نقشی در دهکده ی گویوم در سی کیلو متری شیراز نزدیک جاده قصر الدشت قرار دارد،این نقش را لوئی واندنبرگ در سال ۱۳۳۶در گویوم فارس پیدا کرد که اثری ناتمام است. این نگاره ۵۰/۲ متر پهنا و۷۰/۱ متر بلندی دارد و به سبب نامناسب بودن سنگ چنان آسیب دیده است که فقط متخصصان باستان شناس قادر به تشخیص آن هستند. بومی‌ها این نگاره را نیز نقش رستم می‌خوانند. در این نقش بهرام دوم بصورت تمام قد تصویر شده است که دست راست خود را به حالت نیایش بلند کرده است و با دست چپ قبضه ی شمشیر خود را نگاه داشته است شکل(۳-۲۲).
از میان شاهان ساسانی که نگاره‌ای از خود به یادگار گذاشته‌اند، تنها بهرام دوم است که از سفارش نگاره دیهیم ستانی پرهیز کرده است. در این رفتار نیز می‌توان به نقش کردیر‌اندیشید که ظاهراً میل به کمرنگ کردن نقش آنها در اعطای دیهیم شاهی داشته است. کردیر بیشتر میل داشت که جار بکشد که این اوست که با قدرت بی کران خود شاه را بر تخت می‌نشاند و لاغیر! (رجبی، ۱۳۸۳: ۱۳۹).
شکل ۳-۲۰- نقش برجسته گویوم(بهرام دوم در حال نیایش) (واندنبرگ،لوحه۸۳)
۳-۱۱- نقش بهرام
«تصویری از بهرام در سرآب بهرام (ممسنی)دیده می‌شود که او از روبرو بر تخت شاهی تصویر شده است. در هر دوسوی او دو تن از بزرگان ایستاده‌اند. ویا به روایتی در میان چهار تن از بزرگان درباری برتختی جای دارد که اظهار بندگی و انقیاداین چهارنفرازبزرگان وامیران رامی پذیرد(مشکور:۱۳۶۶ :۲۵۰). واینان مانندنقش برجسته نقش رستم انگشت سبابه خود را به نشان احترام خم کرده‌اند . بر روی کلاهخود‌های اینان نشان خانوادگی نصب است شکل(۳-۲۳). اولین نفر در سمت چپ ،پسر او بهرام سوم است که فقط سه ماه پس از بهرام دوم سلطنت کرد،او به دست عمویش نرسی ،خلع شد. تاج شاهی که در دو طرف بال عقاب دارد ومظهر ایزد پیروزی و ورثرغن است،هویت شاهزاده را معلوم می‌دارد. پیکر‌های بر پا ایستاده کوتاه وسنگین می‌نمایند.جامه‌هایشان با یکدیگر تفاوتی ندارند وکلیشه وار است سرها هنوز متناسب و درست‌اند. با بهترین نمونه‌های سکه‌ها و برجسته کاری جواهرات برابری می‌کنند(گیرشمن:۱۳۵۰: ۱۷۳).صورت اشخاصی که در دوطرف شاه ایستاده اند به صورت نیمرخ به طرف شاه چرخیده واین صحنه را خشک وفاقد حرکت کرده است.این نقش برجسته دارای تعادل وتقارن است به علت اینکه دو نفراز بزرگان سمت راست ودو نفر سمت شاه ایستاده اندودیگر آنکه (دیام)شاه که به علت وزش باد،هریک درخلاف جهت یکدیگربه حرکت درآمده اند. (دادوروغربی : ۱۳۹۱ : ۲۰۶)
شکل ۳-۲۱- نقش بهرام دوم درمیان بزرگان ( هینتس :۱۳۸۳: ۲۷۶)
۳-۱۲- پیروزی شاپور در نقش برجسته دارابگرد
آخرین نقش پیروزی شاهپور اول در دارابگرد همان اشخاصی که در سه نقش برجسته دیگر که با همین مضمون حجاری شده است میباشد .«در وسط نقش شاهنشاه با افسر شاهی اردشیر یکم تصویر شده است در زیر سم اسب شاه تصویر گوردیانوس سوم امپراطور روم دیده می‌شود. پیش روی شاهنشاه دو تن از بزرگان روم تصویر شده‌اند.در سمت چپ گارد شاهی وبزرگان ودرباریان ودر سمت راست سپاهیان رومی تصویر شده‌اند. از افسر شاهی شاهنشاه در این نقش چنین معلوم می‌شود دو نقش نامبرده ویژه پیروزی اردشیر یکم بر گوردیانوس ونتیجه نخستین جنگ ایران وروم است شکل(۳-۲۴).از شکل افسر شاهی ودیگر اجزا و تصویر از جمله نوار ویژه ریش چنین بر می‌آید که نقش نامبرده به هنگام پادشاهی اردشیر ویا آغاز شاهی شاپور اول وپیش از تاجگذاری او (ماه های مارسـ آوریل سال۲۴۳م)پدید آمده است. در گذشته آنرا به دوران پادشاهی شاپور یکم و پیروزی او مربوط دانسته‌اند.(مشکور:۱۳۶۶: ۹۹)
