کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



 

• زینهار از قرین بد زینهار وَ قِنارَ بنّا عَذابَ النّار
(سعدی، ۱۳۷۱ : ۶۸)
• غرض ز مشک نسیمست، رنگ نیست غرض
تو رنگ او چه کنی؟ زو بسنده کن به نسیم
(ازرقی، ۱۳۳۶: ۵۷ )
• مهرگان نو در آمد، بس مبارک مهرگان فال سعد آورد و روز فرخ و بخت جوان
(همان: ۷۲)
ابیاتی در رابطه با این صنعت در دیوان ازرقی وجود دارد که شماره های این ابیات در ذیل آمده است:
دانلود پایان نامه

۱۴۳-۱۹۳-۳۳۵-۸۸۰-۹۲۹-۱۴۴۴-۱۷۷۹-۲۴۳۹
۴-۱-۳-۲-۵- ردّ العروض الی الابتدا:
«کلمه ی پایانی مصراع اولّ بیت در آغاز مصراع دوم بیاید».(همایی، ۱۳۷۷: ۶۷).
سعدی در بیت زیر، واژه ی “من” را در انتهای مصراع اول و در ابتدای مصراع دوم آورده است:
• تطاولی که تو کردی به دوستی با من
من آن به دشمن خونخوار خویش نپسندم
(سعدی، ۱۳۷۹ : ۵۴۶)
• ما برینیم و برین نیز بپرسیم از شاه شاه ما نیز همانا که بر اینست مگر
(ازرقی، ۱۳۳۶: ۱۵)
ابیاتی در رابطه با این صنعت در دیوان ازرقی وجود دارد که شماره های این ابیات در ذیل آمده است:
۶۹۳-۷۲۹-۱۷۷۸
۴-۱-۳-۲-۶- رد العروض الی العجز
«اگر کلمه در پایان مصراع اول آمده باشد و همان کلمه در پایان مصراع آخر بیاید رد العروض الی العجز گویند». (هادی؛ ۱۳۷۱: ۱۱۶).
«وقتی است که کلمه ی پایانی مصراع اوّلِ بیت، در پایان همان بیت بیاید».(همایی، ۱۳۷۷: ۶۷).
در ابیاتِ زیر از حافظ ردالعروض الی العجز وجود دارد:
• گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل، ره گم کند مسکین غریب
• روی تو کس ندید و هزاران رقیب هست
در غنچه ای هنوز و صَدَت عندلیب هست
(حافظ، ۱۳۸۱ : ۱۴۲)
• ای از کمال حسن تو جزوی در آفتاب خطت کشیده دایره ی شب بر آفتاب
(ازرقی، ۱۳۳۶: ۴)
• بر سر دنیا فکند از نور چادر ماهتاب تا جهان را کرد از آن چادر منور ماهتاب
(همان: ۵)
تمام ردیف های ابیات اول غزل ، قصیده و تمام ابیات مثنوی ها دارای این صنعت بدیعی می باشد.
ابیاتی در رابطه با این صنعت در دیوان ازرقی وجود دارد که شماره های این ابیات در ذیل آمده است:
۶۸-۸۹-۱۲۳-۱۴۸-۱۷۰-۲۲۱-۲۴۱-۳۲۶-۳۵۶-۴۷۸-۹۵۸-۱۰۷۶-۱۱۴۶-۱۶۲۰-۱۶۲۳-۱۶۲۵-۱۵۳۵-۱۶۲۹-۱۶۳۱-۱۶۴۲-۱۶۶۱-۱۶۷۲-۱۶۷۵-۱۶۸۰-۱۶۸۱-۱۶۸۴-۱۶۹۹-۱۷۲۵-۱۷۲۷-۱۷۳۵-۱۷۷۷-۱۷۷۸-۱۷۹۱-۱۸۰۱-۱۸۰۷-۱۸۱۳-۱۸۲۶-۱۸۵۶-۱۸۷۹-۲۴۲۰-۲۴۲۱-۲۴۲۵-۲۴۲۸-۲۴۲۹-۲۵۱۷
۴-۱-۳-۳- تکرار یا تکریر
«آن است که در یک جمله یا چند جمله ی نزدیک به یکدیگر، واژه ای را چند بار تکرار کنند». (همایی، ۱۳۷۷: ۲۱).
تکرار عاملی است که در آهنگ و موسیقی شعر دخالت دارد. باعث افزایش موسیقی می شود.
«وقتی است که در بیتی یک کلمه را دو بار پشت سر هم تکرار کنند».(شمیسا، ۱۳۶۸: ۸۵).
در ابیات زیر از حافظ، واژه های تعیین شده، صنعت تکرار یا تکریر دارند:
• بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد
(حافظ، ۱۳۸۱ : ۱۹۳)
• در این غوغا که کَس کَس را نپرسد من از پیر مُغان منت پذیریم
(همان : ۵۱۲)
چنان که می بینیم در بیت زیر واژه ی “آفرین باد” دو بار پشت سر هم آمده است و صنعت تکرار یا تکریر را بوجود آورده است:
• شب چو از مهتاب سیمایی سلب پوشیده گفت
آفرین باد آفرین باد آفرین بر ماهتاب
(ازرقی، ۱۳۳۶: ۶)
همچنین در ابیاتِ زیر از ازرقی هروی، واژگانِ مشخص شده حاوی صنعت تکرار هستند:
• یا نه، چون حوریست از فردوس مه داده جمال
رزمه رزمه حلّه اش در بحر و در برّ ماهتاب
(همان: ۶)
• چنان قطار حواصل نشسته در دریا گشاده بر سر دریا، یکان یکان شهپر
(همان: ۱۶)
• بیجاده حقه حقه بسایم به بوستان پیروزه حلقه حلقه برآرم ز جویبار
(همان: ۲۷)
• در خاک هند رمح ز بیم سنان تو بگداخت شاخ شاخ و لقب یافت خیزران
(همان: ۶۷)
• مالک کشان کشان سوی دوزخ برد نگون آنرا که زخم تیغ تو باز افکند سنان
(همان: ۶۷)
• تا نمود او ناردان و ناردان از روی و لب
اشک من چون ناردان شد، جان من چون ناردان
(همان: ۷۸)
• در خزان بگذر به باغ و ژرف ژرف اندر نگر در تماشاگاه نقش بوستان اندر خزان
(همان: ۷۹)
ابیاتی در رابطه با این صنعت در دیوان ازرقی وجود دارد که شماره های این ابیات در ذیل آمده است:
۳۲۱-۴۶۰-۵۲۹-۶۳۲-۶۵۴-۶۵۷-۷۱۳-۹۷۶-۱۱۰۵-۱۱۲۳-۱۱۲۴-۱۱۹۲-۱۳۲۶-۱۳۵۱-۱۴۷۹-۱۵۹۸-۱۶۱۴-۱۷۱۸-۱۹۳۶-۱۹۵۵-۱۹۵۸-۱۹۶۰-۱۹۶۲-۲۰۳۵-۲۰۶۶-۲۱۲۰-۲۲۰۱-۲۳۸۲-۲۴۰۵-۲۴۰۸-۲۵۰۵

 

 


 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-03-21] [ 03:06:00 ب.ظ ]




الگوی مور نظر، بر اساس این دیدگاه است که کودکان ابتدا بر بدن خود کنترل پیدا می کنند (هوش بدنی)، سپس مهارت های زبانی و مفهومی (هوش عقلانی) خود را گسترش می دهند. هوش عقلانی بیشتر در فعالیت های مدرسه ای کودک مطرح می شود. مرحله بعدی هوش هیجانی است که برای بسیاری از افراد هنگامی مطرح می گردد که علاقمند به گسترش روابط خود با دیگران باشند. نهایتا هوش معنوی زمانی خودنمایی می کند که فرد به دنبال معنای مسائل می گردد و سوالاتی مانند «آیا این، همه آن چیزی است که وجود دارد؟» را مطرح می نماید.
تصویر توضیحی برای هوش هیجانی
۲-۱-۴ هوش معنوی
مدت ها بود محققان و اندیشمندان برای سنجش قابلیت های انسانی و استعداد ذاتی انسان و پیش بینی پیشرفت وی، از هوش استدلالی (IQ) و آزمون های ساخته شده که میزان این هوش را می سنجید کمک می گرفتند. اندکی بعد حضور هوشی فراگیرتر و نسبتا مجزا از هوش استدلالی مورد توجه قرار گرفت که تمرکز بر درک و فهم احساسات و هیجانات داشت. این هوش، هوش هیجانی نامگذاری گردید. اما با پیشرفت های روز افزون علم و فناوری و نیاز به نیرویی ماورائی و احساس خلاء در زندگی پیچیده امروزی چیزی ورای این دو نوع هوش مدنظر قرار گرفت که تاکنون یا نیاز به آن انکار می شد و یا نادیده انگاشته می شد و آن هوش معنوی یا کاربرد دامنه اطلاعات معنوی در حل مسائل روزمره و مسائل معنایی و ارزشی است (معینی، ۱۳۸۹).

