مقایسه دانشجویان دارای سبک های یادگیری متفاوت از لحاظ هوش هیجانی و انگیزه پیشرفت در دانشجویان دختر مرکز علمی و کاربردی جمعیت هلال احمر خوزستان- قسمت ۴ |
* به استفادهی عملی از نظریهها چندان علاقمند نیست.
* جذب علوم پایه و ریاضیات می شود.
* اغلب در بخش های پژوهشی و برنامه ریزی کار می کند.
انطباق یابندهتجربه عینی
+
آزمایشگری فعال* بیشترین توانایی را در انجام کارها دارد.
* به سرعت میتواند خود را با امور فوری و فوتی وفق دهد.
* مسایل را به طور شهودی حل کند.
* برای کسب اطلاعات به دیگران متکی است.
* غالباً مشاغلل عملی مانند بازاریابی و فروشندگی را بر می گزیند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید. |
چنانکه در جدول ۲-۱ و شکل ۳-۲ دیده میشود، سبک همگرا از دو شیوه یا دو مرحلهی مفهومسازی انتزاعی و آزمایشگری فعال تشکیل میشود. افراد دارای این دو سبک یادگیری در یافتن موارد استفادهی عملی برای اندیشه ها و نظریهها کارآمدند. به سخن دیگر، افرادی که از این سبکهای یادگیری بهرهمندند در حل مسایل و تصمیمگیری بر اساس راهحلهایی که برای مسایل مییابند توانا هستند. این افراد ترجیح میدهند که با مسایل و تکالیف فنی سروکار داشته باشند تا موضوعهای اجتماعی و میانفردی. از آنجا به این افراد دارای سبک همگرا میگویند که وقتی با مسئلهای روبهرو میشوند به سرعت برای یافتن راهحل درست میکوشند یا کوششهای خود را بر آن راهحل واحد متمرکز میکنند. همچنین، افراد دارای سبک یادگیری همگرا در کارهای تخصصی و تکنولوژی موفقاند (محمدزاده ادملایی، ۱۳۸۴).
سبک یادگیری واگر از ترکیب تجربهی عینی و مشاهدهی تأملی حاصل میشود. افراد دارای سبک یادگیری واگرا موقعیتها را از زاویه های مختلف میبینند. رویکرد آنان نسبت به موقعیتها مشاهده کردن است تا عمل کردن. این افراد موقعیتهایی را که نیاز به ابراز اندیشه های متنوع دارد؛ میپسندند و به جاذبههای فرهنگی و جمعآوری اطلاعات علاقه نشان میدهند. از آنجا که این افراد قادر به تولید اندیشه های گوناگون هستند سبک آنها را واگر مینامند (سیف، ۱۳۸۹). به طور کلی، افراد داری سبک یادگیری واگر از قدرت تخیل و احساس برخوردارند و در مقایسه با دیگر سبکهای یادگیری دارای بیشترین خلاقیت هستند (دمیرباس و دمیرکان، ۲۰۰۷).
