حیات امری است دارای مراتب و هر حی وزنده‌ای در مرتبه‌ای از حیات جای دارد و برخی مراتب حیات از برخی دیگر برتر و گسترده‌تر هستند.

 

حیات خداوند متعال:

 

«هُوَ الحَیُّ لا الهَ الّا هو زنده [واقعی] اوست معبودی جز او نیست»(مؤمن:۶۵)«الله لا اله الا هو الحی القیوم هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانه زنده»(بقره:۲۵۵ و آل‌عمران:۲)

 

علامه طباطبایی در ذیل آیه‌ی ۶۵ سوره‌ی مؤمن بیان می‌کند که در جمله‌ی «هو الحی» اطلاقی است که به‌هیچ‌وجه مقید نمی‌شود نه عقلاً و نه نقلاً علاوه بر اینکه انحصار را هم افاده می‌کند درنتیجه معنایش این می‌شود که تنها خدای تعالی حیاتی داردکه دستخوش مرگ و زوال نمی‌شود و او حی

 

بالذات است و هر زنده‌ی دیگری به احیای او دارای حیات شده است. (طباطبایی،۱۷: ۳۶۶)

 

حیات برتر انسانی (حیات طیبه):

 

همه‌ی انسان‌ها از حیاتی بهره‌مندند که از بسیاری جهات همانند زندگی سایر حیوانات است و علومی چون زیست‌شناسی، پزشکی، روانشناسی به مطالعه، شناسایی و معرفی آن می‌پردازد؛ نشانه‌ها و آثاری چون تغذیه، تنفس، تولیدمثل، حواس پنج‌گانه، تحرک، خواب‌وبیداری، تخیل،… مربوط به این‌گونه از حیات بوده و از آن ناشی می‌گردد؛ اما در فرهنگ قرآن و در نگاه خردمندان (اولوالألباب) که همان مؤمنان به کلام الهی هستند، حیات انسان به این گستره محدود نمی‌شود و عرصه‌ای بسیار فراخ‌تر دارد. در فرهنگ قرآن دسته‌ای از آدمیان به عطا و بخشش خداوند به حیاتی برتر و فراخ‌تر زنده می‌شوند و بهره‌ای برتر و نیکوتر از دیگران دارند بیان قرآن آشکارا این حیات را مخصوص مؤمنان صالح کردار معرفی کرده است.

 

مَن عَمِلَ صالِحاً مِّن ذَکَرٍ أو أَ نثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحییَنّه حَیَوه ً طَیّبَه ً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أجرَهُم بِأحسَنِ مَا کَانُوا یَعمَلُونَ. هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را بازندگی پاکیزه‌ای، حیات [حقیقی] بخشیم و مسلماً به آنان بهتر ازآنچه انجام می‌دادند پاداش خواهیم داد.»(نحل:۹۷)

 

«یا ای‌ها الذَینَ آمَنوا إستَجیبوا للهِ وِ لِلرَّسولِ إذَا دَعَاکُم لِمَا یُحییکم؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون خدا و پیامبرش شمارا به چیزی فراخواندند که به شما حیات می‌بخشد آنان را اجابت کنید.»(انفال:۲۴)

 

 

 

 

 

حیات غیرانسانی:

 

در مراتبی پایین‌تر از «حیات برتر انسانی» هر یک از موجودات بهره‌ای از عطای «حی قیوم» و از خزانه‌ی حیات او دارند که سه مرتبه عمده از این حیات شامل «حیات حیوانی»، «حیات گیاهی»، «حیات جمادات» است. چنانکه می‌دانیم حیات به معانی مختلفی نیز در آیات تعریف‌شده است.

 

 

اول: حیات به معنای حیات گیاهی آنجا که می‌فرماید: «اعلَموا أنَّ اللَهَ یُحیی الارضَ بَعدَ موت‌ها»(بدانید خدا زمین را پس از مرگ زنده می‌کند.)

 

دوم: گاهی حیات به معنای حیات حیوانی به‌کاررفته است. این‌گونه زندگی خود دربردارنده‌ی مراتب و درجات متعددی است. همان حیاتی است که موجوداتی چون انسان‌ها و جانوران دارا هستند. زندگان به این حیات با آثار و نشانه‌هایی مانند حرکت، احساس، تغذیه، تولیدمثل، اراده و تغذیه شناخته می‌شوند. همه انسان‌ها در بهره‌مندی از حیات حیوانی مشترک‌اند. چه مؤمنانی که فراتر از این زندگی، حیات طیبه دارند و چه کافران محروم از این بهره‌مندی برتر. چون هم مؤمنان و هم کافران در آغاز دارای این حیات بوده و به یک اندازه از آن بهره‌مندمی شوند، اما کافران در تنگنای حیات حیوانی بدان قناعت کرده ولی مؤمنان آن را ترقی داده و به حیات برتر رسیده‌اند. (فرزند وحی و رحیمی،۱۳۹۰: ۴۱)

 

خداوند در رابطه با این نوع حیات می‌فرماید: «إنَّ الَّذی أحیاهَا لَمُحیی المَوتَی» (خداوندی که آن (زمین) را زنده کرد مردگان را نیز زنده می‌کند.)

 

سومین معنای حیات در قرآن به معنای حیات فکری و عقلانی است. فکر کردن و تأمل ورزیدن در پدیده‌های عالم هستی و پرهیز از برخورد غیرعاقلانه با آن‌ها یکی از ابزارهای کارآمد برای رهایی از بی‌خودی و پیدا کردن محور اصلی زندگی می‌باشد و به همین دلیل است که در قرآن مورد تأکید قرارگرفته است؛ تا آنجا که یکی از انواع حیات را حیات فکری و عقلانی می‌داند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «أوَ مَن کَانَ مَیتاً فَأحیَیناهُ» (آیا آن‌کس که مرده‌دل بود وزنده‌اش گردانیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکی‌هاست و از آن بیرون آمدنی نیست.) بر طبق این آیه شریفه انسان‌ها دارای حیات جاویدی هستند که با حیات دیگران متفاوت است و آن حیات فکری و عقلانی است.

 

 

و چهارمین معنای حیات در قرآن به معنای حیات جاودان جهان دیگر آمده: «یَا لَیتَنی قَدَّ متُ لِحَیَاتِی”(گوید کاش برای زندگی خود (چیزی) فرستاده بودم)(ابراهیمی،۱۳۸۸)

 

در بعضی از آیات قرآن کریم، واژه‌ی حیات در مورد زندگی پس از مرگ به‌کاررفته است و هنگامی‌که از ویژگی‌های جهان آخرت حرف می‌زند از آن به‌عنوان یک نوع حیات یاد می‌کند برای نمونه خداوند در سوره عنکبوت می‌فرماید: «وَ إنَّ الدارَ الاخرهِ لَهِیَ اَلَحَیوانُ لو کَانُوا یَعلَمُون»(وزندگی حقیقی در سرای آخرت است. ای‌کاش می‌دانستند.) در این آیه شریفه از زندگی اخروی به‌عنوان یک نوع حیات یادشده است. زندگی آخرت بقایی است که فنایی با آن نیست. لذتی است که با الم آمیخته نیست. سعادتی است که شقاوتی در پی ندارد و حیاتی است واقعی و به معنای حقیقی کلمه. (طباطبایی،۱۳۶۳)

 

و بالاخره معنای آخری که در مورد حیات می‌آورد؛ حیات را به معنای علم و توانایی بی‌حد و انتها می‌آورد آنجا که در مورد خداوند می‌فرماید: «وَ تَوَکَّل عَلَی الحَیَّ الَّذی لا یموتُ».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...