هوش معنوی در ادبیات آکادمیک روان شناسی برای اولین بار در سال ۱۹۹۶ توسط استیونز و بعد در سال ۱۹۹۹ توسط ایمونز در کتاب “روان شناسی علاقه نهایی: انگیزش و معنویت در شخصیت” مطرح شد. از نظر ایمونز (۲۰۰۰) هوش معنوی کاربرد انطباقی اطلاعات معنوی با هدف تسهیل حل مسائل روزمره و دستیابی به هدف می باشد. از این تاریخ به بعد گروهی از مولفان و پژوهشگران مانند (زوهر، مارشال و نوبل، ۲۰۰۰؛ بوزن، سیسک و ولمن، ۲۰۰۱؛ واگن، ۲۰۰۳؛ ناسل، ۲۰۰۴؛ امرم و کینگ، ۲۰۰۷) درصدد آن برآمدند تا مفهوم هوش معنوی را با توجه به مبانی نظری متفاوت، تعریف کرده و مولفه های آن را مشخص کنند. به موازات این جریان، گروهی دیگر از روان شناسان مانند گاردنر (۱۹۹۹) مفهوم هوش معنوی را در ابعاد مختلف مورد نقد و بررسی قرار دادند و پذیرش این مفهوم ترکیبی از معنویت و هوش را به چالش کشیدند. از نتایج این مباحثه ها، آشنایی گسترده محیط آکادمیک غرب و به ویژه ادبیات عامیانه با مفهوم هوش معنوی بوده است.
۲-۱-۵ معنویت
معنویت[۸] یک ثروت فوق العاده و یک سازه متفاوت است که نمی توان آن را با یک تعریف ساده بیان کرد. معنوست به عنوان یکی از ابعاد انسانیت، شامل آگاهی و خودشناسی است و نیاز فراتر رفتن از خود در زندگی روزمره و یکپارچه شدن با کسی غیر از خودمان است. این آگاهی ممکن است منجر به تجربه ای شود که فراتر از خودمان است (جانسون، ۲۰۰۱، ص ۳۳).
به عبارت دیگر، معنویت امری همگانی است و همانند هیجان، درجات و جلوه های مختلفی دارد به طوری که ممکن است هشیار یا ناهشیار، رشد یافته یا غیر رشد یافته، سالم یا بیمار گونه، ساده یا پیچیده و مفید یا خطرناک باشد (وگان، ۲۰۰۳).
ایمونز[۹] تلاش کرد معنویت را بر اساس تعریف گاردنر از هوش، در چارچوب هوش مطرح نماید. وی معتقد بود معنویت می تواند شکلی از هوش تلقی شود زیرا قادر به پیش بینی عملکرد و سازگاری فرد (مثلا سلامتی بیشتر) بوده و همچنین می تواند قابلیت هایی را مطرح کند که افراد را قادر سازد تا به حل مسائل پرداخته و به اهدافشان دسترسی پیدا کنند. در حالی که گاردنر، ایمونز را مورد انتقاد قرار می دهد و معتقد است که باید جنبه هایی از معنویت را که مربوط به تجربه های پدیدار شناختی هستند (مثل تجربه تقدس یا حالات متعالی) از جنبه های عقلانی، حل مسئله و پردازش اطلاعات جدا کرد (امرم، ۲۰۰۵).
می توان علت مخالفت بعضی از محققان همانند گاردنر در مورد این مسئله که هوش معنوی متضمن انگیزش، تمایل[۱۰]، اخلاق[۱۱] و شخصیت است را به نگاه شناخت گرایانه آنان از هوش نسبت داد (نازل، ۲۰۰۴).
وگان بعضی از خصوصیات معنویت را چنین عنوان کرده است:
۱- بالاترین سطح رشد در زمینه های مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی و بین فردی را در بر می گیرد.
۲- یکی از حوزه های رشدی مجزا می باشد.
۳- بیشتر به عنوان نگرش مطرح است (مانند گشودگی نسبت به عشق).
۴- شامل تجربه های اوج می شود.
به طور کلی معنویت از واژه روح گرفته شده که به سفر زندگی در کشف معنا و مفهومی شخصی اشاره دارد و اصطلاحی است برگرفته از کلمه لاتین برای نفس و تنفس کردن و نشان دهنده اصل پویا و زنده ی موجود در هستی یعنی حس حفظ کردن زندگی می باشد. با این تعریف روح چیزی است که زندگی می دهد یا به موجود جان می بخشد.
در لغت نامه دهخدا معنویت به معنای معنوی بودن است و معنوی منسوب به «معنی» در مقابل لفظ و نیز «باطنی و روحانی» در مقابل «مادی و صوری» است. به دیگر سخن، معنویت یعنی معنایی که فقط توسط قلب شناخته می شود. معنویت در فرهنگ آکسفورد به معنی در ارتباط بودن با روح یا کیفیت های روانی برتر، متعلق بودن یا در ارتباط بودن با چیزها یا موضوعات مقدس، ایستادن یا تکیه دادن به دیگران، دین داری، درست کاری، پرهیز کاری، و به لحاظ روحی خوب بودن، داشتن تمایلات یا غرایز معنوی و … آمده است.
با توجه به تعاریف بالا، مفهوم معنویت با حیاتی ترین کیفیات زندگی سروکار دارد و متضمن ویژگی های غیرمادی در زندگی است ک از جسم یا سایر امور مادی تر و محسوس تر ما منجمله حواس پنجگانه متمایز است.
۲-۱-۶ دیدگاه های مختلف در زمینه معنویت
۲-۱-۶-۱ دیدگاه الکینز[۱۲]
الکینز معنویت را راهی یرای بودن و تجربه کردن می داند که از طریق آگاهی از یک بعد متعالی به دست آمده و به وسیله ارزش های قابل تعریف و مسلم با توجه به خود، دیگران، طبیعت، زندگی و هر آن چه یک فرد به عنوان نهایت و غایت در نظر دارد، مشخص می شود (مه یر، ۲۰۰۰).
الکینز و همکاران چند بعد مهم معنویت را تعریف کرده اند که عبارتند از:
الف) درک معنا و مفهوم زندگی ب) داشتن حس تقدس در زندگی
ج) بهبود تعادل در ارزش های مادی د) داشتن چشم اندازی برای بهبود جهان (ساغروانی، ۱۳۸۸)
۲-۱-۶-۲ دیدگاه فریدمن و مک دونالد[۱۳]
فریدمن و مک دونالد (۲۰۰۴)، معنویت را نیاز به فراتر رفتن از خود در زندگی و یکپارچه شدن با کسی غیر از خود می دانند که این آگاهی منجر به تجربه فرا رفتن از خویش می شود. همچنین این پژوهشگران معنویت را به عنوان:
الف) تمرکز بر معنای نهایی و غایی زندگی ب) آگاهی و رشد سطوح چندگانه هوشیاری
ج) تجربه تقدس و ارزشمندی زندگی د) تعالی خود به کل وسیع تر
تعریف می کنند.
۲-۱-۶-۳ دیدگاه گاردنر
از نظر گاردنر (۱۹۹۹)، معنویت را می توان به عنوان توجه به هستی یا مسائل وجودی و یا رسیدن به حالت “بودن” و یا تاثیری که بعضی مردم بر دیگران می گذارند، توصیف کرد. وی معتقد است هوش وجودی، دل مشغولی با مسائل غایی یعنی شناختی ترین بعد معنویت است و اظهار می کند که شاید هوش وجودی[۱۴] نوعی از هوش باشد.
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
۲-۱-۶-۴ دیدگاه ویلیام وست[۱۵]
ویلیام وست معنویت را تلاش همواره ی بشر برای پاسخ به چراهای زندگی تعریف کرده و به کارگیری بهینه قوه ی خلاقیت و کنجکاوی برای یافتن دلایل موجود و مرتبط با زیستن در نتیجه تکامل انسان را بخش مهمی از معنویت می داند (صمدی، ۱۳۸۵).
۲-۱-۶-۵ دیدگاه گروم[۱۶]
گروم (۱۹۹۸) معتقد است معنویت مفهومی هستی شناسی است که انسان تکامل بخش آن است. انسانیت انسان وابسته به وجود معنوی اوست و بدین سان می توان گفت معنویت ریشه های زیست شناختی و تکاملی دارد (صمدی، ۱۳۸۵).
۲-۱-۶-۶ دیدگاه ویگلزورث[۱۷]
از نظر ویگلزورث (۲۰۰۴)، معنویت نیاز درونی انسان به اتصال با چیزی وسیع تر از خودمان است؛ چیزی ورای خود که به صورت داشتن دو مولفه تعریف می شود:
مولفه عمودی: چیزی مقدس، الهی، بدون زمان و مکان، قدرتی برتر، هوشیاری غایی یا تمایل به متصل بودن به منبع لایتناهی و هدایت توسط آن منبع

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:06:00 ب.ظ ]




تعابیر بازگو کننده‌ی اسباب نزول

 

 

 

 

 

 

هر دو دانشمند، به بحث مستقل نپرداختند، اما در بررسی‌های خود از روایات اسباب نزول، از این مورد غافل نبوده‌اند
تحقیق - متن کامل - پایان نامه

 

 

 

فواید شناخت اسباب نزول

 

 

رفع ابهام یا اشکال در لفظ یا معنای آیات

 

 

گزینش مناسب‌ترین احتمال در تفسیر آیات

 

 

با توجه به اختلاف در تعابیر، دیدگاه هر دو دانشمند یکسان است

 

 

 

موضوع

 

 

دیدگاه آیت‌الله معرفت

 

 

دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی

 

 

تطبیق

 

 

 

عمومیت لفظ یا خصوص سبب

 

 

اعتبار به گستردگی لفظ است

 

 

حجیت عموم لفظ، نه خصوص سبب

 

 

با توجه به اختلاف در تعابیر، دیدگاه هر دو دانشمند یکسان است

 

 

 

 

 

جمع‏بندی دیدگاه‌های آیت‌الله معرفت و آیت‌الله جوادی آملی در بحث «اسباب نزول»

 

