تعابیر بازگو کننده‌ی اسباب نزول

 

 

 

 

 

 

هر دو دانشمند، به بحث مستقل نپرداختند، اما در بررسی‌های خود از روایات اسباب نزول، از این مورد غافل نبوده‌اند
تحقیق - متن کامل - پایان نامه

 

 

 

فواید شناخت اسباب نزول

 

 

رفع ابهام یا اشکال در لفظ یا معنای آیات

 

 

گزینش مناسب‌ترین احتمال در تفسیر آیات

 

 

با توجه به اختلاف در تعابیر، دیدگاه هر دو دانشمند یکسان است

 

 

 

موضوع

 

 

دیدگاه آیت‌الله معرفت

 

 

دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی

 

 

تطبیق

 

 

 

عمومیت لفظ یا خصوص سبب

 

 

اعتبار به گستردگی لفظ است

 

 

حجیت عموم لفظ، نه خصوص سبب

 

 

با توجه به اختلاف در تعابیر، دیدگاه هر دو دانشمند یکسان است

 

 

 

 

 

جمع‏بندی دیدگاه‌های آیت‌الله معرفت و آیت‌الله جوادی آملی در بحث «اسباب نزول»

 

هر دو دانشمند با توجه به اختلاف در تعابیر، معنای واحدی برای اسباب نزول بیان داشته و به اهمیت جایگاه آن در پژوهش‌های قرآنی اذعان کرده‌اند.
آیت‏الله معرفت، بین سبب نزول و شأن نزول تفاوت قائل است و شأن را أعم از سبب می‏داند؛ اما آیت‏الله جوادی آملی، این دو را مترادف دانسته و در کنار بیان اهمیت اسباب نزول در تفسیر، به ضرورت آشنایی مفسر با فضا و جوّ نزول نیز تأکید می‌کند.
آیت‏الله معرفت، با استناد به آیه‌ی ۱۲۲ از سوره‌ی توبه، بر حجیت گفتار صحابه در تفسیر و اجتهادشان صحه گذاشته و در جای دیگر، تعبد و تسلیم در برابر نظرات ایشان را بدون دلیل می‌داند، اما آیت‌الله جوادی آملی، ضمن بحثی مفصل پیرامون نقش روایات در فهم قرآن، از معدود کسانی است که به بحث پیرامون عدم حجیت روایات غیر معصوم پرداخته و ارزش آن‌ ها را در حد نقل تاریخی می‌داند. هر دو دانشمند، راه دست‌یابی به اسباب نزول را از طریق روایات متواتر، با سند صحیح متصل به معصوم، می‌دانند.
هر دو دانشمند، به بحث مستقل پیرامون «تعابیر بازگو کننده‌ی اسباب نزول» نپرداخته‌اند، اما در بررسی‌های خود از روایات اسباب نزول، از این مورد غفلت نورزیده‌اند. هرچند دو دانشمند، به بحث مستقل پیرامون «فواید شناخت اسباب نزول» نپرداخته‌اند، اما به نظر می‌رسد، تأکید ایشان بر اهمیت شناخت اسباب نزول در فهم مقاصد و مفاهیم آیات، ناظر به فایده‌ی مهم اسباب نزول است.
هر دو دانشمند، در جای جای آثارشان، در بررسی روایات اسباب نزول، در هنگام برخورد با اسباب نزول‌های متعدد، عموم لفظ را ملاک می‌دانند، نه خصوص سبب را.

