بعضى از مشایخ عظام و فضلاء کرام که معاصر بودند با سلطان ابوسعید بهادر خان
از جمله عطیات عظمى و سعادات کبرى که شامل روزگار فرخنده آثار شهریار عالیشان سلطان ابو سعید بهادر خان بود یکى آنکه زمان فرخنده نشانش بشرف وجود فایض الجود صافى طویتى اقتران داشت که باطن خجسته میامنش مطرح اشعه لمعات فیوضات الهى بود و ضمیر فیض پذیرش مهبط انوار حقایق نامتناهى مینمود دیده بصیرتش مشاهد اسرار عالم بالا و ذات هدایت صفاتش برگزیده دست قدرت ایزد تعالى‏
شیخ صفى الحق و الحقیقه و الدین الاردبیلى روح اللّه تعالى روحه و زاد بین- الصدیقین فتوحه و در ان اوقات ترک و تازیک و دور و نزدیک آستان ملایک آشیان آنحضرت را کعبه حاجات میدانستند و پیوسته نقش ارادت و اخلاص خدام عتبه لازم الاحترامش را بر الواح خواطر مینگاشتند طبقه اتراک با وجود کمال بیباکى هرگز از فرموده آن مهر سپهر ولایت تجاوز نمى‏کردند و بقدر مقدور در اطاعت فرمان واجب الاذعانش شرایط اهتمام بجاى آوردند و چون در وقت ذکر نسب همایون فرمانفرماى ربع مسکون اعنى حضرت شاه دین پناه خلد اللّه سبحانه و تعالى ملکه و سلطانه شمه از احوال آنقدوه اولیاء ستوده خصال که پدر ششم آنحضرتست مرقوم کلک بیان خواهد گشت درین مقام خامه مشکین شمامه از سر اطناب در آن باب درگذشت و دیگرى از مشایخ آنزمان شیخ شرف الدین طویل قزوینى است و او بشرف علم و عمل اتصاف داشت و پیوسته در باب رفع اخراجات و تکالیف دیوانى از رعایاء قزوین سخنان بعرض سلطان ظفر قرین میرسانید و پادشاه آن سخنان را بسمع رضا میشنید وفاتش در سنه اثنى و عشرین و سبعمائه در بلده مذکوره اتفاق افتاد و همانجا مدفون شد[۹۱]
و دیگرى از آنجمله شیخ سعد الدین قتلق خواجه خالدى قزوینى است که در سلک احفاد شیخ نور الدین کیل انتظام داشت و شیخ سعد الدین عالمى متبحر بود و برغم حمد اللّه مستوفى غازان خان و امرا و لشگریان او بر دست او مسلمان شدند وفاتش در ماه محرم الحرام سنه ثمان و عشرین و سبعمائه در قزوین روى نمود مدت عمر عزیزش هشتاد و چند سال بود و از آنجمله دیگرى عارف اسرار سحانى شیخ رکن الدین علاء الدوله سمنانى است حمد اللّه مستوفى که معاصر آنجناب بوده در تاریخ گزیده قلمى نموده که شیخ علاء الدوله پسر ملک شرف الدین سمنانى است و در زمان ارغون خان عمل پیشه بود و پدرش در مرتبه وزارت بعد از آن تایب شد و در عبادت درجه عالى یافت در نفحات مسطور است که ابو المکارم رکن الدین علاء الدوله احمد بن محمد البیابانگى در اصل از ملوک سمنان بود و در سن پانزده سالگى بخدمت سلطان وقت شغل گرفت و در یکى از حروب جذبه بوى رسید و در شهور سنه سبع و ثمانین