فقر و تنگدستی به پدر و مادر که گرداننده امور خانواده و رهبران و مدیران اعضای آن هستند اثر می گذارند. چون پدر نمی تواند مخارج زندگی را تأمین کند دائماً آشفته و نگران و نسبت به زندگی بدبین و بدرفتار است. وقتی منابع درآمد برای خانواده محدود باشد و والدین نتوانند یا ندانند که چگونه باید زندگی کنند. فقر، فضای خانواده را ناامن می کند و افراد خانواده را تحت فشار قرار می دهد. فقر خانواده باعث خستگی ناشی از کار و احساس افسردگی ناشی از آن و پریشانی خاطری می شود و رفتارها در خانواده نامتعادل، خشن و گاهی وحشیانه خواهد بود. والدین فقیر گاهی در نزد فرزندان اعتبار خود را از دست می دهند و فرزندان نسبت به آن ها جسارت پیدا می کنند و کمتر به حرفشان توجه می کنند. فقر اثر منفی در زندگی روزمره کودکان و نوجوانان دارد، ازجمله اینکه به وضع تغذیه، سلامت و بهداشت آن ها اثر می گذارد ممکن است عوارض ناشی از آن تا دوران بزرگ سالی و حتی تا پایان عمر موجود باشد.
فقر خانواده سبب عدم امکان ارضای نیازهای اساسی می شود و عوارض شخصیتی برای کودکان و نوجوانان دارد و همه این عوامل باعث می شود تا آن ها راه و رسمی را در پیش گیرند که در نهایت باعث بزهکاری آنان گردد، زیرا اطفال و نوجوانان با مقایسه خود با دیگران دچار احساس حقارت و کمبود و محرومیت می شوند و روحیه خود را برای ادامه زندگی از دست می دهند و برای رسیدن به خواسته ها و نیازهای خود دست به اعمال غیرقانونی می زنند.
به اعتقاد «کارل مارکس» فیلسوف و اقتصاددان آلمانی و پایه گذار مکتب سوسیالیسم سرمایه داری را منشأ بروز ناهنجاری های اجتماعی و وقوع بزهکاری می داند. وی معتقد است، سرمایه داری موجب استثمارطلبی و جنگ می شود و عدم تساوی در توزیع ثروت، افراد را به سمت انواع بزهکاری ها می کشاند. وقوع جرائم در حقیقت واکنش در مقابل این بی عدالتی اجتماعی است.
بحران های اقتصادی در برانگیختن نوجوانان و جوانان به سرقت و انحرافات دیگر تأثیر قابل توجهی دارد. بحران های اقتصادی موجب کاهش درآمدها، فقر و بیکاری و نابسامانی خانواده می شود و خود انگیزه ای است که افراد را به سوی جرائم و تخلف از مقررات اجتماعی می داند. عدم امکان فراهم سازی وسایل تفریحات سالم و پر نمودن اوقات فراغت و ناتوانی خانواده ها برای محافظت فرزندان از مفاسد موجود در محیط های ناسالم و معاشرت با افراد ناباب، همگی به نوعی با فقر و تهیدستی خانواده ها ارتباط دارد. [۹۶]
تحقیقات صورت گرفته حاکی از این امر است که بیکاری و فقر منجر به افزایش بزهکاری خواهد شد.[۹۷]
پژوهشگران انگلیسی زبان از سال ۱۹۶۵ به بعد با تحقیقات وسیع خود درباره رابطه بزهکاری خردسالان و سطح اقتصادی و طبقه اجتماعی خانواده اصلی آنان به این نتیجه رسیده اند که پسران نوجوان خانواده های خوب و سرشناس و طبقه مرفه اجتماعی از عاملان گونه های جدید بزهکاری نوجوانان می باشند، ولی در توجیه چنین نتیجه شگفت آوری این گونه اظهارنظر کرده اند: بزهکاری نوجوانان طبقه مرفه و بالای اجتماع گذشته از این که نوع جدیدی از بزهکاری است یک حالت موقتی و زودگذر و نشانی از بروز رشد آنان است، نه این که خوی ثانوی آنان باشد و حال آنکه بزهکاری نوجوانان طبقات محروم که از نعمات و عطایای طبیعی، رفتاری ثابت و جنبه اعتیادی دارد. [۹۸]
