بررسی احکام غنا و موسیقی از دیدگاه فقهای معاصر- فایل ۱۰ |
بحثهای پیشین در باره ی مطلق موسیقی اعم از موسیقی آوازی و سازی – بود زیرا در مسأله ی موسیقی فرقی نیست که با لرزش تارهای صوتی حنجره آدمی تولید شود یا با دمیدن در برخی آلات موسیقی و نواختن در برخی دیگر. ولی برای اکمال بحث، شایسته است. کاوش فقهی خود را در بخش آلات موسیقی به طور دقیق تر ادامه دهیم.
حرمت به کارگیری ادوات موسیقی به خاطر روایت و اجماع میباشد. که در ذیل به آن پرداخته میشود.
۲-۱-۳-۱- روایات
۱- روایت صدوق از فضل بن شاذان از نامهی امام رضا (ع) به مأمون که در بخشی از آن آمده است: «الیمان هو اداء الأمانه و اجتناب جمیع الکبائر و هو… واجتناب الکبائر و هی … و الاشتغال بالملاهی و الاصرار علی الذنوب …» (حرعاملی، ۱۳۸۵، ج ۱۵، صص ۳۲۹-۲۳۰، ح ۳۳).
درباره ی این روایات ملاحظاتی چند است؛ از جمله در آن، لفظ «اشتغال»، به کار رفته است و دلالت برکثرت و مداومت میکند؛ یعنی بازی با آلات لهو را حرفه خود قرار دادن. دیگر آن که در این روایات، لهو مد نظر باشد؛ بنابراین اگر این ابزار، کاربرد انحصاری خود را در لهویت از دست بدهد، شامل مدلول روایت نخواهد شد. ملاحظه ی دیگر آن که قرینه ی حالیه قایم است بر این که مقصود حضرت، نوازندگان درباری است که به سرگرمیهای مبتذل طاغوتی مشغول بودهاند.
۲ - امام صادق (ع) از پدران گرامیاش روایت میکنند:
نهی رسول الله (ص): «عن العب بالنرد و الشطرنج و الکوبه والعرطبه و هی طنبور و العود»؛ رسول خدا (ص) نهی کرد از، «بازی با نرد و شطرنج و ورق و سه تار و نی»(همان، ج ۷، ح ۶، ص ۳۲۵).
۳- امام صادق (ع) میفرمایند: «آلات ساز و آواز، از عمل شیطان است پس هر چه در زمین از این نوع وجود دارد از ناحیهی شیطان است»(همان. باب ۱۰۰، ح ۵ و ۶).
۴- پیامبر اکرم (ص) نیز میفرمایند: «شما را از مزمار و کوبات (آلات موسیقی) نهی میکنم. »(همان).
۵- موثقه سکونی از رسول خدا (ص): «أنهاکم عن الزقن و المزمار وعن الکوبات و الکبرات»؛ «من شما را از ساز و رقص باز میدارم»(همان، ح ۶، ص ۳۱۳).
سیاق این روایت حاکی است که نهی پیامبر (ص) میتواند نهی ارشادی باشد و ظاهر حال نشان میدهد که کاربرد شایع این آلات در آهنگهای فاسد و مبتذل بوده است.
۶- روایت تحف العقول از امام صادق (ع) درباره ی وجوه معایش عباد که در بخشی از آن درباره صناعات محرمه است:
«وذلک أنما حرم الله الصناعه التی حرام هی کلها التی یجیء منها الفساد و محضاً نظیر البرابط و المزامیر و الشطرنج وکل ملهو به و الصلبان و الأصنام …»؛ امام صادق می فرمایند: در مورد خداوند ابزاری را که جز فساد بهره ای از آن ها نمیشود حرام کرده است. مانند: ابزار لهو، شطرنج، و هر آن چه لهو به آن انجام میگیرد و صلیب و بت …» (حرانی،۱۳۶۳، ۳۳۵).
این عبارت یک ضابطه ی کلی را در اختیار قرار میدهد و آن این که آن دسته از صناعات که در آن ها فساد محض است و هیچ کاربرد صحیح و مشروعی ندارد، حرام میباشد و موارد مذکور، مصادیق شایع آن در زمان صدور روایت بوده است. بدیهی است که اگر در گذر زمان، برخی از این آلات، کاربردهای صحیح و عقلایی یافته و دیگر به آن آلات مختصه اطلاق نشود، نمیتوان حکم به حرمت بیع و شراء آن ها نمود.
