کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



حماسه سرایان حتماً در شعر حماسی اغراق را به کار می‌برند. چون پهلوانان دارای اعمال خارق العاده هستند، به همین جهت شعر با غلو و اغراق همراه می‌شوند:

«کـه گـفتت برو دست رستم ببند                          نـبندد مــرا دست چــرخ بـلند

«به گرز گران دست برد اشکبوس                          زمین آهـنین شد سـپـهر آبنوس

(فردوسی)

منوچهر آتشی در وصف اسب سفید وحشی می‌گوید: «اسب سفید وحشی/ سیلاب دره‌ها/ بسیار از فراز که غلتیده در نشیب/ رم داده پر شکوه گوزنان/ بسیار در نشیب که بگسسته از فراز/ تا رانده پر غرور پلنگان»

(آتشی، 1386: 26).

 

ب) واج آرایی:

مهدی اخوان ثالث با بهره گیری از همین آرایه‌ی ادبی به خوبی توانسته است عمق سرمای زمستان را به تصویر بکشد: «…… که سرما سخت سوزان است» (حقوقی، 1379: 99).

 

ج) رجز خوانی:

حماسه همواره با رجزخوانی توأم است و شاعر بیت‌هایی از زبان پهلوانان یا حتی توده‌ی عامه‌ی مردم به عنوان رجز بر زبان جاری می‌کند. «من با خدایان می‌ستیزم» (آتشی، 1386 :24).

بیان تصویری: شاعر با توصیف صحنه‌های نبرد یا رویدادهای دیگر در پی نشان دادن تصویر مناسب است. مثلاً در این شعر «…..اگر دست محبت سوی کس یازی/ به اکراه آورد دست از بغل بیرون/ که سرما سخت سوزان است….» (حقوقی، 1379: 100) خواننده‌ی شعر حالت شخصی را که با اکراه دست خود را از بغل بیرون می‌آورد مجسم می‌کند.

دانلود پایان نامه

کنایه: مرده بودن شمشیر در این بیت آتشی:

«با راکــب شکسته دل امـا نمانده هیچ                    نه ترکش و نه خفتان، شمشیر مرده است»

(آتشی، 1386: 27).

 

رمزی بودن حماسه:

زبان حماسه در ورای داستان‌ها، به زبان اشاره سخن خود را بیان می کند. به قول حافظ: «آن کس است اهل بشارت که اشارت داند» البته این نیز از محاسن منظومه‌های حماسی مانند شاهنامه می‌باشد که «صورتی در زیر دارد آن چه در بالا دستی» خلاصه اینکه ماوقع صورتی رمزی دارد. «فردوسی به خوانندگان خود می‌گوید که بسیاری از داستان‌هایش جنبه‌ی رمزی دارد یعنی با منطق متعارف سازگار نیست:

تو این را دروغ و فسانه مدان به                           رنــگ فـســون و بـهـانـه مدان

از او هرچه اندر  خورد با خـرد                           دگــر بر ره رمــز و مـعنـی برد»

(شمیسا، 1376: 50)

 

2- موضوع حماسه:

  • حماسه‌ی اساطیری: قدیمی‌ترین و اصیل‌ترین نوع حماسی است. این گونه حماسه مربوط به دوران ماقبل تاریخ است و بر مبنای اساطیر شکل گرفته است. مثل حماسه‌ی سومری گیل گمش و بخش اول شاهنامه فردوسی (تا داستان فریدون) «در این قسمت شاهنامه از اوایل سخن رفته است و مثلاً گفته شده است اول کسی که گرمابه ساخت یا نوشتن آموخت که بوده است» (همان: 52).
  • حماسه‌ی پهلوانی: که در آن از زندگی پهلوانان سخن به میان آمده است و بخش شورانگیز شاهنامه فردوسی از ظهور رستم تا خارج شدن وی از صحنه شاهنامه از آن نمونه است.
  • حماسه‌ی دینی یا مذهبی: قهرمان اصلی این گونه حماسه‌ها یکی از رجال مذهبی است و ساخت داستان بر مبنای اصول یکی از مذاهب است، مثل کمدی الهی دانته، خاوران نامه ابن حسام.
  • حماسه‌ی عرفانی: در ادبیات فارسی فراوان می‌باشد. در این حماسه‌ها قهرمانان به سیر و سلوک مخاطره آمیز در جاده‌ی طریقت می‌پردازند و بعد از شکست دیو نفس به پیروزی که همان فناء فی الله است، دست می‌یابد. مانند حماسه حلاج در تذکره اولیاء یک حماسه عرفانی است با این تفاوت که تمثیلی سروده شده است.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 11:00:00 ب.ظ ]




