• مزیت رقابتیمزیت رقابتی زمانی وجود دارد که سازمان بتواند خدمات مشابه رقبا را با هزینه کمتر تحویل دهد (مزیت هزینه ) یا ارزشی بیش از آنچه محصولات رغیب دارند خلق کند ( مزیت تفاوت ).بارنی (1991) می گوید که منابع کمیاب و با ارزش می توانند مزیت رقابتی باشند و اگر این منابع تجدید ناپذیر و غیر قابل چایگزینی باشند می توانند باعث حفظ مزیت شوند. بنابراین مزیت رقابتی توانایی اول بودن در رقابت موجود یا آتی است ( خزایی پور و همکاران ، 1391، ص 10 ).

پایان نامه - مقاله - پروژه

 

2-3-10) بازاریابی ، کارآفرینی و مزیت رقابتی
بسیاری از کارآفرینان در خلق و ایجاد یک محصول جدید و منحصر به فرد مهارت دارند. اما تعداد زیادی از کارآفرینان ، از تعیین یا ایجاد بازاری که محصول یا خدمت آن ها را تقاضا کند ، غفلت می ورزند. تحقیقات متعدد نشان می دهند که یکی از عوامل عمده شکست کسب و کارهای کوچک مشکلات مرتبط با بازاریابی و بازارشناسی است.اگر تحلیل بازار به صورت کامل تری انجام شود و کارآفرین از نتایج آن استفاده نماید ، نرخ شکست کسب و کارهای جدید به طور قابل توجهی کاهش خواهد یافت. پیتر دراکر اقتصاددان نامدار قرن بیستم اعتقاد دارد هر موسسه تجاری با توجه به هدفش که خلق یک مشتری است ، دو و تنها دو کارکرد بنیادین دارد : بازاریابی و نوآوری این دو مورد کارکردهای کارآفرینانه سازمان هستند. بازاریابی در واقع ” متمایز کردن ” است.چیزی که یگانه وظیفه یک کسب و کار محسوب می شود. یک کسب و کار برای محصول یا خدمتی بازاریابی می کند ، این مشخصه ای است که یک کسب و کار را از سایر سازمان های انسانی متمایز می کند. هر سازمانی که در آن بازاریابی وجود نداشته باشد یا یک فعالیت ضمنی محسوب شود ، یک کسب و کار نیست. بنابراین از بین دو کارکرد فوق ، بازاریابی را می توان یگانه کارکرد اصلی یک موسسه اقتصادی دانست. اولین فردی که بازاریابی را به عنوان یگانه کارکرد اصلی یک موسسه اقتصادی برشمرد و خلق مشتری را یک وظیفه مدیریت به شمار آورد ، کایروس مک کورمیک [154]بود. او را می توان به واقع پدر مدیریت کسب و کار دانست.
انقلاب اقتصادی آمریکا از ابتدای قرن بیستم را می توان تا حدود زیادی یک انقلاب بازاریابی دانست که منشا آن بازاریابی خلاقانه ، پر تکاپو و پیشگام بود. در ابتدای این قرن نگرش یک مدیر نوعی در آمریکا به بازاریابی این گونه بود ” واحد فروش ، هر آنچه که کارخانه می سازد را خواهد فروخت “. اما امروزه این نگرش به شکل فزاینده ای به این سو می رود : ” وظیفه ما این است که آنچه بازار می خواهد را تولید کنیم". به واقع بازاریابی آن چنان مهم است که داشتن یک واحد بازاریابی قوی و سپردن بازاریابی به این واحد ، به تنهایی کافی نیست. بازاریابی یک فعالیت بسیار گسترده است و تمام موسسه را دربرمی گیرد.بازاریابی مشاهده کل کسب و کار از دیدگاه نتایج نهایی یا همان دیدگاه مشتری است.بازاریابی و مطالعات آن به مهندس ، طراح و تولید کننده می گویند که مشتری از یک محصول خاص چه می خواهد ، چه قیمتی را حاضر است پرداخت کند ، و این نیاز در چه موقعیت مکانی و زمانی وجود دارد. بنابراین بازاریابی مسایل گوناگونی از قبیل برنامه ریزی و زمان بندی تولید و کنترل موجودی ها و… را تحت تاثیر قرار می دهد.بازاریابی تنها به معنای فروش کالا نیست.