ب) خود فریبی[۳۳]
مهم ترین پدیده ای که در زمینه خود فریبی بحث شده است، اعتماد بیش از حد است. شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد اشخاص به دانش و توانایی هایشان بیش تر ازآن چیزی که هست اعتماد دارند معمولاً پیش بینی افراد از احتمال وقوع پدیده ها یا خیلی افراطی یا خیلی تفریطی است. همچنین زمانی که قابلیت پیش بینی پدیده ای کم است یا شواهد و مدارک مبهم هستند، متخصّصان بیشتر از افراد عادی در معرض اعتماد بیش از حد قرار می گیرند. برای مثال وقتی شخصی می گوید احتمال وقوع یک رویداد ٩٠ درصد است، معمولاً پیش بینی او کمتر از ٧٠ درصد موارد صحیح است. اعتماد بیش از اندازه به هیچ عنوان به سرمایه گذاران شخصی محدود نمی شود. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد تحلیل گران مالی، حتّی زمانی که مدارک و شواهد نشان دهنده این است که برآوردهای قبلی آن ها صحیح نیست، برآورد قبلی شان از عملکرد آتی یک شرکت را به راحتی مورد تجدید نظر قرار نمی دهند. به طور کلّی در نظریه خود فریبی علاوه بر بحث اعتماد بیش از حد، به مکانیسم هایی پرداخته می شود که طی آن اشخاص به دنبال راههایی می گردند که پیامد تصمیم گیری های خود را توجیه کنند و بدین ترتیب بتوانند احترام دیگران را به خودشان جلب کنند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
ج) تعاملات اجتماعی[۳۴]
متخصّصان مالی، روانشناسی اجتماعی را کمتر مورد توّجه قرار داده اند. نظریه پردازان مالی تأثیر اطلاعات بر روی قیمت سهام و حجم معاملات را بررسی کرده اند، اما تحقیقات کمتری راجع به تعاملات اجتماعی بین افراد در بازار سهام انجام داده اند. اشخاص گرایش دارند تا در تصمیم گیری ها و قضاوت هایشان با دیگران هم نوا شوند. اکثر سرمایه گذاران دچار عکس العمل های احساسی در جو بازار می شوند. به عبارت دیگر حتی زمانی که سیگنال های اطلاعاتی به فرد می گویند خرید و فروش کدام یک مناسب است، سرمایه گذاران باز هم نسبت به تصمیم گیری صحیح مردّد هستند. باید توجّه کرد که برخی از الگوهای اشاره شده در بالا، با هم در تعارض هستند. در این جا ممکن است این سئوال پیش بیاید که کدام الگو صحیح است؟ در پاسخ به این سئوال باید گفت این که کدام الگوی رفتاری در بازار غالب می شود به شرایط و زمینه ای که اطلاعات در آن پخش می شود بستگی دارد (نیرش، ۲۰۱۲)[۳۵].
۲-۲-۳-۳نظریه رفتار گلهای در بازارهای مالی
در نتیجه چندین بحران مالی متداول، در فرهنگ مالی،رفتار گلهای دارای معنی منفی شده است. سرمایه گذاران و مدیران صندوق های سرمایه گذاری گله را بصورت پذیرش ریسک فراوان بدون اطلاعات کافی، افزایش نرخ معاوضه ریسک و بازده و اوّلین نشانه اغتشاش و فرار به پناهگاه مناسبتر توصیف می کنند. بعضی از مشاهدات توسط شرکت کنندگان در بازار نشان می دهد که رفتار گله ای، نوسانات و بی ثباتی بازار را افزایش و شکنندگی سیستم مالی را شدید تر و وخیم تر می کند (سینانی و داودی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۳-۴دیدگاه معامله گران اختلال زا در مالیه
بعضی تغییر مکانها در تقاضای سرمایه گذاران برای دارائیها کاملاً عقلایی است. آشکار شدن اطلاعاتی که بر نرخ رشد آتی سود تقسیمی و ریسک یا ریسک گریزی تأثیر می گذارند به تغییر در تقاضای سرمایه گذاران کاملاً عقلایی هستند منجر می شود. به عبارت دیگر تغییرات عقلایی تقاضا می تواند تطبیق به اخبار منتقل شده در فرایند تجاری را منعکس آند. اما بلک و آیل (۲۰۰۷) اعتقاد دارند که همه تغییرات تقاضا عقلایی به نظر نمی رسد و بعضی از آنها پاسخی هستند به تغییرات در انتظارات یا احساسات که بطور کامل توسط اطلاعات توجیه نمی شود. چنین تغییراتی می تواند یک پاسخ به سیگنال کاذبی باشد که سرمایه گذاران اعتقاد دارند اطلاعاتی را راجع به بازده آتی در بر دارد در حالی که چنین اطلاعاتی به یک الگوی کاملاً عقلایی انتقال داده نمی شود. بلک و آیل(۲۰۰۷) برای چنین سرمایه گذارانی از واژه معامله گران اختلال زا استفاده کرده اند (گادفر و همکاران ، ۲۰۰۹).