الف) ادبیات سانکسریت

    • مهاباراتا: سروده صدها شاعر بی نام و نشان، در زمآن‌های مختلف است. به وسیله ویاسا vyasa  جمع آوری شده است.
    • رامایانا: در قرن سوم قبل از میلاد شاعری به نام والمیکی در چهل و هشت هزار بیت سروده است. این حماسه در مراسم دینی خوانده می‌شود و سرگذشت راما (یکی از تجسدهای وشینو خدای هندوان است) «فیض دکنی شاعر معروف آن در قرن دهم هجری تحت عنوان وظیفه الفیضی به فارسی ترجمه کرده است» (شمیسا، 1376 :54).

 

ب) ادبیات یونانی:

ایلیاد و اودیسه هر دو اثر از هومر

ایلیاد، در 24 فصل شرح هفته‌های آخر جنگ ده ساله یونان است. شرح مختصر داستان این است پاریس پسر شاه تروا، هلن شاهزاده‌ی زیبای یونانی را از نزد شوهرش ربوده است و این موضوع یونانیان را به جنگ با مردم تروا کشانیده است.

اودیسه، 24 سرود دارد. اولیس یکی از پهلوانان یونانی جنگ تروا در راه بازگشت به وطن دچار سرگشتگی‌ها و گرفتاری‌ها می‌شود. مردم می‌پندارند که او مرده است. برخی برآنند که با همسر زیبای او پنه لوپ ازدواج کنند. اولیس ناشناس به زادگاه خود بر می‌گردد و خواستگاران را به سزای اعمال خود می‌رساند.

 

 

ج) ادبیات رومی:

آنه اید: ویرژیل شاعر معروف روم باستان این داستان آنه آس را سروده است. موضوع داستان این است که آنه آس شاهزاده‌ی تراوایی از جنگ تروا گریخته و بعد از سفری پر ماجرا و اقامتی در کارتاژ به ایتالیا می‌رسد. در این سفر دیدون didon ملکه کارتاژ عاشق آنه آس می‌شود، اما آنه آس وی را رها می‌کند. ملکه خودکشی دست به خودکشی می‌زند و همین امر سبب خصومت روم و کارتاژ می‌شود.

 

د) ادبیات عرب:

قوم عرب حماسه‌های بلند منظوم در حول و حوش زندگی پهلوانان ندارند. الحماسه اسم دو کتاب از شاعر بزرگ عرب ابوتمام و بحتری است. الحماسه ابوتمام (231- 188 ه.ق) کتابی است در ده باب که فقط عنوان باب اول آن حماسه است. باب‌های دیگر در مراثی و هجا و… و غیره است.

 

ه) ادبیات فارسی:

فرزند حماسه سرای ایران زمین، خداوندگار بی بدیل سخن پارسی «بسی رنج برد» تا هنوز ایرانیان بر خود ببالند که پرورش دهنده چنین حکیمی بوده‌اند. شاهنامه حدوداً 370 ه.ق شروع و پایان سرایش آن 400 ه.ق می‌باشد. شاهنامه در سه بخش اساطیری، پهلوانی و تاریخی قابل تمییز است. بخش اساطیری از کیومرث تا فریدون است. بخش پهلوانی از زمان کاوه تا کشته شدن رستم به دست نا برادر شغاد است. بخش تاریخی از اواخر عهد کیانی (آمدن اسکندر) تا شکست ایرانیان از اعراب بیابان گرد دشت نیزه سواران می‌باشد.

