کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



۸۶- Podaskoff (1996): Transformational Leader Behaviors and Substitutes for leadership as determinants of employee satisfaction, commitment, trust, Journal of management.
87- Podaskoff, P.M., & Mackenzie. S. B.(1997). The impact of Organizational citizenship behavior on Organizational performance : A review and suggestion for future research. Human performance, 10. 133.151
88- Podaskoff, P.M., Ahearn, M., & Mackenzie. S. B.(1997). Organizational citizenship behavior And the quantity of work group performance . Journal of Applied psyology, 82 , 2, 262.270
89- Podaskoff, P.M., Mackenzie. S. B. Moorman, R.H.& Fetter, R(1990). Transformational Leader Behaviors and their effects on folloers trust in leader satisfaction , and Organizational citizenship behavior. Leadership quarterly, 1, 107.142
90- Podaskoff, P.M., Mackenzie. S. B. Paine, J.B.& Bachrach, D.G.(2000). Organizational citizenship behavior: A critical review of the theoretical and empirical literature and suggestions for future research. Journal of management, 6(3), 513.563
91- Rich, G.A.(1999). Sleasperson optimisim: can sales managers enhance it and so what if they do? Journal of marketing theory and practice, 7(1), 53.64
92- Schappe, S. (1998). Influence of job satisfaction, Organizational commitment and fairness perceptions on Organizational citizenship behavior. Journal of psyology , 132(3),227.290
93- Scott, C.R., S.L. Connaughton, H.R. Diaz. Saenz, K. Maguire, R. Ramirez, B. Richardson, S.P. Shaw, and D. Morgan (1999). The impacts of communication and multiple identifications on intent to leave. Management communication quarterly, 12, 400. 435.
94- Smith, C.A., Organ, D.W. & Naer, J.P.(1983). Organizational citizenship behavior: It’s nature and antecedents. Journal of Applied
psyology, 68, 4, 653.663
95- Van Dyne, L., Vandewalle, D., Kostova, T.E., Latham, M., and
cummings, L.(2000). Collectivism, propensity to trust and self. Esteem as predictors of Organizational citizenship in a non. Work set ting behavior. Journal of Organizational behavior. 21(1), pg.3
96- Van Dyne, L., & Ang, S. (1998). Organizational citizenship behavior Of contingent workers in Singapore, Academy of Management Journal: 41, 692 – ۷۰۳٫
۹۷- Van Dyne, L. and Le Pine ,J.A.(1998). Helping and voice extra. Role behavior : evidence of construct and predictive validity. Academy of Management Journal: 41, 108.119
98- Van Dyne, L. Cummings, L.L., McLean parks, J.(1995). Extra . Role behavior : In pursuit of construct and definitional clarity. Research in Organizational behavior, 17, 215.285
99- Van Dyne, L. L.L Cummings,., &., McLean parks, (1995). Extra. Role behavior : In pursuit of construct and definitional clarity.
100- Van Dyne, L., J.W. Graham and R.M. Dinesch (1994). Organizational citizenship behavior: construct redefinition, measurement, and validations, academy of Management Journal: 37, 765.802
101- Vigoda. Gadot, Eran (2006). Compulsory citizenship behavior: theorizing some drak sides of the good soldier syndrome in organizations. Journal for the theory of social behavior, 36 :1
102- Vigoda. Gadot, Eran (2007). Redwarding the boundaries of OCB? An empirical examination of compulsory extra. Role behavior in the workplace, Journal of business and psyolog Journal y, vol. 21, No.3
103- Vigoda. Gadot, Eran, Itai Beeri, Taly Birman. Shemesh and Anit Somech (2007). Group. Level Organizational citizenship behavior in the Education system: A Scale Reconstruction and Validation, Educational Administration Quarterly, Vol. 43 No. 4.pp. 462.493
104- Yilmaz, Kursad & Tasdan, Murat (2009). Organizational citizenship and Organizational justice in Turkish primary schools, Journal of Educational Administration, Vol. 47 No,1, pp. 108. 126
105- Yoon, M., and Sun, J.(2003): Organizational citizenship behaviors and services quality as external effectivness of cantact employess, Journal of Business Research, 56, pp. 597. 611

  1. – Organizational Citizenship Behavior ↑
  2. – Bolino & Turnley ↑
  3. – Castro ↑
  4. – Pro – social behavior ↑
  5. – Extra – Role behavior ↑
  6. – Organizational Citizenship Behavior (O.C.B) ↑
  7. – Alicia ↑
  8. Draker ↑
  9. – Fedex ↑
  10. – jianghuo Ge & xuemei su ↑
  11. – Berman ↑
  12. – walter ↑
  13. – Gen ↑
  14. – Copman. R ↑
  15. – Helping behavior ↑
  16. – Organizational complance ↑
  17. – Sportmanship ↑
  18. – Organizational loyalty ↑
  19. – Individual initiative ↑
  20. – Social ethic ↑
  21. – Self development ↑
  22. – Organ ↑
  23. – Podsakoff ↑
  24. – Kernodle ↑
  25. – Becton ↑
  26. – Graham ↑
  27. – Open – Ended Commitment ↑
  28. – Mutual Trust ↑
  29. – Bateman ↑
  30. – Kwantes ↑
  31. – Organ ↑
  32. – Graham ↑
  33. – Brief ↑
  34. – Motowildo ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-12-17] [ 09:06:00 ب.ظ ]