۷- دسته دیگر از روایات که درآن از آلات غناء به عنوان «معازف» نیز یاد شده است. در احادیث آمده است « و یحرم استعمال المعازف و آلات الطرب»؛ «استعمال آلات موسیقی و آلات طرب حرام شده است»(حرعاملی،۱۳۸۵،، ج ۱۲).
۸- چند دسته دیگر روایات نیز وجود دارد؛ از قبیل آن چه به عذاب نوازنده تهدید میکند و آن چه خبر از تعزیر مالی نوازنده میدهد.
خلاصه سخن دربارهی این روایات آن که بیشتر آن ها اشکالات سندی غیر قابل اغماض داشته و روات آن، مجاهیل وغیر ثقات اند و دربارهی روایات صحیحه هم باید گفت که مقصود آن ها همان استعمالات لهوی و فاسد است، نه این که آلات وادوات، ذاتاً حرام باشد.
۲-۱-۳-۲- اجماع
واما بررسی دلیل اجماع که تنی چند از فقیهان از جمله؛
اولاً: ً این اجماع مدرکی است و مستند آن، نصوص وارده دراین باب میباشد.
ثانیاً: اجماع فقیهان برحرمت آلات لهوی است و زمانی برآلات موسیقی منطبق است که آلات لهو فساد محض باشد و هیچ غرض صحیح و منفعت محلله ای برای آن متصور نباشد. چنین ادعایی دست کم در زمان کنونی گزاف است.
خلاصه ی سخن آن که قدر متیقن از دلیل اجماع و روایات این باب، استفاده از آلات موسیقی در اجرای آهنگهای لهوی و در راستای مقاصد غیر عقلایی است، ولی اگر در جهت اهداف تربیتی و آموزشی و تهییج احساسات حماسی، مذهبی و عرفانی حتی برای ایجاد آرامش روانی و رفع خستگی و ملال به کار رود، وجهی برای حرمت آن نیست و استعمال این آلات به حکم اولی شرع حلال میباشد.
۲-۲- بخش دوم: ادله اجتماعی واخلاقی (تأثیرات سوء موسیقی)
۲-۲-۱- تأثیر شگفت آور موسیقی
موسیقی تأثیری فوق العاده و شگفت آوری بر روح آدمی دارد و همین امر توجه بیش تر اقوام وملل را به سوی خود جلب کرده است. دربارهی صدای داوودی و تأثیر حیرت آور آن که؛ نغمه خوش و دل پذیری عنایت شده بود به گونه ای که پرندگان هنگام نغمه سرایی وی در محراب عبادت او جمع میشدند و حیوانات نیز به مجرد شنیدن صدای وی به او نزدیک میشدند و از شدت تأثیر جاذبهی صدای خوش او حضور مردم را فراموش میکردند.
استفاده از موسیقی در صدر اسلام در قالب قرائت قرآن آغاز شد. برخی امامان به قدری زیبا و محزون قرآن را تلاوت میکردند که شنوندگان سخت تحت تأثیر قرار میگرفتند به طوری که در کوچه میخ کوب شده و دقایقی غرق شنیدن میشدند. چنان چه امام سجاد (ع) خوش آوازترین مردم در تلاوت قرآن بود.
۲-۲-۲- تفاوت میان موسیقی روحانی و غیر روحانی در ارزش
عده ای معتقدند، موسیقیهایی که موجب تأثرات و هیجانات روحانی میگردد، را باید از آن نوع موسیقیهایی که موجب تهییج شهوات و خودخواهی و انتقام جویی و سلطه گری و یا پوچ گرایی و بد بینی میباشند، تفکیک نمود؛ زیرا نوع اول موجب تلطیف و تقویت و اشتیاق نفس به عالم ملکوت میگردد و این امر مطلوب همه ی وارستگان و تکامل یافتگان میباشد. که سماع عرفانی از این نوع است.
در این مورد میتوان گفت: عمده جذابیت و لذت موسیقی و انبساط آوردن آن، معلول سلب هوشیاری به واقعیتهای درون ذات و برون ذات و هم چنین سلب اختیار به معنای «سلطه و نظارت شخصیت به دو قطب مثبت و منفی کار یا هر موقعیتی است که شخصیت آدمی در درون آن قرار میگیرد و باید با روشنایی و احساس بایستگی یا شایستگی» آن موقعیت را برگزار نماید، در حالی که موسیقیها حتی روحانیترین آن ها با دو حقیقت مزبور (هشیاری واختیار) سازگار نیست و این اصل را همه ی ما می دانیم که هیچ حرکت ناهشیارانه و چیزی نمی تواند تکاملی باشد. اگر چه با نظر به عوامل گوناگون دارای لذت و جذابیت بوده باشد.
