کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



۱-۱-۲-فرضیه ­ها

 

    1. احتمالا بعضی از روش های اصلاح در مقابل پوسیدگی مقاومت چند سازه را بهبود می دهند.

 

    1. روش های اصلاح شیمیایی در یک سطح خاص مقاومت پوسیدگی را بطور کامل بهبود می بخشند.

 

    1. فرض بر این است مقاومت به پوسیدگی فرآورده چندسازه اصلاح شده، حتی بعد از در معرض قرارگیری با پیش­تیمارهایی نظیر در معرض قرارگیری با UV و … بدون تغییر می ماند.

 

۱-۱-۳-اهمیت تحقیق
با توجه به کاربردهای چندسازه الیاف چوب پلاستیک(صنایع مختلف به خصوص ساختمانی و طراحی سازه­ها جهت کاربردهای بیرونی از جمله دیوار کوب­ها، سطوح خارجی ایوان­ها، کف پوش­ها) و مستعد بودن الیاف طبیعی لیگنوسلولزی مورد استفاده در چندسازه­ها به جذب آب و هجوم عوامل مخرب نظیر قارچ­ها و تاثیر زیاد پوسیدگی قارچی بر خواص فیزیکی و مکانیکی، بررسی دوام این محصولات در برابر عوامل مخرب بیولوژیکی اهمیت ویژه­ای یافته است (موریس و کوپر[۱۰]، ۱۹۹۸). تاکنون اصلاحات زیادی در روش ساخت این محصولات انجام شده ولی با این وجود تحقیقات انجام شده روی مقاومت به پوسیدگی این فرآورده ­ها حاکی از آن است که این مواد کاملاً در برابر تخریب و پوسیدگی مصون نمی­باشند (کاظمی و جلیلوند، ۱۳۸۵).

۱-۲-کلیات

۱-۲-۱- چند سازه چوب پلاستیک
به طورکلی اصطلاح WPC به دو گروه متفاوت از چندسازه­ها اطلاق می­ شود. در گروه اول مونومر در داخل چوب با روش­های متداول اشباع چوب تزریق شده و پلی­مریزاسیون مونومر با بهره گرفتن از روش­های مختلف به انجام می­رسد. ماده حاصل دارای ظاهری مثل چوب، دانسیته و ثبات ابعادی بیشتر بوده و خواص مکانیکی آن از چوب بهتر است.

شکل۱- چوب پلی­مر
در گروه دوم اختلاط مذاب پلیمرهای گرمانرم و الیاف طبیعی ار جمله چوب در یک سیستم اختلاط انجام می­ شود. ماده­ حاصل بیشتر شبیه پلاستیک بوده ودرگروه پلاستیک­های تقویت­شده قرارمی­گیرد (تجویدی،۱۳۸۴).

شکل ۲- چوب پلاستیک کامپوزیت
کامپوزیت­هایی که در آنها فاز زمینه با ماتریس توسط الیاف گوناگون تقویت شده باشند، مهمترین دسته از این محصولات را تشکیل می­ دهند. و به کامپوزیت­های لیفی[۱۱] معروفند. چنانچه بجای الیاف از پودر (معمولا معدنی) استفاده شود، این مواد را کامپوزیت­های ذره­ای یا پودری[۱۲] می­نامند.
گاهی ماتریس الیاف را فاز پیوسته[۱۳] و فاز تقویت­کننده را فاز ناپیوسته[۱۴] گویند. ممکن است هر دو فاز الیاف و پودر با هم در ماتریس وجود داشته باشند. بهبود خواص ماتریس در کامپوزیت­های لیفی معمولاً خیلی بیشتر از کامپوزیت­های ذره­ای صورت می­گیرد (طبری، ۱۳۸۲).
درهنگام تولید چند­سازه چوب پلاستیک مشکلاتی نظیر عدم سازگاری بین پرکننده آبدوست و ماده زمینه(پلاستیک) آب­گریز و دشواری توزیع یکنواخت این پرکننده­ها در پلاستیک به وجود می ­آید، که جهت برطرف کردن این مشکلات از سازگار­کننده­ های مختلفی استفاده می­ شود. در حال حاضر در بیشتر تحقیقات از مالئیک انیدرید پیوند شده با پلی­پروپیلن و پلی­اتیلن (MAPP و MAPE) به عنوان ماده سازگار­کننده در ساخت WPC استفاده می­گردد. این سازگار­کننده­ها نیز دارای درجه بندی­های مختلفی هستند که ویژگی­های متفاوتی دارند و می­توانند ویژگی­های نهایی چوب پلاستیک تولید شده را تحت تأثیر قرار دهند (پورحمزه، ۱۳۸۵).
در حال حاضر در ساخت WPC عمدتاً از آرد چوب و دیگر مواد لیگنوسلولزی به عنوان پرکننده استفاده می­ شود. گونه­ های چوبی مورد استفاده بسته به فراوانی و قابلیت دسترسی به آنها متفاوت می­باشد. علاوه بر گونه­ های جنگلی مورد استفاده، ضایعات مواد لیگنوسلولزی از جمله ضایعات گیاهان نیز مورد استفاده قرار می­گیرند (صفارزاده، ۱۳۸۹).
با توجه به کاربردهای چندسازه الیاف چوب پلاستیک(صنایع مختلف به خصوص ساختمانی و طراحی سازه­­ها جهت کاربردهای بیرونی از جمله دیوار کوب­ها، سطوح خارجی ایوان­ها، کف پوش­ها) و مستعد بودن الیاف طبیعی لیگنوسلولزی مورد ­استفاده در چندسازه­ها به جذب آب و هجوم عوامل مخرب نظیر قارچ­ها و تاثیر زیاد پوسیدگی قارچی بر خواص فیزیکی و مکانیکی، بررسی دوام این محصولات در برابر عوامل مخرب بیولوژیکی اهمیت ویژه ای یافته است (موریس و کوپر[۱۵]، ۱۹۹۸). تاکنون اصلاحات زیادی در روش ساخت این محصولات انجام شده ولی با این وجود تحقیقات انجام شده روی مقاومت به پوسیدگی این فرآورده ­ها حاکی از آن است که این مواد کاملاً در برابر تخریب و پوسیدگی مصون نمی­باشند (کاظمی و جلیلوند، ۱۳۸۵).

۱-۲-۲-پلاستیک­ها
پلاستیک یک بسپار آلی با وزن مولکولی بالا بوده و در حالت نهایی جامد است و در برخی نقاط توسط جریان می­توان آنرا به شکل معینی درآورد (فیروزمنش و همکاران، ۱۳۸۷).
پلاستیک مستعد تغییر شکل دادن در اثر اعمال نیرو و حفظ شکل جدید پس از قطع نیروی بکار رفته است، یعنی ماده­ای است که تحت تاثیر تنش، در آن تغییر شکل برگشت پذیر ایجاد می­ شود. یکی­از معیارهای عمده مواد پلاستیک این است که می­توان شکل­های پیچیده­ای به آنها داد. پلاستیک­ها به دو گروه پلاستیک­های گرما سخت و گرمانرم تقسیم می­شوند. مواد گرما سخت، بسته به ساختارشان هنگامی­که بالاتر از دمای بحرانی گرم شوند، بسیار سخت شده و با سردکردن مجدد نرم خواهند شد. زیرا معمولاً در این حالت تشکیل پیوندهای بین زنجیری می­ دهند. ازطرف دیگر چنانچه یک بسپار گرمانرم تا بالاتر از دمای بحرانی گرم شود، نرم شده و پس از شکل­گرفتن و خنک شدن سخت می­ شود. اگر چنین بسپاری مجداداً گرم شود، دومرتبه نرم می­ شود و چنانچه لازم باشد می­توان باز هم شکل آنرا تغییر داد، و با خنک کردن شکل جدید کاملاً پایدار می­ماند. یعنی تغییر شکل در اثر اعمال گرما بارها قابل تکرار است (صفارزاده، ۱۳۸۹)
۱-۲-۳-پلی­اتیلن
پلی­اتیلن بیشترین حجم پلاستیک تولید شده درجهان را داراست و دمای ذوب نسبتا پایینی دارد (عموما بین ۱۰۶ تا ۱۳۰ درجه سلسیوس می­باشد، بستگی به دانسیته و شاخه های پلی­اتیلن دارد). همچنین در یک دامنه وسیع ویسکوزیته و دمای ذوب تولید می­ شود. این ماده در حالت مذاب خوب با پرکننده­ها مخلوط می شود. و دمای ذوب پایین آن امکان استفاده از الیاف لیگنوسلولزی را به عنوان پرکننده، بدون نگرانی از تخریب حرارتی را می­دهد. پلی­اتیلن یک پلی­مر نیمه متبلور است. این بدین معنی است که این پلی­مر در دمای اتاق دارای یک قسمت پلی­مری ویک قسمت آمورف است. قسمت آمورف که در دمای اتاق یک لاستیک است و در دمای مشخصی شیشه می­ شود که به آن نقطه شیشه ­ای شدن می­گویند. که این نقطه از (۱۳۰-) تا(۲۰-) متغیر است. بنابراین پلاستیک در دمای مشخصی شکل­پذیر است. پلی­اتیلن نسبتاً نرم است. که این باعث افزایش قابلیت میخ و پیچ­خوری و همچنین راحتی در برش کاری فرآورده حاصل از این پلی­مر می­ شود. جذب­آب پلی­اتیلن نزدیک صفر است (عموما زیر ۰۲/۰ بعد از ۲۴ ساعت غوطه وری در آب). این پلی­مر نسبت به مواد شیمیایی از جمله اسیدهای قوی مثل سولفوریک اسید، هیدروکلریک اسید و نتیریک اسید بسیار مقاوم است. تنها اسید نیتریک دود کننده می ­تواند مقداری لکه روی پلی­اتیلن ایجاد کند. همچنین مقاومت نسبتاً بالایی به اکسیداسیون نسبت به دیگر پلی اولفین­ها (پلی­پروپیلن) نشان می­دهد. از این­رو به­مقدار کمتری آنتی­اکسیدان در فرایند تولید و کاربرد در خارج ساختمان نیاز دارد. پلی­اتیلن بسیار انعطاف پذیر است، و خیلی محکم نیست. این انعطاف پذیری زیاد اجازه استفاده از پلی­اتیلن را به عنوان نرده­های ساختمان بدون استفاده از پر کننده را نمی­دهد. در مقایسه با چوب، پلی­اتیلن ضریب انقباض و انبساط حرارتی بیشتری را نشان می­دهد. پلی­اتیلن به فرم­های مختلفی ساخته می­ شود. انواع اصلی آن عبارتند از :
پایان نامه - مقاله - پروژه
پلی­اتیلن با دانسیته بالا[۱۶]
پلی­اتیلن با وزن مولکولی بالا[۱۷]
پلی­اتیلن با وزن مولکولی فوق العاده بالا[۱۸]
پلی­اتیلن با دانسیته کم[۱۹]
پلی‏اتیلن با دانسیته کم خطی[۲۰]
پلی‏اتیلن با دانسیته خیلی کم[۲۱]
پلی‏اتیلن که در چوب پلاستیک به کار می‏رود عموماً متعلق به پلی­اتیلن سنگین است. و تنها در یک مورد استفاده از پلی‏اتیلن سبک گزارش شده است. پلی‏اتیلن سنگین در مقایسه با پلی‏اتیلن سبک سفت­تر است. پرکردن پلی­اتیلن با ذرات چوب باعث افزایش مقاومت خمشی آن می‏شود. و با بهره گرفتن از عوامل جفت کننده پیوند عرضی بیشتر می­ شود (عشقی­ستوده، ۱۳۸۹).

شکل ۳- پلی­اتیلن
۱-۲-۴-پلی­اتیلن با دانسیته‏کم
با افزایش زنجیره­های پلی­اتیلن، وهمچنین با افزایش قسمت‏های اشباع نشده در پلی­اتیلن دانسیته کاهش می‏یابد. حساسیت پلی­اتیلن به اکسیداسیون با کاهش دانسیته افزایش می­یابد. پلی­اتیلن سبک در مقایسه با پلی­اتیلن سنگین حساستر به اکسیداسیون است، و بصورت نسبتاً یکنواختی اکسید می­ شود. پلی­اتیلن سبک آمورف­تر است و همکشیدگی کمتری نسبت به پلی­اتیلن سنگین نشان می­دهد. ‏مناطق آمورف نسبت به مناطق کریستالیته سریعتر تخریب می­شوند. پلی­اتیلن سبک بوسیله ناخن به­راحتی خراشیده می­ شود. در حالیکه پلی‏اتیلن سنگین به سختی خراشیده می­ شود. و خراشیده شدن پلی‏پروپیلن نیز سخت است.
۱-۲-۵-پلی­اتیلن با دانسیته متوسط
این پلی‏اتیلن مخلوطی از پلی‏اتیلن سبک و سنگین می‏باشد و هیچ گزارشی مبتنی براستفاده از این نوع پلی‏اتیلن در چوب پلاستیک ارائه نشده است.

