بررسی و شناخت مهمترین ویژگی ها و مختصات سبکی و محتوایی ... |
اهلی سوخته دل را هوس یاری ازوست
وزن:فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن/ بحررمل مثمن مخبون محذوف
موضوع کلّی:سختی راه عشق وتحمل مشکلات توسط عاشق
غزل مُرَدّف با ردیف فعلی
۱-خون خوردن دل، تشخیص/جا در دل کسی کردن، کنایه از محبوب قلب کسی بودن/
۳-دست در دهان کسی نهادن، کنایه از مانع حرف زدن کسی شدن/دل چاک، کنایه از دل مجروح وعاشق/
۴-بیمار مراد بیمار عشق است./ کنار کردن، ویژگی سبکی یعنی کناره گیری کردن ودوری کردن/
۵-سوخته دل، کنایه از بدبخت و بی چاره/دست تهی، کنایه از فقر و بدبختی/
غزل ۳۳۸
همه راست میل خالی که بر آن رخ جمیل است
به بهشت و سلسبیلم چه دهی تو وعده، مارا
پی دفع چشم زخمت نبود به نیل حاجت
سرم ار ربود تیغت به قیامتت نگیرم
نشنیده یی که مجنون به قبیله تیغ چون زد
چه رسد به ما از این خوان عدسی و صد خلیل است
تو بهشت حسنی و می زکف تو سلسبیل است
که به مصر حسن رویت خط سبز به زنیل است
که به شرع عشقبازی سر وخون ما سبیل است
به محبتت که اهلی به وفا از آن قبیل است
وزن: فعلات فاعلاتن، فعلات فاعلاتن- بحر رمل مثمن مشکول
موضوع کلی: عشق وتوصیف معشوق
غزل مُرَدّف با ردیف فعلی
۱-تلمیح به داستان حضرت ابراهیم ، «ابراهیم پیامبر، فرزند آزر بت تراش وپدر اسماعیل واسحاق است.او درعصرنمرود در شهر اور(عراق کنونی) ولادت یافت.خداوند ابراهیم را از میان همه ی پیغمبران برگزید واو را خلیل خود خواند واز این روی به ابراهیم ، خلیل الله گویند.ابراهیم نمرود را از بت پرستی نهی کرد از این رو نمرود خواست تا او را در آتش بسوزاند، به دستور نمرود آتشی عظیم افروختند و ابلیس به نمرودیان منجنیق ساختن را یاد داد و به وسیله ی منجنیق ابراهیم را در آتش انداختند اما آتش به امر خداوند بر ابراهیم گلستان شد.» ( شمیسا، ۱۳۸۶: ۸۲)/ جمیل، زیبا/
۲-سلسبیل،نام چشمه ای در بهشت.( معین، ذیل سلسبیل)/ تو بهشت حسنی، می زکف تو سلسبیل است تشبیه بلیغ اسنادی/
۳-نیل وچشم زخم تناسب ، اشاره به اعتقاد قدما که برای رفع چشم زخم نیل بر پیشانی می مالیدند./ مصر حسن، تشبیه تلمیحی ،« تلمیح به معنی اشاره کردن به چیزی است.تشبیه تلمیحی یا تلمیح در تشبیه،تشبیهی است که به داستان یا رویدادی اشاره داشته باشد ودرصورتی خواننده بدان پی می برد که به آن داستان یا رویداد آگاهی داشته باشد.»(صادقیان،۱۳۸۲: ۱۷۷)/ خط سبز به زنیل است، تشبیه تفضیل./
۴-ربودن سر توسط تیغ ، کنایه از کشته شدن/ گرفتن، کنایه از مؤاخذه کردن./شرع، مذهب وآیین/ سبیل بودن، کنایه از جایز وروا بودن/
۵- تیغ زدن، کنایه از جنگیدن/ تلمیح به داستان لیلی ومجنون، رجوع کنید به غزل ۳۰۷/ به در مصراع دوم به سوگند می باشد.به محبتت ، یعنی به محبت تو سوگند می خورم که./
غزل ۳۳۹
در سوختنم آن که بر افروختن آموخت
آنروز که تعلیم نظر کرد مرا عشق
دل سوختن آموخت چو پروانه به عاشق
بلبل ز سرشک از غم گل دانه فشان است
از فیض ازل علم نظر بازی اهلی
شمعی است که پروانه ازو سوختن آموخت
اول ز رخ غیر نظر دوختن آموخت
آنکس که بدان شمع بر افروختن آموخت
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-07-23] [ 02:42:00 ق.ظ ]
|