هر فرد در ذهن خود، تصویرى از خویشتن دارد، به عبارت دیگر، ارزشیابى کلى فرد از شخصیت خویش را « خودپنداره[۱]» یا «خودانگاره» مى نامند. این ارزشیابى ناشى از ارزشیابىهاى ذهنى است که معمولا از ویژگىهاى رفتارى خود به عمل مىآوریم. در نتیجه، خودپندارى ممکن است مثبت یا منفى باشد. (تقیزاده، ۱۳۷۹: ۲۱). وایلی[۲]در تعریف خودپنداره میگوید، آنچه فرد اعتقاد دارد که هست و گزارش از خود، از جهت دیگر عبارت از آمادگی، اشتیاق و توانایی فرد یا غوای او در این که بگوید چه هست، میباشد (وایلی، ۱۹۶۱: ۵۲). خودپنداره کلیت ادراکهایی است که در مورد خود داریم. منظور از ادراکها، نگرشهای ما درباره خود و زبانی است که هنگام توصیف خود به کار میگیریم. میتوان خودپنداره را در حکم یک سلسله مراتب به حساب آورد. در قسمت بالای این سلسلهمراتب یعنی در بالاترین سطح، یک خودپنداره کلی قرار دارد، که مجموعهای است از باورهایی که شخص درباره خود دارد، باورهایی که تغییر آن نسبتاً دشوار است. در سطح بعد، دو قلمرو عمده تحصیلی و غیر تحصیلی (اجتماعی و جسمی) در خودپنداره دانش آموزان وجود دارد. در سطح سوم یا قلمروهای ویژه، خودپنداره که به طور مستقیم با موضوع درسی یا نوع فعالیت ارتباط دارد واقع است. این قلمروهای خاص خودپنداره که تابعی از تجربههای روزانه ماست احتمالاً بیشترین آمادگی را برای تغییر دارد (گیج، ۱۳۷۴: ۲۵۰- ۲۴۹). طبق تعریفی که از خودپنداره ارئه شد، برداشتی که شخص از خود دارد میتواند مثبت یا منفی باشد، این برداشت از خود به هر یک از دو صورت که باشد میتواند موجب شکستها و موفقیتهای زیاد، و همچنین موجب شکلگیری نقشها و انتظارات متفاوتی در طول زندگی شخص بشود. به طور مثال با توجه به رابطۀ محکمی که بین خودپنداری و موفقیت تحصیلی وجود دارد، درصورتی که فرد از خود برداشت مثبتی داشته باشد در فعالیتهای آموزشی، پیشرفت خواهد داشت و موفقیت وی در تحصیل به حس اعتماد و خودپذیری منجر میشود و بلعکس برداشت منفی از خود عدم موفقیت و به دنبال آن عدم اعتماد از خود را در بر خواهد داشت.
۲-۸-۴-۲ خودپنداره تحصیلی
در سالهای اخیر این نظریه که استعداد هر فرد ، به عنوان تنها عامل مستقل در تحصیل ، نقش دارد، مورد تردید قرار گرفته و بر خودپنداره تحصیلی و تأثیر آن بر انگیزه پیشرفت تحصیلی، تکیه شده است. خودپنداره تحصیلی یکی از عوامل مؤثر بر عملکرد تحصیلی و عبارت از نگرش کلی فرد نسبت به تواناییهای خویش در رابطه با یادگیری آموزشگاهی است. تصور مثبت افراد راجع به خود نه تنها میتواند در تحصیل وی تأثیر بگذارد بلکه این تصور عاملی مثبت برای رسیدن به کمال مطلوب در امر تحصیل نیز است و برعکس، دانشآموزانی که احساس خوبی دربارۀ توانایی خود ندارند، حتی بدون توجه به نژاد و رنگ پوست به ندرت در فعالیتهای تحصیلی خود موفق هستند (میکائیلی و همکاران، ۱۳۹۱: ۹۲-۹۱).
تحصیلات عالی در دانشگاه خودپنداره زنان را تغییر میدهد، این تغییرات از عدم وابستگی و افزایش احساس استقلال تا قویتر شدن آنان برای رویارویی با مشکلات در زندگی است، که باعث انتخاب واقعبینانهتری در آنها میشود و از این طریق به زندگی خود غنا بخشند (باتلر، و دپرز[۳]، ۲۰۰۲: ۲۰).
