بررسی نقش سیاستهای آموزشی تربیتی در پیشگیری از بزهکاری- قسمت ۴ |
همچنین مطالعات و یافته های تحقیقات در قلمرو تاریخ حقوق کیفری نشان می دهد که جوامع بشری برای مقابله با جرم عمدتا از مجازات ، آن هم از انواع شدید آن یعنی پیشگیری کیفری استفاده می کرده اند اما به حکایت یافته های حقوق کیفری و مکاتب مختلف فلسفی – کیفری این شدت و حدت نظام کیفری نتوانسته است آن طور که انتظار می رفته است منحنی جرایم را مهار کند یا آنها را از بین ببرد ؛ از طرفی افزایش جرایم از حدود ۲۵ سال پیش به این طرف در پاره ای از کشورها به ویژه در جوامع صنعتی که با پدیده شهرنشینی روزافزون و توسعه افقی و عمودی شهرها و کلان شهرها و نیز نسل دوم و حتی سوم مهاجران خارجی دست به گریبان شده علاوه بر خساران مادی ، موجب ظهور احساس ناامنی و ترس از بزه دیدگی در بین شهروندان شده است . در نتیجه، این قبیل جرایم کیفیت زندگی مردم را خدشه دار کرده در نهایت فضای فعالیت های فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی یعنی پیشرفت جامعه را نامطمئن و دستخوش اختلال می کند . باتوجه به پیامدهای اخیر بزهکاری است که امروزه در کنار استفاده از نهادهای قهرآمیز و کیفری و باتوجه به محدود بودن ظرفیت و کار این نهادها ، برپیشگیری و به ویژه پیشگیری مشارکتی تکیه می شود بطوریکه امروزه در سیاست جنایی سازمان ملل متحد ، شورای اروپا و نیز در سیاست جنایی بسیاری کشورها ، پیشگیری یعنی اتخاذ و اعمال اقدام ها و تدابیر غیرکیفری و غیرسرکوبگر به منظور جلوگیری از وقوع جرایم ، دارای جایگاه ویژه ای شده است ،که این امر خود حکایت از پذیرش یک رویکرد یا رهیافت کلان نسبت به جرم و کنترل آن دارد . برگزاری همایش های متعدد بین المللی ، منطقه ای و داخلی در اغلب کشورها در مورد پیشگیری در دو دهه اخیر دلیل دیگری بر اهمیت آن است .
لذا امروزه پیشگیری غیرکیفری در معنای علمی که در جرم شناسی پیشگیرانه به عنوان شاخه ای از جرم شناسی کاربردی بررسی می شود ، قلمرو متنوع و گسترده ای دارد و براساس مدلهای خاصی قابل تقسیم است . چنانچه برخی از اساتید جرم شناسی با توجه به سه محور ( شخصیت ، اوضاع ماقبل جنایی و روند فعلیت یافتن ) پیشگیری را در سطوح مختلفی قابل تقسیم می دانند ، چرا که علی الاصول وقوع جرم نمی تواند خارج از آن سه محور باشد . با پذیرش محورهای یاد شده انواع پیشگیری را می توان تطبیق و صورت بندی نمود : در دسته نخست تدابیر پیشگیری عمومی ( پیشگیری اجتماعی ) در جهت اصلاح و تربیت کلیه افراد جامعه که می توانند بزهکاران بالقوه باشند و تدابیر خصوصی برای افرادی که حالت خطرناک و روحیه ضد اجتماعی و ناسازگاری دارند متمرکز می شود ( پیشگیری اولیه و ثانویه ) .
دسته دوم فعالیتها در راستای از بین بردن وضعیت های پیش جنایی یا ماقبل جنایی صورت می گیرد و در آن تدابیری چون جلوگیری از تظاهر به فساد ، منع حمل و نقل و خرید و فروش اسلحه یا مواد مخدر برای محو زمینه های مساعد جرم زا اتخاذ می گردد ( پیشگیری وضعی ) ، دسته سوم فعالیتها در واقع برای خنثی سازی بزهکاری در مرحله فعالیت یافتن عمل مجرمانه به عنوان مثال حضور پلیس یا کنترل های مخفیانه صورت می گیرد .