۱-۲-۶-پلی­اتیلن با دانسیته بالا
این ماده کریستالیته­تر و سنگین وسفت‏تر از پلی­اتیلن سبک می­باشد. .اما تمایل به پیچ­خوردگی دارد و انقباض بیشتری را نشان می­دهد. مقاومت کششی آن ۲ یا ۳ برابر پلی­اتیلن سبک است. و مقاومت فشاری خوبی نیز دارد. ،در حالیکه پلی­اتیلن سبک در فشار نمی‏شکند. هردو آنها مقاومت به ضربه خوبی نیز دارد.
پلی­اتیلن سنگین کریستالیته­تر از پلی­اتیلن سبک می­باشد. و مقاومت، دانسیته، انقباض، مقاومت خزش، مقاومت‏سایش و سختی آن بیشتر از پلی اتیلن سبک است. درجه کریستالیته و خصوصیات منطقه کریستالیته بستگی به سرعت خیس شدن محصول دارد. همچنین به تنش حاصل از حساسیت محصول به اکسید شدن و انبساط و انباض حرارتی بستگی دارد. نفوذ گاز در پلی­اتیلن سنگین بطور معنی داری کمتر از پلی‏اتیلن سبک است. پلی‏اتیلن کریستالیته نسبت به آمورف نسبت به اکسید‏شدن حساستر است. و در هنگام ذوب کریستالیته شدن آن­دو یکسان است. بطورکلی با افزایش پلی­اتیلن مقاومت به سایش و مقاومت شیمیایی و سختی و استحکام افزایش یافته و کاهش نفوذ آب و گاز و انبساط حرارتی و مقاومت به ضربه کاهش یافته است. مهمترین پارامتر‏ها برای تخته‏ها ضریب اصطحکاک در سطح است. که ضریب اصطحکاک برای پلی­اتیلن بسیار متغیر است.
۱-۲-۷-پلی­پروپیلن
سهم کمی از بازار چوب پلاستیک مربوط به تولیدات ساخته شده از پلی‏پروپیلن است. پلی‏پروپیلن نسبت به پلی­اتیلن روشنتر، محکم­تر و سفت­تر است. پلی­پروپیلن باعث بهبود مقاومت خمشی، کاهش ساییدگی و کاهش لغزندگی آنها می­ شود. اگرچه شکننده­تر از پلی­اتیلن بویژه در دماهای پایینتر است، ولی خیلی سفت است و کار با میخ و پیچ با آن مشکل است. و همچنین برش­کاری و کار با اره آن از از پلی­اتیلن سخت‏تر است. برخلاف پلی­اتیلن که یکنواخت است، پلی­پروپیلن دارای ساختمانی شاخه‏داراست. این‏نوع ساختمان خصوصیات پلی­پروپیلن از جمله سریعتر اکسیده شدن آن را در مقایسه با پلی­اتیلن تعیین می‏کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-22] [ 11:27:00 ب.ظ ]




اما در پژوهش حاضر، اثر غیر مستقیم شیوه های فرزندپروری سهل گیر از طریق مشکلات رفتاری بر آمادگی اعتیاد معنی دار نبود (فرضیه ۲۴). با توجه به نتایج پژوهش حاضر، به نظر می رسد که شیوه فرزند پروری سهل گیر نقش خود را در آمادگی اعتیاد نه از طریق مشکلات رفتاری بلکه از طریق متغیرهای دیگری می گذارد (مثل راهبرد مقابله اجتنابی). همان طور که قبلاً نیز ذکر شد به نظر می رسد که والدین در شیوه فرزند پروری سهل گیر بیشتر در دسته دموکراتیک قرار داشته و از طریق حمایت بالایی که ارائه می دهند موجب ایجاد محیطی ایمن برای کودکان شده در نتیجه کمتر دچار مشکلات رفتاری شده و همچنین کمتر با دوستان منحرف ارتباط داشته و آمادگی کمتری برای اعتیاد دارند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
اثر شیوه های فرزندپروری بر مشکلات رفتاری از طریق راهبردهای مقابله
با توجه به یافته های پژوهش حاضر، شیوه فرزندپروری مستبد به طور غیرمستقیم موجب افزایش مشکلات رفتاری از طریق راهبرد مقابله هیجان مدار و اجتنابی می شود (فرضیه ۲۶ و ۲۷). بدین ترتیب که وقتی والدین از شیوه فرزندپروری مستبد استفاده می نمایند موجب افزایش استفاده نوجوان از راهبرد مقابله هیجان مدار و اجتنابی شده و در نتیجه مشکلات رفتاری در وی افزایش می یابد. همچنین با توجه به یافته های پژوهش فعلی، شیوه فرزندپروری مقتدر نیز به طور غیر مستقیم از طریق راهبرد مقابله مسئله مدار بر مشکلات رفتاری تأثیر دارد (فرضیه ۳۰). به این ترتیب که وقتی والدین از شیوه فرزندپروری مقتدر استفاده می نمایند، نوجوان از راهبرد مقابله مسئله مدار استفاده نموده و در نتیجه مشکلات رفتاری در وی کمتر است. همچنین، شیوه فرزندپروری سهل گیر از طریق راهبرد مقابله اجتنابی بر مشکلات رفتاری اثر غیر مستقیم دارد (فرضیه ۲۸)، بدین ترتیب که هر چه والدین از شیوه فرزند پروری سهل گیر استفاده نمایند، نوجوان از راهبرد مقابله اجتنابی استفاده نموده و در نتیجه مشکلات رفتاری در وی بیشتر است. بر طبق مدل بوم شناختی برونفر برنر، خانواده نقش مهمی را در اجتماعی کردن عواطف نوجوانان و مهارت های تنظیم عاطفه آنها دارد. در همین رابطه، راتر نیز (۱۹۹۰، به نقل ازلاندبرگ، ۱۹۹۸) مطرح می کند، کودکانی که در محیط پرتعارض زندگی می کنند محیط هایی که بیانگری عاطفی کم است و والدین از شیوه های فرزندپروری نامناسبی استفاده می کنند، الگوی مناسبی از رفتارهای مثبت، بیانگری عاطفی یا مهارت های تنظیم عاطفه مثبت وجود ندارد (الگوی یادگیری اجتماعی) که عکس آن برای شیوه فرزندپروری مقتدر صادق است. همچنین، یک جنبه مهم تنظیم عاطفه که در پیشرفت انطباق روان شناختی کودک بسیار با اهمیت است، راهبردهای مقابله می باشد و استفاده از راهبردهای مقابله کارآمد، تاب آوری و انطباق با شرایط استرس زا را تسهیل می نماید. نوجوانانی که از راهبرد مقابله مسئله مدار در پاسخ به استرسورهای بین فردی استفاده می کنند دارای بروندادهای عاطفی و رفتاری مثبت تری هستند در حالی که نوجوانانی که از راهبردهای مقابله هیجان مدار مثل تخلیله هیجانی و رفتارهای پرخاشگرانه استفاده می نمایند مشکلات رفتاری بیشتری دارند زیرا کودکانی که در خانواده های با مشخصه های تعارض بالا، بیانگری و ارتباط پایین (که از ویژگی های شیوه فرزندپروری مستبدانه بالعکس مقتدر و سهل گیر است) رشد می یابند، بافت خانواده پراسترس است در نتیجه این کودکان از انطباق روان شناختی پایینی تری برخوردارند (هالپرن، ۲۰۰۴) که یکی از نتایج آن می تواند رشد مشکلات رفتاری در نوجوان باشد.
اما شیوه فرزندپروری سهل گیرانه به طور غیرمستقیم موجب افزایش مشکلات رفتاری از طریق راهبرد مقابله هیجان مدار نمی شود (فرضیه ۲۹). با توجه به اینکه در پژوهش حاضر از یک طرف، شیوه فرزندپروری سهل گیر بر راهبرد مقابله هیجان مدار تأثیر نداشته و از طرف دیگر این شیوه فرزندپروری بر مشکلات رفتاری نیز تأثیر نداشته است، بنابراین این شیوه به طور غیرمستقیم از طریق راهبر مقابله هیجان مدار و اجتنابی بر مشکلات رفتاری تأثیر ندارد. یکی از دلایل عدم تأثیر می تواند ویژگی های والدین سهل گیر که شامل حمایت و گرمی بالاست، باشد زیرا محیط خانواده، محیطی پرتعارض نبوده در نتیجه فرزندان از انطباق بهتر و اعتماد به نفس بالاتری برخوردارند. همان طور که قبلاً نیز ذکر شد، به نظر می رسد که در مطالعه حاضر، ویژگی های مثبت این شیوه فرزند پروری نسبت به ویژگی های منفی آن بارزتر باشند.
پژوهشی که به بررسی اثر شیوه های فرزندپروری بر مشکلات رفتاری از طریق راهبرد های مقابله با بهره گرفتن از روش معادلات ساختاری پرداخته باشد، یافت نشد تا بتوان نتایج پژوهش حاضر را با آن مقایسه کرد.
اثر راهبردهای مقابله بر آمادگی اعتیاد از طریق مشکلات رفتاری
با توجه به یافته های پژوهش حاضر، راهبرد های مقابله مسئله مدار، هیجان مدار و اجتنابی به طور غیرمستقیم از طریق مشکلات رفتاری بر آمادگی اعتیاد نیز تأثیر دارند (فرضیه ۳۱، ۳۲، و ۳۳). یعنی وقتی نوجوان از راهبرد مقابله اجتنابی و هیجان مدار استفاده می نماید، مشکلات رفتاری در وی بیشتر بوده و آمادگی بیشتری برای مصرف مواد دارد، و در مقابل، وقتی از راهبرد مقابله مسئله مدار بیشتر استفاده می نماید، مشکلات رفتاری در وی کمتر بوده و آمادگی کمتری برای مصرف مواد دارد. در تبیین این یافته می توان مطرح کرد که استفاده از راهبرد مقابله کارآمد، تاب آوری و انطباق با شرایط استرس زا را افزایش د
اده و موجب انطباق روان شناختی مطلوب تری در فرد می شود زیرا که مقابله های کارآمد همچون مسئله مدار با عواطف مثبت مرتبط است. این نوع راهبرد مقابله مستلزم عمل بیشتر در محیط و در نتیجه احساس کارآمدی بیشتر است. همچنین، یکی دیگر از عوامل ارتباط بین راهبرد مقابله کارآمد و سلامت روان می تواند این باشد که انطباق کارآمد علاوه بر ایجاد احساس کارآمدی و کاهش عواطف منفی، تعدیل کننده درک و واکنش نسبت به استرسورهای محیطی است. به عبارت دیگر مقابله کارآمد منجر به ادراک و واکنش کارآمدتر و انطباقی تر شده که در واقع موید نقش ضربه گیر روانی مقابله کارآمد در برابر استرس است (محمدی و دادخواه، ۲۰۱۰). پس این راهبرد منجر به سلامت روان شده و در نتیجه فرد آمادگی کمتری برای مصرف مواد دارد، در حالیکه مقابله ناکارآمد عکس آن عمل می کند. بدین ترتیب که افرادی که از راهبرد مقابله ناکارآمد استفاده می کنند، نه تنها سطح استرس کاهش نمییابد بلکه مشکل به همان ترتیب باقی میماند. در نتیجه، فرد استرس را غیرقابل کنترل درک کرده، وقایع منفی زندگی افزایش یافته (پوسکار، رن، و برناردو[۳۱۴]، ۲۰۰۸) و این میتواند به عنوان یک محرک برای بروز مشکلات رفتاری در نوجوان باشد. مشکلات رفتاری نیز همچون خشم به نوبه خود مشکلاتی را به همراه داشته از جمله اینکه فرد وقایع منفی زیادی را تجربه کرده، در تحمل ناکامی مشکل دارد. این مشکلات می تواند رفتارهای پرخطر را در دوره های بعدی رشد پیشبینی کند (فری، هیرسچتاین، گازو[۳۱۵]، ۲۰۰۰) که شامل رفتار جنایی، شکست تحصیلی، مشکل در روابط بین فردی بوده (کانگر، نپل، کیم و اسکراملا[۳۱۶]، ۲۰۰۳) و هر کدام از این نتایج حاصله، میتوانند به عنوان عامل خطرساز شروع مصرف مواد باشند. پژوهشی که به بررسی اثر راهبردهای مقابله بر آمادگی اعتیاد از طریق مشکلات رفتاری با بهره گرفتن از روش مدل معادلات ساختاری پرداخته باشد، یافت نشد، اما نتایج بررسی حاضر با یافته های به دست آمده توسط هامدان- منسور و همکاران (۲۰۰۷)؛ کاپلان و مییرویتز (۲۰۰۲)؛ گری (۲۰۰۸) و ویلز و هیرکای[۳۱۷] (۱۹۹۶) که روابط دو متغیری را سنجیده اند، همخوانی دارد.
اثر شیوه های فرزندپروری بر آمادگی اعتیاد از طریق راهبردهای مقابله
شیوه فرزندپروری مقتدر بر روی آمادگی اعتیاد از طریق راهبرد مقابله مسئله مدار تأثیر منفی دارد (فرضیه ۳۴). بدین ترتیب که وقتی والدین از شیوه مقتدر استفاده نمایند، کودک بیشتر از راهبرد مقابله مسئله مدار استفاده کرده در نتیجه کمتر مستعد مصرف مواد است. شیوه فرزندپروری مستبد نیز به طور غیر مستقیم از طریق راهبردهای مقابله هیجان مدار و اجتنابی بر آمادگی اعتیاد تأثیر مثبتی دارد (فرضیه ۳۵ و ۳۶). به این ترتیب که وقتی والدین از شیوه فرزندپروری مستبد استفاده نمایند، نوجوان بیشتر از راهبرد مقابله منفعل شامل راهبردهای مقابله اجتنابی و هیجان مدار استفاده نموده و در نتیجه آمادگی بیشتری برای مصرف مواد دارد. همچنین شیوه فرزندپروری سهل گیر نیز به طور غیر مستقیم از طریق راهبرد مقابله اجتنابی بر آمادگی اعتیاد تأثیر داشته (فرضیه ۳۷) اما از طریق راهبرد مقابله هیجان مدار بر آمادگی اعتیاد تأثیر نداشت (فرضیه ۳۸). به این ترتیب که هر چه والدین وقتی از شیوه فرزندپروری سهل گیر استفاده نمایند، نوجوان از راهبرد مقابله اجتنابی استفاده نموده و در نتیجه آمادگی بیشتری برای مصرف مواد دارد. اما این شیوه فرزندپروری تأثیری بر روی آمادگی اعتیاد از طریق راهبرد مقابله هیجان مدار ندارد. در زمینه تأثیر شیوه های فرزندپروری بر آمادگی اعتیاد از طریق راهبرد های مقابله با بهره گرفتن از مدل معادلات ساختاری پژوهشی یافت نشد تا با پژوهش حاضر مقایسه شود.
همان طور که مطرح شد خانواده نقش مهمی در مهارت های تنظیم عاطفه دارد و یک جنبه مهم تنظیم عاطفه در پیشرفت انطباق روان شناختی کودک، راهبردهای مقابله است. در واقع راهبردهای مقابله کارآمد (در مقابل راهبرد مقابله ناکارآمد) به دلیل تأثیری که در احساس کارآمدی، تفکر و عملکرد فرد می گذارد منجر به سلامت روان می شود. در نتیجه استفاده از این راهبرد باعث می شود که فرد کمتر مستعد مصرف مواد باشد. در مقابل، در شیوه های فرزند پروری نامناسب مانند مستبد و سهل گیر، این شرایط مطلوب برقرار نیست و فرد از مهارت های تنظیم عاطفه و از آن جمله راهبرد های مقابله کارآمد برخوردار نبوده، و ممکن است جهت کاهش عواطف ناشی از این شرایط به جای حل مشکل، به مصرف مواد جهت گریز از آن پناه ببرد، به ویژه که در این دوران از رشد، نوجوانان بیشتر تحت تأثیر همسالان و دوستان خود قرار گرفته و بیشتر از هر دورانی استرس را تجربه می نمایند.
در شیوه فرزند پروری سهل گیر به دلیل اینکه حمایت زیادی را برای فرزندان ایجاد نموده، به کوچکترین درخواست فرزند خود پاسخ مثبتی داده و هر چیزی که طلب کنند به سرعت فراهم می شود، باعث می شوند که علی رغم رشد اعتماد به نفس در فرزندان خود، ورزیدگی لازم را برای برای رویارویی با مشکلات پیدا نکنند زیرا کمتر مزه تلخی ها و محرومیت ها را چشیده اند در نتیجه بهترین راه را برای گزیز از مشکلات، پناه بردن به مصرف مواد مخدر می دانند (پازانی، ۱۳۸۳).
اثر شیوه های فرزندپرو
ری بر آمادگی اعتیاد از طریق نوجویی و مشکلات رفتاری

