– حفظ تعادل منطقهای از طریق نقشآفرینی در شمال به دلیل ناتوانی در نقشآفرینی سنتی در مناطق جنوبی خود و نیز خروج از انزوای بین المللی ایجاد شده توسط آمریکا؛
– منافع سیاسی و فرهنگی با تقویت حوزه تمدن و فرهنگ فارسی در منطقه؛
– منافع اقتصادی: ظرفیتهای اقتصادی ایران در زمینههایی چون استخراج نفت و گاز، احداث خطوط لوله و پالایشگاه و صادرات کالاهای مصرفی فرصتهای اقتصادی در اختیار ایران قرار میدهد تا به منافع اقتصادی دست یابد.[۱۲۹]
– حفظ ثبات و امنیت منطقهای نیز یکی از هدفهای اصلی سیاست خارجی ایران در آسیای مرکزی شناخته شده است. مهدی سنایی معتقد است با توجه به اینکه امنیت و ثبات در این منطقه پیش از این توسط ابر قدرت سابق تأمین میشده است، جمهوری اسلامی ایران تلاش دارد که خلاء موجود با همکاریهای دوجانبه و چندجانبه پر شود.[۱۳۰] اولیویه روآ نیز معتقد است که هدف سیاست خارجی ایران در منطقه جلوگیری از پرشدن خلاء ایجاد شده از فروپاشی شوروی بوسیله کشورهایی چون آمریکا، ترکیه و عربستان (در حوزۀ مذهبی) بوده است. وی معتقد است که ایران خود هرگز به فکر پر کردن این خلاء نیفتاده است و بوسیله کارت روسیه در محور استراتژیک شمال ـ جنوب (مسکو، ایروان، تهران)، در مقابل محور غرب ـ شرق ( واشنگتن، آنکارا، باکو، تاشکند) نقش بازی نموده است.[۱۳۱]
در راستای بررسی اهداف و منافع سیاسی ایران در منطقه، چنانچه بطور گذرا به روابط ایران با هر یک از این کشورها نگاه کنیم، درمییابیم که رابطۀ ایران با همۀ کشورهای آسیای مرکزی در یک سطح نیست. شاید بتوان روابط با ترکمنستان را در بالاترین سطح نسبت به سایر کشورهای منطقه دانست. ملاقاتهای مکرر صفرمرادنیازف رئیس جمهور وقت ترکمنستان از ایران و آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور ایران از ترکمنستان (که توسط رؤسای جمهور بعدی نیز دنبال شد) بیانگر این مسأله است.[۱۳۲] حجم مبادلۀ تجاری نیز با ترکمنستان همواره نسبت به سایر کشورهای منطقه در بالاترین حد بوده است. (جدولهای ص ۵۱ و۵۲)
روابط با تاجیکستان نیز در سطح بالایی قرار دارد. ایران اولین کشوری بود که در سال ۱۳۷۰ ه.ش سفارتخانۀ خود را در شهر دوشنبه افتتاح کرد. البته همکاریها در زمینه های فرهنگی آشکارتر است. به عنوان مثال دو کشور همواره برنامههایی برای توسعه و تقویت زبان فارسی در تاجیکستان داشتهاند. ایجاد کتابخانههایی در شهرهای دوشنبه و کولاب و نیز تشکیل پژوهشکده زبان برای گسترش زبان فارسی از دیگر فعالیتهای ایران در این کشور است.[۱۳۳] همکاری دو کشور در مورد آب نیز یکی از مهمترین قسمتهای روابط بویژه در سالهای اخیر است.[۱۳۴] حمل و نقل بخش عمدهای از صادرات و واردات تاجیکستان در سال ۸۶ نیز از مسیر ریلی ایران و بندر شهید رجایی به بازارهای مصرف صورت گرفته است.[۱۳۵]
روابط با قزاقستان بیشتر متکی به یک رشته از توافقهای تجاری و حمل و نقل است که در ژانویۀ ۱۹۹۶ و ژوئیۀ ۱۹۹۷ امضا گردید. البته توافقنامۀ معاوضۀ نفت (سوآپ)[۱۳۶] نیز بخش مهمی از روابط دو کشور را تشکیل میدهد.[۱۳۷]
روابط با قرقیزستان ضعیف و از نظر مبادلۀ تجاری همواره پائینترین سطح را در میان کشورهای آسیای مرکزی داشته است. (جدولهای ص ۵۱ و ۵۲) روابط با ازبکستان نیز تا حدی سرد میباشد. زیرا تاشکند همواره نگران احیای بنیادگرایی و نیز ملیگرایی تاجیکی بوده که معتقد است ایران از آن حمایت میکند و ممکن است در میان جمعیت فارسی زبان سمرقند و بخارا مشکلاتی ایجاد کند. به همین دلیل در دیدار سال ۱۹۹۳ رئیس جمهور ایران از تاشکند، کریموف اجازۀ بازگشایی مرکز فرهنگی ایران در سمرقند را نداد. ازبکستان همچنین تنها کشور منطقه بود که از قانون تحریمهای آمریکا علیه ایران حمایت کرد.[۱۳۸]
اولیویه روآ معتقد است که سیاست ایران در آسیای مرکزی بعد از ۱۹۹۱ احتیاط آمیز بود و این کشور سعی نمود با ایجاد روابط نزدیک با روسیه از نفوذ آمریکا و ترکیه در این منطقه جلوگیری نماید. وی همچنین معتقد است که تهران در این هنگام به مسکو به چشم وزنهای که نباید در مقابل آمریکا تضعیف شود مینگریست[۱۳۹] و با توجه به آنچه که در بالا به آن اشاره شد، این دیدگاه منطقی به نظر میرسد.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید.

