استاد ادوار حیات را سه مقطع می داند و دلیل را از قرآن استخراج می کند: (قُلِ اللَّـهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَا رَ‌یْبَ فِیهِ)[۳۴۹]؛ خداوند شما را نخست در حیات دنیا زنده کرده، آنگاه از حیات دنیوی می میراند و وارد حیات برزخی می کند و سرانجام در قیامت شما را بدون شک گرد می آورد که منظور آیه همان سه دوره بودن حیات است.
بعد می فرماید که قرآن کریم در آیه ای خاطرنشان می سازد که اسوه و مقتدای شما پیامبر اکرم (ص) است که دربارۀ روز واپسین بیش از همه تدبّر می کند. (لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَ‌سُولِ اللَّـهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْ‌جُو اللَّـهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ‌ وَذَکَرَ‌ اللَّـهَ کَثِیرً‌ا)[۳۵۰]. بنابراین اگر انسان دنیاپرست باشد و دربارۀ قیامت و آخرت نیندیشد از نظر قرآن عاقل و خردمند محسوب نمی شود و همانند خردورزان محشور نخواهد شد. قرآن یک نمونه از این دیوانگان را رباخواران دانسته، می فرماید: (الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّ‌بَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ)[۳۵۱].
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۳-۳-۱-۲-۱- اثبات معاد:
آیت الله جوادی آملی برای اثبات معاد، براهینی را ارائه دادند که برخی از آن ها به شرح ذیل است:
۱- برهان توحیدایشان می فرماید: قرآن در برخی از آیات برای اثبات معاد به توحید الهی تکیه می کند (اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَا رَ‌یْبَ فِیهِ ۗ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّـهِ حَدِیثًا)[۳۵۲] بعد اشاره می کنند که در این آیه وحدانیت خدا دلیل بر معاد است، آنگونه که وجود خدا دلیل بر وحدانیت اوست.
آیۀ مزبور دلالت دارد که شما بالضروره و بدون شک در روز قیامت جمع می شوید. بنابراین وقوع قیامت ضروری و حتمی است. این همان سخنی است که به گونۀ دیگر گفته شده (وإِنَّ السَّاعَهَ لَآتِیَهٌ لَّا رَیْبَ فِیهَا) یعنی تعبیر دیگری است که از آنچه در منطق ان را (بالضروره) گویند و جهت قضیۀ مزبور (بالامکان) نیست بلکه (بالضروره) است؛ نظیر اینکه می گوییم: (الأربعه زوج بالضروره). اصطلاحات منطقی در قرآن به کار نرفته ولی مفاد آن ها به کار گرفته شده است[۳۵۳].
پیامبر اکرم (ص) مأمور می شود به پروردگارش سوگند یاد کند که قیامت حتماً فرا می رسد و شما آن را خواهید دید (وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُ‌وا لَا تَأْتِینَا السَّاعَهُ ۖ قُلْ بَلَىٰ وَرَ‌بِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ)[۳۵۴] و در آیۀ دیگر می فرماید: (زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَن لَّن یُبْعَثُوا قُلْ بَلَی وَرَبِّی لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ)[۳۵۵] کافران گمان کردند که هرگز پس از مرگ برانگیخته نمی شوند. ای پیامبر! به آنان بگو به پروردگارم سوگند که البته برانگیخته می شوید و سپس به نتیجه کردار خود آگاه می گردید و این کار برای خدا بسیار آسان است. بنابراین خداوند هم سوگند یاد کرد (لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ)[۳۵۶] و هم به پیامبر می فرماید که برای آنان سوگند یاد کن. آیت الله جوادی آملی می فرماید: قرآن کریم به صدق سخن حق تعالی در مورد معاد اشاره دارد که او راستگوترین گزارشگر و خبردهنده است و سخن او نیز راست است؛ زیرا کافران سوگند یاد می کردند که خدا مردگان را زنده نمی کند (وَأَقْسَمُوا بِاللَّـهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ ۙ لَا یَبْعَثُ اللَّـهُ مَن یَمُوتُ)[۳۵۷].