شکل ۳-۲۲- پیروزی شاپور در نقش برجسته دارابگرد ( هینتس: ۱۳۸۵: ۲۰۷)
۳-۱۳- سنگ‌نگاره ی اردشیر بابکان در خان‌تختی، سلماس
این نگاره اردشیر و شاپور را سوار بر اسب و در حال فتح ارمنستان نشان می‌دهد در این نقش تصویرانتصاب دو استاندار ارمنی که به صورت پیاده نقش گردیده‌اند، نشان می‌دهد. شیوه ی کار غیراستادانه و سبک آن سنگین و بی‌روح است؛ صحنه‌های این نقش برجسته پهن وتخت می‌باشند تصویر چهره‌ها در این نقش برجسته همانند پیروزی شاهپور بر والرین قیصر رومی در داراب ،سه چهارم رخ است شکل(۳-۲۵). قدمت آن به دورهی پایانی حکومت اردشیر، و به نقل از هینتس احتمالاً به تاریخ ۲۳۸ میلادی باز می‌گردد. گفته می‌شود که نقش برجسته ی موجود در داراب طی دو مرحله تراش خورده است، مرحله ی نخست در دوره ی حکومت اردشیر و مرحله ی دوم در دوره ی حکومت شاپور. البته این ادعا آنچنان نیز متقاعد کننده نیست، آن هم به این دلیل که سبک رداها و دیگر متعلقات افراد سلطنتی از هر حیث به دوره ی حکومت شاپور تعلق دارد. و از طرفی، موضوع سنگ تراشی این نقش برجسته شاپور است. سنگ نگاره‌های اردشیر یکم یادگاری از یک دگرگونی تاریخی برجسته هستند. طرح این نگاره‌ها، همانند طرح سکه‌های اردشیر، اولین بارقه‌های حرکتی هستند که برای فاصله گرفتن از سنت‌های کهنه اشکانیان صورت گرفت. این نگاره‌ها خبر از احیای سنت ایرانی و آغاز یک تقابل همه جانبه با جهان رومی می‌دهند. آن‌ ها مبنای سنگ تراشی ساسانی‌اند که از آن پس به مدت چهار قرن رشد و توسعه یافت تا به نقش برجستهی طاق بستان ختم شد ، دوره‌ای که مدت زمان آن بسیار طولانی‌تر از بازهرزمانی مشخص شده برای هخامنشیان بود.
دانلود پایان نامه
شکل ۳-۲۳- سنگ‌نگاره ی اردشیر بابکان در خان‌تختی، سلماس.( هینتس: ۱۳۸۵: ۱۸۷)
۳-۱۴- نقش برجسته سر مشهد
در نقش برجسته عظیم (سرمشهد)مضمون ،شاهی که سرگرم شکار شیر است را تصویر نموده‌اند. بهرام شیری را کشته وشیر دیگری را که به او حمله نموده با شمشیر دو نیم کرده است .خطررفع شده ،شاه با دست چپ شهبانو رامحافظت کرده ودر عقب نگاه داشته است. ولیعهد که در پشت سر شاه و وزیری که در پشت سر شهبانو ایستاده است ،به این دو ادای احترام میکنند.ناظران واقعه نسبت به آنچه رخ داده است بی تفاوت‌اند.نه به این سبب که کشتن شیری که به شاه وشهبانو حمله می‌کند اتفاقی عادی وروزمره است .ولیعهد ووزیر دلیلی برای هیجان نمی یابند.علت ساده این است که در تصویر شاه نماد ومظهر نمرود بزرگ است ومورد تحسین دربار.تصویر از رویدادی حقیقی الهام نمی گیرد،شکل(۳-۲۶). محدودیت‌های اینگونه مضمون‌های نمادین به خوبی آشکار است.در این نقش برجسته تصویر شهبانو با کلاهخودی که بر سر دارد به عنوان خاتونی درباری ،گیسوانی بلند وصاف دارد در این میان گوش او وصله یی ناجور می کند.در چهره ی سخت وبی احساس شهبانو با آن چانه ی گوشه دار وپرتوان،اثری از لطافت زنانه یافت نمی شود. به گونه ایی اغراق آمیز مرد وار می کند،فقط ریش ندارد.در نقش برجسته هخامنشی هیچگاه زنان را تصویر نمی کردند. آشکار است که این امر هیچگاه سنتی رایج نبوده است.(هرتسفلد۱۳۸۱: ۳۳۰)
شکل ۳-۲۴- شکار شیر توسط بهرام در سرمشهد (سودآور:۲۰۰۳: ۱۶۳)
۳-۱۵- دریافت نشانه‌ای به عنوان برکت از آناهیتا در تنگ قندیل
این نقش در محل((تنگ قندیل)) کازرون در لوحه‌ای مستطیل شکل در ابعاد ۷۵/۲و۳۰/۲ مترحجاری شده و توسط دکتر سر فراز معرفی گردیده است وبرخلاف سایر نقش‌های ساسانی که در دل کوه و بر پیشانی صخره کوه‌ها نقش گردیده‌اند ،بر تخته سنگ منفرد وعظیمی که بر روی یک تپه خاکی ودر کنار یک جاده باستانی قرار دارد.شکل(۳-۲۷).