بحث درباره جرم زایی فقر و غنا از مباحث اساسی جرم شناسی است که جداگانه مورد بررسی قرار می گیرد. هر یک از این دو عامل اثرات مثبت و منفی خواهد داشت، آن گونه که دکتر کی نیا در مبانی جرم شناسی خود آورده است: ثروت وسیله ای است که می تواند در راه خیر به کار افتد و امکانات مادی رشد و وسایل پرورش استعدادها را فراهم سازد؛ اما اگر خانواده های ثروتمند و بی اعتنا، وسایل و پول سرشار و بی حساب برای ارضای تمایلات و خواسته های نفسانی فرزندان خود در اختیارشان نهند تا به هر نوع تفریح و تفنن و خوش گذرانی و لهو و لعب بپردازند و به هر منجلاب فساد راه یابند چنین فرزندانی نه ارزش پول را درک خواهند کرد و نه ذوق کار و کوشش در آنجا شکوفا خواهد شد و چه بسا که سرانجام افرادی بیکار و غرق در تباهی گردند، از طغیان و شرارت و ارتکاب جنایت نشوند به عقده خودبرتربینی گرفتار آیند و آتش حسرت و حسادت در دل فرزندان تهی دست و ناتوان بیفروزند و به گفته سعدی: «مشتی متکبر و مغرور، معجب و نفور، مشتغل مال و نعمت که سخن نگویند الا به سفاهت و نظر نکنند الا به کراهت، علما را به گدایی منسوب کنند و فقرا را به بی سروپایی معیوب گردانند و به عزت مالی که دارند و عزت جاهی که پندارند برتر از همه نشینند و خود را به از همه برتر ببینند و نه آن در سر دارند که سر به کسی فرود آرند.»[۹۹]
گفتار چهارم: تعداد اعضای خانواده
مشکلات عدیده ای در جوامع امروزی وجود دارد و باعث شده است که والدین نتوانند تربیت صحیحی را نسبت به فرزندان خود اعمال کنند، به خصوص اگر اولاد زیاد باشند که دیگر والدین فرصت کنترل و مراقبت از آن ها را نخواهند داشت. پدر و مادری که برای تأمین معاش خانواده ساعات زیادی را در خارج از خانه کار می کند، انرژی خود را از دست می دهد و دیگر وقت کافی برای تربیت و رسیدگی به مشکلات فرزندان را ندارد. خستگی، ضعف، مشغله کاری، استرس همه و همه از عوامل ناشی از کار کردن است که موجب می شود والدین نسبت به نیازهای عاطفی و روانی کودک سهل انگا

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

ری کنند.
تعداد زیاد افراد خانواده باعث می شود تا والدین زمانی بیشتر را صرف کار کردن برای تأمین معاش خانواده بگذرانند به هر حال کثرت اولاد دارای اثرات سوء مهمی از نظر اجتماعی، عاطفی و اقتصادی در جوامع بوده است که عوامل ارتکاب جرم را توسعه خواهد داد.
خانواده هایی که دارای اولاد زیاد باشد برای تأمین معاش خود مجبورند فرزندان خود را راهی بازار کار کنند. اطفال و نوجوانانی که هنوز تجربه کافی و لازم را برای کار کردن در محیط بیرون از خانه ندارند، وارد این عرصه می شوند و با هر کس و ناکس معاشرت می کنند. این گونه برخوردها باعث می شود که کودک به درستی پرورش نیابد لذا در آینده دچار مشکلی خواهند شد.