۲- برهان صدقاستاد و مفسر قرآن کریم می فرماید: معاد را می توان هم با برهان عقلی و هم برهان نقلی ثابت کرد. در مقام کنونی حدّ وسط برهان،ضرورت صدق گفتار خداوند است؛ در آیۀ شریفه (لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَهِ)[۳۵۸] خداوند سوگند یاد کرده و هم به پیامبر می فرماید که برای آنان سوگند یاد کن و در آیۀ دیگر می فرماید: (وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِ‌ی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ‌ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۖ وَعْدَ اللَّـهِ حَقًّا ۚ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّـهِ قِیلًا)[۳۵۹]، آنان را که به خدا گرویدند و کار شایسته انجام دادند به زودی به بهشتی درآوریم که زیر درختانش نهرها جاری است، تا منزلگاه ابدی آنان باشد.
وعده خدا حق است و کیست که در گفتار راستگوتر از خداست؟ بنابراین، در امر بهشت و معاد و جهان آخرت حق تعالی اصدق الصّادقین است.
استاد جوادی آملی می فرماید: بر این پایه می توانیم چنین استدلال کنیم که حق تعالی در امر معاد و جهان آخرت راستگوترین راستگویان است و هرچه راستگوترین راستگویان خبر داد یقیناً واقع می شود. در نتیجه معاد و دوزخ و بهشت یقیناً واقع می شود. پس از صدق (مخبر) پی به صدق خبر (گزارش و مفاد آن یعنی معاد) خواهیم برد.
ایشان می فرماید: علامه طباطبایی در تفسیر المیزان فرمودند سوگندهای قرآنی اگر از خدا و رسول باشد غیر از سوگند دیگران است که در دادگاه یاد می کند، دیگران وقتی دلیل و بیّنه ندارند سوگند یاد می کنند ولی سوگندهای خدا و پیامبر به خود دلیل، بیّنه و شاهد است[۳۶۰].
۳- برهان حکمتبرهان حکمت، یعنی برهانی که حدّ وسط آن حکمت خداست که استاد آیت الله جوادی آملی با اشاره به آیات، این برهان را اثبات کردند که به طور مختصر به یک مورد آن اشاره می کنیم. ایشان فرمودند: در آیاتی اینگونه مطرح شده است (أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْ‌جَعُونَ)[۳۶۱] آیا میپندارید ما شما را بیهوده آفریده ایم و به سوی ما بازگشت نخواهید کرد؟ هرگز چنین نیست و از خداوند کار بیهوده و عبث سر نخواهد زد؛ زیرا جهان بینی توحیدی ثابت می کندکه خداوند متعال حکیم و بی نیاز است.
توضیح اینکه: از یک سو حق تعالی غنی محض است و آفرینش او برای رسیدن به هدف نیست تا از این راه به هستی خود غنا بخشد و به کمال برسد و نیز نیافرید تا بر بندگان جودی کند و خود به هدفی برسد. درنتیجه در آفرینش جهان جز خود ذات خدا هدف نیست؛ زیرا او هم ذاتاً اول و هم ذاتاً آخر است؛ چنان که ذاتاً هم ظاهر و هم باطن است: (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ‌ وَالظَّاهِرُ‌ وَالْبَاطِنُ)[۳۶۲].
از سوی دیگر، کار آفرینش و فعل خدا هم بی هدف نیست؛ او حکیم است و از حکیم کار بیهوده سر نمی زند؛ (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)[۳۶۳] من جن و انس را جز برای پرستش نیافریدم یعنی کمال آنان در پرتو عبادت شکوفا می شود و اگر طغیان پیشه کنند به درگاه خداوند کافر گردند زیانی متوجه ذات خدا نمی شود، بلکه متوجه خود آن ها می شود (إِن تَکْفُرُ‌وا أَنتُمْ وَمَن فِی الْأَرْ‌ضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّـهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ)[۳۶۴].