 

 

 

 

 

فصل سوم: بررسی تطبیقی دیدگاه‌های آیت‌الله معرفت و آیت‌الله جوادی آملی در بحث «محکم و متشابه»

 

 

 

 

 

مقدمه فصل

 

هر متنی که به همراه نویسنده‌اش نباشد، چه‌بسا نتواند مراد و مقصود او را به مخاطب ابلاغ نماید. حال این ویژگی را یا نویسنده خود به متن داده است تا مثلاً مخاطب را به جهات مختلف مفهوم متن آشنا سازد و یا مثلاً او را بفریبد و منحرف نماید. نیز ممکن است این ویژگی در بستر زمان به وجود آمده باشد و یا به خاطر گستردگی مفاهیم و محدود بودن الفاظ به ضرورت ایجاب شده باشد. البته این ویژگی هر متنی است و قرآن کریم نیز متن است، متنی مقدس که از این ویژگی مبرا نیست. پس این دیدگاه قابل ارائه است که خالق این متن یعنی خدای متعال به منظور بهره‌بری بیشتر مخاطب، الفاظ و عبارات قرآنی را به صورتی خاص ایجاد کرده است و یا قرآن کریم به جهت گستردگی مفهوم آن و محدودیت لفظ عربی دچار چند مفهومی گشته و متشابه شده است.
در میان قواعد فهم قرآن، مسائل مربوط به «محکم و متشابه»، جایگاه ویژه‌ای دارد. بیان سخن از محکم و متشابه، ویژه‌ی قرآن و حتی زبان عربی نیست و گویندگان و نویسندگان ـ به هر زبان ـ می‌توانند همه یا بخشی از سخن خود را به صورت محکم یا متشابه بیاورند؛ ولی به لحاظ تأثیر این قاعده در فهم آیات و تأکید خاص قرآن بر آن، در زمره‌ی قواعد ویژه‌ی فهم قرآن جای می‌گیرد. از آن‌جا که خاستگاه این بحث در خود قرآن کریم است، دانشمندان علوم قرآنی و مفسران به بحث و بررسی این دانش قرآنی ذیل آیه‌ی ۷ از سوره‌ی آل عمران پرداخته‌اند: ( (هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ) او کسى است که این کتاب (آسمانى) را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات «محکم» (صریح و روشن‏) است که اساس این کتاب مى‏باشد (و هرگونه پیچیدگى در آیات دیگر، با مراجعه به این‌ها، برطرف مى‏گردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است (آیاتى که به‌ خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى‏رود ولى با توجه به آیات محکم، تفسیر آن‌ ها آشکار مى‏گردد.) اما آن‌ ها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏انگیزى کنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسیر (نادرستى) براى آن مى‏طلبند در حالى‌که تفسیر آن‌ ها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‏دانند. (آن‌ ها که به دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه‌ی آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهى هستند،) مى‏گویند: «ما به همه‌ی آن ایمان آوردیم، همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمى‏شوند (و این حقیقت را درک نمى‏کنند).[۱۹۱]

 

 

 

 

۳-۱-تعریف «محکم و متشابه»

 

با توجه به بررسی معنای لغوی و اصطلاحی «محکم و متشابه» در فصل اول، به بررسی و تطبیق دیدگاه آیت‌الله معرفت و آیت‌الله جوادی آملی در تعریف «محکم و متشابه»، می‌پردازیم.

 

۳-۱-۱-تعریف «محکم و متشابه» در دیدگاه آیت‌الله معرفت

 