فرار کودکان یکی دیگر از معضلات این گونه خانواده هاست. متأسفانه به دلایل مختلف چون کمبود توجه، تبعیض و سرخوردگی ناشی از بی درآمدی و فقر والدین باعث می شود تا اطفال و نوجوانان دست به فرار از محیط منزل بزنند و در دام شیطان صفتان بیفتند که درنتیجه سوق به بزهکاری می یابند. کثرت اولاد در خانواده هایی که از لحاظ معاش و درآمد در سطح ضعیفی قرار دارند، باعث می شود که به بهداشت فرزندان کمتر توجه شود و اطفال در معرض ابتلا به بیماری های مسری قرار بگیرند. این گونه اطفال به دلیل ضعف توان مالی به صورت بیمارگونه بزرگ می شوند.
شایان ذکر است که حسب بررسی های محققین، بسیاری از شرایط بیولوژیک نامساعد جسمی، نظیر مسمومیت ها، ضربه های جسمی، سوءتغذیه، خستگی روانی و افسردگی و… از قدرت تحمل افراد می کاهد و به عنوان علل مستعد کننده برای بیماری های روانی عمل می کند. گاهی اوقات فرزندان را به سوی بزهکاری سوق می دهد. [۱۰۰]
مسئله تراکم جمعیت و کثرت عائله، پیامدهای عاطفی و تربیتی مهمی در گمراهی کودکان و انحرافات آنان به سوی جرم و جنایت داشته و باید موردتوجه و بررسی قرار بگیرد. عدم کفایت مسکن ممکن است آثار نامطلوبی را در برداشته باشد و مخصوصاً آثار شومی در حیات جنسی کودکان باقی می گذارد. در خانه ای که اطفال با بزرگ سالان در یک اتاق می خوابند، چه بسا اتفاق می افتد که کودکان شاهد اعمال جنسی بزرگ سالان باشند.
و چه بسا خانواده های که بدون پروا در حضور کودکان دست به این عمل می زنند. در خانه ای که برادران و خواهران آنان در یک اتاق و گاهی در یک بستر به سر می برند. متأسفانه به دلیل عوارض روانی و سوء رفتارها این هم خوابگی ها، زنای با محارم را در بردارد. «عقده اُدیپ» در پسران و «عقده الکترا» در دختران ریشه می گیرد، هم مولد جنایت است و هم مولد انحرافات. یک پژوهش در فرانسه ۴/۲۲ درصد موارد بزهکاری را ناشی از کثرت جمعیت داخلی منزل دانسته است. [۱۰۱]
در خانواده هایی که تنها یک فرزند دارند یا به قول معروف در خانواده های فرزند سالار نیز به دلیل حساسیت های بیش از اندازه والدین در رفتار، برخورد، اعمال، و توجه بیش از اندازه و در اختیار گذاشتن بیش از حد امکانات یا اجابت فوری درخواست ها نیز می تواند زمینه بزهکاری و سوء رفتار را در کودک یا نوجوان فراهم سازد. در خانواده های فرزند سالار به دلیل تجلیل و تشویق بیش اندازه و به دلیل تربیت غیر عقلانی فرزند نمی تواند شخصیت مناسب سازگار با جامعه داشته باشد و چه بسا فرزندانی که به دلیل این توجهات بیش از اندازه از منزل فرار کرده اند.
پروفسور «لئونه» باور دارد که موضع و مرتبه ولادت کودک در خانواده چندان نقش مهمی در بزهکاری او ندارد، بلکه کثرت تعداد برادران و خواهران وضع عاطفی که به فضای کانون خانواده حکومت دارد، نقش مهمی دارد. [۱۰۲]
حساسیت در برابر عوامل عمومی بزهکاری در خانواده هایی که دارای فرزند متعدد هستند افزایش می یابد. فرزندان این گونه خانواده ها آمادگی بیشتری برای ارتکاب جرم پیدا می کنند. دست آوردهای آماری مؤید این نظر است.