هر دو دانشمند با توجه به اختلاف در تعابیر، معنای واحدی برای اسباب نزول بیان داشته و به اهمیت جایگاه آن در پژوهش‌های قرآنی اذعان کرده‌اند.
آیت‏الله معرفت، بین سبب نزول و شأن نزول تفاوت قائل است و شأن را أعم از سبب می‏داند؛ اما آیت‏الله جوادی آملی، این دو را مترادف دانسته و در کنار بیان اهمیت اسباب نزول در تفسیر، به ضرورت آشنایی مفسر با فضا و جوّ نزول نیز تأکید می‌کند.
آیت‏الله معرفت، با استناد به آیه‌ی ۱۲۲ از سوره‌ی توبه، بر حجیت گفتار صحابه در تفسیر و اجتهادشان صحه گذاشته و در جای دیگر، تعبد و تسلیم در برابر نظرات ایشان را بدون دلیل می‌داند، اما آیت‌الله جوادی آملی، ضمن بحثی مفصل پیرامون نقش روایات در فهم قرآن، از معدود کسانی است که به بحث پیرامون عدم حجیت روایات غیر معصوم پرداخته و ارزش آن‌ ها را در حد نقل تاریخی می‌داند. هر دو دانشمند، راه دست‌یابی به اسباب نزول را از طریق روایات متواتر، با سند صحیح متصل به معصوم، می‌دانند.
هر دو دانشمند، به بحث مستقل پیرامون «تعابیر بازگو کننده‌ی اسباب نزول» نپرداخته‌اند، اما در بررسی‌های خود از روایات اسباب نزول، از این مورد غفلت نورزیده‌اند. هرچند دو دانشمند، به بحث مستقل پیرامون «فواید شناخت اسباب نزول» نپرداخته‌اند، اما به نظر می‌رسد، تأکید ایشان بر اهمیت شناخت اسباب نزول در فهم مقاصد و مفاهیم آیات، ناظر به فایده‌ی مهم اسباب نزول است.
هر دو دانشمند، در جای جای آثارشان، در بررسی روایات اسباب نزول، در هنگام برخورد با اسباب نزول‌های متعدد، عموم لفظ را ملاک می‌دانند، نه خصوص سبب را.

 

 

 

 

 

فصل سوم: بررسی تطبیقی دیدگاه‌های آیت‌الله معرفت و آیت‌الله جوادی آملی در بحث «محکم و متشابه»

 

 

 

 

 

مقدمه فصل

 

هر متنی که به همراه نویسنده‌اش نباشد، چه‌بسا نتواند مراد و مقصود او را به مخاطب ابلاغ نماید. حال این ویژگی را یا نویسنده خود به متن داده است تا مثلاً مخاطب را به جهات مختلف مفهوم متن آشنا سازد و یا مثلاً او را بفریبد و منحرف نماید. نیز ممکن است این ویژگی در بستر زمان به وجود آمده باشد و یا به خاطر گستردگی مفاهیم و محدود بودن الفاظ به ضرورت ایجاب شده باشد. البته این ویژگی هر متنی است و قرآن کریم نیز متن است، متنی مقدس که از این ویژگی مبرا نیست. پس این دیدگاه قابل ارائه است که خالق این متن یعنی خدای متعال به منظور بهره‌بری بیشتر مخاطب، الفاظ و عبارات قرآنی را به صورتی خاص ایجاد کرده است و یا قرآن کریم به جهت گستردگی مفهوم آن و محدودیت لفظ عربی دچار چند مفهومی گشته و متشابه شده است.
در میان قواعد فهم قرآن، مسائل مربوط به «محکم و متشابه»، جایگاه ویژه‌ای دارد. بیان سخن از محکم و متشابه، ویژه‌ی قرآن و حتی زبان عربی نیست و گویندگان و نویسندگان ـ به هر زبان ـ می‌توانند همه یا بخشی از سخن خود را به صورت محکم یا متشابه بیاورند؛ ولی به لحاظ تأثیر این قاعده در فهم آیات و تأکید خاص قرآن بر آن، در زمره‌ی قواعد ویژه‌ی فهم قرآن جای می‌گیرد. از آن‌جا که خاستگاه این بحث در خود قرآن کریم است، دانشمندان علوم قرآنی و مفسران به بحث و بررسی این دانش قرآنی ذیل آیه‌ی ۷ از سوره‌ی آل عمران پرداخته‌اند: ( (هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ) او کسى است که این کتاب (آسمانى) را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات «محکم» (صریح و روشن‏) است که اساس این کتاب مى‏باشد (و هرگونه پیچیدگى در آیات دیگر، با مراجعه به این‌ها، برطرف مى‏گردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است (آیاتى که به‌ خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى‏رود ولى با توجه به آیات محکم، تفسیر آن‌ ها آشکار مى‏گردد.) اما آن‌ ها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏انگیزى کنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسیر (نادرستى) براى آن مى‏طلبند در حالى‌که تفسیر آن‌ ها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‏دانند. (آن‌ ها که به دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه‌ی آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهى هستند،) مى‏گویند: «ما به همه‌ی آن ایمان آوردیم، همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمى‏شوند (و این حقیقت را درک نمى‏کنند).[۱۹۱]

 

 

 

 

۳-۱-تعریف «محکم و متشابه»

 

با توجه به بررسی معنای لغوی و اصطلاحی «محکم و متشابه» در فصل اول، به بررسی و تطبیق دیدگاه آیت‌الله معرفت و آیت‌الله جوادی آملی در تعریف «محکم و متشابه»، می‌پردازیم.

 

۳-۱-۱-تعریف «محکم و متشابه» در دیدگاه آیت‌الله معرفت

 

«اِحکام در قرآن به سه معنا به کار رفته:
۱٫استوار بودن گفتار یا کردارى که راه خلل و شبهه در آن بسته باشد. در مقابلِ‏ آن، متشابه قرار دارد، گفتارى نارسا یا کردارى شبهه انگیز.
۲٫پایدار و ثابت‏بودن، در مقابل ناپایدار. احکام ثابته در شریعت را محکم‏ گویند، در مقابل احکام منسوخه. چنان‌چه در باب ناسخ و منسوخ، اصطلاح‏ «احکام‏» به کار مى‏رود و بر آیات غیر منسوخه ‏«محکمه‏» گفته مى‏شود.
۳٫اتقان و دقت در عمل یا گفتار، که بر اساسى متین و مستحکم استوار بوده‏ باشد، آن را محکم یا مستحکم گویند. چنان‌چه در سوره‌ی هود آمده: (الَر کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ )(هود/۱) آیات قرآنى تماماً حساب شده و با کمال دقت و بر پایه‏اى مستحکم استوار گردیده، آن‌گاه در بخش‏هاى گوناگون بر پیامبر اسلام‏ نازل گردیده است.
احکام ـ به معناى سوم ـ تمامى آیات قرآن را دربر مى‏گیرد و به معناى دوم، مخصوص آیات غیر منسوخه است. به معناى نخست صرفاً در مقابل آیات متشابهه‏ به کار رفته است.
محکم ـ در مقابل متشابه ـ به معناى استوار و خلل ناپذیر، از ریشه‌ی ‏«حکم ـ حکما» به معناى ‏«منع ـ منعا» گرفته شده است و معناى بازداشتن و جلوگیرى از هرگونه ‏اخلال‌گرى و تباهى را مى‏رساند. بدین جهت دهانه‌ی اسب (لگام) را در لغت عرب‏ «حکمه الفرس‏» گویند، زیرا لگام او را از سرکشى و ناهموارى در حرکت ‏باز مى‏دارد.
تشابه نیز در قرآن به دو معنا به کار رفته:
۱٫همانند و یکسان بودن، چنان‌چه در سوره‌ی زمر مى‏خوانیم: (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ…) (زمر/۲۳)، خداوند بهترین گفتار را فرو فرستاده و آن نوشته‏اى است (سر تا پا) یکسان و یکنواخت (در نیرومندى ‏بیان و استوارى گفتار) و قابل تکرار در تلاوت. آنان که از پروردگارشان مى‏هراسند، اندام بدنشان از آن به لرزه مى‏افتد. این خود دلیل بر آن است که از نزد خداوند فروفرستاده شده و سخن بشرى نیست، زیرا اگر گفتارى همانند گفتار آدمیان بود، هر آینه در آن اختلاف و دگرگونى به چشم مى‏خورد: (أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا )(نساء/۸۲).
۲٫شبهه انگیز بودن، چنان‌چه گفتار یا کردارى ـ بر اثر احتمالاتى چند ـ شبهه‏برانگیز باشد و مقصود پنهان گردد. در سوره‌ی بقره آمده: (…إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا… )(بقره/۷۰) گاوى‏ که دستور ذبح آن صادر گشته اکنون براى ما ـ بنى اسرائیل ـ مایه‌ی شبهه گردیده و روشن ‏نیست که مقصود، کشتن یک گاو معمولى است‏ یا آن‌که در پس پرده‌ی این دستور، رازى نهفته که ما از آن آگاهى نداریم. در آیه‌ی ۷ سوره‌ی آل عمران‏، «متشابهات‏» به همین معنا به کار رفته است. برخى آیات، بر اثر وجوه محتمله، ظاهرى شبهه انگیز به خود یافته، دست‏خوش کج‌اندیشان قرارگرفته تا با تأویل بردن آن‏ها مایه‌ی فتنه گردند و مردم ساده لوح را از راه به در برند.
تشابه از ریشه‌ی‏ «شبه‏» اسم مصدر، به معناى‏ «مثل و همانند» یا «شبه‏» مصدر، به معناى همانند بودن گرفته شده است، که این همانندى مایه‌ی شبهه گردد، زیرا حقیقت پنهان گردیده، حق و باطل به هم آمیخته مایه‌ی اشتباه حق به باطل شده است، لذا یک گفتار یا یک کردار حق‌گونه به صورت باطل جلوه‏گر گردیده است. اصطلاحاً در تعریف آن گفته‏اند: «ما لا ینبى‏ء ظاهره عن مراده، آن‌چه ظاهر آن ‏مراد واقعى‏اش را ارائه ندهد». یعنی نارسایى لفظ یا عمل موجب گردد که حقیقت و واقع ‏آن آشکار نباشد. این تعریف خود نارسا است، زیرا شامل مبهمات نیز مى‏گردد که نیاز به تفسیردارند نه تأویل. متشابه باید علاوه بر نارسایى و ابهام، مایه‌ی شبهه و اشتباه نیز باشد.
راغب اصفهانی از واژه‌ی «متشابه»، تعریف بهتری دارد: «و المتشابه من القرآن ما أشکل تفسیره لمشابهته بغیره؛ متشابهات قرآن آن باشد که تفسیر آن مشکل آید، زیرا نمود آن‌چه هست را ندارد و به چیز دیگر شباهت ‏دارد». لذا در مورد قرآن، آن چیز دیگر جز ضلالت و گمراهى نباشد، فماذا بعد الحق‏ إلا الضلال.[۱۹۲] پس کلام حق (قرآن کریم) هرگاه نمودى جز حق داشته باشد و به باطل ‏مى‌ماند، آن را متشابه گویند. طبق این تعریف، تشابه ـ در آیات متشابهه ـ تشابه حق و باطل است که سخن ‏حق‌گونه‌ی خداوند، باطل‌گونه جلوه‏گر شود.
لذا تشابه علاوه بر آن‌که بر چهره‌ی لفظ یا عمل، پرده‏اى از ابهام مى‏افکند، موجب شبهه نیز مى‏باشد. بدین ترتیب هر متشابهى هم به تفسیر نیاز دارد که رفع ‏ابهام کند و هم به تأویل نیاز دارد تا دفع شبهه کند. لذا تأویل نوعى تفسیر است که ‏علاوه بر رفع ابهام، دفع شبهه نیز مى‏کند. بنابراین مورد تأویل نسبت به تفسیر، أخص مطلق است. هر کجا تأویل باشد، تفسیر نیز هست. تفسیر، در مورد مبهمات است که در محکم و متشابه هر دو وجود دارد و تأویل، صرفاً در متشابه است که هم ابهام دارد و هم تشابه.»[۱۹۳]
ایشان می‌افزاید: «شبهه آن است که به جهت وجود شباهت بین دو چیز، یکی از دیگری تمییز داده نشود (چه شباهت عینی باشد و چه معنوی). متشابه در قرآن کلامی است که به دلیل مشابهت لفظی یا معنوی‌اش به چیز دیگر، تفسیر آن مشکل گردیده است. فقها می‌گویند متشابه چیزی است که ظاهرش خبر از باطنش نمی‌دهد و گویای مرادش نمی‌باشد. «اشتباه» نیز به جهت مشابهت دو یا چند چیز به یک‌دیگر رخ می‌دهد. بنابراین متشابه در اصطلاح قرآن، لفظی است که احتمال چندین معنا در آن وجود دارد. به همین جهت در آن شک و شبهه ایجاد می‌گردد و همان‌گونه که امکان تأویل صحیح آن وجود دارد، احتمال تأویل فاسد نیز در آن می‌رود و همین احتمال باعث گشته است تا منحرفان درصدد تأویل آن متناسب با اهداف خویش برآیند.»[۱۹۴]