۲-۲-۴واکنش بیش از حد و واکنش کمتر از حد
همه روزه جریان قدرتمند و مداومی از اطلاعات بسیار زیاد به بازار وجود دارد. اگر بازار کارآ باشد، به محض دریافت این اطلاعات قیمت اوراق بهادار باید واکنش نشان دهد و تعدیل شود. واکنش معمولاً نمی تواند آنی باشد. ولی فاصله بین دریافت اطلاعات و واکنش قیمت ها باید با روش ها و تکنیک های در دسترس جهت دریافت و پردازش اطلاعات، متناسب باشد. همچنین، واکنش آغازین بازار نسبت به دریافت اطلاعات جدید باید به طور دقیق صورت گیرد و احتیاج به تصحیح بعدی قیمت ها نباشد. واکنش قیمت های بازار نیز باید به دور از تعصّب باشد. برخی از بازارهای سرمایه از کارآیی لازم برخوردار نیستند. در این بازارها اوّلاً اطلاعات به وفور و به سرعت در بازار پخش نمی شوند. ثانیاً قیمت اوراق بهادار نسبت به اطلاعات جدید بی تفاوت است و یا ممکن است عکس العمل قیمت اوراق بهادار نسبت به اطلاعات جدید بیشتر از حد مورد انتظار باشد. برخی اوقات ممکن است بازار واکنش کمتری نسبت به یک یا چند رویداد نشان دهد. در این گونه بازارها، تحلیلگران قوی وجود ندارند که اطلاعات را دریافت و درست ارزیابی کنند و تصمیم بگیرند. بنابراین، قیمت به درستی تعیین نمی شود. از این رو کسی احساس امنیت نمی کند ؛ زیرا وی اطمینان ندارد. قیمتی را که برای یک ورقه بهادار دریافت یا پرداخت می کند عادلانه است (نیکبخت و مرادی، ۱۳۸۸).
برخی از صاحبنظران براین عقیده بودند که سرمایه گذاران گاهی به انواع خاصی از اخبار و اطلاعات مالی، کمتر از حد لازم واکنش نشان می دهند. برای مثال، شرکتی را در نظر بگیرید که در هر فصل سودی را اعلام می کند که به طور قابل ملاحظه ای بالاتر از حد مورد انتظار است. شواهد و مدارک حاکی از آن است که سرمایه گذاران این حالت را به عنوان اخبار خوب و مطلوب تلقی می کنند و قیمت سهم را بالا می برند؛ اما این افزایش کافی نیست. در طول شش ماه آتی و پس از آن که این اشتباه به صورت تدریجی تصحیح می شود، قیمت سهم آرام آرام افزایش می یابد و به سطحی می رسد که باید در زمان اعلام سود به آن می رسید.
از طرف دیگر، همین قاعده را در مورد واکنش کمتر از حد به اخبار منفی و نامطلوب می توان به کار برد. شرکتی را فرض کنید که اقدام به انتشار نا مطلوب در زمینه تقسیم سود می کند. در حالت کلّی، این کار موجب کاهش قیمت سهم شرکت می شود. با این وجود، قیمت سهم در زمان انتشار این خبر به اندازه کافی کاهش نمی یابد، بلکه این کاهش قیمت در طی چند ماه آینده نیز ادامه می یابد. در هر دو حالت بالا، زمانی که سرمایه گذاران با اعلامیه ها ی خوب یا بد مواجهه می شوند، در ابتلا کمتر از حد لازم به این اخبار واکنش نشان می دهند(دانگ وی، ۲۰۰۸).
اسکینر (۱۹۹۴) مطالعاتی بر روی افشای داوطلبانه اطلاعات انجام داد و به این نتیجه رسید که شرکت ها بیشتر تمایل دارند که اخبار بد خود را به صورت کیفی و اخبار خوب خود را به صورت کمّی منتشر کنند. یکی از دلایلی که شرکت ها تمایل دارند اطلاعات بد خود را به صورت کیفی منتشر کنند، می تواند این باشد که از رفتار منفی بیش از حد سهامداران در رابطه با خبر منفی جلوگیری کنند (مادالونی و پدرو، ۲۰۱۱)[۳۶].
معصومه نادری(۱۳۸۵) در تحقیق خود به بررسی واکنش بیش از اندازه سرمایه گذاران در بورس اوراق بهادار تهران نسبت به اطلاعات و اخبار منتشر شده در شرایط رونق و رکود پرداخته است. او با در نظر گرفتن تعدیلات مثبت به عنوان اخبار خوب و با در نظر گرفتن تعدیلات منفی به عنوان اخبار بد، واکنش سهامداران را در شرایط رونق و رکود نسبت به این اخبار بررسی کرد. نتایج تحقیق او نشان داد که واکنش بازار نسبت به اطلاعات جدید با تأخیر همراه بوده است. این امر می تواند ناشی از وجود اشکالاتی در تفسیر اطلاعات توسط سرمایه گذاران، نامناسب بودن وضعیت اطلاع رسانی، عدم وجود تجزیه و تحلیل گران مالی در بورس تهران و غیره باشد ؛ ولی به هر حال این امر مؤیّد حسّاسیت بازار نسبت به اطلاعات جدید است. نتایج تحقیقات او نشان داد که در برخی از شرایط، بازار نسبت به اطلاعات جدید یک واکنش بیش از حد یا کمتر از حد کوتاه مدت وضعیت را نشان می دهد؛ اما از لحاظ آماری معنادار نبوده است (قالیباف اصل و نادری ،۱۳۸۹)
واکنش معامله گران بازار سهام به آگهی ها و اخبار متفاوت است ودر برخی موارد، واکنش افراد عقلایی نبوده، باعث ناهنجاری هایی از جمله افزایش بیش از حد یا کمتر از حد قیمت ها می گردد. واکنش بیش از اندازه یا کمتر از اندازه، زمانی رخ می دهد که افراد با توجّه به اطلاعات جدید، قیمت ها را بیشتر یا کمتر از میزان واقعی آن ارزیابی می کنند. گر چه بازار پس از گذشت زمان به اشتباه خود پی می برد و به حالت تعادل بر می گردد، با وجود این، این رفتار نوعی رفتار غیر عقلایی در بازار به حساب می آید که می تواند پاسخ منطقی نسبت به عدم اطمینان سرمایه گذاران باشد. انتظارات افراد تابع پیش بینی های آنها ست که گاهی از ناکارآمدی هایی برخوردار است. شناخت منبع این ناکارآمدی ها ،می تواند کاربردهای مهمی در زمینه عقلانیت سرمایه گذاران و کارآیی بازار داشته باشد (دموری ،۱۳۸۷).
یکی از اطلاعات مهمی که در دسترس سرمایه گذاران است و آنها نسبت به تغییرات آن واکنش نشان می دهند سودهای گزارش شده از سوی شرکت هاست. سرمایه گذاران از طریق سودهای گزارش شده و بررسی اجزای سود؛ یعنی اقلام تعّهدی و جریان نقدی عملیاتی، بازده های آتی سهام شرکت ها را پیش بینی می کنند. در این پیش بینی ها، سرمایه گذاران بی تجربه ای هستند که عوامل تأثیر گذار در پیش بینی صحیح بازده آتی از جمله نقش پایداری اقلام تعّهدی را مدنظر قرار نداده، یا بر آورد اشتباهی از آن دارند که واکنش نادرست آنها را به دنبال دارد به طور کلّی، قدرت محدود در محاسبات، پیچیده بودن مسایل تصمیم گیری و وجود برخی خطاهای سیستماتیک در قضاوتها باعث می شود که گاهی انسان ها به صورت کاملاً عقلایی عمل نکنند (دموری ،۱۳۸۷).در این زمینه، عوامل روانشناختی یکی از مهمترین مواردی هستند که می توانند بر روی رفتار سرمایه گذاران و واکنش آنها در مقابل اطلاعات تأثیر بگذارند. تحلیل ها نشان می دهد که اوراق بهادار، اغلب چرخه هایی از واکنش کمتر از حد و بیش از حد را در نتیجه پردازش اطلاعات سرمایه گذاران تجربه می کنند. به طور کلّی ،میزان واکنش بیش از حد یا کمتر از حد بستگی به این دارد که سرمایه گذاران، اصول اوّلیه را چگونه درک کنند ؛ اگر این اصول به راحتی توسط بسیاری از افراد قابل درک باشد، هر دو واکنش بیش از حد و کمتر از حد کاهش خواهد یافت (مهرانی و نونهال نهر، ۱۳۸۶).

۲-۳بخش دوّم: مبانی نظری اعلامیه‌های سودنقدی

 

۲-۳-۱سود نقدی سهام[۳۷]

تحلیل گران اوراق بهادار، مدیران شرکت ها، سرمایه گذاران و افرادی که در بازار سرمایه مشارکت دارند بیشترین توجّه خود را به رقم سود خالص به عنوان آخرین قلم اطلاعاتی صورت سود و زیان معطوف می کنند. تأکید بیش از حد بر سود تداعی کننده آن است که بازار ساز شاخص های عملکرد را نادیده می گیرد. سود به عنوان نتیجه نهایی فرایند طولانی حسابداری که این قدر مورد توجّه و تأکید استفاده کنندگان اطلاعات حسابداری است، تحت تأثیر رویه های حسابداری که مدیریت انتخاب کرده محاسبه شده است. امکان انتخاب رویه های حسابداری به مدیریت فرصت می دهد تا در مورد زمان شناخت و اندازه گیری هزینه ها و درآمدها تصمیم گیری کند. مدیریت انگیزه دارد با به کارگیری غیر محافظه کارانه رویه های حسابداری، رشد سود شرکت را ثبات بخشد.
هدف سرمایه‌گذاران به حداکثر رساندن منافع خود می‌باشد و بازده مورد انتظار، منعکس کننده انتظارات سرمایه‌گذاران است. بازده سهام از دو بخش تشکیل می‌شود: بخش اوّل درآمد یا سود سهام که عبارت است از وجوهی که به صورت متناوب و دوره‌ای به سرمایه‌گذاری تعلّق می‌گیرد و بخش دیگر بازده‌ای است که از تغییرات قیمت سهام ناشی می‌شود. آگاهی سرمایه‌گذاران از این که بازده مورد انتظار آنان از سرمایه‌گذاری، بیشتر از کدام یک از این دو بخش ناشی خواهد شد، بر تصمیم‌گیری‌های مربوط به خرید، فروش و حتی مدت نگه‌داری سرمایه‌گذاری و ترکیب پرتفوی سرمایه‌گذاری تأثیر خواهد گذاشت.
عمده‌ترین نوع توزیع سود سهام، به صورت نقدی می‌باشد که معمولا به صورت سالانه و پس از تصویب مجمع عمومی سهام‌داران انجام می‌پذیرد. مجمع قبل از اتّخاذ تصمیم پیرامون توزیع سود نقدی دو مسأله را مد نظر قرار می‌دهد: عایدات به دست آمده و وجوه نقد موجود.
مقدار سود کسب شده وجود وجوه نقد را در شرکت تضمین نمی‌کند. شرکت ممکن است مطالبات داشته باشد و یا طی دوره وجوه نقد را تبدیل به سایر دارائی‌ها کرده باشد و یا حتّی از محل این دارائی‌ها، بدهی‌های خود را پرداخت نموده باشد.
به هر حال بعد از اینکه مجمع به این نتیجه رسید که وجوه کافی برای پرداخت سود در شرکت موجود است، تصمیم به توزیع آن می‌گیرد. توزیع سود سهام نقدی منجر به کاهش کل دارائی‌های شرکت و در نتیجه کاهش حقوق صاحبان سهام می‌گردد.
علی‌رغم ناتوانی پژوهشگران در ارائه یک تئوری جامع برای تشریح، تبیین و پیش بینی سیاست تقسیم سود و عوامل مؤثّر بر آن، برخی تئوری‌های موجود و شواهد تجربی مؤیّد آن‌ ها توانسته‌اند گوشه‌هایی از این معمّا را تشریح نمایند. در بخش مبانی نظری ابتدا مروری کلّی بر تئوری‌های موجود در رابطه با تقسیم سود داشته و در پی آن مبانی نظری عوامل مورد نظر در تحقیق حاضر واکاوی می گردد.
۲-۳-۲مفهوم سود و کاربردهای آن
مفهوم سود از جمله مفاهیم کاربردی در یک واحد اقتصادی است. از این رو، با توجّه به اهداف مختلف استفاده کنندگان، تعاریف و روش های اندازه گیری متفاوتی برای آن ارائه شده است. بکارگیری سود برای اهداف خاصی همچون معیار سنجش کارآیی مدیریت، معیار پیش بینی عملکرد آتی شرکت و یا سود تقسیمی در آینده، معیار سنجش میزان مؤفّقیت های شرکت، مبنای تعیین مالیات، مبنای تدوین مقّررات شرکت جهت تأمین منافع عموم مردم و سرانجام معیار ارزیابی و قضاوت درباره چگونگی تخصیص منابع توسط اقتصاددانان برای سود قابل ترسیم است. (کلاید، ۲۰۰۷).
با توّجه به اهداف استفاده کنندگان سود می توان سه رویکرد ساختاری، تفسیری و رفتاری را مورد توّجه قرار داد.

 

    1. مفهوم سود از دیدگاه ساختاری: در این دیدگاه، عرف، سنّت و مقرّرات، اموری معقول، منطقی و با هم سازگار به شمار می آیند که بر پایه مفروضات، مفاهیم و اصولی که حسابداران در عمل به آنها رسیده و ارائه کرده اند، قرار می گیرند. ولی، مفاهیم یا اصولی مانند تحقق بخشیدن به یک رویداد مالی، تطابق، روش تعّهدی و روش های تخصیص هزینه ها را می توان فقط از دیدگاه مقّررات خاص تعریف کرد، زیرا نمی توان نسخه دوّمی از آنها را در دنیای واقعی مشاهده نمود. (پاراسائیان به نقل از هندریکسن، ۱۳۸۵).

 

    1. مفهوم سود از دیدگاه تفسیری: در این دیدگاه برای ارائه تعریفی از سود بر دو مفهوم اقتصادی تغییر میزان رفاه و حداکثر سازی سود تکیه می شود. هیئت استانداردهای حسابداری مالی نیز به صورت تلویحی به این دو مفهوم در قالب «حفظ سرمایه» و «به حداکثر رساندن سود» اشاره کرده است. حفظ سرمایه یکی از اصلی ترین مفاهیم سود است، زیرا این مفهوم بر پایه ی تئوری اقتصادی قرار دارد. این دیدگاه مبتنی بر تغییرات ارزش فعلی وجوه نقد مورد انتظار است؛ ولی قیمت فعلی بازار و گزینه های مشابه را نیز می توان از این دیدگاه توّجه کرد و مدعی شد که اقلام مزبور می توانند جایگزین مناسبی برای ارزش جاری باشند (پارسائیان به نقل از هندریکسن، ۱۳۸۵).

 

    1. مفهوم سود از دیدگاه رفتاری (عملگرایی): این مفهوم مواردی نظیر فرآیندهای تصمیم گیری سرمایه گذاران و بستانکاران، واکنش قیمت اوراق بهادار در برابر گزارش دهی سود، تصمیمات مدیریت در مورد هزینه سرمایه و واکنش مدیران و حسابداران در برابر بازخورد اطلاعات را در بر می گیرد. یکی از ویژگی های رفتاری این است که می توان سودهای آتی را پیش بینی نمود. اگر سایر عوامل تأثیر گذار با دقّت کامل در نظر گرفته شوند، می توان با بهره گرفتن از سودهای خالص چند دوره، عملیات آینده شرکت را پیش بینی کرده (پارسائیان به نقل از هندریکسن، ۱۳۸۵).

 

    1. با این وصف، همه ی مفاهیم سود از جنبه های عملی و نظری نمی تواند در ارائه اطلاعات اثر گذار بر سرمایه گذاران و دیگران دنیای واقعی فاقد تفسیر لازم هستند و یا نمی توانند بر تصمیمات سرمایه گذاران و دیگران اثر گذار باشند. زیرا فاقد هر گونه ویژگی رفتاری هستند.

 

۲-۳-۳سود حسابداری و نحوه ی محاسبه آن
سود حسابداری که با بهره گرفتن از سیستم تعّهدی تهیّه می شود، از نظر بسیاری از استفاده کنندگان صورت های مالی، ابزاری برای سنجش عملکرد شرکت محسوب می شود. منظور از سنجش عملکرد شرکت ها، ارزیابی کلّی وضعیت مالی و نتایج عملیات به منظور اخذ تصمیمات منطقی است. به عنوان مثال، سود حسابداری می تواند مبنای اعتباردهی بانک ها به شرکت و یا از شرایط ورود بورس اوراق بهادار قرار گیرد.
هیأت استانداردهای حسابداری مالی[۳۸]، در بیانیه شماره ۶ مفاهیم حسابداری مالی، استفاده از روش تعّهدی در حسابداری را الزامی نموده است. بر این اساس، انعکاس آثار معاملات و رویدادهای شرکت لزوماً به معنای ورود و خروج وجه نقد نیست. به عبارت دیگر، در روش تعّهدی، اصولی نظیر «تحقق» و «تطابق» به منظور انعکاس درآمدها و هزینه ها و محاسبه سود حسابداری مورد استفاده قرار می گیرد. در نهایت، مؤفّقیت یک شرکت به توانایی آن در ایجاد جریان های نقدی بستگی دارد (هیئت استانداردهای حسابداری مالی، ۱۹۸۵).
از دیدگاه حسابداری به دلیل ابهامات موجود در مورد میزان جریان های نقدی آتی و عدم دسترسی به نرخ تنزیل مناسب، سرمایه بر مبنای خالص دارایی های مؤسسه مالی اندازه گیری می گردد. به عبارتی دیگر سود در حسابداری ناشی از تفاوت بین سرمایه واحد تجاری در آغاز و پایان دوره مالی است. در این مفهوم سرمایه معادل خالص دارایی ها بوده و اندازه گیری سود تحت تأثیر مبانی اندازه گیری دارایی ها و بدهی ها قرار می گیرد. در حسابداری جهت تعیین سود، روش های مختلفی همچون حسابداری تعهدی، حسابداری نقدی، حسابداری نیمه تعّهدی، تعّهدی تعدیل شده و نقدی تعدیل شده به کار می رود.
بدیهی است استفاده از روش های فوق سود و زیانی متفاوت ارائه خواهد داد به همین دلیل طبق اصل تطابق، حسابداران برای شناخت هزینه ها از رویکرد «بگذار هزینه ها از درآمدها تبعیت کنند» پیروی نمایند. مطابق این اصل هزینه های یک دوره از درآمدهای همان دوره کسر می گردند تا عملکردی واقعی از نتیجه کار منعکس گردد. از دیدگاه نظری روش صحیح حسابداری برای شناسایی درآمد باید به گونه ای باشد که اوّلاً آن درآمد تحقق یابد یا قابل تحقّق باشد و ثانیاً آن درآمد تحصیل گردد. مطابق این دیدگاه چنانچه یکی از شرایط فوق به وقوع پیوندد می توان درآمد را شناسایی نمود (تیموری، ۱۳۸۰)
۲-۳-۴سود اقتصادی و نحوه محاسبه آن
تعریف مفهوم اقتصادی سود عموماً به اقتصاددانانی همچون هیکس (۱۹۳۹) نسبت داده می شود: «هدف محاسبه سود در امور خاص این است که به مردم نشان دهد چه مقدار آنها می توانند مصرف کنند بدون آن که نیازمند شوند. به نظر می رسد سود یک فرد به عنوان حداکثر مقداری است که فرد می تواند در طول هفته مصرف کند و همچنان در پایان هفته به خوبی اوّل هفته که شروع کرده باشد». اگر چه تعریف هیکس بر سود فردی تأکید دارد، اما این مفهوم می تواند به عنوان مبنایی برای تعیین سود تجاری با عوض کردن واژه ی مصرف کردن با با توزیع کردن قرار گیرد. بنابراین، سود تجاری تغییر خالص دارایی ها در نتیجه فعّالیت های تجاری در طول دوره ی حسابداری خواهد بود. به عبارت دیگر، سود تجاری تغییر خالص دارایی ها به استثنای سرمایه گذاری های مالکان و توزیع سود بین آنها است. لازم به ذکر است که این مفهوم تعیین سود از سوی حسابداران با عنوان حفظ سرمایه به نام گرفته است (بارکر[۳۹]، ۲۰۰۸)
به منظور بررسی مفهوم سود اقتصادی و نحوه محاسبه آن ابتدا دو جزء اساسی در این تعریف یعنی کمیابی و هزینه فرصت تشریح می شود.
کمیابی[۴۰]: ساده ترین و جامع ترین تعریف از علم اقتصاد، علم تخصیص بهینه منابع کمیاب است. کمیابی مهمترین موضوع علم اقتصاد است. فقط علم اقتصاد است که به موضوع کمیابی می پردازد. اگر کمیابی نبود علم اقتصاد هم به وجود نمی آمد. کمیابی به این معناست که امکانات محدود در برابر خواسته های نامحدود قراردارد. مثلاً درآمد یک فرد محدود است ولی تمایل به خرید کالاها و خدمات زیادی را دارد، بودجه کشور محدود است ولی نیازها و خواسته های زیادی در جامعه وجود دارد. به دلیل نامحدود بودن خواسته های بشر و محدودیت امکانات تولیدی ناگزیر مسأله «انتخاب» مطرح می شود. با توّجه به محدودیت منابع، انتخاب یک گزینه موجب از دست رفتن گزینه های دیگر می شود که در اقتصاد از آن به «هزینه فرصت» یاد می شود (منکیو[۴۱]، ۲۰۰۸).
هزینه فرصت[۴۲]: اقتصاددانان به دلیل نامحدود بودن نیازهای بشر و محدودیت منابع، به دنبال بهترین روش برای تخصیص منابع هستند؛ که این مهم با «هزینه فرصت» به بهترین وجه تبیین می شود. هزینه فرصت از جمله مفاهیمی است که در پروژه های اقتصادی مطرح می شود و هدف اصلی از طرح آن نیز بررسی تخصیص بهینه منابع موجود است. پس می توان گفت هزینه فرصت یکی از مفاهیم کلیدی است که در نظریه پردازی درباره سرمایه گذاری نقش محوری دارد.
هزینه فرصت که به آن عباراتی چون هزینه اقتصادی، هزینه واقعی یا قیمت سایه ای نیز اطلاق می شود، همان هزینه ای است که برای فرصت های از دست رفته پرداخت می شود، یعنی اگر انتخاب اولیه صورت نمی گرفت، انتخاب های دیگری با ارزش های متفاوت وجود داشت، که می توانست صورت بگیرد. هزینه فرصت ارتباط تنگاتنگی با فرایند تصمیم گیری و انتخاب دارد. فرد تصمیم گیرنده به هنگام تصمیم گیری، در ذهن خود فرصت هائی را که با تصمیم خود از دست می دهد ارزیابی کرده و آنگاه به انتخاب دست می زند (منکیو، ۲۰۰۸).