بدین ترتیب ، تاثیر گذاری تیپ های مختلف پیشگیری یکسان نیستند ، برخی از انواع پیشگیری زمینه علل وقوع جرم را از بین می برد ( پیشگیری اجتماعی ) و دیگری فرصت و امکان آن را کاهش می دهد یا دشوار می سازد . به عنوان مثال پیشگیری وضعی ، هدفش از بین بردن کاهش فرصت های وقوع جرایم می باشد.[۵۵]
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir |
گفتار دوم :سیاستگذاری و مدیریت پیشگیری از وقوع بزه در ایران
با وجود تاثیر گذاری غیر یکنواخت و متفاوت ، تیپ های پیشگیری ، برنامه ریزی ، تدابیر، اقدامات و فعالیت های این علم طیف کلان و گسترده ای دارد و لذا نمی توان انتظار داشت یک موسسه ، نهاد و وزارتخانه بتواند عهده دار انجام پیشگیری از وقوع جرم در جامعه باشد . بدین ترتیب این نظر شکل می گیرد که به منظور پیشگیری از وقوع جرم بایستی باید سیاستگذاری و مدیریت نمود ؛ به این معنی که با تعیین چارچوب های این علم تحت رهبری نهاد یا ارگانی خاص با هیات اجتماع هماهنگی ، مشارکت و همکاری صورت پذیرد .
بند اول : قوه مجریه و نقش آن در پیشگیری
ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی ، بالا بردن سطح آگاهی عمومی در همه زمینه ها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه های گروهی و وسائل دیگر ، آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه ، رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه ، پی ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه های تغذیه ، مسکن ، کار و بهداشت و تعمیم بیمه ، ایجاد زمینه های مناسب برای رشد شخصیت زن و احیاء حقوق مادی و معنوی او و حمایت از مادران وکودکان بی سرپرست ، افزایش آموزش خود کنترلی ، بالا بردن دانش افراد ، بالا بردن ارزش های پذیرفته شده ، نمونه هایی از بندهای اصل سوم و بیست و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد که به واقع تحقق آنها نمونه هایی از آرمان شهر مدینه فاضله می نماید بگونه ای که زمینه بسیاری از جرایم را می خشکاند .
جملگی موارد یاد شده در قالب پیشگیری اجتماعی می گنجد ، با این توضیح که پیشگیری اجتماعی اقدام های اساسی عمیق و دراز مدت نسبت به افراد و محیط پیرامون آنها را شامل می شود . در این مورد عمدتا دو نوع رویکرد یا دو نوع طرز تلقی مهم از جنبه نظری و هم از جنبه عملی مورد توجه قرار گرفته است این دو رویکرد را تحت عنوان رویکرد ساختاری یا معماری و رویکرد تفریحی و سرگرمی در قالب اوقات فراغت مطرح می کنند یعنی به مسائل امنیتی در مقابل جرم توجه می شود . رویکرد دیگر مبتنی بر تنظیم اوقات فراغت و مسائل فرهنگی است .
بنابراین طیف وسیعی از اقدامات موردی پیشگیری اجتماعی در حیطه اختیارات و وظایف دولتمردان جمهوری اسلامی است ؛ لذا با شناخت صحیح و عملی پیشگیری از وقوع جرم در سطح کشور ، ریاست جمهوری با توجه به اصل یکصد و سیزدهم قانون اساسی ، مسئولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوه مجریه می تواند با استناد به بند ۵ اصل ۱۵۶ قانون اساسی خواستار مدیریت و سیاستگذاری قوه قضاییه در امر پیشگیری باشد ، مضافا آنکه به عنوان رئیس قوه مجریه و نیز در چارچوب عمل به اصل سوم و اصل بیست ویکم قانون اساسی در مهمترین و کارآمدترین پیشگیری یعنی پیشگیری اجتماعی اقدامات عملی و علمی شایسته ای را تقبل نماید .[۵۶]
بند دوم : قوه قانونگذاری و نقش آن در پیشگیری
هرگاه تدوین قوانین اندیشمندانه و کارشناسانه صورت گیرد و باعث خواهد شده تا اجتماع و جامعه در دفاع و حمایت از آن برآمده و به عبارتی بسیج جامعه را همراه خواهد داشت ، چنانچه اندیشمند فرانسوی منتسکیو در مورد لزوم اعتدال در تدوین قوانین می نویسد : قانونگذار باید همواره رعایت اعتدال را در قوانین بنماید ..