«اِحکام در قرآن به سه معنا به کار رفته:
۱٫استوار بودن گفتار یا کردارى که راه خلل و شبهه در آن بسته باشد. در مقابلِ‏ آن، متشابه قرار دارد، گفتارى نارسا یا کردارى شبهه انگیز.
۲٫پایدار و ثابت‏بودن، در مقابل ناپایدار. احکام ثابته در شریعت را محکم‏ گویند، در مقابل احکام منسوخه. چنان‌چه در باب ناسخ و منسوخ، اصطلاح‏ «احکام‏» به کار مى‏رود و بر آیات غیر منسوخه ‏«محکمه‏» گفته مى‏شود.
۳٫اتقان و دقت در عمل یا گفتار، که بر اساسى متین و مستحکم استوار بوده‏ باشد، آن را محکم یا مستحکم گویند. چنان‌چه در سوره‌ی هود آمده: (الَر کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ )(هود/۱) آیات قرآنى تماماً حساب شده و با کمال دقت و بر پایه‏اى مستحکم استوار گردیده، آن‌گاه در بخش‏هاى گوناگون بر پیامبر اسلام‏ نازل گردیده است.
احکام ـ به معناى سوم ـ تمامى آیات قرآن را دربر مى‏گیرد و به معناى دوم، مخصوص آیات غیر منسوخه است. به معناى نخست صرفاً در مقابل آیات متشابهه‏ به کار رفته است.
محکم ـ در مقابل متشابه ـ به معناى استوار و خلل ناپذیر، از ریشه‌ی ‏«حکم ـ حکما» به معناى ‏«منع ـ منعا» گرفته شده است و معناى بازداشتن و جلوگیرى از هرگونه ‏اخلال‌گرى و تباهى را مى‏رساند. بدین جهت دهانه‌ی اسب (لگام) را در لغت عرب‏ «حکمه الفرس‏» گویند، زیرا لگام او را از سرکشى و ناهموارى در حرکت ‏باز مى‏دارد.
تشابه نیز در قرآن به دو معنا به کار رفته:
۱٫همانند و یکسان بودن، چنان‌چه در سوره‌ی زمر مى‏خوانیم: (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ…) (زمر/۲۳)، خداوند بهترین گفتار را فرو فرستاده و آن نوشته‏اى است (سر تا پا) یکسان و یکنواخت (در نیرومندى ‏بیان و استوارى گفتار) و قابل تکرار در تلاوت. آنان که از پروردگارشان مى‏هراسند، اندام بدنشان از آن به لرزه مى‏افتد. این خود دلیل بر آن است که از نزد خداوند فروفرستاده شده و سخن بشرى نیست، زیرا اگر گفتارى همانند گفتار آدمیان بود، هر آینه در آن اختلاف و دگرگونى به چشم مى‏خورد: (أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا )(نساء/۸۲).
۲٫شبهه انگیز بودن، چنان‌چه گفتار یا کردارى ـ بر اثر احتمالاتى چند ـ شبهه‏برانگیز باشد و مقصود پنهان گردد. در سوره‌ی بقره آمده: (…إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا… )(بقره/۷۰) گاوى‏ که دستور ذبح آن صادر گشته اکنون براى ما ـ بنى اسرائیل ـ مایه‌ی شبهه گردیده و روشن ‏نیست که مقصود، کشتن یک گاو معمولى است‏ یا آن‌که در پس پرده‌ی این دستور، رازى نهفته که ما از آن آگاهى نداریم. در آیه‌ی ۷ سوره‌ی آل عمران‏، «متشابهات‏» به همین معنا به کار رفته است. برخى آیات، بر اثر وجوه محتمله، ظاهرى شبهه انگیز به خود یافته، دست‏خوش کج‌اندیشان قرارگرفته تا با تأویل بردن آن‏ها مایه‌ی فتنه گردند و مردم ساده لوح را از راه به در برند.
تشابه از ریشه‌ی‏ «شبه‏» اسم مصدر، به معناى‏ «مثل و همانند» یا «شبه‏» مصدر، به معناى همانند بودن گرفته شده است، که این همانندى مایه‌ی شبهه گردد، زیرا حقیقت پنهان گردیده، حق و باطل به هم آمیخته مایه‌ی اشتباه حق به باطل شده است، لذا یک گفتار یا یک کردار حق‌گونه به صورت باطل جلوه‏گر گردیده است. اصطلاحاً در تعریف آن گفته‏اند: «ما لا ینبى‏ء ظاهره عن مراده، آن‌چه ظاهر آن ‏مراد واقعى‏اش را ارائه ندهد». یعنی نارسایى لفظ یا عمل موجب گردد که حقیقت و واقع ‏آن آشکار نباشد. این تعریف خود نارسا است، زیرا شامل مبهمات نیز مى‏گردد که نیاز به تفسیردارند نه تأویل. متشابه باید علاوه بر نارسایى و ابهام، مایه‌ی شبهه و اشتباه نیز باشد.
راغب اصفهانی از واژه‌ی «متشابه»، تعریف بهتری دارد: «و المتشابه من القرآن ما أشکل تفسیره لمشابهته بغیره؛ متشابهات قرآن آن باشد که تفسیر آن مشکل آید، زیرا نمود آن‌چه هست را ندارد و به چیز دیگر شباهت ‏دارد». لذا در مورد قرآن، آن چیز دیگر جز ضلالت و گمراهى نباشد، فماذا بعد الحق‏ إلا الضلال.[۱۹۲] پس کلام حق (قرآن کریم) هرگاه نمودى جز حق داشته باشد و به باطل ‏مى‌ماند، آن را متشابه گویند. طبق این تعریف، تشابه ـ در آیات متشابهه ـ تشابه حق و باطل است که سخن ‏حق‌گونه‌ی خداوند، باطل‌گونه جلوه‏گر شود.
لذا تشابه علاوه بر آن‌که بر چهره‌ی لفظ یا عمل، پرده‏اى از ابهام مى‏افکند، موجب شبهه نیز مى‏باشد. بدین ترتیب هر متشابهى هم به تفسیر نیاز دارد که رفع ‏ابهام کند و هم به تأویل نیاز دارد تا دفع شبهه کند. لذا تأویل نوعى تفسیر است که ‏علاوه بر رفع ابهام، دفع شبهه نیز مى‏کند. بنابراین مورد تأویل نسبت به تفسیر، أخص مطلق است. هر کجا تأویل باشد، تفسیر نیز هست. تفسیر، در مورد مبهمات است که در محکم و متشابه هر دو وجود دارد و تأویل، صرفاً در متشابه است که هم ابهام دارد و هم تشابه.»[۱۹۳]
ایشان می‌افزاید: «شبهه آن است که به جهت وجود شباهت بین دو چیز، یکی از دیگری تمییز داده نشود (چه شباهت عینی باشد و چه معنوی). متشابه در قرآن کلامی است که به دلیل مشابهت لفظی یا معنوی‌اش به چیز دیگر، تفسیر آن مشکل گردیده است. فقها می‌گویند متشابه چیزی است که ظاهرش خبر از باطنش نمی‌دهد و گویای مرادش نمی‌باشد. «اشتباه» نیز به جهت مشابهت دو یا چند چیز به یک‌دیگر رخ می‌دهد. بنابراین متشابه در اصطلاح قرآن، لفظی است که احتمال چندین معنا در آن وجود دارد. به همین جهت در آن شک و شبهه ایجاد می‌گردد و همان‌گونه که امکان تأویل صحیح آن وجود دارد، احتمال تأویل فاسد نیز در آن می‌رود و همین احتمال باعث گشته است تا منحرفان درصدد تأویل آن متناسب با اهداف خویش برآیند.»[۱۹۴]