شخصیت‌های تصویر شده در این نقش برجسته عبارتنداز :آناهیتا،شاپور اول وفرزند محبوب و جانشین او هرمز .در این نقش ، شاه در مرکز تصویر قرار گرفته ودست چپ را به نشانه احترام بر قبضه شمشیر بلندی که به کمرش بسته قرار داده وبا دست راست گلی را ایزد بانوی آب به عنوان برکت و فراوانی دریافت می‌کند. به عقیده نگارندگان :گلی که آناهیتا به شاه هدیه می‌کند احتمالا” در ارتباط با آب ونشانه زایش و فراوانی می‌باشد باتوجه به نقشی اساطیری نیلوفر آبی وبرخی روایات مربوط به بارور شدن آناهیتا از تخمه‌ای درون نیلوفر آبی یا افسانه‌ای شبیه به آن در خصوص تولد زرتشت از نطفه‌ای درون لوتوس شاید بتوان گل مذکور را نیلوفر آبی فرض کرد.به تعبیری دیگر شاید (گل انار)باشد که در بعضی منابع آنرا به آناهیتا نسبت داده‌اند؛چنانکه میوه انار با دانه‌های فراوان نماد باروری است. گرچه سرخی گل اناروشباهت آن به خورشید معمولا” از نشانه‌های مهر معرفی شده است.علائم ونشانه‌ها وآداب ورسوم آیین‌های کهن مهر وآناهیتا چنان به هم پیوسته ومشترک می‌باشد که تفکیک وشناسایی ورمز گشایی از آنها کار آسانی نیست.ستایش مهر وآناهیتا پیش از زرتشت مرسوم بوده که پس از آن ایزدان مذکور از یاران اهورا مزدا معرفی می‌شوند. با مقایسه تصو.یر آناهیتا در پشت سکه‌های ساسانی سایر نقش برجسته‌هابا این نقش می‌توان دریافت که این ایزد بانو همان آناهیتا است. یکی از مشخصات بارز اهورا مزدا و آناهیتا در نقش برجسته‌های ساسانی ،آرایش موی آنها است که بر فراز تاج و افسری که بر سر دارند دسته‌ای از گل به نمایش در آمده استچنانچه قبلا"نیز اشاره شد ،احتمالا"چین وشکن موها با آرایش خاصی به شکل گل وشکوفه‌ها بر سر شاه و آناهیتا نمودار شده است در اغلب تواریخ آمده که هرمز جانشین شاپور پس از سعایتی که دشمنان از او در حضور شاپور برای غصب سلطنت نمودندخود را مجروح و دچارنقص عضو نمود تا بدین وسیله وفاداری خودش را به پدرش ثابت کند و شاپور نیز پس از اطلاع از بی گناهی او بر خلاف عرف و رسم معهود که افراد ناقص به شاهی بر گزبیده نمی شدنددریک عمل شجاعانه او را به جانشینی خود تعیین کرد. به احتمال زیاد نقش تنگ قندیل و نقش رجب که در آن شاپور در میان افراد خاندان سلطنتی قرار گرفته و هرمز به عنوان ولیعهد و تأکید هرمز به جانشینی شاپور رقم زده شده.(جوادی وآورزمانی :۱۳۸۸: ۴۹)
شکل ۳-۲۵- دریافت نشانه‌ای به عنوان برکت از آناهیتا (سودآور:۲۰۰۳: ۱۵۹)
۳-۱۶- نقش برجسته ویستهم در ری
در محل فعلی کارخانه سیمان شهر ری کوهی قرار دارد که به کوه سرسره موسم است. در دامنه جنوبی این کوه نقش برجسته‌ای از دوران ساسانیان وجود داشت که به دستور فتحعلی شاه قاجار آن تصویر را تراشیده ومحو نمودند وبه جای آن صورت او را نقش کردند.این نقش برجسته سوار جنگی را نشان می‌دهد.که با سرعت در حال تاختن است ونیزه‌ای را به طرف رقیب و مبارز خودکه سر اسبش به صورت تصویری محو بر روی سنگ دیده می‌شد پایین آورده است این نقش برجسته که در دوران ساسانی بطور ناتمام باقی مانده (کرپورتر)آنرا نقش اردشیر اوو سر ویلیام اوزلی آنرا نقش شاپور اول وزنده یاد خانم ملک زاده بیانی این تصویر را متعلق به بهرام چوبین می‌داند. اما با بررسی‌های دقیق وتطبیقی که انجام گرفت ودر مقایسه با سکه‌ها معلوم شد که این نقش مربوط به زمان خسرو دوم (پرویز)ومتعلق به (ویستهم)(گستهم) دایی خسرو دوم و یکی از مدعیان سلطنت است که به همکاری برادرش بندوی خسرو را به پادشاهی رساند ،وچون خسرو بندوی را کشت وقصد جان گستهم را کرد ،بر وی یاقی شد . ویستهم از دولتمردان مقتدرساسانی واز خاندان اسپندیاد بود . او علیه خسرو دوم قیام کرد ودر مدتی طولانی بخشهای وسیعی از سرزمین ایران را تحت تصرف وکنترل خود قرار داد،قلمرو او در اوج قدرت شامل مناطق گیلان،مازتدران،رد ونیشابور بود. اواقدام به ضرب سکه نمودوسکه‌های او اغلب ضرب ری می‌باشد .قیام وتسلط او از سال ۵۹۱میلادیآغاز وبا کشته شدن وی در سال۵۹۶میلادی به پایان رسید.او نقش پیروزی خود برخسرو را در یک نبرد تن به تن در آن سنگ نگاره به تصویر کشید که با کشته شدن او این نقش بصورت نا تمام باقی ماند.شکل(۳-۲۸).(جوادی وآورزمانی:۱۳۸۸ : ۹۳)
