علّت تسمیه کتاب به مصیبت نامه ظاهراً آن است که سالک فکرت نزد هر کسی و هر چیزی می رود تا دردش را درمان کنند و کدام مصیبت از این جانسوزتر است که از عرش تا فرش کسی نمی تواند به او کمک کند و او حیران و سرگردان دست طلب در دامن این و آن بیاویزد و تشنه لب و تفته جگر باشد. البته عطّار خود وجه تسمیه ی دیگری ذکر کرده است؛ او می گوید برای هر بیت این مثنوی، مصیبت داشتم تا آن را خوب و زیبا بیان کنم (فروزانفر، ۱۳۳۹: ۴۰۶).
۲-۴-۷- معرّفی منطق الطّیر
در این رساله، یک مسأله عادی و معمولی تصوّف بیان شده است: نیاز به حاکمی الهی که جستجو برای یافتن او نه از طریق تفکّر و اندیشه دست می دهد و نه از راه استغراق صوفیانه بلکه رابطه او با خدا مانند رابطه ی بنده با مولاست. به موجب این رساله مردم سه گونه اند: گروهی تنبل و بدفرجام که در راه خدا گام بر نمی دارند، گروهی که نیروی خود را هنگام رهروی از دست می دهند و بالاخره گروهی که بی هیچ رنج و سختی به مقصد می رسند. با این همه چون خدا از بندگی آنها بی نیاز است به درگاه الهی راه نمی یابند و فقط وقتی به ضعف و ناتوانی خود پی می برند به واسطه ی همین شناخت کاستی ها و لطف و عنایت خداوند به بارگاه او راه می یابند (ریتر، ۱۳۷۷: ۱۲). مانند مصیبت نامه در اینجا نیز، اندیشه ی اصلی، جستجوی خداست و نتیجه نیز فیزیکی است، این جستجو در وجود شخصیت ها پایان می یابد؛ فرق این دو مثنوی این است که در مصیبت نامه بیشتر درباره ی عالم و دریای ازلی و نور ازلی خداوند، سخن می گوید و در منطق الطّیر از «خدای مشخّص و یا ذاتی که مظهر اوست» -یعنی سیمرغ- سخن می رود (همان: ۴).
عطّار در افکار خود مدیون فکر غزالی است، از جمله منطق الطّیر خود را بر اساس «رساله الطّیر» غزالی پرداخته است. این نکته بیانگر این مطلب است که غزالی در ابداع قطعه های عرفانی بر دیگران تقدّم دارد. این رساله قصّه ی رمزی شاعرانه ی مرغانی است که بدون اندیشیدن به سختی ها و دشواری ها، راهی سفر می شوند تا عنقا را جستجو کنند ولی وقتی به او می رسند، از درگاه عنقا رانده می شوند. غزالی از طریق این داستان، سیر و سلوک عارفان را به زبان رمز بیان می کند و می گوید: «نیاز آنها به درگاه حق جوابی جز بی نیازی ندارد» (زرّین کوب، ۲۵۳۶: ۱۴۵ و ستاری ۱۳۷۲: ۱۱۹).
سیمرغ که در عرفان ایران مفهوم رمزی وسیعی دارد در منطق الطّیر عطّار رمز الوهیّت است ولی به طور کلّی نمودار تعالی و عروج و رمز «انسان کامل» می باشد (اسلامی ندوشن، ۱۳۵۱: ۱۵۱).
علاوه بر غزالی و عطّار «رساله الطّیر» ابن سینا نیز سفر مرغان است برای یافتن سیمرغ. در این رساله، مرغان بعد از آغاز سفر و پیمودن مقداری از راه به نخستین کوه می رسند و آن گاه هشت کوه بلند دیگر می بینند. آنها به هشتمین کوه می رسند و در آنجا کوه جهانی قاف (ناکجا آباد سهروردی) را مشاهده می کنند. در این کوه که شهر فرشتگان روحانی است «حضرت ملک» حضور دارد. مرغان ابن سینا به همراهی رسولی از جانب حضرت ملک از دیار شوق به جهان خاکی باز می گردند. امّا در منطق الطّیر عطّار، جان از شوق باز نمی گردد (ستّاری، ۱۳۷۲: ۱۲۸-۱۲۳).
سیمرغ در حالی که به ما نزدیک است از ما دور دور است و در حریم عزّت خود آرام و مقرّ او در ورای کوه قاف است و همه بدو مشغول و او از همه فارغ می باشد (پورنامداریان، ۱۳۸۶: ۸۰).
در مقایسه با حماسه ی غزالی و ابن سینا، حماسه ی عرفانی عطّار «اوج اعتلای این تجربه ی عرفانی و خاتمه ی دوره ی رسالات طیور است چون اگر امام غزالی نمی تواند از آستانه یا دروازه ی رازآموزی بگذرد، عطّار برعکس می تواند»، هر چند مرغان رساله ی عطّار نیز وقتی به حضور سیمرغ می رسند همان پاسخ سیمرغ غزالی را می شنوند امّا پایان متفاوت این دو رساله در آنجاست که حاجب، رقعه ای اسرارآمیز به مرغان می دهد تا آن را بخوانند و در واقع می خواهد آنها را به سرّ ماجرایشان آگاه کند، این رقعه همان خطّی است که برادران یوسف در قبال فروش برادرشان از خریدار گرفتند و اکنون که یوسف به مقام والایی رسیده است، چون رقعه را می خوانند، لرزه بر اندامشان می افتد. مرغان نیز آنچه را از ابتدا انجام داده بودند، می بینند که همان اعمال آنها از آغاز تا پایان سفر است. القصّه… وقتی مرغان «به یمن هوشیاری و خودآگاهی از کرده و ناکرده ی دیرینه پاک می شوند، آنگاه از نور حضرت گرمی و حیات تازه می یابند و به خودشناسی که همان خداشناسی است نایل می شوند، از حضرت خود خطاب می شنوند (البته بی زبان) که این حضرتِ چون آفتاب، آینه است» (همان).
در الهی نامه، داستان برخورد یوسف و برادرانش به گونه ای دیگر بیان شده است. در این داستان یوسف بوسیله ی برادرانش، نامه ای از یعقوب دریافت می کند و آن را برای فرزندانش می خواند و آنها از سر شوق و حسرت دچار حیرت می شوند:

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید.

 

 

 

 

 

 

در آن جمع اوفتاد از شوق جوشی   برآمد از میان بانگ و خروشی
بسی خونابه ی حسرت فشاندند   وزان حسرت به صد حیرت بماندند
    (ال*: ۷۰)

اما عطّار به مفاد نامه اشاره ای ندارد بعلاوه معلوم نیست چرا بنیامین که هنوز یوسف را نمی شناخته است نامه ی پدر را به او تقدیم کرده است. شاید علّت جوش و خروش فرزندان یوسف به این دلیل است که او به آنها مژده می دهد از جدّ شما نامه ای رسیده است:

 

 

 

 

که جمع آئید هان صبحی دمیده است   که از جدّ شما نامه رسیده است
    (همان)

پایان کار غزالی مانند چیزی است که عین القضاه نوشته است: «مرغان چندین سال در طلب سیمرغ بودند، چون به درگاه او رسیدند، سال های بسیار بار می خواستند و بار نبود. وَ بَعدَ اللَّتیا وَ الَّتی جواب ایشان دادند که اِنَّ اللهَ لَغَنیٌّ عَنِ العالَمین، همه را نیست وقت کردند وَ کَم اَهلَکنا مِن قَرن وَ السَّلام» (عین القضاه همدانی، ۱۳۴۸: ۲۰۰).
در این رساله عطّار به کمک داستان مرغان به رهبری هدهد به بیان وادی های سلوک پرداخته است.
۲-۵- عقاید، دانش و باورهای عطار
عطّار برای فراگیری علوم دینی بخصوص قرآن و حدیث رنج بسیاری برد. از این رهگذر، آثار وی مشحون از آیات قرآن و حدیث است. او جز سه علم فقه و تفسیر و حدیث بقیه را سودمند نمی داند:

 

 

 

 


 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...