 

۳-۱-۲-تعریف «محکم و متشابه» در دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی

 

آیت‌الله جوادی آملی ابتدا به بیان نقل و نقد نظریات در معنای محکم و متشابه از بیان استادشان، علامه طباطبایی پرداخته‌اند.[۱۹۵]
««حکم»، منع کردن و بازداشتن برای اصلاح است، از این‏ رو زمام چهارپا را «حَکَمه» نامیده‏اند.[۱۹۶] اِحکام، استوار کردن و اتقان است. «أحکمت الشی‏ء» یعنی شی‏ء را متقن و استوار کردم.[۱۹۷] محکمات، آیات متقن و استواری‏اند که از ناحیه‌ی لفظ یا معنا شبهه‏ای بر آن‏ها عارض نمی‏شود.[۱۹۸]
محکم، گاهی در مقابل متشابه است: (…مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ… )(آل‌عمران/۷) و «محکمات» آیاتی هستند که در دلالتشان ابهامی نیست، چون یا صریح‏اند و احتمال خلاف در آن‏ها نیست؛ یا ظاهرند و به احتمال خلافشان اعتنایی نیست؛ و زمانی محکم در برابر مفصّل است: (الَر کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ )(هود/۱) اِحکام در برابر تفصیل، یعنی آیات قرآن که همه متقن‏اند، به صورت سوره سوره و آیه آیه از هم جدا شده‏اند، محکم در این آیه به معنای بسیط و غیر مفصل است، نه در مقابل متشابه.»[۱۹۹]
«اصل جامع در کلماتی مانند «حکم»، «حکمت»، «حکومت» و «محکم»، همان اتقان و استواری است و آیات محکم یعنی آیاتی که در دلالت خود استحکام دارند و ابهام و تردیدی در دلالتشان وجود ندارد و این آیات در دلالت بر معنای خاص یا صریح است و احتمال خلاف آن معنای صریح وجود ندارد و یا ظاهر، و معنای خلاف ظاهر، ملغی و بی‏اعتبار است.»[۲۰۰]
««مشابهت»، همگونی در کیفیت و «مماثلت»، همانندی در ذات است.[۲۰۱] به آیاتی که در دلالتشان ابهام وجود داشته باشد، و هم‌چنین به آیاتی که غیر صریح‌اند و احتمال خلاف در آنان می‌رود (البته با توجه به نوع مخاطبین، وگرنه قرآن به تمامه محکم است و برای افرادی چون معصومین یا فرشتگان، همه‌ی آیات قرآن در احکام و اتقان خود، ثابت هستند. اما برای بشر غیر معصوم، هم‌چون کفی که بر روی آب خالص قرار می‌گیرد، متشابهات شکل گرفته که با ارجاعشان به محکمات، آن‌ ها نیز محکم گشته و برطرف می‌گردند.)، متشابه گویند. آیات متشابه، آیاتی‏اند که از جهت لفظ یا معنا به غیر خود (الفاظ و معانی ناصواب) می‏مانند، از این ‏رو تفسیرشان دشوار است.[۲۰۲]
«متشابه» اگر وصف برای قرآن باشد: (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ… )(زمر/۲۳) به این معناست که همه‌ی آیات وحی در تأمین هدف واحد، هماهنگ و همگون‏اند و اگر در برابر محکم باشد، وصف برای بعضی آیات است که معنای آن‏ها به غیر می‏ماند.»[۲۰۳]
«تشابه امری لفظی نظیر عموم یا اطلاق و اجمال نیست که اگر شخصی بدون توجّه به مخصّص و مقید، به آن‌ ها عمل کند فتنه‏ای ایجاد نشود؛ قرآن کریم ویژگی تشابه را فتنه‏انگیزی می‏داند. نیز سخنی که اجمال داشته باشد نمی‏تواند متشابه باشد چون در مطلبی ظهوری ندارد تا مورد پیروی قرار گیرد و اگر ظهوری نداشت فتنه‏انگیز هم نخواهد بود. پس تشابه صفت لفظ نیست و از همین‌جا روشن می‏شود که رابطه‌ی محکم و متشابه، از سنخ رابطه‌ی قرینه و ذوالقرینه نیست که آیات محکم قرینه‏ای باشند برای آیات متشابه؛ بلکه رابطه‏ای معنایی خواهد بود، معنای محکمات، معنای متشابهات را سامان می‏بخشد به گونه‏ای که دیگر زمینه‏ای برای فتنه‏انگیزی و اضطراب باقی نمی‏گذارد. متشابه در مقابل محکم قرار دارد و محکم چه یک معنا داشته باشد یا چند معنا، موجب شبهه نمی‌شود. اما متشابه خواه دارای یک معنا باشد یا چند معنا، موجب شبهه می‌شود. زیرا مفهوم ظاهری آن شبیه حق است ولی حق نیست. بنابراین تقابل محکم و متشابه در القای شبهه یا عدم القای آن است نه در بساطت و ترکیب.»[۲۰۴]
بنابراین هر دو دانشمند با توجه به اختلاف در تعابیرشان، معنای واحدی برای احکام و تشابه اتخاذ نموده و هر دو تقابل محکم و متشابه را در القای شبهه و عدم القای آن می‌دانند.