پژوهش «مرکز ملی مطالعات و تحقیقات زندانبانی» به موجب آمارهای متعدد این نکته را تأکید می کنند که خانواده هایی که از میان آنان بزهکاران برخاسته اند، بیش از حد متوسط تعداد فرزندان عموم خانواده ها فرزند داشته اند. [۱۰۳]
«دوگریف» مددکار اجتماعی در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که ۵۰۰ تن زندانی مورد بررسی آنان از میان خانواده هایی برخاسته اند که به طور متوسط ۷ فرزند داشته اند. «بدآسون» ضمن تحقیق در مورد زندانیان مولوز دریافت که ۵۶ درصد آنان متعلق به خانواده هایی بودند که ۳ تا ۱۰ فرزند داشته اند.
«گلوک» ها در بوستون به این نتیجه رسیده اند که خانواده های ۵۰۰ نوجوان بزهکار که یک تا ۵ فرزند داشته اند، تعدادشان به نسبت خانواده های ۵۰۰ نوجوان ناکرده بزه خیلی کمتر بوده است. در عوض خانواده هایی که شش کودک داشته اند نسبت به آنان بالاتر بوده است (۱۵ درصد مجموع در مقابل ۶/۹ درصد گروه کنترل ۹ و همچنین خانواده هایی که ۷ فرزند داشته اند ۱۴ درصد در مقابل ۱۰ درصد و خانواده هایی که ۸ یا بیشتر فرزند داشته اند ۲۳ درصد در مقابل ۱۷ درصد.
در توجیه تأثیر کثرت اولاد در بزه کاری می نویسد؛ کثرت فرزندان خانواده ممکن است موجب تنزل میزان مراقبت و سطح تربیت فرزندان گردد و از آنجا ضایعاتی در پی داشته باشد. همچنین ممکن است بر اثر کمبود فضای مسکن و خوابیدن چند نفر در یک رختخواب شخصیت کودک دگرگون شود، «مویر» بر این نتیجه رسید که یک سوم بزهکاران نوجوان متعلق به خانواده های دارای چند فرزند است.[۱۰۴]
بدبختانه خانواد
ه های کم درآمد و فقیر دارای بیشترین فرزند هستند و در کشورهای کم ثروت روز به روز به تعداد آنان افزوده می شود و از درآمد سرانه کم می شود، بیهوده نبود که گفته اند: «فقر، فقر می آورد و دولت، دولت».[۱۰۵]
خانواده هایی که دارای فرزند متعدد هستند دچار کمبود و فقر عاطفی می شوند. پدر و مادری که دارای یک یا دو فرزند هستند به سهولت می توانند فضای کانون خانواده را سرشار از عشق و محبت سازند، ولی در برابر چندین فرزند چگونه می توانند پاسخ گوی نیازهای عاطفی آنان باشند، و همگی را مورد محبت و نوازش قرار دهند. پیداست که سطح عواطف در این گونه خانواده ها تنزل می یابد. گاهی جای خود را به بی تفاوتی می دهد و ممکن است موجب تبعیض شود. کودکی مورد نوازش قرار گیرد، حسادت در کودکان دیگر را برانگیخته می کند. اغلب جدال بین کودکان در خانواده ها از چنین وضعی ریشه می گیرد. وقتی در محیطی محدود برادران و خواهران با یکدیگر ناسازگار باشند، چگونه می توانند با جهانی پرآشوب و متلاطم سازگار گردند. جوانانی که در کانون خانواده محبتی نمی بینند، خیلی زود فریب قیافه های حق به جانب را خواهند خورد و به مراکزی رو خواهند آورد که به آنان ظاهراً محبت می شود.
والدین با کثرت اولاد نمی توانند چندان سهمی در پیشرفت تحصیلی فرزندان خود داشته باشند. فرزندان نگون بخت این گونه خانواده ها از ارشاد و کمک تحصیلی والدین خود بی بهره هستند. امکان دارد مورد بی مهری مربیان و معلمان خود قرار گیرند ناگزیر از تحصیل رو بر می تابند و ترک تحصیل می کنند و چه بسا که خانه را هم پشت سر گذارند، بعضی سربار جامعه گردند و بعضی راه کج در پیش گیرند.