و ستمائه بوقت مراجعت از حجاز در بغداد بصحبت شیخ- نور الدین عبد الرحمن کسرقى رسید و در سنه تسع ثمانین و ستمائه اجازت ارشاد یافت و بعد از سنه عشرین و سبعمائه در خانقاه سکاکیه در مدت شانزده سال صد و چهل اربعین برآورد و گویند در سایر اوقات صد و سى اربعین دیگر برآورده بود وفات شیخ رکن الدین علاء الدوله در شب جمعه بیست و دوم رجب سنه ست و ثلیین و سبعمائه در برج احرار صوفى آباد اتفاق افتاد و در حظیره قطب زمان عماد الدین عبد الوهاب مدفون گشت مدت عمر عزیزش هفتاد و هفت سال بود از نتایج طبع فیاض شیخ رکن الدین علاء الدوله کتاب مکاشفات مشهور است و دیگرى از آنجمله شیخ اوحدى اصفهانى است در نفحات سمت تحریر یافته که چنان استماع افتاده که شیخ اوحدى از اصحاب شیخ اوحد الدین کرمانیست و این نسبت مبنى از آنست و شیخ اوحدى را دیوان شعریست در غایت لطافت و عذوبت و ترجیعاتى مشتمل بر حقایق‏و معارف و مثنوى بر وزن و اسلوب حدیقه شیخ سنائى جام جم نام و در آنجا بسى لطایف درج کرده است و در سنه ثلث و ثلثین و سبعمائه آن کتاب را باتمام رسانیده وفات شیخ اوحدى در سنه ثمان و ثلثین و سبعمائه اتفاق افتاد و در مراغه تبریز مدفون شد رحمه اللّه و غفرانه علیه و از جمله اعاظم علماء آنزمان یکى قاضى عضد الدین عبد الرحمن بن رکن الدین بن احمد بن عبد الغفار الانجى است و آنجناب سرآمد فضلاء محققین و افضل علماء مدققین بود و در مبادى ایام شباب بتکمیل فنون معقول و منقول و تحصیل فروع و اصول موفق گشته بافاده مشغولى میفرمود همواره با صاحب سعید خواجه غیاث الدین محمد رشید طریق مصاحبت مسلوک میداشت و پیوسته مدح و ثناء جناب صباحى را بر دیباچه مصنفات خود مینگاشت شرح مختصر این حاجب در اصول فقه و متن مواقف در علم کلام و فواید غیاثیه در فن معانى بیان از جمله مؤلفات آن فاضل خجسته صفاتست که بنام نامى غیاث الدین محمد در سلک تحریر کشیده و الحق کمال علم و دانش خود را در آن رسائل بر فواید بابلغ عبارتى ظاهر گردانیده وفات قاضى عضد الدین در شهور سنه سته و خمسین و سبعمائه روى نمود علیه الرحمه و الرضوان من الملک الرحیم المعبود و دیگرى از آنجمله واقف مواقف نکته‏پردازى مولانا قطب الدین است و آنجناب را نیز نسبت بخواجه غیاث الدین محمد اخلاص تمام بود و شرح مطالع و شرح شمسیه را باسم شریفش تالیف نمود و از آنجمله دیگرى حافظ عبد الرزاق الفوطى است که در علم حدیث و فن تاریخ مهارت کامل حاصل داشت وفاتش در بغداد فى سنه ثلث و عشرین و سبعمائه اتفاق افتاد
و از جمله شعراى آنزمان یکى مولانا جلال الدین عتیقى است و این مطلع در سلک منظومات او انتظام دارد که‏ مطلع‏