سبک یادگیری جذب کننده از ترکیب مفهومسازی انتزاعی و مشاهدهی تأملی تشکیل میشود. افرادی دارای این سبک یادگیری در کسب و درک اطلاعات گسترده و تبدیل آن به صورتی خلاصه، دقیق و منطقی توانا هستند. این افراد به طور عمده بر اندیشه ها و مفاهیم انتزاعی تأکید میورزند. از این دیدگاه این افراد نظریههایی که از لحاظ منطقی درست هستند بر نظریههایی که قابلیت کاربرد عملی دارند ترجیح داده میشوند (کلب و کلب a 2005). علت نامیدن این سبک یادگیری به جذب کننده آن است که افراد دارای این سبک قادر به دریافت داده های گوناگون و سازمان دادن به آنها هستند. افراد دارای این سبک در مشاغل علمی و اطلاعاتی موفقاند (سیف، ۱۳۸۹). سبک انطباقیابنده از اجتماع دو شیوهی یادگیری تجربهی عینی و آزمایشگری فعال ایجاد میشود. افرادی دارای سبک یادگیری انطباقیابنده از تجارب دست اول میآموزند و از اجرای نقشه و درگیر شدن با اعمال چالشانگیز لذت میبرند. این افراد بیشتر از آنکه به تحلیلهای منطقی بپردازند امور محسوس را ترجیح میدهند. همچنین، این افراد در حل مسایل به اطلاعاتی که از دیگران به دست میآورند وابستهاند تا اطلاعاتی که خودشان از راه تحلیلهای تخصصی کسب میکنند (کلب و کلب، a 2005). سبب نامیدن این سبک یادگیری به انطباقیابنده آن است که افراد دارای این سبک یادگیری در انطباق یافتن با موقعیتهای جدید توانا هستند. افراد دارای این سبک یادگیری در مشاغل بازاریابی و فروشندگی موفقتر از دیگران هستند (سیف، ۱۳۸۹).
کلب و فرای (۱۹۷۵) میگویند هر یک از سبکهای یادگیری فوق دارای نقاط قوت و ضعف مخصوص به خود است و لذا یادگیرندهای که فقط از یک سبک خاص استفاده میکند یادگیرنده کاملی نیست و برای این که به صورت یادگیرندهای کامل درآید باید بتواند در موقعیتهای مختلف از سبکهای یادگیری متناسب با آن استفاده کند. همچنین، در توصیف یادگیرندهی کامل میگویند یادگیرندهی کامل کسی است که در برخورد با جهان و تجارب خود بسیار انعطافپذیر و نسبیتگراست و به راحتی میتواند تعارضهای دیالکتیکی میان چهار شیوهی اصلی یادگیری یعنی تجربهی عینی، مشاهدهی تأملی، مفهومسازی انتزاعی و آزمایشگری فعال را از راه ادغام با یکدیگر حل نماید. هونی[۶۷] و مومفرد[۶۸] (۱۹۸۶) سبکهای یادگیری فوق را خلاصه کرده و چهار سبک با نامهای متفاوت از سبکهای کلب ارائه دادهاند که هر یک از آنها، به جای دو شیوه، یک شیوهی یادگیری را شامل میشود. چنانچه در شکل ۲-۴ دیده میشود این سبکها به ترتیب عبارتنداز: فعال[۶۹]، متفکر[۷۰]، نظریهپرداز[۷۱] و عملگرا[۷۲].
شکل ۴-۲٫ شیوه های یادگیری نظریهی کلب و سبکهای یادگیری هونی و مومفرد (آثار کلب، ۱۹۸۵و هونی و مومفرد، ۱۹۸۶، به نقل از لی دیویس، ۲۰۰۷)
یادگیرندگان فعال، ابتدا عمل میکنند، سپس به پیامدهای عمل خود میاندیشند. آنان تجربهی مستقیم را دوست دارند و از هر چیز تازهای با آغوش باز استقبال میکنند. متفکران، پیش از تصمیمگیری و اقدام به عمل به دقت میاندیشند. آنان راهبردی فکر میکنند و میکوشند تا دیدگاه های دیگران را مورد توجه قرار دهند. نظریهپردازان به منطق علاقهمندند و کمالگرا هستند. آنان مایلند مشاهدهات خود را با نظریههای جدید تکمیل کنند. عملگرایان، صرفاً دوست دارند اندیشه ها را به آزمایش درآورند. آنها آستین را بالا میزنند و در عمل به دنبال این هستند بفهمند چیزی درست از آب در میآید یا نه؟ لی دیویس (۲۰۰۷) دربارهی سبکهای چهارگانه فوق گفته است متفکران به گذشته به آنچه اتفاق افتاده است و نظریهپردازان به آینده و آنچه رخ خواهد داد میاندیشند. در این نظریه سبکهای فعال و عملگرا با نام انجام دهنده[۷۳] و سبکهای متفکر و نظریه پرداز با نام اندیشهورز[۷۴] معرفی شدهاند.