بنابراین جهان آفرینش که عنوان (مخلوق خدا بودن) همراه آن است و از مبدئی حکیم پدید آمده قطعاً هدفی دارد که بدون رسیدن به آن، ناقص خواهد بود و آن هدف صحنۀ قیامت است که ویژگی های فراوان کمال و ثبات و… را دارد و صحنۀ دنیا چنین نیست؛ زیرا همگان مشاهده می کنند که سرتاسر دنیا نقص و کمبود است و نمی تواند مطلوب حقیقی و هدف واقعی مطلوب باشد و فقط در قیامت است که همۀ جهان از ذرّه تا کهکشان و مادی تا مجرد، همه به کمال خویش می رسد و ذرّه ای باطل وجود ندارد[۳۶۵].
۴- برهان فطرتآیت الله جوادی آملی می فرماید: اساساً همۀ انواع موجودات از جمله انسان دارای خواسته و غرایز و امیال فطری و نفسانی هستند و براساس آن حرکت تکوینی دارند، انسان در این میان هدف و خواسته ای دارد، که با تلاش و کوشش هرچه تمام تر به سوی آن گام بر می دارد و آن عبارت است از عشق به (جهان جاوید) و (حیات همیشگی)، وجود این نعمت نشان می دهد که خداوند برتر از آن است که کار لغوی انجام دهد در واقع حکمت خداوند جایی برای لغو کاری و بیهوده گری و باطل و بی هدفی وجود ندارد.
در مرحلۀ اثبات معاد، وجود مبدأ حکیم قبلاً مبرهن و ثابت است از این رو به سهولت می توان تصدیق کرد که حتماً جهان جاوید و عالم ابدی وجود دارد که انسان آن را می طلبد، قرآن در کمال فصاحت اندیشۀ جاودانه بودن و همیشگی زیستن را به تصویر کشیده است؛ انسان به خطا زمانی (زراندوزی) خویش را زمینه جاودانگی و خود را در پناه آن همیشگی می شمارد.
قرآن در این زمینه می فرماید: (وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هَـٰذِهِ أَبَدًا)[۳۶۶] او روزی که به جان خویش ستمکار بود مغرورانه به باغ وارد شد و گفت؛ گمان ندارم هرگز این باغ و دارایی من نابود شود. اری او باغ را مایۀ سرمدیّت خود می پنداشت؛ چنانکه برخی مال و سرمایه را مایۀ سرمدی می دانند (الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ - یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ)[۳۶۷] کسی که مالی اندوخت و همواره در حال شمارش آن است، می پندارد که مال و دارایی به وی عمر ابدی خواهد داد.
آیت الله جوادی می فرماید: برخی از مفسران چون علامه طباطبایی برای فطری بودن معاد با بهره گرفتن از روایات معصومین (علیهم السلام) از این آیه بهره جسته اند: (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَ‌تَ اللَّـهِ الَّتِی فَطَرَ‌ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّـهِ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ)[۳۶۸] ؛ بعد علامه به تفسیر این آیه پرداخته و می گوید: هیچ انسانی هدفی جز هدایت ندارد؛ آن سان که همۀ موجودات به سوی سعادت خود و آن هدفی که ایدهآل آنهاست هدایت فطری شدهاند و به غایت و هدف خود میرسند.
انسان نیز مانند سایر موجودات به طور فطری مفطور است به سوی کمال نواقص و رفع حوایج که همان حیات جاودانه است. برخی دیگر از مفسران آیۀ آغازین سوره قیامت را دلیل دیگر بر قیامت دانسته اند: (لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَهِ - وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ - أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ)[۳۶۹] یعنی درون جان انسان شأنی وجود دارد که در برابر زشتی ها، به سرزنش می ایستد و داوری می کند. این وجود بیدار در برابر همۀ کژی ها روزی را می جوید که روز دادودادگری است و هر کس به پاداش و کیفر کردارش می رسد. آیۀ فوق دلیل بر برهان فطرت قرار می گیرد.
