پایان نامه درباره انحلال قرارداد/:جایگاه تعهد در زندگی |
جایگاه تعهد در زندگی اجتماعی
نگاهی اجمالی به آن چه در اجتماع میگذرد به خوبی نشان میدهد که تا چه اندازه در اطراف ما دین و حق وجود دارد چندان که میتوان گفت ما درون تارهایی از تعهدها که به دور خود تنیدهایم، زندگی میکنیم. هر قراردادی که میبندیم، هر خریدی که میکنیم، به هر مسافرتی که میرویم، هر کارگری که استخدام میکنیم و… با خود تودهای از تعهدات گوناگون را به سود و زیان ما همراه دارد.
از طرفی زندگی اجتماعی هر چه پیچیدهتر شود و هر اندازه که دخالت دولت در امور اقتصادی فزونی یابد، بر شمار تعهدهای ناخواستهای که بر ما تحمیل می شود افزوده خواهد شد: در هر تصادم رانندگی، یک یا چند تن متعهد به جبران خسارت دیگران میگردند؛ کوچکترین بی احتیاطی ما یا فرزندانمان ، هر گاه به ورود خسارتی منتهی شود، برایمان ایجاد مسئولیت می کند؛ در روابط با همسایگان خود ملتزم به انجام دادن پارهای از کارها و خودداری از بسیاری از کارهای دیگر هستیم و… لذا جایی برای شبهه در اهمیت و نقش تعهد در زندگی اجتماعی کنونی برای کسی باقی نمیماند.
ج ـ اوصاف تعهد
برای تعهد مورد بحث ما چند وصف اصلی قابل ذکر است که در ذیل می آید:
1 ـ رابطه حقوقی بودن: حق دینی یا تعهد، رابطه حقوقی بین اشخاص است زیرا به طور مرسوم، دین همراه با ضمانت اجرائی است که به طلبکار حق رجوع به دادگاه یا سایر مقامات عمومی را برای اجبار مدیون میدهد؛ وهمین ضمانت اجرا ، وجه تمایز دیون حقوقی از تعهدات اخلاقی است.[1]
2 ـ الزامی بودن: در مفهوم «تعهد»، الزام و تکلیف نهفته است، از این رو است که با در اختیار داشتن قابل جمع نیست. الزام آور بودن تعهد، در دیون ناشی از مسئولیت های مدنی و عقود لازم بدیهی و مشهود است. لیکن، در عقود جایز با این اشکال روبروست که وقتی مدیون اختیار دارد که با فسخ عقد، خود را از بار تعهد ناشی از آن برهاند، چگونه می توان ادعا کرد که تعهد الزام آور است و ایجاد تکلیف می کند؟
برای رفع این اشکال، باید توجه داشت که در تعهدهای قراردادی منبع مستقیم تعهد، توافق دو طرف آن است. تعهد اثر عقد است و عقد سبب ایجادآن. پس، هر اندازه که در تمایز بین عقد و تعهد پافشاری شود، نمی توان انکار کرد که تعهد نیز، مانند هر معلولی، تابع علت خویش است و در حدود مفاد عقد و تا زمانی که توافق وجود دارد ایجاد الزام می کند. ولی، این تابعیت با الزام آور بودن تعهد منافات ندارد.[2] برای مثال میتوان عقد وکالت را نام برد که از عقود جایز میباشد ولی مادام که پابرجاست طرفین باید به تعهدات خود که ناشی از همین عقد جایز است، احترام بگذارند و از انجام آن تعهدات شانه خالی نکنند.
3 ـ شخصی بودن: در حقوق ایران شخصی بودن رابطه دینی از اوصاف تعهد است و همین وصف، آن را از حقوق عینی متمایز می سازد. صاحب حق را به اعتبار اینکه می تواند امری ر ا از دیگری مطالبه کند، طلبکار یا دائن مینامند و شخصی را که در برابر دیگری ملتزم به انجام دادن امری است، متعهد یا مدیون میگویند.
4 ـ نسبی بودن: از سویی دیگر حق دینی، بر خلاف حق عینی که همه را ناگزیر به احترام و رعایت آن می کند، نسبی است؛ لذا طلبکار ، تنها به شخص معینی که در برابر او ملتزم شده است حق رجوع دارد و نمی تواند موضوع تعهد را از دیگران بخواهد.[3]
5 ـ التزام مالی: تعهد مورد بحث ما، التزام مالی است؛ گرچه به معنی عام کلمه تعهد شکل حقوقی تمام روابط انسانی را در بر میگیرد ولی روابط حقوقی درباره اموال مورد نظر ما میباشد و حقوقدانان نیز به چهره اقتصادی تعهد میپردازند و آن را در زمره اموال میآورند.[4]
[1] ـ همان، ص63
[2]ـ همان، ص67
[3] ـ همان، ص66
[4] ـ همان، ص68.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 11:14:00 ب.ظ ]
|