عکس مرتبط با اقتصاد

    1. اهداف و منافع فرهنگی

در سالهای آغاز استقلال آسیای مرکزی، علایق فرهنگی بیش از هر زمان دیگری مورد توجه ایران قرار داشت. پس از استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی، پیش از همه سوابق تاریخی و زمینه های اشتراک میان ایران و این منطقه مورد توجه قرار گرفت. از این میان به مواردی همچون سنن مشترک، دین مشترک و علاقه به زبان فارسی در منطقه اشاره شده است.
الف) تاریخ و سنن مشترک
بخش اعظم سرزمینهای کنونی آسیای مرکزی دارای پیشینه مشترک با ایران است و از سوی دیگر علاقه مردم آسیای مرکزی به ایران، در سنتهای مشترک آنها ریشه دارد. برگزاری عید باستانی ـ ایرانی نوروز که ریشه آن به پیش از اسلام باز میگردد توسط ازبکها و تاجیکها که سنی مذهباند نشان از تاریخ مشترک این منطقه با ایران دارد که بر آداب و رسوم مردم تأثیر نهاده است. جاده ابریشم نیز در طی تاریخ حلقه اتصالی بوده است میان ایران و آسیای مرکزی. یکی دیگر از عوامل مهمی که موجب نزدیکی ایران و آسیای مرکزی میشود و ناشی از روابط تاریخی ایران با این منطقه است، وجود اقلیتهایی از هر دو طرف در آن سوی مرزهاست. از زمانی که رفت و آمد میان ایرانیان با اقوام آسیای مرکزی از طریق جادۀ ابریشم وجود داشت، عده زیادی از ایرانیان به مناطق آسیای مرکزی مهاجرت نموده و در آنجا ساکن شدند که البته امروزه بسیاری از آنها در دو جمهوری ازبکستان و تاجیکستان زندگی میکنند و بسیاری نیز از آسیای مرکزی به ایران مهاجرت نمودند. در ایران هم اکنون جمعیت عظیمی از مردم ترکمن در نواحی مختلف استان مازندران و در مرزهای ترکمنستان زندگی میکنند. اقلیت کوچکی (نزدیک به ده هزار نفر) از قزاقها نیز که در دهه ۱۹۳۰ میلادی به ایران مهاجرت نمودند، در گرگان ساکن هستند.[۱۴۰]
ب) اسلام
اسلام بخشی از هویت مردمان آسیای مرکزی است که قبل و پس از استقلال این جمهوریها نقش مؤثری در وحدت قومی و ملی این جمهوریها ایفا کرده است. بعد از فروپاشی شوروی در آسیای مرکزی، مذهب (اسلام) به عنوان اساس ابراز هویت ملی اهمیت یافت. البته مردم آسیای مرکزی بیشتر سنی مذهب و اهل فرقه حنفی هستند.