 

 

 

 

۳-۲-نسبت تشابه و ابهام از دیدگاه آیت‌الله معرفت

 

از آن‌جا که آیت‌الله معرفت به صورت گسترده به تفاوت این دو واژه پرداخته‌اند، این مطلب را به نقل از ایشان می‌آوریم:
«تفاوت بین «متشابه» و «مبهم» پوشیده و پنهان نیست، زیرا «مبهم» به وسیله‌ی تفسیر، واضح و روشن مى‏شود و متشابه نیازمند تأویل است، مانند بیشتر آیاتى که درباره‌ی آفرینش و تقدیر و صفات و افعال است. بنابراین، متشابه در اصطلاح قرآن، لفظى است که وجوه متعددى از معانى و مفاهیم را دربر دارد و مورد شک و شبهه است و از این رو، همان‌طور که مى‏توان آن را به وجهى صحیح تأویل کرد، به وجهى نادرست نیز قابل تأویل است. و به همین دلیل، این موضوع، دست‌آویز مفسدان قرار گرفته تا به منظور فتنه انگیزى، متشابهات را بر وفق اهداف گمراه کننده‌ی خود تأویل کنند. پس روشن می‌شود که نسبت بین متشابه و مبهم، عموم و خصوص من وجه است و نه عموم و خصوص مطلق. در تفاوت بین آن دو نیز باید دانست که نسبت میان آن‌ ها به موارد زیر قابل تقسیم است:
الف)آیه‌ی «متشابه» گاهى مبهم نیز هست. مانند: (فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء… )(انعام/۱۲۵)؛ پس هرکه را خدا هدایت او خواهد، قلبش را به نور اسلام روشن و منشرح گرداند و هرکس را خواهد گمراه نماید، دل او را از پذیرفتن ایمان، تنگ و سخت تنگ گرداند، که گویى مى‏خواهد از زمین بر فراز آسمان رود؛ این آیه، هم از متشابهات است و هم مبهم مى‏باشد. تشابه آن، از جهت نسبت دادن گمراه کردن، به خداوند، و ابهام آن از نظر چگونگى ایجاد گشادگى و تنگى سینه و وجه تشبیه به صعود به سوى آسمان است.
ب)آیه‌ای که متشابه است اما مبهم نیست: گاهى متشابه از نظر ظاهر عبارت، داراى ابهام نیست و تشابه، از معناى والا و عالى آن سرچشمه مى‏گیرد و علت آن این است که معناى کلام ذاتاً در سطحى متعالى قرار دارد. از این رو عامه‌ی مردم تصور مى‏کنند که چنین عبارتى داراى معنى و مفهومى روشن است، در حالی‌که معنى و مفهوم آن در نهایت ابهام است. مانند آیه‌ی (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى )(طه/۵)؛ که تصور عامه‌ی مردم از این آیه، این است که خداوند بر روى یک کرسى و صندلى نشسته است، و غیر از این مفهومى که از ظاهر عبارت فهمیده مى‏شود، مفهوم دیگرى ندارد.
ج)آیه‌ای که مبهم است اما متشابه نیست: گاهى نیز، آیه‏اى مبهم است و از متشابهات نیست. فهم چنین آیه‏اى بیشتر نیازمند تفسیر است، تا آن‌که نیازمند تأویل باشد. مانند آیه‌ی (وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَهِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَـؤُلاء… )(بقره/۳۱)؛ خداوند تمام اسماء را به آدم آموخت، سپس آن‌ ها را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت مرا از نام‌هاى این‌ها خبر دهید. چنین آیه‏اى نیازمند تفسیر است تا به ابهام‌هایى که در ظاهر عبارت وجود دارد پاسخ دهد و بگوید: تعلیم این اسماء که خداوند در برابر فرشتگان بدان مباهات مى‏کند چگونه انجام گرفته است؟ این اسماء چیست که یک‌بار ضمیر مؤنث و دیگر بار ضمیر جمع مذکر به آن بازمى‏گردد؟ و چگونه فرشتگان، در برابر این مباهات تسلیم شدند و براى همیشه به عجز و قصور خود اعتراف کردند؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...