختصاصی و کل نگر آن و استفاده از نمادگرایی ادراک فرد را گسترش می دهد و آن را عمق می بخشد. این امر به غنی سازی روابط و بهبود کار روزمره کمک می کند،

 

علاوه بر این حرکت به سمت خودشکوفایی و رشد معنوی مربوط می شود تا به نیاز به کنترل و پایبند آیین و رسوم بودن، به نظر می رسد افرادی که هوش معنوی یکپارچه دارند، ممکن است سبک زندگی متفاوتی را داشته باشند. (غباری بناب و همکاران،۱۳۸۶).

 

لیچفیلد شباهت های هوش های مختلف (هوش های گاردنر) را، وجود لایه های همپوشی بین همه ی هوش ها، تفاوت هر یک از هوش ها در افراد مختلف و قابل رشد بودن هوش ها می داند. او همچنین سه تفاوت عمده را میان هوش معنوی و دیگر هوش ها بر شمرده است. از نظر وی هوش معنوی انحصارا با دیگران سرو کار دارد، همه ی سطوح هوش های دیگر را در بر می گیرد و ارزیابی آن احتمالا ذهنی تر از سایر هوش ها ست (غباری نباب و همکاران، ۱۳۸۶).

 

مولفه های هوش معنوی

 

درباره اجزای تشکیل دهنده هوش معنوی (مولفه ها) نظرات مختلفی ارائه شده است. در زیر به طرح چند رویکرد درباره عوامل اصلی هوش معنوی اشاره می شود:

 

از نظر امونز (۲۰۰۰) هوش معنوی کاربرد انطباقی اطلاعات معنوی در جهت حل مسئله در زندگی روزانه و فرایند دستیابی به هدف می باشد.

 

وی به صورت ابتکاری پنچ مولفه را برای هوش معنوی پیشنهاد کرده است:

 

۱-ظرفیت برای تعالی.

 

۲-توانایی برای تجربه ی حالت های هوشیاری عمیق.

 

۳-توانایی برای خدایی کردن و تقدس بخشیدن به امور روزانه.

 

۴-توانایی برای سود بردن از منابع معنوی برای حل مسئله در زندگی.

 

۵-ظرفیت پرهیزگاری و عمل اخلاقی مانند بخشش، تواضع، نوع دوستی (میرزایی،۱۳۸۲).

 

سلامت روان

 

سلامت روانی که توسط کارشناسان سازمان بهداشت جهانی به «قابلیت» ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل منطقی تضادهای و تمایلات شخصی تعریف شده (نقل از میر‌صدوقی، ۷۸) ارتباط تنگاتنگی با فرایندهای شناختی دارد. این فرایندهای شناختی، از جمله ارزیابی‌های خود‌کارآمدی، نقش مهمی در آسیب‌های روانی دارند، بدین معنی که تأثیر وقایع و شرایط محیطی استرس زا در مختل شدن سلامت روانی، بستگی زیاد به نگرش خاص فرد به این وقایع و میزان احساس کارآمدی در مقابله با این شرایط دارد (پروین و جان،۲۰۰۱).

 

بر طبق تئوری شناختی ـ اجتماعی نیز ادراک ناکارآمدی یا کارآمدی پایین نقش عمده و مرکزی در اضطراب و افسردگی بازی می‌کند. پروین (۱۹۹۳) به نقل از بارترس گزارش داد که افراد با تصورات خود‌کارآمدی پایین در رابطه با تجربیاتی که بالقوه تهدید کننده نیستند، اضطراب بالایی را تجربه می‌کردند و مقیمی فام (۱۳۷۹) در تحقیق خود گزارش کرده است که بین خود اثر‌بخشی و روان رنجوری دبیران، رابطه منفی و معنی‌داری وجود دارد. بدین معنی که دبیران با خود‌کارآمدی ادراک شده بالا، روان رنجوری کمتری داشته‌اند.

 

بنا به تئوری‌شناختی ـ اجتماعی، محیط اجتماعی و موقعیت‌های خاص هم نقش زیادی در سلامت روانی افراد دارند. موقعیت و شرایط خاص اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و سازمانی که فرد توانایی سازگاری با آن را نداشته باشد، فرد را در معرض آسیب‌های روانی قرار می‌دهد.