هدف از بازاریابی بیشینه کردن فروش است و این ممکن نخواهد شد مگر اینکه مشتری و نیازهای او در ارتباط با محصول ، شناسایی و درک شوند.یکی از تعاریف، کارآفرین را کسی می داند که منابع ارزشمند را از محلی که بازدهی کافی ندارند به محلی که بازدهی مناسب و شایسته آنها را می شود.روشن است که بدون شناسایی بازار شناسایی محل هایی که بازدهی مناسبی دارند، برای انتقال منابع به آنجا امکان پذیر نیست.کارآفرینی را در واقع می توان طیفی از رفتارهای دانست که عموم صاحب نظران وجه تمایز آن را نوآوری ، شناسایی و پیگیری فرصت ها می دانند.دراکر در کتاب نوآوری و کارآفرینی هفت منبع فرصت های نوآوری را برشمرد.وی اعتقاد دارد که یک نوآوری هدفدار و ساخت یافته ، که پایبندی به آن ( تکرار ساخت یافته نوآوری ) وجه تمایز کارآفرین و کارآفرینی از سایر رفتارهاست ، با بررسی و تعمق در مورد فرصت های نوآوری آغاز می گردد.بررسی سه دسته از این منابع ( تغییرات بازار یا صنعت ، ناسازگاری ها و تغییر بینش ) به طور مستقیم با شناسایی بازار در ارتباط است.در واقع کارآفرینانی را که به راه اندازی یک کسب و کار کوچک می پردازند ( توجه داشته باشید که کارآفرینی الزاما به معنای راه اندازی یک کسب و کار نیست ) ، می توان به دو گروه عمده تقسیم کرد : دسته اول گروهی هستند که ایده ای نوآورانه در سر دارند و می خواهند به این رویا ، جامه عمل بپوشانند و دسته دیگر گروهی هستند که با شناسایی یک فرصت به فعالیت و کسب و کار در یک زمینه مشخص روی می آورند.گروه دوم یعنی افرادی که یک فرصت را شناسایی کرده اند ، فرایند بررسی و شناسایی بازار را حتی پیش تر و قبل از شناسایی فرصت ( شناسایی فرصت ، نتیجه بررسی و تحلیلی بازار است ) انجام داده اند.هر موسسه ای به منظور تامین نیاز مشتریان به وجود می آید و هیچ موسسه ای بدون مشتری نمی تواند وجود داشته باشد. بنابراین نخستین سوالی که در ارتباط با یک ایده مطرح می شود (سوالی که دسته اول کارآفرینان باید به آن پاسخ دهند ) این است که آیا این ایده قابلیت تجاری شدن را دارد یا نه ؟ ادبیات موجود در زمینه کارآفرینی عمدتا بر بی توجهی کارآفرینان نسبت به بررسی بازار و تکیه آنان بر قضاوت های شخصی شان تاکید دارد.دلایل کم توجهی کارآفرینان به بازاریابی ، متنوع هستند. یکی از دلایل عمده این کم توجهی ، عدم آشنایی کارآفرینان با فرایند تحقیق است ( فیض بخش ، 1381، صص10-9 ). نویسندگانی مانند کوین، اسلوین، دراکر، لامپکین، دس، میلر[155]، موضوع کارآفرینی سازمانی را یک فرایند سازمانی که موجب بقا و رشد عملکرد شرکت ها می شود ، می دانند.کارآفرینی یادگیری کلی شرکت را بهبود داده و باعث ایجاد دانشی می شود که منابع مزیت رقابتی شرکت را ساخته و تنظیم مجدد می کند.نتایج تحقیقات نشان می دهد که کارآفرینی سازمانی عملکرد تجاری را به وسیله افزایش پیشگامی ، ریسک پذیری ، ارتقا محصول و فرایند ، و نوآوری خدمات بهبود می دهد. کوین و اسلوین[156] ( 1991 ) از تاثیر مثبت کارآفرینی بر عملکرد تجاری دفاع می کنند. اگرچه کارآفرینی به عنوان عامل محرک برای خلق ارزش در بازارهای محلی و بین المللی در نظر گرفته شده است ،به نظر می رسد مطالعات تجربی کمی در مورد روابط کارآفرینی و عملکرد وجود داشته باشد (ابراهیم پور و همکاران ، 1390،صص129-128 )
2ـ 3-11) ابعاد کارآفرینی سازمانی