با توجه به تاثیر معنی دار شیوه مشاوره واقعیت درمانی و عقلانی عاطفی بر کاهش تعارضات زناشویی، از آنجا که میانگین اختلاف نمرات پیش آزمون و پس آزمون در گروه های آزمایشی بالاتر از میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون در گروه کنترل است و مقدارF به دست آمده ( ۴۷ /۱۱۶) بیش از مقدار جدول ( ۹۸/۴) با درجه آزادی ( ۵۷ ، ۲) می باشد، بنابراین فرضیه پژوهش مبتنی بر تاثیر مشاوره زوجی به شیوه های عقلانی – عاطفی (الیس) و واقعیت درمانی (گلاسر)بر کاهش تعارضات زوجین تایید گردید واین طور نتیجه گیری می گردد که بین میانگین نمرات تعارض زناشویی در سه گروه آزمایش شیوه های عقلانی – عاطفی (الیس) و واقعیت درمانی (گلاسر)و کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین با بهره گرفتن از آزمون شفه بین میانگین نمرات گروه واقیت درمانی و عقلانی عاطفی با گروه کنترل اختلاف معنی دار وجود دارد. بنابراین فرضیه پژوهشی با ۹۹% اطمینان تایید می گردد. با توجه به یافته های پژوهش حاضر از آنجا که با بهره گرفتن از آمار استنباطی این فرضیه به اثبات رسید مشخص می شود که مشاوره زوجی به شیوه های عقلانی – عاطفی (الیس) و واقعیت درمانی (گلاسر)بر کاهش تعارضات زوجین تاثیر معنی دار دارد.
یافته های این پژوهش با اصل نظریه الیس که مدعی است کاهش باورهای غیر منطقی با بهره گرفتن از فنون شناختی ، رفتاری و عاطفی موجب کاهش تعارض و آشفتگی می گردد هماهنگ است. همچنین یافته های پژوهش حاضر با پژوهشهای احمدی (۱۳۸۵)، ادیب و همکاران(۱۳۸۳)، امامی(۱۳۸۳)، قربانی(۱۳۸۴)، و سودانی(۱۳۸۵) مبنی بر تاثیر مثبت شیوه درمانی عقلانی عاطفی الیس بر کاهش تعارضات زناشویی همسو و همخوان می باشد.
شاهمرادی(۱۳۸۴)و فرحبخش(۱۳۸۳) هریک در پژوهشهای خود نشان دادند که هر دو شیوه زوج درمانی الیس و گلاسر در کاهش تعارضات زناشویی موثر بوده اند که با نتایج پژوهش حاضر در تاثیر مثبت شیوه درمانی عقلانی عاطفی الیس و واقعیت درمانی گلاسر بر کاهش تعارضات زناشویی همسو و همخوان می باشد. همچنین یافته های پژوهش حاضر با یافته های اج جیمز وان ارنست (۱۹۹۵) که می گوید پژوهش های زیادی در زمینه کارائی روش های مختلف زوج درمانی در کاهش تعارض های زناشویی موثر بوده است و بیشتر این پژوهش ها در مورد اثر بخشی زوج درمانی عاطفی و رفتاری بوده است که همواره کارآمدی آنها مورد تاثیر قرار گرفته است.
کروکوف[۱۵۰] ( ۱۳۸۵ ) در تحقیق خود نشان داد زمانی که زوجین رفتارهای منفی را در زندگی زناشویی خود به کار می گیرند تعارضات زناشویی شان شدت می گیرد و تعاملات آنان دچار آشفتگی شدید می شود. تحقیق روبرت[۱۵۱] ( ۲۰۰۰ ) نیز موید اثرات رفتارهای مخرب همسران است. وقتی یکی از زوجین دست به سرزنش و انتقادهای تند می زند ، زوج دیگر کناره گیری می کند و موجب استرس و نارضایتی در محیط خانواده می شود. تورگن[۱۵۲] و همکاران ( ۱۹۹۸ ) نیز با بررسی زوجهای مشکل دار دریافتندکه وقتی زنان برای تغییر همسرانشان دست به پیگیری می زنند، عقب نشینی شوهران را به دنبال خواهد داشت و در این خانواده ها اضطراب سطح بالایی دارد. با توجه به آنچه که گفته شد می توان بدست آمدن این نتیجه را در پژوهش حاضر اینگونه تبیین نمود :
فنونی همانند آموزش اصول A-B-C ، خود ابرازی مقابله ای ، روش های معانی بیان، تصویر سازی ذهنی، فنون هیجانی زنده و آموزش مهارتها و … که در روش عقلانی عاطفی به زوجین آموزش داده می شوند بر تغییر باورهای غیر منطقی و جایگزینی افکار منطقی با افکار غیر منطقی ، روش گفتگوی منطقی ، ابراز وجود ، بیان احساس و … تاثیر می گذارند. شیوه واقعیت درمانی نیز بر نوع تفکر ، شیوه های قضاوت اشخاص، تصمیم گیری ها و فعالیتها متمرکز است. آموزش فنون ارتباطی موثر، باعث افزایش همبستگی مابین زوجین شده و چون فنون اموزش داده شده بر اساس تکالیف در منزل باید تمرین شود یا بصورت نوار و فیلم در اختیار آنان قرار داده می شد تا از طرف زوجین مورد تحلیل قرار گیرند با گذشت زمان و تکرار بر نوع تفکر تاثیر گذاشته و باعث کاهش انتظارات غیر واقعی زوجین از یکدیگر ، جایگزینی افکار منطقی با افکار غیر منطقی و در نهایت کاهش تعارضات بین زوجین می گردد. مثلا در فن ایفای نقش از آنجا که زوجین آموزش می بینند مشکلات بوجود آمده خود را به جای بحث و جدل با گفتگوی منطقی جایگزین کنند ، یاد می گیرند در شرایط واقعی زندگی نیز اینگونه رفتار کنند. از آنجایی که در این شیوه تا حد زیادی مقاومت زوجین در عدم پذیرش و اصلاح افکار شکسته می شود این شیوه می تواند یکی از شیوه های تاثیر گذار در حل تعارضات زوجین باشد. اما در شیوه واقعیت درمانی گلاسر به کنترل درونی اهمیت خاصی داده می شود. گلاسر می گوید : ” که ما فقط می توانیم رفتارهای خود را کنترل کنیم و باید با ارزیابی رفتار خود به برنامه ریزی برای تغییر رفتار، دست به انتخابهای بهتری بزنیم ” . در جلسات واقعیت درمانی بر اهمیت روانشناسی کنترل بیرونی و پذیرش مسئولیت رفتارهای خود تاکید بسیار می شود. در این شیوه عقیده بر این است که آنچه پیوند ازدواج را از هم می گسلد نه ناسازگاری است و نه فقدان عشق، بلکه رفتار تخریب گری است که زن و مرد کمی پس از ازدواج در پیش می گیرند. اما در هر ارتباطی ، از هر نوع و شکلی هر کس صرفا می تواند خود را تغییر دهد نه هیچ کس دیگری را، زوجین با این باور که ” اگر همسرم تغییر کند زندگی موفقی خواهیم داشت ” برای تغییر همسر خود رفتار مخربی را اعمال می کند. ( مخصوص بخارایی).
در آموزش فنون واقعیت درمانی، مشاور تلاش می کند تا از طریق طرح پرسش از زوجین به جمع آوری اطلاعات بپردازد و از طریق فنونی مانند دایره مشکل گشا ، مواجه سازی و … زوجین را نسبت به منبع کنترل بیرونی آگاه کند و از طریق انجام تمرینات و تکالیف در خانه در اثر تکرار و تمرین آگاهی زوجین را نسبت به رفتارهای خود بالا ببرد.
در فرضیه دوم:
مشاوره زوجی به شیوه واقعیت درمانی (گلاسر) بیش از مشاوره زوجی به شیوه عقلانی- عاطفی (الیس) تعارضات زوجین را کاهش می دهد.
با توجه به اختلاف معنی دار بین دو شیوه مشاوره واقعیت درمانی (گلاسر ) و عقلانی عاطفی (الیس)، با بهره گرفتن از آزمون شفه بین میانگین نمرات تعارض زناشویی در دو گروه واقعیت درمانی و عقلانی عاطفی در سطح معناداری ۰۵/۰<P اختلاف معنادار وجود ندارد در نتیجه می توان این گونه نتیجه گیری کرد که مشاوره زوجی به شیوه واقعیت درمانی (گلاسر ) بیش از مشاوره زوجی به شیوه عقلانی – عاطفی (الیس) تعارضات زوجین را کاهش نمی دهد. در نتیجه فرضیه پژوهشی مبنی بر مقایسه دو روش مشاوره در کاهش تعارضات زناشویی با یکدیگر اختلاف معناداری وجود ندارد و فرضیه پژوهشی با ۹۵ درصد اطمینان رد و فرض صفر تایید می شود.
اما در رابطه با مولفه های تعارض زناشویی ، روش زوج درمانی گلاسر در کاهش مولفه ی افزایش همکاری موثرتر از روش الیس می باشد . همچنین مقایسه مولفه های تعارض زناشویی در بین دو روش الیس و گلاسر نشان داد که روش الیس در کاهش مولفه واکنش های هیجانی موثر تر از روش گلاسر می باشد. علت این تفاوت احتمالا به این موضوع مربوط می شود که در نظریه منطقی عاطفی و رفتاری الیس با بهره گرفتن از فنون هیجانی – شناختی برای کنترل عواطف کار بیشتری صورت می گیرد.
درتبیین نتیجه بدست آمده می توان اینگونه استدلال نمود : در رابطه با تاثیر بیشتر شیوه شناختی الیس در مقایسه با شیوه گلاسر ، از آنجایی که جامعه مورد پژوهش از میان افراد با سطح تحصیلات متوسط و از قشر متوسط ، یا متوسط به پایین جامعه مورد مطالعه قرار گرفتند لذا با توجه به بافت فرهنگی غالب مبنی بر تاثیر و نقش تقدیر و قضا و قدر بر امور زندگی و اشراف نداشتن به نقش فرد در تعیین رفتارخود، مقاومت در پذیرش اصول اساسی نظریه گلاسر مبنی بر مفهوم کنترل و انتخاب بیشتر صورت گرفت و این امر باعث کارآمدی کمتر این شیوه شد. همچنین با توجه به جدید بودن این شیوه در زوج درمانی و عدم کاربرد وسیع آن در کشور ما پژوهش های زیادی در این زمینه وجود ندارد تا بتوان محتوای آموزشی مدونی بر اساس این رویکرد تهیه نمود تا در جلسات مشاوره ای بعنوان یک پروتکل مورد استفاده قرار گیرد . همچنین عدم تجربه کافی پژوهشگر و کوتاه بودن دوره درمان هم می تواند در بدست آمدن نتایج تاثیر داشته باشد، اما در روش شناختی با توجه به این که حیطه عمل، متمرکز بر افکار مراجعین است ، لذا پذیرش بیشتر شده و تاثیر قابل توجه تری بجا گذاشته است .
فرضیه سوم:
مشاوره زوجی به شیوه واقعیت درمانی(گلاسر) بر کاهش تعارضات زنان بیش از مردان موثر است.
با توجه به اختلاف معنی دار بین دو گروه زنان و مردان در کاهش تعارض زناشویی به شیوه واقیت درمانی (گلاسر)، از آنجا که مقدار t به دست آمده (۱۵/۲) با درجه آزادی ۱۸ ، از مقدار t جدول (۷۳/۱) بزرگتر است و همچنین از آنجا که سطح معنی داری این آزمون برابر ۰۴۱/۰ می باشد و چون این مقدار کمتر از سطح معنی داری ۰۵/۰ است ، بنابراین با ۹۵ درصد اطمینان می توان گفت که تفاوت مشاهده شده بین میانگین نمرات دو گروه معنی دار می باشد. و از آنجا که اختلاف نمرات پیش آزمون از پس آزمون در گروه مردان بیشتر از گروه زنان است و باعث کاهش بیشتر تعارضات شده است بنابراین فرضیه پژوهش با ۹۵ درصد اطمینان رد و فرض صفر تایید می شود.با توجه به یافته های پژوهش حاضر از آنجا که با بهره گرفتن از آمار استنباطی این فرضیه به اثبات رسید می توان گفت مشاوره زوجی به شیوه واقعیت درمانی گلاسر در کاهش تعارضات در مردان موثرتر از زنان بوده است . پروین[۱۵۳] (۱۹۹۸) گزارش می کند پژوهش های زیادی نشان می دهد داشتن مرکز کنترل درونی با سازگاری زناشویی همبستگی مثبت و بالایی دارد از نظر مقایسه دو جنس زمانی که مکان کنترل درونی در مردان افزایش می یابد در مقایسه با زمانی که در زنان بالا باشد سازگاری و رضایت بیشتر می گردد . اما وقتی این حالت در زنان بالا می رود سازگاری و رضایت از زندگی زناشویی تغییری نمی کند.