 

بهداشت روانی، علمی است برای بهزیستی و رفاه اجتماعی که تمام زوایای زندگی از محیط خانه گرفته تا مدرسه، دانشگاه، محیط کار و نظایر آن را در بر می گیرد و در بهداشت روانی آنچه بیش از همه مورد نظر است «احترام به شخصیت و حیثیت انسانی است» و تا هنگامی که شخصیت فرد برقرار نشود، سلامت فکر و تعادل روان و بهبود روابط انسانی معنی و مفهومی نخواهد داشت. روی این اصل بهداشت روانی را دانش یا هنری می دانند که به افرادکمک می کند که با ایجاد روش های صحیح روانی و عاطفی بتوانند با محیط خود سازگاری حاصل نموده و برای حل مشکلات از راه های مطلوب اقدام نمایند (میلانی­فر، ۱۳۷۳).

 

سازمان بهداشت جهانی سلامتی را چنین تعریف کرده است:

 

حالت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری (کاپلان، سادوک[۳]،۱۹۹۴).

 

بهداشت روانی عبارت است از مجموعه عواملی که در پیشگیری از ایجاد و یا پیشرفت روند وخامت اختلاف شناختی، احساسی و رفتاری در انسان نقش موثری دارند (شاملو، ۱۳۸۰).

 

نوابی نژاد (۱۳۷۹) بیان می­داردبهداشت یا سلامت روان عبارتست از «سازگاری فرد با خود و محیط و استفاده موفقیت آمیز از تمامی توانائیها و قابلیت های خویش در زندگی». بنابراین نداشتن بیماریهای و اختلالات روانی بخشی از این تعریف است. تامین سلامت روانی همه افراد جامعه از مهمترین مسایل اساسی در هر کشور است. این امر در سه جنبه جسمانی، روانی و اجتماعی مورد ملاحظه قرار می گیرد. در صورتی که بعد روانی بهداشت به اندازه کافی مورد توجه قرار نگیرد فراوانی مسائل و مشکلات روانی رفتاری رو به فزونی خواهد گذاشت تا حدی که عوارض ناشی از بیتوجهی به آن در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی اثرات سوء و غیر قابل جبرانی بر جای می گذارد. در مکتب انسان ساز اسلام، معیار سلامت روان، مترادف با مفهوم «رشد» است. رشد به معنای قائم به خود بودن هدایت، نجات و صلاح و کمال می باشد. بدین جهت در بحث بهداشت روان شناخت عوامل رشد دهنده یا عوامل باز دارنده رشد افراد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از آنجا که جسم و روان ابعادی از تمامیت وجود انسان است، بهداشت روانی همانند بهداشت جسمانی، کاربرد دانش برای بهبود وضعیت سلامت جسم و روان و اقدام اساسی جهت پیشگیری از هر نوع اختلال و تلاش در جهت اقدام سریع در هنگام بروز اختلال است. به بیان دیگر بهداشت روانی را می توان در این سه بعد خلاصه کرد:

 

 

    • تلاش در جهت تقویت نقاط مثبت و اصلاح ضعفها.

 

    • پیشگیری از بروز اختلالات و ناهنجاریهای رفتاری و روانی.

 

  • درمان به موقع و سریع اختلالات روانی.

 

مفهومی که گاهی مترادف با سلامت روانی در نظر گرفته می شود، مفهوم بهداشت روانی است. با وجودی که این دو مفهوم ارتباط بسیار نزدیکی با هم دارند ولی باید توجه داشت که یکی نیستند. فعالیت اصلی بهداشت روانی مبتنی بر پیشگیری است در حالیکه سلامت روان در نتیجه فعالیت های انسان در زمینه بهداشت روانی و درمان بیماری های روانی به دست می آید. در واقع بهداشت روانی مقررات و اقداماتی در جهت استقررا و حفظ سلامت روانی است. (حسینی، ۱۳۶۰).

 

شاملو (۱۳۸۰) بهداشت روانی این طور تعریف کرده است: مجموعه عواملی که در پیشگیری از ایجاد و یا پیشرفت روند و خامت اختلاف شناختی، احساسی و رفتاری در انسان نقش موثری دارند. بین بهداشت و سلامت روانی فرد و شخصیت او رابطه بسیار محکمی وجود دارد و اگر فردی از رشد و تکامل طبیعی شخصیت برخوردار نباشد می توان گفت از سلامت روانی محروم است.