جنبهی تحذیری موسیقی را نیز میتوان در نظر گرفت، لذا اگر در حال جذبه موسیقی ذکر «الله اکبر» را بر زبان جاری بیاوریم، هیجان و تأثر از موسیقی، مانع آن خواهد بود که ما معنای آن ذکر مقدس را بطور معیّن و مستقیم درک کنیم و با همه قوای مغزی وروانی متوجه آن باشیم (جعفری، ۱۳۸۰ ش، صص ۵۶-۵۷).
موسیقی گرچه ممکن است صدای زیبا داشته باشد ولی این تأثیر آنی بوده ما در این جا به تآثیرات منفی موسیقی میپردازیم:
۲-۲-۳- فطرت و حرمت موسیقی
موسیقی و حکمتها و علتهای حرمت موسیقی به ویژگیهای فطرت انسان از نظر قرآن نیز توجه شود برای روشن شدن رابطه بین فطرت و حرمت موسیقی باید علاوه برنظرداشتنِ مفهوم نیز توجه شود.
از نگاه قرآن انسان موجودى است که از یک سو دارای فطرتى الهى و از سوى دیگر، طبیعتى مادى دارد، فطرت او را به سمت معارف بلند، معنویات، و خیرات دعوت مىکند و طبیعت او را به حضیض مادیّت، شهوات و شرور فرا میخواند. حیات انسان صحنه مبارزه دایم بین طبیعت و فطرت اوست. اگر طبیعت انسان بر فطرت غلبه کرد و او مسیر طبیعت را پى گرفت، از نگاه قرآن این انسان، انسانى است وارونه و منحرف و اگر فطرتش غالب شد و طبیعتش در مسیر فطرت قرار گرفت، در این صورت این انسان، انسانى است که در مسیر هدایت قرار گرفته و در طریق حق قدم برداشته است.
نتیجه این که بین فطرت انسانی و طبیعت مادی (شهوات حیوانی) فرق وجود دارد؛ و این نکته قابل اثبات نیست که فطرت انسانی با گرایشی که به معارف و معنویات دارد، تمایلی به تمام انواع موسیقی حتی نوع لهوی آن داشته باشد، گر چه تمایل غرایز و شهوات حیوانی سرکش بدان قابل انکار نیست.
۲-۲-۴- تأثیرات موسیقی حرام
در باره تأثیرات منفى و زیان بار موسیقیهای حرام توجه به مطالب زیرلازم است:
۲-۲-۴-۱- تأثیرات موسیقى بر عقل
شأن و ویژگى عقل آن است که «معتدل» و «متین» باشد. یعنى با حفظِ استوارى و پختگىاش بتواند از چاشنىهاى لذت و سرور، نشاط و تلاش بهرهمند باشد؛ اما در این میان، موسیقى آن چنان یکهتاز میدان لذّت و نشاط، خیال و تحریک و احساس میشود که آدمى دچار حالتِ «طَرب» مىشود. «طَرب» تأثیرى است فوقالعاده! با محوریت موسیقى. این «تأثیر فوقالعاده» باعثِ کاهش یا سلبِ جدّیّت عقل مىشود. و این پیش آمد، باعث مىشود که عقل از محاسبات جدّى، دقیق و واقعبینانه به دور بیفتد. جوانى که موسیقىگرا و «طَربخواه» است: براى زدودنِ افسردگىاش، دُکمه ضبط صوت را حرکت مىدهد تا یکى دیگر برایش بخواند و بنوازد تا او «خوش» باشد! اما جوانِ معقول، آن گاه که در خود افسردگى مشاهده کند سعى در شناختِ عوامل پژمردگى مىکند تا با یافتِ آن علتها، عوامل خوشىِ ماندگار یا معقول را در خود فراهم سازد. جوانِ موسیقىگرا، براى تحریک و برانگیختن احساس، به درمانهاى مجازى و آنى روى مىآورد. این چنین کسى که خواستهاش را در «موسیقى» مىبیند هیچ وقت به خودش، به عقلش و به ارادهاش این زحمت را نمىدهد تا ببیند و بفهمد که کجاى زندگى را اشتباه محاسبه کرده و چه سنگى مقابل راهش است. آیا دوستِ ناباب او را به افسردگى کشانده؟ یا سستى در انجامِ وظایفِ دینى و الهى او را به افسردگى کشانیده؟ پس، «موسیقى، عقل را به خواب مىبرد!» یک شعار و شعر نیست. یک قانون است. یک حقیقت است و براى فهم حقایق باید چشم گشود نه این که چشمها را بست. موسیقى عقل را به خواب مىبرد؛ یعنى باعثِ اشتغالِ آدمى به امورى مىشود که کمکم باعثِ غفلت از خود، نیازها، علل و درمانها مىشود. شما دردى دارید که درمانش تنها با اراده و تغییر شرایط ممکن است. ولى وقتى مىبینى نوار موسیقى آن را حلّ کرده، دیگر آن را درمانِ دردت مىبینى و دیگر هیچ! این جاست که آن درد هم چنان عمق و شدّت پیدا مىکند و شما بیشتر به نوار رو مىآورید و این روند تا آن جا ادامه مىیابد که از آهنگهای معمولى به تند و غربى و شرقى رو مىکنى.