هدف زوج درمانی گلاسر کاهش روانشناسی کنترل خارجی و رشد روانشناسی کنترل داخلی است ، هدف آن است که زوجین نیاز به کنترل همسر را در خود کاهش دهند و بیشتر به کنترل خود بپردازند.(گلاسر ۱۹۹۸، ۲۰۰۰)
این یافته ها با یافته های پژوهشی دیگر هماهنگ است . فنون زوج درمانی گلاسر تقریبا ” با فنون و روش های مهارت حل مسئله هماهنگ است . شیوه زوج درمانی گلاسر براساس تقسیم بندی کراد[۱۵۴] (۱۹۷۸) یک روش مستقیم و مواجهه کننده است که در آن سعی می شود هر فردی رفتار خود را مشاهده و ارزیابی نماید و رفتارهای مثبت بین فردی را در روابط افزایش دهد ، او گزارش می کند روش مستقیم به طور کلی موفق تر از روش های حمایتی و تفسیری بوده است . زوج هایی که تحت زوج درمانی با روش های مستقیم و مواجهه کننده قرار می گیرند ثبات بیشتری نیز در طول ۱۸ ماه پس از مشاوره از خود نشان داده اند. در مورد روانشناسی کنترل درونی و بیرونی که شباهت بسیاری به مفهوم کنترل راتر دارد پژوهش های زیادی انجام شده است که با نتایج این تحقیق هماهنگ است مطابق این پژوهش ها افزایش مرکز کنترل درونی موجب افزایش سازگاری زناشویی می گردد .
در تبیین نتیجه بدست آمده این فرضیه می توان عنوان کرد ، تاثیر برداری بیشتر مردان از شیوه واقعیت درمانی می تواند بدلیل تمرکز مردها بر کنترل رفتار و پیروی از الگوی انتخاب در عملکرد خود باشد . این امر ناشی از استقلال رای آنان و برتری اعتماد به نفس آنان می باشد که در اعمال خود احساس مسئولیت می کنند و منبع کنترل درونی آنان فعال تر عمل می کند . همچنین مراحل آموزشی واقعیت درمانی با تاکید بر اصول خود به ویژه عدم عذر و بهانه و ایجاد تعهد در مردان شرایطی را ایجاد می کند که آنان مسئولیت رفتارهای خود را به عهده گیرند و در نتیجه این شیوه برایشان کارآمد تر باشد.
فرضیه چهارم:
مشاوره زوجی به شیوه عقلانی- عاطفی(الیس) بر کاهش تعارضات زنان بیش از مردان موثر است.
با توجه به اختلاف معنی دار بین دو گروه زنان و مردان در کاهش تعارض زناشویی به شیوه عقلانی عاطفی (الیس)، از آنجا که مقدار قدر مطلق t به دست آمده (۲۲/۴) با درجه آزادی ۱۸ ، از مقدار t جدول (۷۳/۱) بزرگتر است و همچنین از آنجا که سطح معنی داری این آزمون برابر ۰۰۱/۰ می باشد و چون این مقدار کمتر از سطح معنی داری ۰۱/۰ است ، بنابراین با ۹۹ درصد اطمینان می توان گفت که تفاوت مشاهده شده بین میانگین نمرات دو گروه معنی دار می باشد. و از آنجا که اختلاف نمرات پیش آزمون از پس آزمون در گروه زنان بیشتر از گروه مردان است و باعث کاهش بیشتر تعارضات شده است بنابراین فرضیه پژوهش با ۹۹ درصد اطمینان تایید و فرض صفر رد می شود.
با توجه به یافته های پژوهش حاضر از آنجا که با بهره گرفتن از آمار استنباطی این فرضیه به اثبات رسید می توان گفت مشاوره زوجی به شیوه عقلانی عاطفی الیس در کاهش تعارضات در زنان موثرتر از مردان بوده است.
در تبیین نتیجه این فرضیه می توان اینطور عنوان کرد که زنان بدلیل داشتن منبع کنترل بیرونی و این که افکارشان با سرعت بیشتری تحت تاثیر قرار می گیر ند . همچنین زنان با تلقین پذیری بالاتری از مردان و نیاز به مورد تائید قرار گرفتن ، بیشتر تحت تاثیر قرار می گیرند . شیوه شناختی الیس که روشی آموزشی و مستقیم است ، با بهره گرفتن از اصول آموزشی خود ، می تواند تاثیر بیشتری در تغییر باورها از غیر منطقی به منطقی داشته باشد. شیوه مشاوره ای الیس با هدف قرار دادن تحریف های شناختی زنان ، اسطور های آنان را در مورد ازدواج به هم می ریزد و انتظارات آنان را در مورد ازدواج مورد حمله قرار می دهد و کمک می کند تا با آموختن اصول رفتاری در جهت کسب تایید گام بردارند و همین مسئله باعث می شود سریعتر و بیشتر به شیوه شناختی پاسخ دهند .
فرضیه پنجم:
مشاوره زوجی به شیوه عقلانی- عاطفی(الیس) و واقعیت درمانی (گلاسر) بر کاهش مولفه های تعارضات زوجین تاثیر دارد.
با توجه به تاثیر معنی دار شیوه مشاوره واقیت درمانی و عقلانی عاطفی بر کاهش مولفه های تعارضات زناشویی در مولفه های (کاهش همکاری ، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنش های هیجانی، افزایش جلب حمایت فرزند، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، کاهش ارتباط موثرو جدا کردن امور مالی از یکدیگر) واریانس بین گروهی در سطح معناداری برابر ۰۰۰۱/۰ می باشد و این مقدار کوچکتر از ضریب معناداری ملاک یعنی ۰۱/۰ است، و نیز از آنجا که مقدارF به دست آمده بیش از مقدار جدول ( ۹۸/۴) با درجه آزادی ( ۵۷ ، ۲) می باشد، اما در مولفه کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان اختلاف معنی داری بین سه گروه مشاهده نمی شود. بنابراین فرضیه پژوهش مبتنی بر تاثیر مشاوره زوجی به شیوه های عقلانی – عاطفی (الیس) و واقعیت درمانی (گلاسر)بر کاهش مولفه های تعارضات زوجین تایید می شود واین طور نتیجه گیری می گردد که بین میانگین نمرات مولفه های تعارض زناشویی در سه گروه آزمایش شیوه های عقلانی – عاطفی (الیس) و واقعیت درمانی (گلاسر)و کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد. بنابراین فرضیه پژوهشی با ۹۹% اطمینان تایید می گردد. و مشخص می شود که مشاوره زوجی به شیوه های عقلانی – عاطفی (الیس) و واقعیت درمانی (گلاسر)بر کاهش مولفه های تعارضات زوجین تاثیر معنی دار دارد.
البته لازم به ذکر است که روش زوج درمانی گلاسر در کاهش مولفه های همکاری ، رابطه جنسی زمینه های مالی و ارتباطات زوجین توانست موثر واقع شود اما در مولفه های واکنش های هیجانی و رابطه با اقوام همسر موثر واقع نشد . همچنین روش زوج درمانی الیس نیز در کاهش مولفه های واکنش های هیجانی ، رابطه جنسی ، رابطه با خویشاوندان ، زمینه های مالی ، جلب حمایت از فرزندان و ارتباطات زوجین توانست موثر واقع شود اما در مولفه های افزایش همکاری و رابطه با اقوام همسر موثر واقع نشد.
سوالی که وجود دارد این است که چرا فنون زوج درمانی الیس بر افزایش همکاری و رابطه با اقوام همسر تاثیر نداشته است و چرا روش زوج درمانی گلاسر نتوانسته است بر کاهش واکنش های هیجانی و رابطه با خویشاوندان همسر موثر واقع شود و نتوانسته اند به طور معنی داری بین گروه کنترل و آزمایش تمایز ایجاد کنند . عوامل مختلفی ممکن است این مسئله را توجیه کند ، شاید این موضوع کمتر مورد توجه مشاور واقع شده باشد و احتمالا باورهای خاصی در این زمینه وجود داشته است که مورد توجه واقع نگردیده است و بر روی آنها کار نشده است . شاید ناشی از ناکافی بودن فنون شناختی ، رفتاری و عاطفی برای افزایش همکاری زوجین و افزایش رابطه هر زوج با اقوام همسر خودش باشد.
دهقان (۱۳۸۰) در پژوهش خود تحت عنوان مقایسه تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق با زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی به تاثیر مثبت مشاوره زناشویی بر کاهش تعارضات زناشویی پرداخت که یافته های حاصل از پژوهش فوق با یافته های نهایی تحقیق حاضر همخوانی دارد. همچنین مطالعه طولی کنگ(۲۰۰۵) ، مارکمن، رینک، فلوید و استانلی(۱۹۹۹) نیز با یافته های پژوهش حاضر مبتنی بر تاثیر مثبت شیوه های مشاوره بر کاهش تعارضات زناشویی همسو و همخوان می باشد
همچنین از آنجا که در شیوه مشاوره واقیت درمانی بین میانگین نمرات مولفه های افزایش واکنش های هیجانی و کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسرو دوستان در دو گروه کنترل و واقعیت درمانی با بهره گرفتن از آزمون شفه در سطح معناداری ۰۵/۰P> اختلاف معنادار وجود ندارد در نتیجه می توان این گونه نتیجه گیری کرد که مشاوره زوجی به روش واقعیت درمانی (گلاسر)بر کاهش مولفه های مذکورتاثیر معنی داری نداشته اما در بقیه مولفه ها همان طور که ذکر آن رفت تاثیر معنی دار داشته است.
همچنین از آنجا که در شیوه مشاوره عقلانی عاطفی نیز بین میانگین نمرات مولفه های کاهش همکاری و کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسرو دوستان در دو گروه کنترل و عقلانی عاطفی در سطح معناداری ۰۵/۰P> اختلاف معنادار وجود ندارد در نتیجه می توان این گونه نتیجه گیری کرد که مشاوره زوجی به روش عقلانی عاطفی بر کاهش مولفه های مذکورتاثیر معنی داری نداشته اما در بقیه مولفه ها همان طور که ذکر آن رفت تاثیر معنی دار داشته است.
در تبیین نتیجه بدست آمده این فرضیه می توان اینگونه استدلال نمود : تاثیر پذیری در شیوه واقعیت درمانی گلاسر ، در مولفه های همکاری، رابطه جنسی، زمینه های مالی به خوبی آشکار است. گلاسر معتقد است که کاهش اشتیاق جنسی بعد از ازدواج به علت کاربرد کنترل بیرونی از سوی یک یا هر دوی زوجین در مقابل همسر خود می باشد. هیچ عاملی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ب.ظ ]




