- تفریح و سرگرمی : گریز یا انحراف توجه از مشکلات، آسودن، کسب لذت درونی فرهنگی و زیبایی شناختی، تخلیه عواطف . ( مککوئیل، ۱۳۸۲: ۱۱۲-۱۰۵)
نظریات حوزه ارتباطات
سیر تاریخی نظریههای مرتبط با میزان تاثیر رسانهها
دانشمندان تلقیشان از اثر رسانهها دائماً در حال تغییر بوده است . البته این تغییرات الزاماً در جهت مثبت و رو به جلو پیشنرفته است، بنابراین برخی برای نشان دادن چگونگی این تغییرات سه مقطع زمانی را بر میشمارند :
۱) دوره نظریات تاثیر قدرتمند رسانهها
۲) دوره نظریات تاثیر محدود رسانهها
۳) دوره نظریات مطرح شده درباره ظهور مجدد رسانههای قدرتمند ( مهرداد، ۱۳۸۱ : ۱۵۹-۱۵۶)
مرحله نخست که از اوایل قرن بیستم آغاز شد و تا اواخر سال ۱۹۳۰ ادامه ادامه داشت، دورهای است که باور نظریهپردازان بر این بوده است که رسانهها قادر به همه گونه تاثیرگذاری و ایجاد تغییر در جامعه هستند. (Bauer,1960,p.36)
هنگامی که برای اولین بار در بین سالهای بین دو جنگ جهانی این سوال مطرح شد که رسانه چه تاثیری بر مخاطب دارد؟ فرض بر این بود که صورت موضوع، سوالی ساده است و جوابی ساده هم دارد، یعنی آن که رسانهها اثر اقناعی و فراگیر دارند ؛ پیامهای ساده قابل تعمق را به عموم مردم منتقل میکنند که از آن طریق ؛ مخاطبان بیواسطه و مستقیم و به صورت قابل پیشبینی به نحوی همشکل و یکسان و چشمگیر تحت تاثیر قرار میگیرند. (Lowery,1983,p.113)
از آنجایی که پیام رسانه در برخی موارد با اصطلاحات فیزیکی توصف شدهاند ( درست مثل اینکه گلولهای از یک تفنگ خارج شود و نتیجه عمل، حتمی و پیشبینی شده است ) به همین دلیل این پیامها را گاهی به نظریه گلولهای تعبیر کردهاند و گاه آن را نظریه محرک-پاسخ مربوط به رفتار مخاطب خواندهاند. (کراسیل،۱۳۸۱ :۳۴۰)
نظریه محرک –پاسخ شروعی شد برای دو مکتب فکری جدید که اغلب با هم تداخل و همپوشانی دارند. گروه اول معتقداند که تاثیر رسانهها آن طور که فکر میشد، نیست و این تاثیرات بقدری جزئی است که میشود از آن ها صرفنظر کرد. (Comber batch,1989,p.4) گروه دوم معتقداند که رسانهها بیشتر در تثبیت عقاید و نگرشهای مخاطبان و نه تغییر آن ها مؤثرند.(کراسیل،۱۳۸۱: ۳۴۳-۳۴۲)
بدین ترتیب مرحله دوم بر اساس نتایج تحقیقاتی ایجاد شد که طی سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ انجام گرفت. در این سالها متغیرهای جدیدی در تحلیل اثرگذاری رسانهها وارد شد و نظریهپردازان را به این باور رساند که رسانههای همگانی به طور معمول برای اثرگذاری بر مخاطبان، علت لازم یا کافی بشمار نمیآیند بلکه تاثیرات آن ها غیرمستقیم و از طریق سایر متغیرهای واسطهای بر مخاطبان عمل میکند.(Berlson,1959,p.6)
مرحله سوم، ظهور مجدد نظریه رسانههای قدرتمند بود . این نظریه پس از حصول این نتایج تحقیقاتی بروز کرد که مبین تاثیرات غیرمستقیم رسانهها بود و دلیل ظهور مجدد ان هم ورود تلویزیون به عرصه ارتباطات بود. دستگاهی که بیش از هر رسانه دیگر از قدرت، کشش و جذابیت برخوردار بود و تاثیرات مهمی بر زندگی اجتماعی و فردی انسان داشت. (Neumann,1973,p.60)
در این جا به توضیح دو نظریه استفاده و رضامندی و نظریه کاشت میپردازیم:
الف) نظریه استفاده و رضامندی
رویکرد “کاربردها و خشنودسازی” یا “استفاده و رضامندی"، یکی از مشهورترین نظریات ارتباط جمعی است. در این رویکردکه به مخاطبان رسانهها پرداخته میشود، تأکید میشود که انگیزۀ مخاطبان در مصرف محصولات رسانهای، رضامندی و ارضای برخی از نیازهای تجربه شده آنان است؛ مصرف نیز به سمت و سوی این رضامندی جهتگیری شده است. (ریش زاده،۱۳۸۵: ۴۱۳)
این رویکرد ریشه در پژوهشهای سالهای ۱۹۴۰م در ایالات متحده آمریکا دارد. در این پژوهشها به بررسی مسئله رضامندیای که مخاطبان سریالهای احساسی به دنبال آن بودند و کسب میکردند، پرداخته شده بود.