در ابتدای فروپاشی، تحلیلها بر این اساس بود که در آسیای مرکزی علاوه بر مسأله ملیتها، مرزبندیهای انجام شده در دوران استالین و مشکلات اقتصادی، اسلام گرایی نیز میتواند از کانونهای بیثباتی در منطقه باشد و با توجه به پیشینه نفوذ تاریخی و فرهنگی ایران در منطقه، سیاست خارجی فعال جمهوری اسلامی ایران میتواند موجب تقویت بنیادگرایی شود. در حالی که جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا تلاش نمود که با سیاست خارجی ملایم، این باور را در منطقه ایجاد کند که هدف اولیه ایران، ایجاد همکاری و ثبات در منطقه است.[۱۴۱] الهه کولایی نیز معتقد است که ایران در این منطقه در پرتو نگرش واقعگرایانه، گسترش همکاریهای اقتصادی ـ فرهنگی را مورد توجه قرار داد.[۱۴۲] روآ علت استفاده نکردن از اهرم اسلام در منطقه را از سوی ایران، برنیانگیختن خصومت روسیه، فقدان ظرفیتهای لازم در منطقه و شکلگیری سیاست خارجی ایران در این منطقه توسط وزارت امور خارجه، (نه نهادهای غیررسمی) میداند.[۱۴۳]
پ) زبان فارسی
زبان فارسی در آسیای مرکزی زبان شناخته شده و رایج است. تاریخ مشترک این مناطق با ایران موجب شده است که زبان فارسی امروزه در کشورهای افغانستان، تاجیکستان و برخی مناطق ترکمنستان، قزاقستان، ازبکستان و قرقیزستان رواج داشته باشد. این سابقه تاریخی موجب شده است که پس از استقلال، این جمهوریها در دانشگاههای خود توجه خاصی به زبان فارسی بنمایند که در صفحه های آینده خلاصهای از این همکاریها بیان شده است.[۱۴۴]
با این حال ایران از سیاستهای نژادی برای پیشبرد اهداف خود در منطقه استفاده نمیکند. اولیویه روآ تمایل نداشتن به بازی با کارت نژادی را از مشخصه های دائمی سیاست خارجی ایران میداند. وی در توضیح علت این امر معتقد است که بازی نژادی ممکن است جامعه چند نژادی ایران را شعلهور کند. برای مثال ایران هرگز همبستگی نژادی با آذریها را تصدیق نکرد. زیرا این موضوع میتواند احساسات ملی گرایانه آذریها را تحریک نماید.[۱۴۵] ترکیب قومی ایران نیز به علاقمندی آن در حفظ ثبات در تمام منطقه دریای خزر کمک میکند. حدود ۳/۱ جمعیت آن، آذریتبار هستند و همچنین گروه بزرگی از ترکمنها نیز وجود دارند.[۱۴۶] بازی با هویت نژادی تاجیکها نیز میتواند خصومت ترکها، (ازبکها، قرقیزها و قزاقها) که اکثر جمعیت مسلمانان دولتهای تازه به استقلال رسیده آسیای مرکزی را شامل میشوند، به همراه داشته باشد. همچنین با وجود اینکه ایران گاه به ارتباط زبانی تأکید میکند، ولی در واقع میتوان گفت که اهمیت سیاسی کمی برای همبستگی زبانی قائل شده است.[۱۴۷]