 

۳-۱-۲-تعریف «محکم و متشابه» در دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی

 

آیت‌الله جوادی آملی ابتدا به بیان نقل و نقد نظریات در معنای محکم و متشابه از بیان استادشان، علامه طباطبایی پرداخته‌اند.[۱۹۵]
««حکم»، منع کردن و بازداشتن برای اصلاح است، از این‏ رو زمام چهارپا را «حَکَمه» نامیده‏اند.[۱۹۶] اِحکام، استوار کردن و اتقان است. «أحکمت الشی‏ء» یعنی شی‏ء را متقن و استوار کردم.[۱۹۷] محکمات، آیات متقن و استواری‏اند که از ناحیه‌ی لفظ یا معنا شبهه‏ای بر آن‏ها عارض نمی‏شود.[۱۹۸]
محکم، گاهی در مقابل متشابه است: (…مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ… )(آل‌عمران/۷) و «محکمات» آیاتی هستند که در دلالتشان ابهامی نیست، چون یا صریح‏اند و احتمال خلاف در آن‏ها نیست؛ یا ظاهرند و به احتمال خلافشان اعتنایی نیست؛ و زمانی محکم در برابر مفصّل است: (الَر کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ )(هود/۱) اِحکام در برابر تفصیل، یعنی آیات قرآن که همه متقن‏اند، به صورت سوره سوره و آیه آیه از هم جدا شده‏اند، محکم در این آیه به معنای بسیط و غیر مفصل است، نه در مقابل متشابه.»[۱۹۹]
«اصل جامع در کلماتی مانند «حکم»، «حکمت»، «حکومت» و «محکم»، همان اتقان و استواری است و آیات محکم یعنی آیاتی که در دلالت خود استحکام دارند و ابهام و تردیدی در دلالتشان وجود ندارد و این آیات در دلالت بر معنای خاص یا صریح است و احتمال خلاف آن معنای صریح وجود ندارد و یا ظاهر، و معنای خلاف ظاهر، ملغی و بی‏اعتبار است.»[۲۰۰]
««مشابهت»، همگونی در کیفیت و «مماثلت»، همانندی در ذات است.[۲۰۱] به آیاتی که در دلالتشان ابهام وجود داشته باشد، و هم‌چنین به آیاتی که غیر صریح‌اند و احتمال خلاف در آنان می‌رود (البته با توجه به نوع مخاطبین، وگرنه قرآن به تمامه محکم است و برای افرادی چون معصومین یا فرشتگان، همه‌ی آیات قرآن در احکام و اتقان خود، ثابت هستند. اما برای بشر غیر معصوم، هم‌چون کفی که بر روی آب خالص قرار می‌گیرد، متشابهات شکل گرفته که با ارجاعشان به محکمات، آن‌ ها نیز محکم گشته و برطرف می‌گردند.)، متشابه گویند. آیات متشابه، آیاتی‏اند که از جهت لفظ یا معنا به غیر خود (الفاظ و معانی ناصواب) می‏مانند، از این ‏رو تفسیرشان دشوار است.[۲۰۲]
«متشابه» اگر وصف برای قرآن باشد: (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ… )(زمر/۲۳) به این معناست که همه‌ی آیات وحی در تأمین هدف واحد، هماهنگ و همگون‏اند و اگر در برابر محکم باشد، وصف برای بعضی آیات است که معنای آن‏ها به غیر می‏ماند.»[۲۰۳]
«تشابه امری لفظی نظیر عموم یا اطلاق و اجمال نیست که اگر شخصی بدون توجّه به مخصّص و مقید، به آن‌ ها عمل کند فتنه‏ای ایجاد نشود؛ قرآن کریم ویژگی تشابه را فتنه‏انگیزی می‏داند. نیز سخنی که اجمال داشته باشد نمی‏تواند متشابه باشد چون در مطلبی ظهوری ندارد تا مورد پیروی قرار گیرد و اگر ظهوری نداشت فتنه‏انگیز هم نخواهد بود. پس تشابه صفت لفظ نیست و از همین‌جا روشن می‏شود که رابطه‌ی محکم و متشابه، از سنخ رابطه‌ی قرینه و ذوالقرینه نیست که آیات محکم قرینه‏ای باشند برای آیات متشابه؛ بلکه رابطه‏ای معنایی خواهد بود، معنای محکمات، معنای متشابهات را سامان می‏بخشد به گونه‏ای که دیگر زمینه‏ای برای فتنه‏انگیزی و اضطراب باقی نمی‏گذارد. متشابه در مقابل محکم قرار دارد و محکم چه یک معنا داشته باشد یا چند معنا، موجب شبهه نمی‌شود. اما متشابه خواه دارای یک معنا باشد یا چند معنا، موجب شبهه می‌شود. زیرا مفهوم ظاهری آن شبیه حق است ولی حق نیست. بنابراین تقابل محکم و متشابه در القای شبهه یا عدم القای آن است نه در بساطت و ترکیب.»[۲۰۴]
بنابراین هر دو دانشمند با توجه به اختلاف در تعابیرشان، معنای واحدی برای احکام و تشابه اتخاذ نموده و هر دو تقابل محکم و متشابه را در القای شبهه و عدم القای آن می‌دانند.