فصل نتایج و پیشنهادات یکی از مهم­ترین بخش­های یک تحقیق می­باشد. بیشتر کوشش­هایی که در فرایند تحقیق صورت می­گیرد در واقع برای دستیابی به نتایج و پیشنهادات تحقیق است، چرا که هدف از انجام تحقیق یافتن راه حل برای مشکلاتی است که در موضوع مورد نظر وجود داشته و این مشکلات هزینه و انرژی زیادی در جامعه هدر می­ دهند و کارایی و اثربخشی را کاهش می­ دهند و مانع رسیدن به نتایج مورد نظر و ارزشمند می­گردند.

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

در این فصل ابتدا به نتیجه ­گیری در مورد یافته­ های تحقیق در فصل چهارم پرداخته می­ شود. سپس پیشنهادات تحقیق که از نتیجه پژوهش بدست آمده, ارائه شده و بدنبال آن پیشنهادات برای تحقیقات بعدی ارائه می­گردد.

۵-۲ – فرایند تحقیق

هدف اصلی این تحقیق، بررسی میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی و کردی می­باشد. در ابتدا، تحقیقات پیشین در مورد “دوزبانگی” و “رمزگردانی” مورد مطالعه قرار گرفت. سپس اطلاعات مورد نیاز به منظور بررسی فرضیات تحقیق با بهره گرفتن از پرسش­نامه تهیه شده، جمع­آوری شد. آزمون فرضیات تحقیق با بهره گرفتن از آزمون­های آنوا و رگرسیون خطی انجام شد. نتایج این آزمون­ها در فصل چهارم بیان گردید.

کلیه مراحل مربوط به تجزیه و تحلیل اطلاعات در نرم افزار SPSS انجام شده است.

۵-۳– بحث و نتیجه گیری

همان طور که از نتایج به دست آمده در فصل چهارم بر می آید، می توان به صورت زیر برای هر یک از سوالات تحقیق نتیجه ­گیری کرد:

فرضیه اصلی:

میزان رمزگردانی در بین گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی اختلاف معنی­داری دارد.

با توجه به نتایج حاصل از انجام آزمون آنوا و “معنی­داری < 0.05″، فرضیه اصلی تحقیق پذیرفته می­ شود. به عبارت دیگر میزان رمزگردانی در بین گویشوران دوزبانه اختلاف معنی داری دارند. با توجه به نتایج , شاهد این هستیم که میزان رمزگردانی گویشوران دوزبانه کرد، ترک و مازندرانی به ترتیب بیشتر از هم می­باشد.

فرضیه فرعی اول:

قومیت افراد بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی تاثیر­ معنی­داری دارد.

با توجه به نتایج حاصل از انجام آزمون رگرسیون خطی و “معنی­داری < 0.05″، فرضیه فرعی اول تحقیق پذیرفته می­ شود. به عبارت دیگر قومیت افراد بر میزان رمزگردانی آنها تاثیر معنی داری دارد. با توجه به مقدار ضریب برآورد شده در مدل رگرسیون خطی برای متغیر قومیت (۱٫۱۹۶)، این متغیر تاثیر مستقیم و مثبتی بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه دارد.

فرضیه فرعی دوم:

جنسیت افراد بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی تاثیر­ معنی­داری دارد.

با توجه به نتایج حاصل از انجام آزمون رگرسیون خطی و “معنی­داری > 0.05″، فرضیه فرعی دوم تحقیق پذیرفته نمی­ شود. به عبارت دیگر جنسیت افراد بر میزان رمزگردانی آنها تاثیر معنی داری ندارد.

فرضیه فرعی سوم:

سن افراد بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی تاثیر­ معنی­داری دارد.

با توجه به نتایج حاصل از انجام آزمون رگرسیون خطی و “معنی­داری < 0.05″، فرضیه فرعی سوم تحقیق پذیرفته می­ شود. به عبارت دیگر سن افراد بر میزان رمزگردانی آنها تاثیر معنی داری دارد. با توجه به مقدار ضریب برآورد شده در مدل رگرسیون خطی برای متغیر سن (۱٫۰۵۴)، این متغیر تاثیر مستقیم و مثبتی بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه دارد.

فرضیه فرعی چهارم:

نگرش مثبت افراد بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی تاثیر­ معنی­داری دارد.

با توجه به نتایج حاصل از انجام آزمون رگرسیون خطی و “معنی­داری < 0.05″، فرضیه فرعی چهارم تحقیق پذیرفته می­ شود. به عبارت دیگر نگرش افراد نسبت به زبان مادریشان بر میزان رمزگردانی آنها تاثیر معنی داری دارد. با توجه به مقدار ضریب برآورد شده در مدل رگرسیون خطی برای متغیر نگرش (۲٫۱۶۴)، این متغیر تاثیر مستقیم و مثبتی بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه دارد.

نتیجه اولویت­ بندی مولفه­ها:

با توجه به نتایج آزمون فرضیات و رگرسیون خطی، متغیرهای نگرش مثبت افراد، سن و قومیت افراد به ترتیب بیشترین تاثیر را بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترک و کرد دارند.

۵-۴– پیشنهادات برای پژوهشگران آتی

این بخش از پایان نامه برای آگاهی از موضوع­های بالقوه مناسب و صرف وقت بیشتر و مطالعه عمیق تر و تحلیلی­تر درباره موضوع های مطرح در زمینه رمزگردانی گویشوران دوزبانه ارائه می­گردد. زیرا هر تحقیقی، هر چند به صورت جامع، قادر نیست به همه ابعاد موضوع نگریسته و از جنبه­ های مختلف به آن بپردازد. بنابراین پیشنهادهایی به شرح ذیل برای انجام تحقیقات بعدی برای پژوهشگران آتی ارائه می­گردد:

  • پیشنهاد می­ شود در پژوهشی دیگر، به بررسی رابطه مولفه­های دیگر تاثیرگذار بر میزان رمزگردانی گویشوران دوزبانه پرداخته شود.
  • پیشنهاد می­ شود در پژوهشی دیگر، بر روی میزان رمزگردانی سایر گویشوران دوزبانه پرداخته شود.
  • پیشنهاد می­ شود در پژوهشی دیگر، به بررسی تاثیر رمزگردانی بر مسائل مربوط به آموزش و سایر مولفه­های مرتبط با موضوع رمزگردانی پرداخته شود.

۵-۵- کاربرد تحقیق

از نتایج این تحقیق می­توان در موارد زیر استفاده کرد:

  • وزارت آموزش و پرورش به منظور طراحی سیستم آموزشی مناسب.
  • کلیه محققانی که در زمینه زبانشناسی با مسئله رمزگردانی در ارتباط هستند.

۵-۶- موانع و محدودیت های پژوهش

هر پژوهشی همواره با مشکلات و محدودیت­هایی روبرو می­ شود که ممکن است سبب از دست دادن اطلاعات و در نظر گرفتن جوانب کلی موضوع شود. از جمله محدودیت­های این تحقیق می­توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. عدم دسترسی آسان به افراد جامعه برای جمع­آوری اطلاعات پرسش­نامه­ای
  2. زمانبر بودن پخش کردن پرسش­نامه و جمع­آوری اطلاعات
  3. عدم همکاری بعضی از گویشوران جهت تکمیل پرسشنامه و ضبط صدا

منابع

ابراهیمی، لطف­الله. (۱۳۸۳). «تاثیر زبان غالب بر پدیده رمزگردانی در دوزبانه­های کردی /  فارسی». پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده ادبیات فارسی و زبا­ن­های خارجی، دانشگاه علامه طباطبائی.

اچ.داگلاس براون (۱۳۸۱)، اصول یادگیری وآموزش زبان، مترجم: دکترمنصور فهمیم، چاپ چهارم، تهران.

امیدوار، جعفری، طاهایی و صالحی (۱۳۹۱). تاثیر نویز ممتد و منقطع بر عملکرد بازشناسی واژه در افراد دوزبانه وتک زبانه. مجله علمی-پژوهشی توانبخشی نوین، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران دوره۶ شماره ۲.

بامنی مقدم ، محمد ، اکبر ، (۱۳۸۸)، آمار و کاربرد آن در مدیریت ، انتشارات شرح.

براهنی، محمدنقی (۱۳۷۱)، پیامدهای شناختی دوزبانگی. سمینار بررسی ابعاد دوزبانگی، وزارت آموزش و پرورش.

بنی شرکا، هلنا، (۲۰۰۵)، گزینش زبان و رمزگردانی در جامعه آذربایجانی در تهران، گویش شناسی، دوره چهارم، شماره ۱ و ۲، ص ۲۳۱- ۲۴۰٫

پراید، جان (۱۳۷۳)، جامعه شناسی یادگیری و تدریس زبان، ترجمه اکبر میرحسنی، تهران، امیرگبیر.

ترادگیل، پیتر (۱۳۷۶)، زبانشناسی اجتماعی، ترجمه محمد طباطبایی، تهران، انتشارات آگاه.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

جبرائیلی، مهرانگیز.(۱۳۸۲)، “بررسی زبان شناختی خطاهای تولیدی موجود در نظام نوشتاری کودکان فارسی زبان: دانش آموزان پایه سوم ابتدایی شهرستانهای توابع تهران”، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی.

خاکی، غلامرضا (۱۳۸۹)، روش تحقیق در علوم اجتماعی ,تهران :  وزارت فرهنگ و آموزش عالی، انتشارات  بی تا

ذوالفقاری اردچی، فاطمه، رحیمی، ابراهیم(۱۳۹۱)، پردازش ذهنی در کودکان دوزبانه و تک­زبانه، تفکر و کودک، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال سوم، شماره اول، ص ۱۱۹، ۱۳۴٫

رضاپور، ابراهیم. (۱۳۷۹). «رمزگردانی از منظر کلامی و جنبه­ های کاربردشناختی». پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده ادبیات فارسی و زبان­های خارجی دانشگاه علامه طباطبائی.

سرمد، زهره و بازرگان، عباس و حجازی، الهه (۱۳۸۰)، روش‏های تحقیق در علوم رفتاری، تهران، آگاه، چاپ پنجم، ۴۰۶ ص.

ضیاء حسینی، سید محمد (۱۳۷۸)، رمزگردانی نشانه برجسته­سازی در دوزبانگی.

ظهوری، قاسم (۱۳۸۷)، «کاربرد روش­های تحقیق علوم اجتماعی و مدیریت»، تهران، انتشارات امیرکبیر.

