آمیختن زبان کهن با زبان گفتاری امروز

ویژگی دیگر شعر اخوان، پیوند زبان ادبیانه و باستان گونه و با زبان عامیانه و گفتاری اوست او زبان استوار و رسای خراسانی را با زبان محاوره‌ای کوچه و بازار همراه می‌سازد؛ و واژه‌ها و ساخت‌های دستوری کهن را در کنار کلمات و اصطلاحات امروزی قرار می‌دهد. به بیان دیگر، زبان آرکائیک و فولکلوریک را با یکدیگر می‌آمیزد.

بدین ترتیب قلمرو زبانی شعر اخوان، گستره‌ای است که از دورترین دوره‌های شعر فارسی تا زبان عامیانه امروز. با توجه به ساختار روایی شعر اخوان و جایگاه گفتگو در این روایت‌ها و بهره گیری او از زبان عامه مردم، گاه به واسطه پایگاهی است که از آن سخن می‌گوید. به بیان دیگر، شاعر «به اقتضای حال و مقال» وقتی از زبان مردم کوچه و بازار سخن می‌گوید، طبیعی است که اصطلاح‌ها و عبارت‌های آنان را به کار برد.

نمونه‌های کاربرد زبان گفتار را در شعرهای زیر می‌توان دید:

«هوا بس ناجوانمردانه سردست…. «آی»…

«دمت گرم» و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای» (همان، زمستان: 100).

چنان که می‌بینیم، اخوان حرف ندای «آی» و اصطلاح «دمت گرم» را از زبان گفتار، وام گرفته و در میان واژه‌های فخیم و فاخر شعر خود آورده است.

«یکی از ما که زنجیرش سبک‌تر بود،

به جهد ما درودی گفت و بالا رفت.

خط پوشیده را از خاک و گل و بسترد و با خود خواند.

(و ما بی تاب)

«لبش را با زبان تر کرد» (ما نیز آنچنان کردیم)

«و ساکت ماند» نگاهی کرد سوی ما و ساکت ماند.

دوباره خواند، خیره ماند، پنداری زبانش مرد.

نگاهش را ربوده بود ناپیدای دور، ما خروشیدیم:

-«بخوان» او همچنان خاموش.

-«برای ما بخوان» خیره به ما ساکت «نگاه می‌کرد»

پس از لختی

در اثنایی که زنجیرش صدا می‌کرد.

فرود آمد. گرفتیمش که پنداری که می‌افتاد.

نشاندیمش

به دست ما و به دست خویش «لعنت کرد»

-«چه خواندی»، «هان؟»

{«مکید آب دهانش را» و گفت آرام:

-نوشته بود

همان،

کسی راز مرا داند،

که از این رو به آن رویم برگرداند…»

                                                                    (اخوان ثالث، از این اوستا، 1379: 151 و 152).

در شعر کتیبه نیز، آنگاه که شاعر تلاش مردم را برای چرخاندن تخته سنگ و خواندن راز آن توصیف می‌کند و زبانش، به زبان گفتار مردم نزدیک می‌شود و از اصطلاح‌های گفتاری بهره می‌گیرد.

«لبش را با زبان تر کرد، ساکت ماند، نگاهی کرد، لعنت کرد، هان و مکید آب دهانش را» عبارت‌ها و اصطلاح‌هایی هستند که نسبت به زبان فخیم و فاخر شعر گفتاری‌تر و عامیانه‌ترند.

گاه نیز بی آنکه گفت و گویی در میان باشد و یا شعر، عامه مردم و رفتار و گفتار آنان را توصیف می‌کند، شاعر در میانه زبان استوار خراسانی، کلمات گفتاری و عامیانه را به کار می‌برد.

من می‌گریزم سوی درهایی که می‌بینم

«بازست، اما پنجه‌یی خونین که پیدا نیست

از کیست،

تا می‌رسم، در را برویم «کیپ» می‌بندند.

… … …

ترکید تندر، «ترق»

بین جنوب و شرق

زد آذرخشی برق

اکنون باران «جر جر» بود» (اخوان ثالث، از این اوستا، 1379: 168).

چنان که می‌بینیم شاعر اصطلاح‌هایی مانند «کیپ، ترق و جرجر» را در کنار واژه‌های نوشتاری و رسمی شعر خود قرار داده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...