منبع اصلی شاهنامه با واسطه، خدای نامه (خوتای نامک) است که در عصر ساسانیان تدوین شده بود. و از این رو در شاهنامه از بسیاری از اساطیر موجود در اوستا مانند مهر و آناهیتا خبری نیست، در نتیجه شاهنامه فقط حاوی بخش کوچکی از حماسه‌ها و اسطوره‌های قوم ایرانی است. «شاهنامه را به یک اعتبار می‌توان حماسه‌ی ثانوی قلمداد کرد زیرا بر مبنای کتاب‌های مدوّن حماسی پیش از خود به وجود آمده است؛ اما از آنجا که فردوسی غالباً عین منابع خود را منظوم کرده است شاید بهتر باشد آن را حماسه نخستینه بنامیم» (شمیسا، 1376: 57).

 

4- صفات و ویژگی‌های قهرمانان حماسی:

  • انتقام : محرک اصلی نبردها روح انتقام گیری است. همان‌گونه که در شاهنامه ذکر شده است در باب کیخسرو که چگونه انتقام  خون پدر خود سیاوش را از افراسیاب پدربزرگ خود می‌گیرد. یا فریدون انتقام  از ضحاک ماردوش می‌گیرد. و منوچهر انتقام  نیای خود را از تور می‌گیرد به واسطه کشتن ایرج فرزند فریدون. یا در آخر بخش پهلوانی رستم با وجود این‌که در چاه نابرادر سقوط نموده و در حال مرگ است اما انتقام خود را ار شغاد حیله گر می‌گیرد. رستم به انتقام خون سیاوش توران زمین را ویران کرد. «گاه کار ارضا حس انتقام  به جایی می‌کشد که مثلاً گودرز پس از کشتن پیران به کین سیاوش و پسران خود خون او را می‌آشامد» (ر.ک. صفا، 1387: 254).
  • خارق عادات: کارهای شگفت آنگیز از پهلوانان در شعر حماسی چنان است که لازمه‌ی هر حماسه‌ی ملی است. رستم به درجه‌ای عظیم خلقت است که هنگام نشستن یک سر از کسانی که نزد او ایستاده‌اند بلندتر است:

«از آن کس که بر پای پیشش بر است            نشسته به یک سر از او برتر است» (فردوسی)

افراسیاب با قامتی هشتاد رشی خود از بلندی رستم به حیرت می‎افتند و همین جثه‌ی عظیم رستم مایه‌ی آن گشت که برای بیرون کشیدن او از شکم مادر پهلوی آن شیرزن را شکافتند. توانایی رستم به درجه‌ای است که درختی را مانند علفی از زمین کند و نره گوری را بر آن کباب می‌کند.

-اشاره به این بیت «بسی رنج بردم در این سال سی    عجم زنده کردم بدین پارسی»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:59:00 ب.ظ ]




قهرمان آفرینی در شعر حماسی:

شاعر با آفریدن ابر انسانی که جامع صفات نیک و پسندیده است در پی بازگو نمودن آمال و آرزوهای یک قوم و ملت می‌باشد. هرچند رستم تنها زاییده‌ی تخیل شاعر نیست ولی فردوسی آن را رستم داستان می‌کند. یا در شعر ظهور آتشی با قهرمانانی روبرو می‌شویم که می‌آید و «ننگ پر شقاوت جط بودن را/ از دامان عشیره، بشوید/ و عدل و داد را مثل قنات‌های فراوان آب/ از تپه‌های بلند گزدان/ بر پهنه بیابان جاری کند» (آتشی، 1386: 242).