د- سبکهای عمقی و سطحی
گونهی دیگر دستهبندی سبکهای یادگیری، دستهبندی آنها به سبکهای عمقی[۷۵] و سطحی[۷۶] است. این دستهبندی به چگ
ونگی برخورد یادگیرندگان با مطالبی که میخواهند یاد بگیرند اشاره میکند. اگر برخورد دانشآموز با مطالب یادگیری به گونهای باشد که بخواهد معنی مطالب را یاد بگیرد سبکهای یادگیری او عمقی است. در مقابل، اگر دانشآموز تنها به دنبال حفظ کردن مطالب باشد سبک او سطحی است (کویتینهو[۷۷] و نیومن[۷۸]، ۲۰۰۸). هر چند که در بعضی متون روانشناسی پرورشی چگونگی برخورد یادگیرندگان با مطالب را سبکهای یادگیری نامیدهاند؛ اما اکثریت روانشناسان پرورشی و متخصصان یادگیری (از جمله بیگز[۷۹]، ۱۹۸۵) به آن رویکرد یادگیری[۸۰] گفتهاند به جای اصطلاح سبکهای یادگیری سطحی و عمقی از اصطلاح رویکردهای سطحی و عمقی استفاده کردهاند.
برخلاف سبکهای یادگیری که صرفاً به ترجیحات یادگیرنده اشاره میکند، رویکرد یادگیری هم شامل راهبرد[۸۱] و هم انگیزه[۸۲] است. یادگیرندگان دارای رویکرد عمقی بر کسب معنی و درک مطالب تأکید میکنند. در مقابل یادگیرندگان دارای رویکرد سطحی و یادآوری مطالب را مورد تأکید قرار میدهند و از راهبرد تکرار و تمرین استفاده میکنند (کویتینهو و نیومن، ۲۰۰۸). رویکرد، شامل راهبرد و انگیزه است. برای مثال دانشآموز یا دانشجویی که از رویکرد عمقی استفاده میکند ممکن است اجزای نظری و عملی یک درس را به هم ربط بدهد (راهبرد عمقی) و هدفش فهمیدن و معنیدار کردن مطالب باشد (انگیزهی عمقی). در مقابل، دانشآموز یا دانشجویی که از رویکرد سطحی استفاده میکند ممکن است قدری اطلاعات پراکنده را فهرست کند و از راه تکرار، آنها را به حافظه بسپارد (راهبرد سطحی) و هدفش این باشد که در امتحان آنها را بازنویسی کند و نمرهی قبولی بگیرد (انگیزهی سطحی) (اسکولر[۸۳]، ۱۹۹۸). هم رویکرد عمقی مطالعه و یادگیری میتواند به موقعیت یادگیرندگان بینجامد و هم رویکرد سطحی. رویکردهای مطالعه و یادگیری، عمدتاً به چگونگی روش های سنجش معلم از یادگیری دانشآموزان و دانشجویان وابسته است. در صورتی که روش سنجش معلم بر درک و فهم موضوعهای درسی از سوی یادگیرندگان تأکید کند، رویکرد عمقی یادگیری و مطالعه به پیشرفت یادگیرندگان میانجامد. اما اگر روش سنجش معلم در برگیرندهی اطلاعات پراکندهی درس و باز تولید مطالب آموزش داده شده باشد، آنگاه رویکرد سطحی یادگیری و مطالعه، موفقیتآمیزتر است (اگن[۸۴] و کاوچاک[۸۵]، ۲۰۰۱).
