واژه ها، ترکیبات، صنایع بدیع، نکته های بلاغی و بعضی نکات دستوری در ۲۰ قصیده اول دیوان مجیرالدین بیلقانی- قسمت ۲ |
فقاع: معرب فوگان، شرابی که از جو و مویز و جز آن گیرند، آب جو (معین).
فقاع از مشروبهای گاز دار بوده و در کوزه های سنگین نگهداری می شده است و آن را در میان یخ می پروردند تا خنک شود. (فرهنگ لغات و تعبیرات).
تریاق: مأخوذ از یونانی، معجونی است مرکب از داروهایی چند که وقتی آن را دوای مخصوص همه اقسام سموم حیوانی و لاغ افعی می دانستند، از راه لفظ اطبا گویا او را تفسیر نکرده اند، اما معنی او، از روی تفهیم در روزگار ما آنست که هر دارویی که مضرات زهرها را دفع کند او را تریاق تعریف کنند… پادزهر، فادزهر، پازهر. و در بیت زیر که از فخرالدین اسعد گرگانی است به خاصیت پادزهری آن اشاره شده است:
کسی کش مار نیشی بر جگر زد ورا تریاق سازد نی طبر زد
(تعلیقات دیوان مجیر)
سداب: گیاهی باشد دوابی مانند پودنه، به یونانی فیج و در تنکابن و دیلم پیم نامند. و چون داخل نبیذها کنند باعث خوشبویی آن و شدت اسکار و دفع ضرر آن می گردد و دو درهم او جهت ازاله درد گزیدن عقرب و رتیلا مجرب و به دستور جهت گزیدن سگ دیوانه مفید، و نظامی می گوید:
بفرمود کآرند لختی سداب بر آن اژدها زد چو بر آتش آب
(تعلیقات دیوان مجیر)
معنی بیت: همچون کوزه آب، سراپا حریص شکم مباش تا چون سداب که آن را برای خوشبویی و شدت اسکار و دفع ضرر به شراب اضافه میکنند، عجین پادزهر و سزاوار مخلوط شدن با تریاق گردی (حرص را رها کن تا شایسته صعود معنوی و ارتقاء باشی).
۱۰)تو تشنه ای و درین مهد خاک چون طفلان به پیش چشم تو یکسان شدست آب و سراب
مهد خاک: گهواره زمین (اضافه تشبیهی).
بین آب و سراب، جناس مطرف یا مزید وجود دارد.
معنی بیت: ای انسان! تو در این جهان خاکی مانند تشنه ای هستی که چون کودکان آب را از سراب تشخیص نمی دهی. (فریفته ی این دنیای غدار شده ای).
۱۱)چو زد پلنگ شب و روزت آب وحدت جوی که زخم خورده او را گریز نیست ز آب
۱۲)به طمع هم نفسی جان مکن که از پی این بس دوید و ندید آفتاب گردون تاب
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. |
پلنگ شب و روز: کنایه از روزگار .
آب وحدت: اضافه تشبیهی
بین آب و جوی، ایهام تناسب وجود دارد.
گردون تاب: گردون تابنده، بر گردون تابنده (صفت فاعلی مرکب مرخم).
توضیح: کسی را که سگ هار یا گرگ هار دندان بگیرد هار می شود «و حالت عجیب پیدا می کند» چنانکه گفته اند که از آب بترسند (فرهنگ اشارات). زخم خورده پلنگ نیز از آب می ترسد ولی بالاخره نمی تواند از آب و خوردن آن بگریزد.
معنی بیت: وقتی که روزگار ترا چون پلنگی زخمی کرد در پی آب وحدت و تجرد باش، چرا که زخم خورده پلنگ با اینکه از آب می ترسد ولی نمی تواند از آن بگریزد (برای رهایی از شر روزگار به عالم تجرد و وحدت پناه ببر).
معنی بیت: در این دنیا در پی یار یکدل و با وفا و هم نفس نگرد، چنانکه آفتاب گردون تاب در سیر و سفر مداوم خود هم سفری ندارد و همیشه تنها و یگانه است.