لذا می توان گفت جرم زدایی ، یک فن حقوقی است که نقش قانون کیفری را در بعضی از زمینه های معین محدود می کند طبیعتا این یک شکل پیشگیری اصولی است چرا که معلول را با از میان برداشتن علت حذف می کند . در بعضی زمینه ها جرم انگاری کیفری می تواند، بدون اینکه حفاظت از نظم اجتماعی را به خطر اندازد ؛ بی فایده یا حتی مضر واقع شود، باتامل در این گفتار در می یابیم که تورم کیفری چه بسا خود سبب و زمینه ساز جرم می گردد . بنابراین نحوه تدوین قوانین ، لحاظ مطالعات جرم شناسانه ، احترام به حقوق بشر و عدالت اجتماعی ، پذیرش حقوق پیشگیری در کنار حقوق جزا و توجه به رهیافت های علمی و کارشناسانه جملگی در پیشگیری از وقوع جرم موثر و وظیفه قانونگذاران را مبرهن می سازد . نهایتا قوه مقننه با درک چارچوب جرم شناسی پیشگیرانه می تواند با استناد به اصل هفتاد و یکم در عموم مسائل در حدود مقرر قانون اساسی وضع قانون نماید و یکی از عموم مسائل ، تدبیر و تصمیم گیری در امر پیشگیری و تیپ های مختلف آن است .
بند سوم : قوه قضاییه و نقش آن در پیشگیری
مطابق بند ۵ اصل ۱۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، یکی از وظائف قوه قضاییه اقدامات مناسب برای پیشگیری از جرم بیان شده است ،آنچه مسلم می آید آنکه با توجه به گستردگی پیشگیری در معنای علمی انحصار قوه قضاییه به عنوان متصدی نمی تواند معقولانه باشد لذادرخصوص متولی پیشگیری در ایران نظرات و دیدگاه های متفاوتی ابراز شده :
۱- وظیفه پیشگیری از وقوع جرم نمی تواند به عهده قوه قضاییه باشد ، چرا که قوه قضاییه مقام اجرایی نیست و مهمتر آنکه وظیفه قوه قضاییه پس از وقوع جرم نمود پیدا می نماید ،
در مقام تحلیل این گفته نکاتی قابل تامل است : اولا این دیدگاه در واقع تاکید کننده قلمرو متنوع پیشگیری از وقوع جرم است و لذا تصدی قوه قضاییه را به وظایف مشخص و محدود این قوه کارساز نمی داند .ثانیا به نظر می رسد منظور از برنامه کوتاه مدت در گفتار فوق تاکید کننده پیشگیری وضعی باشد ، زیرا تدابیر این پیشگیری از لحاظ دستیابی به نتایج کوتاه مدت ، مقطعی ، کم هزینه و بسیار مشهود و ملموس است و قوای انتظامی در گشت های پلیسی ، متفرق کردن افراد شرور حمایت موقتی از آماج ها و بزه دیدگان در حال خطر این هدف را به خوبی دنبال می نماید و سبب کاهش فرصت های جرم می باشند .
ثالثا منظور از پیشگیری در برنامه بلند مدت همان پیشگیری اجتماعی است ، چرا که این پیشگیری ، شامل مجموعه اقدامات پیش گیرنده است که به دنبال حذف یا خنثی کردن آن دسته عواملی هستند که در تکوین جرم موثر بوده اند.
لذا باید گفت :پیشگیری شاخه ای از جرم شناسی دارای شاخصه و معیارهای خاص آن علم است که آن را از دنیای حقوق کیفری متمایز می سازد ، پیشگیری زائیده تفکر پویای جرم است و آنکه علل جرم قابل مطالعه ، شناخت ، ارزیابی و قابل تجزیه و تحلیل است و لذا برای تثبیت علم پیشگیری نخستین گام وجود سیاستگذاری و مدیریت بررسی رضایت اجتماع می باشد تا سطوح و انواع مختلف پیشگیری تواما بکار گرفته شود .[۵۷]
در این باره باید گفت در امر پیشگیری از جرم همه دستگاه ها باید دخیل باشند و برای این کار احتیاج به یک برنامه کامل و منظم می باشیم و احتیاج به یک عزم ملی داریم اصل پیشگیری در یک مواردی به فرد فرد مردم مربوط می شود ، به مجلس ، دانشگاهها ، آموزش و پرورش – صدا و سیما همه و همه باید آسیب ها را شناسایی و اعلام کنند باید ریشه ها و زمنیه ها شناسایی و خطرها را مشخص و اطلاع رسانی همراه با کار کارشناسی با یک مدیریت قوی واحد و متمرکز اقدام گردد باید برنامه همه واقع بیننانه داشت و از تجربیات دیگران استفاده کرد از حقوق دانان و اساتید استفاده کرد.