سبکهای محیطی، هیجانی، جامعهشناختی، فیزیولوژیکی و روانشناختی
دستهبندی معروف دیگری از سبکهای یادگیری به وسیلهی دان،[۸۶] دان و پرایس[۸۷] (۱۹۹۷) انجام گرفته است. در این الگو، سبکهای یادگیری به عنوان راهی که در آن شخص موضوعهای تازه و دشوار تحصیلی را مورد توجه قرار میدهد و آنها را پردازش میکند، درونی میسازد و به یاد میسپارد، تعریف شده است. این الگو شامل ۲۱ عنصر است که در ۵ متغیر یا محرک دستهبندی شدهاند. البته هیچ کس از همهی ۲۱ عنصر تأثیر نمیپذیرد، اما نتایج پژوهشها نشان دادهاند که غالب دانشآموزان تحت تأثیر ۶ تا ۱۴ عنصر قرار میگیرند (دنیگ، ۲۰۰۴).
- متغیر محیطی: این متغیر از چهار عنصر تشکیل یافته است:
صدا: بعضی یادگیرندگان هنگام یادگیری به سکوت کامل نیاز دارند، در حالی که بعضی دیگر همراه با موسیقی یا قدری سر و صدا را ترجیح میدهند.
نور: بعضی یادگیرندگان برای تمرکز به نور شدید نیازمندند، اما بعضی دیگر نور ملایم را ترجیح میدهند.
دما: بعضی یادگیرندگان هنگام یادگیری محیطهای گرم را دوست دارند اما بعضی دیگر محیطهای سرد را میپسندند.
طرح: بعضی دانشآموزان محیطهای رسمی مانند نشستن روی صندلی کلاس یا کتابخانه را میپسندند اما بعضی دیگر محیطهای غیر رسمی مثل دراز کشیدن روی مبل یا نشستن روی فرش و تکیه دادن را انتخاب میکنند (سیف، ۱۳۸۹).
- ۲. متغیر هیجانی:این متغیر نیز از چهار عنصر تشکیل یافته است:
انگیزش: بعضی از یادگیرندگان با اشتیاق، به یادگیری موضوعهای تازه میپردازند اما بعضی دیگر به توصیه و تشویق دیگران نیازمندند.
پشتکار: بعضی یادگیرندگان دیگر تا انجام تکالیف یادگیری به طور کامل به فعالیت خود ادامه میدهند، در حالی که به بعضی یادگیرندگان دیگر باید به طور مرتب انجام تکالیف را یادآور شد.
مسؤلیت: مسؤلیت یا سازگاری به این نکته اشاره میکند که بعضی یادگیرندگان آنچه را که لازم است و از آنان خواسته میشود انجام میدهند، در حالی که بعضی دیگر خلاف آنچه را که از آنان خواسته میشود انجام میدهند (سازگار و در مقابل ناسازگار).
ساختار: بعضی یادگیرندگان به دستورات و راهنماییهای معلم و دوستان تکیه میکنند تا به یک موضوع یا تکلیف ساختار بدهند، اما بعضی دیگر برای یک تکلیف، ساختار خودشان را ایجاد میکنند (سیف، ۱۳۸۹).
- ۳. متغیر جامعهشناختی:متغیر جامعهشناختی یا اجتماعی دربرگیرندهی نقش شش عنصر است: فرد: حدود ۱۳ درصد دانشآموزان (غالباً سرآمدها) به تنهایی کار میکنند.
زوج: بعضی از دانشآموزان دوست دارند که با یک دوست کار کنند.
دوستان: بعضیها (کمتر از ثلث دانشآموزان) دوست دارند که در جمع دوستان کار کنند.
گروه: بعضی دوست دارند که در گروه بزرگ دوستان مطالعه کنند.
بزرگسال: بعضی دانشآموزان (حدود ۲۸ درصد) ترجیح میدهند که با یک بزرگسال کار کنند.
تنوع: بعضی افراد به راه های مختلف عمل میکنند، اما بعضی دیگر در یک الگوی واحد عملکرد بهتری دارند (سیف، ۱۳۸۹).
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-12-17] [ 09:33:00 ب.ظ ]
|