۳-۳-۱-۲-۲- خلقت کنونی بهشت و جهنم:
استاد با توجه به این سؤال که بهشتی که برخی اوصاف و ویژگی های آن بیان شد آیا اکنون آفریده شده یا نه، یا در آینده آفریده می شود، یا وعده ای است که معلوم نیست وفا شود؟
جواب این سؤالات را ابتدا از دیدگاه علم کلام پاسخ می دهند و سپس از قرآن و روایات استدلال می آورند که به شرح ذیل است:
ایشان می فرمایند: که این پرسش از دیرباز ذهن دانشمندان را به خود مشغول کرده، محدث بزرگوار شیخ صدوق می گوید: اعتقاد ما دربارۀ بهشت و دوزخ این است که این دو آفریده شده است و پیامبر اکرم(ص) هنگام معراج وارد بهشت شد و دوزخ را نیز مشاهده فرمود؛ اما بهشتی که آدم در آن قرار داشت باغی از باغ های دنیا بود و خورشید در آن طلوع و غروب داشت و بهشت جاویدان «خلد» نبود وگرنه از آن هیچ گاه بیرون نمی آمد[۳۷۰].
شیخ مفید می گوید: بهشت و دوزخ آفریده شده است. اخبار در این باره موجود است و اجماع و اتفاق نیز مؤید مطلب است، ولی بیشتر معتزله و خوارج و گروهی از زیدیه به این قول مخالفند و می گویند آفرینش کنونی آن ممکن است؛ لیکن دلیل بر آن نیست[۳۷۱].
آیت الله جوادی آملی خلقت بهشت و جهنم را از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار می دهد و می فرماید: (وَلَقَدْ رَ‌آهُ نَزْلَهً أُخْرَ‌ىٰ - عِندَ سِدْرَ‌هِ الْمُنتَهَىٰ - عِندَهَا جَنَّهُ الْمَأْوَىٰ)[۳۷۲] و پیامبر بار دیگر نیز جبرئیل را مشاهده کرد، در نزد( سدره المنتهی)، که(سدره المنتهی) بهشتی است که جایگاه تقواپیشگان است. پیامبر فرمود: دگربار در (سدره المتنهی) حامل وحی را دیدم، همان جا که زیر آن شیعیان در بهشت گفتگو می کنند[۳۷۳].وقتی شبانه مرا به آسمان بردند و به(سدره المنتهی )رسیدم…،چون فرشتگان مرا دیدند خوش آمد گفتند. آن گاه لرزش نسیم( سدره المنتهی) را شنیدم و حرکت درهای بهشتی را که از شدت شادمانی در اهتزاز بود میشنیدم[۳۷۴].
در آیۀ دیگر آمده است: (هَـٰذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِ‌مُونَ - یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ)[۳۷۵] این همان دوزخی است که بدکاران آن را تکذیب می کردند. اکنون کافران در میان آن و در حمیم سوزان میگردند.
هروی می گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم از بهشت و دوزخ به من خبر دهید که آیا این دو امروز آفریده شده است؟ زیرا گروهی می گویند این دو هنوز آفریده نشده و در آینده آفریده می شود. فرمود: آنان از ما نیستند و ما از آنان نیستیم. کسی که انکار آفرینش بهشت و جهنم را کند، پیامبر (ص) ما را تکذیب کرده و از ولایت ما چیزی نپذیرفته است زیرا خداوند فرمود: (هَـٰذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِ‌مُونَ)… استاد حکیم بعد از ذکر آیات فراوان که دلیل بر وجود بهشت و جهنم هست اشاره کردند که: از برخی آیات استفاده می شود که احاطه مزبور، یعنی احاطه دوزخ بر کافر در قیامت است؛ (یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْ‌جُلِهِمْ وَیَقُولُ ذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ)[۳۷۶] بنابراین آیۀ دلالت ندارد که دوزخ اکنون موجود و مخلوق است، لیکن در آیۀ سورۀ توبه به طور مطلق و بدون اینکه ذکر قیامت همراه با آن باشد جریان احاطه دوزخ نسبت به کافران مطرح شده؛ زیرا در آن چنین آمده است (وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکَافِرِ‌ینَ)[۳۷۷] و این دو آیه چون از سنخ مثبتان است، مجالی برای تقیید یکی به وسیلۀ دیگری نیست؛ چون هیچ تعاندی بین مطلق و مقیّد وجود ندارد تا یکی مقیّد دیگری شود[۳۷۸].