خانواده هایی که بی رویه تولید فرزند، یکی پس از دیگری همت می گمارند از مراقبت در رفتارشان عاجز می مانند. ناگزیر آن ها را به حال خود رها می سازند و این گونه کودکان به ناچار باید در کوچه ها در میان ولگردان بزرگ شوند. به زودی هر رذیله ای را خواهند آموخت و آنچه نباید بر سرشان خواهد آمد.
والدین با انتخاب محل جغرافیایی مسکن خویش، اطرافیان اجتماعی کانون خانواده خود را در هیئت اجتماع نیز تعیین می کنند و موقعیت کانون خانوادگی به نوبه خود در حد وسیعی به برخورد کودک با انواع الگوها رفتار دامن زده و از این رهگذر اثراتی خوب یا بد در تکوین شخصیت این موجودات نقش پذیر از خود به یادگار می گذارد.
اگر کانون خانواده در منطقه ای قرارگرفته باشد که بروز بزهکاری در آن فراوان باشد احتمال برخورد کودک با نمونه های متعددی از بزهکاری بیشتر است تا اینکه کانون خانواده در منطقه ای قرارگرفته باشد که وقوع جرم در آن منطقه به ندرت صورت می گیرد. به سخن دیگر احتمال برخورد با بزهکاری نسبت مستقیم با فراوانی آن دارد.
تحقیقات مرکز «وکرسون» در فرانسه ۴/۲۲ درصد موارد بزهکاری را ناشی از کثرت جمعی داخلی منزل دانسته است. [۱۰۶]
کوی کارگری و محلاتی که از خانه های محقر و ناسالم تشکیل شده به طورکلی کانون بزهکاری نوجوانان شناخته شده از مقایسه این دو محله چنین بر می آید:
کثرت جمعیت در محلاتی که از خانه های محقر و ناسالم تشکیل شده، سه برابر جمعیت کوی کارگری است. مع هذا کودکان این دو ناحیه به یک نسبت مرتکب بزه می گردند. [۱۰۷]
مبحث دوم: ازهم گسیختگی کانون خانواده
از هم پاشیدگی سازمان اصلی خانواده ضربت مهلکی بر سعادت آینده فرزند و اجتماع اوست. حتی اجتماعاتی که به مکتب نرفته اند و خط ننوشته اند نیز به این عقیده اند که نابسامانی در خانواده تأثیر شومی بر فرزندان خواهد گذاشت. کما اینکه یک ضرب المثل قبیله ای در افریقای جنوبی می گوید اگر پرنده پیر بمیرد، تخم هایی که گذاشته است، می گندد. این پندار چندان دور از واقعیت نیست زیرا پژوهش ها نشان می دهد که ۳۰ تا ۴۰ درصد بزهکاران متعلق به خانواده های از هم پاشیده هستند، و به این ترتیب می توان گفت که به طور متوسط ۴۰ درصد از بزهکاران ثمره تلخ از هم پاشیدگی کانون خانواده هاست. [۱۰۸]
گفتار اول: زندگی والدین با یکدیگر
حضور والدین در خانه زمینه ساز رشد عاطفی کودکان و نوجوانان و ایجاد امنیت و آرامش آن هاست و نوجوانان که از این رشد عاطفی محروم اند نمی توانند وضع عادی داشته باشند. ناگفته نماند گاهی والدین حضور دارند اما در محیط خانواده بسیار تند و خشن هستند، بدرفتاری آن ها به حدی شدت دارد که جمع خانواده را برای کودکان و نوجوانان تحمل ناپذیر می کند.