به راستى چگونه ما مىخواهیم با موسیقى، دین را بشناسیم و بفهمیم؟ و با آن زندگى کنیم؟ جان کلام این که: «موسیقى، عقل را به خواب مىبرد». یعنى: او را از محاسبات، واقعیّات و اقداماتِ متناسب، باز مىدارد و «مشغولیت» به موسیقى عاملِ غفلت است؛ و قرآن کریم از «مشغولشدنهاى این چنینى» به «لَهْو» تعبیر مىکند. لهو چیست؟ این واژه ای، از واژگانِ فرهنگِ قرآن و از زبانِ عرب مىباشد و فرهنگ نویسان دربارهاش این چنین توضیح داده اند: «لهو، آن است که چیزى آن چنان انسان را به خودش جذب و مشغول نماید که باعثِ غفلت و بازماندن از کارهاى مهمتر شود». اینک ببینید که چگونه قرآن کریم، ضمن آنکه ما را از موسیقى باز مىدارد، چگونه علّتِ مذمّت را هم بیان مىفرماید: «و من الناسِ من یشْتَرى لَهو الحدیث لِیُضِلّ عنْ سبیل الله»(لقمان (۳۱)، آیه ۵). «عدهاى از مردم از آن چه لهو است استقبال کرده و نسبت به آن گرایش دارند اینان ندانسته خود و دیگران را به بىراهه، گمراهى و اشتباه مىاندازند؛ این نوعى بازى گرفتنِ دین است. و بدانید که سرنوشتى عذابآور و خوارکننده در انتظارشان است. آن گاه حضرت امام صادقعلیه السلام فرمودند: «غنا مصداقى است از آن چه موجب مشغولیت و بازماندن از یاد خدا مىشود»(حر عاملی، ۱۳۸۵، ج ۱۲، صص ۲۲۶ -۲۲۸).
موسیقى با تأثیراتى که در اَبعادِ شادى آفرینى، خیالآفرینى و تحریکآفرینى دارد، آن چنان به تقویت احساس مىپردازد که عقل را - هر چند به طور موقت - ضعیف مىکند. کار عقل این است که تناسبات را کشف کرده و هر چیز بىتناسب را کنار بزند؛ اما در این وضعیّت که آدمى دل سپردهى احساسات و اثراتِ ناشى از موسیقى گردد، جنبههای احساسى بودن چندان قوى مىگردد که به سختى مىتواند در دریاىِ احساسات وارد شد، امّا خیس از آب نگردد. این جاست که آدمى وقتى مىخواهد چیزى را ارزیابى کند، چون آلوده به شناختهای احساسى موسیقیایى شده، در این ارزیابى موفق نخواهد بود. شاید بتوان با مثالى این حالت را ملموستر نمود. بسیار مشاهده کردهایم که رانندهاى جوان سوار بر اتومبیل شده و با سرعتِ زیاد مشغولِ راندن ماشین است. وقتى دقّت بیشترى مىکنیم درمىیابیم او به مفهوم دقیق کلمه مشغولِ «دل سپردن» به نوار موسیقى است. آن هم آهنگى با ریتم هیجانآفرین و تحریکزا. هر آن گاه که نوار ترانه و موسیقىاش، تندتر مىگردد او بر تندى سرعتش مىافزاید، امّا در این موقعیت او در رانندگیاش مطابقِ استانداردهاى رانندگى و ضوابط عقلى نمىراند. او را مىبینى که تابعِ همان احساسِ موقعِ شنیدن آهنگ است. و این احساس، باعث شده تا از تشخیص انسان در حالِ تعادل فاصله بگیرد. او دیگر فقط یک چیز را خوب تشخیص مىدهد: «همگام با تند شدنِ آهنگ به تند شدنِ سرعت» بپردازد. و این که شما در اطراف همین مثال تفکّر و توجّه بیشترى بنمایید تا ابعادى دیگر برایتان روشن شود. وقتى عقل ملاکِ تشخیص (تصوّر و عمل) باشد، کردار نیز بسیار متین و حساب شده خواهد بود. مگر نه این که سبُکى و سستى در عقل، موجب سبکى و سستى در عمل نیز مىگردد؟ پس وقتى مىبینید که شخصى با شنیدن آهنگ به رفتارهاى سبک دست مىزند، معلوم مىشود که عقلش دچارِ خفّت و سبکى گردیده و این احساس است که بر وى حکم مىراند. بر اساسِ نظریه ی کارشناسى «فارابى»؛ کاملترین نوع موسیقى، آن است که نشاط آور، خیالآفرین و هیجانساز باشد (برکشلى، ۱۳۷۶، ص۲۰۵). در هنگام تحلیل و استدلال، آن چه بیشتر محور گفت و گوها قرار میگیرد نشاط آوری موسیقی است اما دربارهی خیال پردازی و هیجان سازی موسیقی سخنی به میان آورده نمیشود در حالی که این دو پیامد نابهنجار موجب تضعیف عقل انسان است و آثار زیانبار دارد.
در قرآن کریم، توصیه شده که «واجْتَنِبُوا قُولَ الزّور»؛ «اى مردم از گفتارِ باطل ظاهرپسند بپرهیزید»(حج (۲۲)، آیه ۳۰ ). حضرت امام صادقعلیه السلام پس از آن که این آیه را تلاوت فرمودند، بیان داشتند: «یکى از مصادیقِ گفتارِ بىواقعیت ولى حقنما، همین «غنا» است»(حر عاملی،۱۳۸۵، ج ۱۲، ص ۲۲۷). در این روایت و آیه خوب دقت کنید. چه این که نه «خیال» را ماندگارى است؛ نه «احساساتِ برانگیخته از موسیقى»؛ و نه «لذّتهاى زودفرجامش»، فرصتِ پاییدن و ماندن دارد. چکیده و نتیجه ی گفتار اوّل: (تأثیرات موسیقى بر عقل) از مجموع گفتار پیشین به این نتایج رسیدیم:
۱- قانون زیربنایى و غیر قابل انکار آن است که؛ «عقل هر آن چیزى را تقویت کند که عقل را تقویت مىکند».
۲- کار عقل آن است که «عِقال» باشد. یعنى: «قلعه» براى حفظِ جسم و روحِ آدمى و «پایبند» براى بستن پاى هوى و هوس و تمایلات و شهوات.
۳- از این رو چنان چه چیزى (مثلِ موسیقى) نه در استحکامِ آن قلعه نقش داشته و نه در تقویتِ آن بند پاى هوى و شیطان و شیطنتها تأثیرى به سزا؛ دیگر نمىتوان آن را «عقلایى» دانست. موسیقى درحاکمیتش یکه تاز است که در تشخیصِ خوب یا بد چیزى «طبقِ ملاکهاى خود رفتار مىکند. یعنى هر قدر، احساس لذّت و خیال و انفعالات جسمانى بیشتر باشد، پس بهتر است. امّا کار عقل این است که تناسبات را کشف کرده و اعتدال در هر چیز مخصوصاً ابعاد فوق را شناخته و اِعمال گرداند.
۲-۲-۴-۱-۱- نظریه ی افلاطون در مورد تأثیر موسیقی بر عقل
افلاطون مىگوید: «وقتى ریتمِ موسیقى تغییر مىکند، اساس قوانین جامعه نیز با آن متحوّل مىشود». چرا؟ چون این دیگر عقل نیست که حاکمیت دارد.؛ بلکه موسیقى و طَرَب برخاسته از آن، عقل را به حاشیه مىراند و عقل نیز اساسِ جامعه است. و این عقل است که دین را مىشناسد و ما را نسبت به آن ترغیب مىکند»(برکشلى، ۱۳۷۶، ص۲۰۵).
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-07-22] [ 11:29:00 ب.ظ ]
|