اخوان ثالث در قهرمان آفرینی به نوعی یأس و دل‌مردگی می‌رسد و جواب صدای نالنده‌ی قهرمان را در غار شنیده است که «غم دل با تو گویم غار بگو آیا مرا دیگر امید رستگاری نیست؟ صدای نالنده پاسخ داد:….آری نیست» (محمدی آملی، 1380: 374).

 

6-اسطوره‌ها در حماسه:

مردمان فلات قاره‌ی ایران روایات متعدد از قدیم که به صورت حقایق مذهبی و ملی بوده سینه به سینه به صورت شفاهی محفوظ داشته‌اند. قصص خاندان بزرگ قدیم که در دوره اشکانی مانند خانواده‌های گیو و گودرز، که بوده‌اند و بصورت داستان‌های خواندنی امروزه درآمده‌اند از آن جمله‌اند.

دو نظر درباره‌ی اسطوره وجود دارد: «از طرفی آن را افسانه و دروغ و از طرفی حقیقت و تاریخی می‌داند» (شمیسا، 1376: 71) اساطیر در مواجهه با حقیقت تبدیل به تاریخ می‌شوند و امروزه وجه راستین بسیاری از اساطیر قدیمی آشکار شده است. «اسطوره نابودی جزیره آتلانتیس که در آثار افلاطون آمده است در دهه پنجاه قرن حاضر تبدیل به تاریخ و حقیقت شد» (همان: 72).

گاهی اوقات اسطوره همان مذهب منسوخ ملل قدیم است که دیگر کسی به صورت خود آگاه بدآن‌ها توجهی ندارد. اما در رفتار و پندار ما یحتمل موثر است.

امروزه هیچ کس یافت نمی‌شود که به نظام اساطیری Mythology  باور داشته باشد و شاعران نیز دیگر بدان اعتقادی ندارند اما هنوز آن را بکار می‌برند. «در اشعار خود از مشتری (ژوپیتر) زهره (ونوس) پرومته، وتان (خدای جنگ)، آدم و حوا، و امثال این‌ها سخن می‌رانند. و در تلمیحات و قصص و اشعار درباره‌ی آن‌ ها بحث می‌کنند» (ر. ک همان: 73).

دانلود پایان نامه

پر واضح است که در صد سال اخیر واژه اسطوره به معنای اغفال و سفسطه هم به کار رفته است مانند اسطوره پیشرفت در شوری و هم‌چنین اسطوره شکست ناپذیری آمریکا.

اسطوره‌های ایرانی را به دسته‌ه ای سه گانه تقسیم بندی کرده‌اند:

الف) اسطوره‌ی زروان            ب) اسطوره‌های مزدایسنه          ج) اسطوره جهان شناسی مانی

الف: اسطوره زروان خدایی

تفکر زروانی در میان مردم ایران ریشه و زمینه‌ای بس کهن داشته است. عناصر آن را حتی می‌توان کهن‌ترین بخش‌های اوستا در گاتاها یافت.

تفکر زروانی نخستین توضیح منطقی و اسطوری آفرینش جهان هستی و زندگی نزد مردم ایران است. «منابع اساطیری و مذهبی فرهنگ ایران باستان و پژوهش‌های که درباره‌ی این منابع شده است گویای آن است که هستی آغازین مایه‌ی زمانی داشته است و زمان چونان اصلی هستی، کالبد خدایی را می‌ساخته است که زروان (زمان) نام بوده است» (عبادیان، 1387: 129).

اسطوره زروان خدایی هنوز سادگی اصلی خود را حفظ کرده است. با گذشت زمان با عناصر اسطوره‌های و خاصه مزدایسنه آمیخته است.

داستان زروان تنها منبع آن آثار متفکران و نویسندگان اقوام بوده است، چون از بد حادثه منابع اصلی اسطوره‌ای و فرهنگی مردم ایران از میان رفته است.

داستان زروان به این گونه روایت شده است که او خدای پارینه بوده و برای اینکه پسری نصیبش شود تا آن پسر بتواند خداوندگار هستی شود، همواره قربانی می‌کرده است. پس از هزاران سال قربانی بیهوده زروان اندیشه کرد و گفت سودی ندارد که قربانی کنم. هنگامی که در این اندیشه بود، اهریمن و اهورا مزدا نطفه بستند؛ اهورا مزدا نتیجه قربانی کردن و اهریمن حاصل شک کردن به نتیجه‌ی آن بود. پدر پیش بینی کرد که هر آن کودک که زودتر به دنیا آید پادشاه خواهد بود. وقتی اهریمن از این امر آگاهی می‌یابد، شکم را می‌درد، به پیش می‌آید و می‌گوید من پسر تو هستم. زروان به تردید می‌افتد و می‌گوید پسر من خوشبو است، نورانی است، اما تو بدبو و تاریک هستی. اما اندکی بعد هرمزد به دنیا می‌آید. زروان به نیرنگ پی می‌برد و به اهریمن می‌گوید: تو دروغگو و بدخواه هستی. برای آنکه قول خود را نشکند، افزود اهریمن نه هزار سال فرمان روایی داشته باشد؛ ولی در پایان هرمزد بر تو چیره خواهد شد. آن‌گاه هرمزد و اهریمن شروع به آفرینش کردند، هر آن چه هرمزد آفرید خوب و درست و هر آن چه اهریمن آفرید بد و ناراستی و کژی بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:59:00 ب.ظ ]




زمینه‌های مزداپرستی:

پیش از آنکه مزدا پرستی پدید آید و قوام گیرد، پرستش ایزدان قومی و دیگر خدایان آریایی مرسوم بوده است، و موبدان زرتشتی این واقعیت را به حساب می‌آورده‌اند؛ ذکر نام میترا در کنار نام اهورا مزدا را تنها می‌توان با توجه به چنین واقعیت‌های احتمالی توضیح داد. امر دیگری که به تأیید چنین برداشتی زمینه می‌دهد، این است که آیین مزدایسنه، اسطوره‌های پیشین را رد نکرد، بلکه بیشتر جنبه‌ها عناصر آن‌ ها را با تصحیح پذیرفت. که با شرایط مورد نیاز خویش دمساز کرد. از همین روست که رسمیت یافتی مزدایسنه توام با تدوین اسطوره‌های آفرینش تازه نبوده است. ویژگی قابل توجه در هر دو آیین اسطوره زروانی و آموزش‌های مزدایسنه این است که در آن دو اصل نیک و بد مبتنی بر اختلاف میان ماده و روح نیست. «نیک و بد هم به قلمرو جهان مادی و هم به ساحت عالم معنوی (مینویی) شراه یافته و رسوخ کرده است»

دانلود پایان نامه

(عبادیان، 1387: 136).

ج: اسطوره‌ی هستی در جهان مانی

اسطوره زروان و آموزش‌های مزداپرستی یک مرحله‌ی تکاملی دیگری نیز می‌پیمایند و در آن دگرگونی‌هایی یافته و به کیفیتی تازه می‌رسند، این مرحله زمانی است که با ظهور مانی تخالف ماده و روح به میان آمده و از ستیز این دو سخن به میان می‌آید.