«نی» پی برد که در خانواده هایی که وحدت علی رغم نفاق و اختلافات موجود حفظ می کنند وقوع بزهکاری بیشتر است تا در خانواده هایی که از هم پاشیده می شوند و وحدت خود را از دست می دهند. [۱۰۹]
کودکان و نوجوانان به دلایل خانوادگی، تربیتی و فرهنگی ممکن است به رفتارهای بزهکارانه سوق داده شود. در گام نخستین این خانواده ها هستند که با حفظ پیوندشان می توانند نقش سرنوشت سازی در آینده کودکانشان داشته باشند. چنانکه با تربیت درست می توانند کودک را به راه درست هدایت کنند.
پژوهشگران و اندیشمندان با تحقیقات اجتماعی، وضع نابسامان محیط خانوادگی را در بروز جرائم تأیید کرده اند و اذعان داشته اند که وضع خانوادگی شخص رابطه مستقیم با بروز حالت خطرناک و بزهکاری وی دارد. به عبارت دیگر حمایت از خانواده و حفظ پیوند زناشویی سبب کاهش جرائم خاص نوجوانان خواهد شد.
در واقع این خانواده ها هستند که با ایجاد کان
ونی گرم کودک را به مسیر صحیح هدایت می کند و یا بستر گناه و جرم را خواسته یا ناخواسته برای او مهیا می سازد. انسان به دلیل اجتماعی بودن خود از بدو تولد تحت تأثیر افکار و عقاید و رفتار والدین قرار می گیرد و بعدها به تقلید از این رفتارها و گفتارها، الگوهایی را که به نحوی در ارتباط با او هستند سرمشق رفتارهای خود قرار می دهند. خمیرمایه مؤلفه های اصلی شخصیت متعادل و پویا و یا متزلزل و آسیب پذیر کودکان و نوجوانان در کانون خانواده در سایه تعامل مطلوب و زندگی مشترک والدین شکل می گیرد.
رسول اکرم (ص) در خصوص دوره های مختلف رشد و تحول شخصیت فرزندان، به ویژه هفت سال اول زندگی، فرموده اند: فرزند در هفت سال اول زندگی «محبت پذیر است»، در هفت سال دوم «آموزش پذیر است» و در هفت سال سوم حیات خود «مشورت پذیر است» است. ویژگی های زیستی و روانی و اجتماعی کودکان در سال های اولیه رشد (هفت سال اول حیات) به گونه ای است که بیشترین تعلق خاطر را به پدر و مادر دارند و می خواهند همواره همه وجود پدر و مادر خود را در قبضه مهر خود داشته باشند. از همین رو زیباترین و مؤثرترین روش پرورش فرزندان با زندگی مشترک والدین که با حضور آن ها در کنار هم است، شکل می گیرد. بنابراین محرومیت های عاطفی و ازهم گسیختگی خانوادگی به دلایل مختلف می تواند از آسیب های اجتماعی فراوانی را در اطفال و نوجوانان به وجود آورد.
تحقیقات زیادی نشان داده اند که ارتباط زیادی بین بزهکاری یا جرم و خانواده های تک والدی وجود دارد. تحقیق «رایت» (۱۹۹۴) نشان داده است که خانواده های تک والدی، بخصوص مادر تنها، در مقایسه با خانواده های دو والدی نوجوانان بزهکار بیشتری به جامعه عرضه می کنند در واقع کم بودن تعداد خانواده های سالم باعث جذب نوجوانان به گروه های گانگستری می شود. [۱۱۰]
به عقیده رایت خانواده دو والدی سرپرستی و نظارت بیشتری را در زمینه مالکیت فراهم می آورد و این در حالی است که خانواده تک والدی احتمال بزهکاری و قربانی شدن کودکان و نوجوانان را به این سبب که در این گونه خانواده ها فقط یک نفر رفتار کودکان و نوجوانان را نظارت می کند، افزایش می دهد.