 

  • نوآوری [157]تبدیل خلاقیت ( ایده نو ) به عمل و یا نتیجه ( سود ) است ( صالحی ، 1387،ص25 ). نوآوری سومین مرحله از فرایند سه مرحله ای تکامل تکنولوژی است : 1- اختراع ، رویداد فکری ، ایده 2- توسعه ، تبدیل ایده به چیزی که اجرا می شود و 3- نوآوری ، تبدیل چیزی که اجرا می شود که آن هم منجر به ماندن در بازار می شود. به طور عرفی ، هریک از این سه واژه اغلب به جای هر سه مرحله استفاده می شود. یک کارآفرین مبتکری است که هر سه مرحله را با هم انجام می دهد ، اما کارآفرین زمانی موفق است که سومین مرحله را انجام دهد تا عنوان کارآفرین را به دست آورد.نوآوری یک ضرورت محیطی در حوزه کارآفرینی است ، نوآوری ها به توانایی شرکت برای ایجاد محصولات و معرفی موفقیت آمیز آن ها به بازار گفته می شود. نوآوری به عنوان یکی از ابزارهای ضروری رقابتی برای موفقیت و بقای بلند مدت شرکت ها محسوب می شود. آمابیل نوآوری را از دیدگاه سازمانی تعریف کرده و توضیح می دهد که نوآوری به عنوان اجرای موفق ایده های خلاق درون سازمان هاست ( ابراهیم پور و همکاران ،1390،صص126-125 ).

 

  • ریسک پذیری[158]رهبران سازمان های کارآفرین روحیه ای ریسک پذیر دارند و شکست هایی را که در مقاطعی از عملکرد سازمان به وجود می آید می پذیرند. ریسک پذیری به این معنی نیست که مدیر به نظرات همه کارمندان جامعه عمل بپوشاند و به آن منابع مالی و انسانی تخصیص دهد، بلکه بدان معناست که اگر مدیر با تحقیق و بررسی کافی نظری را برای عملی شدن پذیرفت عواقب آن را در صورت شکست در نظر بگیرد ، ریسک را شناسایی کند و از پیش تصمیمات لازم را برای حالتی که طرح با شکست یا موفقیت همراه باشد اتخاذ کند ( فیض بخش ، 1387 ، ص123 ). مطالغات سازمانی بروچووس [159]( 1980 ) ، شپیرا [160]( 1995 ) نشان می دهد که ریسک پذیری به عنوان وظیفه جدایی ناپذیر کارآفرینی تلقی می شود که منجر به موفقیت می شود. این ریسک دربرگیرنده ریسک مالی ( شامل تعهد به میزان زیادی از دارایی ها یا وام سنگین ) و ریسک شخصی است که چنین تصمیماتی را دربرمی گیرد.به نظر شلی و گلیسون [161]( 2004 ) ریسک پذیری ، خلاقیت را در سازمان پرورش می دهد .ریسک پذیری یعنی آرایش شرکت برای پشتیبانی از پروژه های نوآورانه ، حتی وقتی که این فعالیت ها در عدم اطمینان صورت گیرد. به طور کلی ، فعالیت هایی که می تواند توانایی شرکت را با تشخیص و بهره برداری از فرصت های بازار افزایش دهد تا در مقابل رقیبان خودش پیشرو باشد ، ریسک پذیری گفته می شود. سازمان ریسک پذیر احتمالا تمایل به ارتقا داشته و رفتارهایی را نشان می دهد که منجر به فرایند تقویت و نهایتا محصولات و خدمات جدید با فنون نوآوری می شود. مارچ و شپیرا ( 1987 ) معتقدند ریسک از طریق مهندسی ریسک و مدیریت ریسک قابل اداره کردن و کنترل است. در تایید گفته های مارچ و شپیرا ، دس و لامپکین ( 2005 ) نیز اشاره می کند که مدیران می توانند عوامل ریسک را کاوش و ارزیابی کنند ، به عبارت دیگر برای مدیریت ریسک عدم اطمینان را کاهش دهند و فنون مفیدی را به کار گیرند.بنابراین مدیران در عوض اینکه یک سطح قابل قبولی از ریسک را به طور ساده قبول کنند می توانند ریسک را تعدیل کنند ( ابراهیم پور و همکاران ، 1390، صص127-126 ).