 

 

 

 

۳-۲-نسبت تشابه و ابهام از دیدگاه آیت‌الله معرفت

 

از آن‌جا که آیت‌الله معرفت به صورت گسترده به تفاوت این دو واژه پرداخته‌اند، این مطلب را به نقل از ایشان می‌آوریم:
«تفاوت بین «متشابه» و «مبهم» پوشیده و پنهان نیست، زیرا «مبهم» به وسیله‌ی تفسیر، واضح و روشن مى‏شود و متشابه نیازمند تأویل است، مانند بیشتر آیاتى که درباره‌ی آفرینش و تقدیر و صفات و افعال است. بنابراین، متشابه در اصطلاح قرآن، لفظى است که وجوه متعددى از معانى و مفاهیم را دربر دارد و مورد شک و شبهه است و از این رو، همان‌طور که مى‏توان آن را به وجهى صحیح تأویل کرد، به وجهى نادرست نیز قابل تأویل است. و به همین دلیل، این موضوع، دست‌آویز مفسدان قرار گرفته تا به منظور فتنه انگیزى، متشابهات را بر وفق اهداف گمراه کننده‌ی خود تأویل کنند. پس روشن می‌شود که نسبت بین متشابه و مبهم، عموم و خصوص من وجه است و نه عموم و خصوص مطلق. در تفاوت بین آن دو نیز باید دانست که نسبت میان آن‌ ها به موارد زیر قابل تقسیم است:
الف)آیه‌ی «متشابه» گاهى مبهم نیز هست. مانند: (فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء… )(انعام/۱۲۵)؛ پس هرکه را خدا هدایت او خواهد، قلبش را به نور اسلام روشن و منشرح گرداند و هرکس را خواهد گمراه نماید، دل او را از پذیرفتن ایمان، تنگ و سخت تنگ گرداند، که گویى مى‏خواهد از زمین بر فراز آسمان رود؛ این آیه، هم از متشابهات است و هم مبهم مى‏باشد. تشابه آن، از جهت نسبت دادن گمراه کردن، به خداوند، و ابهام آن از نظر چگونگى ایجاد گشادگى و تنگى سینه و وجه تشبیه به صعود به سوى آسمان است.
ب)آیه‌ای که متشابه است اما مبهم نیست: گاهى متشابه از نظر ظاهر عبارت، داراى ابهام نیست و تشابه، از معناى والا و عالى آن سرچشمه مى‏گیرد و علت آن این است که معناى کلام ذاتاً در سطحى متعالى قرار دارد. از این رو عامه‌ی مردم تصور مى‏کنند که چنین عبارتى داراى معنى و مفهومى روشن است، در حالی‌که معنى و مفهوم آن در نهایت ابهام است. مانند آیه‌ی (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى )(طه/۵)؛ که تصور عامه‌ی مردم از این آیه، این است که خداوند بر روى یک کرسى و صندلى نشسته است، و غیر از این مفهومى که از ظاهر عبارت فهمیده مى‏شود، مفهوم دیگرى ندارد.
ج)آیه‌ای که مبهم است اما متشابه نیست: گاهى نیز، آیه‏اى مبهم است و از متشابهات نیست. فهم چنین آیه‏اى بیشتر نیازمند تفسیر است، تا آن‌که نیازمند تأویل باشد. مانند آیه‌ی (وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَهِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَـؤُلاء… )(بقره/۳۱)؛ خداوند تمام اسماء را به آدم آموخت، سپس آن‌ ها را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت مرا از نام‌هاى این‌ها خبر دهید. چنین آیه‏اى نیازمند تفسیر است تا به ابهام‌هایى که در ظاهر عبارت وجود دارد پاسخ دهد و بگوید: تعلیم این اسماء که خداوند در برابر فرشتگان بدان مباهات مى‏کند چگونه انجام گرفته است؟ این اسماء چیست که یک‌بار ضمیر مؤنث و دیگر بار ضمیر جمع مذکر به آن بازمى‏گردد؟ و چگونه فرشتگان، در برابر این مباهات تسلیم شدند و براى همیشه به عجز و قصور خود اعتراف کردند؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:06:00 ب.ظ ]




در متون روایی و فقهی این تفکیک بیان نشده است.
تحقیق - متن کامل - پایان نامه

 

    1. از منظر پزشکی قانونی کوتاهی اندام پس از شکستگی در صورتیکه کمتر از ۲ سانتیمتر باشد نقص عضو محسوب نمی شود.

 

بنابراین بررسی تمامی استخوان ها و نیز تمامی صدمات وارد بر آن، مورد توجه این کتاب نبوده است. بیان شد که قانون نیز در برخی موارد با توجه به وجود منابع روایی و فقهی قوی سکوت کرده است. در مبحث بعد به بررسی قواعد و نظریه های فقهی موجود در مورد جبران صدمات وارد بر استخوان می پردازیم و در پایان نظر خود را برای حل کاستی‌های موجود در نحوه جبران صدمات وارد بر استخوان ارائه می دهیم.
سایر

 

    1. میزان دیه در شکستگی با فوت مجنی علیه قبل از گذشت دوران بهبودی:

 

نحوه تعیین خسارت شکستگی در فردی که به دنبال تصادف فوت می نماید چگونه است؟ آیا دیه شکستگی التیام یافته را باید داد یا معیوب التیام یافته و یا اینکه ارش داد؟
در مبحث مطرح شده ابتدا لازم است نظر کارشناس مورد وثوق بر امکان التیام شکستگی اخذ گردد و در صورتی که نظر کارشناس بر امکان التیام شکستگی در زمان معینی بود لکن مجنی علیه قبل از به پایان رسیدن این زمان فوت کند صور زیر محتمل است:
الف. ادعایی از طرف جانی بر بازگشت منفعت مطرح نشود که حکم به ثبوت دیه می شود مطلبی که قانون سال های ۶۱ و ۷۰ در مواد ۱۶۰[۴۸۶] و ۴۵۱[۴۸۷] به آن تصریح داشتند و در قانون فعلی به صراحت بیان نشده است.
ب. ادعای بازگشت منفعت توسط جانی شده و اولیاء مجنی علیه این مطلب را تصدیق کنند که در اینجا دیه منتفی و حکم به ارش می شود.
ج. جانی ادعای بازگشت منفعت را بنماید و اولیاء دم منکر بازگشت شوند که با توجه به اختلاف فتاوی در این مورد به بررسی آن می پردازیم:
اکثر قریب به اتفاق فقهاء[۴۸۸] در صورت فوت مجنی علیه قبل از سپری شدن زمان بازگشت منفعت قائل به پرداخت دیه به اولیاء مجنی علیه با ادای سوگند می باشند. مرحوم علامه حلی می‌فرمایند:
اگر مجنی علیه در مدت انتظار بهبود بمیرد و جانی ادعای بازگشت منفعت را کند و ولی مجنی علیه ادعای عدم بازگشت منفعت را، در اینجا قول ولی مجنی علیه با سوگند او مقدم است. [۴۸۹]
علت سوگند اولیاء مجنی علیه در اینجا اصل «البینه علی المدعی و الیمین علی المنکر» می‌باشد که با توجه به اینکه مرتکب جنایت مطابق مبحث مدعی بازگشت التیام بوده می‌بایست برای ادعای خود دلیل بیاورد و در صورتی که موفق به اثبات بازگشت نشود مطابق اصل مذکور با سوگند اولیاء مجنی علیه که منکر بازگشت التیام بوده دیه ثابت خواهد شد.
اما آنچه که در مقابل صراحت فتوی علامه حلی در حکم به نفع ولی مجنی علیه در عبارات سایر فقهاء دیده می شود استفاده از عباراتی همچون الأقوى[۴۹۰]، فالأحوط[۴۹۱]، فالظاهر[۴۹۲]، ففی عدم وجوب الدیه إشکال[۴۹۳]، فالأقرب[۴۹۴] در حکم به پرداخت دیه است و تصریح به فتوی نکرده اند.
دلیل فتوی به دیه را بنابر اصل عدم عود التیام دانسته اند[۴۹۵]. عده ای نیز به علت تعارض ۲ اصل برائت ذمه جانی از زائد و اصل عدم زوال با اصل عدم عود، حکم به عدم وجوب دیه را مشکل دانسته اند.[۴۹۶]
اما احتمالاتی که به علت آنها، فقها تصریح در فتوی در این مساله ندارند چیست؟
اصل برائت ذمه جانی و اصل عدم زوال بهبودی[۴۹۷]، عدم تحقق رفتن بهبودی بطور دائم با توجه به نظر خبره بر بازگشت[۴۹۸]، عدم تحقق ملاک دیه که عبارت است از رفتن بهبودی بطور دائم[۴۹۹] را می توان از ادله قول به عدم دیه دانست.
در برخی موارد مشابه این ماده حکم به عدم پرداخت دیه شده است. مثلاً در دندان صبی، اگر فردی آن را بکند، فی الحال دیه ثابت نمی شود بلکه تا زمانی که مانند آن دندان بروید، صبر می‌شود، حال اگر کودک در این اثناء بمیرد، در اینجا قائل به حکومت[۵۰۰] یا ارش[۵۰۱] شده اند و نه دیه. همچنین در مورد مو، زمانی که مجنی علیه قبل از اتمام یکسال انتظار بمیرد، دیه ثابت نمی‌شود زیرا اگر زنده می‌ماند احتمال در آمدن مو بود و در این حال حکومت ثابت است.[۵۰۲]
با توجه به حدیث وارده در باب دیه منافع در موردی فردی که ادعای رفتن بینایی خود را کرده، حضرت(علیه السلام) می فرمایند یکسال مهلت می دهیم و اگر بعد از آن بینایی برنگشت دیه به او تعلق می گیرد.[۵۰۳] حضرت(علیه السلام) مطلبی در مورد مرگ قبل از مهلت انتظار نزده‌اند و می‌بایست با توجه به موارد مشابه و اصول مذکور در این باب حکم این مورد را داد.
زیرا اگر حکم بر دیه نشود احتمال تهجم بر دماء می باشد و اگر حکم بر دیه بشود احتمال تهجم بر افراد پیش می آید.
با توجه به مطالب فوق، حال که کارشناس مورد وثوق حکم به احتمال بازگشت منفعت را بعد از مدت معینی کرده و با توجه به اینکه دیه به بهبودی زایل شده بطور دائمی تعلق می‌گیرد، می‌توان گفت قول به پرداخت دیه شکستگی التیام یافته به همراه ارش برای مدتی که شکستگی واق شده با قواعد و اصول سازگارتر است. زیرا نه حکم به بازگشت التیام داده ایم و نه حکم به زوال دائم التیام، بلکه بابت این زمانی که بهبودی از مجنی علیه زایل شده، او را مستحق می دانیم.

