مطالب درباره بررسی ارتباط میان مشتری مداری، بازارگرایی با عملکرد شرکت- فایل ... |
طراحی استراتژی های تمرکز بر بازار و مشتری
اجرای استراتژی های مربوط به بازار و مشتری
دشپاند و همکاران در سال (۱۹۹۳)، بازارگرایی را همان مشتری گرایی می دانند و معتقدند که رقیب گرایی می تواند با مشتری گرایی در تناقض باشد و بهتر است به جای واژه بازارگرایی از مشتری گرایی استفاده شود زیرا در مفهوم بازارگرایی تمرکز به جای مشتریان بر روی رقبا است. آنها همچنین موافق هماهنگی بین وظیفه ای هستند زیرا آن را مربوط به مشتری گرایی می دانند و معتقدند مشتری گرایی قسمتی از فرهنگ سازمانی است که می تواند به عنوان یک ارزش تقویت شود. بر این اساس بازارگرایی فرهنگی است که
معیار سودآوری و حفظ ارزش برتر برای مشتریان جز بالاترین ارزش ها در سازمان محسوب می شود و مشتریان نسبت به سایر ذینفعان ارجحیت دارند.
هنجار رفتاری کارکنان و مدیران، براساس توسعه سازمانی و پاسخگویی به اطلاعات بازار شکل می گیرد (باقری و اصغری، ۱۳۹۲).
مطالعات و دیدگاه های بسیاری در زمینه بازارگرایی وجود دارد و اما دو دسته از این مطالعات مبنای بسیاری از تحقیقات بازارگرایی قرار می گیرد. مطالعاتی توسط نارور و اسلاتر، کوهلی و جاوورسکی در سال ۱۹۹۰ صورت گرفته است، نارور و اسلاتر از دیدگاه فرهنگی بازارگرایی را به عنوان فرهنگ سازمانی که شامل ارزش ها و هنجارها بوده و ارزش ها و رضایت مشتریان را به طور مستمر افزایش می دهد، تعریف می کند. این در حالی است که کوهلی و جاوورسکی دیدگاهی رفتاری بر فرایند، فعالت ها و رفتارهای برگرفته از کاربرد مفهوم بازاریابی در درون سازمان متمرکز دارد، نسبت به بازارگرایی دارند و مولفه هایی که آنها برای بازارگرایی در نظر می گیرند شامل: تولید اطلاعات، انتشار اطلاعات و پاسخ دهی به اطلاعات جمع آوری شده و توزیع شده می باشد. دیدگاه هریک از این محققین انتقاداتی را به همراه داشته است. با این وجود، این دو مطالعه از جهاتی به یکدیگر شباهت دارند، بنابراین علیرغم تفاوت در نام اجزاء می توان به روشنی نتیجه گرفت که رقیب محوری و مشتری محوری نارور و اسلاتر با تذکیب تولید و انتشار اطلاعات کوهلی و جاوورسکی هم سنگ است و هماهنگی بین بخشی نارور و اسلاتر و پاسخ دهی کوهلی و جاوورسکی نیز بیانگر توانایی برای اقدام روی اطلاعات جمع آوری شده و توزیع شده می باشد (Liao et al.., 2011).
۲-۴-۴) رویکرد فرهنگی در زمینه بازارگرایی
تمایل به خلق ارزش ممتاز برای مشتریان و دستیابی به مزیت پایدار رقابتی یک کسب و کار را به سمت خلق و حفظ فرهنگی هدایت می سازد که برانگیزاننده ی رفتارهای معینی باشد، بازارگرایی نوعی فرهنگ سازمانی است که به صورت کارا و اثربخش به خلق رفتارهای ضروری جهت ایجاد ارزش ممتاز برای مشتریان و در نتیجه عملکرد برتر کسب و کار می انجامد. یک شرکت و سازمان بازارگرا، این مهم را درک می کند که از طریق ابزارهای متعدد ایجاد مزایای اضافی برای مشتریان در کنار انواع مختلف صرفه جویی ها در هزینه های کلّی دستیابی و استفاده از محصول به نفع مشتری منابع بالقوه فراوانی به نفع شرکت وجود دارد. لذا به صورتی مستمر به ارزیابی گزینه ها می پردازند تا دریابند چگونه با بیشترین اثربخشی قادر به ایجاد پایدار ارزش ممتاز برای مشتریان فعلی و آتی خواهد گردید. بنابراین برای دستیابی به بالاترین سطوح عملکرد و حفظ طولانی مدت آن به ایجاد و حفظ یک رابطه سودمند دو جانبه با مشتریان همت می گمارد و در این راستا به فعالیت های بازارگرایی می پردازد (حیدرزاده و نایب زاده، ۱۳۸۸).
۲-۴-۵) ارتباط میان بازاریابی درونی و بازارگرایی
امروزه بازاریابی درونی به عنوان یک استراتژی برای بازارگرایی شناخته شده است. لم[۵۱] و همکاران (۲۰۱۰)، معتقدند بازارگرایی به عنوان یک مفهوم بازاریابی خارجی است که معنی شناسایی و ارضای نیازهای مشتری به طور موثرتری در مقایسه با رقبا است. محققان نشان دادند که بازاریابی درونی تاثیر مثبت زیادی بر روی بازارگرایی دارد، همچنین مولفه های بازاریابی درونی تاثیر مثبتی بر روی مشتری مداری و دیگر مولفه های بازارگرایی دارند. بازاریابی درونی به عنوان یک فناوری مدیریتی در جهت حل مشکلات مربوط بهره وری خدمات درونی، بازارگرایی، اجرای موفق برنامه های مناسب و مشتری گرایی است. هوگ و کارتر[۵۲] (۲۰۰۷)، بازاریابی درونی را بخش جدایی ناپذیر بازارگرایی تعریف کردند که مستلزم استفاده از تکنیک های بازاریابی، درون یک سازمان جهت ایجاد و ارتباط ارزش های شرکت است. علاوه بر این، سوچن و لینگز[۵۳] (۲۰۰۸)، معتقدند که انجام فعالیت های بازاریابی درونی ابزار اصلی برای اطمینان از حفظ کارکنان، بازارگرایی، رضایت مشتریان و در نهایت سودآوری سازمان است. نتایج تحقیقات پیشین نشان می دهد که ارتباط مثبتی بین بازاریابی درونی و بازارگرایی وجود دارد و بازاریابی درونی به عنوان پیش نیازی برای بازارگرایی محسوب می شود (Lam et al.., 2010).
۲-۴-۶) ارتباط میان بازارگرایی و نوآوری مداری
ارتباط بین بازارگرایی و نوآوری مداری در تحقیقات مختلفی اثبات شده است. کسکین[۵۴] (۲۰۰۶)، بیان کرد که نوآوری به طور مثبت بر عملکرد سازمانی و بازارگرایی به طور غیرمستقیم و از طریق نوآوری بر عملکرد سازمانی تاثیر می گذارند. لو[۵۵] (۲۰۰۷)، دریافت که بازارگرایی به طور مستقیم با نوآوری در ارتباط است و نوآوری نیز بر عملکرد سازمانی تاثیر می گذارد. نوآکاه[۵۶] (۲۰۰۸)، تاثیر نوآوری را در ارتباط بین بازارگرایی و عملکرد سازمانی شناسایی و بیان کرد که بازارگرایی در صورتی باعث افزایش عملکرد سازمانی می شود که به نوآوری منجر شود. جیمنز[۵۷] (۲۰۰۸)، بازارگرایی، نوآوری مداری، نوآوری مداری و عملکرد سازمانی را با هم در یک مدل بررسی کرد. او نوآوری را به عنوان متغیر واسطه ای در ارتباط بین بازارگرایی و یادگیری مداری با عملکرد سازمانی معرفی نمود (سالار و غلامی، ۱۳۹۱).
نتایج تحقیقت نشان می دهند که سازمان ها برای دستیابی به مزیت رقابتی بلندمدت، به نوآوری نیاز دارند و برای نوآوری، نیازمند شناخت و درک صحیح از محیط خود هستند و برای این منظور باید پیوسته مشتریان و رقبای خود را زیر نظر داشته، اطلاعات حاصل از آنها را تجزیه و تحلیل کنند. بازارگرایی به هماهنگی همه فعالیت ها و بخش های سازمان در راستای شناخت و تامین نیازهای مشتریان به منظور ایجاد ارزش برتر برای آنها تاکید دارد. به موازات ارزش آفرینی برای مشتریان، سازمان های بازارگرا با تمرکز بر رقبا و شناخت نقاط قوت و ضعف جاری و آتی ایشان - به خصوص در مورد استراتژی ها و ظرافت های بلندمدتشان- خود را در برابر آنان ارزیابی می کنند. این کار به آنها کمک می کند با محیط منطبق شده و مزیت های رقابتی خود را توسعه دهند. بازارگرایی با تمرکز بر بیرون سازمان، رویکردی از بیرون به درون دارد. بدین ترتیب، سازمان ها از این طریق به نیازهای مشتریان پی برده و برای ایجاد ارزش برتر برای آنها دست به نوآوری بزنند. از این رو، سازمان با ایجاد بازارگرایی، نسبت به اطلاعات بازار پاسخگو شده و این شروع فعالیت های نوآوری در سازمان است زیرا با گسترش بازارگرایی، شرکت نیاز های مشتریان جدید را شناسایی کرده و آنها را در محصولات و فرآیندهای جدید به کار می گیرد. بر همین اساس مانزانو و ویلا[۵۸] (۲۰۰۵)، به این نتیجه رسیدند که بازارگرایی بر نوآوری اثرگذار بوده و بر آن مقدم است. در نتیجه شرکت ها با نشان دادن رفتار بازارگرایی بیشتر، خصیصه های نوآورانه بیشتری خواهند داشت (Naidoo, 2010).
۲-۴-۷) ارتباط میان بازارگرایی و یادگیری مداری
بازارگرایی و یادگیری مداری دارای ارزش ها و رفتارهای مشابه با یکدیگر هستند. این شباهت ها شامل توسعه ی دانش در سازمان از طریق ایجاد مداوم اطلاعات بازار و بررسی دایم کیفیت این اطلاعات و منطق مسلط آنها است. اسلاتر و نارور (۱۹۹۵)، بیان کردند که واحد بازاریابی به این دلیل که دارای تمرکز خارجی است، نقش کلیدی را در ایجاد سازمان یادگیرنده ایفا می کند. بازاریابی از موقعیت مناسبی برای استفاده از مزایای یادگیری بازارگرا برخوردا است. بازاریابان رفتار یادگیری را با جستجوی اطلاعات از خارج و داخل سازمان مدلسازی می کنند. ایشان اطلاعات را آزادانه به واحدهای دیگر سازمان و عرضه کنندگان و مشتریان ارائه می کنند. اطلاعات بازار ایجاد شده توسط بازارگرایی، شرکت ها را قادر می سازد که به طور مستمر ارزش ها و مهارت های یادگیری سازمانی را بهبود ببخشند (سالار و غلامی، ۱۳۹۱).
۲-۴-۸) ارتباط میان بازارگرایی و گرایش کارآفرینانه
براساس نتایج تحقیقات گذشته، افزایش قابلیت دریافت اطلاعات بازار توسط شرکت و آگاهی از نیازهای مشتریان می تواند به پیشگامی منجر شود. به این صورت که سازمان ها از یک سو با درک و شناسایی نیازهای مشتریان و از سوی دیگر توجه به محصولات ارائه شده ی رقبا، می کوشند نسبت به رقبا محصولات برتری را به مشتریان ارائه دهند. این یافته ها نشان می دهد که لازمه ی پیشگامی، که یکی از اجزای اصلی گرایش کارآفرینانه است، تمرکز بر مشتریان و رقبا است. بازارگرایی با تمرکز بر مشتریان و رقبا اطلاعات حاصل از آنها را کسب و در درون سازمان منتشر می کند و به این ترتیب، به ارتقای سطح کارآفرینانه ی شرکت منجر می شود. همچنین هالت[۵۹] و همکارانش (۱۹۹۸)، دریافتند که در میان متغیرهای رقابتی فرهنگی، کارآفرینی پراهمیت ترین بوده و پیشگامی از فرهنگ بازارمحور توسعه یافته است. فلسفه ی ایجاد بازارگرایی، مفهوم بازاریابی است که در مقابل رویکرد های محصول، فروش و تولید قرار دارد. گرایش کارآفرینانه، مجموعه ای از فرآیندها، اقدامات و سبک های تصمیم گیری شرکت ها در انجام فعالیت های کارآفرینانه تعریف شده است. با توجه به مطالب فوق الذکر، بازارگرایی نیز می تواند مقدمه ای بر گرایش کارآفرینانه تلقی شود (Tajeddini, 2010).
۲-۴-۹) ارتباط میان بازارگرایی و عملکرد سازمانی
بازارگرایی عاملی است که به شرکت ها کمک می کند ارزش بالاتری را در بلندمدت برای مشتریان خود ایجاد کنند. بازارگرایی اطلاعات مرتبط با نیازهای حال و آینده ی مشتریان را جمع آوری و هماهنگی میان بخشی را بین واحد ها ایجاد می کند و از طریق استراتژی های بازاریابی به مشتریان پاسخ می دهد، بازارگرایی باعث تمرکز یک پارچه ی تلاش ها و اقدامات افراد و واحدها و در نتیجه عملکرد بالاتر سازمان می شود. به علاوه، بازارگرایی باعث کسب اطلاعات بازار از خارج از سازمان و انطباق تصمیم گیری های سازمان با اطلاعات بازار می شود. در نتیجه محصول نهایی سازمان بیشتر با احتیاجات بازار سازگاری خواهد داشت و عملکرد سازمانی افزایش می یابد (سالار و غلامی، ۱۳۹۱).
آثاهن –گیما جهت عملیاتی سازی قابلیت های بازاریابی، فرآیندهای متعددی را تعریف کردند که هر کدام می تواند به وسیله ی شرکت، جهت رسیدن به مشتریان هدف و ایجاد ارزش افزوده برای کالاها و خدمات به کار گرفته شود. اولین فرایند، خدمت دهی به مشتریان است، به گونه ای که بتواند نیازهای خدیدار و مصرف کننده را برآورده کند. بسیاری از پژوهشگران بازاریابی معتقدند که خدمت دهی به مشتریان به گونه ای شاخص می تواند منجر به مزیت رقابتی شود. دومین فرایند، اثربخشی فعالیت های پیشبرد در رسیدن به رشد سهم بازار و فروش است. از این فعالیت ها برای برقراری ارتباط با بازارهای هدف استفاده می شود. سومین فرایند، داشتن شبکه ی توزیع قوی است به گونه ای که بتواند با توزیع کنندگان ارتباطی کارا و موثر برقرار کند. چهارمین فرایند، برقراری ارتباط با مشتری است. از این فرایند برای شناخت نظرات مشتری و مشارکت با او استفاده می شود. پنجمین فرایند، استفاده از تحقیقات بازاریابی برای شناختن نیازهای آشکار و پنهان مشتریان و بررسی کالاها و خدمات ارائه شده به وسیله ی رقبا است. آخرین فرایند، توانایی شرکت در ایجاد محصولی متمایز از نظر کیفیت، یمت، وجهه، خدمات و … است. هر یک از این متغیرها ارتباط مثبتی با عملکرد شرکت به خصوص در زمینه نوآوری، کارآفرینی، ایجاد مزیت رقابتی و افزایش فروش و سهم بازار دارد (Rodoula and Tsiotdou, 2010).