آیت الله جوادی آملی می فرماید:آری صاحبان علم الیقین در همین دنیا جهنم را می بینندواگر دوزخ نبود وآفریده نشده بود،فرایند ایمان و یقین (حارثه بن مالک بن نعمان انصاری) را که می گفت :گویی هم اکنون اهل بهشت را می بینم که به دیدار یکدیگر می روند .این بنده ای است که خدا دلش را به نور ایمان منور ساخته است.پیامبر فرمود:بینا شده ای،بر همین حال استوار باش واین حالت خوش را از دست مده.
امام صادق (ع)می فر ماید:به سه چیز گوش شنوا عطا شده است بهشت،جهنم،حورالعین هنگامی که بنده خدا نماز گزارد و گوید: (اللهم اعتقنی من النارو ادخلنی الجنه وزوجنی من حور العین)آتش گوید:پروردگارا بنده ات خواستگاررهایی از من است .او را آزادکن ،بهشت گوید:پروردگارا بنده ات خواستار سکونت در من است در من جایش ده؛حور العین گویند:پروردگارا بنده ات خواستگار من است مراتزویج در آور..) [۳۷۹].
۳-۳-۱-۲-۳- حکمت لذت های جسمانی در بهشت:
استاد جوادی آملی ابتدا سؤالی که در بین دیگران هست را مطرح می کند که: چرا خداوند متعال در قرآن مجید به بهشتیان نوید به خوردنی ها، آشامیدنی ها، پوشیدنی ها، زیورآلات… داده است، با اینکه بهره گیری از آن ها در بهشت وجهی ندارد؛ زیرا انسان برای ابد در آنجا زنده است و نیازی به تولید نسل و آب و غذا و… ندارد.
بنابراین حکمت اینگونه نویدها چیست؟ ایشان پاسخ علامه بزرگوار طباطبایی (ره)را بدین مضمون بیان می کنند که: اگر انسان تنها روح بود البته منزلتی که از آیۀ (فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ) بر می آید که بهترین جا بود و نیازی به سایر نعمت های یاد شده نبود، لیکن انسان حقیقتی است مرکب از روح و جسم و همین حقیقت از دنیا به سرای حقیقت می رود و همین حقیقت یا سعادتمند است یا شقی، یا ثواب میبرد یا عقاب خواهید دید.
بنابراین در قیامت افزون بر نعمت های معنوی و روحانی، لذت های جسمانی را به مقتضای طبع مرکب خود می طلبد؛ چنان که از ناحیۀ عقاب نیز پاره ای از عذاب ها، قلب را آتش می زند: (نَارُ‌ اللَّـهِ الْمُوقَدَهُ - الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ)[۳۸۰] و پاره ای پوست بدن را می سوزاند: (کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَ‌هَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ)[۳۸۱] ؛ هرچه پوستشان بریان گردد، پوست های دیگری بر جایش نهیم تا عذاب را بچشند. این حقیقت هم در برزخ جلوه می کند. (اَلْقَبًرْ رُوًضَه مِنً رِیاضِ الْجُنُّهِ اَوً حْفْرُه‌ٌ مِنً حْفَرِ النّیِرانِ)[۳۸۲]؛ قبر یا باغی از باغ های بهشت است یا گودالی از گودال های جهنم و هم در قیامت کبرا که جلوه گاه اتم و اکمل است[۳۸۳].
استاد حکیم اشاره دارند که نعمت های بهشت فراتر از تصور است. ایشان استفاده می کنند به آیه ای و میفرماید: در قرآن آمده است در بهشت نعمت هایی است که هیچ کس از ماهیت آنها خبر دار نیست و در هیچ تصوری نمی گنجد؛ مانند: (فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّ‌هِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)[۳۸۴] هیچ کس نمی داند چه چیز از آنچه روشنی بخش دیدگان است به پاداش آنچه انجام می دهند برای آنان پنهان شده است.