خودپنداره تحصیلی، فرایند شکلگیری ارزشیابی از خودپندارۀ متأثر از تجارب آموزشی دانشآموزان و تفسیر محیط آموزشی میباشد (جی[۴] و همکاران، ۲۰۱۰). و بیانگر دانش و ادراکات فردی دربارۀ نقاط قوت و ضعف خودمان در یک حوزه تحصیلی معین و عقاید فردی دربارۀ تواناییهایمان در انجام موفقیتآمیزِ تکالیف تحصیلی در سطوح طراحی شده است و یکی از بهترین پیشبینیکنندهها و میانجیها برای متغیرهای انگیزشیِ اثربخش و غیر اثربخش و از جمله عوامل بسیار مهم و اثرگذار در فرایند یادگیری میباشد (اکرمرانا و اقبال[۵]، ۲۰۰۵: ۳۶- ۱۹). خودپنداره تحصیلی به شدت بر اطلاعات اجتماعی نسبی متکی است و انعکاسی از ارزیابیهای سایرین میباشد و ماهیتی هنجاری دارد. به عبارتی خودپنداره تحصیلی هر فرد در نتیجۀ قیاس خود با سایرین حاصل میشود. (فرلا و همکاران[۶]، ۲۰۰۹: ۵۰۵- ۴۹۹).
افرادی که در انجام کارها، خود را اثربخشتر، مطمئنتر و توانمندتر میدانند در مقایسه با سایرین از خودپندارۀ تحصیلی بالایی برخوردار خواهند بود و بالطبع چنین خودپندارهای منجر به رشد و پیشرفت تحصیلی آتی فرد و عدم بروز هیجانات منفی در وی میشود. بر این اساس افرادی که در آغاز تحصیل تفکر و برداشت مثبتی از خود و توانمندیهای خود داردند، چنین تفکرِ مثبتی منجر به پیشرفت تحصیلی آنها میشود. همچنین پیشرفت تحصیلی آنان بازخورد مثبتی به خودپنداره و صحت برداشتشان از خود و توانمدیهایشان می بخشد. (مارش[۷]، ۲۰۰۲: ۱۰- ۱).
مهمترین مشخصه خودپنداره تحصیلی حالتی است که خودپنداره فرد ر ا در نتیجه کنشهای متقابل و تجارب با دیگران مشخص میکند و این واقعیت را تأیید میکند که خودپندارۀ تحصیلی یادگرفتنی و قابل اکتساب در طی زمان است و معلمان نقش مهمی در شکلگیری خودپنداره و خودپنداره تحصیلی بچهها دارند (مندگلیو و پیرت[۸]، ۲۰۰۳، ۳۰- ۲۳). دانش آموزانی که در دوران تحصیل دچار ضعف و شکست میشوند، در اثر تکرار شکست، باوری کاذب و محدود کننده مییابند که تداوم و تعمیم آن باعث ثبت خودانگاره منفی و بازدارنده و ممانعت در برابر ابراز تواناییها و تحکیم احساس ضعف بیشتر در مراحل بعدی میشود؛ تصور مردود شدن، احتمال مردود شدن در عمل، عدم تلاش برای حل مشکلات و جبران ضعفها، بروز ضعف تحصیلی را افزایش داده و بتدریج جزو شخصیت وی میگردد (هاشمی، ۱۳۷۴: ۴۷- ۴۴).
یافتههای پژوهشی که به بررسی رابطۀ اضطراب امتحان، خودپندارۀ تحصیلی و شایستگی تحصیلی پرداخته شد، یافتهها حاکی از آن میباشد که اضطراب امتحان نتیجۀ خودپندارۀ منفی و درک پایین دانشجویان از شایستگی تحصیلیشان است. بر این اساس اضطراب امتحان بالا، اثر منفی بر ادراک دانشآموزان از تواناییها و شایستگیهای تحصیلیشان دارد و همچنین دانشآوزان با خودپندارۀ تحصیلی پایین، خودشان را به عنوان افرادی با صلاحیتها و قابلیتهای پایین درک میکنند که چنین برداشتِ منفی از توانمندیها منجر به بروز هیجانات منفی از جمله اضطراب امتحان در موقعیتهای آموزشی میشود. (جینگ[۹]، ۲۰۰۷: ۵۱- ۴۸). بر این اساس خودپندارۀ مثبت در افراد با ایجاد افکار مثبت در آنها باعث شکلگیری دیدی روشن نسبت آینده و ظهور هیجانات مثبت در آنها میشود، در حالی که خودپنداره منفی در افراد با ایجاد افکار منفی در آنها باعث شکلگیری دیدی تاریک نسبت به آینده و ظهور هیجانات منفیای چون اضطراب در آنها میشود.