شکل ۳-۲۶- نقش برجسته ویستهم در ری(چشمه علی) (جوادی: ۱۳۸۸: ۹۴)
۳-۱۷- طاق بستان
فرمانروایان ساسانی را رسم بر این بو د که پیرامون شهرهای بزرگ ومکانهای مساعد طبیعی باغهای سر سبز زیبایی ایجاد می‌نمودند.این فضاهای سبز وخرم پردثز(پردیس)نامیده میشدند تاق بستان را باید یکی از پردثزهای دوران ساسانی دانست، که به احتمال زیاد کاخی تابستانی برای شکار وبزم واستراحت شاهان ساسانی بوده است ،پیداشدن سر ستونها وسایر آثار معماری وبقایای دیوارهای زمان ساسانی در محدوده این مکان موید نظریه ی فوق میباشد.نقش برجسته‌های تاق بستانشامل سه بخش مجزا به شرح زیر است:
۳-۱۷-۱- نقش برجسته اردشیر دوم
سنگ نگاره مراسم دیهیم ستانی اردشیر دوم از اهورامزدا(سمت راست) در سمت چپ طاق بستان نشان می‌دهد که اردشیر دوم فرمانروایی خود را امری موقتی نمی دانسته و با به سن بلوغ رسیدن شاپور قصد کناره گیری از سلطنت را نداشته است. نگاره دیهیم ستانی اردشیر دوم ۵/۴ متر پهنا و بلندی سه پیکرنگاره، بدون تاج شاه، حدود ۲ متر است. این سه تن را مردم بومی چهارقلندر می‌نامندشکل(۳-۲۹). ظاهراً این نام از حکایت چهاردرویش امیر خسرو دهلوی گرفته شده است یا از داستانی همانند به نام داستان اشرف خان و سه درویش و یا یکی از داستان‌های عامیانه مانند داستانی از هزار و یک شب.
در این نگاره سه نفر در کنار هم به چشم می‌خورند. دو نفر روبروی هم و نفر سوم از سمت چپ، پشت سر نفر وسط با دسته بَرسَمی در دست راست و حالتی که گویا متوجه نفر اول در سمت راست است. نفر سمت راست با تاج بلند کنگره دار اهورامزدا است، که با دست راست حلقه سلطنت یا دیهیم شاهی را به نفر میانی، اردشیر دوم، می‌دهد و دست چپ خود را بر کمر زده است. اردشیر با تاجی که بر سر دارد از سکه‌هایش می‌شناسیم. نفر سمت چپ با دسته برسم را که‌هاله‌ای از نور در پیرامون سر دارد از طریق نگاره‌های آرامگاه آنتیوخوس از نمرود داغ می‌شناسیم. او میترا ایزد نور و خورشید است. پادشاه در کنار میترا قرار دارد ومیترا(مهر)بر روی گل نیلوفر ایستاده وبرسمی در دست دارد، لباس میترا همانند هرمزد ،لباس تازه باب شده ی پادشاهان نیست . چون ماننددیگر سرزمین‌ها باور داشتند که لباس ایزدان پا به پای سلیقه ی روز تغییر نمی کند،در دوره ی ساسانیان نیز همانند روزگارهای پیشین ،ایزدان را با لباس یونانی ملبس می‌کردند. زیر پای پادشاه دشمنی بر زمین افتاده است. در طرف چپ همین نقش دو ایوان یا تاق دیده میشود یکی از آنها کوچکتر از دیگری است وبه امر شاپور سوم (۳۸۳-۳۸۸م)ساخته شده. (رجبی، ۱۳۸۳: ۱۹۳-۱۹۲)
شکل ۳-۲۷- دیهیم بخشی به اردشیر دوم (طاق بستان) ( سودآور: ۲۰۰۳: ۱۵۸)
۳-۱۷-۲- نقش برجسته شاپور دوم و پسرش شاپور سوم
در انتهای ایوان نقش شاپور سوم در طرف چپ دیده میشود. وپدرش شاپور دوم در سمت راست قرار دارد،این دو پادشاه دستهایشان را روی دسته شمشیر قرار داده ودر نزدیک آنها کتیبه‌هایی به خط پهلوی که بانگر اصل ونسب آنهاست نقر گردیده است،شکل(۳-۳۰). ایوان بزرگتری در جوار این ایوان قرار دارد،به نطر میرسد سازنده ی آن تصمیم داشته که دراین محل سه ایوان در کنار یکدیگر بسازد.ایوان قدیمی شاپور سوم در طرف راست ودر این صورت ایوان بزرگ در وسط واقع میشد،ولی ایوانی که قرار بود در سمت چپ وقرینه ی ایوان شاپور ایجاد شود هرگز ساخته نشدو اگر این طرح ایجاد میشد تصویری از ورودی کاخهای سه ایوانی ساسانی را مجسم میساخت،هم اکنون نیز ورودی کاخهای شکوه مند ساسانی مانند تیسفون ،فیروز آباد وسروستان را در نظر بیننده القا میکند،بنابراین اصطلاح غار که توسط بعضی مستشرقین در مورد این ایوانها بکار رفته درست ومقبول نمیباشد.