کریمی پور، امیر و الیاسی، محمد (۱۳۹۱). بررسی پاره ای از مشکلات زبانی دانش آموزان دوزبانه کردی زبان-فارسی زبان شهر ایلام و ارائه برخی رویکردهای اصلاحی. مجله زبانشناسی و گویش های خراسان دانشگاه فردوسی مشهد، علمی-پژوهشی.

محمدی آسیابادی، علی (۱۳۸۸). زیبایی شناسی رمزگردانی. فنون ادبی(علمی-پژوهشی) دانشگاه اصفهان. سال اول، شماره۱، ص ۹۶-۸۱

محمودزاده، کامبیز (۱۳۸۳)، نگاهی به رمزگردانی و رمزآمیزی در میان دوزبانه ها”، فصلنامۀ مطالعات ترجمه، ۲ (۶).

مدرسی، یحیی (۱۳۶۸)، درآمدی بر جامعه شناسی زبان، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

میرزایی، خلیل، (۱۳۸۸)، پژوهش پژوهشگری و پژوهشنامه نویسی، جلد اول، تهران، انتشارات جامعه شناسان.

نیلی­پور، ر. (۱۳۷۱). ماهیت و مفاهیم اساسی دو زبانگی. مقایسه ارائه شده در سمینار بررسی ابعاد دو زبانگی، تهران: تیرماه ۱۳۷۱٫

نیلی‏پور، رضا (۱۳۷۱)، ماهیت و مفاهیم اساسی دوزبانگی،مقاله ارائه شده در سمینار بررسی ابعاد دوزبانگی، تهران،تیرماه.

داگلاس، براون.اچ (۱۹۹۱)، اصول یادگیری و تدریس، ترجمه: ضیا، حسنی. انتشارات مرکز دانشگاهی، ۱۳۷۳٫

Baker, C. (2006). Foundations of Bilingual Education and Bilingualism, 4th ed. Clevedon: Multilingual Matters.

Berk-Seligson, S (1986), ‘Linguistic constraints on intersentential code-switching: A study of Spanish/Hebrew bilingualism’, Language in Society 15: 313-348.

Blom, J. p. and Gumperz ,J.(1972). ‘Social meaning in linguistic structure: code Switching in Norway ‘ in gumperz , J. and Hymes , D. (Eds) Direction in sociolinguistics , Newyork:Holt , Rinehart and Winston , pp. 401-434.

Bloomfield, L. (1933). Language, New York: Holt Rinehart and Winston.

Butler, G. Y.& K. Hakuta (2006). ‘Textbooks Bilingualism and Second Language Acquisition’ T. K. Bhatia andW. C. Ritchie (eds.), The Handbook of Bilingualism, Oxford: Blackwell.

Canagarajah, A. ( 1995). Function of code switching in ESL classroom. Socializing bilingualism in Jaffna. Journal of Multilingual and Multi-cultural Development, 16(3), 173–۱۹۵٫

Cluysenaar, A. (1976). Introduction to Literary Stylistics, London: B.T. Batsford Ltd.

Crystal, D, (1992). An Encyclopedic Dictionary of Language and Languages. Oxford:Blackwell.

Dare A. Baldwin. 1993. Infants’ ability to consult the speaker for clues to word reference. Journal of Child Language, 20:395–۳۹۵٫

Dial Press Myers-Scotton, C. (2006). Multiple Voices: An Introduction to Bilingualism. Australia:Blackwell Publishing.

Diebold, A.R., (1964) A survey of psycholinguistic research.

Fasold, Ralph. (1987). The Sociolinguistics of Society. Cambridge: Cambridge University Press.

Gammperz,J.J. (1982), Discourse strategiesw. Combridge, Cambridge univ. Press.

Gardner-Chloros, P. (1991), Language Selection And Switching in strasborg, oxford university.

Grosjean, F. (1982). Life with Two Languages: An Introduction to Bilingualism. Cambridge, Mass: Harvard University Press, 370pp.

Hasselmo, N. (1972), Code – Switching as ordered selection, Studies for einar haugen, hague: Mouton.

Haugen, E (1956). Bilingualism in the Americas a bibliography and research guide Alabama, univ, of Alabama press.

Havranek, B. (1932). ‘iJkoly spisovneho jazyka a jeho kultura’ , in Havrdnek, B. — Weingart, M. (eds.), Spi&ovnd (eitina a jazykovd kultura, 32—۸۴ (Prague); reprinted in Havranek 1963.30 — ۶۹٫

Heller, M.ed. (1988), Code–Switching. Anthropological and sociolinguistic perspectives. Mouton de gruyter.

Hockett,C.(1958),A Course in Modem Linguistics, New York: Macmillan.

Hoffman, C . (1977), An introduction to Bilingualism. London, longman.

Hymes, D. (1967/1972). “On communicative competence”. In J. B. Pride and J. Holmes (eds.), Sociolinguistics. Harmondsworth: Penguin Books.International Journal of Behavioural Development, 17, 109–۱۲۴٫

Jefferson, g. (1978) Sequential aspects of storytelling in conversation. In J. Schenkein (Ed.) Studies in the organization of conversational interaction (pp.219-248). New York, NY: Academic Press.

Kohnert, K. (2002). Picture naming in early sequential bilinguals: A 1-year follow-up. Journal of Speech, Language, and Hearing Research, 45, 759-771.

Leech, G.N. (1969), A language Guide to English Poetry. N. Y. Longman.

Legenhausen, L. (1991). Code-switching in learners’ discourse. IRAL: International Review of Applied Linguistics in Language Teaching, 29(1), 61–۷۴٫

Lehiste, I. (1988). Lectures on language contact. Cambridge, MA: MIT Press.

Mackey, W.F. (1970). A typology of bilingual education. Foreign Language Annals 3:596-608.

MartinJones, M.(1995). Code switching in the classroom. In L. Milroy & P. uysken (Eds.), One speaker, two languages: Cross disciplinary prospective on code switching (pp. 90111 –). Cambridge: Cambridge University Press

MartinJones, M.(1995). Code switching in the classroom. In L. Milroy & P. Muysken (Eds.), One speaker, two languages: Cross disciplinary prospective on code switching (pp. 90111 –).Cambridge: Cambridge University Press.

McClure, E. (1981) Formal and functional aspects of the code- witched discourse of bilingual children. In R. Dura´n (ed.) Latino Language and Communicative Behavior (pp. 69–۹۴). Norwood, NJ: ABLEX Publishing.

McKian, E. (2005). The New American Oxford Dictionary, Oxford: Oxford University.

Merritt, M., Cleghorn, A., Abagi, J. O., & Bunyi, G. (1992). Socializing multilingualism: Determinants of code switching in Kenyan primary schools.Journal of Multilingual and Multicultural Development, 13 (1), 103–۱۲۱٫

Muda, Z. (1986) The feedback effects of continuous assessment grades on students 1 academic performance, Ilorin University of Ilorin. Unpublished M.Ed Thesis.

Mukarovsky, J. (1932), Standard language and poetic language in Garvin P. (ed), Prague school reader in esthetics, literary structure and style, Georgetown, Georgetown university press.

Muyesken, P. (1995). Grammatical concepts in code-switching. In L. Milroy & P. Muyesken (Eds.), One speaker two languages: Cross disciplinary perspective on code-switching (pp.177–۱۹۷). Cambridge: Cambridge University Press.

Muyesken, P. (1995). Grammatical concepts in code-switching. In L. Milroy & P. Muyesken (Eds.), One speaker two languages: Cross disciplinary perspective on code-switching (pp.177–۱۹۷).

Myers- S, C. (1992), comparing Code- Switching and Borrowing, Journal Of Multilingual Development.

NARTEY, j (1982), “Code-switching, interference or faddism? Language use among educated Ghanians”, Anthropological Linguistics 24: 183-92.

Nishimura, M. (1985), Intrasentential Code–Switching in Japaness- English. PH.D. dissertation. Univ. Of Pennsylvania. of Reading and Writing 23:415–۴۳۴٫

Pfaff, C.W. (1979) Constraints on language mixing: Intrasentential code-switching and borrowing in Spanish/English. Language 55 (2), 291–۳۱۸٫

Poplack, S. (1980) Sometimes I’ll start a sentence in Spanish y termino en espan˜ ol: Toward a typology of code-switching. In J. Amastae and L. ElW´as-Olivares (eds) Spanish in the United States: Sociolinguistic Aspects (pp. 230–۲۶۳). Cambridge, UK: Cambridge University Press.

Romaine, S. (1992). Language, Education and Development, Urban and Rural Tok Pisin in Papua New Guinea, Oxford: Oxford University.

Romaine, S. (1995). Bilingualism, Oxford: Blackwell.

Romine,S. (1989), Code–Switching and Communicative competence, in Bilingualism, Oxford, Blackwell.

Scotton, C,M, (1988), Code – Switching and Types of Multilingual Communities. Washington, D.C, George town Univ. Press.

Siegel, L. S. (1995). Working memory and reading: A life-span perspective.

Sobin, Nicholas. (1976). Texas Spanish and lexical borrowing. Papers in Linguistics 9. 15-47.

van der Leij. A., Bekebrede, j., & Kotterink , M. (2010). Acquiring reading and vocabulary in Dutch and English : The effect of concurrent instruction. Journal

Wardhaugh, D. (2004). An Introduction to Sociolinguistics.Oxford: Blackwell: 4th ed.

Weinrech, U. (1953). Languages in Contact (7th end). Mouton the Hague: Paris.

Weinreich U. a. & W. Labov and M. Herzog (1968), Empirical Foundations for a Theory of Language Change, Directions for Historical Linguistics: A Symposium, Eds.by Winfred Lehmann and Yakov Malkiel, Austin, University of Texas Press, pp. 95-189.