در بیان علت واگذاری این مهم به قوه قضاییه شاید به این دلیل باشد که مهمترین ارگانی که به علل و عوامل و مولفه های جرم می تواند وقوف داشته باشد قوه قضاییه است . بدین ترتیب قوه قضاییه بایستی در امر پیشگیری مدیریت و سیاستگذاری نماید تا اینکه پیشگیری در معنای علمی تثبیت گردد و با توجه به عملکردها و فعالیت های علمی و کاربردی قوه قضاییه چنین تفکری در حال شکل گیری و قوام است در همین راستا کمیسیون سیاست جنایی شورای عالی توسعه قضایی پیش نویس لایحه قانون تاسیس شورای ملی پیشگیری از جرم را تهیه نموده که در این پیش نویس نیز مدیریت امر پیشگیری به قوه قضاییه سپرده شده است .
گفتار سوم :نظریههای جرم شناختی بزهکاری
تاکنون چند نظریه عمده جامعهشناختی در مورد انحراف بیان شده و شاید بتوان گفت که امروز ادعا بر این است که به دلیل پیچیدگی پدیدههای اجتماعی هیچیک از این نظریهها به تنهایی قدرت تحلیل و بررسی انحرافات را ندارند، بلکه در صورتی که مجموع اینها در کنار هم قرار گیرند، میتوانند انحرافات را به دقت مورد بررسی و شناسایی قرار دهند. این نظریههاعبارتند از:
بند اول: نظریه انتقال فرهنگی کجروی
ساترلند درباره چگونگی انتقال فرهنگی کجروی معتقد است که رفتار انحرافی همانند سایر رفتارهای اجتماعی، از طریق معاشرت با دیگران یعنی منحرفان آموخته میشود. براساس این دیدگاه، رفتار انحرافی نه منشأ ارثی دارد و نه روان شناختی، بلکه شخص کاملاً آن را از دیگران فرا میگیرد؛ همانگونه که همنوایان از طریق همین ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزشهای فرهنگی آن گروه و جامعه را پذیرفته، خود را با آن انطباق میدهند. بنابراین، نه تنها دوستان و گروههای مرجع، بر همنوا شدن یا هنجارشکن شدن افراد تأثیر میگذارند، بلکه حتی در نوع رفتارهای انحرافی و جرایم ارتکابی افراد نیز نقش تعیینکنندهای دارند.
این دیدگاه توجه دارد که فرد منحرف تنها با هنجارشکنان و فرد همنوا تنها با افراد سازگار ارتباط ندارد، بلکه هر انسانی با هر دو دسته این افراد سر و کار دارد. اما اینکه کدام یک از آن دو گروه فرهنگ خود را منتقل میکنند و تأثیر میگذارند، معتقد است که به عوامل دیگری نیز بستگی دارد که این عوامل عبارتند از:
۱- شدت تماس با دیگران: احتمال انحراف فرد در اثر تماس با دوستان یا اعضای خانواده منحرف خود، به مراتب بیشتر است تا در اثر تماس با آشنایان یا همکاران منحرف خود.
۲-سن زمان تماس: تأثیرپذیری فرد از دیگران در کودکی و جوانی بیشتر از زمانهای بعدی است.