۱۳)فلک به شکل حبابست و نیک عهدی او خوش است سخت ولی کم بقاست همچو حباب
صنعت : ردالعجز علی الصدر (با کمی تسامح)
معنی بیت: این فلک گردنده که ظاهری به شکل حباب دارد، اگرچه در آغاز و به ظاهر نیک عهد می نماید ولی نیک عهدی او مانند عمر حباب کم دوام و بی ثبات است.
۱۴)ازان چو گوی و چو دولاب خشک مغزی و تر که پای بسته ای از هفت گوی و نُه دولاب
گوی: به معنی تکمه باشد که گوی گریبان است. و مطلق گلوله را نیز گویند عموماً… و گلوله ای از چوب سازند و با چوگان بازند خصوصاً. (برهان)
خشک مغز: کنایه از سودایی مزاج، سبکسر، هرزه گو، پریشان، تندخو و کله خشک (فرهنگنامه شعری).
تر: مرطوب، شخص ملوث، فاسق، کنایه از شخصی که به اندک چیزی از جای درآید (معین) ظاهراً در اینجا به همین معنی اخیر به کار رفته است.
پای بسته: پا بسته: آنکه پای وی در قید باشد، محبوس، دربند (معین).
هفت گوی: کنایه از هفت اختر، هفت سیاره (تعلیقات دیوان مجیر).
دولاب: چرخ چوبی با دول و ریسمان که به وسیله ی آن از چاه آب کشند؛ چرخ آب، آسمان، فلک، نیرنگ و تزویر (معین)، در اینجا به همان معنی اول به کار رفته است.
نُه دولاب: کنایه از نُه فلک است(تعلیقات دیوان مجیر).
معنی بیت: تو از آن روی مانند گوی و چرخ آب کله خشک و سبکسر و به هر چیز از جای درآینده (فاسق) هستی که پایبند جهان مادی و دربند گردش سیارات و افلاک هستی.
۱۵)چنان خیال شب و روز در دل تو برست که چشم شوخ تواز روز و شب گرفت خضاب
چشم شوخ: کنایه از دیده بی شرم و گشتاخ و نیز چشم زیبای محبوب (فرهنگنامه شعری).
خضاب: رنگ و حنا و وسمه در موی سر و ریش و رنگ حنا در دست و پا (فرهنگ لغات و تعبیرات).
معنی بیت: تو آنچنان پایبند روز و شب و گردش ایام گشته ای و دل به آن بسته ای که گویا چشم تو به واسطه ی روز و شب به رنگ حنایی و قرمز درآمده است (کنایه از اینکه ظاهربین هستی).
۱۶)ترا به دست تو سر می برد زمانه از آن که هست پر عقاب آفت وجود عقاب
مصرع دوم تمثیل است.
بسنجید با این بیت ناصر خسرو:
زی تیر نگه کرد و پر خویش برو دید گفتا که ز نالیم از ماست بر ماست (۱۱)
در صفحه ی ۱۴۰ دیوان خاقانی آمده:
کار جهان و بال جهان دان که بر خدنگ پر عقاب آفت جان عقاب شد
(تعلیقات دیوان مجیر)
معنی بیت: زمانه به وسیله ی امیال نفسانی تو، وجود و روح الهی و معنوی ترا از بین می برد چنانکه پرعقاب قسمتی از وجود اوست که بر تیر خدنگ می نشیند و آفت جان او می شود.
۱۷)ز رنگ و بوی جهان صدمه فنا خوشتر که آب خوشمزه به مرد تشنه را ز گلاب
رنگ و بوی: کنایه از شوکت و جلال، قدرت و توانایی، رونق و صفا، پیرایه و زیبایی (فرهنگنامه شعری).
مصرع دوم تمثیل است.
معنی بیت: جهان با آنکه ظاهر و رنگ و بوی دل آرا و خوشی دارد اما در باطن در فنای وجود تو می کوشد. پس فانی شدن و دست شستن از صفات دنیوی برای تو بهتر از دل بستن به رنگ و بوی جهان است، چنانکه برای انسان تشنه، آب بی رنگ و بوی و صاف، خوشتر از گلاب خوش رنگ و بوست (فریفته ی ظواهر و رنگ و بوی جهان مشو).
۱۸)فلک که کیسه بر عمر تست شب و همه شب گشاده چشم به قصد تو و تو اندر خواب
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-12-17] [ 08:58:00 ب.ظ ]
|