شیوه های فرزندپروری مقتدر و مستبد بر آمادگی اعتیاد از طریق نوجویی و مشکلات رفتاری تأثیر دارد (فرضیه ۴۰ و ۴۱). اما شیوه فرزندپروری سهل گیر بر آمادگی اعتیاد از طریق نوجویی و مشکلات رفتاری تأثیر ندارد (فرضیه ۴۲). بدین ترتیب که وقتی والدین از شیوه فرزندپروری مقتدر استفاده نمایند بر نوجویی اثر منفی داشته و در نتیجه فرد کمتر به مشکلات رفتاری پرداخته و کمتر مستعد مصرف مواد است اما در صورتی که والدین از شیوه فرزندپروری مستبد استفاده نمایند نوجویی در فرد افزایش یافته در نتیجه فرد بیشتر به مشکلات رفتاری مبتلا و بیشتر مستعد مصرف مواد است. والدین مقتدر با کنترل مثبت و حمایت کافی که به کودک ارائه می دهند موجب هدایت مناسب صفات بازداری زدایی کودک همچون نوجویی می شوند در نتیجه کودک از شخصیت پخته ای برخوردار بوده و خودگردانی در وی رشد یافته، کمتر تحت تأثیر همسالان منحرف قرار گرفته و کمتر به مشکلات رفتاری می پردازد که به تبع آن احتمال کمتری وجود دارد که مستعد مصرف مواد باشد. اما والدین با شیوه فرزندپروری مستبد به دلیل اعمال کنترل بیش از حد و عدم حمایت، اثرات مخربی بر ساختار شخصیتی فرزندان خود می گذارند زیرا موجب ایجاد احساس حقارت، بی کفایتی، ناتوانی در برقراری ارتباط عاطفی و اجتماعی، ناسازگاری و پرخاشگری می شوند (پازانی، ۱۳۸۳). این کودکان هیچ گونه تفاهمی با والدین خود ندارند بنابراین رفتارهای نادرست خود را از والدین پنهان کرده و مادامی که کنترل نباشد قوانین را زیر پا می گذارند و سرکشی را پیشه خود می سازند. نتیجه آن می تواند ایجاد مشکلات رفتاری و در نتیجه تجربه وقایع منفی و استرس بیشتر و تجربه عواطف منفی بیشتر باشد و نتیجه این عاطفه منفی می تواند فرد را آماده و مستعد مصرف مواد نماید. در مورد شیوه فرزند پروری سهل گیر همچنان که مطرح شد، به نظر می رسد که ویژگی مثبت این شیوه (حمایت بالا) بارزتر از ویژگی منفی آن (کنترل پایین) بوده و کفه ترازو به نفع ویژگی های مثبت آن سنگینی می کند.
درباره این یافته که شیوه های فرزندپروری از طریق نوجویی و مشکلات رفتاری بر آمادگی اعتیاد تأثیر می گذارند، پژوهشی با بهره گرفتن از مدل معادلات ساختاری یافت نشد تا با پژوهش حاضر مقایسه شود.
اثر شیوه های فرزند پروری بر آمادگی اعتیاد از طریق راهبردهای مقابله و مشکلات رفتاری
شیوه فرزندپروری مقتدر از طریق راهبرد مقابله مسئله مدار و مشکلات رفتاری بر آمادگی اعتیاد تأثیر میگذراد (فرضیه ۴۳). بدین ترتیب که استفاده والدین از شیوه مقتدر باعث می شود که کودکان بیشتر از راهبرد مقابله مسئله مدار استفاده نموده و کمتر مستعد مشکلات رفتاری و در نتیجه آمادگی کمتری برای مصرف مواد داشته باشند. این افراد به جهت رابطه مطلوب با والدین خود، از مهارت تنظیم عاطفه که یکی از جنبه های مهم آن، مقابله موثر است برخوردارند بنابراین مقابله موثر منجر به سلامت روانی و بروندادهای مثبت شده در نتیجه کمتر مستعد مصرف مواد هستند. همچنین، شیوه فرزندپروری مستبد از طریق راهبرد مقابله اجتنابی، هیجان مدار و مشکلات رفتاری بر آمادگی اعتیاد تأثیر دارد (فرضیه ۴۴ و ۴۵). بدین ترتیب که استفاده والدین از شیوه مستبد موجب استفاده بیشتر کودکان از راهبردهای مقابله اجتنابی و هیجان مدار شده در نتیجه فرد بیشتر به مشکلات رفتاری پرداخته و مستعد مصرف مواد است. در واقع، والدین با شیوه فرزند پروری نامناسب قادر به ایجاد محیطی امن و مناسب برای رشد مطلوب فرزندان شان نیستند، در نتیجه کودکان احساسات منفی متفاوتی همچون حقارت، بی کفایتی، ترس و انزوا، پرخاشگری یا ناسازگاری کرده، در شرایط استرس زا به ویژه در سن نوجوانی که میزان استرس افزایش قابل توجهی می یابد، دارای عملکرد مناسبی نبوده و به جای متمرکز شدن بر مسئله بر هیجانات خود متمرکز شده یا از مشکل اجتناب کرده که نتیجه آن افزایش استرس، احساس درماندگی و تجربه عواطف منفی است و همان طور که مطرح شد یکی از گزینه ها برای کاهش این عواطف می تواند مصرف مواد باشد.
شیوه فرزندپروری سهل گیر از طریق راهبرد مقابله اجتنابی و مشکلات رفتاری بر آمادگی اعتیاد تأثیر دارد (فرضیه ۴۷) اما از طریق راهبرد مقابله هیجان مدار و مشکلات رفتاری تأثیری بر آمادگی اعتیاد ندارد (فرضیه ۴۶). والدین با شیوه فرزندپروری سهل گیر، کودکان خود را متوقع و در عین حال وابسته تربیت می نمایند، کودکان آزادانه احساسات و تکانه هایشان را ابراز می کنند، نیازهایشان به سرعت فراهم می شو، و به کوچکترین درخواست آن ها پاسخ مثبت داده می شود، در نتیجه چنین کودکان محرومیت چندانی را تجربه نکرده و با تلخی ها و محرومیت ها روبه رو نشده اند، بنابراین این کودکان، افراد ناپخته ای هستند که هنگام مواجهه با ناملایمات تمایل به واپس روی دارند، زیرا ورزیدگی لازم برای مقابله با مشکلات رندگی را نداشته و ممکن است بهترین راه گریز از مشکلات را پناه بردن به مصرف مواد در نظر بگیرند (پازانی، ۱۳۸۳).
درباره این یافته پژوهش حاضر که شیوه های فرزندپروری از طریق راهبردهای مقابله و مشکلات رفتاری بر آمادگی اعتیاد تأثیر می گذارند، پژوهشی با بهره گرفتن از مدل معادلات ساختاری یافت نشد تا با پژوهش حاضر مقایسه شود.
جمع بندی. با توجه به اینکه اعتیاد یک رفتار چند عاملی بوده و تحت تأثیر عوامل بیشمار فردی/شخصیتی، بین فردی/خانوادگی، اجتماعی/فرهنگی/اقتصاد
ی/سیاسی قرار دارد و از آنجایی که برنامه های پیشگیری از مصرف مواد بر این فرض استوار هستند که نتایج مثبت مداخلات پیشگیرانه، ناشی از تغییراتی هستند که در متغیرهای واسطه ای و میانجی ایجاد می شود، پس انجام تحقیقاتی در قالب مدل ضروری به نظر می رسد تا روابط بین این متغیرها را مشخص نماید. در پژوهش حاضر، با توجه به اینکه از یک طرف، فرد با ویژگی های شخصیتی معینی پا به عرصه وجود می گذارد و از طرف دیگر، اولین و دیرپاترین محیطی که فرد با آن تعامل دارد، محیط خانوادگی و به ویژه والدین است، سعی بر آن بود تا مدلی آزمون شود که تأثیر مهمترین عامل محیطی یعنی خانواده بر یکی از برجسته ترین ویژگی های فردی در ارتباط با اعتیاد یعنی نوجویی و بروندادهای این ویژگی های فردی و محیطی همچون راهبرد های مقابله و مشکلات رفتاری بر آمادگی اعتیاد را مطرح می کند تا از این طریق، گامی در جهت شناخت عوامل خطرزا و محافظت کننده برداشته شود.
به طور کلی، در مدل حاضر،بر اساس ضرایب استاندار، از میان متغیرهای اثر گذار بر آمادگی اعتیاد، راهبرد مقابله هیجان مدار بیشترین تأثیر را داشته است. پس از آن، راهبرد مقابله مسئله مدار، راهبرد مقابله اجتنابی و مشکلات رفتاری به ترتیب بیشترین تأثیر را بر آمادگی اعتیاد داشتند. نوجویی و فرزند پروری مقتدر به ترتیب بیشترین تأثیر را بر مشکلات رفتاری داشتند. همچنین، شیوه فرزندپروری سهل گیر بر راهبرد مقابله اجتنابی بیشترین تأثیر را داشته و سپس فرزند پروری مقتدر بر راهبرد مقابله مسئله مدار، شیوه فرزند پروری مستبد بر راهبرد مقابله اجتنابی و شیوه فرزند پروری مستبد بر راهبرد مقابله هیجان مدار به ترتیب بیشترین تأثیر را داشتند و در انتها، باید ذکر کرد که شیوه فرزند پروری مقتدر، فرزند پروری مستبد و سهل گیر به ترتیب بیشترین تأثیر را بر نوجویی داشتند.
با توجه به اینکه از نه فرضیه رد شده، هشت فرضیه مربوط به شیوه فرزندپروری سهل گیر است، باید متذکر شد که همان طور که پیش از این چندین بار اشاره شد، ممکن است رد شدن فرضیه ها به ماهیت سازه فرزندپروری سهل گیر آن گونه که بامریند آن را مفهوم سازی و اندازه گیری کرده است، مربوط باشد. به این معنی که این شیوه فرزند پروری یک شیوه واحد نباشد (جان بزرگی و همکاران، ۱۳۸۷). در همین راستا، در شیوه فرزند پروری سهل گیر را به دو دسته دموکراتیک و غیر رهنمودی تقسیم بندی کرده اند (جان بزرگی، ۱۳۸۷) .مکوابی و مارتین (۱۹۸۳) نیز فرزند پروری سهل گیر را به دو دسته نقسیم کردند: فرزند پروری لوس کننده و فرزند پروری بی تفاوت یا طردکننده. از سوی دیگر، همان گونه که پیش از این ذکر شد بامریند () بر اساس تفاوت والدین در دو بعد کنترل و پاسخدهی سه سبک فرزندپروری را پیشنهاد داد. اگر کنترل را یک طیف در نظر بگیریم که در یک سر طیف کنترل شدید (که در فرزندپروری مستبدانه مشاهده می شود) و در سوی دیگر طیف کنترل ضعیف (که در فرزندپروری سهل گیرانه مشاهده می شود) وجود داشته باشد، انتظار می رود ماده هایی که برای سنجش چنین شیوه ای نوشته می شوند کنترل ضعیف را ارزیابی کنند، اما با نگاهی به ماده های خرده مقیاس فرزندپروری سهل گیر مشاهده می شود که برخی از این ماده ها به نحوی نوشته شده اند که بیشتر کنترل مناسب را می سنجند تا کنترل ضعیف را. علاوه بر این، یک فرض دیگر را نیز می توان به عنوان علت ناهمسانی نتایج این پژوهش با یافته های قبلی مطرح کرد: ممکن است روش های سهل گیرانه در گفتمان نوجوانان شرکت کننده در این پژوهش نه به معنی غفلت و نادیده گرفتن فرزندان یا کنترل ضعیف که به معنی عدم استفاده والدینشان از روش های مستبدانه و بیش از حد سخت گیرانه سنتی جامعه ایرانی باشد. البته برای پی بردن به درستی یا نادرستی این تبین ها به پژوهش های مستقل نیاز است.
محدودیت ها ی پژوهش
در اجرای پژوهش حاضر محدودیت های معینی وجود داشته است که در این قسمت مورد بحث قرار می گیرند:
در این پژوهش برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استفاده شد. لذا با توجه به این که پرسشنامه جنبه خود سنجی دارد و دانش آموزان با تمایل خود به پرسشنامه ها پاسخ می دهند، ممکن است در پاسخ هایشان حالت سوگیری وجود داشته باشد.
با توجه به اینکه پژوهش حاضر در دانش آموزان دبیرستانی سال سوم شهر مشهد انجام گرفته است، لذا در تعمیم نتایج به دانش آموزان مقاطع دیگر و دیگر نقاط باید جانب احتیاط را رعایت کرد.
در صورتی که یک مدل علّی درست باشد، با داده ها برازش دارد، اما برازش مدل با داده ها لزوماً دلالت بر این ندارد که آن مدل، یک مدل درست است. هنوز ممکن است مدل دیگری وجود داشته باشد که با داده ها به همان اندازه و به همان خوبی برازش داشته باشد.
پیشنهادهای پژوهش
پیشنهادها در دو بخش نظری و کاربردی مطرح می شوند:
الف) پیشنهادهای نظری
پیشنهاد می شود که پژوهش حاضر را در گروه های سنی دیگر بالاخص مقاطع سنی پایین تر بررسی نمایند، تا گامی موثر در جهت پیشگیری اولیه از مصرف مواد باشد.
پیشنهاد می شود متغیرهای فعلی یا متغیرهای دیگر را در در جمعیت دخترها و پسرها به صورت جداگانه بررسی نمایند تا عوامل مرتبط با جنسیت نیز در زمینه پیشگیری از اعتیاد در نظر گرفته شوند.
پیشنهاد می شود متغیرهای فعلی یا متغیرهای دیگر را در ارتباط با آمادگی اعتیاد فعال و منفعل به صورت جداگانه بررسی نمایند.
پیشنهاد می شود که با توجه به پیشینه پژوهشی زیاد در زمنیه متغیرهایی همچون تأ
ثیر شخصیت والدین بر شیوه های فرزندپروری آنها و خود گردانی، این متغیرها نیز در ارتباط با آمادگی اعتیاد بررسی شوند.
با توجه به یافته های ناهمخوان شیوه فرزند پروری سهل گیر با پژوهش های دیگر، توصیه می شود مفهوم سازی و سنجش این نوع شیوه فرزندپروری مورد بررسی بیشتری قرار گیرد.
با توجه به پیشینه پژوهشی که نقش بسیاری از صفات شخصیتی همچون بازداری زدایی که شامل نوجویی، هیجان خواهی، تکانشگری، اضطرار و عدم وظیفه شناسی را بر مشکلات رفتاری برونی سازی و رفتارهای پرخطر همچون مصرف مواد به صورت طولی بررسی کرده اند، پیشنهاد می شود که این بررسی در جامعه حاضر نیز صورت بپذیرد.
پیشنهاد می شود مدل های دیگری مورد آزمون قرار گیرند که در آن نقش سایر متغیرهای مرتبط با آمادگی اعتیاد به ویژه متغیرهای اجتماعی مانند تأثیر گروه همسال، وضعیت اقتصادی خانواده، گروه های قومیتی مختلف نیز لحاظ شده باشد.
پیشنهادهای کاربردی
از آن جا که یافته های این پژوهش مطرح می کند که زمینه سازی اعتیاد بسیار زود و از اوان کودکی آغاز می شود بنابراین توصیه می شود که مسئولین پیش از آن که به پیشگیری ثانویه (درمان اعتیاد) و پیشگیری ثالث (کاهش عوارض اعتیاد) توجه داشته باشند، بر پیشگیری اولیه تأکید نمایند. به این معنی که با آموزش ها و مداخله های وسیع در سطح جامعه به ویژه گروه های در معرض خطر، عوامل خطرساز اعتیاد را کاهش و عوامل محافظت کننده را تقویت نمایند. برای مثال:

تدارک کارگاههای آموزشی در زمینه شیوه های فرزند پروری و مسایل مرتبط با آن برای دختران و پسران در شرف ازدواج.
گنجاندن آموزش شیوه های مقابله کارآمد با مسایل زندگی در برنامه های آموزشی مدارس.
فراهم آوردن امکانات اجتماعی برای مدیریت میل به نوجویی نوجوانان و سوق دادن آنان به فعالیت های هیجان انگیز در چهار چوب های بهنجار.
شناسایی کودکان مستعد یا مبتلا به مشکلات رفتاری برونی سازی در مراکز پیش دبستانی و دبستان و انجام مداخله های روان شناختی برای کاهش این مشکلات که گامی است در جهت کاهش رشد مسیر رفتارهای پرخطر و در نتیجه پیشگیری از شروع مصرف مواد.
برگزاری کارگاه های آموزشی مطلوب همچون مهارت های زندگی با تأکید بر مشکلات خطرزای اعتیاد برای نوجوان دارای بدتنظیمی روان شناختی که قادر به استفاده از منابع خود برای کنترل عاطفه و رفتارشان نیستند.
شناسایی نوجوانان دارای نوجویی بالا و آموزش روش های خود- کنترلی به آنها.
منابع

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:27:00 ب.ظ ]




volume
Residual
Volume
Functional
Residual
Capasity
شکل (۱۲) حجم ها و ظرفیتهای ریوی، حجم ها نمی توانند تقسیم شوند . ظرفیتها محتوی یک یا بیشتر حجم هستند.
تقسیم بندی به صورت حجم ها و ظرفیت هاست. حجم ها که بخش اولیه هستند ، نمی توانند تقسیم شوند. ظرفیت ها شامل ۲ یا بیشتر حجم هستند و بنابراین می توانند تقسیم شوند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
Total lung capacity (TLC) : حجم هوای موجود در ریه ها ، در پایان یک دم عمیق است و هنگامی که حداکثر نیروی عضلانی دمی در تعادل با نیروهای الاستیک ریه و دیواره قفسه سینه، قرار می گیرد، بدست می آید.
Vital capacity (VC): حداکثر حجم هوایی که بعد از یک دم عمیق بازدم می شود . ظرفیت حیاتی با یک مانور دم عمیق و یک مانور با فشار نزدیک به ماکزیمم (FVC) اندازه گیری می شود.
Residual volume (RV): حجم هوای باقیمانده در ریه ها پس از یک بازدم عمیق است. که بوسیله تعادل نیروهایی که متمایل به کاهش حجم ریه هستند ( حداکثر نیروی عضلانی بازدمی و الاستیک ریه ) در مقابل نیرویی که متمایل به افزایش حجم ریه است ( الاستیک خروجی قفسه سینه ) معین می شود.
Tidal volume (TV) : حجم هوایی است که در جریان هر تنفس عادی جابه جا می شود.
Functional Residual capacity (FRC): حجم هوای ریه ها در پایان یک بازدم آهسته و ملایم است.
Inspiratory capacity (IC) : حداکثر حجم هوایی است که می تواند ازFRC استنشاق شود که مجموعه IRV وTV است .
Expiratory Reserve volume (ERV): حداکثر حجم هوایی است که می تواند از FRC بازدم شود و شایعترین حجم کاهش یافته ریوی در افرادی است که چاقی بیمار گونه دارند. حجم های ریوی قابل جابجا شدن که می توانند از راه دهان دم یا بازدم شوند به وسیله یک اسپیرومتری اندازه گیری می شوند که عبارتند از:
۱- ظرفیت حیاتی (VC) 2- حجم جاری (TV) 3- ظرفیت دمی (IC) 4- حجم ذخیره بازدمی (ERV) .
حجم ها و ظرفیت هایی که محتوی حجم باقیمانده (RV) هستند مانند TLC و FRC توسط اسپیرومتری قابل اندازه گیری نیستند.
اسپیرومتری :
اسپیرومتری شامل مانورهای ظرفیت حیاتی آرام و با فشار است و شایعترین و مفید ترین تست عملکرد ریوی است. کاربرد بالینی آن بسیار گسترده است و ارزان ترین و در دسترس ترین تست جهت استفاده در مطب ها، کلینیک ها و بیمارستانهاست.
۳ شاخص اولیه اسپیرومتری در یک تست با فشار عبارتند از :
FVC ، حجم بازدمی با فشار در ثانیه اول  و نسبت به آنها  ، تعداد دیگری اندکس های اسپیرومتری وجود دارد اما کاربرد بالینی آنها هنوز مشخص نیست.
اسپیروگرام تیپیک حجم – زمان و جریان – حجم دریک شخص سالم در شکل (۱۳) نشان داده شده است. کیفیت تست، به رسیدن به دم عمیق، پوشش نزدیک به حداکثر در خلال چند ثانیه اول بازدم و یک بازدم کامل بستگی دارد.
بازدم کامل بوسیله کفه (Plateau) در منحنی حجم – زمان نشان داده میشود.
حداقل زمان بازدم ۶ ثانیه ، توصیه می شود. در افرادی که انسداد جریان هوایی دارند یا در افراد سالم مسنی که جریان هوا در حجم های کم ریوی، کاهش یافته است ( به علت
کاهش نرمال وابسته به سن در بازگشت ریه) این کفه به ندرت ایجاد می شود.
۷
۶
۵
۴
۳
۲
۱
Volume
(L)
Flow
FEV1
FVC
volume
Time (sec)
۰ ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶
شکل (۱۳) : اسپیروگرامی یا کیفیت قابل قبول در یک مرد ۵۴ ساله سالم.
در نمودار جریان – حجم، مارکرهای کیفیت خوب شامل یک شروع بسیار سریع همراه با یک افزایش سریع در جریان بازدمی ، (peak flow) کاملاً معین شده، فقدان سرفه یا وقفه در بخش ابتدایی اسپیروگرام همراه با بازدم بیش از ۶ ثانیه می باشد. دم کوتاه در انتهای بازدم و افزایش مداوم در حجم، حتی پس از ۲ ثانیه بازدم ( در نمودار حجم- زمان) بیانگر تغییرات وابسته به سن است.
به علت اینکه جریان بازدمی در این افراد حقیقتاً به ندرت به کفه می رسد ، ظرفیت حیاتی (VC) افزایش می یابد و  با افزایش زمان بازدمی ، کاهش می یابد . در صورتی که زمان بازدمی حداقل ۱۰ ثانیه طول بکشد اثر زمان بازدمی برای نسبت و  به حداقل می رسد.
درجریان مانور کامل هنگامی که حداکثر بازدم با فشار انجام می شود، حتی در افراد سالم ممکن است سنکوپ ایجاد شود. شواهد امروزی مطرح می کند در صورتی که بیماران اجازه دهند پس از ۳ ثانیه کوشش تنفسی شان کم شود و بدون هیچ زور سختی به بازدم ادامه دهند، کیفیت اسپیروگرام تغییری نمی کند.
کلینیسین هایی که از PFT در طبابتشان استفاده می کنند باید توانایی شناخت تست های با کیفیت خوب را، همچون الگوهای اسپیرومتری در بیماریهای مختلف داشته باشند. اسپیروگرام باید بوسیله بررسی چشمی هر دو منحنی جریان – حجم و حجم - زمان از نظر کیفیت آنالیز شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:26:00 ب.ظ ]