واژه­نامه

 

اکتساب – یادگیریابزار اکتساب زبان

 

اجتماعی شدن

ادراک گفتاری

آسیب شناسی زبان

آموزش جبرانی

آمیختن زبانها

آهنگ

اطلاعات -علم

انگیزه

برجسته سازی

برخورد زبانها

به رمز درآوردن

بیانی

بی نشان

پاره گفتار

پاسخ

پراکندگی

پسوند

پیشوند

پایایی

پایان هجا

تار صوتی

تفاوت گویش­های اجتماعی

تقابل

تقریبی

تغییر رمز

تغییر سبک

تغییر منطقه­ای

تقلید

تکرار –بسامد

تکرار

تناوب

توانش زبانی

جانشینی

جامعه گفتاری

جزء – قطعه

جمله

چند زبانگی

خیشومی- غنه ای

دانش

درک

درک جمله

درک مفهوم

دستگاه تولید

دستور جهانی

دستور زایشی

دستور سنتی

دستور گشتاری

دنباله- ضمیمه

دندانی

دو زبانگونگی

دو زبانه

ذهن گرا

رتبه

رد

رمز

رمزآمیزی

رمزگزینی

رمزگشایی

ریشه

ریشه شناسی واژه­

زایایی

زبان آگاهی

زبان اکثریت

زبان بدن

زبان اول

زبان برتر

زبان بومی

زبان پریش

زبان پیشه­ای

زبان تماس

زبانشناس

زبانشناسی اجتماعی

زادن- تولید کردن

زبان استاندارد

زبان مادری

زبان مسلط

زبان نواختی

زبان هدف

زمینه- بافت

شخصیت

شرطی

شرکت کننده

شفاهی

صرف

صوت افزایی

صوت تقریبی

صوت شناسی

ضریب اعتبار(روایی)

ضریب پایایی

ضمنی

ضمیمه

طبقه

طبقه دستوری

طبیعی بودن

طراحی

عبارت- اصطلاح

عبارت اسمی

عدد

عدد اصلی

غان و غون کردن

فاصله اجتماعی

فرسایش

فرستنده

فرضیه

فشرده

فعل

فعل با قاعده

فعل بی قاعده

فعل کمکی

قاعده

قاموس

قدرت

قرض گیری

قشر – سطح

قوم شناسی

قید

کاربرد

کاربرد شناسی

کلام

کتاب درسی

کد

کنش گفتاری

گفتار درمانی

گفتار کودکانه

گفتار غیر رسمی

گفتگو

گویش

گویش اجتماعی

گویش شناسی

گویش فردی

گویشور

لهجه

مبدا

متن

مثبت گرایی

مدخل

مدخل واژگانی

مرحله

مجرای صوتی

مرز

مرگ زبان

مشاهده

هسته

هم ریشه بودن

همگانی زبان

هنجار

هویت اجتماعی

یادآوری

یادداشت برداری

یادگیری

یادگیری از راه دور

AcquisitionLanguage acquisition device

 

Socialization

perception

Pathology

Compensatory instruction

Code mixing

Intonation

Information – science

Motivation

prominence

Language contact

Encoding

Expressive

Unmarked

Utterance

Response

Variance

Suffix

Prefix

Reliability

Coda

Vocal tract

Social dialectal

Apposition

Approximant

Code switching

Style shift

Regional variation

Imitation

Frequency

Repetition

Alternation

Competence

Paradigmatic

Speech community

Segment

Sentence

Multilingualism

Nasal

knowledge

Perception

Sentence comprehension

comprehension

Production system

Universal grammar

Generative grammar

Traditional grammar

Generative grammar

Tag

Dental

Diglossia

Bilingual

Mentalist

Rank

Trace

Code

Code mixing

Code selection

Decoding

Root

Etymology

Productivity

Language awareness

Majority language

Body language

First language

Dominant language

Indigenous language

Aphasia

Slang

Contact language

Linguistics

Sociolinguistic

Generate

Standard language

Mother language

Dominant

Tone language

Target language

Context

Personality

Conditional

Participant

Oral

Morphology

Epenthesis

Approximant

Phonetics

Validity coefficient

Reliability coefficient

Connotation

Tag

Category, class

Grammatical category

Natural

Planning

Expression

Noun phrase

Number

Cardinal

Babbling

Social distance

Attrition

Sender

Hypothesis

Summery

Verb

Regular verb

Irregular verb

Auxiliary verb

Rule

Lexicon

Power

Borrowing

Level

Ethnology

Adverb

Usage

Pragmatics

Speech

Text book

Code

Speech act

Speech Therapy

Baby talk

Colloquial speech

Communication

Dialect

Sociolect

Dialectology

Idiolect

Informant

Accent

source

Text

Positivism

Entry

Lexical entry

Stage

Nasal cavity

Boundary

Language death

Observation

Head, nucleus

Cognate

Language universal

Norm

Social identity

Recall

Note taking

Learning

Distance learning

پایان

پیوست ۱:

بسمه تعالی

با عرض سلام و احترام

این پرسشنامه صرفاً جهت انجام یک تحقیق علمی پیرامون “بررسی میزان رمزگردانی گویشوران مازندرانی، ترکی و کردی” تنظیم گردیده است. بدیهی است، توجه و حوصله جنابعالی در پاسخ به سوالات، دقت پژوهش را بالا خواهد برد.

پیشاپیش از همکاری شما صمیمانه سپاس­گذارم.

سوالات جمعیت­شناختی:

۱) جنسیت: زن مرد

۲) سن: زیر ۳۰ سال ۳۰ تا ۴۰ ۴۰ تا ۵۰ بالای ۵۰ سال

۳) مدرک تحصیلی: دیپلم و پایین­تر فوق دیپلم لیسانس فوق لیسانس و بالاتر

۴) قومیت: مازندرانی ترک کرد

۵) وضعیت اشتغال: کارمند آزاد کارگر بیکار

۶) پرسشنامه نگرش:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ردیف سؤالات کاملاً مخالفم مخالغم نظری ندارم موافقم کاملاً موافقم
۱ در منزل مایلم به زبان مادری صحبت کنم.          
۲ در مدرسه، بهتر است بچه­ها با زبان مادری نیز آموزش ببینند.          
۳ بیشتر علاقمندم با کسانی که به زبان مادری­ام صحبت می­ کنند مراوده داشته باشم.          
۴ زمانی که با فردی به زبان فارسی صحبت می­کنم، به زحمت می­افتم.          
۵ با زبان مادری­ام بسیار روان­تر از زبان فارسی صحبت می­کنم.          
۶ بهتر است در کتاب­ها، از زبان مادری نیز استفاده شود.          
۷ زبان مادری برایم شیرین­تر از هر زبانی است.          
۸ از صحبت کردن با هم زبان­هایم لذت می­برم.          
۹ استفاده از زبان مادری باعث افزایش اعتماد به نفسم می­ شود.          
۱۰ قرار گرفتن در محیطی که به زبان مادری­ام صحبت می­ کنند، برایم فرحبخش است.          

۷) تعداد دفعات رمزگردانی طی ۱۵ دقیقه: …………

پیوست ۲:

Bar Chart

Frequency Table

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

NUMBER
    FREQUENCY PERCENT VALID PERCENT CUMULATIVE PERCENT
VALID ۱ ۹ ۲٫۳ ۲٫۳ ۲٫۳
۲ ۱۱ ۲٫۸ ۲٫۸ ۵٫۰
۳ ۴۸ ۱۲٫۱ ۱۲٫۱ ۱۷٫۱
۴ ۵۲ ۱۳٫۱ ۱۳٫۱ ۳۰٫۲
۵ ۳۶ ۹٫۰ ۹٫۰ ۳۹٫۲
۶ ۶۲ ۱۵٫۶ ۱۵٫۶ ۵۴٫۸
۷ ۳۱ ۷٫۸ ۷٫۸ ۶۲٫۶
۸ ۵۹ ۱۴٫۸ ۱۴٫۸ ۷۷٫۴
۹ ۴۱ ۱۰٫۳ ۱۰٫۳ ۸۷٫۷
۱۰ ۲۶ ۶٫۵ ۶٫۵ ۹۴٫۲
۱۱ ۱۳ ۳٫۳ ۳٫۳ ۹۷٫۵
۱۲ ۹ ۲٫۳ ۲٫۳ ۹۹٫۷
۱۳ ۱ ۱۰۰٫۰
Total ۳۹۸ ۱۰۰٫۰ ۱۰۰٫۰  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

DEGREE
    FREQUENCY PERCENT VALID PERCENT CUMULATIVE PERCENT
VALID ۱ ۹۹ ۲۴٫۹ ۲۴٫۹ ۲۴٫۹
۲ ۱۲۳ ۳۰٫۹ ۳۰٫۹ ۵۵٫۸
۳ ۱۳۵ ۳۳٫۹ ۳۳٫۹ ۸۹٫۷
۴ ۴۱ ۱۰٫۳ ۱۰٫۳ ۱۰۰٫۰
Total ۳۹۸ ۱۰۰٫۰ ۱۰۰٫۰  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

GENDER
    FREQUENCY PERCENT VALID PERCENT CUMULATIVE PERCENT
VALID ۱ ۱۶۷ ۴۲٫۰ ۴۲٫۰ ۴۲٫۰
۲ ۲۳۱ ۵۸٫۰ ۵۸٫۰ ۱۰۰٫۰
Total ۳۹۸ ۱۰۰٫۰ ۱۰۰٫۰  

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:05:00 ب.ظ ]