اگرچه اکثر بزهکاران از خانواده های تک والدی هستند اما بزهکاری به علت نبودن رابطه والدین با نوجوان نیز تقویت می شود، میزان نظارت بر رفتارهای کودک از طریق خانواده نیز موجب بروز رفتارهای بزهکاری می شود. صرف وقت با نوجوان به عنوان یک عضو خانواده نه تنها نظارت لازم برای آگاهی از اینکه از او در کجا به سر می برد، چگونه از لحاظ عاطفی عکس العمل نشان می دهد. و اینکه چگونه به عنوان یک نوجوان رفتار می کند، به دست می دهد که بلکه می تواند ارتباط متقابل مثبت با والدین را که برای تربیت سالم ضروری است فراهم آورد. [۱۱۱]
طبق گزارش مجله روان پزشکی کودک آمریکا تقریباً یک سوم کودکان که والدین آن ها جدا از یکدیگر زندگی می کنند. افت تحصیلی شدیدی به مدت سه سال تجربه می کند. به طور معمول هر چقدر کودکان زمان طولانی تری را فقط با مادر خود سپری کنند. افت تحصیلی بیشتری پیدا می کنند. [۱۱۲]
به نظر «سلوین»، «هانسون»، و «نوبل» (۱۹۸۰) حاملگی و زایمان نامشروع، و غیاب پدر از منزل رایج ترین پیش بینی کننده های سوءاستفاده از کودک و نوجوانان هستند. ۶۰ درصد مردانی که دارای جرم جنسی هستند و ۷۲ درصد مردان قاتل متعلق به خانواده هایی هستند که بدون پدر بوده اند.
گفتار دوم: ازدواج مجدد والدین
فقدان پدر و مادر گذشته از فشار مادی که برای فرزندان ایجاد می کند از جنبه تربیتی و عاطفی سخت ترین ضربات و عمیق ترین جراحات را بر روح و روان اطفال و نوجوانان وارد می سازد.
ازدواج مجدد والدین بنا به دلایل فوت، طلاق یا عوامل دیگر احتمال انواع آزارها نسبت به کودک را افزایش می دهد. [۱۱۳]
خانواده های دارای ناپدری یا نامادری به طور مختلفی به عنوان خانواده های دوباره تشکیل یافته، ترکیب شده، یا دارای ازدواج مجدد و دارای معیارهای مختلف شناخته می شوند. یک نا والد اغلب با رابطه ای مبهم وارد خانواده هسته ای می شود. در آن موقع، نا والد یک بیگانه است و هیچ پیوند خونی بین نا والد و فرزندها وجود ندارد هرگز آن حس خانوادگی که بین عموها، عمه ها، پسرعمه ها و… است وجود ندارد. از طرف دیگر ناپدری یا نامادری شخصی شده است که نزدیک ترین فرد نسبت به کودک شده است و نا والد در مرکز چرخه درونی خانواده قرار می گیرد.
ازدواج مجدد امروزه یک عمل معمول در تمام کشورهاست. ازدواج مجدد به عنوان یک عمل فشارزایی رشدی بهنجار تعریف شده است. حال باید توجه داشت که به وجود آمدن شخصیت های جدیدی چون نامادری و ناپدری چه اثراتی را در فرزندان به وجود میاورد.
بند اول: ازدواج پدر
ازدواج مجدد برای پدر و مادرهایی که فرزند یا فرزندانی دارند ممکن است به راحتی صورت پذیرد، اما ادامه آن همیشه همراه با مشکلاتی نظیر نوع رابطه فرزندان با همسر یا فرزندان اوست. اطفال و نوجوانان فرد جدیدی را که عضوی از خانواده آن ها نبوده به سختی می پذیرند و گاهی بنا به دلایلی باب ناسازگاری و بدخلقی را پیش می کشند. در واقع این امر زمانی پررنگ تر است که فرزندان در سنین تشخیص باشند و خاطره حضور پدر یا مادرشان را به خوبی به یاد داشته باشند، به هیچ وجه توان تحمل فرد جایگزین پدر یا مادر را ندارند.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...