 

[۱] Wigleswers

 

[۲] Amonz

 

[۳]-kaplan Sadouk

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:57:00 ب.ظ ]




اتکینسون و اتکینسون (۱۹۸۹) چهار دیدگاه مربوط به سلامت روان را به شرح زیر بیا ن داشته است:

 

 

    • بهنجاری به صورت سالم بودن: اساسا روش برخورد سنتی طبی – روانپزشکی با تندرستی و بیماری است. اکثر پزشکان بهنجاری را با سالم بودن معادل تلقی نموده و سلامتی را پدیده ای تقریبا عمومی می شمارند. رفتار زمانی در حدود متعادل و مطلوب و در یک کلام نرمال تلقی می شود که فاقد پسیکو پاتولوژی آشکار بوده باشد. اگر رفتار را درجه بندی کنیم، بهنجاری بخش عمده طیف را اشغال کرده و ناهنجاری قسمت کوچک باقی مانده را به وجود خواهد آورد؛ با این مدل سنتی تعریف بهنجاری با کار طبیعی قرین است که سعی می کند بیمارش را از علائم و نشانه های قابل مشاهده رها کند. برای این پزشک فقدان علائم و نشانه ها معدل سلامتی است. جان رومانو، معتقد است که شخص سالم کسی است که به طور متعادل و متوسط از درد بی جهت، ناراحتی و ناتوانی رها است.

 

پایان نامه ها

 

 

    • دیدگاه دوم: سلامت روان را ترکیب هماهنگ و مطلوب اجزاء گوناگون دستگاه روانی تلقی می نماید که منجر به عملکرد ایده آل می گردد. چنین تعریفی آشکارا زمانی پیش کشیده می شود که روانپزشکان یا روانکاوان در مورد شخص ایده آل و یا در مورد ملاک های درمان موفقیت آمیز صحبت می کنند و سر نخ چنین بر خوردی آشکارا به زیگموند فروید می رسد (اتکینسون و اتکینسون، ۱۹۸۶ به نقل از سعادتمند، ۱۳۷۶).

 

    • بهنجاری به صورت متوسط:‌این دیدگاه معمولا در مطالعات هنجاری رفتار بکار گرفته می شود و متکی بر اصل ریاضی و منحنی زنگوله شکل است. در این روش حدود وسط بهنجار شمرده شده و قطب ها انحرافی تلقی می شود. روش هنجاری متکی براین اصل آماری، هر فرد را بر حسب ارزیابی کلی و مجموع نمرات توصیف می کند. تغییر پذیری فقط در متن مجموع گروها توصیف می شود، نه در مورد یک فرد. هر چند این روش در روانشناسی و زیست شناسی بیشتر از روان پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد.

 

  • دیدگاه چهارم در مورد سلامت روان:، محصول نهایی سیستم های متعامل است؛ بر اساس این تعریف، تغییرات زمانی برای تکمیل تعریف بهنجاری ضرورت اساسی دارد به عبارت دیگر، دیدگاه بهنجاری به صورت فرایند به جای اینکه تعریف مقطعی باشد روی تغییرات یا فرایندها تاکید می کند (اتکینسون و هیلگارد،۱۹۸۹).

 

اتکینسون و اتیکنسون (به نقل از سعادتمند،۱۳۷۶) ویژگیهایی را بیان می کنند که فرد برخوردار ازسلامت روان را از فردی که بیمار روانی است متمایز نمی کند اما این ویژگیها، ویژگیهایی هستند که فرد بهنجار به مقدار بیشتری از آنها برخوردار است.

 

 

    • کار آمدی در ادراک: افراد بهنجار در ارزیابی توانایی های خود واقع بین هستند، یعنی توانایی های خود را بیش از آنچه که هست ارزیابی نمی کنند و در عین حال، توانایی های خود را نادیده نمی گیرند. همچنین از گفتار و رفتار دیگران ادراک نادرستی ندارند.

 

    • خود شناسی:‌افراد بهنجار و دارای سلامت روان تا حدودی به انگیزه ها و احساسات و رفتار خود آگاهی دارند. اگر چه بسیاری از افراد نمی توانند درک کاملی از احساسات و رفتار خود داشته باشند، اما احساسات و انگیزه های مهم خود را پنهان نمی کند (سعادتمند، ۱۳۷۶).

 

    • توانایی در کنترل ارادی رفتار: افراد سالم خود را کنترل می کنند و می توانند تمایلات نامطلوب خود را مهار کنند.