 

    1. بازگشت کامل التیام پس از دریافت دیه عدم التیام

 

فرضی در اینجا قابل تصور است که پس از پرداخت دیه توسط جانی، التیام زائل شده یا نقصان یافته بهبود موضوعی که قانون مطلبی را در مورد آن بیان نکرده است. اما مطابق با متون فقهی اگر بعد از اثبات زوال یا نقصان و دریافت دیه، منفعت فوت شده برگردد دیه بازگردانده نمی شود. حدیث در مورد فردی است که پس از دریافت دیه بابت جنایت منجر به ناشنوایی، شنوایی خود را مجدداً بدست آورده است و حضرت(علیه السلام) درباره او چنین حکم می کنند:: إِنْ کَانَ اللَّهُ رَدَّ عَلَیْهِ سَمْعَهُ لَمْ أَرَ عَلَیْهِ شَیْئاً[۵۰۴](اگر خداوند شنوائی را به او بازگردانده، چیزی بر او نیست). یا در حدیثی دیگر با موضوع مشابه می فرمایند: … قُلْتُ فَإِنَّهُ سَمِعَ بَعْدَ مَا أُعْطِیَ الدِّیَهَ قَالَ هُوَ شَیْ‏ءٌ أَعْطَاهُ اللَّهُ إِیَّاهُ[۵۰۵] (شنوایی چیزی است که خداوند به او عطا کرده است) مطابق حدیث دوم ضمیر در «علیه» در حدیث اول را به مجنی علیه بر می‌گردانیم.
احادیث فوق بیان می کند که خداوند بر فرد لطف کرده و شنوایی او را بازگردانده و چیزی بر عهده فرد نیست تا مجبور به بازگرداندن دیه باشد.
بنابراین می توان گفت در صورتی که پس از مدت تعیین شده توسط کارشناس برای امکان بهبودی استخوان، التیام بازنگشت و دیه شکستگی با عدم التیام پرداخت شد لکن پس از مدتی التیام بازگشت لازم نیست ما به التفاوت دیه بهبودی و عدم بهبودی به جانی بازگردانده شود.

 

    1. تعارض مواد ۵۶۸[۵۰۶]و ۵۶۹

 

ماده ۵۶۸ قانون جدید در خصوص شکستگی استخوان در صورت عدم بهبودی، رویکرد متناقضی با ماده بعدی خود داشته و مقرر نموده است: « در شکستگی عضوی که دارای دیه مقدر است، …. چنانچه با عیب و نقص اصلاح شود یا برای آن عضو دیه مقدری نباشد، ارش ثابت است مگر در مواردی که در این قانون خلاف آن مقرر شده باشد.» آن قسمت از ماده که مقرر داشته «چنانچه با عیب و نقص اصلاح شود …، ارش ثابت است» متعارض با صدر بند الف ماده ۵۶۹ است که دیه شکستگی را در حالت عدم بهبودی کامل، معادل یک پنجم دیه عضو قرار داده است. به عبارتی دیگر ماده ۵۶۸ بیان می دارد چنانچه شکستگی با عیب و نقص اصلاح شود یا برای آن عضو دیه مقدری نباشد، ارش ثابت است مگر در مواردی که در این قانون خلاف آن مقرر شده باشد. در اینجا لازم است ببینیم قانون در کدام موارد خلاف ماده ۵۶۸ حکم داده است. مطابق ماده ۵۶۹ دیه استخوان هر عضو دارای دیه مقدر در حالت عدم بهبودی کامل، معادل یک پنجم دیه عضو است و مطابق این ماده حکم تمامی موارد استثنا شده در ماده ۵۶۸ در یک قاعده بیان شده است بنابراین مستثنی منهی برای ماده ۵۶۸ باقی نمی ماند تا مطابق آن ماده حکم به ارش شود. ممکن است در مقام جمع این دو ماده گفته شود: اگر استخوان بشکند و خوب نشود یک پنجم دیه عضو دیه دارد و اگر کاملا خوب شود چهار بیست و پنجم دیه عضو دیه دارد و اگر ناقص خوب شود ارش دارد و البته این ارش باید رقمی مابین چهار بیست و پنجم و پنج بیست و پنجم باشد البته این توجیه با ظاهر ماده ۵۶۹ چندان سازگار نیست زیرا بر اساس ماده مزبور شکستگی یک پنجم دیه دارد مگر اینکه به صورت کامل بهبود یابد که در اینصورت چهار بیست و پنجم دیه خواهد داشت به این ترتیب بهبودی ناقص که از عنوان «بدون عیب درمان شدن» خارج است مشمول حکم کلی شکستگی استخوان است.
نتیجه اینکه با توجه به متون فقهی و روائی که بیان شد ماده ۵۶۸ اشتباهاً ویرایش شده است و ملاک عمل می بایست ماده ۵۶۹ باشد.
مبحث دوم: بررسی قواعد و نظریه‌های فقهی جبران صدمات مربوط به استخوان
در این مبحث به بررسی قواعد ذکر شده در متون روائی و فقهی می پردازیم. برخی از این قواعد به صورت نص در متون فقهی آمده و برخی با در کنار هم گذاردن احکام مشترکی در اکثریت استخوان ها بوده، از متون روائی اصطیاد شده است. در این میان برخی قواعد امکان اصطیاد آنها از متون روائی بوده که مورد توجه فقها قرار نگرفته است که سعی شده اضافه بر قواعدی که در پروپزال به آنها اشاره شده، به بررسی سایر قواعد نیز پرداخته شود.
نظریه فقهی بیانگر موضوعی است که دارای مصادیق زیادی بوده و بر تمامی مصادیق آن صادق می باشد مگر مواردی که استثنا شده باشد. در این مبحث به بررسی نظریه های فقهی بیان شده در دیه صدمات وارده بر استخوان می پردازیم. اما چرا عنوان نظریه را باید بر آن گذاشت و چرا این نظریه‌ها با عنوان «قاعده» مطرح نمی‌شود. با تتبع در متون فقهی در می‌یابیم که هیچیک از فقها مطالب بیان شده در تعیین دیه صدمات وارده بر استخوان را با عنوان «قاعده» مطرح نکرده‌اند در حالیکه در مانند اتلاف، ید و … فقها[۵۰۷] مطلب را با عنوان قاعده اتلاف و قاعده ید بیان کرده‌اند. این مطلب اشاره به همین نکته دارد که صدق عنوان قاعده بر این موارد صحیح نمی‌باشد. مرحوم صاحب جواهر از عنوان ضابط برای این موارد استفاده کرده‌اند. بنابراین همانگونه که برخی فقها معاصر به تفاوت «قاعده فقهی» و «نظریه فقهی» توجه داشته‌اند در اینباره مقرر داشته‌اند:
«نظریه عام را فقیه با ملاحظه وجوه مشترک میان احکام مختلف به دست مى‏آورد. به دیگر سخن، قاعده‏ فقهى‏ توسط شارع وضع یا خلق مى‏شود، در حالى که نظریه فقهى را فقیه با امعان نظر کشف مى‏کند. مثلا شرع مقدس مى‏گوید: «من اتلف مال الغیر فهو له ضامن» (هر کس مال دیگرى را تلف کند ضامن آن است) که یک قاعده‏ فقهى‏ است، ولى وقتى فقیه مى‏بیند که در عقد بیع، اجاره، نکاح و مانند این‏ها عقل و رشد معتبر است، آن‏گاه با دقت در این که این گونه شرایط مربوط به قصد انشا مى‏گردد، اذعان مى‏کند که جنون و صغر نیز موجب خلل در قصد هستند و لذا به این نظریه مى‏رسد که در کلیه اعمال حقوقى اهلیت معتبر است و لذا مى‏گوییم «نظریه اهلیت در عقود و ایقاعات».» [۵۰۸]
سنهورى در موضوعی دیگر، به عنوان نظریه توجه داشته و مى‏گوید:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:06:00 ب.ظ ]




از قرار معلوم، خرید آنی هم با احساسات منفی در ارتباط است و هم با احساسات مثبت. البته در اینجا هنوز صحبت از یک رابطه همبستگی است و نه بحث علیت. اما ساتو و ورپلنکن (۲۰۱۰) شواهدی تجربی از وجود روابط علی ارائه نموده‌‌اند. در این پژوهش ابتدا به‌کمک روش‌های بخصوصی[۶۶]به افراد، خلق مثبت، منفی و یا حنثی القا گردید. سپس به هر یک از افراد، پنج پوند وجه نقد داده‌شد و این امکان به آنان داده شد که قسمتی از این مبلغ را به خرید مواد غذایی در دسترس (شامل مواد غذایی ناسالم مثل اسنک) بپردازند. نتایج حاکی از تفاوت معنی‌دار افراد دارای خلق خنثی با افراد دارای خلق مثبت یا منفی بود. افراد دارای خلق خنثی، تنها ۳۷% ، افراد دارای خلق منفی ۴۹% و افراد دارای خلق مثبت ۵۹% مبلغ را به خرید محصولات ناسالم پرداختند.