مانی هستی نخستین را ساخته از روح و روان هیولا می‌داند در اسطوره آفرینش مکتب مانی به هیولا توجه خاصی شده است، هیولا جاندار و متحرک است، لیکن به سبب تراکم و فشردگی شفافیت خود را از دست داده است. آن چه در جهان روشنایی (نور)، زندگی است، در هیولا صورت حرکت به خود می‌گیرد. این حرکت البته آشفته و سامان ندارد. از این دیدگاه جهان هیولا وابسته به جهان آغازین نور است که بر خلاف عالم ماده (هیولا) در حرکت نبوده و در کمال آرامش و جمال هستی است. این تضاد میان نور و هیولا، آن را به تکاپو می‌دارد و باروری به سوی نور، هدف می‌یابد. حرکت و تکاپوی هیولا به سوی نور زندگی آرام جهان روشنایی را به خود جلب می‌کند و از آمیزش این دو نخستین صورت، انسان نخستین پدید می‌آید، با پیرایی انسان پارینه، فرایند آفرینش زندگی، در اسطوره مانی آغاز می‌شود. خلاصه داستان این است که:

هیولا پدر نورانی را تهدید می‌کند و او را به مبارزه می‌خواند. نخستین کوشش اصل یا پدر نورانی به منظور رفع و دفع خطر، پیدایی نخستین خلقت است، پدر نورانی مادر زندگی را می‌آفریند؛ پس هرمزد با کمک پنج عنصر باد، نور، آب، آتش و خاک به نبرد با او می‌رود؛ او در نبرد با هیولا شکست می‌خورد.

پدر نورانی دومین آفرینش را سامان می‌دهد: روح زنده را می‌آفریند، پسران این روح به یاری انسان نخستین می‌شتابند، و او را آزاد می‌کنند، ولی پنج عنصر در قید ظلمت می‌ماند. پدر نورانی فرمان کشتار ارواح عالی رتبه را می‌دهد و از مصالح آن‌ ها مادر زندگی عالم هستی را خلق می‌کند. سپس خلقت سوم را سامان می‌دهد تا بتواند اجزای نور را که قدرت‌های تیره بلعیده‌اند، از کف آن‌ ها به در آورد: او میترا سومین فرستاده را می‌آفریند که به نوبه خود خورشید تابان می‌شود و دوازده برج به همراه دارد. این ستارگان دوازده‌گانه بر مردان دیو صفت چونان دوشیزگان زیبا جلوه می‌کنند و بر زنان چونان زنان آبستن جلوه می‌کنند. شیطان بزرگ نطفه‌های اینان را می‌درد، سپس با همسر خویش نزدیکی می‌کند حاصل آن زایش نخستین انسان (آدم) است.

این موجود انسانی که از آمیزش بت‌های خدایی و شیطانی و تشر یک مساعی این دو پدید آمده است، هم خدایان و هم شیطان، از او انتظارهای بزرگ دارند: «اصل روشنایی نور بر آن است که او را رقیق، شفاف و درخشنده کند اما هیولا می‌کوشد او را فشرده، سخت و تیره کند. از این دو کوشش یا جهت است که آدمی خصوصیت‌های هرمزدی و اهریمنی می‌یابد و یا دست کم کانون درگیری این دو می‌گردد» (عبادیان، 1387: 138).

اسطوره‌های ایران باستان این چند مورد بود که برشمردیم. این اندیشه‌ها و مضمون‌شان با رسوخ به زمینه‌های مختلف فرهنگی؛ رشد بعدی کردند و در فرهنگ و تفکر ایرانی تأثیر نازدودنی به جای نهاده‌اند. عناصر این اندیشه‌ها از کهن‌ترین زمان‌های باستان در میان اقوام ایرانی بوده است، از آستانه‌های هزاره کمی پیش از میلاد در سرود «گاتا»های زرتشت تبلور مزدایسنه به خود گرفته است.