امام صادق (ع) می فرماید: کار نیکی وجود ندارد جز اینکه پاداش آن در قرآن معین شده است، جز نماز شب. حق تعالی ثوابی برای نماز شب معین نکرده است، زیرا قدر و منزلت آن بسیار زیاد است[۳۸۵]. (فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ)[۳۸۶].
۳-۳-۱-۲-۴- راز آفرینش دوزخ:
آیت الله جوادی آملی با سوالی اینگونه وارد بحث می شود که چرا خداوند دوزخ را آفرید؟ این همه شکنجه و عذاب برای چه؟ آیا بهتر نبود از اول آنان را نیافریند؛ تا به عذاب گرفتار نیایند؟ و جهنم را انباشته از جن و انس نکند؟ (وَلَقَدْ ذَرَ‌أْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرً‌ا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ)[۳۸۷]
ایشان درپاسخ به موضوع فوق می فرماید:وجوهی را می توان در نقد این نقل ارائه کرد که برخی از آن ها را استاد علامه طباطبایی در تفسیر قیّم المیزان بیان فرموده است: اولاً هدف از آفرینش مخلوق ها، اعم از جن و انس، آتش و عذاب و جهنم نبوده، بلکه (رحمت) است؛ چنان که فرمود (إِلَّا مَن رَّ‌حِمَ رَ‌بُّکَ ۚ وَلِذَٰلِکَ خَلَقَهُمْ)[۳۸۸] ؛ مگر آن که پروردگارت رحمت کند و برای همین (رحمت) خلق را آفریده است.
ثانیاً هدف و غرض اصلی از آفرینش، چنان که اشاره شد رحمت است، لیکن در پیمودن راه کمال تا رسیدن به آن هدف أعلا و اصلی، اختلاف پیش می آید؛ زیرا انسان در سراچه تزاحم گام بر می دارد و چه بسا در پیمودن این راه به هدف دیگری که اصلی نیست؛ برسد و از هدف اصلی باز ماند.
هدف دوم و طبعی، آن است که زیانکاران و شقاوتمندان را با اینکه آنان را برای بهشت آفریده به دوزخ ببرد. بنابراین، هدف اول ذاتی و اصلی و هدف دوم طبعی و عرضی است. از جمله آیاتی که حمل بر این نوع هدف(غیر اصلی) می شود آیۀ (لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ)[۳۸۹]
استاد سپس پاسخ می دهد: آنچه در هندسه نظام کلی در منطقه ماده و طبیعت مطرح است وجود ضایعات طبعی و اشقیای عرضی است، اما تعیین شخص ضایع و فرد شقی به سوء اختیار، خود ضایع و شقی است، نظیر ضرورت عرض در قلمرو طبیعت، اما تعیین مرض و ابتلای به بیماری براثر بدرفتاری خود شخص است[۳۹۰].
آیت الله جوادی آملی در مورد سؤال کسانی که می پندارند خداوند روزی، اصل جهنم را از بین می برد؛ زیرا سوخت و ساز آن پایان می پذیرد و افسرده می شود، با استنادبه قرآن بیان داشته اند : (کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیرً‌ا)[۳۹۱] ؛ هروقت بخواهد افسرده و بی فروغ شود ما آن را می افروزیم و نمی گذاریم خاموش گردد و با خاموش شدن دوزخ جریان عذاب منقطع می شود.
لیکن پاسخ در همین آیه و آیاتی مانند آن نهفته است؛ و آن این که آتش جهنم از درختی است که از نوع ماده دنیا نیست تا با سوختن فانی شود، بلکه در آتش می روید، نشو و نما می کند و آبیاری می شود (إِنَّهَا شَجَرَ‌هٌ تَخْرُ‌جُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ)[۳۹۲] ؛ درختی است نسوز که از قعر آتش سوزان می روید. از طرفی در آیات دیگر خود دوزخیان، ذاتشان آتش زنۀ جهنم است (النَّارَ‌ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَ‌هُ)[۳۹۳] آنان ماده آتشزای دوزخ هستند و چون روح، مجرد است واز بین رفتنی نیست، بلکه همواره ثابت است، باید دانست دوام و جاودانگی دوزخ تنها مخصوص انسان نیست، بلکه جن هم مکلف است و چه بسا بسیاری از آنان در دوزخ برای ابد گرفتار آیند، شیطان یکی از آنان است و چون شیطان با آن معصیت بزرگ، همیشه در جهنم خواهد بود، آتش نیز همیشه جاودان خواهد بود؛ زیرا اندیشه شیطنت هیچگاه از او جدا نمی شود.