۲-۱-۲-۴-۱-۳- درگیری ذهنی
یکی از مشکلاتی که بارها گزارش شده و بازاریابان با آن برخورد می‌کنند این است که مصرف‌کنندگان را وادارند اطلاعات مربوط به کالا یا خدمت را دریافت کرده، درک کنند و به خاطر آورند.
مصرف‌کنندگان اطلاعات را دریافت و سپس پردازش کرده تا در آینده و در مواقع لزوم (خرید کالا یا خدمت) از آنها استفاده کنند. یکی از عوامل موثر بر پردازش اطلاعات، میزان درگیری ذهنی مصرف‌کننده می‌باشد.
روش انتخاب مصرف‌کنندگان به گونه‌ای قوی، از نوع فرایند تصمیم‌گیری که آنها در آن درگیر هستند تاثیر می‌پذیرد. چنانکه مصرف‌کنندگان از رویکرد درگیری ذهنی بالا به جای رویکرد درگیری ذهنی پایین استفاده کنند انتخاب متفاوت خواهد بود
۲-۱-۲-۴-۱-۳-۱- تئوری اقدام مستدل
۲-۱-۲-۴-۱-۳-۲- قضاوت و فرایندهای انتخاب
این نظریه اولین بار در سال ۱۹۶۷ توسط آجزن و فیشبین ارائه شد. هدف این نظریه پیش‌بینی و درک عوامل تأثیرگذار انگیزشی بر رفتار فرد است. این نظریه از رشته روانشناسی بالینی نشأت گرفته است. از قرن نوزدهم روانشناسان اجتماعی نظریه‌هایی را برای نشان دادن این که چگونه طرز نگرش بر رفتار فرد تأثیر می‌گذارد، توسعه داده‌اند. فیشبین و آجزن نظریه عمل منطقی را در تلاش برای شناخت رابطه بین عقاید، طرز نگرش‌ها، مقاصد و رفتار، با در نظر گرفتن منطقی بودن افراد و پردازش اطلاعات برای رسیدن به یک تصمیم ارائه دادند. ساختار انتظار- ارزش نقطه آغازین این توسعه نظری است: افراد براساس باورهایشان نسبت به نتایج حاصل از رفتار خود و ارزش‌های همراه با آن نتایج رفتار می‌کنند (جکسون، ۲۰۰۵).
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
افراد باید مشخصات کالاهای مختلف را بررسی نموده، درباره آنها قضاوت کنند و سپس دست به انتخاب بزنند (کوهن و همکاران، ۱۹۹۰) در بررسی رفتار مصرف‌کننده بایستی عوامل فردی و اجتماعی غیرشناختی (مثل ارزش‌های درونی شده و تعهدات شخصی) نیز به عنوان عوامل تأثیرگذار بر تصمیم‌گیری مورد توجه قرار گیرد. بررسی فرایند قضاوت مصرف‌کننده نشان می‌دهد شدت تمایل مصرف‌کننده تحت‌ تأثیر دانش محصول، میزان اهمیت محصول برای فرد و تصویر ذهنی او از برند مزبور قرار خواهد گرفت. این مباحث به مصرف‌کننده کمک می‌کند تا قضاوت درستی انجام دهد و نسبت به انجام یک رفتار تمایل پیدا کند (کوهن
و همکاران، ۱۹۹۰). سیمونسون (۱۹۸۸) و بروکس (۱۹۸۵) نشان دادند افرادی که از دانش کمی درباره محصول برخوردارند ممکن است اطلاعات را اقتضایی انتخاب کنند درحالی‌که افراد با دانش بالا، معیارهای دریافت خاصی را بکار می‌گیرند. بروکس (۱۹۸۵) دریافت دانش اولیه، کارآیی جست‌و‌جوی بیرونی را با فراهم کردن امکان شناسایی یا حذف سریعتر گزینه‌های نامناسب بهبود می‌بخشد. اطمینان و ظرفیت نسبت به باورهای ویژگی برند، نحوه جست‌و‌جوی اطلاعات در یک انتخاب را مشخص می‌کند. دانش اولیه، اطمینان و فرایندهای کنترل حافظه بر فرایند جست‌و‌جوی اطلاعات اثر می‌گذارد و به توجه انتخابی به محرک‌های اطلاعاتی در هنگام انتخاب منجر می‌شوند (کوهن و همکاران، ۱۹۹۰).
استفاده قبلی از محصول، رفتار جست‌و‌جوی آتی را کاهش می‌دهد درحالی‌که دانش ذهنی افزایش رفتار جست‌و‌جو را پیشنهاد می‌کند.
۲-۱-۲-۴-۱-۳-۳- تعریف درگیری مصرف‌کننده با محصول
دانش خود- ادراکی بعنوان عامل مستقیم و مثبت برای تمایل خرید در مورد محصولات بادوام دارای برند اصل عمل می‌کند (بییان و همکاران، ۲۰۱۱).
زمانی‌که انگیزه برای دستیابی به هدف (احساسی، هیجانی، خشم، شهوت و سرگرمی) بالا باشد، مصرف‌کنندگان احتمالا تلاش محسوسی را به خرج دهند، چنین مصرف‌کننده برانگیخته‌ای ممکن است احساس کند که به نوعی درگیر شده است (آرنولد و رینولدز، ۲۰۰۳).
درگیری ذهنی مصرف‌کننده به عنوان اهمیت شخصی درک شده، یا علاقه مرتبط با اکتساب، مصرف و کنارگذاری کالا، خدمت یا ایده تعریف می‌شود. همانگونه که میزان درگیری ذهنی افزایش می‌یابد، مصرف‌کنندگان انگیزه بیشتری برای توجه، فهم و بازشکافی اطلاعاتی که در خرید یک کالا مهم است به دست می‌آورند. یک تعریف جهانی از درگیری ذهنی مصرف‌کننده ممکن است بدین صورت باشد:
“درجه اهمیت یا میزان علاقه‌ای که مصرف‌کننده به مطمئن بودن محصول دارد یا اهمیتی که یک نوع بخصوص کالا برای مصرف‌کنندگان براساس نیازهای ذاتی، ارزش‌ها و علایق آنها دارد” (اسپجل و همکاران، ۲۰۰۹).
مفهوم درگیری ذهنی از علوم اجتماعی گرفته شده است، کروگمان در سال ۱۹۶۵ برای اولین بار مفهوم درگیری را در بازاریابی بکار برد، او توضیح می‌دهد که مفهوم درگیری پایین چگونه بر پیام بازرگانی تلویزیونی تاثیر دارد (جونز و همکاران، ۲۰۰۳).
۲-۱-۲-۴-۱-۳-۴- ماهیت درگیری ذهنی
سطح درگیری از خیلی زیاد تا خیلی کم درجه‌بندی می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهد که درگیری ذهنی مصرف‌کننده تحت تاثیر شاخص‌های مرتبط با محصول، شاخص‌های شخصی مربوط به مصرف‌کننده و عوامل موقعیتی مربوط به تصمیم‌گیری خرید، می‌باشد (کینارد و کاپلا، ۲۰۰۶). به عبارتی ساده‌تر درگیری تابعی از شخص، محصول و موقعیت است. اصولا اصطلاحاتی از قبیل درگیری پایین یا بالای محصول لزوماً از نظر معنایی نادرست هستند. چون محصولات ذاتا درگیر یا غیر درگیر نیستند. تنها مصرف‌کنندگان می‌توانند درگیر باشند و درگیری محصول اساساً یک پاسخ مصرف‌کننده به محصول است. ارزش‌ها یا نیازهای فردی که موجب علاقه همیشگی به محصولات می‌شود با درگیری ذهنی در ارتباط هستند. ارزش‌ها، بازنمایی کلی نیازهای اساسی و اهداف فردی هستند که برای ارزیابی محصولات استفاده می‌شوند. در نتیجه ارزش‌ها، نگرش‌ها و گرایش‌ها، فرد را به سمت یک محصول و اهمیت محصول هدایت می‌کنند. ماکس ساترلند معتقدند در بسیاری از طبقات محصول دارای درگیری پایین، نام‌های تجاری مختلف، بسیار شبیه یکدیگرند و در پاره‌ای از اوقات تقریباً یکسان‌اند. برای مصرف‌کننده چندان اهمیتی ندارد که کدام یک از این محصولات را بخرد. در چنین طبقه‌ای با درگیری کم است که تاثیرات تبلیغ می‌تواند به بیشترین حد خود برسد (ساترلند، ۱۳۸۰، ۳۱). همچنین در مورد محصولات کاملا درگیرکننده، بیشترین اثر تبلیغ، بر اتخاذ تصمیم نهایی نیست، بلکه متوجه آن است که آن نام تجاری نیز مدنظر قرار گیرد (همان منبع، ۳۵).
زمانی که مصرف‌کننده، قصد انجام کاری را دارد تا نیازش را برآورده سازد، از انگیزه لازم برای دریافت و پردازش هر‌گونه اطلاعاتی در راستای هدف خود برخوردار است. در‌حالی‌که فرد دیگری ممکن است خود را برای دستیابی به همان اطلاعات به زحمت نیاندازد، زیرا به نظر او این اطلاعات با نیازش ارتباطی ندارد (کندسری ، ۱۳۸۹).
۲-۱-۲-۴-۱-۳-۵- طبقه‌بندی درگیری ذهنی
در واقع افراد مختلف ممکن است بطور غریزی سطوح مختلفی از درگیری با یک محصول خاص را تجربه کنند. هایگی و فیک، درگیری با محصول را بعنوان رابطه شخصی کالا با مصرف‌کننده منفرد معرفی کرده‌اند. زایکوفسکی (۱۹۹۰) معتقد است ارزش‌ها، اهداف زندگی و تم زندگی مصرف‌کننده بر درگیری محصول تأثیر می‌گذارد (کوئان و همکاران، ۲۰۱۰).
