تعذر تسلیم عین معین
1 ـ 2 ـ 2 ـ 3 ـ 1 ـ قدرت بر تسلیم در فقه
از جمله شروطی که فقهاء برای عوضین معامله ذکر می کنند، قدرت بر تسلیم است. تسلیم مبیع، مالکیت خریدار را به کمال می رساند. با اینکه حقوق ما تراضی را در انتقال، کافی میداند، اهمیت قبض را به عنوان رکن متمم آن نفی نمیکند و به همین جهت “قدرت بر تسلیم” را شرط صحت بیع میداند.[1] آن چه که مد نظر فقهاء در این شرط میباشد، اصل قدرت بر تسلیم و تسلّم است. لذا در جایی که نه بایع قدرت بر تسلیم مبیع دارد و نه مشتری قدرت بر تسلّم آن، معامله باطل خواهد بود؛ زیرا با نبود شرط (قدرت بر تسلیم) مشروط (صحت معامله) نیز منتفی خواهد شد.
شیخ انصاری پس از ذکر کردن، قدرت بر تسلیم به عنوان سومین شرط از شروط عوضین شش دلیل را که برای اشتراط این شرط شده است یادآور می شود و پس از تدقیق در آن ها برخی را میپذیرد و برخی را رد می کند.
2 ـ 2 ـ 2 ـ 3 ـ 1 ـ ادله اشتراط قدرت بر تسلیم
دلیل اول: عبارت است از اجماع منقول از فقهایی هم چون علامه حلی، شیخ طوسی، محقق کرکی و ابن زهره.
دلیل دوم: مرسلۀ نبوی «نهی النبی(ص) عن بیع الغرر» میباشد. برای استدلال به نبوی مذکور سه مطلب باید ابتدائاً احراز می شود:
اول احراز صدور خبر است. باید گفت گر چه این خبر مرسله است ولی شهرت عملی در میان فقها ضعف سندی این خبر را جبران می کند.
دوم احراز ملازمه میان نهی شارع و فساد معامله. در این زمینه چنین استدلال شده است که نهی در معاملات غالباً ارشادی است و نه تکلیفی و اجماع منقول مبنی بر دلالت نهی بر فساد در این مورد وجود دارد. این حدیث شریف به صورت یک کبرای کلی تمام مصادیق معاملهی غرری من جمله جایی که قدرت بر تسلیم وجود ندارد را در بر میگیرد و با توجه به ارشادی بودن نوع نواهی در معاملات دلالت بر فساد معامله می کند.
و بالاخره مقدمه سوم اثبات این مطلب است که عجز از تسلیم از مصادیق غرر میباشد.
در این که منظور از «غرر» در حدیث مذکور چیست، شیخ ابتدا کلمات اهل لغت را بررسی می کند. و در نهایت به این جمع بندی میرسد که تمامی آن معانی به سه تفسیر بر میگردند:
1 ـ غفلت. 2 ـ خدعه. 3 ـ خطر. که در تمامی این معانی به گونهای «جهالت» نهفته است.
سپس شیخ به صغری استدلال میپردازند و دلایلی را ذکر می کنند در تأیید این که بیع بدون قدرت بر تسلیم از مصادیق بیع غرری است. شیخ از دو طریق این مطلب را اثبات می کند.
طریق اول: بسیاری از فقها به این حدیث برای بیان حکم بیع ماهی در آب که قدرت بر تسلیم آن وجود ندارد، استدلال کرده اند. به عبارت دیگر عدم قدرت بر تسلیم نزد فقها از مصادیق بارز «غرر» بوده است.
طریق دوم: «معنای غرر بر موردی که قدرت بر تسلیم وجود ندارد صدق می کند زیرا معنای غرر عبارت است از: عملی که از ضرر در آن ایمن نمی باشد»
ولی در نهایت شیخ این دلیل را اخص از مدعا میدانند و پذیرش این دلیل را با راهکارهایی تجویز می کنند.
دلیل سوم: نبوی «لاتبع ما لیس عندک» میباشد که در فهم معنای حدیث و استدلال به آن ابتدا باید منظور از «عندک» را روشن کرد. سه احتمال در منظور از ظرف (عندک) وجود دارد:احتمال اول به معنای مالکیت، احتمال دوم به معنای تسلط و احتمال سوم به معنای تسلط تام و بالفعل.
دو احتمال اول پذیرفته نیستند؛ زیرا در احتمال اول شایسته این بود که از حرف «لام» استفاده شود و از طرف دیگر لازم میآید تا ولی یا وکیل که مالک نمیباشند، نتوانند معامله بکنند که این مطلب صحیح نمی باشد.
احتمال دوم نیز این اشکال را دارد که معاملاتی وجود دارند که در آن ها تسلط هست ولی با این وجود باطل میباشند. به طور مثال در جایی که شخصی با وجود این که تسلط بر مبیع دارد و آن را ابتدا میفروشد و سپس آن را از مالک اصلی میخَرد، فقهاء این بیع را باطل میدانند.میماند احتمال سوم که در این فرض میتوان قدرت بر تسلیم را شرط صحت بیع دانست.
اما اشکال اساسی که بر این حدیث وارد است و حتی دامنه آن حدیث اول را نیز در بر میگیرد این است که منظور از فساد معامله دو چیز می تواند باشد:
اول ـ بیع غرری و ما لیس عندک کلاً فاسد و باطل است. که استدلال به این خبر بنابر، این احتمال است.
[1] ـ ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی : قواعد عمومی قراردادها، (پیشین)، ج4، صص108-109.
[2]ـ شیخ انصاری، المکاسب، (پیشین)، ج4، ص174.
[3]ـ علی محمدی، تقریرات درس مکاسب، (الامام الحسن بن علی، قم، 1390، چاپ سوم)، ج7، ص213.
[4]ـ شیخ انصاری، المکاسب، (پیشین)، ج4، ص178.
[5]ـ محمدجعفرجزایری، هدی الطالب الی شرح المکاسب، (دارالکتاب، قم، 1419، چاپ اول)، ج7، ص581.
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 11:10:00 ب.ظ ]
|