۳-نسبت تماس با منحرفان در مقایسه با تماس همنوایان: هرچه ارتباط و معاشرت با کجرفتاران نسبت به همنوایان بیشتر باشد، به همان میزان احتمال انحراف فرد بیشتر خواهد بود.[۵۸]
بند دوم:نظریه بیهنجاری مرتن
مرتن هرگونه تبیین فردگرایانه و روانشناختی را در مورد مسأله انحراف مردود میشمارد و آن را متأثر از ساخت جامعه میداند و شرایط ساختی را عامل اصلی انحرافات به شمار میآورد. وی یکی از عناصر اصلی ساخت جامعه را فراهم نمودن شیوههای استاندارد شده کنش برای نیل به اهداف میداند و عنصر اصلی دیگر را اهداف و ارزشهای مورد قبول و پذیرفته شده جامعه میداند. او در صورتی یک نظام اجتماعی را متعادل میداند که بین این دو عنصر اصلی، تناسبی وجود داشته باشد؛ یعنی افراد جامعه بتوانند از طریق ابزارها و وسایل و راههای مشروع جامعه، به اهداف پذیرفته شده آن جامعه دست یازند که این شیوه را همنوایی گویند. اما در صورتی که چنین تناسبی بین اهداف و وسایل دستیابی به آن وجود نداشته باشد و عدهای از افراد جامعه نتوانند از طریق آن ابزارهای مورد قبول جامعه، به هدفهای پذیرفته شده جامعه برسند، احساس عدم رضایت میکنند و از اینرو، تلاش می نمایند تا راههای نامشروع و غیرقابل قبول جامعه یعنی همان شیوههای انحرافی مانند روی آوردن به قاچاق یا اعتیاد را دنبال کنند.
مرتن بر این اساس، ادعا میکند که مردم در برخورد با این دو عنصر ـ یعنی اهداف و روشهای نیل به آن ـ یکی از این شیوههای پنجگانه را انتخاب میکنند:
۱- همنوایی: هنگامیکه مردم، هم اهداف و هم شیوههای رسیدن به آن اهداف را میپذیرند؛
۲-نوآوری: زمانی است که اهداف توسط فرد پذیرفته شده است، اما وسایل پذیرفته شده جامعه را قبول ندارند؛ مانند کسب درآمد توسط قاچاقچیان از طریق فروش مواد مخدّر؛
۳-مناسکگرایی: وسایل و ابزار رسیدن به هدف را پذیرفته است، ولی هدف را نادیده میگیرد؛
۴-انزواطلبی: فرد هیچیک از اهداف و وسایل مورد قبول جامعه را نمیپذیرد؛ مانند معتادان به مواد مخدّر؛
۵-طغیانگری: هنگامی به وقوع میپیوندد که افراد اهداف و راههای رسیدن به آنها را مردود دانسته و اهداف و وسایل جدیدی ایجاد کنند.[۵۹]
بند سوم: نظریه کنترل
این نظریه به جای توجه به علت همنوایی افراد، بیشتر به دنبال علل ناهمنوایی افراد بوده و معتقد است که ناهمنوایی و هنجارشکنی و کجروی افراد ریشه در عدم مهار صحیح و کارا دارد. این دیدگاه از سویی، زندگی را پر از وسوسه و نیرنگ و فریب میداند و از سوی دیگر، برخی از عوامل انحرافی را مفید و سودمند میشمارد. بنابراین، زمینه و شرایط را برای رفتارهای نابهنجار فراهم میداند و مدعی است که همنوایی مردم بدین سبب است که اعمال و رفتار آنان توسط جامعه مهار میشود، به طوریکه هرقدر میزان این مهار بیشتر باشد و نظارتهای گوناگون از قبیل رسمی و غیررسمی، بیرونی و درونی، مستقیم و غیرمستقیم وجود داشته باشند و حساسیت مردم و مسؤولان افزایش یابد، میزان همنوایی مردم بیشتر خواهد بود. و اگر مهاری از سوی جامعه وجود نداشت، همنوایی اندکی به وجود میآید.