 

  • پیشگامی[162]سومین ویژگی عملکرد کارآفرینی چگونگی پیشگامی در اقدامات در مقایسه با رقبا و در به دست آوردن اطلاعات در مورد فرصت های بازار است.در حالی که فعالیت های نوآورانه بر فاز اجرا تاکید دارد ، بعد پیشگامی بر ادراک فرصت های بازار جهت تحریک نوآوری تاکید می کند. پیش قدم شدن به وسیله پیش بینی و پیگیری فرصت های کسب و کار جدید و همچنین به وسیله پیش بینی بازارهای جدید اغلب پیشگامی نامیده می شود.پیش کامی مربوط به دیدگاه مدرنی است که شرکت ها فعالانه به دنبال پیش بینی فرصت هایی برای توسعه و معرفی محصولات جدید برای به دست آوردن مزایای پیشگامی و شکل دادن به رهبری محیط هستند. به نظر لامپکین و دس[163] ( 2001 ) پیشگامی یعنی رهبری در محیط با استفاده ابتکاری از فرصت های بازار ، یا به نظر مایلز ، پائول و ویل هایت[164] ( 2003 ) اتخاذ مزیت های رقابتی در بازارهای موجود پیشگامی نامیده می شود. افزایش ادراک شرکت به سیگنال های بازار و آگاهی از نیازهای مشتری ( آشکار و پنهان ) دو مزیت اصلی است که پیشگامی بر آن ها تاکید می کند.مطالعات انجام شده بیانگر این است که شرکت های فعال عملکرد بالایی از خود نشان می دهند ، زیرا آن ها به سیگنال های بازار پاسخ می دهند .شرکت های فعال به وسیله پیش بینی فعال و آمادگی برای تغییر در موقعیت بهتری برای استفاده کردن از سهم بازار قرار دارند ( ابراهیم پور و دیگران ، 1390،ص 127 ).

 

2-3-12) موانع کارآفرینی در ایران :
واژه کارآفرین را اولین بار در اوایل سده شانزدهم برای کسانی به کار بردند که در ماموریت نظامی بودند .از حدود سال 1700 میلادی به بعد درباره پیمانکاران دولت که دست اندرکاران امور عمرانی بودند ، از لفظ کارآفرین زیاد استفاده شده است. علیرغم این که در کشورهای پیشرفته دنیا از اواخر دهه 1970 به موضوع کارآفرینی توجه جدی شده است و حتی بسیاری از کشورهای در حال توسعه هم از اواخر دهه 1980 این موضوع را مورد توجه قرار داده اند ، لیکن در کشور ما تا شروع اجرای برنامه توسعه سوم ، توجه چندانی به کارآفرینی نشده بود.حتی در محافل علمی و دانشگاهی نیز به جز موارد نادر ، تحقیقی در این زمینه صورت نگرفته است. مشکل بیکاری و پیش بینی حادتر شدن آن در دهه 1380 موجب شد که در زمان تدوین برنامه سوم توسعه ، موضوع توسعه کارآفرینی مورد توجه قرار گیرد.انتقال نادرست مفهوم واژه کارآفرینی ، موجب گردیده است که صرفا معنی ایجاد کار و یا اشتغال زایی از این واژه برداشت می شود.در حالی که کارآفرینی دارای مفهومی وسیعتر و کارکردهایی بیش از اشتغال زایی است.برداشت ناصحیح از این مفهوم و همچنین تورم نیروی انسانی بیکار در جامعه ، موجب شده بسیاری از سیاست هایی که برای توسعه آن اتخاذ شده و نیز در بخشنامه ها و سخنرانی های مسئولان در این خصوص ، صرفا جنبه اشتغال زایی برای آن در نظر گرفته شود.در حالی که کارآفرینی دارای پیامدهای مثبت و مهم دیگری دارد از جمله : بارور شدن خلاقیت ها ، ترغیب به نوآوری و توسعه آن ، افزایش اعتماد بنفس ، ایجاد و توسعه تکنولوژی ، تولید ثروت در جامعه و افزایش رفاه عمومی . لیکن در صورتی که فقط به جنبه اشتغال زایی آن توجه شود ، از سایر پیامد های آن بی بهره خواهیم ماند. براساس مطالعات انجام شده در خصوص کارآفرینی و موانع آن در ایران موارد زیادی وجود دارد که اهم موانع ایجاد و توسعه آن را به شرح زیر می توان بیان کرد :

 

  • عدم پذیرش تغییر و انجماد فکری

 

  • عدم اعتماد به نفس و خودباوری

 

  • رخوت اجتماعی و ایده آل گرایی به جای عمل گرایی

 

  • ترس و روحیه محافظه کاری

 

  • تمایل به همرنگی با جماعت و ترس از متفاوت عمل کردن

 

  • نظام ناکارآمد بوروکراتیک

 

  • آموزش های نامناسب

 

  • تغییرات و محدودیت های سیاسی و اجتماعی

 

  • عدم شناسایی و استفاده صحیح از منابع انسانی

 

  • عدم استفاده صحیح از منابع مالی و تخصیص نادرست منابع

 

با افزیش سریع تحولات جهانی و گذر از جامعه سنتی به جامعه اطلاعاتی ، توجه به استراتژی های جدید برای استفاده بهینه از فرصت ها و ارزش های جدید ، نظام بانکی را بیش از پیش ملزم به تحول نموده است و امروزه گرایش به کارآفرینی ، یکی از استراتژی های جدید در سازمان ها محسوب می شود.در این راستا ، شناخت وضعیت گرایش به کارآفرینی و عوامل موثر برآن از اهمیت بالایی برخوردار است تا با تقویت نوآوری ، ابتکار عمل و ریسک پذیری ، شرایط ورود موثر بانک ها به فرایند کارآفرینی فراهم شود.
ضرورت وجود استراتژی گرایش به کارآفرینی از سه نیاز اساسی یعنی افزایش رقبای جدید ، حس بی اعتمادی به شیوه های مدیریت سنتی ، و خروج بهترین نیروهای کاری و اقدام آن ها به کارآفرینی مستقل نشات گرفته است و در این میان ، گسترش فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی پیشرفته افزایش چشمگیری داشته است. با وجود این ، خدمات نظام بانکی کشور از تنوع ، کیفیت و سرعت[165] لازم برخوردار نیست و در فرایند تجهیز منابع و تخصیص آن و نیز خدمات رسانی به مشتریان با ناکارآمدی مواجه است. برای برطرف کردن مسائل و چالش های نظام بانکی ، ایجاد بسترها و زمینه های مناسب برای افزایش گرایش به کارآفرینی می تواند الگویی اثربخش برای دستیابی به اهداف نوآوری ، ابتکار عمل و ارائه محصولات و فرآیندهای کاری جدید و در نهایت ، بهبود کیفیت خدمات رسانی محسوب شود.در این میان ، بررسی ها نشان می دهد که عوامل سازمانی ، اقتصادی ، فرهنگی ، و سیاسی نقش مهمی در افزایش گرایش به کارآفرینی در نظام بانکی کشورها دارند و بسترسازی مناسب در حوزه های اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی به منظور بهبود شرایط کارآفرینی در بانک ها ضروری است.به عبارت دیگر ، عوامل محیطی می تواند میزان تاثیر عوامل سازمانی بر استراتژی گرایش به کارآفرینی در سازمان ها را تعدیل نماید.تحقیقات نشان داده است که مدیران در سطوح مختلف ، نقش های متفاوتی در ایجاد ساختاری دارند که در آن بتوان ایده های کارآفرینانه را اجرا کرد و مدیران ارشد در مقایسه با مدیران عملیاتی ، از قدرت ساختاری بیشتری برای پیاده سازی ایده های کارآفرینانه برخوردارند ( باقری ، 1391 ).
بخش چهارم
قابلیت ها
2-4 -1) مقدمه
قابلیت ها، نقش کلیدی را در سازمان ها ایفا می کنند و امکان وفق دادن ، ترکیب کردن و پیکربندی مجدد مهارت های سازمانی و منابع داخلی و خارجی را فراهم می آورند تا با توجه به نیازهای محیط متغیر بیرونی، سازمان خود را سازمان دهی نماید. در واقع هر سازمانی دارای مجموعه ای از منابع است اما هر سازمانی منابعش را به بهترین وجه به کار نمی گیرد. سازمان ها در چگونگی به کارگیری منابعشان متفاوت هستند. قابلیت ها به توانایی سازمان در بهره برداری از منابعش وابسته است. در این سطح از سلسله مراتب شایستگی ها ، که مرکب از مجموعه ای از فرآیندهای سازمان است ، سازمان ، تعامل میان منابع را مدیریت می کند. فرایند ، مجموعه ای از فعالیت ها است که یک داده را به ستاده تبدیل می نماید. برای مثال برای کسب قابلیت بازاریابی، یک سازمان می تواند بر تعامل میان منابع نیروی انسانی ( متخصص های بازاریابی)، فن آوری ( سخت افزار و نرم افزار ) و مالی استوار باشد ( ساعدی ، 1388 صص74-73 ). در نگرش منبع مدار ، قابلیت ها عبارتند از مهارت های مورد نیاز یک شرکت برای کسب مزیت کامل از منابع در اختیارش. به زبان دیگر ، قابلیت ها عبارتند از مهارت های یک شرکت در هماهنگ سازی منابع و استفاده بهره ور از آن ها. این مهارت ها در رویه های یک سازمان نهفته هستند که شامل روشی می شود که یک شرکت بدان طریق تصمیماتش را اخذ می نماید و فرآیندهای درونی را به منظور دستیابی اهداف سازمانی مدیریت می نماید. به عبارت بهتر ، قابلیت های یک سازمان ، محصول ساختار سازمانی و سیستم های کنترل آن هستند. این ها مشخص می نمایند که چگونه و در کدام سطح یک شرکت ، تصمیمات اخذ می شوند ، رفتاری را که از نظر شرکت مطلوب است را مشخص می نمایند و هنجارها و ارزش های فرهنگی شرکت را بیان می نمایند.باید به خاطر داشت که بر اساس تعریف فوق ، قابلیت ها ، ناملموس هستند.قابلیت ها به آن اندازه که در طرفی که افراد با یکدیگر تعامل می نمایند و تصمیماتی که در بافت سازمانی می گیرند وجود دارد ، در درون خود افراد وجود ندارد و از خود برنمی آیند ( مهدی نیای رودپشتی ، 1386 ، ص 85 ).
الریخ[166] ( 1987 ) ، قابلیت سازمان را به عنوان برای تغییر و پذیرش تحولات مالی ، فن آوری و استراتژیکی تعریف می کند. یک شرکت ممکن است از منابع منحصر به فرد و ارزشمندی برخوردار باشد ، اما تا زمانی که از قابلیت استفاده موثر از این منابع برخوردار نباشد ، قادر نخواهد بود صلاحیتی متمایز را احراز و حفظ نماید ( Hill et al , 1998 , p 108 ). درباره تعریف قابلیت ها و صلاحیت ها ، توافقی وجود ندارد و تمایز قابلیت ها از صلاحیت های بنگاه عموما کار ساده ای نیست (Teece et al , 1997 , p517 ). برای فهم اینکه چه چیز باعث ایجاد یک صلاحیت متمایز می گردد لازم است تفاوت میان منابع و قابلیت ها درک شود. یک شرکت ممکن است از منابع منحصر به فرد و ارزشمند برخوردار باشد ، اما تا زمانی که قابلیت استفاده موثر از آن منابع را نداشته باشد قادر نخواهد بود تا یک صلاحیت متمایز را تولید و حفظ نماید. همچنین مهم است بتوان تشخیص داد که یک شرکت ممکن است برای ایجاد صلاحیت متمایز نیازمند منابع منحصر به فرد و ارزشمند نباشد چون دارای قابلیت هایی است که سایر رقبا فاقد آن هستند. تفاوت عمده ای میان منابع منحصر به فرد و قابلیت ها وجود دارد. منابع ، ورودی های سیستم ها می باشند. برای مثال ، در صنایع کوچک فرآوری مواد غذایی، مواد خام عالی ، کارکنان ماهر ، سرمایه مالی ، محل جغرافیای مطلوب و نزدیکی به مشتری ، منابع منحصر به فرد می باشند. یک قابلیت ، توان و ظرفیت مجموعه ای از منابع جهت انجام یک وظیفه یا اقدام می باشد. مانند قابلیت های بازاریابی و توزیع ( علی احمدی ، 1382 ، ص44 ).
2-4-2) قابلیت ­های نوآوری
امروزه بعضا ثبات در محیط کار ، جای خود را به بی ثباتی و عدم اطمینان داده است و صنایع سنتی و قدیمی نیز جای خود را به انواع جدید و توسعه یافته واگذار کرده اند. بخش خدمات به عنوان بخشی که بهه وری آن روز به ورز در حال افزایش است و به طور روز افزونی بر گستره فعالیت آن افزوده می شود ، به طور قابل ملاحظه ای می تواند از فرایند های نوآوری متاثر شود. بنابراین مدیریت صحیح و جهت دهی به نوآوری ها و خلاقیت های موجود ، اهمیت بالایی پیدا خواهد کرد. امروزه مفهوم نوآوری اساس یک کسب و کار موفق است. با تغییرات سریع در محیط کسب و کار ، یک شرکت نمی تواند بازار فروش خود را نگه دارد و یا سود زیادی را در بلند مدت به دست آورد ، مگر این که نوآوری داشته باشد ) داستانی ، 1388 ، ص31 ).
نوآوری را می توان ، فرایند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصول ، خدمات و روش های جدید عملیات تعریف کرد ( آقایی فیشانی ، 1377 ، ص26 ) . برخی محققان ، خلاقیت را با توجه به ویژگی های فرد تعریف می کنند. برخی خلاقیت را با توجه به محصول تعریف می کنند ، مثلا خلاقیت عبارت است از شکل دادن و ارائه ایده جدید و مفید توسط فرد یا گروه کوچکی از افراد که با هم کار می کنند ، و یا تعریف نیکولسون ( 1995 ) که بیان می کند ، خلاقیت شکل گرفتن ایده یا محصولی که هم نو و هم مناسب ( صحیح ، مفید و با ارزش ) باشد ، تلقی می شود ( زکی ، 1385 ، ص224 ). نوآوری را می توان محصولات یا خدمات ابداع شده برای اولین بار که منجر به یک موفقیت تجاری می شوند ، نام برد . نوآوری، فرایند کسب اندیشه ای خلاق و تبدیل آن به محصول و خدمت و یا یک روش عملیاتی مفید است. سه مجموعه از متغیرها وجود دارند که می توانند نواوری را ایجاد کنند. آن ها به ساختار سازمانی ، فرهنگ و توانایی منابع انسانی مربوط می شوند .نوآوری با تقلید نیز تفاوت دارد ، نواوری وقت گیر است و نیاز به تفکر و پیشرفت دارد. در بعضی موارد ، نوآوری سازمان ها را ملزم می کند تا بودجه طرح های کوتاه مدت را قربانی طرح های بلند مدت کنند. به عبارتی دیگر نوآوری مکانیزم محرکی است که به تفکر ” روز بعد از فردا ” نیاز دارد نه به تفکر امروز یا فردا ( داستانی ، 1388 ، ص 32 ) . با بهره گرفتن از نوآوری می توان به سراغ تازه ها رفت ، با آن ها سازگاری یافت و آن ها را به فرصت های قابل بهره برداری برای سازمان تبدیل کرد و به یک مزیت رقابتی پایدار و رشد در دراز مدت و سودآوری رسید.امروزه ، نوآوری در سازمان ها به سه صورت مختلف طبقه بندی می شود ( بهرامی و همکاران ، 1390 ، ص 32 ) :
الف) نوآوری اداری و فنی- تمایز بین نوآوری های اداری و فنی بر ساختار اجتماعی استوار است. نوآوری اداری با تغییر در ساختار سازمانی و فرآیندهای اداری سرو کار دارد ، به صورتی که نوآوری سازمان اداری ارتباط نزدیکی با فعالیت های اداری سازمان و ارتباط غیر مستقیمی با فعالیت های کاری سازمان دارد. نوآوری فنی با تغییر در محصول ، خدمات و فناوری فرایند تولید ارتباط دارد.این نوع نواوری سازمانی مستقیما با فعالیت های کاری یک سازمان سرو کار و با تغییرات در محصولات و فرآیندها ارتباط دارد. نوآوری اداری با روابط بین افراد و چگونگی انجام یافتن وظایف کاری و اهداف سازمان سرو کار دارد و شامل نقش ها ، قوانین ، رویه ها و ساختارهایی است که با ارتباط بین افراد و محیط وجود دارد. نوآوری فنی با تغییر در محصول ، خدمات و فناوری تولید سروکار دارد و این نوآوری مستقیما به شکل تغییرات در تولید و فرآیندهای سازمانی صورت می گیرد.
ب )نواوری محصول و فرایندسازمان عموما از این دو نوع نوآوری برای ایجاد مزیت رقابتی استفاده می کند. نوآوری محصول به ” تولید محصولات تازه یا پاسخ به یک مصرف کننده خارجی یا نیاز بازار ” و نوآوری های فرآیندی در واقع ، ” عناصر جدیدی هستند که در تولیدات یا فعالیت های خدماتی سازمانی به کار می روند “
ج) نوآوری بنیادی و توسعه اینوآوری بنیادی به تغییر نگرش مدیران و تقویت منابع دانش فنی سازمان و نوآوری توسعه ای بر پیچیدگی ساختار و عدم تمرکز تاکید دارد. هنگامی که سازمان ها محصولات تازه ای را تولید می کنند و فرآیندهای مدیریتی را بهبود می بخشند ، آن ها به انگیزه و استعداد سرمایه انسانی برای خلق ایده های تازه ، توسعه رویکردهای نوآوری و ایجاد فرصت های تازه نیاز دارند

 

  • انواع نوآوری را می توان به صورت زیر شرح داد( دهقان نجم، 1388 ، ص 148 ):

 

  • نوآوری های مستمرکه تغییرات مختصری در رفتار یا محصول را در برمی گیرد.

 

  • نوآوری های مستمر پویاکه تغییر اساسی در رفتار مصرف کننده همراه با تغییرات مختصری در محصول را در برمی گیرد.

 

  • نوآوری های غیر مستمرکه تغییر اساسی در رفتار مصرف کننده و محصول را به همراه دارد همچنین انواع نوآوری از دیدگاه سازمان و به صورت کاربردی عبارتند از( دهقان نجم ، 1388 ، ص 148 ):

 

  • نوآوری بنیادیاین نوآوری بنیادی منجر به به خلق بازارهای جدید می شود.

 

  • نوآوری های توسعه عملکرد ( محصول )وقتی نوآوری در محصولی به وجود می آید ، شرکت ها تلاش می کنند که کاربرد این محصول جدید را افزایش دهند.

 

  • نوآوری تجدید ساخت تکنولوژیتجدید ساخت تکنولوژی مستلزم وارد کردن مواد یا تجهیزاتی از دیگر حوزه های صنعت برای تولید هر محصول جدید می باشد.

 

  • نوآوری نام گذاری و در تبلیغ برچسب کالانوآوری در برچسب کالا ، ایجاد تمایل به خرید یک محصول خاص را در برمی گیرد.تحقیقات نشان می دهد که حدود 24 درصد از فروش محصول به تبلیغ آن برمی گردد.

 

  • نوآوری در فرایندنوآوری در فرایند تولید باعث می شود که شرکت ، مزیت هایی بر رقبا به دست آورد که عبارتند از : افزایش سرعت فرایند تولید و افزایش قابلیت انعطاف تولید از یک محصول به محصول دیگر.

 

  • نوآوری در طراحییکی از مسایل مهم در طراحی ، قابلیت انعطاف است به این معنی که کالا با توجه به شرایط بازار و تغییر علائق مصرف کنندگان ، قابلیت تعدیل داشته باشد.

 

  • نوآوری در زمینه تجدید فرمول سازیتجدید فرمول سازی شامل تغییر در ساختار محصول فعلی بدون تغییر در اجزا آن می باشد.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...