درگیری ذهنی می‌تواند به سه دسته درگیری ذهنی با تبلیغات، درگیری ذهنی با محصول، درگیری ذهنی خرید تقسیم‌بندی شود. برای درک تفاوت بین این سه درگیری، علاوه بر این آنها می‌توانند به درگیری موقعیتی، درگیری محتمل و درگیری واکنشی تقسیم شوند.
کروکان می‌گوید که درگیری با تبلیغات به عنوان فهمیدن سطح درگیری ذهنی مصرف‌کننده یا واکنش بعد از دریافت اطلاعات از تبلیغات، بر نگرانی مصرف‌کننده درباره اطلاعات تبلیغات بنا شده است.
درگیری محصول متفاوت از درگیری خرید است. درگیری خرید می‌تواند بصورت ارتباط فعالیت‌های خرید با فرد در نظر گرفته شود. از طرف دیگر، درگیری محصول، ارتباط مشاهده شده طبقه محصول با فرد را در یک مبنای مداوم منعکس می‌کند، بعنوان مثال، فرد ممکن است با یک طبقه محصول (مثل ماشین‌) یا با یک نام و نشان تجاری خاص (مثل ولوو) بسیار درگیر شود ولی دارای یک سطح بسیار پایینی از درگیری با فرآیندهای خرید باشد. بالعکس فرد ممکن است سطح نسبتا پایینی از درگیری با یک طبقه محصول (مثل جین) داشته باشد اما دارای سطح بالایی از درگیری خرید باشد که احتمالا بخاطر این است که فرد دوست دارد دوستی را تحت تأثیر قرار دهد و یا پولی را پس‌انداز کند.
درگیری با خرید به نگرانی مصرف‌کننده در مورد تصمیم‌گیری خرید و فعالیت خرید کردن بر می‌گردد.
درگیری محتمل، نشان دهنده واکنش یک فرد به رفتار محیطی خاص می‌باشد. هاستون و روس‌چیلد نشان می‌دهند که درگیری محتمل از دو منبع ،سیستم قدردانی ذهنی مصرف‌کننده از یک مفهوم محصول به یک مصرف‌کننده (و یا تجربه مصرف‌کننده در استفاده از محصول در گذشته) سرچشمه می‌گیرد.
درگیری موقعیتی به زمانی بر می‌گردد که یک مصرف‌کننده قصد دستیابی به اهداف خارجی در مورد خرید محصول و یا تقاضای آن را دارد یا یک نگرانی موقتی در مورد محصول دارد. بعد از این‌که مصرف‌کننده به هدفش رسید، درگیری‌اش با موقعیت، فورا کم خواهد شد.
۲-۱-۲-۴-۱-۳-۶-تاثیر درگیری ذهنی محصول بر تصمیم‌گیری خرید
درگیری واکنشی ترکیبی از درگیری موقعیتی و محتمل است که باعث ایجاد یک شرایط ذهنی در مورد بعضی چیزها می‌شود.
فریدمن و اسمیت در تحقیقات‌شان در مورد خدمات کشف کردند که زمانی که مصرف‌کنندگان می‌خواهند یک خدمت را انتخاب کنند، درگیری ذهنی آنها افزایش می‌یابد و آنها برای یافتن اطلاعات بیشتری تحقیق می‌کنند.
گلداسمیت و امرت گزارش دادند که درگیری با محصول یک نقش مهم را در رفتار مصرف‌کننده بازی می‌‌کند. وقتی که سطح درگیری ذهنی مصرف‌کننده افزایش می‌یابد، مصرف‌کننده برای یافتن اطلاعات بیشتر جست‌و‌جو خواهد کرد (نیز و تیلور، ۱۹۹۴).
محققان رفتار مصرف‌کننده معتقدند که درگیری ذهنی یک متغیر میانی در یک فرایند تصمیم‌گیری خرید می‌باشد. پیشینه درگیری ذهنی نشان می‌دهد، هنگام تصمیم‌گیری، افراد با درگیری ذهنی بالا در مقایسه با افراد با درگیری ذهنی پایین، از معیارهای بیشتری استفاده می‌کنند، برای بدست آوردن اطلاعات بیشتری تحقیق می‌کنند، گزینه‌های کمتری را می‌پذیرند، وارد جزئیات بیشتری می‌شوند، می‌خواهند در مورد قوت و ضعف گزینه‌های ممکن با بیشترین جزئیات بدانند و در برابر تغییر نگرش‌های‌شان بیشتر مقاومت می‌کنند (ادگت و کولن، ۱۹۹۲).
تحقیقات نشان می‌دهد زمانی‌که درگیری با محصول بالاست، فرایند تصمیم خریدار از طریق تصمیم‌سازی توسعه یافته، مجموعه‌ای از مراحل منطقی شامل جست‌و‌جوی اطلاعات و ارزیابی معیارها را طی می کند (بییان و همکاران، ۲۰۱۱).
درگیری با محصول می‌تواند بر فرایند تصمیم‌گیری مرتبط با یک محصول، شدت جست‌و‌جوی اطلاعات، زمان اختصاص یافته به انطباق با محصول، رفتار مؤثر بر گرایش‌های مشتری و ترجیحات وی در رابطه با محصول، ادراک فرد از سایر گزینه‌ها در همان طبقه محصول و وفاداری به برند تأثیرگذار باشد. سطح درگیری محصول در میان افراد بوسیله دانش عینی محصول نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد. مطالعات نشان می‌دهد دانش محصول مصرف‌کنندگان به همراه افزایش نرخ درگیری محصول، افزایش خواهد یافت (تئانی، هراتی و همکاران، ۲۰۱۰).بنابراین سطوح درگیری می‌توانند بر پردازش اطلاعات، تصمیم‌گیری و واکنش به تبلیغات تاثیر بگذارد.
این مطلب به بازاریابان پیشنهاد می‌کند که سطح درگیری ذهنی مصرف‌کننده بر انتخاب انواع پیشنهادهای بازاریابی به وسیله شرکت‌ها و بنگاه‌ها تاثیر می‌گذارد (ادگت و کولن، ۱۹۹۲).
۲-۱-۲-۴-۱-۳-۷-تصویر ذهنی
سطح درگیری مصرف‌کننده در فرایند‌های تصمیم‌گیری خرید، مورد توجه بازاریابی عمومی در دو مورد تشویق‌کننده بودن و تاثیر‌گذار بودن آن بر نگرش و رفتار مصرف‌کننده قرار گرفته است. همچنین درگیری ذهنی مصرف‌کننده خودش را به صورت یک متغیر کلیدی برای توضیح بعضی از واکنش‌های مصرف‌کنندگان به محرک‌های بازاریابی نشان داده‌است. مشتریان از تداعیات برند برای کمک به پردازش، سازماندهی و بازیابی اطلاعات در ذهن و اتخاذ تصمیم خرید استفاده می‌کنند (یون و فابر، ۲۰۰۰).
تداعیات ذهنی از برند می‌توانند در اثر ارتباط میان آن برند و سایر موجودیت‌ها و هویت‌ها، تداعیات ذهنی فرعی را در ذهن مشتری ایجاد کنند (کلر، ۲۰۰۳). برند یا نام تجاری به گونه‌ای انتخاب می‌شود تا در ذهن مشتری باقی بماند، با این برند زندگی کند و همواره آن را به خاطر بیاورد (کاتلر، ۱۳۸۴). برندسازی با ایجاد یک ساختار ذهنی به مصرف‌کنندگان کمک می‌کند تا دانش خود را در مورد محصولات و خدمات سازماندهی کنند و در نتیجه تصمیم‌گیری برای آنها ساده‌تر می‌شود (کلر، ۲۰۰۳).
تصویر برند، نحوه ادراک برند توسط مشتریان و مجموعه‌ای‌ از تداعیات برند در ذهن مشتری را نشان می‌دهد (بییان و همکاران، ۲۰۱۱). کلر (۱۹۹۳) و لانزا (۲۰۰۱) تصویر برند را ادراک کلی مصرف‌کننده در اثر شناسایی محصول، خصوصیات آن و سایر برندهای مرتبط تعریف می‌کنند (لین، ۲۰۰۸). به عقیده فلدویک، افراد از کوچک‌ترین تعاملات و خاطره‌هایشان از یک نام تجاری تصویری در ذهن خود می‌سازند (میلر و همکاران، ۲۰۰۸). اسلائر و آلبا معتقدند که تداعیات برند ممکن است جست‌و‌جوی مصرف‌کنندگان برای سایر انواع اطلاعات لازم برای تصمیم خرید را مسدود نماید (گیل و.همکاران، ۲۰۰۷). رینولدز معتقد است تصویر، یک سازه ذهنی است که توسط مصرف‌کننده و براساس برخی برداشت‌های انتخابی در میان انبوهی از برداشت‌ها توسعه می‌یابند، این امر از طریق یک فرایند خلاقانه رخ می‌دهد که در آن این برداشت‌های انتخابی شفاف، مزین و مرتب می‌شوند (سونداه جونیور و همکاران، ۲۰۰۷) همسوسازی این تصاویر خلاقانه با یکدیگر و تشکیل یک تصویر برند واحد می‌تواند تصویر برند مطلوب و آنچه در اذهان مشتریان می‌گذرد، را بر یکدیگر منطبق سازد (دداوگلو و همکاران، ۲۰۰۹).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:05:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم