منبع: فصلنامهی آماری، بهار ۱۳۹۱: ۲۹.
بدون شک، بنیان همبستگی جامعه و تحکیم استقلال و اقتدار ملّی، اشتغال و درآمدهای حاصل از آن است، چرا که وجود افراد بیکار در میان قشر تحصیلکردهی دانشگاهی و غیردانشگاهی به منزلهی تباهشدن بخشی از سرمایهگذاریهای انسانی است و عدم تأمین شرایط شغلی درکشور نیز ضریب آسیبپذیری اجتماعی را بالا برده و سبب وقوع بحرانهای عظیم اجتماعی و سیاسی خواهد شد.
اگر چه مسألهی بیکاری با توجّه به تبعات آن در ناهنجاریهای اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی برای کلیهی آحاد جمعیّت آزاردهنده و برای اقتصاد کشور بازدارنده است، با اینحال، بیکاری فارغالتّحصیلان دانشگاهها از حسّاسیت و اهمیّت بیشتری برخوردار است. این اهمیّت به دلیل سرمایهگذاری انجامشده برای تربیّت نیروی انسانی ماهر در کشور و بیاستفاده ماندن آن در فعالیّتهای اقتصادی و وارد ساختن خسارت به اقتصاد ملّی از یک سو، فراهم نبودن زمینه برای محوّل کردن نقشهای اجتماعی به افراد فرهیخته برای نیل به اهداف توسعهی کشور از سوی دیگر و در عین حال، امکان بروز اعتراض و عکسالعمل در جامعه به سبب باسوادی و آگاهی بیشتر است (بختیاری ۱۳۸۲: ۸۴).
کارنوی[۶] (۱۹۸۷ به نقل از رشوند ۱۳۹۰: ۵) بیان میدارد که عدم اشتغال در میان تحصیلکردهها به دو لحاظ حائز اهمیّت است: ۱) این وضع به معنای اتلاف منابع میباشد. ۲) این امر میتواند تهدیدی برای ثبات سیاسی بوده و در نتیجه از سرعت رشد اقتصادی کشور بکاهد. تحصیلات بهطور بالقوّه میتواند نقش مهمّی در واژگونی ساختهای اجتماعی و اقتصادی بازی کند.
در شرایط کنونی، ایجاد فرصتهای شغلی برای انبوه بیکاران کشور به ویژه فارغالتّحصیلان بیکار یکی از مهمترین دغدغهی سیاستگزاران و تصمیمگیران کلان کشور است. مسألهی اشتغال دانشآموختگان طیّ سالهای اخیر به عنوان چالشهای اساسی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در زمرهی مهمترین تهدیدهای امنیّت و توسعهی ملّی مطرح میباشد (صالحی عمران ۱۳۸۵: ۴۲ به نقل از سعیدی رضوانی و دیگران ۱۳۸۹: ۵۹).
بیتردید عدم جذب یا روند کُند جذب قشر تحصیلکرده در بدنهی اشتغال، همسو با روند رشد و توسعهی پایدار نیست و این امر خود به افزایش شکاف میان عرضه و تقاضای نیروی کار منجر میشود. این مسأله در کنار سایر عوامل و پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ناشی از عدم اشتغال به ویژه در میان اقشار تحصیلکرده، لزوم برنامه ریزی و سیاستگزاری جدّی را در سطح کلان طلب میکند. امروزه، با پیشرفت ســریع تکنولوژی و تحوّل در بینشها و استراتژیها نیاز به نیروی انسانی کارآموخته و کارآمـــــد بیش از هر زمان دیگر محسوس میباشد. در جهان کنونی که دامنهی علم به سرعت درحال گسترش است، نیروی انسانی آموزش دیده به عنوان مهمترین سرمایه برای رشد و توسعهی کشور محســوب میشود. بنابراین، اشتغال برای افراد جامعه یکی از مهمترین و آرمانیترین هدف برنامهریزان، سیاستمداران و اقتصـــاددانان بوده و بیکاری و کمکـــــاری نیز یکــــی از پیچیدهترین و مشکلترین عارضههایی است که یک ملّت به آن گرفتار میشود و باعث کُندی و یا توقّف روند توسعهی اقتصادی، اجتماعی و حتّی سیاسی میگردد و در نتیجه، همهی مسائل توسعه و رشد را تحتالشّعاع قرار میدهد. بر این اساس، مسألهی اشتغال و بیکاری دانشآموختگان به عنوان یک معضل، یکی از مهمترین مشکلات جامعهی ایران در مقیاس ملّی و منطقهی میباشد. بنابراین، ضرورت دارد تا ضمن تحقیق دربارهی وضعیّت اشتغال فارغ التّحصیلان آموزش عالی، به بررسی و شناسایی عوامل مؤثّر بر آن بپردازیم. در این تحقیق بر آن هستیم تا این پدیده را در بستر اقتصادی ـ اجتماعی، فرهنگی و جمعیتی استان کردستان به کنکاش بگذاریم.
هدفهای تحقیق
الف) هدف کلّی
بررسی وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال ۱۳۸۵ و مطالعهی عوامل مؤثّر بر آن میباشد.
ب) هدفهای جزئی
۱) توصیف وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال ۱۳۸۵.
۲) بررسی ساختار سنّی و جنسی فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال ۱۳۸۵.
۳) بررسی رابطهی بین ساختار زناشویی و وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال ۱۳۸۵.
۴) بررسی و توصیف مشخصّههای فردی فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال ۱۳۸۵.
۵) بررسی رابطه بین وضعیّت مهاجرتی و وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال ۱۳۸۵.
پرسشهای تحقیق
پرسش اصلی تحقیق این است: وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی ۳۴-۲۴ سالهی استان کردستان در سال ۱۳۸۵ به چه صورتی است؟ عوامل مؤثّر بر آن کداماند؟ علاوه بر این، پرسشهای دیگری به شرح ذیل مطرح است که به آنها پاسخ داده خواهد شد:
ساختار سنّی و جنسی فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان چگونه است؟ آیا رابطهای با وضعیّت اشتغال آنان دارد؟
آیا رابطهای بین ساختار زناشویی و وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان وجود دارد؟
چه رابطهای بین وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان زن با داشتن فرزند و تعداد فرزندان آن ها وجود دارد؟
تأثیر سطح تحصیلات و رشته تحصیلی به عنوان مشخصّههای فردی بر وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان آموزش عالی استان کردستان چگونه است؟ آیا رابطهای وجود دارد؟
آیا رابطهای بین وضعیّت مهاجرتی فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان و وضعیّت اشتغال آنان وجود دارد؟
فصل دوم:
چارچوب نظری تحقیق
مقدّمه
مسألهی بیکاری دانشآموختگان آموزش عالی در سالهای اخیر از حسّاسیت و اهمیّت بیشتری برخوردار است. بیکاری تحصیلکردههای دانشگاهی یکی از معضلات کنونی و پیش روی جامعه است، به گونهای که مطالعات تجربی بسیاری را به خود اختصاص داده و مباحث نظری فراوانی را برانگیخته است.
در این فصل، ابتدا کلیاتی در مورد تاریخچه آموزش عالی در جهان و ایران ارائه میشود. سپس، به بررسی مطالعات و تحقیقات انجامشده در مورد اشتغال میپردازیم. در ادامه، نظریههای تبیینکنندهی اشتغال فارغالتّحصیلان آموزشعالی را بررسی خواهیم نمود. در نهایت، با توجّه به مبانی نظری و تجربی تحقیق، چارچوب نظری و مدل تحلیلی تحقیق را ارائه خواهیم کرد.
تاریخچه آموزش عالی در جهان و ایران
دانشگاهها مسلّماً یکی از پیچیدهترین نهادهایی هستند که بشر تا به حال به وجود آورده است. این نهادها در طول قرنها در تمامی کشورها و عمدتاً در اروپا، رشد و توسعه یافتند، تا اینکه در دههی طلایی ۱۹۶۰ در بسیاری ازکشورهای جهان (بهطور اعم در اروپا و بهطور اخص در آمریکای شمالی) تبدیل به عناصر با اعتبار جامعه، چه به صورت دولتی و چه به صورت خصوصی گردیدند (مشرف جوادی و دیگران ۱۳۸۵: ۲۲).
تأسیس اوّلین دانشگاه به عنوان نهادی رسمی و سازماندهیشده به قرون وسطی و گسترش تمدّن و فرهنگ اسلامی در اروپا بر میگردد. بزرگترین و غیرآشکارترین پیشرفت در قرون وسطی ایجاد روح تجربی بود که توسّط مسلمانان به کالبد قرن دوازدهم میلادی دمیده شد و بدین ترتیب قرون تیرهی اروپا (از سقوط دولت روم در سال ۴۷۶ تا قرن دهم میلادی) بیداری شگفتآوری را در پی داشت. روح تحقیقات و پژوهش در میان دانشمندان گسترش یافت و موجب پیدایش علوم و حرفههای جدید و جذب جوانان علاقهمند گردید. دانشمندان با تأسیس بولونیا[۷]، پاریس[۸]، وآکسفورد[۹] برای اوّلین بار دانشگاه را به عنوان جامعهی دانشمندان معرّفی نمودند. بسیاری ازصاحبنظران، دانشگاه بولونیا را اوّلین دانشگاه و بنیان دانشگاههای کنونی تلقّی میکنند. پس از تأسیس دانشگاه بولونیا، دانشگاهها با فرآیندهای پیچیدهای ایجاد شده و گسترش یافتند و هم اکنون به نهادهای مهمّی تبدیل شدهاند که ماهیّت رسالت و فرهنگ حاکم بر آن ها موجبات پیشرفت جوامع بشری را فراهم کرده است. بررسی تحوّلات هشت قرن اخیر آموزش عالی در جهان بر اهمیّت رسالت آموزش، پژوهش و خدمات اجتماعی دانشگاه و ایجاد توازن میان این عناصر با هدف نوآوری و توسعهی منابع انسانی برای حلّ مشکلات اجتماعی حکایت دارد و در این میان استقلال و پاسخگویی به نیازها از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است (آراسته ۱۳۸۴: ۶).
سیر تحوّل آموزش عالی در ایران
آموزش عالی در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
آموزش و تربیّت سطوح عالی نیروی کار به صورت سازمانیافته و «مدرسهای» دستکم در پارهای از زمینه های شغلی مانند پزشکی، امورقضایی، امور دینی، تعلیم و تربیّت، و امور دیوانی (تشکیلات دولتی) از سابقهی تاریخی طولانی در ایران برخوردار است که سرآغاز آن به پیش از دورهی اسلام بر میگردد. در دوران شکوفایی تمدّن اسلامی این فعالیّت سازمانیافتهتر و با پشتوانهی مالی مطمئنتر در مدارس و نظامیهها ادامه و گسترش یافت، امّا به تدریج بیشتر فعالیّتها به تربیت نیروی انسانی متخصّص در زمینه های دینی و امور قضایی ـ فقهی منحصر شد و از پاسخگویی به نیازهای سایر فعّالیتهای اقتصادی کنارهگیری شد (نفیسی۱۳۸۰: ۱۳-۱۲).
با افزایش نفوذ کشورهای غربی و روسیه در دوران قاجاریه در ایران و آغاز آشنایی با پیشرفتهای علمی و صنعتی غرب، نیازهای جدیدی برای مشاغل تخصّصی مطرح شد که نظام استاد- شاگردی و خودآموزی موجود دیگر نمیتوانست به درستی پاسخگوی آن باشد. برای پاسخگویی به این نیازها، که انقلاب مشروطیّت بر شدّت و وسعت آن دامن زد، شیوهی نوین آموزش عالی با راه اندازی دارالفنون از حدود یک قرن و نیم پیش از این (۱۲۶۸ ق، ۱۲۲۷ ش) آغاز شد. از همان زمان، نیازهای فوری و آینده نزدیک به نیروی متخصّص در دستگاه های دولتی و نظامی به صورت موردی و بدون اتّکا به یک برنامهی بلندمدّت و چشمانداز گسترده و جامع عامل عمدهی گسترش آموزش عالی در ایران شد. این عامل مؤثّر تا زمانی که آموزش و پرورش عمومی و به ویژه تعداد دانش آموزان مدارس متوسّطه به حدّی نرسیده بود که به شکلگیری تقاضای مؤثّر اجتماعی برای دستیابی به آموزش عالی منجر شود (تقاضایی که نه از طرف کارفرمایان بخش خصوصی یا مسئولان ادارات دولتی بلکه از طرف خانواده ها و جوانان طالب تحصیلات عالی ابراز میشد) مهمترین عامل گسترش آموزش عالی به شیوهی نوین در ایران را تشکیل میداده است. آموزش عالی در ایران طیّ تقریباً یک قرن به تدریج و متناسب با نیاز دستگاه های دولتی در مسیرهای مختلف و با تصدّی وزارت خانه های متعدد رشد یافت. با ایجاد دانشگاه تهران، در سال ۱۳۱۳ تنوّع مسیرها و تصدّی آموزش عالی منحصراً به دانشگاه تهران (و دانشگاه جنگ و دانشکده نفت آبادان) محدود شد و این مسیر انحصاری حتّی پس از تأسیس دانشگاه در شهرهای تبریز، اصفهان، شیراز، مشهد، اهواز (از ۱۳۲۵ به بعد) کماکان تا اواخر دههی ۱۳۳۰ ادامه یافت. در اواخر دههی ۱۳۳۰ نیازهای تخصّصی دستگاه های دولتی و تقاضای اجتماعی خانواده ها موجب ایجاد تدریجی مؤسّسات آموزش عالی وابسته به سایر وزارتخانهها و یا مستقل از دانشگاهها (مدرسهعالی بازرگانی، مدرسهی عالی خدمات اجتماعی پلی تکنیک تهران و …) و نیز ایجاد دانشگاهها و مؤسّسات آموزش عالی خصوصی و غیر دولتی شد، امّا رشد مؤسّسات غیر دولتی از اواخر دههی ۱۳۴۰ آغاز شد و در اواسط دههی ۱۳۵۰ به اوج خود رسید. در همین دهه مسیرهای جدید دوره های شبانه و آموزش از راه دور (دانشگاه آزاد) نیز به مسیرهای قبلی افزوده شد و به این ترتیب، دیگر اثری از تمرکز تصدّیگری و انحصاری بودن مسیر ارائه خدمات آموزش عالی دورهی ۱۳۳۷ ـ ۱۳۱۳ باقی نماند ( نفیسی۱۳۸۰:۱۳-۱۲).
آموزش عالی در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی (در اسفندماه ۱۳۵۷) از یک طرف با دولتی شدن غالب نهادهای اجتماعی ـ فرهنگی و از طرف دیگر، تمایل به تمرکزگرایی و یکسانسازی شیوهی ارائه خدمات آموزشی به منظور برقراری عدالت اجتماعی و از میان بردن منشاء تبعیض و اختلافهای طبقاتی کلیهی مسیرهای ارائه خدمات آموزش عالی تعطیل شد و تمامی مؤسّسات آموزش عالی غیر دولتی عمومی و خصوصی و مؤسّسات آموزش عالی وابسته به وزارت خانه های غیر آموزشی در یکدیگر ادغام شده و به عنوان تنها مسیر رسمی آموزش و تربیّت نیروی متخصّص تحت نظر وزارت فرهنگ و آموزشعالی وقت و نظامات و آییننامههای آموزشی و اجرایی آن قرار گرفتند. به دنبال آن، مؤسّسات آموزش عالی به ۵۳ دانشگاه، دانشکده و مؤسّسهی آموزش عالی در قالب چهار مجتمع دانشگاهی فنّی و مهندسی، ادبیات و علوم انسانی، علوم اداری و بازرگانی و هنر سازماندهی شدند. درسال ۱۳۵۹ بر اثر انقلاب فرهنگی دانشگاهها تعطیل شدند و در آبان ۱۳۶۱ با تشکیل شورایی، مقدّمات بازگشایی مؤسّسات آموزش عالی فراهم آمد. در سال ۱۳۶۴ به فرمان امام خمینی (ره) شورای عالی انقلاب فرهنگی متشکّل از سران سه قوّه، نخست وزیر، وزرای فرهنگ و آموزش عالی، آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد اسلامی، اعضای شورای ستاد انقلاب فرهنگی و جمعی از دانشگاهیان تشکیل شد تا ستاد انقلاب فرهنگی به سیاستگذاری در امور فرهنگی، آموزشی و پژوهشی بپردازد. شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت فرهنگ و آموزش عالی ایران که بعدها به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تغییر نام داد، ارکان نظام آموزش عالی ایران را تشکیل میدهند (قدیمی۱۳۹۲:۲۳ و نفیسی ۱۳۸۰: ۱۴- ۱۳).
قبل از آنکه دههی ۱۳۶۰ به نیمه برسد، ابتدا برای پاسخگویی به تقاضای اجتماعی مسیر تازه ایجاد مؤسّسات آموزشعالی غیردولتی به شکل دانشگاه آزاد اسلامی و سپس برای پاسخگویی به تقاضای نیروی کار و دستگاه دولتی و شرکتهای وابسته به ویژه پس از شروع بازسازی خسارات ناشی از جنگ تحمیلی و دوران سازندگی، مسیرهای متعدّد دیگری در بخش دولتی باز شد. ابتدا، امور شاخهی آموزش پزشکی دانشگاههای به شکل دانشگاههای علوم پزشکی به تصدّی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی سپرده شد و به موازات آن مؤسّسات دولتی هم با اجازهی وزارت فرهنگ و آموزش عالی وقت و یا با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی به ایجاد دوره ها و مؤسّسههای آموزش عالی برای تربیّت نیروی متخصّص مورد نیاز بخش اقتصادی مرتبط با وظایف خود پرداختند. دانشگاه پیام نور برای ارائه آموزش نیمه حضوری تأسیس شد. به همراه این اقدامات، در بخش دولتی مسیر جدیدی با هدایت و مجوّز سازمان امور اداری و استخدامی در آموزش عالی به صورت «دوره های معادل» ایجاد شد که در سطوح کاردانی تا دکترا به تربیّت نیروی انسانی متخصّص مورد نیاز دستگاه های دولتی بپردازد ( نفیسی۱۳۸۰: ۱۴- ۱۳).
آموزش عالی در استان کردستان
در استان کردستان مراکز دانشگاهی متعدّدی از جمله دانشگاه کردستان[۱۰]، دانشگاه علوم پزشکی کردستان، تربیّت معلم شهید مدرّس، دانشگاه فرهنگیان، آموزشکدهی فنّی سنندج، دانشگاه جامع علمی کاربردی، دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه پیام نور در مرکز استان و در دیگر شهرستانهای استان، مشغول به فعالیّت هستند.
پیشینه تحقیق
در زمینهی اشتغال و بیکاری فارغالتّحصیلان و تحوّلات آن در ایران و خارج از کشور به طور پراکنده و بیشتر به صورت مقالات، مطالعاتی صورت گرفته است که از جنبه های مختلف موضوع را مورد بررسی قرار دادهاند. لذا در این قسمت به توضیح برخی از مطالعات انجام شده در داخل کشور و مطالعات انجام شده در خارج از کشور میپردازیم.
الف) تحقیقات داخلی
طیّ سالهای اخیر به واسطهی تشدید معضل بیکاری، عدم توازن در عرضه و تقاضای نیروی انسانی و انتقال آن به سایر حوزه های اقتصادی- اجتماعی جامعه به ویژه حوزهی آموزش عالی و نهایتاً گسترش تقاضای اجتماعی برای ورود به مراکز آموزش عالی، مطالعات گستردهای در خصوص موضوعات اشتغال و آموزش عالی و ارتباط بین این دو از حیث کمّی و کیفی صورت پذیرفته است. در بعد کیفی محقّقان فرضیّات متعددی را پیرامون وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان آموزشعالی، عوامل مؤثّر بر افزایش ضریب اشتغال افراد، علل و عوامل مؤثّر بر گسترش پدیدهی بیکاری به ویژه در بین دانش آموختگان مراکز آموزش عالی و نهایتاً بررسی تأثیر آموزش بر بهبود شرایط و وضعیّت اشتغال افراد مطرح و به واسطه عدم امکان جمعآوری آمار و اطّلاعات گسترده در سطح ملّی با تمرکز بر گروه خاصّی از افراد اطّلاعات غنّی را پیرامون موضوعات فوقالذکر جمعآوری نمودند. در بعد کمّی نیز به منظور بررسی تحولات بازار کار، روند عرضه و تقاضای نیروی کار و پیشبینی تحوّلات آتی آن بر پایه داده های سرشماریهای کشوری و نمونهگیری اشتغال و بیکاری مطالعاتی صورت پذیرفته است که در ذیل به برخی از یافته های آنها به طور مختصر اشاره میگردد.
صنعتخواه (۱۳۸۸) در پژوهش خود با عنوان «بررسی عوامل مؤثّر بر بیکاری فارغالتّحصیلان دانشگاهها» به این نتیجه رسید که جوانی جمعیّت، تقاضای آموزش عالی و همچنین، تقاضای کار و اشتغال را در کشور بالا برده است، آنچنان که عنصر مدیریتی کشور، قادر به برنامه ریزی بهینه، در جهت رفع نیازهای این جمعیّت عظیم، نبوده است. نسبت جنسی جمعیّت ، نشان از افزایش تعداد دانشجویان زن در دانشگاهها و کثرت زنان در بازار کار دارد. یافته های تحقیق نشان میدهد که نرخ بیکاری زنان بیشتر از مردان است.
کاظمیپور (۱۳۸۵) نشان دادکه در کشور ایران نیز توقّعات و آرزوهای شغلی تحصیلکردهها، باعث شده است که آن ها به مشاغل یدی و فنّی تن ندهند و اکثراً متقاضی مشاغل اداری و پشت میزنشینی باشند. به عبارت بهتر، نگرش نسبت به کار در میان تحصیلکردهها ریشههای عمیقی در ساختار اجتماعی دارد و به سادگی نمیتوان آن را از راه برقرارکردن تعادل میان عرضه و تقاضا، تغییر برنامههای درسی یا از راه توسّل به زور، از میان برد. تحصیلات تنها در صورتی به رشد اقتصادی بیشتر می انجامد که از افراد تحصیلکرده در جایی که ظرفیّت آن ها ایجاب میکند استفاده شود.
علاءالدّینی و رضوی (۱۳۸۳) بر این باورندکه علیرغم دستاوردهای زنان در زمینههای تحصیلی و اجتماعی در سی سال گذشته، وضعیّت آنان در بازار کار بهبود نیافته است. نرخ مشارکت زنان پایین و نرخ بیکاریشان در سالهای اخیر افزایش یافته و گزینههای شغلی آنان همچنان محدود باقی مانده است.
نراقی و سیف (۲۰۰۴ به نقل از بیگدلی و دیگران ۱۳۹۱) معتقدند که افراد تحصیلکرده نسبت به کسانی که تحصیلات کمتری دارند، سالانه ساعات بیشتری کار میکنند، بیشتر مهاجرت میکنند، همواره در حال ارزشیابی، اصلاح و بهبود اطّلاعات و آگاهیهای خود هستند و به همین دلیل است که نیروی انسانی آموزش دیده در واقع، زمینه توسعه پایدار کشور را فراهم میسازد و مورد توجّه برنامه ریزان آموزش عالی کشورها قرار دارد و با توجّه به شغل نیروی انسانی آموزش دیده در کشورهای پیشرفته میتوان به اهمیّت و نقش نیروی انسانی با کیفیت در افزایش تولید و توسعه پایدار این کشورها پیبرد .
[جمعه 1400-07-23] [ 03:15:00 ق.ظ ]
|