حضرت محمد مصطفی (ص) آخرین پیامبر خدا (جلد ۱)
شهر مکه روزی / پر شد از نور خدا
در میان اعراب / طفلی آمد دنیا
شد محمد نامش / کودک بیهمتا
مادرش آمنه بود / بانویی باتقوا
پدرش عبدالله / بود از ایل قریش
رفته بود از دنیا/ پیش از آمدنش …
سالها رفت و کسی / نور امید ندید
تا محمد (ص) عمرش / به چهل سال رسید
گاهگاهیمیرفت / داخل غار حرا
تا که خلوت بکند / با خودش در آنجا
روزی آخر برسید /آن زمان موعود
وحی شد بر قلبش / جبرئیل آنجا بود
گفت پیغام حق / به محمد (ص) آنجا
که شده پیغمبر / حال از سوی خدا
تا سه سال دعوت او / مخفی و پنهان بود
طبق فرمان خدا / مصلحت اینسان بود
درنهایت روزی / داد دستور خدا
دعوت خودتو را / آشکارا بنما
او علی بود که شد/ با پیمبر همراه
باشهامت بگذاشت / پای را در این راه
شد شروع در مکه/ نشر دین اسلام
گشت پیش مردم / آن رسالت اعلام…( تالشی ، ۱۳۸۵ : ۱۳-۱ )
ابتدا باید خاطرنشان کرد که این شعر نثر گونه است و هیچ تخیل شعری ندارد و همین موارد و پیامها را میتوان در قالب نثر و جملات کوتاه بهتر از این به کودک آموخت . و ازآنجاکه کودکان این گروههای سنی در مرحلهی تفکر عینی هستند و به توجیهات فیزیکی و مادی توسل میجویند، صحبت کردن از وحی بر قلب پیامبر در این سن در ست نیست ، زیرا وحی مفهومی کاملاً انتزاعی است . در این شعر نیز برای کودک روشن نیست که چگونه بر قلب پیامبر وحیشده است و جبرئیل کیست و چگونه پیغام از سوی خدا برای پیامبر آورده است .
شاعر در این کتاب کلیتی از زندگی پیامبر (ص) را به نظم درآورده است ، این نظم با زبانی ساده بیانشده است ، اما بعضی از واژههای آن برای کودک غیرقابل درک و نامفهوم است ، مانند ، زمان موعود ، وحی ، مصلحت بودن ، بعثت ، نشر دین و ….
اشکال دیگری که در این کتاب وجود دارد طولانی بودن و متصل بودن همهی شعرهای کتاب به هم است و این موضوع اشعار را برای کودک خستهکننده و متصل بودن همه شعرهای کتاب به هم و تکرارجملههاست و این موضوع اشعار را برای کودک خستهکننده و کسالتآورمیکند و یکی از دلایل دیگر آن نیز ، بدون جذابیت بودن اشعار است . شاعر از هیچ تشبیه و استعاره و تخیلی برای زیباتر کردن اشعار استفاده نکرده است و فقط یک زندگینامه معمولی و روایی از پیامبر را بهصورت منظوم درآورده است ، بااینحال شعر هم زیاد روان نیست و وزن شعر با اشکالاتی روبرو است .
حضرت محمد مصطفی (ص) آخرین پیامبر خدا (جلد ۲)
گفت پیغمبر ما/ بارها در همهجا
همه یکسان هستند / پیش درگاه خدا
مشرکان مکه / گله کردند از او
ای محمد چه شده / این چه دینی است بگو
میکنی تو یکسان / بردگان را با ما
هست معلوم که ما / بهتریم از آن ها
چونکه آزار قریش / بگذشت از طاقت
پس خداوند بزرگ / داد امر هجرت
گشت با یارانش / سوی یثرب راهی
چون به شهر یثرب / برسیدند آن ها
شد به پا از هر سو / شور و شادی بر پا
ساختند در آنجا / اولین مسجد را
کرد در آن مسجد / بانگ تکبیر صدا…
جنگهایی که نبی / بود شخصاً در آن
پس نهاده میشد/ نام غزوه بر آن
اولین بار بشد/ غزوه بدر بر پا
با گروه کفار/ جنگ کردند آن ها
میفرستاد نبی (ص)/ سوی دیگر جاها
سفرایی که کنند/ منتشر دین خدا
به همه کشورها / کرد پیکی اعزام
تاکند آن ها را / آشنا با اسلام…
شد سپاه اسلام / بهسوی مکه روان
[جمعه 1400-07-23] [ 03:39:00 ق.ظ ]
|