۲-۴-۱۰) پیامدهای بازارگرایی برای سازمان
سازمان هایی که می توانند بهتر نیازهای مشتری را پاسخ دهند و آنها را راضی کنند، مطمئنا از سطح عملکرد بالاتری برخوردار هستند. تحقیقاتی که توسط نارور و اسلاتر صورت گرفته، نشان دهنده رابطه مثبتی بین گرایش به بازار و عملکرد شرکت است. از سازمان هایی که در محیط رقابتی فعالیت می کنند، انتظار می رود که بیشتر بازارگرا باشند. بازارگرایی به عنوان یک حس غرور در سازمان، که در آن، کلیه ی واحدها و کارکنان در راستای ارضای نیازهای مشتریان گام برمی دارند، تعریف شده است. در واقع، ارضای نیازهای مشتریان هدف مشترک کلیه ی واحدها محسوب می شود و واحدهای سازمان به حرکت در این راستا افتخار می کنند. اما این نگرش، نیازمند آن است که کارکنان، یک حس تعلق و تعهد را نسبت به سازمانشان داشته باشند. می توان نتیجه گرفت که سطح بالاتر گرایش به بازار در سازمان می تواند باعث افزایش روحیه ی کار گروهی و کار جمعی و در نتیجه، افزایش تعهد در بین کارکنان سازمان شود. از سازمان هایی که در محیط رقابتی فعالیت می کنند، انتظار می رود که بیشتر بازارگرا باشند (Augusto and Coelho, 2009).
کوهلی و جاوورسکی به بررسی و تاثیر سه ویژگی محیطی بر روی بازارگرایی پرداخته اند. اولین عامل، پیچیدگی و تلاطم بازار است که به عنوان نرخ و میزان تغییرات در ترکیب نیازها و خواسته ها و ترجیحات مشتریان تعریف می شود. سازمان هایی که در محیط متلاطم فعالیت می کنند، بیشتر نیازمند تغییر محصولات خود با توجه به تغییر در نیازها و خواسته های مشتریان هستند و برعکس، در بازارهای با ثبات، شرکت ها کمتر نیاز دارند تا محصولات خود را با نیازهای در حال تغییر مشتریان هم جهت سازند و تعدیل کنند. دومین عامل محیطی که توسط کوهلی و جاوورسکی در سال ۱۹۹۰ مورد مطالعه قرار گرفته تا رابطه بین بازار و عملکرد تجاری را تبیین کند، شدت رقابت است. کوهلی و جاوورسکی بیان کرده اند در محیط غیررقابتی، شرکت یا سازمان، ممکن است دارای عملکرد خوبی باشد، حتی اگر بازار گرا نباشند، زیرا مشتریان با محصولات و خدمات شرکت خو گرفته اند. در مقابل، در شرایط رقابت شدید، مشتریان گزینه های متنوعی برای ارضای نیازها و خواسته های خویش دارند. بنابراین شرکت هایی که بازارگرا نیستند در محیط رقابتی به سرعت مشتریان خود را از دست خواهند داد. بنابراین بازارگرایی در شرایط رقابت از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود. سومین عامل می تواند تغییرات تکنولوژیکی باشد، که درواقع، همان میزان تغییرات تکنولوژیک رخ داده در صنعت خاص است. شرکت هایی که از تکنولوژی های پیشرفته استفاده می کنند، می توانند با بهره گرفتن از نوآوری تکنولوژیک، برای خود مزیت رقابتی ایجاد کنند. در مقابل سازمان هایی که با تکنولوژی ایستا فعالیت می کنند در بازارهای رقابتی، از موقعیت مناسبی برخوردار نخواهند بود و نمی توانند از تکنولوژی به عنوان یک مزیت رقابتی استفاده کنند (باقری و اصغری، ۱۳۹۲).
بخش پنجم
پیشینه تحقیق
مطالعات انجام شده در خارج کشور:
در این بخش به بررسی پژوهش های انجام شده در داخل و خارج کشور که مرتبط با پژوهش حاضر می باشند، پرداخته می شود. هدف و نتایج هر پژوهش نیز بررسی می گردد.
کو و ژانگ در سال ۲۰۱۴، پژوهشی را با عنوان: بازارگرایی و عملکرد شرکت و تاثیرات تعدیل گر یکپارپگی . پاسخگویی، انجام دادند. هدف اصلی از انجام این پژوهش بررسی تاثیر بازارگرایی بر عملکرد شرکت های چند ملیتی و تاثیر تعدیلگر یکپارچگی و پاسخگویی در ارتباط میان بازارگرایی و عملکرد می باشد. نتایج تحلیل حاکی از آن است که بازارگرایی تاثیر مثبت و معناداری بر عملکرد شرکت ها داشته و فشارهای یکپارچگی و پاسخگویی محیطی تاثیر بازارگرایی بر عملکرد شرکت را تعدیل می نمایند (Qu and Zhang, 2014, pp: 1-6).
راسلا در سال ۲۰۱۴، پژوهشی را با عنوان: مشتری گرایی، قابلیت های نوآوری و عملکرد شرکت، هدف از اجرای این پژوهش بررسی تاثیر مشتری گرایی و قابلیت های نوآوری بر عملکرد شرکت می باشد. نتایج حاصل از پژوهش نشان دادند که مشتری گرایی بر توانایی خلاقیت و توانایی های نوآوری شرکت تاثیر گذار است و قابلیت های نوآوری بر عملکرد شرکت تاثیرگذار می باشد (Racela, 2014, pp: 16-23).
آلتانتاش و همکاران در سال ۲۰۱۳، پژوهشی را با عنوان : ارتباط میان استراتژی محوری و بازارگرایی با عملکرد سازمان، با توجه به نقش نوآوری، انجام دادند. هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط میان استراتژی محوری و بازارگرایی با عملکرد سازمان است. نتایج حاصل از پژوهش نشان دادند که استراتژی محوری و بازارگرایی با عملکرد شرکت ارتباط مثبت و معناداری دارند. از سوس دیگر نوآوری نقش واسطه را میان این ارتباط ایفا می کند، بدین صورت که استراتژی محوری و بازارگرایی ارتباط مثبت و معناداری با نوآوری دارند و نوآوری نیز ارتباط مثبت و معناداری با عملکرد سازمان (Altuntas et al.., 2013, pp: 413-419).
بوسو و همکاران در سال ۲۰۱۳، پژوهشی را با عنوان: گرایش به کارآفرینی، بازارگرایی، ویژگی های شبکه و عملکرد شرکت، انجام دادند. هدف از پژوهش ایشان بررسی تاثیر گرایش به کارآفرینی، بازارگرایی و عملکرد شرکت است. نتایج حاصل از پژوهش نشان دادند که گرایش به کارآفرینی و نیز بازارگرایی؛ عملکرد شرکت ها را بهبود می بخشد (Boso et al.., 2013, pp: 708–۷۲۷).
وولا و همکاران در سال ۲۰۱۲، پژوهشی را با عنوان: تاثیر بازارگرایی، فرصت های تکنولوژیک و تجارت الکترونیک بر عملکرد، انجام دادند. هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی تاثیر بازارگرایی، فرصت های تکنولوژیک و تجارت الکترونیک بر عملکرد می باشد. نتایج حاصل از تحقیق نشان دادند که بازارگرایی و فرصت های تکنولوژیکی بر عملکرد شرکت تاثیر دارند و در این میان نوآوری نقش واسطه را ایفا می نماید. بدین معنا که بازارگرایی و فرصت های تکنولوژیکی بر نوآوری تاثیر داشته و نوآوری نیز بر عملکرد شرکت تاثیرگذار می باشد (Voola et al.., 2012, pp: 136-146).
ایدار و همکاران، در سال ۲۰۱۲، پژوهشی را با عنوان: تاثیر بازارگرایی به عنوان یک متغیر تعدیل گر در ارتباط میان فرایند برنامه ریزی استراتژیک و عملکرد شرکت، انجام دادند. با این پژوهش ایشان درصدد بررسی تاثیر بازارگرایی به عنوان متغیر تعدیلگر در ارتباط میان فرایند برنامه ریزی استراتژیک و عملکرد شرکت در شرکت های متوسط و کوچک کشور مالزی می باشد. نتایج حاصل از تحقیق نشان دادند که ارتباط مثبت و معنی داری بین برنامه ریزی استراتژیک در شرکت های مذکور و عملکرد این شرکت ها وجود دارد و بازارگرایی ارتباط میان برنامه ریزی استراتژیک و عملکرد سازمانی را تعدیل می نماید. از سوی دیگر نتایج نشان دادن که بازارگرایی نیز ارتباط مثبت و معناداری با عملکرد شرکت های کوچک و متوسط دارد (Idar et al.., 2012, pp:68-75).
رودولا و سیودتو در سال ۲۰۱۰، پژوهشی را با عنوان: بررسی تاثیر بازارگرایی بر عملکرد خدمات، را انجام دادند. هدف از اجرای این پژوهش بررسی تاثیر سه بعد بازارگرایی (مشتری مداری، رقیب مداری و هماهنگی بین وظیفه ای) بر عملکرد کسب و کار می باشد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها اثبات کردند که مشتری گرایی تاثیر مستقیم و معناداری بر عملکرد خدمات دارد و رقیب مداری و هماهنگی بین وطیفه ای به طور غیرمستقیم از طریق مشتری مداری بر عملکرد خدمات تاثیر گذار هستند (Rodoula and Tsiotdou, 2010, pp: 375-403).
ویی و آتاهنه-جیما در سال ۲۰۰۹، پژوهشی را با عنوان: نقش تعدیل کنندگی سیستم پاداش در ارتباط میان بازارگرایی و عملکرد محصول جدید در چین، انجام دادند. هدف از اجرای پژوهش مذکور بررسی ارتباط میان بازارگرایی و عملکرد محصول جدید در کشور چین و نیز نقش تعدیل گر سیستم پاداش در این رابطه می باشد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده های پژوهش حاکی از آن است که بازارگرایی ارتباط مثبت و معناداری بر عملکرد کسب و کار دارد و نیز مدیریت منابع انسانی (سیستم پاداش) رابطه میان بازارگرایی و عملکرد شرکت را تعدیل می نماید (Wei and Atuahene-Gima, 2009, pp: 89-96).
ژنگ ژو و همکاران در سال ۲۰۰۹، پژوهشی را با عنوان: بازارگرایی، مزیت رقابتی و عملکرد شرکت انجام دادند. هدف از اجرای پژوهش مذکور بررسی چگونگی تاثیر ارزش مشتری بر بازارگرایی و سایر پیامدهای آن نظیر مزیت رقابتی و عملکرد شرکت می باشد. یافته های پژوهش نشان دادند که بازارگرایی و مشتری مداری بر کسب مزیت رقابتی شرکت ها تاثیر دارد و شرکت ها می توانند با نوآوری به مزیت رقابتی دست یابند و مزیت رقابتی نیز بر عملکرد شرکت تاثیر گذار است
(Zheng Zhou et al.., 2009, pp: 1063-1070).
اولاواریتا و فریدمن در سال ۲۰۰۸، پژوهشی را با عنوان: بازارگرایی، منابع دانش محور و عملکرد شرکت، انجام دادند. هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی ارتباط میان بازارگرایی، منابع دانش محور و عملکرد شرکت می باشد. نتایج اثرات معنادار بازارگرایی، تخمین بازار و نوآوری بر روی عملکرد برتر شرکت نشان دادند (Olavarrieta and Friedmann, 2008. pp: 623-630).
هاگلند و همکاران در سال ۲۰۰۷، پژوهشی را با عنوان: بازارگرایی و عملکرد شرکت در صنعت خدماتی، انجام دادند. هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی ارتباط میان بازارگرایی و عملکرد در صنایع خدماتی می باشد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بازارگرایی تنها با سودآوری ارتباط دارد و با نرخ بازگشت سرمایه ارتباطی ندارد و به طور کلّی بازارگرایی ارتباط مثبت و معناداری بر عملکرد شرکت های خدماتی دارد (Haugland et al.., 2007, pp: 1191-1197).
کانو و همکاران در سال ۲۰۰۴، پژوهشی را با عنوان: فراتحلیلی از ارتباط میان بازارگرایی و عملکرد شرکت، انجام دادند. هدف ایشان از اجرای پژوهش حاضر بررسی ارتباط بازارگرایی بر عملکرد شرکت می باشد. یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها دلالت از این دارند که ارتباط مثبت و معناداری میان بازارگرایی و عملکرد شرکت وجود دارد (Cano et al.., 2004, pp: 179-200).
مطالعات انجام شده در داخل کشور:
باقری و اصغری در سال ۱۳۹۲، پژوهشی را با عنوان: بررسی هماهنگی میان استراتژی های سطح کسب و کار و بازارگرایی در چارچوب مراحل چرخه عمر سازمان، انجام دادند. این پژوهش در پی آن است تا شرکت های فعال در صنایع غذایی استان مازندران را به صورت موردی مطالعه و بررسی نماید که آیا مراحل مختلف چرخه عمر سازمان (معرفی، رشد، بلوغ و افول) می توانند رابطه بین استراتژی های رقابتی در سطح کسب و کار و بازارگرایی را تحت تاثیر قرار دهند. با توجه به نتایج به دست آمده از تحقیق می توان نتیجه گرفت که میان استراتژی های رقابتی سطح کسب و کار و بازارگرایی با مراحل چرخه حیات سازمان در شرکت های مورد مطالعه هماهنگی وجود دارد (باقری و اصغری، ۱۳۹۲، ص ص ۱۲۵-۱۰۹).
سالار و همکاران در سال ۱۳۹۱، پژوهشی را با عنوان : طراحی الگوی ارتباط بازارمداری، یادگیری مداری و نوآوری مداری و عملکرد شرکت های مواد غذایی در بورس، انجام دادند. در این پژوهش ارتباط میان بازارمداری، یادگیری مداری و نوآوری مداری و عملکرد شرکت های مواد عذایی در بورس بررسی شده است. نتایج نشان می دهند که بازارمداری، یادگیری مداری و نوآوری مداری بر عملکرد شرکت ها تاثیر مثبت می گذارند. تاثیر بازارمداریبیش از سایر متغیرها است که نشان دهنده ی اهمیت بازارمداری برای شرکت ها می باشد (سالار و همکاران، ۱۳۹۱، ص ص ۲۳-۹).
قنواتی و صمدی در سال ۱۳۹۱، پژوهشی را با عنوان: تاثیر گرایش بازار و فرهنگ سازمانی بر عملکرد شرکت های کوچک و متوسط فعال در استان تهران، انجام دادند. در این پژوهش تاثیر دو مفهوم کلیدی گرایش بازار و فرهنگ سازمانی بر عملکرد این شرکت ها آزمون می شود. یافته های تحقیق نشان می دهد گرایش بازار تا حدودی برخاسته از فرهنگ سازمانی است و هر دو تاثیر مثبت اما غیرمعنی داری بر عملکرد مالی شرکت ها دارند. نتایج آزمون مدل در شرکت های کوچک و متوسط مسیر فرهنگ سازمانی – گرایش بازار- عملکرد مشتری- عملکرد مالی را تایید می کند (قنواتی و صمدی، ۱۳۹۱، ص ص ۹۲-۷۳).
مدهوشی و همکاران در سال ۱۳۹۱، پژوهشی را با عنوان: تاثیر بازارگرایی و گرایش کارآفرینانه بر نوآوری در کسب و کارهای کوچک و متوسط، انجام دادند. این مقاله در پی آن است که چگونگی تاثیر بازارگرایی و گرایش کارآفرینانه بر نوآوری را در کسب و کارهای کوچک و متوسط شرق مازندران بررسی کند. بر اساس نتایج، ارتقای بازارگرایی هم به صورت مستقیم و هم غیر مستقیم به کمک متغیر گرایش کارآفرینانه به افزایش نوآوری می انجامد (مدهوشی و همکاران، ۱۳۹۱، ص ص ۱۳۶-۱۱۵).
قاسمیه و عبدالهی در سال ۱۳۹۱، پژوهشی را با عنوان: تبیین رابطه اقدامات کارآفرینانه ی شرکتی بر عملکرد سازمانی (یک مطالعه تجربی)، انجام دادند. این پژوهش به دنبال ارائه ی چارچوب مفهومی برای سنجش کارآفرینی شرکتی به وسیله ی ادغام یافته های پژوهشی پیشین می باشد و از طرفی تاثیر اقدامات کارآفرینی شرکتی بر عملکرد شرکت های خصوصی و دولتی کارآفرین بررسی شده است. نتایج آزمون نشان می دهند که بین تمامی متغیرهای مطالعه به جز ریسک پذیری و رضایتمندی کارکنان همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد (قاسمیه و عبدالهی، ۱۳۹۱، ص ص ۴۶-۲۷).
سالار و غلامی اواتی، در سال ۱۳۹۱، پژوهشی را با عنوان: بررسی ارتباط بین بازارمداری و عملکرد شرکت های مواد غذایی بورس، هدف از انجام این تحقیق، بررسی ارتباط بین بازارمداری، یادگیری مداری، مدیریت کیفیت جامع ، نوآوری مداری و عملکرد شرکت های مواد غذایی پذیرفته شده در بورس ایران است. نتایج تحقیق نشان می دهد که کلیه ی متغیرهای تحقیق بر عملکرد تاثیر مثبت می گذارند. اما تاثیر بازارمداری از سایر متغیرها بیشتر است. اما تاثیر بازارمداری از سایر متغیرها بیشتر است. بازارمداری از طریق متغیرهای واسطه ای یادگیری مداری، مدیریت کیفیت جامع، یادگیری مداری بر نوآوری و نوآوری نیز بر عملکرد سازمانی تاثیر می گذارد (سالار و غلامی، ۱۳۹۱، ص ص ۸۰-۵۷).
پاکدل و همکاران، در سال ۱۳۹۰، پژوهشی را با عنوان: ارزیابی بازارگرایی، نوآوری و وفاداری مشتری بر عملکرد کسب و کار (مطالعه موردی: گروه پوشاک پل)، انجام دادند. هدف پژوهش مذکور بررسی رابطه بازارگرایی، نوآوری و وفاداری مشتریان با عملکرد کسب و کار گروه پوشاک پل می باشد. در راستای دست یابی به این هدف پرسنل واحدهای تولید، اداری، مالی، بازرگانی، کنترل کیفیت، انبارداری و طراحی گروه پوشاک پل به عنوان جامعه آماری تحقیق جهت جمع آوری داده ها در نظر گرفته شد. تحلیل داده های تحقیق و آزمون فرضیات بیانگر این است که در گروه پوشاک پل، افزایش درجه نوآوری نتیجه افزایش سطح بازارگرایی بوده و این امر خود به عملکرد نوآوری بهتر در شرکت می انجامد، نتیجه رشد عملکرد نوآورانه شرکت نیز افزایش وفاداری مشتریان است که در نهایت افزایش سطح عملکرد کسب و کار را به دنبال دارد (پاکدل و همکاران، ۱۳۹۰، ص ص ۲۶-۱).
اعرابی و محمدی در سال ۱۳۸۸، پژوهشی را با عنوان: تاثیر بازارگرایی بر عملکرد شرکت های ایرانی فعال در بازار بورس تهران، انجام دادند. این تحقیق نحوه ی اندازه گیری سازه ی بازارگرایی را براساس مفهوم پردازی نارور و اسلاتر (۱۹۹۰)، در شرایط خاص محیطی ایران مورد توجه قرار داده و تاثیر بازارگرایی را بر عملکرد شرکت های ایرانی بررسی می کند. نتایج تحقیق نشان می دهد که بازارگرایی بر عملکرد ذهنی، عینی و کلی شرکت تاثیر معنادار و مثبت دارد (اعرابی و محمدی، ۱۳۸۸، ص ص ۲۵-۱).
قربانی و همکاران در سال ۱۳۸۸، پژوهشی را با عنوان : تاثیر بازاریابی داخلی بر بازارگرایی و عملکرد سازمانی در صنعت هتلداری انجام دادند. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر بازاریابی داخلی بر بازارگرایی و عملکرد سازمانی است. براساس نتایج حاصل از انجام تجزیه و تحلیل داده ها مشخص شد که بازاریابی داخلی از طریق بازارگرایی بر عملکرد سازمانی موثر است (قربانی و همکاران، ۱۳۸۸، ص ص ۴۲-۲۵).
حیدرزاده و نایب زاده در سال ۱۳۸۸، پژوهشی را با عنوان: ارزیابی تاثیر بازارگرایی توسعه یافته (EMO) بر عملکرد کسب و کار شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار و ارائه چارچوب کاربردی، انجام دادند. این پژوهش به بررسی رویکردهای مختلف در زمینه بازارگرایی می پردازد. هدف بهبود مفهوم سازی و سنجش بازارگرایی با معرفی یک مدل جدید بر مبنای سه معیار مختلف بازارگرایی شامل معیار کوهلی و جاوورسکی (۱۹۹۰)، معیار نارور و اسلاتر (۱۹۹۰)، و معیار ماتسونو و منتزر (۲۰۰۰)، می باشد. پژوهش حاضر به بررسی ماهیت رابطه بین بازارگرایی و عملکرد کسب و کار پرداخته و بر برخی از مهمترین عوامل تاثیرگذار در این زمینه شامل عوامل محیط درونی، محیط بیرونی و همچنین نوع استراتژی کسب و کار متمرکز می گردد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان دادند که از بین تمامی متغیرهای درون سازمانی تنها تاکید مدیریت ارشد بر بازارگرا بودن با بازارگرایی توسعه یافته دارای ارتباط مستقیم بوده و ارتباط مستقیم بازارگرایی توسعه یافته و شاخص بازگشت دارایی ها و سهم بازار نیز تایید شد. در رابطه با فرضیاتی در زمینه اثرتعدیل کننده متغیرهای برون سازمانی در رابطه بازارگرایی توسعه یافته و عملکرد کسب و کار نیز می توان گفت رابطه معکوس موانع ورود/خروج با شدت رابطه بین بازارگرایی توسعه یافته و بازگشت دارایی ها، بازگشت فروش و بازگشت سرمایه، رابطه مستقیم میزان رقابت با شدت رابطه بین بازارگرایی توسعه یافته و بازگشت دارایی ها، رابطه معکوس آشفتگی تکنولوژیک با شدت رابطه بین بازارگرایی توسعه یافته و سهم بازار، رابطه مستقیم قدرت عرضه کننده با شدت رابطه بین بازارگرایی توسعه یافته و سهم بازار، رابطه مستقیم آشفتگی بازار با شدت رابطه بین بازارگرایی توسعه یافته و گردش کل دارایی ها، بازگشت سرمایه و بازگشت دارایی ها، رابطه معکوس قدرت خریدار با شدت رابطه بین بازارگرایی توسعه یافته و بازگشت سرمایه و بازگشت دارایی ها و رابطه مستقیم نرخ رشد بازار با شدت رابطه بین بازارگرایی توسعه یافته و بازگشت فروش به تایید رسید (حیدرزاده و نایب زاده، ۱۳۸۸، ص ص ۳۹-۱۳).
دیواندری و همکاران، در سال ۱۳۸۷، پژوهشی را با عنوان: بررسی رابطه بین بازارگرایی و عملکرد بانک های تجاری ایران، در تحقیق حاضر بازارگرایی بانکهای تجاری کشور به عنوان یک عامل موثر مورد توجه قرار گرفته و رابطه بین بازارگرایی و عملکرد بانک های تجاری بررسی شده است. یافته ها نشان می دهند که بازارگرایی ارتباط مثبت و معناداری با عملکرد بانکهای تجاری دارد (دیواندری و همکاران، ۱۳۸۷، ص ص ۴۰-۱۷).
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-07-23] [ 01:14:00 ق.ظ ]
|