    1. اهداف و منافع اقتصادی

منابع و ذخایر زیرزمینی، بزرگترین منبع کسب درآمد در اقتصاد جمهوریهای آسیای مرکزی است. این جمهوریها دارای منابع زیرزمینی و نیز ذخایری از مواد خام هستند که میتواند در رشد و توسعه صنعتی آنها مفید باشد. با فروپاشی شوروی این جمهوریها تلاش نمودند با بهره گرفتن از این ذخایر و منابع، وضعیت اقتصادی خود را بهبود بخشیده و از وابستگی خود به روسیه بکاهند. از این نظر رابطه ایران و کشورهای آسیای مرکزی میتوانست وارد مرحله جدیدی شود. موضوع ادغام در سیستم اقتصاد بین المللی میتواند زمینهساز روابط گستردهتر ایران و این کشورها باشد. برخی تحلیلگران معتقدند است که بدون استفاده از خطوط ارتباطی ایران، ادغام کشورهای آسیای مرکزی در اقتصاد جهانی امکان پذیر نیست. با توجه به اینکه نفت اصلیترین حلقه اتصال اقتصاد ایران با اقتصاد جهانی است، لذا ادغام کشورهای نفتخیز حاشیه خزر در اقتصاد جهانی بدون در نظر گرفتن موقعیت ایران از نظر امکانات ارتباطی (جادهای، راهآهن و نظیر آن) و نیز تجارب اداری و بین المللی ایران ممکن نیست.[۱۴۸] هرزیگ نیز زیربناهای حمل و نقل به نسبت توسعه یافتۀ ایران را به عنوان پلی به اقتصاد جهانی برای کشورهای محصور آسیای مرکزی میداند.[۱۴۹] از نظر روابط اقتصادی نیز ایران بویژه با ترکمنستان روابط نزدیکی دارد. انتقال گاز از ترکمنستان به ایران و استفاده از آن در شمال کشور، یکی از قسمتهای مهم این رابطه محسوب میشود.[۱۵۰] به این ترتیب منافع اقتصادی ایران در منطقه بیشتر ناشی از دو عنصر است:
۱- موقعیت ترانزیتی کشور ایران:[۱۵۱] فروپاشی شوروی احیای نقش تاریخی ایران به عنوان پل ارتباط سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا را به همراه داشته است. مهدی سنایی در این باره معتقد است: “در گذشته تمام خطوط ارتباطی آسیای مرکزی به دنیا به سمت شمال طراحی و اجرا شده بود. ولی امروزه کشورهای جهان برای ارتباط با آسیای مرکزی چارهای جز عبور از افغانستان، ترکیه، چین، ایران یا روسیه ندارند. با توجه به اینکه راه چین بسیار دور و راه افغانستان بسیار ناامن است و ترکیه خود برای ارتباط با آسیای مرکزی نیازمند به خطوط ارتباطی ایران است، بنابراین نقش ایران افزایش یافته است”.[۱۵۲] از آنجا که کشورهای منطقه آسیای مرکزی کشورهای بستهای هستند که به آبهای آزاد دسترسی ندارند، لذا توسعه خطوط راهآهن و راه های حمل و نقل بین المللی و توسعه بنادر برای پاسخگویی به این نیاز رو به گسترش میتواند منبع درآمد خوبی برای ایران باشد.[۱۵۳] از سال ۱۹۹۰ میلادی، ترکمنستان و جمهوری اسلامی ایران برای احداث لوله در ایران جهت صدور گاز این کشور به ترکیه و پاکستان به توافق رسیدند. ایران در تاریخ ۲۰ ژانویه ۱۹۹۵ قراردادی با ترکمنستان امضا کرد که براساس آن نفت صادراتی ترکمنستان در مرحلۀ نخست از راه های روی زمین به ایران منتقل خواهد شد و در مراحل بعدی از راه لوله به پالایشگاههای ایران و آنگاه از راه بنادر ایرانی خلیج فارس به دنیای خارج صادر خواهد شد.[۱۵۴] البته در نهایت تعیین نقش ایران در آسیای مرکزی بستگی به روابط ایران با برخی طرفهای ذی نفع در آسیای مرکزی مثل روسیه، اروپا و آمریکا دارد.[۱۵۵]
۲- همکاریهای اقتصادی در قالب اکو و تجارت منطقهای: همکاری اقتصادی ایران با این منطقه در راستای گسترش تجارت و بازرگانی در منطقه میباشد. ایران بویژه در اوایل فروپاشی شوروی و استقلال این کشورها بر روی تجارت با این کشورها به عنوان بازاری برای صادرات خود امید بسیاری داشت. ولی در عمل دشواریهای بیشتری وجود داشت. هرزیگ منافع اقتصادی حقیقی کسب شده توسط ایران را اندک میداند:”در سال ۱۹۹۰ محسن نوربخش وزیر اقتصاد و دارایی تخمین زد که قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی یک بازار ۸ تا ۱۰ میلیارد دلاری بالقوه برای صادرات ایران داشته باشد. در حالیکه صادرات ایران به آسیای مرکزی از رقم نزدیک به هیچ در سال ۱۹۹۰، به رقم ۳۴۹ میلیون دلار در سال ۱۹۹۶ رسید و واردات آنها تنها ۱۱۱ میلیون دلار بود”. با این حال وی نتایج امنیتی و سیاسی ناشی از روابط اقتصادی، انرژی و حمل و نقل را مثبت و باعث نزدیکتر شدن این کشورها به یکدیگر معرفی میکند. وی این همکاریها را در نهایت موجب ایجاد صلح، ثبات و رفاه در منطقه میداند.[۱۵۶]

