نیرزد بآن دم، که دل آرزو بچیزی نمود و نشد، ز آن او (عشقی، ۱۳۵۰، ص ۳۸۵)
زن در این شعر باز معشوق زمینی است که وسیلهای برای کامیابی است و از او به عنوان کالا استفاده میشود.
پایان نامه
و جسم زن مدنظر است و ستوده شده است به عنوان نوعی از داراییهای مرد نگاه شاعر نیز نگاهی مرد سالارانه است که در اینجا با توجه به نظر سهراب سپهری به زن با نام چراغ لذت مینگرد.
کابینه نیم بند
ای یار لطیفه گوی مرشد با آنهمه منطق چرندی
«کابینه نیم بند» خواندی این دولت آبروی مندی
آنزن که عفیف و بی کمال است زآن عالمه لوند بهتر
آن میوه که بو ندارد اصلا زآن میوه که کرده گند بهتر
زآن دولت عهد با عدو بند کابینه نیم بند بهتر
جواب عشقی
گفتی که زن نجیبه باید: در خانه نشسته، کم خروشد
آن زن که نجیبه است با کس از خانه برون، همی نجوشد
هر جا که رود تو مطمئن باش در حفظ خود او، نکو بکوشد
و آنزن که لوند بود بر عکس پند و سخن تو، کی نیوشد؟
هم عصمت خود، دهد برندان هم آبروی ترا فروشد
آن به که زن لوند خانه: بنشیند و خون دل بنوشد (عشقی، ۱۳۵۰، صص ۴۰۷- ۴۰۸)
ابتدای شعر با دفاع از کابینه سروده شده است و در جواب مقالهای نوشته شده است در اینجا عشقی از زنان عفیف و نجیب در مقابل زنانی که دلبری میکنند دفاع میکند و معتقد است زن با آگاهی از محیط اجتماع و با حفظ عفت میتواند به اجتماع بیاید و دوشادوش مردان به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بپردازد نباید به خاطر عقاید قدیمی که زن اگر در خانه باشد در امان است او را از اجتماع دور کنیم عشقی با آوردن تمثیل فقط زن را مورد خطاب قرار نداده است بلکه آن را وسیلهای برای مقایسه دو دولت یعنی اولی (زن عفیفه) کابینه نیم بند که با دشمن سازگار نیست و در مقابل او اطاعت کننده بی چون و چرا نمیباشد دومی (زن لوند) را با دولتی که با دشمن سازگار است و در مقابل او اطاعت کننده بی چون و چراست و دروغهای آنان را صدق میپندارد عشقی به زن نگاهی متجددانه دارد و میخواهد زن به حقوق اصلی خود دست یابد.
آبروی دولت
دولت بریش زرد «ظهیر» آبرو گرفت کناس را بیار، که کابینه بو گرفت
طوری نموده بود به جمهوریت … گویی پسر عموست که دختر عمو گرفت
که اعتدال و گه رادیکال، گاه سوسیال، بدتر از آن زنیست که هفتاد شو گرفت (عشقی، ۱۳۵۰، صص ۴۱۷- ۴۱۸)
در اینجا شاعر ضمن بیان اوضاع مملکت و سر سپردگی عاملان حکومت به دولتهای اجنبی و فرمان پذیرفتن از آنان کشور بیگانه را نظامی مرد سالار میداند که به زن دختر عمو به عنوان کالایی مینگرد که فقط وسیله کامیابی آنهاست در اینجا با تمثیل شاعر مشخص میشود که حقوق زنان پایمال شده است و به آنان به عنوان جنس دوم که قدرت اختیار و عمل را از دست دادهاند نگریسته میشود و با نگاهی دیگر زن به عنوان عزت و شرف و ناموس است و وطنی که بر باد میرود و شخصیت او مدنظر نیست.
ماستمالی
هر آنکه بی خبر از فن … شد دچار زندگی پست و نان خالی شد
بود یکی ز رجال بزرگ امروزی از آن سبب که زن خلق، در لیالی شد (عشقی، ۱۳۵۰، صص ۴۲۰- ۴۲۲)
در این شعر ضمن بیان شرح حال سردمداران پست که به خاطر بی کفایتی از عهده اداره امور مملکت بر نمیآیند نصیر الدوله را مثل زنی میداند که در شب متولد شده است نگاه شاعر به زن با آنکه همیشه دیدی ارزشمندانه داشته است مرد سالارانه است در اینجا مرد را از زن کمتر دانسته است که از عهده انجام امور خود بر نمیآید و به زن به دید تحقیر مینگرد و به قصد تحقیر و دشنام دادن به مردان آنان را به زن تشبیه کرده است.
خر تو خر
این چه بساطی است، چه گشته مگر؟ مملکت از چیست؟ شده محتضر
موقع خدمت همه مانند خر جمله اطباش، به گل مانده در
به به از این مملکت خر تو خر
مادر بیچاره، فتاده علیل دخترک اندر پی هر کج سبیل
پرستارانش ز وزیر و وکیل جمله فتادند، بفکر آجیل
به به از این مملکت خر تو خر (عشقی، ۱۳۵۰، ص ۴۲۴)
در اینجا شاعر اشاره دارد به وضع نابسامان زندگی زنان در جامعه که باعث میشود به بیراهه کشیده شوند و این نتیجه حکومت بی قانون است در اینجا عشقی به دفاع از زن میپردازد و شخصیت او را بالاتر از آن میداند که زیر چکمه نابرابری لگدمال شود جبر زمانه که باعث تحقیر شخصیت زن شده است نکوهش میکند و به عاملان تبعیض علیه زنان مرده باد میگوید.
در هجو وحید دستگردی
ای وحید دستگردی! شیخ گندیده دهن ای بنامیده همی، گند دهانت را سخن
عارف و عشقی همی گیرند پول از انگلیس تف برویت: ای کنیز پست «سرپرسی لرن»
زن صفت! مانند بچه مرده زن نالیدهاند سالها از دست ظلم انگلستان این دو تن
کیست آنکس، کو ندارد شعری از عارف زبر؟ در کدامین قریه ویران، کدامین بیوه زن؟ (عشقی، ۱۳۵۰، صص ۴۲۸- ۴۳۱)
در شعر شاعر ضمن هجو و نکوهش وحید دستگردی او را مانند زنان میداند و تحقیر میکند میتوان گفت شاعر نیز از جو مرد سالارانه که به مدح مردان و تحقیر زنان میپرداختهاند نتوانسته جدا شود وقتی به خشم میآید بدترین فحشها را نثار ناموس (زن) میکند که از آوردن آنها به خاطر اینکه عفت کلام رعایت نشده است معذوریم.
عشقی میپندارد زنان باید از قید و بند تحمیلی رها شوند و با مردان مساوی باشند اما عیبی نمیبیند که برای تحقیر و دشنام مردان آنان را به زن تشبیه کند.
وی با عنوان کردن مرد به نام کنیز علاوه بر تحقیر به یکی از جنبه های استثمار بانوان اشاره دارد که در آن روزگار کمرنگ شده است.
در هجو شیخ ممقانی
از دست هر که هر چه بستانده و ستانی از دست تو ستانند، با دست آسمانی
کف رنج بیوه گانرا، مال یتیمه گانرا اموال این و آنرا، حینی که میستانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...