سود اقتصادی: سود اقتصادی و ارزش فعلی (خالص) دو روی یک سکه هستند که سود اقتصادی یکی از اجزای تشکیل دهنده تئوری اقتصادی و ارزش فعلی سنگ بنای اقتصاد مالی می باشد. سود اقتصادی از زمان مارشال[۴۳] (۱۸۹۰) از جمله مفاهیم اساسی تئوری اقتصادی بوده است. سود اقتصادی بیانگر مازاد سود حاصل از یک سرمایه گذاری است که بیشتر از میزان سود بهترین جایگزین از دست رفته است (رآو[۴۴]، ۱۹۹۲). به عبارت دیگر، سود اقتصادی حاصل از یک سرمایه گذاری، تفاوت بین سود به دست آمده از سرمایه گذاری انجام شده و سود بهترین گزینه از دست رفته است که از آن به هزینه فرصت یاد می شود. از سود اقتصادی به تعابیر مختلفی همچون «سود مازاد قابل تحقق[۴۵]»، «درآمد مازاد[۴۶]» ، «سود غیر عادی[۴۷]»، «سود فوق العاده [۴۸]» و «سود باقیمانده[۴۹]» یاد شده است. همچنین عناوین دیگری مثل «ارزش افزوده اقتصادی[۵۰]»، «ارزش افزوده نقدی[۵۱]»، و «ارزش افزوده سهامداران[۵۲]» نیز در معنای سود اقتصادی به کار رفته است (مگنی[۵۳]، ۲۰۰۷).
تحلیل های جریان نقدی تنزیل شده از قرن هجدهم شناخته و به کار گرفته شده است. ارزش فعلی خالص، تابعی از نرخ تنزیل است. این نرخ را می توان بر مبنای «مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه[۵۴]» به دست فعلی خالص یکی است و اغلب سود اقتصادی در قالب عبارت ارزش فعلی پنهان می شود. بنابراین، حداکثر سازی سود اقتصادی همان حداکثر سازی ارزش فعلی بوده و تمام سعی و تلاش بنگاه ها صرف حداکثر سازی ارزش فعلی جریان نقدی خالص می شود. همچنین قانون ارزش فعلی خالص مبنای تئوری نئوکلاسیکی سرمایه گذاری را تشکیل می دهد (دیسکی و پیندیک[۵۵]، ۱۹۹۴)
۲-۳-۵مقایسه ی سود اقتصادی و سود حسابداری
به منظور درک تفاوت بین سود اقتصادی و سود حسابداری لازم است تا هدف از تعریف این دو مفهوم بررسی شود . سود حسابداری با توّجه به هدف آن یعنی ارائه گزارش عملکرد شرکت، تعریف می شود. بنابراین احتساب هزینه های ضمنی در ترازنامه معقول به نظر نمی رسد.
هنگامی که یک حسابدار گزارش درآمد، هزینه و سود بنگاه را ارائه می دهد، هیچ گاه هزینه های ضمنی از قبیل هزینه فرصت گزینه های از دست رفته را بررسی نمی کند، زیرا مغایر با اصول پذیرفته شده حسابداری است. در مقابل، هدف از تعریف سود اقتصادی ارائه یک معیار «تصمیم گیری» برای بنگاه اقتصادی و همچنین سرمایه گذاران است.
از آنجایی که تحلیل رفتار واحد اقتصادی لازمه بررسی سود آوری آن است، تحلیل هزینه – فایده از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود با این وصف، معیار تصمیم گیری در تحلیل ساختار بازار و تداوم فعّالیت یک بنگاه یا متوقف ساختن آن، مبتنی بر تحلیل هزینه – فایده و نهایتاً مثبت یا منفی شدن سود اقتصادی است (آنوما[۵۶]، ۲۰۰۸). همچنین، دیدگاه اقتصاددانان در مورد هزینه با دیدگاه حسابداران متفاوت است، بنابراین سود اقتصادی و سود حسابداری یکی نخواهد بود حسابداران اغلب تمایل دارند که «هزینه های صریح[۵۷]» تولید، یعنی پرداخت هایی که بابت دستمزد، اجاره، بهره و مواد خام انجام می شود را جزء هزینه های تولید به حساب می آورند. اما اقتصاد دانان علاوه بر هزینه های صریح پرداختی «هزینه فرصت» یا «هزینه ضمنی [۵۸]» سرمایه را نیز مورد توّجه قرار می دهند.
به عنوان مثال، تولید کننده ای که یک واحد تولیدی را در تملّک خود دارد، برای استفاده از آن اجاره ای پرداخت نمی کند، در نتیجه از نظر حسابداری هزینه این تولید کننده بابت اجاره محل، صفر است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...