قدرت و عدالت متمرکز: نقطه مقابل عشق، زور و محدودیت است. زمانی که در شکل مثبت ظهور یا بد نشان دهنده عدالت و انصاف خواهد بود.
شفا و بخشش: وقتی عشق، زور و محدودیت بطور مطلوب متعادل شوند نتیجه عبارتند از: بخشش خود و دیگران، ابراز دلسوزی، خارج کردن عصبانیت.
زندگی با شوق: بروز کامل عشق در شخصیت فرد، توانایی برای زندگی با شادی و شوق است.
زندگی با وقار، یکدلی و تعهد: بصورت پایبندی به اصول شخصی و نیروی متعالی خود است.
پیوند و خدمت خلاق: این ویژگی بر دو عملکرد اشاره دارد، یکی داشتن خلاقیت و دیگری ارتباط و پیوند داشتن با دیگران.
پاداشاهی خداوند: یعنی شخص هرچه در زندگی با آن سرو کار دارد یا اساسا در دنیا وجود دارد را نشئه ای از وجود خداوند و حضور خداوند و نظارت او بر اعمالش بداند و اینکه همه چیز به خواست و اراده خداوند انجام می گیرد. (نسبی، ۱۳۸۹)
مقایسه هوش معنوی با هوش های دیگر
ویگلس ورث[۹] (۲۰۰۴) چهار هوش بدن ، شناختی، هیجان و معنوی را بر اساس تربیت رشد آنها به شکل هرمی مطرح نموده است. الگوی مورد نظر بر اساس این دیدگاه است که کودکان ابتدا بر بدن خود کنترل پیدا می کنند (هوش بدنی)، سپس مهارت های زبانی و مفهومی (هوشبهر) خود را گسترش می دهند. هوش در فعالیت های مدرسه ای کودک مطرح است. هوش هیجانی برای بسیاری از افراد هنگامی مطرح میگردد که علاقمند به گسترش روابط خود با دیگران باشند. در انتها هوش معنوی زمانی خود نمایی می کند که فرد به دنبال معنای مسائل می گردد و سوالاتی مانند (آیا این، همه آن چیزی است که وجود دارد؟) را مطرح می نماید. مک هاوک معتقد است هوش معنوی به نسبت آموزش غیر دینی و دانش واقع بینانه با شهود نگرش و خردمندی رابطه نزدیکتری دارد. ماهیت غیر اختصاصی و کل نگر آن و استفاده از نمادگرایی ادراک فرد را گسترش می دهد و آن را عمق می بخشد. این امر به غنی سازی روابط و بهبود کار روزمره کمک می کند،
علاوه بر این حرکت به سمت خودشکوفایی و رشد معنوی مربوط می شود تا به نیاز به کنترل و پایبند آیین و رسوم بودن، به نظر می رسد افرادی که هوش معنوی یکپارچه دارند، ممکن است سبک زندگی متفاوتی را داشته باشند. (غباری بناب و همکاران،۱۳۸۶).
لیچفیلد شباهت های هوش های مختلف (هوش های گاردنر) را، وجود لایه های همپوشی بین همه ی هوش ها، تفاوت هر یک از هوش ها در افراد مختلف و قابل رشد بودن هوش ها می داند. او همچنین سه تفاوت عمده را میان هوش معنوی و دیگر هوش ها بر شمرده است. از نظر وی هوش معنوی انحصارا با دیگران سرو کار دارد، همه ی سطوح هوش های دیگر را در بر می گیرد و ارزیابی آن احتمالا ذهنی تر از سایر هوش ها ست (غباری نباب و همکاران، ۱۳۸۶).
مولفه های هوش معنوی
درباره اجزای تشکیل دهنده هوش معنوی (مولفه ها) نظرات مختلفی ارائه شده است. در زیر به طرح چند رویکرد درباره عوامل اصلی هوش معنوی اشاره می شود:
از نظر امونز[۱۰] (۲۰۰۰) هوش معنوی کاربرد انطباقی اطلاعات معنوی در جهت حل مسئله در زندگی روزانه و فرایند دستیابی به هدف می باشد.
وی به صورت ابتکاری پنچ مولفه را برای هوش معنوی پیشنهاد کرده است:
۱-ظرفیت برای تعالی.
۲-توانایی برای تجربه ی حالت های هوشیاری عمیق.
۳-توانایی برای خدایی کردن و تقدس بخشیدن به امور روزانه.
۴-توانایی برای سود بردن از منابع معنوی برای حل مسئله در زندگی.
۵-ظرفیت پرهیزگاری و عمل اخلاقی مانند بخشش، تواضع، نوع دوستی (میرزایی،۱۳۸۲).
سلامت روان
سلامت روانی که توسط کارشناسان سازمان بهداشت جهانی به «قابلیت» ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل منطقی تضادهای و تمایلات شخصی تعریف شده (نقل از میر صدوقی، ۷۸) ارتباط تنگاتنگی با فرایندهای شناختی دارد. این فرایندهای شناختی، از جمله ارزیابی های خود کارآمدی، نقش مهمی در آسیب های روانی دارند، بدین معنی که تأثیر وقایع و شرایط محیطی استرس زا در مختل شدن سلامت روانی، بستگی زیاد به نگرش خاص فرد به این وقایع و میزان احساس کارآمدی در مقابله با این شرایط دارد (پروین و جان،۲۰۰۱).
بر طبق تئوری شناختی ـ اجتماعی نیز ادراک ناکارآمدی یا کارآمدی پایین نقش عمده و مرکزی در اضطراب و افسردگی بازی می کند. پروین (۱۹۹۳) به نقل از بارترس گزارش داد که افراد با تصورات خود کارآمدی پایین در رابطه با تجربیاتی که بالقوه تهدید کننده نیستند، اضطراب بالایی را تجربه می کردند و مقیمی فام (۱۳۷۹) در تحقیق خود گزارش کرده است که بین خود اثر بخشی و روان رنجوری دبیران، رابطه منفی و معنی داری وجود دارد. بدین معنی که دبیران با خود کارآمدی ادراک شده بالا، روان رنجوری کمتری داشته اند.
بنا به تئوری شناختی ـ اجتماعی، محیط اجتماعی و موقعیت های خاص هم نقش زیادی در سلامت روانی افراد دارند. موقعیت و شرایط خاص اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و سازمانی که فرد توانایی سازگاری با آن را نداشته باشد، فرد را در معرض آسیب های روانی قرار می دهد.
بهداشت روانی، علمی است برای بهزیستی و رفاه اجتماعی که تمام زوایای زندگی از محیط خانه گرفته تا مدرسه، دانشگاه، محیط کار و نظایر آن را در بر می گیرد و در بهداشت روانی آنچه بیش از همه مورد نظر است «احترام به شخصیت و حیثیت انسانی است» و تا هنگامی که شخصیت فرد برقرار نشود، سلامت فکر و تعادل روان و

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

=”نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی” width=”320″ height=”320″ />
بهبود روابط انسانی معنی و مفهومی نخواهد داشت. روی این اصل بهداشت روانی را دانش یا هنری می دانند که به افرادکمک می کند که با ایجاد روش های صحیح روانی و عاطفی بتوانند با محیط خود سازگاری حاصل نموده و برای حل مشکلات از راه های مطلوب اقدام نمایند (میلانیفر، ۱۳۷۳).
سازمان بهداشت جهانی سلامتی را چنین تعریف کرده است:
حالت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری (کاپلان، سادوک[۱۱]،۱۹۹۴).
بهداشت روانی عبارت است از مجموعه عواملی که در پیشگیری از ایجاد و یا پیشرفت روند وخامت اختلاف شناختی، احساسی و رفتاری در انسان نقش موثری دارند (شاملو، ۱۳۸۰).
نوابی نژاد (۱۳۷۹) بیان میداردبهداشت یا سلامت روان عبارتست از «سازگاری فرد با خود و محیط و استفاده موفقیت آمیز از تمامی توانائیها و قابلیت های خویش در زندگی». بنابراین نداشتن بیماریهای و اختلالات روانی بخشی از این تعریف است. تامین سلامت روانی همه افراد جامعه از مهمترین مسایل اساسی در هر کشور است. این امر در سه جنبه جسمانی، روانی و اجتماعی مورد ملاحظه قرار می گیرد. در صورتی که بعد روانی بهداشت به اندازه کافی مورد توجه قرار نگیرد فراوانی مسائل و مشکلات روانی رفتاری رو به فزونی خواهد گذاشت تا حدی که عوارض ناشی از بیتوجهی به آن در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی اثرات سوء و غیر قابل جبرانی بر جای می گذارد. در مکتب انسان ساز اسلام، معیار سلامت روان، مترادف با مفهوم «رشد[۱۲]» است. رشد به معنای قائم به خود بودن هدایت، نجات و صلاح و کمال می باشد. بدین جهت در بحث بهداشت روان شناخت عوامل رشد دهنده یا عوامل باز دارنده رشد افراد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از آنجا که جسم و روان ابعادی از تمامیت وجود انسان است، بهداشت روانی همانند بهداشت جسمانی، کاربرد دانش برای بهبود وضعیت سلامت جسم و روان و اقدام اساسی جهت پیشگیری از هر نوع اختلال و تلاش در جهت اقدام سریع در هنگام بروز اختلال است. به بیان دیگر بهداشت روانی را می توان در این سه بعد خلاصه کرد:

  1. تلاش در جهت تقویت نقاط مثبت و اصلاح ضعفها.
  2. پیشگیری از بروز اختلالات و ناهنجاریهای رفتاری و روانی.
  3. درمان به موقع و سریع اختلالات روانی.