    1. ابزارهای ایران برای دستیابی به اهداف خود در آسیای مرکزی

ایران برای کسب نفوذ در منطقه و اجرای سیاست خارجی خود از ابزارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مختلفی استفاده میکند که به مهمترین آنها اشاره میشود:
الف) ابزارهای سیاسی
۱– برقراری و گسترش روابط دوجانبه

  • برقراری روابط دیپلماتیک و افتتاح سفارتخانه در کشورهای منطقه: جمهوری اسلامی ایران از بدو استقلال این جمهوریها ضمن شناسایی این کشورها سعی در برقراری روابط سیاسی و دیپلماتیک و تأسیس کنسولگری و سفارتخانه در این کشورها نموده است. همچنین در عرض یک سال بعد از استقلال این جمهوریها ایران بیش از ۳۰ تفاهمنامه و موافقتنامه با جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز به امضا رساند. (پرواز مستقیم از تهران و دیگر شهرهای ایران به پایتختهای این کشورها، شرکتهای تولیدی- خدماتی در رشته های ساختمانی، صنعتی، کشاورزی و خدمات، مسائل مربوط به هتلسازی و تجارت و انتقال کالا)[۱۵۷]
  • مسافرت سران کشورهای منطقه به ایران و مسافرت رئیسجمهور ایران به منطقه: از همان آغاز استقلال کشورهای آسیای مرکزی، ایران دیدارهایی را در عالیترین سطوح ترتیب داد و تاکنون نیز ادامه دارد. رؤسای جمهور ایران و کشورهای منطقه بارها دیدارهای متقابل داشتهاند و ملاقاتها در سطح پائینتر نیز همواره جریان داشته است.

۲- همکاریهای چندجانبه و منطقهای
مهمترین مورد قابل بررسی در این عرصه تاکنون اکو بوده است. در خصوص تاریخچه و عملکرد اکو تاکنون مطالب بسیاری گفته شده است که از آنجا که خارج از موضوع این بحث میباشد، به آن نمیپردازیم. نکتۀ مهم در رابطه با این سازمان در آسیای مرکزی این است که هدف ایران از همکاری منطقهای در چارچوب اکو علاوه بر اهداف اقتصادی، یک مسألۀ امنیتی نیز میباشد. زیرا منطقۀ آسیای مرکزی بواسطۀ وجود اختلافهای قومی و مرزی میان جمهوریها، مستعد آشفتگی و بینظمی است و امواج آن میتواند به ایران نیز سرایت کند. در نتیجه، سرنوشت این گروهبندیهای منطقهای غیر از سیاستهای پولی، تجارت، نیروی کار و منابع طبیعی، به امنیت بستگی دارد و در صورت نبود ترکیب مناسب بین این عوامل، بویژه بدون جهتگیریهای امنیتی؛ تمام تلاشها به شکست میانجامد. زیرا پیوند مسائل امنیتی و اقتصادی در روند همگرایی منطقهای غیرقابل انکار است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...