در پژوهشی که به بررسی رابطۀ اضطراب امتحان بالا، اثر خودپنداره تحصیلی به ادراک یا تصور دانشآموز از شایستگی خود در رابطه با یادگیری آموزشگاهی اشاره میکند که بر پیشرفت تحصیلی اثر میگذارد و همزمان به وسیله آن متاثر میشود و به نظر میرسد خودپنداره و عملکرد تحصیلی رابطه دوسویه دارند (سیف، ۱۳۸۴). پنتلیچوک[۱۰] (۱۹۸۹) معتقد است نگرش دانشآموزان در مورد مدرسه میتواند در جهتگیریهای آنها در فعالیتهای یادگیری تأثیر عمدهای داشته باشد. دانشآموزان وقتی موضوع درس را لذتبخش و مفید بدانند، بر یادگیری تمرکز کرده و هدف تکلیفمداری را دنبال خواهند کرد. نگرش افراد در مورد تحصیل و مدرسه در انتخاب اهداف مؤثر است. دانش آموزان زمانی در کلاس احساس امنیت و راحتی خواهند کرد که احساس کنند میتوانند در کلاس فعالانه درگیر شده و در تصمیمگیریهای آن شرکت کنند. وقتی دانشآموز احساس کند معلم هر لحظه قصد ارزیابی وی، را دارد، احساس ایمنی نکرده و در نتیجه جَوی تنشزا فراهم خواهد آمد (خجستهمهر و همکاران، ۱۳۹۱: ۲۹).
در بحث از جنسیت و تحصیل بررسیها نشانگر آن است که در سالهای دبستان دختران از پیشرفت تحصیلی بیشتری نسبت به پسران برخوردارند و این موضوع حتی دربارۀ دروس ریاضی و علوم نیز صادق است، در دورۀ دبیرستان و پیشدانشگاهی تفاوت کم و حتی در سالهای اولیه برتری با دختران است (گیدنز، ۱۳۷۳: ۴۶۸). آرنات[۱۱] و همکارانش (۱۹۹۸) ضمن تأکید بر دشواری مقایسۀ کلی عملکرد تحصیلی دختران و پسران و تحدید مقایسهها به جنبۀ خاصی از برنامۀ درسی معتقدند در تمام سطوح، پیشرفت و یادگیری دختران و پسران برابر است، در عین حال در ربع آخر قرن بیستم میتوان سه دورۀ متفاوت در پیشرفت تحصیلی دختران و پسران تشخیص داد، دهۀ ۷۰ که در آن دختران پیشرفت تحصیلی پایینی داشتند دهۀ ۸۰ که پیشرفت تحصیلی مردان و زنان جوان نسبتی برابر یافت و دهۀ ۹۰ که زنان از مردان پیش افتادند. (بنتهام[۱۲]، ۱۳۸۴: ۱۸۸- ۱۸۵)
کاربرد آزمونهای جدید نشان داده که در هوش کلی و IQ تفاوتی بین دختران و پسران وجود ندارد. بنابر پژوهشهای صورت گرفته هیچ نوع تفاوت جنسی در هوش عمومی وجود ندارد (خسروی ۱۳۸۲: ۵۱). با توجه به عدم تفاوت در هوش دختران و پسران، مشاهده میشود که بر تعداد دانشجویان مرد کاسته و بر تعداد دانشجویان زن افزوده شده است.