مفهومی که گاهی مترادف با سلامت روانی در نظر گرفته می شود، مفهوم بهداشت روانی است. با وجودی که این دو مفهوم ارتباط بسیار نزدیکی با هم دارند ولی باید توجه داشت که یکی نیستند. فعالیت اصلی بهداشت روانی مبتنی بر پیشگیری است در حالیکه سلامت روان در نتیجه فعالیت های انسان در زمینه بهداشت روانی و درمان بیماری های روانی به دست می آید. در واقع بهداشت روانی مقررات و اقداماتی در جهت استقررا و حفظ سلامت روانی است. (حسینی، ۱۳۶۰).
شاملو (۱۳۸۰) بهداشت روانی این طور تعریف کرده است: مجموعه عواملی که در پیشگیری از ایجاد و یا پیشرفت روند و خامت اختلاف شناختی، احساسی و رفتاری در انسان نقش موثری دارند. بین بهداشت و سلامت روانی فرد و شخصیت او رابطه بسیار محکمی وجود دارد و اگر فردی از رشد و تکامل طبیعی شخصیت برخوردار نباشد می توان گفت از سلامت روانی محروم است.
دیدگاهای مربوط به سلامت روان
اتکینسون و اتکینسون[۱۳] (۱۹۸۹) چهار دیدگاه مربوط به سلامت روان را به شرح زیر بیا ن داشته است:

  1. بهنجاری به صورت سالم بودن: اساسا روش برخورد سنتی طبی – روانپزشکی با تندرستی و بیماری است. اکثر پزشکان بهنجاری را با سالم بودن معادل تلقی نموده و سلامتی را پدیده ای تقریبا عمومی می شمارند. رفتار زمانی در حدود متعادل و مطلوب و در یک کلام نرمال تلقی می شود که فاقد پسیکو پاتولوژی آشکار بوده باشد. اگر رفتار را درجه بندی کنیم، بهنجاری بخش عمده طیف را اشغال کرده و ناهنجاری قسمت کوچک باقی مانده را به وجود خواهد آورد؛ با این مدل سنتی تعریف بهنجاری با کار طبیعی قرین است که سعی می کند بیمارش را از علائم و نشانه های قابل مشاهده رها کند. برای این پزشک فقدان علائم و نشانه ها معدل سلامتی است. جان رومانو[۱۴]، معتقد است که شخص سالم کسی است که به طور متعادل و متوسط از درد بی جهت، ناراحتی و ناتوانی رها است.
  2. دیدگاه دوم: سلامت روان را ترکیب هماهنگ و مطلوب اجزاء گوناگون دستگاه روانی تلقی می نماید که منجر به عملکرد ایده آل می گردد. چنین تعریفی آشکارا زمانی پیش کشیده می شود که روانپزشکان یا روانکاوان در مورد شخص ایده آل و یا در مورد ملاک های درمان موفقیت آمیز صحبت می کنند و سر نخ چنین بر خوردی آشکارا به زیگموند فروید می رسد (اتکینسون و اتکینسون، ۱۹۸۶ به نقل از سعادتمند، ۱۳۷۶).
  3. بهنجاری به صورت متوسط: این دیدگاه معمولا در مطالعات هنجاری رفتار بکار گرفته می شود و متکی بر اصل ریاضی و منحنی زنگوله شکل است. در این روش حدود وسط بهنجار شمرده شده و قطب ها انحرافی تلقی می شود. روش هنجاری متکی براین اصل آماری، هر فرد را بر حسب ارزیابی کلی و مجموع نمرات توصیف می کند. تغییر پذیری فقط در متن مجموع گروها توصیف می شود، نه در مورد یک فرد. هر چند این روش در روانشناسی و زیست شناسی بیشتر از روان پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد.
  4. دیدگاه چهارم در مورد سلامت روان:، محصول نهایی سیستم های متعامل است؛ بر اساس این تعریف، تغییرات زمانی برای تکمیل تعریف بهنجاری ضرورت اساسی دارد به عبارت دیگر، دیدگاه بهنجاری به صورت فرایند به جای اینکه تعریف مقطعی باشد روی تغییرات یا فرایندها تاکید می کند (اتکینسون و هیلگارد،۱۹۸۹).

اتکینسون و اتیکنسون (به نقل از سعادتمند،۱۳۷۶) ویژگیهایی را بیان می کنند که فرد برخوردار ازسلامت روان را از فردی که بیمار روانی است متمایز نمی کند اما این ویژگیها، ویژگیهایی هستند که فرد بهنجار به مقدار بیشتری از آنها برخوردار است.

  1. کار آمدی در ادراک: افراد بهنجار در ارزیابی توانایی های خود واقع بین هستند، یعنی توانایی های خود را بیش از آنچه که هست ارزیابی نمی کنند و در عین حال، توانایی های خود را نادیده نمی گیرند. همچنین از گفتار و رفتار دیگران ادراک نادرستی ندارند.
  2. خود شناسی: افراد بهنجار و دارای سلامت روان تا حدودی به انگیزه ها و احساسات و رفتار خود آگاهی دارند. اگر چه بسیاری از افراد نمی توانند درک کاملی از احساسات و رفتار خود داشته باشند، اما احساسات و انگیزه های مهم خود را پنهان نمی کند (سعادتمند، ۱۳۷۶).
  3. توانایی در کنترل ارادی رفتار: افراد سالم خود را کنترل می کنند و می توانند تمایلات نامطلوب خود را مهار کنند.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ب.ظ ]




توسعه MPR به mrpII

برنامه ریزی منابع تولیدی به واسطه یکسری توسعه تدریجی در عملکرد سیستم MRP تکامل یافته است. این توسعه ها یک روند طبیعی بوده و چندان پیچیده نمی باشند، بطور مثال می توان به اضافه کردن نرم افزار پردازش معاملات به منظور پشتیبانی از خرید، موجودی و عملیات مالی واحد صنعتی اشاره نمود. در توسعه پشتیبانی تصمیم گیری، فرضیات مشابه و قابل توجهی شکل گرفته و رویه های مشابهی در MRP،به کار گرفهت شدند. بدین طریق MRP توسعه پیدا نمود تا از فعالیت هایی مانند برنامه ریزی سرانگشتی ظرفیت(RCCP)، برنامه ریزی احتیاجات ظرفیت (CRP)و کنترل فعالیت تولید(PAC) پشتیبانی نماید. کنترل فعالیت تولید، عباراتی است که جامعه کنترل تولید و موجودی آمریکا(APICS) برای کلیه فعالیت هایی که به طور سنتی به کنترل کف کارگاه اطلاق می شوند، برگزیده است.
واژه MRP حلقه بسته بیانگر مرحله ای از توسعه سیستم MRP است که در آن عملیات طراحی سر برنامه تولید، MRP، و برنامه ریزی احتیاجات ظرفیت با عملیات کنترل فعالیت تولید و خرید مرتبط گشته اند. این مدول های اجرایی در بر دارنده قابلیت اندازه گیری ورودی/خروجی، برنامه زمانبندی جزء به جزء و اجرای آن برنامه در کارگاه گزارشات تأخیر برنام از جانب کارگاه یا فروشندگان و پیگیری و کنترل خرید می باشند. حلقه بسته حاکی از آن است که مدول های اجرایی نه تنها بخشی از کل سیستم بوده، بلکه بازخوردهای آنها موجب حفظ دائمی اعتبار برنامه ها می شود.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

با توسعه طراحی سربرنامه تولید(به گونه ای که با کلیه برنامه های کلان مرتبط گشته) و نیز با پشتیبانی برنامه ریزی تجاری از نظر مالی، و بالاخره با افزودن برخی مشخصه های مالی به MRP حلقه بسته(بطوری که خروجی هایی مانند گزارش تعهد خرید، بودجه ارسال و پیش بینی موجودی را بتوان بدست آورد)، سیستمی عینیت یافت که در حقیقت یک رویکرد یکپارچه برای مدیریت کلیه منابع تولیدی بود. این MRP توسعه یافته، برنامه ریزی منابع تولیدی یا MRP II نام گرفت. در نتیجه سیستم MRP II ترکیبی از MRP حلقه بسته به علاوه اجزایی برای برنامه ریزی مالی و تجاری. سیستم های جدید MRP II قابلیت تحلیل وضعیت به صورت«چه می شود، اگر» را در حد گسترده ای فراهم می آورند. با این حال، بسیاری از اجزای اضافه شده در بسته های نرم افزاری MRP II در عمل بلااستفاده مانده اند.

یک سیستم مدیریت تولید مانند سیستم MRP II را می توان به عنوان یک جزیره مهم اتوماسیون درتولید، در نظر گرفت. شاهد این مدعا، یکپارچگی است که MRP II در عملیات مختلف تولیدی، از سیستم های مالی گرفته تا کف کارگاه،به وجود می اورد. با این وجود MRP II به عنوان یک جزیره اتوماسیون، تا رسیدن به یکپارچگی گسترده CIM کاستی های فراوانی دارد.

MRP-II شامل فعالیتهای خرید،برنامه ریزی ظرفیت و زمان بندی اصلی و نیز برنامه ریزی تولید و موجودی نیز می باشد.

بزرگترین مزیت MRP-II ، توانایی آن در کنترل کردن تمامی منابع تولیدی سازمان است. کمیانی IBM به عنوان اولین شرکتی که هم استفاده کننده و هم فروشنده MRP-II بود، نرم افزارهای MAPICS:
Manufacturing accounting Production information Control system
و COPICS:
Communications – oriented production and information control system
را ارائه نمود. هم IBM و هم دیگر شرکت های استفاده کننده از آن، گزارش دادند که توانسته اند به کمک MRP-II سطح موجودیهای خود را تا حد ۶۵ درصد یا بیشتر کاهش دهند. با توجه به توانایی های MRP-II، هم اینک سئوال اصلی این است که آیا MRP-II قادر خواهد بود تا خود را با مفاهیم جدید در تولید نظیر هوش مصنوعی، انطباق دهد؟ و آیا این انطباق ها باعث نخواهند شد تا MRP-II به چیزی غیر از انچه که امروز هست تبدیل گردد؟

مطمئناً MRP-II باید تغییر نماید. و اصولاً می باید MRP-II را نه به صورت مستقل بلکه به عنوان بخشی از یک سیستم بزرگ تر یکپارچه کامپیوتری دید.از این دیدگاه، سه نکته مهم برای بررسی وجود خواهند داشت:

-۱ تأثیرات نسل های جدید تکنولوژی

۲ – یک فلسفه مدیریتی که نیازمند یکپارچگی بسیاری از زمینه های تولیدی است که در بهبود کل سیستم تولید نقش دارند و نه بخشهای مجزای آن به طور مستقل.

-۳ شرایط و فشارهای سخت رقابتی جهت بهبو هر چه بیشتر کیفیت و کاهش هر چه بیشتر پیش زمان های تحویل.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:03:00 ب.ظ ]