 

    • عزت نفس: افرادی با ارزش و مورد قبول هستند و قادرند در موقعیت های اجتماعی به طور خود جوش عمل کنند.

 

    • توانایی در بر قراری روابط محبت آمیز: افراد دارای سلامت روان، «توانایی» را دارند که روابط نزدیک و رضایتبخش با سایرین بر قرار نمایند. نسبت به احساسات دیگران حساس هستند و برای ارضای نیازهای خود آنها را تحت فشار قرار نمی دهند.

 

  • باروری: افراد بهنجار توانایی های خود را در مسیر فعالیتهای بارور بکار می اندازند، فعال هستند و زندگی خود را دوست دارند.

 

 سلامت روانی و بیماری روانی

 

وقتی می گوییم که از نظر جسمی کاملا سالم هستیم، منظور این است که هیچ نوع ناراحتی احساس نمی کنیم. بنابراین سلامت جسمی یعنی حالت مقابل بیماری جسمی. آیا در مورد سلامت روانی نیز می توان چنین تعریفی را ارائه داد. در صورتی که پاسخ مثبت باشد، می توان گفت: سلامت روانی یعنی نداشتن بیماری روانی. به عبارت دیگر، کسی که از نظر روانی هیچ نوع ناراحتی احساس نکند، در حالت بهداشت روانی کامل خواهد بود. این نوع رودر روی هم قرار دادن بهداشت روانی و بیماری از دیدگاه زیستی نشات می گیرد.

 

 

اما در ارتباط با سلامت روانی نیاز به ارزشیابی دوباره می باشد. زیرا زندگی، بدون تعارض های روزانه، بدون رنجها و ناکامیها، چه مفهومی خواهد داشت؟ بنابراین معلوم نیست که سلامت روانی واقعا نبود بیماری روانی باشد. اگر به انحرافهایی که گاهی در نوجوانان دیده می شود، توجه کنیم، می فهمیم که این رفتارها زودگذرند و در مراحل رشد به وجود می آیند؛ مثلا دختر نوجوان، چه با کلام، چه با شیوه لباس پوشیدن و چه با نشان دادن بخشی از موی سر خود، با خانواده و گاهی با اجتماع به مخالفت بر می خیزد. والدین و یا بعضی از مسئولان تند برخورد می کنند و نوجوان را نیز به خشونت وا می دارند. این نوع مخالفتهای نوجوانان، بیانگر مرحله مهمی از زندگی است نه بی اعتنایی به والدین یا قوانین اجتماعی. هیچ یک از این رفتارها نشانه بیماری نیست، بلکه برای تایید و تثبیت موجودیت فرد است. (گنجی، ۱۳۷۸).

 

خلاصه ای از تعریف بهداشت روانی بر اساس مکاتب مختلف روانشناسی

 

حلم سرشت (۱۳۷۴) در تعریف سلامت روان و بهداشت روانی، فرهنگها، سازمانها و مکاتب روان شناسی، مفاهیم مختلفی را بکار بردند. فرهنگ بزرگ لاروس، بهداشت روانی را «استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و موثر کار کردن، برای موقعیتهای دشوار انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود، توانایی داشتن» تعریف کرده است. سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روانی را چنین تعریف می کند: «توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی». این سازمان معتقد است که بهداشت روانی تنها نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست.

 

[۱]-etkinson & etkinson

 

[۲]- Ghn romano

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:57:00 ب.ظ ]




در بعضی از نظریه های شخصیت، مسئله سلامت روان تحت عنوان شخصیت سالم مورد بحث و بررسی قرار گرفته که در آن ویژگی های افراد سالم و ملاکهای سلامت روان مشخص شده است.