۲-۸-۴-۳ هویت و پیشرفت تحصیلی
جانسون[۱۳](۱۹۹۶) در ارزیابی بینالمللی خود نتایجی مبنی بر عملکرد بهتر دختران سنین ابتدایی در کشورهای مختلف ایالات متحده، کانادا، استرالیا، هلند انگلستان ارائه نموده است. هنری[۱۴] (۱۹۹۷) با وجود عدم تفاوت معنادار میان خودپنداره و منبع کنترل دختران و پسران به پیشرفت تحصیلی بیشتر در دختران اشاره میکند. هال و گولز[۱۵](۱۹۹۷) و للوید[۱۶] (۱۹۹۹) پیشرفت تحصیلی دختران در مقایسه با پسران در مقطع راهنمایی را گزارش کردهاند. آنها علاقه پسران را در مطالعه موضوعات ماجراجویانه، قهرمانی و ورزشی و علاقه دختران را به کتابهای اطلاع رسانی و داستانی اعلام کردهاند وارن[۱۷](۲۰۰۰) در انگلستان و ولز دریافت که دختران در مقایسه با پسران عملکرد بهتری در آزمونها داشتهاند. وی عملکرد ضعیف پسران را به نگرانی آنها در فعالیتهای کلاسی و پیشرفت تحصیلی، عدم علاقه و پیامدهای اجتماعی مربوط میداند. برنان[۱۸](۲۰۰۲) ضمن اعلام پیشرفت تحصیلی دختران در مقایسه با پسران، ارتباط صمیمی و نزدیک دختران با معلمان خود را به عنوان عامل مهمی در عملکرد بهتر آنان ذکر کرده است. هولدن[۱۹](۲۰۰۲) علت پیشرفت تحصیلی دختران و ضعف پسران را انتظارات متفاوت معلمان از آنها دانسته، وی همچنین توانایی تمرکز، اعتماد به نفس و مهارتهای اجتماعی دختران را بیشتر و بالاتر ارزیابی نموده است (حسینی طباطبایی و قدیمی مقدم، ۱۳۸۶: ۱۲۶). همچنین در خصوص توانایی کلامی و زبان، تحقیقات نشانگر برتری دختران است به قدری که از آن به عنوان یک پدیده جهانی نام برده میشود. این برتری در تمامی جنبهها و شامل هجّی، تلفظ، درک، خواندن، سخن گفتن و مهارتهای نوشتن است. دختران این تواناییها را زودتر یاد میگیرند، کمتر دچار مشکل میشوند و این برتری را تا پایان دورۀ دبیرستان حفظ میکنند. با این همه تحقیقات جامع هاید[۲۰](۱۹۸۸) نشان داد تفاوتها در این زمینه بسیار اندک و ناشی از تفاوت در تکنیکهای اندازهگیری بوده و از لحاظ پیش بینی رفتار در دنیای واقعی فاقد اهمیت است (هاید، ۱۳۸۴: ۲۲۵).
اطلاعات موجود در سالهای اخیر نشان دهنده حضور بیشتر دختران در صحنه آموزش و پیشرفت تحصیلی آنان است و هر سال به درصد دانش آموزان دختر در پایههای بالاتر دوره متوسطه و پیش دانشگاهی افزوده میشود. به طور مثال در سال تحصیلی۸۱ -۱۳۸۰ دانشآموزان دختر در مقطع راهنمایی ۴۶ درصد و پسران ۵۴ درصد میباشند و دانشآموزان دختر در مقطع متوسطه ۴۹ درصد و پسران ۵۱ درصد بودهاند. دانش آموزان دختر مقطع پیش دانشگاهی، ۷/۶۱ درصد و پسران ۲۹/۳۸ درصد می باشد. براساس همین آمار درصد قبولی پسران در مقطع راهنمایی ۴/۸۶ درصد و قبولی دختران ۹۵ درصد می باشد (مرادی مقدم، ۱۳۸۸: به نقل از حسینی طباطبایی و قدیمی مقدم، ۱۳۸۶: ۱۲۱). بنابر آمار ارائه شده پیشرفت تحصیلی دختران در دو دهۀ اخیر رشد روزافزونی داشته و در مقایسه با گذشتۀ نهچندان دور، که خانوادهها تحصیلات را فقط برای پسران مفید میدانستند و دختران را از آموزش باز میداشتند، تحولات بسیاری رخ داده است. دختران امروز ازنعمت بهرهگیری از آموزش در سطح عالی برخوردارند و میتوانند با فراگیری دانش در سطوح مختلف، مشارکت داشته باشند. پیشی گرفتن نسبت دختران به پسران در مراکز آموزش عالی، نشان از پیشرفت علمی و تحصیلی آنان دارد. دختران تحصیلکردۀ امروز، تربیت کنندگان فرزندان نسل فردای این کشور هستند. بنابراین سرمایهگذاری در این امر میتواند نویدبخش روشنی آینده باشد.
همچنین مطابق با مدل اکلس رفتار پیشرفت تحصیلی فرد به طور کلی نه فقط منبعث از استعدادها و تواناییهای فرد بلکه در عین حال متاثر از دو عامل ارزشها و انتظارات است که استعدادهای فرد را تحت تاثیر خود قرار میدهند. اگر بخواهیم درباره این دو عامل دقیقتر سخن بگوییم میتوانیم آنها را به سه عامل یا مؤلفه مشخصتر تجزیه کنیم این عوامل یا مولفهها عبارتند از ۱) چگونگی درک فرد از امکاناتی که برای او مهیاست یا حق انتخابهای واقعی فرد، به تعبیر دیگر چگونه دختران و پسران گزینشهای تحصیلی خود را استنباط میکنند. ۲) انتخابهای واقعی فرد تحت تاثیر انتظارات آنها از موفقیت و شکست و نیز الگوی اسنادهای آنها در برخورد با هر یک از این دو شق است، به بیان روشنتر افراد تکلیفی را انتخاب میکنند که اعتقاد دارند در آن موفق میشوند و اگر باور کنند در یک تکلیف شکست میخورند به احتمال کمتری آنرا انتخاب میکنند، که در اینجا به نظر میرسد بین پسران و دختران از لحاظ کارهایی که تصور میکنند یا اعتقاد دارند؛ موفق میشوند یا شکست میخورند، تفاوت وجود دارد. از سوی دیگر، الگوی اسناد تابع جنس فرد، متفاوت است: دختران هنگامی که در فعالیتی موفق میشوند یا شکست میخورند آنرا به عوامل بیرونی مانند شانس و آسانی تکلیف نسبت میدهند. و اما پسران شکست و موفقیت، هر دو را به عوامل درونی مثل توانایی یا عدم تلاش نسبت میدهند بنابراین دختران بر عملکرد خود کنترل کمی دارند در حالی که پسران بر عملکرد کنترل زیادی دارند. (گولومبوک، ۱۳۸۲: ۱۸۷- ۱۸۶) این امر سطح انتظارات فرد برای موفقیت در آن تکلیف را در آینده کنترل خواهد کرد. (هاید، ۱۳۸۴: ۲۳۴) ۳) برای اینکه مشخص کنیم چرا انتظار موفقیت یا شکست در تکلیفی، برای دختران و پسران متفاوت است باید به ارزش ذهنی یا شخصی[۲۱] آن فعالیت توجه کنیم و اینکه چگونه تکلیف به خودپنداره فرد مربوط می شود. به طور مثال اگر شخص خود را پرورش دهنده؛ ادراک کند، آنگاه تکالیفی که آن خودپنداره را تایید میکنند ارزش بیشتری خواهند داشت تا سایر تکالیف بیارتباط (گولومبوک، ۱۳۸۲: ۱۸۶). در مجموع اکلس مدل انتظار ارزش را در مورد پیشرفت تحصیلی به کار گرفته است یعنی هر رفتار خاصِ پیشرفت، محصول انتظارات فرد و ارزشهای اوست (هاید، ۱۳۸۴: ۲۳۲).
در مدل اکلس ارتباط بین پیشرفت تحصیلی و خودپنداره دقیقاً مربوط به این موضوع است که ارزشی که دختران و پسران برای تحصیل به طور کلی و یا تحصیل در رشتههای خاص قائلند متفاوت و تا حد زیادی وابسته به خودپنداره آنهاست که آن نیز به نوبه خود متاثر از چگونگی شکلگیری و تثبیت هویت جنسیتی آنها یا تعریفی است که از خود به عنوان یک زن یا مرد دارند.
– Self-Concept
– Wylie
– Butler & Deperz
– Guay
– Akram rana & iqbal
– Ferla & Eta
– Marsh
– Mendaglio & Pyryt
– Jing
– Capital
– Rnat
– Bentham
– Jahnson
– Henry
– Hall & Goles
– Lloyd
– Warren
– Brenan
– Holden
– Hyde
[شنبه 1399-09-15] [ 06:11:00 ب.ظ ]
|