 

 

 

 

از خاک کف پایت هرگرد که بر خیزد   جانهاش فرو بارد دلهاش فرو ریزد
     

و از آنجمله دیگرى فخر الدین فتح الله بن ابى بکر بن حمد اللّه المستوفى القزوینى است و این مطلع از جمله منظومات اوست که‏ مطلع‏

 

 

 

 

صد گره باز بر آن زلف معنبر زده‏   عالمى را چو سر زلف بهم بر زده‏
     

و از جمله مورخان آنزمان یکى برادر فخر الدین فتح الله حمد الله المستوفى است که در سلک نویسندگان خواجه رشید الدین فضل اللّه و پسرش خواجه غیاث الدین محمد انتظام داشت و تاریخ گزیده را بنام نامى آنصاحب‏زاده سعید تصنیف کرد و از جمله مؤلفات حمد اللّه دیگرى نزهه القلوب است و از آن کتاب کمال فضیلت و جامعیت حمد اللّه بوضوح مى‏پیوندد و بسیارى از غرایب و عجایب عالم و خواص اشیا ظاهر میگردد.[۹۲]
حمد الله مستوفى (وفاتش در حدود ۷۵۰)
خواجه حمد اللّه بن تاج الدین ابى بکر مستوفى قزوینى از خاندان قدیم مستوفیان قزوینى است که نسب خود را به حرّ بن یزید ریاحى میرساندند ولى از خیلى قدیم در قزوین ساکن شده و قبول مشاغل دیوانى نموده بودند.
از آن جمله جدّ دوم حمد اللّه یعنى امین الدین نصر مدّتى سمت استیفاى عراق را داشته و بعد از آن شغل کناره جسته و بزهد و عبادت پرداخته است و دو پسر عم حمد اللّه یعنى خواجه فخر الدین محمد و خواجه سعد الدین مظفر در عهد امیر بوقا و برادرش امیر آروق در دیوان عراق مقامات مهم داشتند مخصوصا این دو برادر از کسانى بودند که در استیصال خاندان جوینى میکوشیدند. خواجه شرف الدّین هارون پسر صاحبدیوان در سال ۶۸۵ امیر آروق را بقتل خواجه سعد الدّین مظفر واداشت و سعد الدّین در بغداد بقتل رسیده جسد او را بقزوین حمل کردند. برادرش خواجه فخر الدّین امیر آروق را در همان سال بقتل خواجه هارون واداشت و پسر صاحبدیوان نیز در همان سال کشته شد.
برادر حمد اللّه مستوفى یعنى خواجه فخر الدین احمد نیز از کتّاب و شعراى عهد اولجایتو و ابو سعید بوده و در دیوان مشاغلى داشته است.[۹۳]
حمد اللّه مستوفى که در سال ۶۸۰ در قزوین متولد شده از خواص و کتّاب زیردست خواجه رشید الدین فضل اللّه بود و خواجه در سال ۷۱۱ بعد از قتل سعد الدّین ساوجى صاحبدیوان و مستقل شدن در کارها حکومت و استیفاى ابهر و زنجان و طارم را در عهده حمد اللّه گذاشت‏ «۲» و برادر دیگرش زین الدین محمد نیز در عهد آن خواجه جلیل نایب دیوان وزارت بود.
بعد از قتل خواجه رشید الدّین حمد اللّه مستوفى بحکم سابقه خدمتگزارى نسبت بخاندان رشیدى در سلک ملازمان پسرش خواجه غیاث الدّین محمد داخل گردید و بعد از تاریخ قتل این خواجه یعنى بعد از ۷۳۶ دیگر درست از احوال حمد اللّه اطلاعى در دست نیست.
حمد اللّه مستوفى از شعرا و منشیان مطلع زبان فارسى و از علاقه‏مندان بوطن خود ایران بوده
و از جوانى شوقى مفرط بتحصیل اطلاعات تاریخى و مباحثه با فضلا داشته و غالبا با ایشان آمیزش میکرده مخصوصا در دستگاه خواجه رشید الدّین که مرکز اجتماع این جماعت بوده از مصاحبت ایشان تمتّع بسیار برمیگرفته است و از او سه کتاب معتبر بفارسى در تاریخ و جغرافیا باقى است بقرار ذیل:
تاریخ گزیده: که خلاصه تاریخ عمومى عالم است از بدو خلقت تا ایام وزارت خواجه غیاث الدّین محمد رشیدى و آنرا حمد اللّه در سال ۷۳۰ بنام این وزیر دانش‏دوست تألیف کرده و آن در حقیقت منتخبى است از جامع التواریخ رشیدى با اطلاعاتى که حمد اللّه از کتب مورخین دیگر التقاط نموده و بر آخر آن دو فصل یکى در تاریخ علما و ائمه و فضلا و شعراى عرب و عجم، دیگرى در تاریخ و جغرافیا و بزرگان شهر قزوین وطن خود افزوده که هردو از مهمترین ابواب آن کتاب است.[۹۴]
۲- ظفرنامه: که منظومه بزرگیست بوزن بحر متقارب در ۰۰۰، ۷۵ بیت در تاریخ ایران از ابتداى اسلام تا عهد مؤلف و این منظومه را حمد اللّه در سال ۷۳۵ یعنى پنج سال بعد از اتمام تاریخ گزیده بانجام رسانده.
ظفرنامه تاریخ منظوم هفت قرن و نیم مدت است و حمد اللّه وقایع هر قرن را در ۰۰۰، ۱۰ بیت بنظم آورده و آنرا خود بسه قسمت منقسم ساخته: ایام استیلاى عرب در ۰۰۰، ۲۵ بیت، دوره سلطنت سلسله‏هاى سلاطین ایران در ۰۰۰، ۲۰ و دوره حکومت مغول و ایلخانان در ۰۰۰، ۳۰ بیت. حمد اللّه این منظومه را در چهل سالگى یعنى در سال ۷۲۰ شروع کرده و پانزده سال بکار پرداختن آن اشتغال داشته است.
ظفرنامه حمد اللّه مستوفى اگرچه از جهت مقام شعرى بپایه امثال شاهنامه فردوسى و گرشاسب‏نامه اسدى و بوستان سعدى نمیرسد ولى از نمونه‏هاى متوسط شعرفارسى است و چون ناظم آن مورخ و در ضبط وقایع و نام اشخاص و بلاد دقت داشته و از بزرگان مغول و ایرانى آنها را تحقیق میکرده
منظومه او براى فهم وقایع تاریخى مخصوصا دوره مغول از منابع مهمه است و املا و تلفظ بسیارى از اعلام مغولى را چون حمد اللّه بقید نظم مقید کرده از روى اشعار او بخوبى میتوان بدست آورد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...