در کنار جبهه ی ایوان بزرگ بطور کامل حجاری شده ودر طرفین آن نقش در خت زندگی دیده میشود در پیشانی وبالای تاق دو فرشته ی بالدار که حلقه سلطنت را در دست گرفته‌اند بطور قرینه به تصویر کشیده شده‌اند ودر وسط آنها هلال ماه که مظهر آسمانی آناهیتا ست دیده میشود.در انتهای تاق در دیوار مقابل دو ردیف برجسته حجاری شده است .نقش برجسته ی قسمت فوقانی مجلس تاج گیری را نشان می‌دهد. وپادشاه در وسط قرار دارد وبا دست راست حلقه ی سلطنت یا مظهر فر ایزدی را در یافت میکند در کنار پادشاه آناهیتا می‌باشد که در یک دست سبویی دارد که آب انرا به سوی زمین سرازیر نموده با این حرکت سمبلیک الهه ی آبها یعنی آناهیتا برکات خود را بر سرزمین ایران و فرمانروا نازل نموده . این سبو نشانگر آبهای آسمانی است وباعث باروری و برکت وخرمی شده و به سلطنت شاه قدرت و استحکام می‌بخشد. پادشاه تاج بزرگی بر سر نهاده که مزین به مروارید وسلیر گوهرها ست ودر طرفین آن بالها ی شاهین مظهر بهرام (الهه ی پیروزی) در اهتزازند،ودر وسط دو بال هلال ماه مظهر ایزد بانو(آناهیتا)به چشم می‌خورد. جامه ی فرمانروا که به طور معمول دارای نوارهای مواج است، عبارتست از قبایی بلند و آستین دار وشلواری گشاد وچین خورده . فرمانروا شمشیر بلندی برکمر بسته ودست چپ را برقبضه ی آن قرار داده وبا دست راست حلقه ی سلطنت را دریافت می‌دارد،سراسر لباس وشلوار با مرواریدهای درشت به شکل زیبایی مزین شده‌اند به طوری که ریزش قطرات آب وباران را در نظر بیننده تداعی می‌کند،این عمل آگاهانه و برای هماهنگی وهمسانی با ریزش آب توسط الهه آناهیتا طراحی و ساخته و پرداخته گردیده است.در قسمت پایین این نقش برجسته پیکر سواره ی شاه تراشیده شده ،این مجسمه از سنگ بیرون آورده شده،پادشاه تاجی شبیه کلاه خود بر سر دارد وجوشنی در برکه تا کلاه خود او می‌رسدوچهره ی فرمانروا را می‌پوشاند،از زیر این زره جامه ی شاه نمایان است او نیزه‌ای در دست راست گرفته وآن رابر شانه ی خود تکیه داده ودر دست چپ او سپری مدور دیده می‌شود ،سر وسینه ی اسب نیز با برگستوان منگوله دار پوشیده شده.در دودیواره جانبی ایوان بزرگ تصویر شکارگاه فرمانروای ساسانی دیده میشود . (آورزمانی:مجله وهومن:۱۳۷۷ :۱۱،۸)
شکل ۳-۲۸- صحنه شاپور دوم و پسرش شاپور سوم ( سودآور: ۲۰۰۳: ۱۶۳)
۳-۱۷-۳- نقش برجسته خسرو دوم(خسروپرویز)
نقش نقوش انتهای ایوان یعنی نقش تاجگیری فرمانروای ساسانی است. این نقوش از دیر باز مورد مطالعه وتحقیق قرار گرفته وبیشتر محققان ودانشمندان آن را متعلق به خسرو دوم (۵۹۰_۶۲۸م)فرمانروای ساسانی دانسته‌اند،در شناخت این نقش توسط هرتسفلد تحقیقات زیادی انجام گرفته است.در این نقش خسرو پرویز سنت تاجگیری ودریافت حلقه ی شهریاری از ایزدان را که بیش از دو قرن در بوته ی قرار گرفته ودر بین پادشاهان ساسانی متروک شده بود دوباره زنده نمود وبه شکلی نو در تاق بستان به تصویرکشید در اینجا خسرو پرویز حلقه سلطنت را در یک زمان از اهورامزدا و آناهیتا در یافت می‌دارد که بر طبق مدارک موجود یعنی نقش برجسته‌ها‌ای امر تا آن زمان بی سابقه به نطر میرسد زیرا فرمانروایان ساسانی مانند (اردشیراول)(شاپور اول)و(بهرام اول)حلقه ی شهریاری را از اهورا مزدا و(نرسی)آنرا از الهه آناهیتا دریافت می‌کند ودر مورد نقش تاج گیری (اردشیر دوم)نیز که در همین مکان به تصویر کشیده شده اهورا مزدا حلقه ی شاهی را به اردشیر اهدا نموده والهه(مهر)فقط بر این پیمان ناظر وگواه است ودر دست الهه مهر حلقه‌ای دیده نمیشود.بنابراین گرفتن حلقه ی سلطنت از دوایزدبزرگ را باید فقط مخصوص خسرو دوم در تاق بستان بدانیم ،شکل(۳-۳۱). او با درایت کامل تصویر آناهیتا را در مراسم تاج بخشی قرار داد تا از اهمیت و اعتبار این ایزد بانو برای تحکیم قدرت معنوی خود سود بجوید. آناهیتا الهه ی بلند پایه وارجمندی که ساسانیان قبل از رسیدن به فرمانروایی و حکومت متولی و پرستار معبد او در شهر استخر بودند وبه نوشته مورخین مراسم تاج گذاری اولین وآخرین پادشاه ساسانی در آنجا انجام گرفت.اندیشه ی پدید آوردن صحنه ی تاج بخشی ودریافت حلقه ی شهریاری از ایزدان یکی از ویژگی‌های مهم در روزگار فرمانروایان ساسانی به شمار میرفت آنها برای استوار نمودن پایه‌های فرمانروایی خود از اعتقادات مذهب آن روزگار در مواقع ضروری سود می‌جستد واین عمل به صورت یک خط مشی عمده واساسی ساسانیان در طول بیش از چهار قرن حکومت آنها بچشم میخورد.بسیاری از نقش برجسته‌ها بیانگر این واقعیت تاریخی بشمارمیروند که نقش تاق بستان را آخرین نمونه آن را باید به حساب آورد. به این گونه خسرو پرویز در تاق بستان به مردم ایران زمین آگاهی داده است که ایزدان را سپاس می‌گذارد وفرایزدی ونشان شهریاری از جانب آنها به او اعطا گردیده وسزاوار هر گونه سروری وفرمانروایی است. (آورزمانی:مجله وهومن:۱۳۷۷ :۱۱،۸)
شکل ۳-۲۹- نقش برجسته (خسروپرویز) ( سودآور:۲۰۰۳: ۱۶۳)
۳-۱۷-۴- نقش برجسته خسرو پرویز سوار اسب
در انتهای ایوان بزرگ بر دیوار مقابل دو ردیف نقش برجسته حجاری شده است،این نقش برجسته در قسمت پایین قرار دارد که این سنگ نگاره پیکره سواره شاه تراشیده شده.پادشاه تاجی شبیه کلاهخود بر سردارد وجوشنی در برکرده که تا کلاهخود او می‌رسد وچهره او را می‌پوشاند .از زیر این زره جامه شاه نمایان است که با نقوش اژدهای بالدار تزئین شده،اونیزه بلندی که مخصوص جنگ‌ها ی تن به تن است در دست راست گرفته وبر شانه خود تکیه داده ودر دست چپ او سپرمدوری دیده می‌شود،سر وسینه اسب نیز با برگستوانی منگوله دار پوشیده شده شکل(۳-۳۲).
تمام شواهد وقرائن بیانگر آماده شدن فرمانروا برای یک جنگ تن به تن می‌باشد.در سمت ر است فرمانروا ترکشی پر از تیر آویخته شده وعلامت فره ایزدی ونشانه شاهی به صورت حلقه منتهی به نوار در روی کپل اسب او نقر گردیده است.این تصویر متعلق به خسرو دوم مقلب به پرویز می‌باشدوتاجی که بر سر دارددقیقا"همان تاجی است که بر روی سکه‌های سال اول وبعضی سکه‌های سال دوم او دیده می‌شود. نوار مواجی در پشت کلاهخود اودر حال اهترازاست.این اسب به احتمال زیاد مرکب محبوب خسرو یعنی شبدیزمی باشد.در میان نقوش ساسانی این تصویر منحصر به فرد بوده ودر دیگر نگاره‌ها مشابه آن به صورت منفرد دیده نشده است.(جوادی و آورزمانی: ۱۳۸۸: ۱۱۱)
شکل ۳-۳۰- نقش برجسته خسرو پرویز سوار اسب ( جوادی: ۱۳۸۸: ۱۹۲)
۳-۱۷-۵- نقش برجسته صحنه شکار در طاق بستان
در دوطرف طاق بزرگ دو شکارگاه زیبا(شکار گاه گراز وگوزن) از دوره خسرو پرویز ترسیم شده است.در شکار گاه دست راست شکارچیان از اطراف آهو وگوزن زیادی جمع کرده به محوطه شکارگاه میرانند. در بالای شکارگاه خسرو پرویز سواربر اسب ویکنفر زن چتری بالای سر او نگاه داشته است. در وسط پادشاه در حال شکار ودر پائین پس از خاتمه شکار دیده میشود.جمعی زن در بالای صحنه این شکارگاه نشسته وبرامشگری ونواختن ساز مشغولند ودسته دیگری دددررر کنار این شکارگاه ایستاده‌اند تا همینکه آهوئی شکار گردید او را بکناری کشیده بدنش را پاک وبر پشت شتران بسته وحرکت دهند.در دیوار سمت چپ طاق بزرگ شکارگاه گراز نمایش داده شده است .نقوش این شکارگاه بمراتب عالی تر از شکارگاه مقابل واز بزرگترین شاهکارهای هنر سنگتراشی ایرانیان بشمار میرود .در این جا خسروپرویز در قایقی ایستاده وسه قایق دیگردر نزدیک او در حرکتنند علف‌های زیادی در این باتلاق روئیده شده وپنج صف فیل که در هر صف دوفیل وبر هر یک از آنها دونفرفیلبان نشسته ست گرازها از اطراف جمع کرده در جلوی پادشاه قرار می‌دهند.ده نفر دیگر در بالای این شکارگاه نشسته ومشغول دست زدنند،تا گرازها وحشت کرده ،فرار کنند تا شکار پادشاه را طبیعی نمایندشکل(۳_۳۳).
خسرو پرویز در قایقی ایستاده و یک نفر زن به او تیر میدهد،شاه با کمانی که در دست دارد دو گراز را شکار کرده است یک نفر زن در قایق او نشسته چنگ مینوازد ودو نفر دیگر با پاروهای خود قایق شاه را حرکت میدهند.در قایق‌های طرفین شاه در هر کدام پنج نفر زن نشسته وبا چنگ‌های ده سیمی ود مشغول نواختن‌اند ور یک از این دو قایق را یک نفر به پاروی خود حرکت میدهد،همینکه گرازی سید شد فیلبانان آنرا بکنار میدان کشیده لاشه آنها را پاک وبا طناب بر پشت فیلهابسته بخارج میبرند.غیر از قایق اولی که خسرو پرویز در آن ایستاده مشغول شکار است قایق دیگری مانند قایق شاه رسم کرده‌اند که درو نفر پاروزن ویک زن چنگ نواز ویک نفر تیر دهنده با صورت شاه در حالی که کمانی در دست دارد ودور سر او‌هاله نوری کشیده‌اند نمایش داده شده ومعلوم میگردد این قایق صورت شاه را بعد از خاتمه شکار نمایش داده است. (آورزمانی:مجله وهومن:۱۳۷۷ :۱۱،۸)
شکل ۳-۳۱- صحنه شکارگاه در طاق بستان (سودآور:۲۰۰۳: ۱۴۹)
فصل چهارم: بررسی نقوش حیوانی در نقش برجسته‌های ساسانی
فصل چهارم
بررسی نقوش حیوانی در نقش برجسته های ساسانی
۴-۱- نقوش حیوانی
در زمان ساسانیان شکل بعضی از حیوانات را بسیار بهتر از انسان نقش می‌کرده‌اند. در این فصل نقوش حیوانی که در نقش برجسته‌های ساسانی که در نقش برجسته‌های صخره‌ای وگچبریها دیده میشود را بررسی می‌نماییم. نقوش حیوانی در دوره ساسانی بیشتر مربوط به شکار حیوانات توسط پادشاهان بوده است ،ساسانیان بر این باور بودند که اگر قدرت آسمانی در وجود شخص شاه باقی است از پیروزی او در شکار معلوم میشده است وبه این سبب تصویر کردن شکار شاهانه وسیله و موضوع مناسبی برای کار هنرمندان در زمینه‌های گوناگون بوده است.حیواناتی که در ایرا باستان در صحنه‌های شکار تصویر شده‌اند چهار گونه‌اند؛شیر ،بز کوهی ،گوزن،گراز،هریک از اینها به پشتوانه ی مفاهیم نمادین تصویر می‌شده‌اند. تصاویر حیوان‌هایی که مظاهر ایزدی زرتشتیان بودند چون اسب، خرس، شیر، گراز و نوعی گاو نر بلند کوهان در دوران فعالیت‌های اصلاح طلبانه ی کرتیر پدید آمدند تا زمان کرتیر و شاهنشاهی بهرام دوم آثار هنری رسمی ساسانی فاقد این نمونه‌ها بودند.
جانورانی با ویژگی‌های عجیب از جمله جواهرات با نوارهای مواج که دور سر، گردن و بدنشان بسته شده است، و موجودات ترکیبی از جمله اسب بالدار و سگ پرنده  با دم طاووس، دارند. مشخصه ی بارز سبک هنری ساسانی در هنرهای تزئینی، واحدهای تکی یا تکراری از نقوش مجزا یا یک جفت نقش روبرو یا پشت به پشت است. مشخصه ی دیگر آن حالت شاهانه، سبک بدن،  چشم درشت خمار طلایی و نیم رخ آراسته به یک جفت شاخ بزرگ خمیده است که به طرز با شکوهی از روبرو تصویر شده‌اند. این ویژگیها به جانورانی اهلی تعلق دارند که در نوع خودشان بهترین هستند. جلوه ی مشابهی از شکوه شاهانه و وقار، مشخصه ی بارز نقش مایه اصلی نمونه‌های دیگر هنرهای تزئینی است که در کارگاه‌های ساسانی تولید شده‌اند
لازم به ذکر است نقش اسب در نقش برجسته‌های صخره‌ای همواره بصورت مرکبی برای شاهان ساسانی دیده میشود که حالات و ترکیب بندی تصاویر نقش شده این اسبان دارای ویژگیهایی میباشد که به این خصوصیات اشاره خواهد شد.
۴-۱-۱- اسب ومفهوم سمبلیک آن
مفهوم سمبلیک اسب
آزادی،‌اندامی زیبا، انرژی خورشید، بخشندگی، پایداری، پیروزی،تحمل، حرکت، حس شنوایی، خیرخواهی دانش، زمان سپاسگزاری وقددانی، سرعت، فراوانی، فهمیدگی، نیرومندی، هوش، همچنین جنگ، خیره سری،سرسختی،لجاجت،غرور میباشد.مرکب خدایان، ابر،امواج باد، برق،پرتو نور، اسب که مرکب شیطان است.در نشانه‌های نجابت خانوادگی،آماده برای هر گونه خدمت در زمان جنگ یا صلح بوده است.(دادور،منصوری:۱۳۸۵: ۶۸)
اسب از روزگاران کهن در اساطیر ملل مورد توجه بوده در میان اسطوره‌های برخی ملل اسب،همچون آدمی میتواند پایگاهی آسمانی نیز داشته باشد،موجودی باهوش ،با وفا ومؤثر در زندگی انسان‌ها،وفاداری،قدرت وتوان وهمچنین سرعت او باعث شده است در اسطوره‌ها جایگاهی رفیعی پیدا کند. وبه نگهبانی وتیمار این حیوان سودمند که به صفات تند وتیز وچابک ودلیر وپهلوان موصوف است اهتمام داشته‌اند اعتقاد وباور بر این است که پوزییدون خدای دریاها نطفه ی خودش درآمیخته وبا باردار شدن خاک ،اسبی چون سیقیوس بوجود آمد.
اسب در تمدن سومری کهن نقش اساسی ومهمی داشته است. درداستان آفرینش از میان ازلی،نخست آتش،عین اسبی که محل او درآب است وآفریدگار کاینات درتجسم مادی خود بصورت اسب در آمده است. در ایران باستان هم اسب از دیر زمان با ایرانیان یار بوده وبا همین چهار پای نیرومند است که سرزمین پهناوری از سند تا نوبه واز هند تا سواحل یونان مقهور هخامنشیان می‌شود وبه همین دلیل است که در فرهنگ ایرانیان ارزش این حیوان نجیب وزیبا شناخته ونیک داشته شده ودر پرورش وپرستاری آن کوشیده‌اند. در فرهنگ ایران بویژه اسب وگردونه از زمان های کهن استفاده شده است. ایرانیان برای تداوم گردش خورشید وآسمان اسب را در پیشگاه خدای خورشید قربانی میکردند.مه از جمله ایزدانی است که بر گردونه مینوی نشسته است . در ادبیات «ودایی» جهان هستی بصورت اسب تجسم یافته است.فرشته نگهبان چهار پایان که در اوستا ،در واسپا (دارنده اسب سالم) خوانده شده دارای گردونه است،شاید با توجه به همین مسئله است که ،اسب را «شاه چرندگان»ودر میان چارپایان از همه نیکوتر دانسته‌اند.تشتر ،فرشته باران برای دست یابی به آبهای بارور به شکل اسب سفیدی در آمد وبا آپوش،دیو خشکی،که او نیز بصورت اسب سیاهی بودجنگید.
ایزد بهرام در دهمین تجلی خود بصورت اسبی سفید وزیبا ظهورنمود.از لحاظ طرح کلی شهر شوش به شکل«باز» ساخته شده وشوشتر به شکل «اسب»است. بنابر آنچه گفته شد وبا توجه به اسطوره‌های آفرینش اسب به مفهوم هستی (در برخی موارد اصلا” بصورت «است»آمده) ستاره‌ای از ستارگان رونده ،قوس یا برج نهم سال،یکی از مظاهر تجلی وظهور عالم امکان ،فرشته گردونه کش خورشید که هر روز از بام تا شام خورشید را راهبر است و…بصورت اسب تجسم یافته است. (دادور،منصوری:۱۳۸۵ :۶۸)
۴-۱-۱-۱- اسب درباور ایرانیان باستان
در نزد ایرانیان باستان و هم امروز در میان ایلات و عشایر، اسب، یا ر همواره و همیشگی مردم و هم امروزه اپران زمین بوده و هست و به گاه پیروزی و سرفرازی دلیران در پی کارها ، جایی نمی توان یافت که از او نامی در میان نباشد.در‌اندیشه‌های و اسطوره‌های ایران باستان ، اسب هماره مورد ستایش بوده و از آفریدگان نیک دانسته شده است.
اسب در اوستا و پارسی باستان ( زبان هخامنشیان)، aspa (اسب نر) و aspa یا aspi (اسب ماده) نامیده شده ، در سانسکریت asva و به لاتین equus در اوستا به واژه ی asyaspa به چم دارنده ی اسب تندرو و در پارسی باستان به aspabari که واژه ی اسب سوار از آن گرفته شده بر می‌خوریم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...