 

شخصیت سالم از نظر آلپورت:

 

آلپورت از افراد برخوردار از سلامت روان به عنوان انسان بالغ یاد می کند. او جنبه اصلی شخصیت آدمی را مقاصد سنجیده و آگاه، یعنی امیدها و آرزوهای او می داند. این هدفها انگیزه شخصیت سالم قرار می گیرند و بهترین راهنما برای فهم رفتار کنونی انسانندو آلپورت می گوید: «داشتن هدفهای دراز مدت، کانون وجود آدمی را تشکیل می دهد و شخصیت سالم را از شخصیت بیمار متمایز می سازد». انسانهای سالم نیاز مداومی به تنوع، احساس و درگیری تازه دارند. شخصیت سالم لزوما شخصیت بی خیال شاد نیست. در واقع، آْلپورت معتقد بود زندگی شخص سالم چه بسا سخت، تلخ و آکنده از درد و رنج باشد. انجام کار در حد متوسط یا کافی، افراد بالغ سالم را اقناع نمی کند، بلکه این گونه افراد می خواهند کارشان را به بهترین نحو ممکن به انجام برسانندو در راه تلاش برای ارضای انگیزه هایشان به عالیترین سطوح مهارت و شایستگی دست یابند (شولتزبه نقل از خوشدل،۱۳۶۹).

 

پایان نامه - مقاله - متن کامل

 

آلپورت معتقد بود که مهمترین مسئله روانشناسی در زمینه بررسی شخصیت انسان، تبیین انگیزش است. چه نیروهایی آدمی را پیش می رانند، پس می کشانند یا به طریقی اعمال وی را هدایت می کنند؟ به نظر آْلپورت، نیروهای ناآگاه یا تجربه های کودکی رهنمون شخصیت سالم نیستند. به عقیده او، انگیزه او، انگیزه های شخص بالغ اساسا گسترش یا تکمیل انگیزه های کودکی نیست، یعنی مستقل از شرایط اولیه است، همچنانکه درخت بلوط کاملا رشد یافته، از تخمی که از آن تغذیه می کرد، مستقل است. نیروهای انگیزشی که در گذشته ریشه دارند، ما را پیش می رانند، بلکه هدفها و برنامه هایی که برای آینده داریم ما را به جلو نمی رانند. جنبه اصلی شخصیت آدمی، مقاصد سنجیده و آگاه، یعنی امیدها و آرزوهای اوست. این هدف ها انگیزه شخصیت سالم قرار می گیرند و بهترین راهنما برای فهم رفتار کنونی انسانند.

 

آْلپورت می گوید: «داشتن هدفهای درازمدت، کانون وجود آدمی را تشکیل می دهد و بشر را از حیوان ، سالمند را از کودک، و در بسیاری از موارد شخصیت سالم را از شخصیت بیمار متمایز می سازد».

 

ماهیت ارادی شخصیت سالم فایده دیگری هم دارد که همانا افزایش سطح تنش فرد است. بعضی از نظریه های انگیزش از جمله نظریه فروید می گویند که انگیزه اصلی انسانها کاستن و به حداقل رساندن این تنش و در نتیجه حفظ تعادل حیاتی درون است. از این دیدگاه انگیزه و سائق انسان کاهش مداوم این فشار است.

 

شخصیت سالم از دیدگاه راجرز:

 

اساسی ترین انگیزه رفتار آدمی از نظر راجرز خودشکوفایی است. تحقق خود، روند خود شدن و پرورش ویژگیها و استعدادهای یکتای فرد است.

 

راجرز بر خلاف آلپورت که داده هایش تنها از بررسی افراد بالغ سالم فراهم آمده بود، با کسانی که دچار اختلال روانی بودند و برای دگرگونی شخصیت خویش مدد می جستند، به کار پرداخت. راجرز برای مداوای این بیماران که خود ترجیح می دهد از کلمه «بیمار» استفاده نکند و آنها را «مراجع» بنامد.

 

[۱]- allport

 

[۲]-mature Person

 

[۳]-sholts

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:56:00 ب.ظ ]




فرام معتقد است سلامت روان بسته به این است که جامعه تا چه اندازه نیازهای اساسی افراد جامعه را بر می آورد، نه این که فرد تا چه اندازه خودش را با جامعه سازگار می کند. در نتیجه، سلامت روان بیش از آن که امری فردی باشد، مسئله ای اجتماعی است. به اعتقاد وی، تلاش برای سلامت عاطفی و بهبود، گرایش یا استعدادی فطری برای زندگانی بارور و برای هماهنگی و عشق، در نهاد همه ما هست. اگر به افراد فرصت داده شود، این گرایش فطری شکوفا خواهد شد. از این رو، جامعه های بیمار مردمان بیمار به بار می آورد (شولتز، ۱۹۹۱).

 

مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

فرام می گوید انسان سالم عمیقا عشق می ورزد، آفریننده است، قوه تعقلش را کاملاً پرورانده است، جهان و خود را به طور عینی ادراک می کند، حس هویت پایداری دارد، با جهان در پیوند است و در آن ریشه دارد، حاکم و عامل خود و سرنوشت خویش است. (شولتز، ۱۹۹۱).

 

وی شخصیت انسان را بیشتر محصول فرهنگ می داند. در نتیجه به اعتقاد وی سلامت روان بسته به این است که جامعه تا چه اندازه خودش را با جامعه سازگار می کند. در نتیجه سلامت روان بیش از آنکه امری فردی باشد، مسئله ای اجتماعی است.

 

فروم به نقل از سعادتمند (۱۳۷۶) نیازهای اساسی را که ناشی از دوگانگی میان آزادی و ایمنی است به طریق زیر مطرح می سازد:‌

 

 

    • وابستگی: انسانها به جدایی و وابستگی نخستین شان از طبیعت و از یکدیگر اطلاع دارند. میدانیم که یکایک ما جدا و تنها و ناتوانیم. در نتیجه باید در جستجوی بستگی های نوینی با سایر انسانها باشیم. باید نسبت به آنها احساس وابستگی کنیم تا جانشین بستگی های گذشته از طبیعت شود. به اعتقتد فروم ارضای نیاز وابستگی یا یگانگی با دیگران، برای سلامت روان حیاتی است برای ایجاد وابستگی چندین راه هست. بعضی از این راه ها ویرانگر (ناسالم) و برخی سازنده (سالم) می باشند.

 

    • استعلا: نیاز بشر به فرا رفتن یا استعلاء از نقش فعل پذیر «مخلوق بودن» با نیاز به وابستگی رابطه ای نزدیک دارد. آگاهی از طبیعت تصادفی تولد و مرگ و ماهیت اتفاقی هستی، استعلاء از حالت مخلوق بودن و در عوض خالق آفریننده فعال زندگی خویشتن شدن، سائق انسان قرار می گیرد. به اعتقاد فرام نقطه مقابل آفرییندگی، میل به ویرانگری است او می نویسد «اگر نتوانیم زندگی بیافرینیم، می توانیم ویرانش کنیم».

 

  • ریشه داشتن: انسان بدون ریشه، احساس درماندگی می کند و تحمل ناپذیری وضعیت آشکار است. باید ریشهای تازه ای جایگزین بستگی های پیشین با طبیعت کرد. برای ریشه داشتن، می توان همانند سایر نیازها از شیوه مثبت یا منفی سود جست. مطلوبترین راه، ایجاد حسن برادری نسبت به همنوعان است. احساس ارتباط، عشق، توجه و مشارکت در جامعه این حس همبسگی با دیگران، نیاز احساس ارتباط، نیاز به ریشه داشتن، ارتباط و وابستگی به جهان را ارضاء می کند.

 

شخصیت سالم از دیدگاه مازلو:

 

 مازلو انسان سالم را انسان خواستار تحقق خود می داند. کسانی که از سلامتی کامل برخوردارند، از موضوعات و اشخاص دنیای پیرامونشان شناخت عینی دارند. مزلو این ادراک عینی را شناخت هستی خوانده است. آنها جهان را آن گونه که می خواهند یا نیاز دارند که باشد نمی نگرند، ناگزیر از تحریف به وارونه جلوه گر ساختن خویشتن نیستند. شخصیت های سالم در همه جنبه های زندگی، به شیوه ای بی تعصب، مستقیم و بدون تظاهر رفتار می کنند. ناگزیر از پنهان ساختن عواطف یا هیجانهایشان نیستند و می توانند صادقانه آنها را نشان دهند. به نظر مازلو، درجه رضایتمندی از نیازهای اساسی به گونه ای مثبت با درجه سلامت روانی همبستگی دارد و ناکام گذاردن نیازها و توانایی ها موجب بیماری افراد می شود. خواستاران تحقق خود به دیگران اتکاء نمی کنند. می توانند خودشان تصمیم بگیرند، به نتایج خودشان برسند، افراد کاملاً سالم به نیازهای عالی تر توجه دارند. یعنی خواستار متحقق شدن استعدادهای بالقوه خود و شناختن و فهمیدن دنیای اطرافشان هستند.