رویکرد استفاده و خشنودی اولین بار در مقالهای از «الیهو کاتز» توصیف شد. در آن مقاله، کاتز به این ادعای «برنارد برلسون» که حوزه پژوهش ارتباطات به نظر مرده میآید، پاسخ داد و استدلال کرد که حوزهای که مُشرف به موت است مطالعه ارتباط جمعی تحت عنوان متقاعدسازی است.
از جمله مطالعات اولیهای که به خشنودیهایی که رسانههای جمعی برای مخاطبان فراهم میکنند، میپردازد، به مطالعات «لازارسفلد» و «استنتون» و «رایلی» میتوان اشاره کرد.
«بلاملر» و «مککوایل» نیز در سال ۱۹۶۹م در مطالعهای راجع به انتخابات سال ۱۹۶۴ انگلستان، از این رویکرد به عنوان راهبرد کلی پژوهش استفاده کردند. (دهقان،۱۳۸۶: ۴۲۰)
مخاطب و رسانه
این نظریه که به عنوان نظریه “روابط مخاطب و رسانهها” نیز مشهور است به جای پیام، بر مخاطب تأکید میکند و بر خلاف نظر تأثیرات شدید رسانه، مصرفکنندۀ رسانه را به جای بیان رسانه، به عنوان نقطۀ آغاز فرض میکند. این رویکرد مخاطبان را افرادی فعال میداند که از مفهوم و محتوای رسانهها استفاده میکنند؛ نه افرادی که منفعل و تحت تأثیر رسانه هستند؛ بنابراین رویکرد استفاده و رضامندی، بین پیامهای رسانه و تأثیرات، رابطه مستقیمی فرض نکرده (میربخش،۱۳۸۴: ۷۶۳) و معتقد است مخاطب از میان مجاری ارتباطی و محتواهایی که به وی عرضه میشود، بر اساس نوعی ملاک، دست به انتخابی آگاهانه و انگیزهدار میزند.
لازم به ذکر است فعال انگاشتهشدن مخاطب، در درجه اول بستگی به این دارد که مخاطب تا چه حد آگاهانه و با انگیزه دست به انتخاب میزند؛ البته به موضوعاتی مثل تأمل آگاهانه در رسانه و بهرهبرداری از آنچه رسانه به وی عرضه کرده است نیز مرتبط میباشد.( اجلالی، ۱۳۸۵: ۳۳۱)
در این رویکرد، برخلاف بیشتر پژوهشهای ارتباطی قبل از خود که معطوف به آثار رسانه بر روی مخاطبان بودهاند، بر این سؤال که مردم چه کاری با رسانهها میکنند، تمرکز شده و برخاستگاه و پویایی اجتماعی و روانشناختی نیازهای فردی تأکید میشود.( دهقان،۱۳۸۶: ۴۲۰) این نظریه با فاصله گرفتن از دیدگاه منفعل و ایستای زیر جلدی در خصوص تأثیرات رسانهها، بر مخاطب فعال تأکید میکند. مخاطب فعال متشکل از افرادی است که فعالانه در جستجوی مجموعههایی از رضامندیها، از میان طیف برونداد رسانهای گزینش شده و استفاده شده هستند.
مککوایل در چارچوب همین نظریه، نیازهای مخاطب را که رسانهها به شیوههای گوناگون سعی در فراهم کردن آنها برای رضامندی مخاطب دارند را از این قرار میداند: ۱-سرگرمی ۲- هویت شخصی ۳- نظارت ۴- روابط شخصی
میزان ابهام و مناسب دانستن موضوع به کار و زندگی فرد، تعیین کننده میزان تمایل فرد به رویارویی با وسایل ارتباط جمعی برای رفع نیازهای شناختی است. اساساً رویکرد افراد به رسانهها به دلیل کسب دو پاداش است: پاداش آنی، اطلاع داشتن در مورد حوادث و رویدادهای روز، پاداش آتی، خدمات مقولههای آموزش دراز مدت (نیاز به یافتن و جستوجوی آگهیها، استفاده آموزشی)
مهمترین انتقاده وارده به نظریه نیازجویی این است که تأثیر رسانه را بر ایجاد نیازها و تأمین آن ها نادیده میگیرد.
ب) اثرهای کاشت فرهنگی
تحقیقات جرج گربنر به طور مستقیم درباره تلویزیون و دین نیست ولی چون تماشای تلویزیون و نگرش نسبت به دنیایی که تماشاگران در آن زندگی میکنند را مرکز توجه خود قرار داده است، میتواند برای هدف این پژوهش مناسب باشد. علاوه بر این رابطه تماشای زیاد با بعضی نگرشها مثل نا امن دانستن محیط زندگی و تحقیر دنیا میتواند تحلیل تأثیر تلویزیون بر دینداری از جنبه منفی باشد.
استدلال گربنر این است که تلویزیون بازوی فرهنگی اصلی جامعه آمریکا و به معنایی عضو اصلی خانواده شده است. او میگوید : از نظر تماشاگران پر مصرف، تلویزیون دیگر عملا منابع اطلاعات، افکار و آگاهیها را به انحصار در میآورد و یک کاسه میکند. اثر مواجهه با این پیامهای مشابه، چیزی را تولید میکند که گربنر آن را کاشت میخواند.
با توجه به تحقیقات صورت گرفته در این زمینه در ایران میتوان گفت که تلویزیون احتمالاً در تقویت و تضعیف ابعاد مختلف دین مؤثر است ولی این تأثیر مشروط به میزان تماشا و ویژگیهای اجتماعی و نیازهای مخاطب است. (دهقان۱۳۸۶، ۱۵۰)
۱۰٫۲٫۲ جمعبندی مبانی نظری
در این تحقیق نظریات دین و رسانه اساس مبانی نظری را تشکیل میدهد.
همان طور که اشاره شد ، موضوع آثار رسانهها در گسترش دین در میان اندیشمندان ، محل اختلاف نظر است. این عقیده وجود دارد که رسانهها میتوانند سبب گسترش دینداری در جامعه شوند و برخی نیز بر این باوراند که رسانههای نوین، ولو زمانی که به تولید و پخش برنامههای دینی روی می آورند، نتیجهای جزعرفی شدن در جامعه بر جا نمیگذارد. ریشه این اختلاف نظر را می توان در حوزه فلسفه تکنولوژی و نگاه به عملکرد و آثار تکنولوژیها در جامعه جستوجو کرد و دو دیدگاه متفاوت را برشمرد. نخستین دیدگاه، تکنولوژی را به منز له ابزار و وسیله مینگرد. این نگاه سنتی ابزارنگارانه در اندیشههای ارسطو ریشه دارد. در این نگاه، تکنولوژی و رسانه فینفسه هیچ معنایی ندارد و دارای بار خنثی است . بنابراین میتوان تکنولوژی و رسانه را متناسب با هدفهای گوناگون به کار گرفت.این هدف میتواند گسترش دین باشد.
در جبهه منتقدان به نگاه ابزارگرایانه ، بیش از همه اندیشههای هایدگر مورد توجه قرار میگیرد. او با رد اندیشه ارسطو درباره تکنولوژی، فناوری را امری هستیشناختی میداند. هایدگر بر این باور است که اگر تکنولوژی را مسئله بیطرف و خنثی بدانیم، ماهیت آن را در نظر نگرفتهایم و تسلیم آن خواهیم شد. از این رو، تکنولوژی فقط وسیله نیست، بلکه نوعی انکشاف است. اندیشمندان رسانهای همچون مکلوهان که با نام «جبرگرایان رسانهای» شناخته شده اند، در این جبهه قرار میگیرند.
اما رویکرد سوم یا همگرا، بر لزوم همگرایی ارتباطات سنتی و مدرن تاکید دارد . معنای همگرایی ارتباطات سنتی و مدرن به این معنا است که مجاری نوین ارتباطی متکی به تکنولوژی، از مجاری ارتباط سنتی و بومی که در فرهنگ و جامعه ریشه دارد، جدا نشده اند و زیر ساختهای ارتباط سنتی، مکمل وسایل ارتباط جمعی و تکنولوژی نوین ارتباطی میباشند.
در این تحقیق سعی شده تا هر سه نظریات دین و رسانه مورد سوال قرار گیرد تا بر اساس نظرات پاسخگویان(استادان و روحانیان) مناسبترین نظریه با توجه به اقتضائات جامعه ایران شناخته شود.
۱۱٫۲٫۲ سؤالهای پژوهش
الف) سوال اصلی:
جایگاه دین در رسانه تلویزیون از دیدگاه متخصصان ارتباطات و کارشناسان مسائل دینی چیست؟
الگوی مطلوب ساخت برنامههای دینی تلویزیونی از دیدگاه متخصصان ارتباطات و کارشناسان مسائل دینی دارای چه ویژگیهایی است؟
ب) سوالهای فرعی :
۱- نکات مشترک میان متخصصان ارتباطات و کارشناسان مسائل دینی در مورد الگوی مطلوب ساخت برنامههای تلویزیونی کدامند؟
نکات افتراق میان متخصصان ارتباطات و کارشناسان مسائل دینی در مورد الگوی مطلوب ساخت برنامههای تلویزیونی کدامند؟
فصل ۳
روش شناسی تحقیق
مقدمه
یکی از مهمترین بخشهای تحقیق علمی، روششناسی و متد دستیابی به نتایج آن است. در این فصل، روش پژوهش و مراحل انجام آن، جامعه آماری، نحوه نمونهگیری و سایر بخشهای مرتبط با روش مورد بررسی قرار میگیرد.
۱٫۳ روش پژوهش
محقق برای دستیابی به نقاط افتراق و اشتراک دیدگاهها، نظرات و عقاید دو گروه آکادمیک و تجربی رسانه یعنی استادان و صاحبنظران ارتباطات و کارشناسان مسائل دینی با تجربه در ایران از روش “کیو” استفاده می کند.
روششناسی کیو را ویلیام استیفنسن در دهه ۱۹۳۰ م ابداع کرد. او به منظور پاسخگویی به این پرسش که چه چیزهایی اشخاص را منحصر به فرد میسازد به این ابداع دست زد. (خوشگویان فرد، (۱۶ - ۳۴:۱۳۸۶
روش کیو، فنی است که پژوهشگر را قادر میسازد تا ادراکات و عقاید فردی را شناسایی و طبقهبندی کند و همچنین به دستهبندی گروههای افراد بر اساس ادراکاتشان بپردازد. هدف این فن، آشکار ساختن الگوهای مختلف تفکر است، نه شمارش تعداد افرادی که تفکرهای مختلفی دارند، این ویژگی روش کیو را به روشهای کیفی نزدیک میکند زیرا از روشهای آماری مانند تحلیل گروهی و تحلیل مؤلفههای اصلی برای دستهبندی افراد کمک میگیرد.
[جمعه 1400-07-23] [ 12:19:00 ق.ظ ]
|