در دوران پارت‌ها، اشکانیان به صورت متن‌های اوستایی و جز آن تقریر و تدوین یافته و به نوبه‌ی خود مبنای تفکر ادبی قرار گرفته بوده است. در زمان حکمروایی پادشاهان ساسانی رنگ فرهنگ و آیین مذهبی رسمی به خود گرفت و اسطوره‌های ادبی غنی به بار آورد. این فرهنگ اسطوره و ادب دستخوش تغییر و تحولات بعد می‌گردید؛ اسطوره‌اش عمدتاً در بوندهش پهلوی حفظ شد؛ آموزش‌های دینی، فلسفی، نظری آن در «دینکرت»، زاتسپرم و غیره به گونه‌ای درج گردید، و سنت‌های ادبی آن در «خوتای نامک» پهلوی گرد آمده بود که سپس به استفاده حماسه سرایان دوران فرهنگ اسلامی ایران درآمد: با این همه خود آن از میان رفت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:59:00 ب.ظ ]




رابطه‌ی حماسه و اسطوره:

حماسه از بطن اسطوره پدید می‌آید و منبع الهام حماسه‌ها از اسطوره می‌باشد و آبشخور اصلی هر حماسه‌ای را می‌توان در اسطوره‌های آن قوم، جستجو کرد. «حماسه زاییده اسطوره است و اسطوره به مامی ‌پرورنده می‌ماند که حماسه را می‌زاید و آن را در دامان خویش می‌پروراند و می‌بالاند. حماسه راستین و بنیادین جزء از دل اسطوره بر نمی‌تواند آمد. حماسه تنها در فرهنگ و ادب مردمانی پدید می‌آید که دارای تاریخ کهن و اسطوره‌ای دیرینه‌اند» (امیر آذر، 1384: 16).

به عنوان مثال اسطوره زروان خدایی و جنگ این خیر و شر در حماسه‌ها نیز به صورت یک قوم اهورایی و نبردش با قومی اهریمنی به تصویر کشیده شده است. سرتا سر شاهنامه در بخش حماسی نبرد خیر و شر، اگر خمیر مایه‌های اسطوره را از حماسه برداریم، حماسه والایی‌اش را از دست می‌دهد. مثلاً اگر در داستان رستم و اسفندیار، اسطوره سیمرغ و اسطوره رویین تنی اسفندیار را برداریم؛ داستان گیرایی محسوسی نخواهد داشت و به واقعه‎ای رزمی- تاریخی تبدیل می‌شود.

دانلود پایان نامه

شالوده‌ی ادبیات هر ملتی اساطیری است که بسیاری از آن‌ ها از گزند فراموشی رهایی یافته است. در ملل اساطیری وجود دارد که در اساس آن با هم مشترکند. امور حقیقی را در حیات ملل می‌توان یافت که از امید، آرزو، غم، درد، شادی و ترس مشترک سرچشمه گرفته است، که می‌تواند عرصه‌ی گسترده‌ای را برای شناخت چهره ملل مختلف باز کند.

در طول تاریخ، ملت‌ها قهرمان خواسته‌اند و با این قهرمان‌ها اسطوره سازی کرده‌اند، ولی معلوم نیست این قهرمانی‌ها طبق میل توده مردم آنجام گرفته باشد. اسطوره‌ای را مردم می‌پذیرند که فرضیه‌اش را هم پذیرفته باشند مانند اسطوره رویین تنی اسفندیار که فرضیه‌اش رویین تن بودن انسان خاکی است. فردوسی از رستم قهرمانی می‌سازد که در سال‌های بعد به اسطوره تبدیل می‌شود. اسطوره‌ها موجب رشد تمدن و فرهنگ ملی می‌شود، نه موجب شکست و رکود آن. مازرولف خاورشناس آلمانی می‌گوید: «شاهنامه در تاریخ اسطوره‌ای ایران کوشیده است و نقش بنیادی را در اتحاد ملی ایرانیان ایفا کرده است» (مازرلوف،1380: 30).

اسطوره‌ها گاهی رنگ تاریخی به خود می‌گیرند و برای توصیف اهمیت کار شخص اسطوره‌ای بکار می‌رود، و گاهی بصورت منظومه‌های حماسی و زمانی برای بیان مراسم مذهبی پدید می‌آید. در ایران نیز اساطیر و افسانه‎هایی در دست است که به وسیله‌ی آن‌ ها به شخصیت ملت پی برده می‌شود. منزلت اسطوره در زمان و مکانی که می‌زیسته مشخص می‌شود. انسان هماهنگ و متناسب با زمان خود اسطوره سازی می‌کند. «تاریخ‌های ملی عنصری از اسطوره دارند، به طوری که تحولات را به روش خود تفسیر می‌کنند و به برخی از تحولات شاخ و برگ می‌دهند و از اهمیت برخی می‌کاهند» (میلر، 1383: 44).

اسطوره‌ها در هر اقلیتی که باشند ریشه در وجود افراد آن سرزمین دارد که به حیات خود ادامه داده‌اند. بخشی از اسطوره‌های ملی را اسطوره‌های حماسی تشکیل می‌دهند که مهم‌ترین جنبه‌ی این اسطوره‌ها طرح انسان آرمانی است که در آن از ویژگی‌هایی مانند خرق عادات و قهرمانی بودن بهره می‌گیرند. انسان‌های اسطوره‌ای حماسی، هیچ گاه در چارچوب قواعد منطقی ذهنی قرار نمی‌گیرند و ماورایی محسوب می‌شوند. از این رو میان حماسه و اسطوره ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، ارتباطی که موجب می‌شود تا حماسه از یک رویداد جنگی و درگیری فیزیکی انسان‌ها با یکدیگر یا با طبیعت به موضوعی ماورایی تبدیل شود و قابلیت تاویل و تفسیر یابد. «از دیدگاه ادبیات، اسطوره عبارت است از داستان‌هایی که با پوشش «نمادها» و «استعاره‌ها» پس از هزاران سال به ما رسیده است بدون آنکه زمان رویداد یا آفرینندگان آن‌ ها را بشناسیم»

(لک، 1384: 69).

شاعران بوسیله اسطوره واقعیت‌ها را باز آفرینی می‌کنند و انسان را به سرچشمه‌ی هستی هدایت می‌کنند. با بهره گرفتن از اسطوره می‌توان قدرت مقاومت در برابر سلطه بیگانه را افزایش داد. قهرمان اسطوره انسانی آرمان طلب است که برای حفظ استقلال ملی نبرد می‌کند. ارنست کایرر مورخ و فیلسوف، 1942 درباره اسطوره و کاربرد آن می‌گوید: «کار اساطیر معمولاً آفرینش انسان یا جهان، زایش و مرگ و نظایر آن‌هاست. در اندیشه و تخیل اسطوره‌ای با اعترافات فردی روبرو نمی‌شویم. اسطوره عینی شدن تجربه‌ی اجتماعی بشر است نه تجربه‌ی فردی او. اسطوره آرزوی شخص است که تشخص یافته است. از میان بردن اسطوره در توان فلسفه نیست. اسطوره آسیب پذیر است. استدلال‌های عقلی راهی بدان ندارند و نمی‌توان آن را با قیاس منطقی رد کرد»  (کاسیرر، 1362: 352).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

کهن‌ترین افسانه‌های ایرانی، افسانه‌های اسطوره‌ای است که با اندیشه قدرت اهورا و اهریمن رابطه عمیق دارد، تفکرات حماسی نیز بر مبنای این اندیشه پدید آمده است. در آن ملتی (اهوراییان) تمجید شده و ملتی دیگر (اهریمنی‌یان) نکوهش شده است. در اساطیر نیروهای طبیعی و ماوراء طبیعی، جادو و… نقش آفرین بوده‌اند. موارد موجود در اشعار شاعران می‌توانسته در آن زمان اسطوره باشد، یا بعد از عصر آن‌ ها در صف اسطوره‌ها ثبت شود. به نظر نگارنده هر امر قهرمانی و حماسی می‌تواند به شکل اسطوره بروز کند. اسطوره‌ها زمانی محبوب و سرنوشت ساز می‌شوند که طی سالیان طولانی مردم از آن الگوبرداری کنند و درس بگیرند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:59:00 ب.ظ ]