آیا سطح تحصیل علوم دینی در میزان روحیه مدارای افراد تاثیر دارد؟
آیا تفاوتی در سطح مداراگری افرادی که در جوامع پلورالیسم پرورش یافته اند با افرادی که در جوامع متعصب رشد یافته اند وجود دارد؟
۱-۶- محدودیت های پژوهش
در انجام این تحقیق موانع و مشکلات فراوانی وجود داشت که مرحله جمع آوری داده ها را با چند ماه تاخیر مواجه ساخت مهمترین مسئله عدم همکاری مسئولین مدرسه بین المللی امام خمینی (ره) بود به گونه ای که بعد از ۳ ماه پیگیری و عدم دریافت جواب مثبت، با توجه شرایط پیشرو، مجبور شدیم برای انجام مصاحبه با دانشجویان این موسسه از راه های غیر سازمانی استفاده کنیم که این روش مشکلات و نگرانیهای فراوانی را بهمراه داشت.از جمله صرف چند روز وقت برای یافتن یک مشارکت کننده قابل قبول.
دانلود پایان نامه
دیگر مشکل پیش روی این تحقیق مسئله تنوع فرهنگ ها و زبان ها خصوصا در دانشجویان مدرسه عالی المهدی (ع) بود.برداشت های اشتباه از سوالات توسط برخی از دانشجویان موجب میشد بعضا یک سوال چندین بار همراه با مثال، توضیح و حاشیه پرسیده شود تا برای دانشجویان واضح گردد، که با توجه به این مشکل و حساسیتهای موجود چه از طرف دانشجویان و چه از سوی مسئولین محترم این مدرسه، مصاحبه با دانشجویانی که ماه های اولیه حضور ایشان در ایران و این مدرسه است میسر نشد.
فصل دوم:
مروی بر ادبیات و پیشینه تحقیق
۲-۱- ادبیات موضوع
موضوع روحیه مدارای دینی در جوامع همزمان با اوج گرفتن جزمی نگری در تمامی شاخه های معرفت در کلیسای قرن پانزدهم در اروپا مطرح گردید و در طی چند قرن این موضوع و مولفه های تشکیل دهند یا نقض کننده آن، از زوایای مختلف توسط اندیشمندان مورد بحث قرار گرفت، باید اشاره نمود که مفهوم کلی این اصطلاح در طول سالیان تغییر ماهوی یافته و بکلی دگرگون شده است. در این بخش خلاصه ای از نظریات ارائه شده در رابطه با روحیه مدارای دینی که چهارچوب مفهومی کار از آن برداشت شده است ارائه میگردد.
۲-۱-۱ جان لاک[۱۹]
جان در دوره ای از تاریخ اروپا زندگی می کرد (قرن ۱۷) که با گسترش اندیشه های مذهب پروتستان شکاف بین پیروان دین مسیحیت در حال گسترش بود و مذهب پروتستان[۲۰] با رواج اعتقاد به این باور که انسانها بدون نیاز به کشیش میتوانند با خداوند ارتباط برقرار کنند زمینه سست شدن اندیشه وجود یک مذهب واحد مطلق را به وجود آورده بود.
لاک مقاله‌ای درباره بردباری را که پس از جنگ‌های مذهبی اروپا نوشت و در آن سه محور اصلی را که از اندیشه پروتستان برداشت کرده بود عنوان نمود و در آن موضوع بردباری مذهبی ارائه داد که عبارت بودند از:
۱) قضاوت دنیوی (در مورد قضاوت در سیستم قضایی دولت به طور خاص و قضاوت شخصی انسان‌ها به طور کلی) قادر نیست به طور دقیق حقیقت ادعاها را در دیدگاه‌های مذهبی رقیب یکدیگرارزیابی کند؛
۲) حتی اگر قضاوت دنیوی می‌توانست این کار را انجام دهد، اجبار جامعه به یک “دین راستین” اثر مطلوبی نمی‌داشت، زیرا عقاید نمی‌توانند با خشونت تحمیل شوند؛
۳) وادار کردن جامعه به یکنواختی دینی منجر به ناهنجاری‌های اجتماعی [۲۱]بیشتری نسبت به تنوع دینی خواهد شد (Alistair 1998, 125).
لاک بر اعتقاد پروتستان اصرار می ورزید که از لحاظ مذهبی تنها ایمان قلبی در نزد خداوند پذیرفتنی است و چنین ایمانی را نیز نمی توان به زور تحمیل کرد. لاک همچنین استدلال می کند که سرکوب، سیاست موثری نیست، زیرا اجبار ممکن است بتواند به ظاهر فرد را وادارد، اما نمی تواند موجب گسترش عقیده ای در روح او گردد، تنها نتیجه اعمال قدرت گسترش نفاق، تظاهر و ریاکاری است. بنابراین سیاست سرکوب گرانه در زمینه عقاید از نظر اخلاقی زیانبار است و به طریق اولی موجب هدایت کسی به راه راست نمی گردد. کلیسا میتواند براساس معیارهای که خود بر می گزیند، اعضا و مومنان خود را مشخص و دیگران را اخراج کند ، ولی نمی تواند آنانی را که به اصول عقاید آن اعتقاد ندارند را مجازات نماید .از سوی دیگر دولت نمی تواند هیچ نوع عقیده ای را تبلیغ ویا سرکوب کند، البته برای دولت این حق را قائل می گردد که در امور اخلاقی مردم دخالت نماید، لیکن لاک بر این باور است که موضوع عقیده به مذهب با موضوع اخلاق عمومی متفاوت است، بدین معنا اخلاق و دین از یک جهت اساسی از یکدیگر متمایز هستند (بشرویه ۱۳۷۷، ۴۹).
۲-۱-۲ جان استوارت میل[۲۲]
میل از تساهل دفاع می کرد زیرا بر این عقیده بود که آزادی و فردیت متکثر دارای بالاترین ارزشهای اخلاقی می دانست، ارزشهایی که به اندیشه مجال بیشتری می دهند و انسانهای عالی تری پدید می آورند.
از محدودیت هایی که بوسیله قرارداد های نانوشته اجتماعی (سنت و فرهنگ)، اعتقادات عامه به وجود آمده بود و آزادی افراد را مورد تحدید قرار می داد ناخشنود بود و احساس میکرد انسانها از قوانین نانوشته بیشتر آزار می بینند و تحقیر می شوند تا قوانین رسمی که به دست حکومت اعمال می گردد بنابراین تلاش نمود که مدارا را وارد حوزه اخلاقیات، رفتار و اعمال شخصی افراد و متن ساختارهای جامعه نماید (موحد ۱۳۷۷، ۶۹).
به عقیده او آزادی انسان، تکثر و گوناگونی در فضای سرکوبگر نمیتواند شکوفا شود از نظر میل عرصه های مناسب آزادی انسان عبارت بود از:
۱) آزادی اندیشه[۲۳]، بیان و قلم
۲) آزادی ذوق، سلیقه و حرفه (برنامه ریزی برای زندگی خویش متناسب با علایق خویش)
۳) آزادی انجمن ها و اجتماعات
به نظر میل آزادی و دمکراسی امکان تعالی بشر را فراهم می سازد . آزادی اندیشه، بحث و عمل شرایط لازم را برای تکامل، استقلال ذهن و قوه ی قضاوت مستقل پدید می آورند و برای شکل گیری خرد یا عقلانتیت انسانی اهمیت حیاتی دارند. پرورش قوای منطقی نیز به نوبه ی خود برانگیزننده ی آزادی و حافظ آن است (هلد ۱۳۶۹، ۱۶۹).
در قرن بیستم آرای لاک و میل با دقت و وسعت نظر بیشتر ، در غرب به معتقدات همگانی پیوست و دیگر نوبت فیلسوفان دین و متکلمان جدید بود که با طرح پلورالیسم دینی[۲۴] مدارا را ابعاد تازه ای بخشند.
۲-۱-۳ آیزا برلین[۲۵]
با توجه به فلسفه لیبرالیسم و مدارا گری، برلین مدارا را اصلی حیاتی برای همزیستی بشر و تامین آزادی میداند وجود حقوق طبیعی مبتنی بر سرشت روانی، ذهنی و جسمی آدمی و تغییر یا تحدید زندگی بشر به برخی از شیوه ها به بستن راه های دستیابی انسان به خواسته ها، اهداف و آرزوهای انسان می انجامد. محدود کردن آدمی از برخی اصول بنیادینش برابر است با سلب انسانیت از او. درست است که آزادی نباید یگانه خیر او به شمار آید و همواره بر ارزشهای دیگر چیره شود لکن انسان باید آزاد باشد تا ارزشهای حقیقی انسان را بپذیرد و در تعقیب آنها بکوشد.
لازمه دستیابی به تکثر و آزادی مفهوم محوری مداراست به طوریکه چکیده اخلاق سیاسی برلین در این جمله آمده است( بیایید با شهامت به نادانی و شبهه ها و عدم یقین خود اذعان کنیم ، دست کم می توانیم بکوشیم به نیازهای دیگران پی ببریم تا با گوش سپردن به یکایک آنها با دقت و همدلی و درک ایشان، زندگی و احتیاجاتشان به خود امکان دهیم انسانها را چنانکه به راستی هستند بشناسیم.بیایید بکوشیم آنچه را که میخواهند به آنها بدهیم و تا جایی که ممکن است آزادشان بگذاریم.))
۲-۱-۴ یورگن هابرماس[۲۶]
هابرماس، مدارا را در پیوند با اختلافات مذهبی، مظهر بردباری در مقابل دیگر مذاهب و جز اصلی فرهنگ سیاسی میداند که وجود عناصر نفی کننده اعتقادات دیگران وجود آن را در جامعه ضروری مینماید و تعاملات مثبتی که حاصل از بیتفاوتی ارزش باشد را جز فضیلت مدارا بر نمی شمارد.
هابرماس عنوان میدارد که تعاریفی که از مدارای دینی صورت پذیرفته تبیین کننده نقش راهگشای این مفهوم در شکلدهی و ایجاد دمکراسی های مبتنی بر پشتیبانی دولت های قانونی است، از سوی دیگر توجیهات فلسفی مدارای دینی در قرن هفدهم و هجدهم مبنی بر لزوم سکولار شدن [۲۷]دولت، باز گو کننده رابطه دیگری بین مدارای دیگر و دولت است.
هابرماس در عین تبیین و دفاع از مدارای دینی، بر لزوم مشخص نمودن چهارچوب مدارا و شرایط آن تاکید دارد و بیان میکند که:(وقتی که مرزبندیها براساس اتوریته[۲۸] یعنی به نحو یکجانبه صورت گرفته باشد، مدارا دچار نقیصه طرد و رد خودسرانه است. تثبیت مرزها وقتی برای همه قانع کننده است که از مشارکت کنندگان در مدارا پذیرش متقابل چشم انداز ها را طلب می کند. اگر قرار است مدارا از اتهام عدم مدارا تبرئه گردد باید قواعد رفتار توام با مدارا خود باید بتواند بر مبنای اصولی که از هر جهت روشن و مقبول است پذیرفته شود یعنی این پارادوکس حل خود تنها در یک دولت قانونی دمکراتیک میتواند بیابد.) (هابرماس۱۳۸۱، ۷۸).
هابرماس دین و دینداری را مانع و مزاحم حوزه عمومی و کنش ارتباطی نمی داند، بلکه رقابت و گفت و گوی آزاد را موجب تقویت سنت دینی ای میداند که می خواهد از طریق اقناع عقلانی عمل نماید. او بیان می دارد:( مدارای دینی به معنای بی تفاوتی نسبت به مقدمات هویت شخصی و جمعی نیست. اما لازمه ی مدارای دینی آن است که مراجع حکومتی نیز به اندازه شهروندان خویشن داری کنند و از شیوه های خشونت آمیز برای حفظ و گسترش نگرش دینی، هرچند که آن نگرش محترم و مقدس باشد، استفاده نکنند. تعالیم ادیان بزرگ جهانی در صورتی به حیات خود ادامه می دهند که همچنان از نیروی غیر خشن، گفتمان های نافذ، انگارههای پرقدرت، تبیین های متقاعد کنند و براهین کلامی بهره جویند، اما این نیرو صرفا از طریق ارتباط و مفاهمه ای سالم و خالی از قهر ،گسترش می یابند.تعالیم قدسی[۲۹] می توانند بر نسل های آینده تاثیری وجودی بگذارند. به شرط آنکه این تعالیم بتوانند اذهان انسانهایی را که هم حساس و هم آسیب پذیر هستند، از درون شکل دهند، یعنی نه از طریق تلفیق و تمکین، بلکه از طریق اقناع عقلایی انسانهایی که در مناسبات آزاد خویش، همان طور که میتوانند بگویند آری، مختارانه میتوانند نه بگویند (باقی ۱۳۸۳، ۱۱۹ -۱۲۰).
هابرماس یکی از پیش شرط های اساسی مدارا را ایجاد فضای باز برای گفتگو میداند، فضایی که در آن دیدگاه های رقیب بتوانند به بحث و چالش درآیند. تنها در صورت وجود جهانبینیهای رقیب است که مدارا بر پذیرش داعیه های اعتبار منافی یکدیگر دلالت دارد وی اعتقاد دارد از راه تفاهم، ارتباط و آزاد شدن پتانسیل عقل فرایند اصلی تاریخ جهان تشکیل می شود و به عقلانی شدن (زیست جهان[۳۰]) می انجامد و سلامت جامعه در گرو گسترش توانایی تفاهم است.) و از این طریق مفهوم حوزه عمومی[۳۱]هابرماس شکل می یابد، حوزه عمومی جایی است که رها از هرگونه زور و آزادانه افراد جامعه میتوانند تبادل نظر کنند و از این طریق بکوشند به تفاهم دست یابند و حقیقت را جستجو کنند، زیرا حقیقت را امری بین الاذهانی[۳۲]نه محصول یک ذهن میداند (باقی ۱۳۸۳، ۱۱۹). صحت و حقیقی بودن دو امر متفاوت است، قضیه معتبر و صحیح متعلق به حوزه عمل یک جانبه است اما حقیقت مبتنی بر اجماع است. هابرماس راه حل عقلانتیت کنش عقلانی هدفمند[۳۳] را که یکی از بزرگترین معضلات جامعه نوین از دید وبر و مارکس بود در عقلانیت کنش ارتباطی می دید.عقلانیت کنش ارتباطی یعنی برداشتن محدویت های و موانع در راه کنش ارتباطی آزاد و بدون اجبار یعنی رسیدن به کنش ارتباطی تحریف نشده. هابرماس عقلانیت کنش ارتباطی را در بخش هنجار ها باعث تقلیل خشک اندیشی و سرکوبگری هنجارها میداند که این مسئله خود باعث افزایش انعطافپذیری و بازاندیشی فردی میانجامد. عقلانی سازی مورد نظر وی به نظام هنجاری کمتر تحریف شده می انجامد.نقطه پایان فرایند تکاملی نظریه عقلانی سازی هابرماس جامعه عقلانی است به معنی اینکه ارتباط تحریف نشده در آن وجود دارد و هر کس نظر خود را بیان میکند و به دفاع از این نظر میپردازد. در جریان این نوع ارتباط، توافق غیر تحمیلی به وجود میآید.
۲-۱-۵ فرانسیس فوکویاما[۳۴]
گروههایی بسیاری هستند که هنگام مواجه با بیگانگان دارای انسجام هستندکه در صورت تردید، دشمنی و یا تنفر غیر منتطقی بروز میکنند، بر مبنای هنجارهای مشترک ،اهداف مشترکی دارند. بنابراین دارای سرمایه اجتماعیاند. اما برای جوامع بزرگتر که آنها درونشان جای می گیرند، این قبیل گروه ها عوامل خارجی منفی به شمار می آیند بنابراین سرمایه اجتماعی می تواند کارکرد منفی داشته باشد.
۲-۱-۶ میخائیل باختین[۳۵]
در نظر باختین مسئله شناخت مستلزم نوعی گفت و گو و در واقع نوعی مداراست.
میخائیل میخائیلویچ باختین (۱۸۹۵-۱۹۷۵)، فیلسوف و متخصّص روسی ادبیات بود که آثار تأثیرگذاری در حوزه نقد و نظریه ادبی و بلاغی نوشته. آثار او، که به موضوعات متنوّعی می‌پردازند، الهام‌بخش گروهی از اندیشمندان ـ از آن‌جمله مارکسیست‌های جدید، ساختارگرایان، پسا-ساختارگرایان و نشانه‌شناس‌ها ـ بوده‌است.
نگاه بیرونی یکی از کلید واژه های مهم میخائیل باختین در نظر او در حوزه فرهنگ است.مفهوم مدارا در نزد باختین در لابلای نظریاتش درباره ی (گفتگو) و آنچه که برای شناختی دیگری نیاز است نهفته است و لازمه گفتگو را مدارا با تفاوتها و برقراری ارتباط بین فضاهای مختلف می داند. فرهنگ تنها به چشم فرهنگی دیگر و بیگانه خود را به ظهور میگذارد. یک مفهوم در ارتباط با سایر مفاهیم میتواند معنایی را از خود صادر نماید. آنها مشغول نوعی گفت و گو می شوند که از انسداد و تک جنبه ای بودن معنایی خاص و فرهنگی خاص فرایشان میبرد. سوالات نوینی که برای فرهنگ بیگانه طرح می کنیم، سوالاتی که برای خودش پیش نیامده بود، به دنبال پاسخی برای پرسش های خود در آن هستیم و فرهنگ بیگانه با بروز جنبه های نو و زوایای معنایی جدید خود خود، به ما پاسخ می دهد. چنین برخورد گفت و گویی به ادغام یا ترکیب منتهی نمی شود. هر یک وحدت و تمامیت خود را حفظ می نمایند و در ضمن یکدیگر را غنی می سازند (خانیکی ۱۳۸۳، ۱۰۷-۱۰۸). شناخت واقعی نه با نفی خود و همدلی رمانتیک و نه با نفی دیگری و نگاه آزمایشگاهی به دست می آید، هر شناختی از دیگری مستلزم گفت و گو با دیگری است. نمیتوان از موضعی ناکجایی و از بالا به شناختی دیگری دست یافت ، شناخت دیگری مستلزم وجود رابطه ای میان شناسنده و شناساست که رابطهای گفت و گویی است. آزادی طرفین در پرسش از یکدیگر در یک گفتگو ملاک تضمین اصیل بودن آن است. باختین به خوبی نشان داد که محل تولید و تولد و ادامه حیات یک فکر آنجاست که آکاهی های مختلف با هم تماس می گیرند و یک ایده تنها زمانی آغاز به حیات می کند و توسعه می یابد که معبرهای بیان خویش را می یابد، به تولید اندیشه های دیگر می انجامد که با دیگر ایدههای رابطه گفتگویی برقرار کند. بدین ترتیب هم میتواند تولد و هم ادامه حیات یک اندیشه در جمع ممکن می باشد و حالتی (بینافردی و بینا ذهنی) دارد. در جهان تک منطقی نمیتواند اندیشه ای را رد و یا اثبات کرد. یعنی یک فرهنگ تنها در برابر فرهنگی دیگر و بیگانه هویت خود را تعیین می کند و بدون فرهنگ و تمدنی دیگر، اندیشیدن به خود و هویت محال است.
۲-۲ چهارچوب مفهومی
چهارچوب مفهومی عبارت است از مجموعه مفاهیم به هم مرتبطی که بر مفاهیم و موضوعات عمده مورد مطالعه تمرکز دارد و آنها را در قالب یک نظام منسجم و مرتبط معنایی به یکدیگر پیوند می دهد.
در حالی که چهارچوب نظری با گزینش یک نظریه و یا تلفیق چند نظریه و ارائه فرضیات مبتنی بر آن جهت آزمون و بررسی آن از مهمترین ابعاد روش شناسی کمی در جامعه شناسی اثبات گرا میباشد، چهارچوب مفهومی، خاص مطالعات تفسیری وکیفی است که مفاهیم اساسی مورد مطالعه را به گونه ای مرتبط مطرح و تشریح می کند، چهارچوب مفهومی عبارت است از تبیین و ایجاد ارتباط منطقی و اتصال مفاهیم اساس بین ایده ها و عناصر نظری عمده ای که بنیان تحقیق مورد نظر را پیبندی می کنند.به علاوه ادبیات نظری، مطالعات پیشین و تجربیات شخصی محقق نیز در چهارچوب مفهومی دارای اهمیت بسزایی است. چهارچوب مفهومی طرح تحقیق کیفی باید با چهار بعد تحقیق شامل اهداف، سوالات، روش شناسی و اعتبار آن ارتباط منطقی و درستی برقرار سازد. در تحقیق حاظر از رویکرد تفسیرگرایی برای تدوین چهارچوب مفهومی استفاده شده است. عنوان رویکرد تفسیری در برگیرنده شماری از نظریات جامعه شناختی خاص است که مشهورترین آنها عبارت اند از پدیدار شناسی، روش شناسی قومی ،تاویل گرایی، کنش متقابل نمادین و سازه گرایی که هر کدام برتوضیح جنبه هایی از تعاملات اجتماعی و مکانیسم های تولید وبازتولید آن می پردازند. این رویکردها بر سطح خرد زندگی اجتماعی تاکید دارندو جوامع را محصول پیامدهای اجتماعات خرد می بینند. با بررسی این تعاملات و نحوه شکل گیری آنها میتوان به درک و فهم چگونگی ایجاد نظم اجتماعی و ساختارهای بزرگ دست یافت. این رویکرد مانند سایر پارادایم علوم اجتماعی شامل اثبات گرایی، انتقادی، فمنیستی و پست مدرن دارای اصول پارادایمی خاص خود است. این اصول دربرگیرنده سه مجموعه سوالات هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی هستند.هر یک از این سوالات به ترتیب به بحث ماهیت انسان و واقعیت اجتماعی، ماهیت علم و دانش، و نیز ماهیت روش و داده ها می پردازد.
هستی شناختی پارادایم تفسیری، برساختی مبتنی بر نسبی گرایی است، بدین معنا که واقعیات را در اشکال گوناگون سازه های روانی غیر قابل لمس مبتنی بر امور اجتماعی و تجربی ماهیتا محلی، خاص و وابسته به شکل و محتوای افراد یا گروه های که آن را میآفرینند قابل درک و بررسی هستند. سازه ها کما بیش به هیچ وجه مطلق نیستند، بلکه صرفا کمابیش آگاهانه و خلاقانه هستند.
از آن رو که در تحقیق های کیفی نظریه آزمایی نیست، بلکه نظرسازی است. با این وجود نظریه در تحقیق کیفی به شیوه های خاصی کاربرد دارد که عبارتند از:
ایجاد حساسیت نظری_مفهومی: به این معنا که نظریه میتواند دهن محقق را باز کند ، اما هدف دنبال کردن آن نظریه و تایید یا رد آن نیست. برای مثال محققی میخواهد به مطالعه تفسیری رفتار فرزند آوری در بین زنان بپردازد، در این صورت وی لازم است بر ادبیات نظری و دیدگاه های مرتبط اشراف داشته و با بهره گرفتن از آنها ذهن خود را سامان دهد. با این حال، وی درصدد آزمون این نظریه نیست، بلکه صرفاً میخواهد با ابعاد، مفاهیم و ایده های عمده آشنا شود. بدون چنین کاری، وی نمیتواند اصلا مسئله مورد مطالعه را بشناسد و از چند و چون آن اطلاع یابد.
کاربرد نظریهها در رهیافتهای تفسیری به طور کلی عبارت اند از : ۱. آشنایی کلی با بحث مورد تحقیق و نکات و مفاهیم که می توانند مورد توجه واقع گردند.۲. آشنایی با سطح کارهای انجام شده جهت جلوگیری از بررسی هایی که قبلا صورت پذیرفته۳. نظریه ها میتوانند راهنمای عمومی محقق در مورد شیوه کلی تحقیق باشند.
در نهایت باید گفت روش نظریه زمینه ای خود را ملزم به استفاده از نظریهها نمیداند و استفاده خود را از نظریه های را بدون قید اجبار برای محقق فقط در قالب ادبیات فنی موضوع محدود می سازد.
چهارچوبی که در خصوص مفهوم مدارا مورد اتفاق اشخاصی است که در این موضوع ورود یافته اند عبارتند از:
الف) وجود اختلاف دیدگاه و عقیده: اصولاً مدارا در موقعیتی قابلیت بررسی مییابد که اختلاف عقیده و نظر میان افراد وجود داشته باشد. بنابراین همزیستی مسالمت آمیزی که میان پیروان یک عقیده و نظر وجود دارد را نمیتوان به وجود روحیه مدارا مرتبط دانست.
ب) وجود احساس ناخشنودی و نارضایتی: چنانچه یک اختلاف نظر یا عقیده در انسان ذهن او را برانگیزد و او را به چالش بکشاند، این موضوع قابلیت بررسی در میزان روحیه مدارا را پیدا میکند ولی صرف وجود اختلاف نظر و عقیده در تعریف مدارا و تساهل قرار نمی گیرد.
ج) آگاهی و قصد: تعامل مثبتی که از روی جهل و یا فقدان انگیزه صورت می پذیرد از حوزه مورد بررسی موضوع مدارا گری خارج است و نمی توان به آن استناد نمود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:26:00 ب.ظ ]




به نظر می رسد که این تبیین را نیز بتوان مطرح کرد که تاثیر عامل یادگیری بر طرح ریزی مسیر شغلی و تصمیم گیری بیش از شخصیت است چنان چه تجارب و یادگیری یک باور معیوب باشد بر انتخاب مسیرشغلی موثر است پس فرآیندهای شناختی هم بر انتخاب و تصمیم گیری افراد موثر هستند. خوش بینی یک عامل شناختی است که می تواند منجر به امیدواری به پیامد کاریابی و استفاده از راهبرد نمایندگی های استخدام خصوصی شود (شارف،۲۰۰۶، به نقل از سمیعی،۱۳۹۰).
شیوه ی حل مساله موضوعی است که می تواند بر راهبرد مراجعه به نمایندگی های استخدام خصوصی موثر باشد. فرد با اتکا به استعداد و دانش خود دست به انتخاب و تصمیم گیری بین راهبردهای مختلف می زند و پس از کسب اطلاعات در پی آن است تا شکاف بین وضعیت بیکاری و کاریابی را پر کند و با تحلیل به انتخاب راهبرد مناسب می رسد (پترسون، سامپسون و ریردون، ۲۰۰۳، به نقل از سمیعی،۱۳۹۰).
به نظر می رسد که ابعاد انطباق پذیری مسیر شغلی بتواند بیش از شخصیت بر راهبرد نمایندگی های استخدام خصوصی موثر باشد. مثلا کنجکاوی مسیر شغلی که به معنی جستجو برای اطلاعاتی است که در راستای هدف فرد هستند می تواند عاملی تبیین کننده باشد چنان چه این کنجکاوی در فرد وجود نداشته باشد، فرد در پی اطلاعاتی که او را به کاریابی می رساند نخواهد رفت و این عدم کنجکاوی منجر به عدم آگاهی از راهبرد نمایندگی های استخدام خصوصی می شود. یا کنترل در مسیر شغلی منجر می شود تا فرد خود را مسئول ساختن مسیرشغلی خود بداند و فعالیت هایی را انجام دهد که او را به هدفش می رساند پس کنترل باعث می گردد تا فرد خود را مسئول بداند تا شیوه ای برای کاریابی پیدا کند و در این راستا به فعالیت هایی دست بزند که او را به کاریابی برساند پس او از راهبرد مراجعه به نمایندگی های استخدام خصوصی آگاه می شود و از آن برای کاریابی استفاده می نماید.
پایان نامه - مقاله - پروژه
انطباق پذیری مسیرشغلی مفهوم دیگری است که می توان برای تبیین به کار گرفت. فرد با یادگیری انطباق با محیط های جدید، خود را با محیط ها و شرایط مختلف وفق می دهند تا بتوانند کاری پیدا کنند. اگر انطباق پذیری فرد کم باشد ممکن است اصلا نتواند از یک راهبرد مثل نمایندگی های استخدام خصوصی استفاده نماید. همچنین دغدغه یک عامل است که فرد را به سمت کاریابی و استفاده از راهبرد نمایندگی های استخدام خصوصی می برد.
۵-۲-۳ فرضیه‌ی سوم
بین ابعاد نه گانه شخصیت اینوگرام و استفاده از راهبردگفتگو با دوستان و خانواده در زمینه کاریابی، رابطه وجود دارد. نتیجهی تحلیل رگرسیون نشان داد که بین ابعاد نه گانه شخصیت اینوگرام و استفاده از راهبردگفتگو با دوستان و خانواده در زمینه کاریابی، رابطه وجود ندارد(جدول۴-۹ و۴-۱۰) بنابراین فرضیه ی سوم رد می شود. پژوهشی که نشان دهد بین این راهبرد کاریابی با شخصیت و سایر صفات و ویژگی های فردی همبستگی یا رابطه ای وجود دارد یا ندارد، توسط محقق یافت نشد. اکنون این سوال مطرح است که چرا این فرضیه رد شد؟
دلیل رد فرضیه ی حاضر می تواند ناشی از عوامل زیادی باشد مثلا خانواده، اجتماع فرد، روابط اجتماعی، وضعیت مالی و میزان درآمد، وضعیت اجتماعی و شغل افراد خانواده، دوستان خانوادگی و اطرافیان می توانند از طریق روابط دوستی یا از طریق فردی آشنا در یک سازمان وارد یک سازمان شوند. والدین و اطرافیان فرد، جایگاه و شغل آن ها و شرایط و موقعیتشان بر روابط، دوستان و دسترسی آن ها به افراد مختلف موثر است که این افراد می توانند بر ورود فرد به سازمان موثر باشند. میزان تحصیلات و وضعیت مالی والدین و خانواده می تواند عاملی تسهیل کننده در ورود فرد به یک شغل باشد و هم می تواند بر آگاهی و اطلاعات آن ها تاثیر بگذارد.
همچنین به نظر می رسد که برخی از باورها و افکار فرد در مورد کاریابی می تواند بر انتخاب راهبرد گفتگو با دوستان و خانواده موثر باشند. مثلا این باور که با گفتگو با دوستان و خانواده می توان کاری مناسب یافت، می تواند بیش از شخصیت بر انتخاب راهبرد موثر باشد. حتی نگرش فرد نسبت به بازار کار و افکار و باورهای اطرافیان فرد نسبت به استفاده از گفتگو با دوستان و خانواده و بازار کار می تواند موثر باشد.
تبیین دیگر این است که علت عدم رابطه ناشی از این عامل است که سازه ی افراد از راهبرد گفتگو با دوستان و خانواده با سازه ای که پرسشنامه می سنجیده متفاوت بوده است.
به نظر می رسد که عدم ارتباط را می توان به این عامل نسبت داد که این راهبرد با این تقسیم بندی از تیپ های شخصیت معنادار نبوده است و اگر نظریه ی دیگری به کار گرفته می شد ارتباط وجود داشت مثلا رابطه بین رغبت های اجتماعی با گفتگو با دوستان و خانواده بررسی می شد یا رابطه بین شخصیت برون گرا یا احساسی و راهبرد گفتگو با دوستان و خانواده بررسی می گردید. شاید گرایش افراد به ایده و افراد که در نظریه ی تریسی و راندز مطرح گردیده است و یا عامل سطح پرستیژ شغلی که فرد در جستجوی آن است در مورد راهبرد گفتگو با دوستان و خانواده بیش از شخصیت بتواند رابطه داشته باشد.
عواملی چون خودپنداره و خودکارآمدی نیز با تصور فرد در مورد خودش و توانایی انجام یک کار یا استفاده از یک راهبرد و قابلیت او بتواند بر استفاده از این راهبرد بیش از شخصیت موثر باشند.
مفاهیم فضای اجتماعی و محدودیت که توسط گاتفردسون مطرح شده اند می تواند این تصور را ایجاد نماید که اگر یک راهبرد مورد قبول و متناسب با جامعه و فرد باشد، فرد از آن استفاده خواهد کرد و عامل محدودیت باعث می شود تا فرد از بین راهبردهای مختلف راهبرد گفتگو با دوستان و خانواده را استفاده نماید. همچنین دوستان و خانواده خود بخشی از فضای اجتماعی هستند که می توانند بر شغلی که فرد انتخاب می نماید نیز موثر باشند.
ویژگی ها و صفات فردی که در این پژوهش سنجیده نشده است همچون درون گرایی و برون گرایی، اهل ریسک و تجربه پذیر بودن یا خودشیفتگی، جستجوگری، اجتماعی یا متهور بودن می توانند مرتبط باشند، مقیاس های سبک رهبری[۱۲۲]که فرد علاقمند به هدایت شدن توسط دیگران باشد یا هدایت کردن دیگران و مقیاس محیط یادگیری[۱۲۳] که فرد علاقه به محیط های علمی، آموزشی و جستجوگری دارد یا محیط های عملی[۱۲۴](حق شناس و همکاران،۱۳۸۹).
پیشینه حاکی از این است که مردان بیشتر از منابع غیر رسمی، دوستان و اقوام جهت کاریابی استفاده می نمایند(هافمن و تورس،۲۰۰۱) همچنین عزت نفس باعث استفاده از منابع غیر رسمی مثل گفتگو با دوستان و خانواده می شود (اسکواب،۱۹۸۷) شاید ویژگی ها و توانایی جسمی فرد، میزان صمیمیت او با دوستان، خانواده و اساتید و گاه داشتن سوابق منفی نیز بتواند بر استفاده از راهبرد گفتگو با دوستان و خانواده موثر باشد.
عاملی که به نظر می رسد نقش بیشتری نسبت به شخصیت داشته باشد بلوغ مسیر شغلی است به این صورت که فرد در اکتشاف راهبرد گفتگو با دوستان و خانواده را کشف نکرده تا بتواند برای آن طرح ریزی نماید (زونکر،۲۰۰۶).
به نظر می رسد که این تبیین را نیز بتوان مطرح کرد که تاثیر عامل یادگیری بر طرح ریزی مسیر شغلی و تصمیم گیری بیش از شخصیت است چنان چه تجارب و یادگیری یک باور معیوب باشد بر انتخاب مسیرشغلی موثر است پس فرآیندهای شناختی هم بر انتخاب و تصمیم گیری افراد موثر هستند. خوش بینی یک عامل شناختی است که می تواند منجر به امیدواری به پیامد کاریابی و استفاده از راهبرد گفتگو با دوستان و خانواده شود (شارف،۲۰۰۶، به نقل از سمیعی،۱۳۹۰).
شیوه ی حل مساله موضوعی است که می تواند بر راهبرد گفتگو با دوستان و خانواده موثر باشد. فرد با اتکا به استعداد و دانش خود دست به انتخاب و تصمیم گیری بین راهبردهای مختلف می زند و پس از کسب اطلاعات در پی آن است تا شکاف بین وضعیت بیکاری و کاریابی را پر کند و با تحلیل به انتخاب راهبرد مناسب می رسد (پترسون، سامپسون و ریردون، ۲۰۰۳، به نقل از سمیعی،۱۳۹۰).
به نظر می رسد که ابعاد انطباق پذیری مسیر شغلی بتواند بیش از شخصیت بر راهبرد گفتگو با دوستان و خانواده موثر باشد. مثلا کنجکاوی مسیر شغلی که به معنی جستجو برای اطلاعاتی است که در راستای هدف فرد هستند می تواند عاملی تبیین کننده باشد چنان چه این کنجکاوی در فرد وجود نداشته باشد، فرد در پی اطلاعاتی که او را به کاریابی می رساند نخواهد رفت و این عدم کنجکاوی منجر به عدم استفاده از راهبرد گفتگو با دوستان و خانواده می شود. یا کنترل در مسیر شغلی منجر می شود تا فرد خود را مسئول ساختن مسیرشغلی خود بداند و فعالیت هایی را انجام دهد که او را به هدفش می رساند پس کنترل باعث می گردد تا فرد خود را مسئول بداند تا شیوه ای برای کاریابی پیدا کند و در این راستا به فعالیت هایی دست بزند که او را به کاریابی برساند بنابراین از گفتگو با دوستان و خانواده استفاده می نماید تا کاری پیدا کند.
انطباق پذیری مسیرشغلی مفهوم دیگری است که می توان برای تبیین به کار گرفت. فرد با یادگیری انطباق با محیط های جدید، خود را با محیط ها و شرایط مختلف وفق می دهند تا بتوانند کاری پیدا کنند. اگر انطباق پذیری فرد کم باشد ممکن است اصلا نتواند از یک راهبرد مثل گفتگو با دوستان و خانواده استفاده نماید. همچنین دغدغه یک عامل است که فرد را به سمت کاریابی و استفاده از راهبرد گفتگو با دوستان و خانواده می برد.
۵-۲-۴ فرضیه‌ی چهارم
بین ابعاد نه گانه شخصیت اینوگرام و استفاده از راهبرد بررسی وب سایت سازمان ها، رابطه وجود دارد. نتیجهی تحلیل رگرسیون نشان داد که بین ابعاد نه گانه شخصیت اینوگرام و استفاده از راهبرد بررسی وب سایت سازمان ها،رابطه وجود ندارد(جدول۴-۱۲ و۴-۱۳) پس این فرضیه رد می شود. پژوهشی مبنی بر وجود یا عدم وجود رابطه بین این راهبرد کاریابی با شخصیت و سایر صفات و ویژگی های فردی توسط محقق یافت نشد. چه دلایلی می تواند برای رد این فرضیه وجود داشته باشد؟
عدم معناداری می تواند ناشی از عوامل زیادی باشد مثلا شاید ناشی از امکانات محیط است. ممکن است اینترنت در محیط زندگی فرد در دسترس نباشند یا این که در محیط و منطقه ای که فرد زندگی می کند آگاهی در مورد این راهبرد وجود ندارد یا استفاده از آن ناشی از الگوگیری از دیگران یا توصیه ی آن ها باشد یا این که امکانات فرد به اندازه ای نباشد که بتواند از اینترنت استفاده نماید مثلا فرد توانایی مالی، مهارت و سواد لازم جهت این کار را نداشته باشد.
تبیین دیگر جهت این عدم معناداری می تواند تاثیر خانواده باشد مثلا خانواده ای که از اینترنت استفاده نمی کنند و فرد هم این کار را یاد نمی گیرد و باعث می شوند تا فرد هم از این راهبرد آگاهی نداشته باشد یا سطح تحصیلات خانواده پایین است یا فرد آموزشی در زمینه ی استفاده از اینترنت ندارد یا سطح آگاهی و مطالعه ی خانواده پایین است. گاه استفاده از اینترنت و یادگیری کامپیوتر یک ارزش است. پس شاید تربیت خانوادگی بیش از شخصیت بر راهبرد بررسی وب سایت سازمان ها موثر باشد. شاید این مطلب را هم بتوان عنوان کرد که علت معنادار نبودن این فرضیه ناشی از آن باشد که نقش بررسی وب سایت سازمان ها، در رسانه مورد تبلیغ قرار نگرفته است. بنابراین این راهبرد متاثر از تبلیغات و آگاهی فرد می گردد نه شخصیت او.
همچنین به نظر می رسد که برخی از باورها و افکار فرد در مورد کاریابی می تواند بر انتخاب راهبرد موثر باشند. مثلا این باور که با بررسی وب سایت سازمان ها نمی تواند کاری پیدا کند، می تواند بیش از شخصیت بر انتخاب راهبرد موثر باشد. حتی نگرش فرد نسبت به بازار کار و افکار و باورهای اطرافیان فرد نسبت به استفاده از وب سایت سازمان ها و بازار کار می تواند موثر باشد.
تبیین دیگر این است که علت عدم رابطه ناشی از این عامل است که سازه ی افراد از راهبرد بررسی وب سایت سازمان ها با سازه ای که پرسشنامه می سنجیده متفاوت بوده است.
به نظر می رسد که عدم ارتباط را می توان به این عامل نسبت داد که این راهبرد با این تقسیم بندی از تیپ های شخصیت معنادار نبوده است و اگر نظریه ی دیگری به کار گرفته می شد ارتباط وجود داشت مثلا رابطه بین رغبت های جستجوگرانه با آگهی استخدامی بررسی می شد یا رابطه بین شخصیت عقلانی یا حسی و راهبرد بررسی وب سایت سازمان ها بررسی می گردید. شاید گرایش افراد به ایده یا داده و افراد یا اشیا که در نظریه ی تریسی و راندز مطرح گردیده است و یا عامل سطح پرستیژ شغلی که فرد در جستجوی آن است در مورد راهبرد بررسی وب سایت سازمان ها بیش از شخصیت بتواند رابطه داشته باشد.
عواملی چون خودپنداره و خودکارآمدی نیز با تصور فرد در مورد خودش و توانایی انجام یک کار یا استفاده از یک راهبرد و قابلیت او بتواند بر استفاده از این راهبرد بیش از شخصیت موثر باشند.
مفاهیم فضای اجتماعی و محدودیت که توسط گاتفردسون مطرح شده اند می تواند این تصور را ایجاد نماید که اگر یک راهبرد مورد قبول و متناسب با جامعه و فرد باشد، فرد از آن استفاده خواهد کرد و عامل محدودیت باعث می شود تا فرد از بین راهبردهای مختلف راهبرد بررسی وب سایت سازمان ها را استفاده نماید.
عاملی که به نظر می رسد نقش بیشتری نسبت به شخصیت داشته باشد بلوغ مسیر شغلی است به این صورت که فرد در اکتشاف راهبرد بررسی وب سایت سازمان ها را کشف نکرده تا بتواند برای آن طرح ریزی نماید (زونکر،۲۰۰۶).
به نظر می رسد که این تبیین را نیز بتوان مطرح کرد که تاثیر عامل یادگیری بر طرح ریزی مسیر شغلی و تصمیم گیری بیش از شخصیت است چنان چه تجارب و یادگیری یک باور معیوب باشد بر انتخاب مسیرشغلی موثر است پس فرآیندهای شناختی هم بر انتخاب و تصمیم گیری افراد موثر هستند. خوش بینی یک عامل شناختی است که می تواند منجر به امیدواری به پیامد کاریابی و استفاده از راهبرد بررسی وب سایت سازمان ها شود (شارف،۲۰۰۶، به نقل از سمیعی،۱۳۹۰).
شیوه ی حل مساله موضوعی است که می تواند بر بررسی وب سایت سازمان ها موثر باشد. فرد با اتکا به استعداد و دانش خود دست به انتخاب و تصمیم گیری بین راهبردهای مختلف می زند و پس از کسب اطلاعات در پی آن است تا شکاف بین وضعیت بیکاری و کاریابی را پر کند و با تحلیل به انتخاب راهبرد مناسب می رسد (پترسون، سامپسون و ریردون، ۲۰۰۳، به نقل از سمیعی،۱۳۹۰).
به نظر می رسد که ابعاد انطباق پذیری مسیر شغلی بتواند بیش از شخصیت بر راهبرد بررسی وب سایت سازمان ها موثر باشد. مثلا کنجکاوی مسیر شغلی که به معنی جستجو برای اطلاعاتی است که در راستای هدف فرد هستند می تواند عاملی تبیین کننده باشد چنان چه این کنجکاوی در فرد وجود نداشته باشد، فرد در پی اطلاعاتی که او را به کاریابی می رساند نخواهد رفت و این عدم کنجکاوی منجر به عدم آگاهی از راهبرد بررسی وب سایت سازمان ها می شود. یا کنترل در مسیر شغلی منجر می شود تا فرد خود را مسئول ساختن مسیرشغلی خود بداند و فعالیت هایی را انجام دهد که او را به هدفش می رساند پس کنترل باعث می گردد تا فرد خود را مسئول بداند تا شیوه ای برای کاریابی پیدا کند و در این راستا به فعالیت هایی دست بزند که او را به کاریابی برساند پس او از راهبرد بررسی وب سایت سازمان ها آگاه می شود و از آن برای کاریابی استفاده می نماید.
انطباق پذیری مسیرشغلی مفهوم دیگری است که می توان برای تبیین به کار گرفت. فرد با یادگیری انطباق با محیط های جدید، خود را با محیط ها و شرایط مختلف وفق می دهند تا بتوانند کاری پیدا کنند. اگر انطباق پذیری فرد کم باشد ممکن است اصلا نتواند از یک راهبرد مثل بررسی وب سایت سازمان ها استفاده نماید. همچنین دغدغه یک عامل است که فرد را به سمت کاریابی و استفاده از راهبرد بررسی وب سایت سازمان ها می برد.
دوستان و اطرافیان نیز می توانند در استفاده از این راهبرد موثر باشند چنان چه آن ها از این راهبرد استفاده کرده و نتایج مثبتی کسب کرده اند باعث توصیه ی آن به دیگران و استفاده ی مجدد می شود. همچنین آگاهی فرد در مورد سازمان هایی که مرتبط با رشته ی او هستند نیز می تواند بیش از شخصیت رابطه داشته باشد.
۵-۲-۵ فرضیه‌ی پنجم
بین ابعاد نه گانه شخصیت اینوگرام و استفاده از راهبرد مراجعه به مراکز کاریابی، رابطه وجود دارد. نتیجهی تحلیل رگرسیون نشان داد که بین ابعاد نه گانه شخصیت اینوگرام و استفاده از راهبرد مراجعه به مراکز کاریابی، رابطه وجود ندارد(جدول۴-۱۵ و۴-۱۶) این فرضیه نیز رد می شود. پژوهشی مبنی بر وجود یا عدم وجود رابطه بین این راهبرد کاریابی با شخصیت و سایر صفات و ویژگی های فردی توسط محقق یافت نشد. اکنون این سوال مطرح است که چرا این فرضیه رد شد؟
رد این فرضیه می تواند ناشی از عوامل زیادی باشد مثلا شاید ناشی از امکانات محیط است. ممکن است مراکز کاریابی در محیط زندگی فرد در دسترس نباشند یا این که در محیط و منطقه ای که فرد زندگی می کند آگاهی در مورد این راهبرد وجود ندارد و بنابراین کسی از این راهبرد استفاده نکرده است تا بتواند آن را به فرد پیشنهاد دهد یا افرادی که آن را استفاده نموده اند، با دیدن آثار مثبت آن، این راهبرد را مورد استفاده قرار دهند. شاید هم مراکز کاریابی در محل زندگی فرد وجود دارد ولی چون دیگران از آن استفاده نکرده اند، فرد با آن آشنا نباشد یا استفاده از آن ناشی از الگوگیری از دیگران یا توصیه ی آن ها باشد یا این که امکانات فرد به اندازه ای نباشد که بتواند مراجعه به مراکز کاریابی را به کار ببرد مثلا فرد توانایی مالی لازم را ندارد یا استفاده از مراجعه به مراکز کاریابی در بین افراد جا نیفتاده باشد یا افراد در مورد کارکرد آن شک دارند یا حتی گاهی عملکرد نادرست برخی از این مراکز بر استفاده از آن موثر هستند. گاه این مراکز هزینه ی زیادی را به فرد تحمیل می کنند که این عامل بر استفاده از آن تاثیر می گذارد.
تبیین دیگر جهت این عدم معناداری می تواند تاثیر خانواده باشد مثلا خانواده ای که کمتر از این مراکز و کارکرد آن آگاه هستند و فرد را به سمت آگاهی از کارکرد آن ها سوق نمی دهند باعث می شوند تا فرد هم از این راهبرد آگاهی نداشته باشد و هم این که اصلا به سمت مطالعه برای آگاهی از این راهبرد نرود پس شاید تربیت خانوادگی بیش از شخصیت بر راهبرد مراجعه به مراکز کاریابی موثر باشد. شاید این مطلب را هم بتوان عنوان کرد که علت معنادار نبودن این رابطه ناشی از آن باشد که نقش مراکز کاریابی، در رسانه مورد تبلیغ قرار نگرفته است. بنابراین این راهبرد متاثر از تبلیغات و آگاهی فرد می گردد نه شخصیت او.
همچنین به نظر می رسد که برخی از باورها و افکار فرد در مورد کاریابی می تواند بر انتخاب راهبرد موثر باشند. مثلا این باور که با مراجعه به مراکز کاریابی نمی تواند کاری پیدا کند، می تواند بیش از شخصیت بر انتخاب راهبرد موثر باشد. حتی نگرش فرد نسبت به بازار کار و افکار و باورهای اطرافیان فرد نسبت به استفاده از مراجعه به مراکز کاریابی و بازار کار می تواند موثر باشد.
تبیین دیگر این است که علت عدم رابطه ناشی از این عامل است که سازه ی افراد از راهبرد مراجعه به مراکز کاریابی با سازه ای که پرسشنامه می سنجیده متفاوت بوده است.
به نظر می رسد که عدم ارتباط را می توان به این عامل نسبت داد که این راهبرد با این تقسیم بندی از تیپ های شخصیت معنادار نبوده است و اگر نظریه ی دیگری به کار گرفته می شد ارتباط وجود داشت مثلا رابطه بین رغبت های جستجوگرانه، قراردادی و… با مراجعه به مراکز کاریابی بررسی می شد یا رابطه بین شخصیت عقلانی یا باساختار و راهبرد مراجعه به مراکز کاریابی بررسی می گردید. شاید گرایش افراد به ایده یا داده و افراد یا اشیا که در نظریه ی تریسی و راندز مطرح گردیده است و یا عامل سطح پرستیژ شغلی که فرد در جستجوی آن است در مورد راهبرد مراجعه به مراکز کاریابی بیش از شخصیت بتواند رابطه داشته باشد.
عواملی چون خودپنداره و خودکارآمدی نیز با تصور فرد در مورد خودش و توانایی انجام یک کار یا استفاده از یک راهبرد و قابلیت او بتواند بر استفاده از این راهبرد بیش از شخصیت موثر باشند.
مفاهیم فضای اجتماعی و محدودیت که توسط گاتفردسون مطرح شده اند می تواند این تصور را ایجاد نماید که اگر یک راهبرد مورد قبول و متناسب با جامعه و فرد باشد، فرد از آن استفاده خواهد کرد و عامل محدودیت باعث می شود تا فرد از بین راهبردهای مختلف راهبرد مراجعه به مراکز کاریابی را استفاده نماید.
عاملی که به نظر می رسد نقش بیشتری نسبت به شخصیت داشته باشد بلوغ مسیر شغلی است به این صورت که فرد در اکتشاف راهبرد مراجعه به مراکز کاریابی را کشف نکرده تا بتواند برای آن طرح ریزی نماید (زونکر،۲۰۰۶).
به نظر می رسد که این تبیین را نیز بتوان مطرح کرد که تاثیر عامل یادگیری بر طرح ریزی مسیر شغلی و تصمیم گیری بیش از شخصیت است چنان چه تجارب و یادگیری یک باور معیوب باشد بر انتخاب مسیرشغلی موثر است پس فرآیندهای شناختی هم بر انتخاب و تصمیم گیری افراد موثر هستند. خوش بینی یک عامل شناختی است که می تواند منجر به امیدواری به پیامد کاریابی و استفاده از راهبرد مراجعه به مراکز کاریابی شود (شارف،۲۰۰۶، به نقل از سمیعی،۱۳۹۰).
شیوه ی حل مساله موضوعی است که می تواند بر مراجعه به مراکز کاریابی موثر باشد. فرد با اتکا به استعداد و دانش خود دست به انتخاب و تصمیم گیری بین راهبردهای مختلف می زند و پس از کسب اطلاعات در پی آن است تا شکاف بین وضعیت بیکاری و کاریابی را پر کند و با تحلیل به انتخاب راهبرد مناسب می رسد (پترسون، سامپسون و ریردون، ۲۰۰۳، به نقل از سمیعی،۱۳۹۰).
به نظر می رسد که ابعاد انطباق پذیری مسیر شغلی بتواند بیش از شخصیت بر راهبرد مراجعه به مراکز کاریابی موثر باشد. مثلا کنجکاوی مسیر شغلی که به معنی جستجو برای اطلاعاتی است که در راستای هدف فرد هستند می تواند عاملی تبیین کننده باشد چنان چه این کنجکاوی در فرد وجود نداشته باشد، فرد در پی اطلاعاتی که او را به کاریابی می رساند نخواهد رفت و این عدم کنجکاوی منجر به عدم آگاهی از راهبرد مراجعه به مراکز کاریابی می شود. یا کنترل در مسیر شغلی منجر می شود تا فرد خود را مسئول ساختن مسیرشغلی خود بداند و فعالیت هایی را انجام دهد که او را به هدفش می رساند پس کنترل باعث می گردد تا فرد خود را مسئول بداند تا شیوه ای برای کاریابی پیدا کند و در این راستا به فعالیت هایی دست بزند که او را به کاریابی برساند پس او از راهبرد مراجعه به مراکز کاریابی آگاه می شود و از آن برای کاریابی استفاده می نماید.
انطباق پذیری مسیرشغلی مفهوم دیگری است که می توان برای تبیین به کار گرفت. افراد با یادگیری انطباق با محیط های جدید، خود را با محیط ها و شرایط مختلف وفق می دهند تا بتوانند کاری پیدا کنند. اگر انطباق پذیری فرد کم باشد ممکن است اصلا نتواند از یک راهبرد مثل مراجعه به مراکز کاریابی استفاده نماید. همچنین دغدغه یک عامل است که فرد را به سمت کاریابی و استفاده از راهبرد مراجعه به مراکز کاریابی می برد.
۵-۲-۶ فرضیه‌ی ششم
بین ابعاد نه گانه شخصیت اینوگرام و استفاده از راهبرد ارسال درخواست مستقیم برای کار در سازمان مورد علاقه، رابطه وجود دارد. نتیجهی تحلیل رگرسیون نشان داد که بین ابعاد نه گانه شخصیت اینوگرام و استفاده از راهبرد ارسال درخواست مستقیم برای کار در سازمان مورد علاقه، رابطه وجود ندارد(جدول۴-۱۸و۴-۱۹) فرضیه ششم نیز رد می شود. پژوهشی مبنی بر وجود یا عدم وجود رابطه بین این راهبرد کاریابی با شخصیت و سایر صفات و ویژگی های فردی توسط محقق یافت نشد.دلایل رد این فرضیه چیست؟
دلایل احتمالی رد این فرضیه می تواند ناشی از عوامل زیادی باشد مثلا شاید ناشی از این باشد که سازمانی که فرد علاقه مند به کار در آن است وجود ندارد یا در دسترس فرد نیست یا فرد از وجود این سازمان آگاهی ندارد. موقعیت جغرافیایی محل زندگی می تواند در دسترسی فرد به این سازمان ها و آگاهی از نحوه ی کار آن ها موثر باشد. یا این که در محیط و منطقه ای که فرد زندگی می کند آگاهی در مورد این راهبرد وجود ندارد و بنابراین کسی از این راهبرد استفاده نکرده است تا بتواند آن را به فرد پیشنهاد دهد یا افرادی که آن را استفاده نموده اند، با دیدن آثار مثبت آن، این راهبرد را مورد استفاده قرار دهند و الگو بگیرند. استفاده از ارسال درخواست مستقیم برای کار در سازمان مورد علاقه در بین افراد جا نیفتاده باشد یا فرد توانایی لازم را برای تنظیم درخواست یا رزومه ندارد یا اطلاعات کافی و مهارت لازم در مورد نحوه ی نوشتن رزومه ندارد یا حتی چون تجربه ی زیادی ندارد نتواند به خوبی رزومه بنویسد چون فعالیت زیادی انجام نداده است.
شاید این مطلب را هم بتوان عنوان کرد که علت معنادار نبودن این فرضیه ناشی از آن باشد که نقش ارسال درخواست مستقیم به سازمان مورد علاقه، در رسانه مورد تبلیغ قرار نگرفته است. بنابراین این راهبرد متاثر از تبلیغات و آگاهی فرد می گردد نه شخصیت او.
شاید خانواده نیز بر این رابطه تاثیر بیشتری نسبت به شخصیت داشته باشند. خانواده ای که کمتر در مورد رشته و علایق فرزند خود آگاه است نمی تواند سازمان هایی که مورد علاقه ی او هستند را به فرزندشان معرفی کنند یا حتی خانواده، دوستان و اطرافیان از وجود چنین سازمان هایی بی اطلاع هستند و از آن آگاهی ندارند. شاید خانواده، دوستان و اطرافیان مهارت هایی جهت نوشتن رزومه به فرد آموزش نداده اند یا فرد را تشویق نکرده اند تا تجارب مختلفی را کسب کند تا برای او به عنوان سابقه یا رزومه در نظر گرفته شود. گاه نیز مدرسه و معلمان در این امر کوتاهی می کنند. شاید هم خانواده وضعیت فرهنگی و درآمد مناسبی برای این ندارد که فرد را آماده ی کسب تجارب مختلف کند. گاه استفاده از این راهبرد بیش از این که ناشی از شخصیت باشد به دلیل آگاهی هایی است که دوستان، اطرافیان و خانواده به فرد می دهد. گاهی هم اطلاعات عمومی و پیگیری های فرد کم است.
همچنین به نظر می رسد که برخی از باورها و افکار فرد در مورد کاریابی می تواند بر انتخاب راهبرد موثر باشند. مثلا این باور که با ارسال درخواست مستقیم برای کار در سازمان مورد علاقه نمی تواند کاری پیدا کند، می تواند بیش از شخصیت بر انتخاب راهبرد موثر باشد. حتی نگرش فرد نسبت به بازار کار و افکار و باورهای اطرافیان فرد نسبت به استفاده از ارسال درخواست مستقیم برای کار در سازمان مورد علاقه و بازار کار می تواند موثر باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:25:00 ب.ظ ]