۳-۳-۱-۳- وحی و نبوّت در قرآن
زمین تفتیده انسانیت تنها با باران زلال و صافی وحی به اهتزاز در آمده ، برجسته و کامل می شود «وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَهً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ » [۳۹۴]
و خزان بشریت تنها با نسیم عطر انگیز وحی بهاران می شود ، اما حقیقت وحی چیست ؟ منشاء پیدایش آن کدام است ؟ اینها مباحثی است که جز دست عقل ناب و در نهایت ، جز خود وحی نمی تواند آن را بیابد و تبیین کند ، معرفت به وحی ، ایمان به آن و جا دادنش در خانه جان ، همه میدانهای فردی و اجتماعی انسان را گلشن خوبیها و گلستان زیبایی ها می کند.
منکران وحی با تبر انکار، رابطه زمین انسانیت و اآسمان معنویت و دیانت را قطع، و انسان را موجود زمینی مبدل کرده اند؛ اما قدر دانان وحی، همواره بر احیای این ارتباط، اشک شوق می ریزند و در انقطاع آن اشک حسرت، و این علی ابن ابی طالب (ع) است که در کنار بدن مطهر رسول گرامی (ص) نگران و گریان میفرماید: (یا رسول ا… ! لقد انقطع بموتک مالم ینقطع بموت غیرک )[۳۹۵]؛ با رحلت رسول گرامی (ص) حقیقتی منقطع شد که با مرگ احدی از انبیاء و سفرای الهی قطع نشده است و آن، همان حقیقت وحی است.
شناخت وحی در عصر ما ، بویژه در چهار چوب نظام و تفکر دینی که حکومت را در بدنه خود دارد، ضرورتی مضاعف دارد و چالش هایی که در راه تبیین و ایمان به آن وجود دارد ، از دوران گذشته متفاوت تر و پیچیده تر است.
۳-۳-۱-۳-۱- قرآن و کیفیت وحی الهی:
آیت الله جوادی آملی می فرماید: در اینکه ذات اقدس اله قرآن را بر رسول گرامی اش وحی نموده، بحثی نیست، چه اینکه خود فرمود (وَکَذَٰلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ قُرْ‌آنًا عَرَ‌بِیًّا لِّتُنذِرَ‌ أُمَّ الْقُرَ‌ىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا)[۳۹۶] سخن در کیفیت وحی الهی است. اگر وحی اقسامی دارد، وحی قرآنی از کدام قسم است؟
خدای سبحان در آخر سوره (شوری) می فرماید: (وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ‌ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّـهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَ‌اءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْ‌سِلَ رَ‌سُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ)[۳۹۷] یعنی هیچ گاه بشری نمی تواند از کلام و تکلّم الهی بهره مند گردد، مگر به یکی از این سه راه: یا وحی بلاواسطه، یا من وراء حجاب، و یا از راه ارسال پیک.
مقصود از بی واسطه بودن مرحلۀ لفظی و مفهومی دریافت وحی، این نیست که اصلاً واسطه ای در میان متکلّم و مخاطب نباشد، بلکه مقصود آن است که وسایط موجود مورد توجه قرار نمی گیرد، زیرا وساطت هرگز از عالم گرفته نمی شود.
در مسئلۀ قبض روح متوفی نیز اگر خدای سبحان، جان انسان کامل را مستقیماً و بدون واسطه قبض می کند (اللَّـهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا)[۳۹۸] آنجا که فرشتۀ مرگ دیگر واسطه نیست، محتضر به جایی رسیده است که وسایط را پیموده و لذا واسطه بین خداوند متوفی و خود را که متوفی است نمی نگرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...