این دیدگاه تا حد زیادی متأثّر از نظریه دورکیم در مورد انحراف است که معتقد است: هرقدر میزان همبستگی افراد جامعه بیشتر باشد، به همان میزان رفتارهای نابهنجار آنها کمتر است و مردم از ارزشها و هنجارهای اجتماعی بیشتر پیروی میکنند، ولی هرقدر میزان همبستگی بین اعضای جامعه کمتر باشد و افراد از جامعه بریده باشند، به همان نسبت، احتمال انحراف آنها بیشتر است.[۶۰]
بند چهارم:نظریهء عام فشار
نظریهء عام فشار یکی از مهمترین نظریهها در حوزهء جرمشناسی یا انحرافات در طول ده سال گذشته است.کار وی به منزلهءتوسعهء نظریهء فشار و تکمیل کارهای پیشینیان تلقی میشود که موجب گسترش مفاهیم کلیدی و افزایش دقت در تبیین انحرافات اجتماعی شده است.برای مثال،نظریهء وی به جای مربوط شدن به یک طبقه،در مورد همهء طبقات اجتماعی کاربرد دارد.بهعلاوه،نظریهء آگیو با وارد کردن متغیرهای احساسی(مانند احساسات منفی)در مدل نظری خود،از نظریههای پیشین کلاسیک فشار متمایز است. این نظریهء تحقیق پیرامون فشار را احیا و اهمیت و تأثیر آن را در احساسات منفی و همینطور انحراف نشان میدهد.در واقع نظریهء عام فشار با تعریف مجدد از مفهوم فشار،مشخص کردن احساسات منفی ناشی از فشار در حکم منبع تحریک انحراف و وارد کردن عوامل شرطی(مداخلهگر)در نظریه برای تبیین تفاوتهای فردی در انطباق با فشار،بهمنزلهء توسعهء مدلهای سنتی فشارتلقی میشود.
آگنیو فشار را بهمعنای روابط منفی یا نفرتانگیز با دیگران تعریف کرده است،روابط منفی با دیگران روابطیاند که دیگران آنگونه که فرد میخواهد با او رفتار شود،رفتار نمیکنند.در نظریهء آگنیو به سه نوع اصلی فشار اشاره شده است که هریک با دیگری تفاوت دارد.
۱-.روابط منفیای که فرد را از رسیدن به یک هدف با ارزش باز میدارد.
۲-روابط منفیای که انگیزهء باارزش را که متعلق به شخص است،خفه میکند و یا شخص را تهدید به از بین بردن آن(انگیزهء با ارزش)میکند شخص را بیانگیزه میکنند
۳-روابط منفیای که انگیزهء ناخوشایندی را بر فرد تحمیل میکند.این انواع اصلی فشار بدین منظور عرضه شده است که دامنهء کاملی از پدیدههای تنشزا را نشان دهند. [۶۱]
گفتار چهارم :عوامل مؤثر در ایجادبزهکاری
آسیب شناسان اجتماعی علل کجروی ها را به تفاو ت های بدنی و جغرافیایی نسبت دادند و بعضی به نقص شخصیت و تجربه های تلخ دوران کودکی. به باور جامعه شناسان، انسان از هنگام تولد، در شبکه ای از روابط متقابل اجتماعی قرار می گیرد و در فرایند کنش متقابلی که با دیگران دارد، میراث جامعه را به خود جذب می کند و از جامعه الگو می گیرد. بدون تأثیر محیط بیرونی تأمین نیازمندی های مادی و معنوی برای انسان امکان پذیر نیست. محیط بیرونی خود مشتمل بر دو بخش است: طبیعت و جامعه. بی گمان عوامل طبیعی مانند آب و هوا، پستی و بلندی، سردسیر و گرمسیر و … انسان را به سوی برخی نیازها می راند. به عنوان مثال پژوهشگران معتقدند که کسانی که در مناطق غیرمعتدل زندگی می کنند، آمادگی بیشتری برای گرایش به انحراف از خود نشان می دهند. اما در این زمینه، عوامل اجتماعی نیرومندترند. عوامل اجتماعی، خود دربر دارنده عوامل اقتصادی، سیاسی و تربیتی است عامل اقتصادی دربر دارنده عوامل فقر (بیکاری، محرومیت، نداشتن تفریح سالم و …)، بحران اقتصادی (تورم، گرسنگی، درماندگی و …) و عامل مهاجرت (آوارگی و تعارض فرهنگی و …) و عامل سیاسی فشار اجتماعی شدید است. کارگزاران جامعه پذیری عبارت اند از خانواده (محدودیت اقتصادی، خشونت، ناسازگاری های داخلی، گسیختگی خانواده، دور افتادن اعضای خانواده از یکدیگر، طلاق، یتیمی،) مدرسه (فشار بر افراد، نادیده گرفتن نیازهای آموزندگان، تحمیل ارزش های غیراجتماعی و غیردینی و …) گروه دوستان (تقلید از هم بازی ها، همسایگان، هم محله ای ها و …) و رسانه های گروهی (تبلیغ و تلقین و ترویج تفکرات نامناسب و …) و جز اینها. [۶۲]
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-12-17] [ 08:23:00 ب.ظ ]
|