 

هدف اصلی مزلو به نقل از احمدی (۱۳۸۴) دانستن این بود که انسان برای رشد کامل انسانی و شکوفایی چه اندازه توانایی دارد. به اعتقاد او برای بررسی سلامت روان، فقط باید انسان غایت سالم را مورد مطالعه قرار داد. در نظر مازلو همه انسانها تلاش یا گرایش فطری برای تحقق خود دارند. انگیزه آدمی نیازهای مشترک و فطری است که در سلسله مراتبی از نیرومندترین تا ضعیف ترین نیاز، قرار می گیرد و به شرح زیر می باشد:

 

سطح نیازهای بدنی:‌

 

شامل دو بخش است یکی نیازهای «فیزیولوژک» و دیگری نیاز به «امنیت» می باشد، این سطح که شامل نیازهای فیزیولوژیک مانند نیاز به آب، نیاز به غذا، نیاز به جفت، نیاز به دمای مناسب و غیره است، دارای ریشه های بدنی است. علاوه بر نیازهای فیزیولوژیک بخشی از نیاز به امنیت نیز جزء‌ می آید، یعنی نیاز به حفظ و حراست بدن. ممکن است انسانی به لحاظ شخصیتی در این سطح تثبیت شده و یا آنکه مهمترین نیازهای او در این سطح قرارگرفته باشد. در این صورت رفتارهای چنین انسانی با دیگران بیشتر تابع این نوع از نیازهاست؛ مثلا اگر دیگران او را به شکل مادی تشویق کنند و یا وی را به نوعی رضایت جسمانی برسانند، چنین فردی به منابع ارضاء کننده جسمانی گرایش پیدا می کند. در نتیجه نیازهای بدنی را می توان گفت شامل (نیازبه غذا – هوا، خواب و رابطه جنسی که ارضاء شان برای ما بقاء اساسی است؛ و نیازهای ایمنی شامل نیاز به امنیت، ثبات، حمایت، نظم و رهایی از ترس و اضطراب) (احمدی،۱۳۸۴).

 

 

نیازهای اجتماعی:

 

این سطح شامل نیاز به «تعلق و محبت» شامل (ایجاد رابطه نزدیک و مهر آمیز با دیگران، نیاز به ارتباط کلی با مردم)؛ و نیاز «به احترام» شامل (احترامی که دیگران به ما می گذارند و احترامی که خود برای خودمان قایل هستیم) می باشد. کسانی که به این سطح تحول رسیده اند بیشتر درصدد تامین نیازهای اجتماعی هستند. در این سطح نیازهایی چون امنیت روانی، نیاز به تعلق داشتن به دیگران و نیاز به تحسین و احترام قرار می گیرد. انسانی که از سطح نیازهای بدنی خارج شده و به سطح نیازهای اجتماعی رسیده است در رفتارهای خود بطور عمده در صدد رفع نیازهایی است که از طزیق ارتباط انسانی با دیگران قابل مرتفع شدن است؛ مثلا درصدد است به کسانی تعلق داشته باشد و کسانی به او متعلق باشند. او می خواهد طوری رفتار کند که کسانی چشم انتظار او باشند و او چشم انتظار کسانی دیگر باشد. همچنین مایل است به گونه­ای رفتار کند که تحسین و تشویق دیگران را بر انگیزد. کسی که به لحاظ شخصیتی به سطح نیازهای اجتماعی رسیده است در صدد حفظ حیثیت و جایگاه اجتماعی خود است، هر چند که دارای نیازهای سطح پایین خود نیز هست لکن آن نیازها برای او در درجه اول اهمیت قرار نمی گیرد (احمدی،۱۳۸۴).

 

نیازهای فردی:

 

مهمترین نیاز فردی در مثلث مزلو عبارت است از نیاز به خودشکوفایی. فردی که به به این سطح از نیاز می رسد می خواهد استعدادها، قابلیت ها و ارزشهای خود را به منصه ظهور برساند. چنین نیازی به رغم وجود نیازهای سطح پایین یعنی نیازهای بدنی و اجتماعی برای چنین فردی در درجه اول اهمیت قرار می گیرد. این فرد می خواهد به رشد و کمال لایق خود برسد، هر چند دیگران او را مورد سرزنش و ملامت قرار دهند. البته افراد نادری می توانند به این سطح از تحول دست یابند. این نیاز کمال عالی و کاربرد همه توانائیها و تحقق ساختن تمامی خصایص و قابلیت هاست (احمدی،۱۳۸۴).

 

 

 

[۱]-From

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:56:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم