کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



ضروری می نماید و آن اینکه سالهای سال مجازات قبل از هر چیز پاداش و عقوبتی بود که جامعه به شخص مجرم به علت تقصیری که مرتکب شده بود تحمیل می کرد و در این راه به دنبال هی هدف و مقصود و منظور نمی گشت. از این منظر مجازات فی نفسه مطلوب است و هدف. پس برای توجیه اعمال آن، نیاز به هیچ چیز جزء ارتکاب جرم نیست. رابطه جرم و مجازات یک رابطه تلازمی ، آن هم تلازمی بین و آشکار تصور می شد که وجود یکی فی نفسه حاکی از وجود دیگری بود. هرچند که این تئوری دارای ریشه های عمیق تاریخی است و به فلاسفه یونان و دیدگاه های حقوقی و اخلقی مربوط به تورات و تلمود نیز نسبت داده می شود ولی از طرفداران مشهور آن که به دیدگاه خلاقی در خصوص فلسفه مجازات معروف است می توان از کانت و ژوزف دوستر یاد کرد. از نظر اینان اگر مجازات از نظر اجتماعی متضمن هیچگونه فایده ای هم نباشد مجازات مجرم ضروری است. این نظریه با عناوینی همچون سزادهی نیز مطرح و بیان می گردد. با مدرن شدن حقوق جزا برخی اندیشمندان در مقام بیان اهداف آن ، سودمندی اعمال مجازات را به عنوان هدف اصلی حقوق جزا اعلام و ترویج نمودند.

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

از این منظرمهمترین هدف حقوق جزا، همان سودمندی است و اعمال مجازات از آن جهت توجیه پذیر است که متضمن نفع و سود برای جامعه است. این طرز تفکر در اثر نفوذ افکار فیلسوفان تجربه گرا و به ویژه دیدگاه های فرانسیس بکین در انگلستان به مبنای تمامی علوم قرار گرفت و محسوسات پایه اصلی همه دانش های بشری محسوب می شد. [۸]

الف) اصول عدالت ترمیمی در رابطه با بزه دیده و بزهکار

این اصل به یکی از تفاوت های نظری بین عدالت ترمیمی و عدالت سزادهی معطوف است. در سیستم های فعلی دادرسی به علل مختلف ، این امکان وجود دارد که بزه دیده علاوه بر آنکه به توقعات واقعی خویش نرسد در گیر و دار و پیچیدگی و یا شلوغی راهروهای دادگستریها، بیشتر خسارت ببیند، بدین ترتیب این اصل، واکنشی در مقابل خسارت زایی و مضرات ورود به دستگاه عدالت کیفری غیر حساس به حساسیت های واقعی اصحاب دعوی کیفری است. هیچ اجباری در شرکت طرفین جرم در برنامه های عدالت ترمیمی نیست از این رو بایستی در قبال آن دسته از بزهکاران و بزه دیدگاه که حاضر به شرکت در چنین فرآیندی نیستند راهکارهای متفاوت ، اما معقول و متضمن جبران خسارات و لطمات با ویژگی ترمیم کنندگی اتخاذ گردد.

پایان نامه حقوق

ب) تقسیم بزه دیدگان به اولیه و ثانویه و واکنش علیه بزهکار

بزه دیدگان و متأثرین از جرم هم شامل بزه دیدگان اصلی و اولیه که مستقیماً از عمل مجرمانه صدمه دیده اند میگردد و هم شامل بزه دیدگان فرعی و ثانویه که از جرم متأثر می شوند. عدالت ترمیمی معتقد است که همه این بزه دیدگان می بایستی در محور تصمیم گیری ها قرار بگیرند و به حقوق و نیازها و آسیب های وارد به آنان توجه شده و در فرایند عدالت به افرادی منفعل و حاشیه ای تبدیل نگردند.

ج) اصول عدالت ترمیمی در رابطه با جامعه

حرکت عدالت ترمیمی برای رسیدن به اهداف خود در قبال جامعه نیز دارای اصول و معیارهایی است که به برخی از آنها اشاره می شود.

۱)عمل مجرمانه تعرض به مناسبات انسانی است : پیشگامان عدالت ترمیمی امروزه تعاریف جدیدی برای مفاهیم مربوط به جرم ، مجازات و غیره ارائه می دهند. هوارد زهر در کتاب معروف خود به نام تغییر دیدگاه ها در تعریف جرم می گوید جرم یعنی تعرض به افراد انسانی و مناسبات انسانی است. از نقطه نظر باورمندان این دیدگاه عمل مجرمانه اولاً و باالذات یک تعرض و بی حرمتی به انسان ها و مناسبات و ارتباطات آنهاست.

جرم در درجه اول و در عالم واقع تعرض به بزه دیده است. اوست که واقعاً کشته و یا مضروب می شود. احساساتش جریحه دار شده و حقوقش سلب می شود و به طور واقعی متحمل ضرر می گردد. بنابراین اگر برای هر جرمی یک منقوض «آنچه نقض می شود» و منقوض علیه را قایل شویم. عدالت ترمیمی بر خلاف عدالت کیفری سنتی، منقوض را نه قانون جزا که روابط انسانی و منقوض علیه را نه امنیت و نظم عمومی و دولت بلکه مشخص بزه دیده می داند.

۲) تاکید بر سیستم عدالت مشارکتی: عدالت ترمیمی به دنبال یک سیاست جنایی مشارکتی است که در برخورد با پدیده مجرمانه، اعضای اجتماع در خلال برنامه هایی چون «گفتگوی گروه های خانوادگی » «میانجیگری کیفری بین بزه دیده» «برنامه های آشتی دهی و مصالحه» و «محافل تعیین مجازات» «هیأتهای جبران خسارت» و «برنامه های ترمیمی» تعلیق مراقبتی سهمی تعیین کننده در تعیین سرنوشت خود داشته باشند. در خلال این برنامه ها علاوه بر مقامات رسمی عدالت کیفری ، بزهکار و بزه دیدگان خانواده ها و وابستگان آنها شهود و مطلعین، دوستان، همسایگان ، افراد کهنسال و با احترام و با نفوذ، سازمانها ، نهادها و نمایندگان جامعه مدنی به صحنه تصمیم گیری و مشارکت فراخوانده می شوند.[۹]

د) اصول عدالت ترمیمی در رابطه با نظام عدالت کیفری

نحوه تعامل هر نظریه با نظریات رقیب و نظام موجود، از عمده مسائلی است که تبیین آن ضرورت دارد. در این میان عدالت ترمیمی نیز می بایست ارتباط با خود یا نظام عدالت کیفری سنتی را مشخص نماید. دو اصل زیر نحوه تعامل عدالت ترمیمی و عدالت سنتی کلاسیک را بررسی می کند.

۱)عدالت ترمیمی به دنبال الغای نهادهای کیفری سابق نیست

بی شک از مهمترین خاستگاه های نظریه عدالت ترمیمی، انتقادات وارده بر نظام عدالت کیفری سنتی است. از مسائل مهم و حیاتی که از بدو پیدایش نظریات ترمیمی مورد بحث و مناقشه موافقان و مخالفان بوده است. مسأله تعیین محدوده های ارتباط و تعامل عدالت کیفری با نهادهای عدالت ترمیمی است. همانطور که گفته شد هرچند که برخی از صاحبنظران این عرصه ، در پاره ای موارد از الغای سیستم عدالت کیفری سنتی و جایگزینی آن توسط نهادهای عدالت ترمیمی سخن رانده اند، اما با این امر هم با طر اشکالات متعددی از سوی مخالفین مواجه گشته و هم خود طراحان این نظرات به عدم امکان چنین سیستمی واقف شده و از نظرات قبلی خویش عدول کرده اند. هوارد زهر در کتاب کوچک عدالت ترمیمی خود عنوان می کند که من اغلب تقابلی صریح و شفاف میان ساختار سزادهی از نظام حقوقی، یا عدالت کیفری و رویکرد بیشتر ترمیمی عدالت ترسیم می کردم. با این وجود اخیراً به این عقیده رسیده ام که اینگونه مطلب بندی مثبت و منفی ممکن است تا حدودی گمراه کننده باشد. اگرچه نقشه هایی که ویژگیهای مخالف را برجسته می کنند برخی از مهمترین عناصر متفاوت این رویکرد را توضیح می دهند. اما همچنین برخی از مهمترین مشابهت ها و زمینه های همکاری را نیز پنهان کرده ، گمراه کننده است.

هواردزهر در ادامه به بررسی رابطه میان دو نظام عدالت ترمیمی و سزادهی پرداخته و با نفی تقابل آنها ، ویژگی ها و عناصر مشترک این دو را ذکر نموده و به ایجاد تردید و تشکیک در مسأله الغای نظام کیفری سنتی توسط نهادهای عدالت ترمیمی پرداخته و به نقل «برونک» فیلسوف حقوق عنوان می کند که در سطوح نظری و فلسفی ، عدالت مبتنی بر سزادهی و عدالت ترمیمی آنگونه که ما اغلب تصور می کنیم دو ستون مقابل هم نیستند. بر این اساس عدالت ترمیمی خواستار براندازی اساس نهادهای عدالت کیفری سابق ، نظیر مجازات بزهکار نیست زیرا چنین کاری نه ممکن است و نه مطلوب .[۱۰]

۲) کارآمد کردن نظام عدالت کیفری سنتی

عدالت کیفری با در پیش گرفتن ایده ها و شعارهایی همچون سرکوبگری، مکافات و اصلاح و درمان و یا دفاع اجتماعی در طی سالیان متمادی نتوانسته در عمل تأثیر قابل توجهی در مقابله با بزهکاری از خود نشان دهد. به همین دلیل گروهی متقاعد شده اند که بایستی در مورد همه این آموزه ها و برنامه ها و ثمربخشی آنها با دیده تردید بنگریم. غلبه بر این نوع ناامیدیها و شکایت ها در مورد برنامه ها و فعالیتهای دستگاه عدالت کیفری، یکی از اهداف مهم عدالت ترمیمی تلقی می شود. باورمندا عدالت ترمیمی معتقدند که بزهکار با ابزارها و انگیزه های متعددی دست به حادثه آفرینی می زند و بایستی از ابزارهای جامع تر و گسترده تری برای مقابله با بزهکاری و کاستن اثرات نامطلوب آن و جبران خطاها و اشتباهات استفاده کرد.[۱۱]

گفتار دوم : اهداف عدالت ترمیمی

«سوزان شارپ» در کتاب خود تحت عنوان عدالت ترمیمی بینشی برای التیام و تغییر اهداف و وظایف عدالت ترمیمی را به ترتیب زیر خلاصه کرده است :

الف) واگذاری امکان اخذ مهمترین تصمیمات توسط کسانی که از جرم متأثر شده اند.

ب) اجرای عدالتی بیشتر التیام بخش و به نحو آرمانی بیشتر دگرگون ساز و متحول کننده

ج) کاهش احتمال وقوع جرایم بعدی

د) تصمیم صدمات وارده به بزه دیدگان

ه) باز گرداندن بزهکاران به زندگی همراه با رعایت قانون و ترمیم صدمات وارده به روابط بین اشخاص و جامعه محلی

عدالت ترمیمی در صدد مشارکت دادن همه طرفین جرم و فراهم کردن فرصتهایی برای کسانی است که از جرم متأثر شده اند و نیز مشارکت دادن کسانی که در فرایند پاسخگوئی به صدمه وارده مداخله دارند. اولویت اصلی عدالت ترمیمی این است که بزه دیدگان ، بزهکاران و جامعه محلی متأثر شده از جرم را به عنوان مشارکت کنندگان فعال در فرایند ترمیمی قرار دهد.

حصول چنین اهدافی مستلزم آن است که بزه دیدگان در فرایند رسیدگی مشارکت داده شده و نتیجه حاصله برای آنها رضایت بخش باشد و بزهکاران درک کنند که چگونه اقدامات آنها دیگران را متأثر نموده و سپس مسئولیت اعمال ارتکابی خود را بپذیرند. همچنین نتایج حاصله در راستای جبران ضرر و زیان ایجاد شده و ناظر به علل و دلایلی وقوع جرم (برنامه خاص برای نیازهای بزه دیده و بزهکار باید تنظیم شود) باشد. از طرفی هم بزه دیده و هم بزهکار احساس خاتمه و کفایت موضوع پیدا کرده و در جامعه بازپذیری ادغام شوند.

بزه دیدگان نه تنها شامل کسانی می شوند که مستقیماً از جرم متأثر شده اند بلکه اعضای خانواده بزه دیده و اعضای جامعه محلی را نیز شامل می شوند. تأمین امنیت و حمایت و نیازهای چنین بزه دیدگان نقطه آغاز هر فرایند عدالت ترمیمی است. بنابراین هدف اصلی ارضای نیازهای بزه دیدگان از جمله نیازهای مادی و مالی ، احساسی و اجتماعی است.

چنانچه تقاضای عموم مبنی بر اعمال مجازات شدید کاهش یافته باشد توجه هرچه بیشتر به نیازهای بزه دیدگان و جامعه محلی ضروری است. چنین امری مستلزم آن است که فرض شود که جرم یا عمل ناقض قانون بیشتر علیه افراد صورت گرفته تا علیه دولت. بنابراین عدالت ترمیمی از جبران خسارات بزه دیده توسط بزهکار حمایت می کند تا از مجازات بزهکار توسط دولت . عدالت ترمیمی به جای استمرار بخشیدن و تثبیت کردن چرخه خشونت ، تلاش می کند تا روابط بین طرفین جرم را به وضع سابق باز گرداند و خشونت را متوقف کند.

هدف فرایند عدالت ترمیمی فراهم کردن امکان مشارکت فعال و مؤثر بزه دیده در جلسات گفتگو یا میانجیگری با بزهکار است.[۱۲]

گفتار سوم : رویه های عدالت ترمیمی

منظور از روش های عدالت ترمیمی برنامه هایی است که اندیشه های مزبور در قالب آن ها تبلور پیدا کرده و ظهور و بروز عینی می یابد

الف) میانجیگری

توسل به میانجیگری در قلمرو کیفری را باید مرهون ابتکار تشکل ها و سازمان های غیردولتی، در حل و فصل اختلافات ناشی از ارتکاب جرایم جزمه ای سبک، خارج از فرایند کیفری رسمی دانست که موجب شدند تا بعضی قضات نوآور نیز در قالب اختیارات قانونی موجود، خود یا از طریق انجمن ها و سازمان های غیردولتی در عمل از میانجیگری به منظور دستیابی سریع تر به یک راه حل توافقی و نیز آشتی میان شاکی و متهم و یا شاکی و بزهکار استفاده کنند.

بدین سان میانجیگری با ابتکار عملی، تجربی از نوع جامعوی و قضایی، وارد آیین دادرسی کیفری بسیاری از کشورها گردید و با توجه به کارنامه رویهم رفته مثبت اجرای آن، سرانجام در سطح بین الملل مورد استقبال سازمان ملل متحد و شورای اروپا و در سطح داخلی مورد توجه قانونگذاران کیفری کشورهای چندی نیز فراگرفت. میانجیگری کیفری، فرایند سه جانبه یا سه طرفه ای است که فارغ از تشریفات معمول در فرایند کیفری، بر اساس توافق قبلی شاکی (بزه دیده)، متهم و بزهکار با حضور شخص ناشی به نام میانجیگر یا میانجی به منظور حل و فصل اختلافات و مسایل مختلف ناشی از ارتکاب جرم آغاز می شود. میانجیگر که غضوی از جامعه مدنی است (شخص حقیقی یا یک سازمان غیردولتی) علاقه مند به مسایل بزه دیدگان یا بزهکاران) در قالب فرایند میانجیگری سعی می کنند که بزهکار و بزه دیده را در ارتباط با هم قرار دهد. زمینه دیدار و گفتگو و مذاکره و طرح مطالبات و خواسته های متقابل آن ها را فراهم کند و دیدگاه ها و مشکلات آن ها را به زبان دیگری برای آن ها بازگو و شفاف بنماید. بدین سان آن ها را در سیری قرار می دهد تا مکنونات قلبی خود را بیان نموده و تسلی خاطر پیدا کنند. خسارت مادی و عاطفی و روانی بزه دیده ترسیم شود و تکالیف و تعهدات بزهکار نسبت به بزه دیده، جامعه و خود او در آینده مشخص گردد و میزان مسئولیت های در وقوع جرم تعیین گردد بنابراین در فرایند میانجیگری کیفری خود بزه دیده و بزهکار هستند که طی جلسات متعدد، با دیدار و گفتگوی مستقیم و یا در صورت لزوم غیرمستقیم از طریق نامه نگاری و غیره به یک راه حل مرضی الطرفین در مورد اختلاف کیفری خود دست می یابند. بدون این که میانجی نظر خود را به آن ها تحمیل بنماید.

امروزه سه نوع از میانجیگری متناسب با میزان مداخله مقالات قضایی و پلیسی در سیاست جنایی کشورها به کارگرفته می شود، میانجیگری کیفری جامعوی، یکی از مدل های میانجیگری است که در واقع به بتکار خود جامعه مدنی و مردم با الهام از الگوهای معمول در عرف و فرهنگ عامه « حقوقی ـ قضایا» محلی و ملی برای حل و فصل پیامدهای ناشی از ارتکاب جرایم، بدون مداخله و نظارت مقام قضایی به اجرا گذاشته می شود.

نوع دوم میانجیگری: میانجیگری کیفری جامعه ی همراه با نظارت مقام قضایی است (میانجیگری تفویضی که در ابتدا به شکل داوری در حقوق مدنی مطرح شد. در سال های اخیر طی شرایطی وارد حقوق کیفری نیز شده است. نظارت مقام قضایی در دو مقطع اعمال می شود. ابتدا به هنگام انتخاب نصب میانجی برای شروع فرایند میانجیگری و سپس به هنگام اتمام این فرایند برای بررسی نتایج میانجیگری که در قالب توافقنامه ای به امضای بزه دیده ـ بزهکار و تأیید میانجیگر رسیده است.

نوع سوم میانجیگری : میانجیگری کیفری قضایی ـ پلیسی است یا میانجیگری درون سیستمی که آن را باید با سامحه پذیرفت. زیرا میانجیگر متعلق به جامعه مدنی نیست بلکه دارای مقام رسمی ـ دولتی است که در داخل نظام عدالت کیفری براساس رویه علمی و یا به موجب قانون در جهت تحقق صلح و آشتی شاکی بزه دیده، و متهم(بزهکار) و اجتناب از رسیدگی قضایی یا پرهیز از طولانی شدن آن اعمال می شود.[۱۳]

ب) جلسات گفتگوی گروهی خانوادگی:

برگزاری گفتگوی گروهی خانوادگی یکی دیگر از روش هایی است که تئوری عدالت ترمیمی برای رسیدن به اهداف خود از آن بهره می جوید. این جلسات که ابتدا در کشور نیوزیلند بکار گرفته شد و بعدها در کشورهای دیگر نیز رواج یافت مبتنی بر دخالت مستقیم اعضای خانواده بزه دیده، بزهکار و وابستگان آن ها در فرایند ترمیمی است.

اخیراً نتایجی که از اعمال آزمایشی برنامه های مبتنی بر ایجاد احساس شرمساری بازسازگاری کننده در بزهکار به دست آمده است نشان می دهد که تا حد مطلوبی موجبات رضایت خاطر بزه دیدگان از طریق چنین برنامه هایی فراهم شده است، هرچند این مقدار پایین تر از میزان رضایت خاطری است که در روش میانجیگری نصیب بزه دیدگان است.

با این حال برگزاری چنین جلساتی می تواند در مشارکت اعضای دیگر جامعه محلی در فرایند ترمیمی مؤثر بوده و آن ها را به جبران بخشی از خسارات بزه دیده و کمک به بزهکار در جهت رهایی از عواقب ناشی از عدم تمکن در جبران خسارات بزه دیده ترغیب بنماید. [۱۴]

ج) حلقه های اصلاح و درمان و سازش

ایجاد حلقه های سازش و درمان، روش ترمیمی است که با مشارکت دادن همه اعضای درگیر در جرم یعنی بزهکار ـ بزه دیده و وابستگان آن ها، قاضی، مقام تعقیب، وکیل مدافع و اعضای جامعه محلی، حلقه ها و گروه هایی را تشکیل می دهد که این افراد در آن گروه ها جمع شده و به بحث در مورد جنبه های اختلاف ناشی از جرم می پردازند تشکیل حلقه های اصلاح و درمان، فرآیندی جامعه محور است که در مشارکت با نظام عدالت کیفری به منظور ایجاد اتفاق نظر بر تعیین تجازات متناسب، که دغدغه خاطر همه افراد ذینفع در جرم ارتکابی است صورت می گیرد، هدف حلقه ها فراهم کردن موجبات تشفی خاطر اعضای جامعه و رسیدن به توافق و بازگرداندن مسؤولیت به جامعه است.

به طور دقیق مفهوم اصلاح و درمان با اعاده وضع سابق و ایجاد سازش مربوط است. علیرغم مطالب فوق الذکر هیچ ارزیابی علمی، به طور کامل نسبت به تأثیر حلقه های اصلاح و درمان و سازش به عمل نیامده است.

با این حال عموماً ادله زیادی جهت تأثیر مفید حلقه ها بر روی بزه دیده از جرم و تشفی دردهای وی وجود دارد. [۱۵]

د) جبران خسارت دولتی قربانیان جرم

در بسیاری موارد، بزهکار بواسطه نیازهایی که داشته مرتکب جرم شده و چندان مکنتی برای جبران خسارت بزه دیده ندارد در چنین مواردی، یکی از راه های مطمئن و عملی برای ترمیم لطمات وارده بر بزه دیده جبران خسارت دولتی قربانیان جرم است. این مسأله که در کنواسیون بین المللی و منطقه ای نیز مورد تأکید قرار گرفته است از آزمون های توجیه شده عدالت ترمیمی است. در توجیه سیستم جبران خسارت بزه دیدگان از طریق شیوه های عمومی، معمولاً به وجوه آمره همبستگی متک می جویند. جامعه که نمایندگی آن را دولت برعهده دارد مسؤولیت می باشد خواه این مسؤولیت بر اساس قرارداد (تخطی از تعهد صریح حمایت شهروندی) و خواه بر اساس شبه جرم (خطا) و تخطی از تعهد مربوط به تضمین عاقلانه حمایت شهروند یا تئوری خطر باشد جامعه همانند یک شرکت تصور می شود که افراد ذینفع آن یعنی شهروندان خطرات لاینفک آن را تحمل می کنند.[۱۶]

گفتار چهارم : نتایج علمی عدالت ترمیمی در پیشگیری از جرم

بدون تردید هدف از طرح و سازماندهی هر برنامه ای در نظام عدالت کیفری این است که از فواید و نتایج معمول و عملی آن ها در سطح جامعه بهره مند گردیم سازماندهی برنامه های عدالت ترمیمی نظیر میانجیگری کیفری نیز نمی تواند بدون اساس عمل و تجربی ممکن گردد. بنابراین بایستی این برنامه ها در بوته ی آزمایش وتجربه قرار گرفته و آثار و نتایج و کارآمدی خود را نشان داده باشند. در زمینه نهاد میانجیگری کیفری در سی سال اخیر تحقیقات نظری و تجربی گسترده ای در کشورهای مختلف صورت گرفته است و ابعاد عملی و نتایج مثبت و منفی آن در بوته آزمایش و تجربه قرار گرفته است در این قسمت سعی ما بر آن است که از جمله مهم ترین موضوعات تحقیقی محققان، در مطالعات متعدد را بررسی نموده و به آن بپردازیم.

الف) تأمین رضایت بزه دیده و بزهکار

اکثر قریب به اتفاق مطالعات انجام شده در زمینه ی برنامه های عدالت ترمیمی حکایت از خشنودی و رضایتمندی بزه دیده و بزهکار از عملکرد و نتایج این برنامه ها حکایت داشته اند و در مورد همه انواع بزه دیدگان و بزهکاران، فرهنگ ها و سنین و جنس های متفاوت این مطالعات حاکی از نتایج مثبت این برنامه ها و استقبال از آن ها بوده است. ار برخی موارد حدود ۶۰-۴۰ درصد بزهکاران و بزه دیدگانی که به آن ها پیشنهاد انتخاب میانجیگری کیفری شده است آن را به دلایل مختلف نپذیرفته و رد نموده اند که این امر دلایل مختلفی را داشته است. از جمله این که بزه دیدگان در برخی موارد احساس نموده اند که جرم انجام شده بسیار ناچیز بوده و ارزش صرف نمودن وقت برای آن وجود ندارد یا در برخی موارد بزه دیدگان از مقابله و تماس مستقیم با بزهکار ترس و بیم داشته اند یا در برخی موارد بزه دیدگان با رد میانجیگری کیفری مجازات شدیدتر و برخورد شدیدتر را برای مجرم از دستگاه عدالت کیفری خواسته اند. دلایل استقبال و رضایتمندی بزه دیده از چنین برنامه هایی تمایل بزه دیده به جبران خسارات و استرداد اموال و یا قبول مسؤولیت از سوی بزهکار، بیان آثار و نتایج نامطلوب جرم و احساسات و دردها و رنج های ناشی از آن به بزهکار، امتناع از فرایند داوری کیفری رسمی، کمک به تغییر دیدگاه ها و عملکرد بزهکار، برخورد عادلانه و اعمال ضمانت اجراهای مناسب علیه بزهکار بوده است و دلایل استقبال بزهکاران، قبول مسؤولیت در مقابل بزه دیدگان، تمایل به تصحیح و جبران خطاها، تمایل به از بین بردن ذهنیت های نادرست در مورد بزهکار بوده است. [۱۷]

ب)تأمین امنیت و آرامش

ج) احساس بی طرفی و احساس مساوات و عدالت

د) جبران خسارت و اعاده وضع به حال سابق

ن) قضازدایی

و) پیشگیری از تکرار جرم

ه) کاهش هزینه ها

مطابق تحقیقات متعدد محقیقن مختلف آثار اعمال برنامه های میانجیگری کیفری حاکی از نتایج مثبتی برای بزه دیده و بزهکار و جامعه و دستگاه عدالت کیفری بوده است. بزه دیدگان و بزهکاران از نتایج برنامه ها ابراز رضایت نموده اند از پرونده های بیشتری قضازدایی کیفری شده است. این برنامه ها در بسیاری از موارد اثر کاهنده ای بر آمار تکرار جرم مجرمین داشته اند. احساس اعتماد عمومی مردم نسبت به دستگاه عدالت کیفری افزوده شده و عدالت به شکل ملموس تری در بین افراد توزیع شده است. درصد بالایی از بزه دیدگان خسارت زدایی شده و موقعیت آن ها در نظام عدالت کیفری بهبود یافته است و بالاخره این که طبق برخی تحلیل ها هزینه های اعمال عدالت کیفری ( کشف، تعقیب، رسیدگی، اجرای مجازات، اقدامات اصلاح و تربیت و غیره به نحو محسوس کاهش یافته و در این موارد صرفه جویی قابل ملاحظه ای مشاهده شده است. اما این تحقیقات بایستی به مسائلی نیز پاسخ کافی بدهند. برنامه های عدالت ترمیمی به علت نوپا بودن و نیز از طرفی تنوع مدل های مختلف بایستی بازهم در طول زمان های متوالی مورد مطالعه مکرر قرار گیرند، چراکه احساس می شود که در مورد حکم به سودمندی یا عدم سودمندی چنین برنامه هایی زمان بیشتری نیاز است. و این امر محتاج به آزمایش های متعدد این برنامه ها و مکالمه دقیق و برنامه ریزی شده این برنامه هاست که تا آن جا که دیده می شود تحقیقات معدودی از این خصیصه بهره مند بوده اند.

در مورد مسأله رضایتمندی بزه دیدگان و بزهکاران از چنین برنامه هایی نیز بایستی مسائلی که بر این ابراز رضایت تأثیرگذار هستند به طور دقیق بررسی شده و به آن ویژگی ها و عوامل بها داده شود. نبایست از نظر دور داشت که این رضایتمندی تابعی از شرایط و اوضاع و احوال حاکم بر پرونده و ویژگی های مختلف افراد شرکت کننده می باشد. برنامه ای ممکن است برای بزه دیده بسیار رضایت بخش باشد در حالی که ممکن است بزهکار چنین را در مورد برنامه نداشته باشد. مباحثی همچون مباحث جبران خسارت، احساس بی طرفی و مساوات، امنیت و آرامش نیز تحت حکم مسأله رضایتمندی قرار می گیرند. چرا که وجود چنین امکاناتی در میانجیگری است که باعث رضایتمندی بزه دیده و بزهکار می گردد. در هر حال در اعمال برنامه های میانجیگری کیفری در این موارد نیز بایستی حساسیت ها و دقت نظر ویژه ای را در مورد جمع منافع و دیدگاه های بزه دیده و بزهکار ، جامعه و مقالات دستگاه عدالت کیفری داشته باشیم. با این وجود که نتایج تحقیقات در مورد اثر مثبت برنامه های میانجیگری در مورد مسأله تکرار جمع امیدواری هایی را ایجاد نموده است. اما مسأله تکراک جرم و بررسی نتایج تجربی آن نیز مواجه با محدودیت هایی است و نمی توان به طور قطع در این زمینه پیش داوری نمود. امکان دارد برنامه میانجیگری خاصی، نتایج مثبتی را از لحاظ پیشگیری از تکرار جرم از خودشان ندهد. در این موارد نیز ما نبایستی تنها به این دلیل از اعمال برنامه ها چشم بپوشیم و منکر سایر آثار مثبت میانجیگری گردیم و از طرف دیگر نیز امکان این می باشد که برنامه ی میانجیگری خاصی اثر مثبتی برکاهش نرخ تکرار جرم نشان بدهد. در این جا نیز نباید نقش سایر عوامل مؤثر در این زمینه را نادیده بگریم و یا این که از آثار غیر مطلوب احتمالی آن برنامه ها چشم بپوشیم.

نبایستی از نظر دور داشت که در ارتکاب جرایم و تکرار آن ها عوامل بسیار گسترده ای می تواند دخیل باشد. عوامل شخصی و ویژگی های جسمی و فیزیکی و روانی و پیش زمینه های بیولوژیکی و وراثتی، خانوادگی، وضعیت اقتصادی و عوامل محیطی، مانند محیط جغرافیایی و اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، حقوقی، جامعه و شخص بزهکار همگی می توانند در سرمایه گذاری واقعه مجرمانه مشارکت فعالی داشته و مهمی را در آن داشته باشند بنابراین هرچند در بسیاری از موارد میانجیگری تا حدودی اثر مثبتی در زمینه پیشگیری از تکرار جرم داشته است با این وجود نبایستی انتظار داشت که فرایند عدالت ترمیمی به تمام ریشه های ارتکاب جرایم دست یافته و آن ها را بخشکاند. میانجیگری کیفری سوای آثار پیشگری کنندگی، در طرف دیگر بدون شک حساسیت های ویژه ای را در مورد بزه دیده و جامعه در خود دارد. بنابراین بایستی در مورد انتظارات از چنین برنامه هایی نیز واقع بینانه تر و با جامع نگری بیشتری عمل بنماییم. همین طور در مورد مسأله هزینه های اعمال برنامه های عدالت ترمیمی و تا حدودی در مورد مسأله قضازدایی و فواید آن نیز بایستی واقع بینانه تر عمل نمود. با در نظر گرفتن مجموع آمار و ارقام در مورد هزینه ها و حرفه های اقتصادی برنامه های میانجیگری کیفری، نبایستی از نظر دور داشت که مسأله هزینه های اعمال برنامه های میانجیگری نبایستی به یک سویه نگری بررسی شود. حقیقت این است که در اینجا نیز عوامل متعددی می تواند در میزان هزینه ها به عنوان عوامل تأثیرگذار تلقی گردد. نوع جرم ارتکابی، نوع تأمین بودجه آن ها خصوصیات و سوابق شرکت کنندگان در میانجیگری، استفاده یا عدم استفاده از میانجیگران داوطلب آموزش دیده، استفاده از پرسنل دستگاه عدالت کیفری به عنوان میانجیگر و تحلیل مقدار مان و هزینه ی لازم برای آموزش این افراد و سازماندهی این برنامه ها وهله اعمال برنامه همگی می بایستی در برآورد هزینه ها مورد بررسی قرار گیرد. ملاحظات اقتصادی آن به بررسی کاهش فرایاد درآمدهای حاصل از اعمال مجازات های نقدی همگی می توانند به عنوان عوامل تأثیرگذار مورد توجه قرار گیرند.

عکس مرتبط با اقتصاد

مبحث یکم : عدالت ترمیمی، عدالت کیفری، تاریخچه، خاستگاه و مبانی عدالت ترمیمی و عدالت کیفری

گفتار اول : عدالت ترمیمی

ظهور عدالت ترمیمی نتیجه یکی از مهمترین تحولات ایجاد شده در نگرش به عدالت کیفری و رویکردهای جرم شناختی و به طور کلی تحول در تفکر ناظر به جرم در طول دو دهه گذشته است. مطابق نظر برخی نویسندگان عدالت ترمیمی به ویژه از دهه ۱۹۹۰ تاکنون و در هزاره جدید به عنوان نهضتی اجتماعی جهت اصلاح نظام عدالت کیفری درآمده است. علاوه بر این عدالت ترمیمی به عنوان فلسفه و مبانی نظری حل اختلاف ها و تعارضات و مدلی برای عدالت در امور کیفری نمایان شد. این نهضت اصلاحی در سطح بین المللی نیز گسترده شد و موضوع مباحث و تصمیمات متعددی در قالب قطعنامه ها و معاهدات قرار گرفته است به علاوه آنکه این موضوع مورد استقبال خاص مجامع دانشگاهی مرتبط نیز تلقی می شود. اصطلاح عدالت ترمیمی برای موضوعی متفاوت و موردی متفاوت عرضه شده است. شهرت آن به این دلیل است که از منابع و سرچشمه های متفاوت و گاه متعارض جوشیده است که در نتیجه آن را قابل تطبیق با نیازها، اندیشه ها، گروه های مختلف اعم از مجریان حرفه ای عدالت یا نهادها و سازمان ها می کند. این ویژگی هم موجب تقویت و هم باعث تضعیف آن است. از این جهت عدالت ترمیمی مفهومی مبهم و در عین حال موضوعی مستلزم کوشش بسیار و جاه طلبانه است. بازمانده عدالت ترمیمی از انتقادات ناظر به عدالت کیفری و تقاضا برای تحویل آن جهت جامعه بهتر در برآورده است.

الف) تعریف عدالت ترمیمی :

عدالت ترمیمی فرآیندی است که به وسیله آن تمام اشخاصی که در حادثه مجرمانه دخیل هستند گرد هم می آیند تا با مشارکت یکدیگر در مورد آثار و نتایج عمل مجرمانه و آینده بزه دیده و بزهکار و جامعه بعد از وقوع جرم چاره اندیشی بنمایند. ارائه تعریفی جامعه از عدالت ترمیمی ساده نیست چون عدالت ترمیمی طرح و برنامه ها و اندیشه های گوناگونی را شامل می شود . نقطه اشتراک همه این طرحها و برنامه ها و اندیشه ها، توجه و التفات به نقش آفرینی سه عنصر و رکن اساسی مثلث عدالت ترمیمی (جامعه، بزه دیده، بزهکار) در مقابله با بزه و اثرات و نتایج آن با تکیه بر نیازها و قابلیت های جامعه و بزه دیده و بزهکاری باشد.[۱۸]

حال در یک مقایسه مختصر در تعریف عدالت ترمیمی با عدالت کیفری می توان گفت هرگاه توازن میان منافع، حقوق و تکالیف استقرار یافته در جامعه مورد تجاوز قرار گیرد چهره ای از عدالت برای رفع تجاوز نمایان می شود که می توان آن را عدالت کیفری نامید. مهمترین تأثیر وضع و اجرای دقیق قوانین کیفری، تحقق عدالت است. چنین عدالتی را که با اعمال مجازات به دست می آید می توان عدالت کیفری نامید. بنابراین می توان گفت: عدالت کیفری شامل مراجع گوناگونی می شود که دامنه صلاحیت و مداخله آنها نسبت به بزهکار و حق پس از تحمل مجازات، یعنی مرحله بعد از خروج مجرم از فرایند کیفری نیز ادامه می یابد. بنابراین نقطه عطف عدالت کیفری توجه به بزهکار و مجازات بزهکار می باشد و نقش بزه دیده در وقوع حادثه مجرمانه بسیار کمرنگ بوده و شاید بتوان گفت که هدف از عدالت کیفری صرفاً اعمال مجازات بر بزهکار جهت تحقق اجرای عدالت می باشد.[۱۹]

برخلاف عدالت ترمیمی که به مرحله بعد از وقوع جرم و سه عنصر اصلی (جامعه ، بزه دیده، بزهکار) توجه دارد.

ب) تاریخچه عدالت ترمیمی

امروزه اصطلاح عدالت ترمیمی توسط جامعه شناسان و حقوقدانان مورد استفاده قرار می گیرد. در سال ۱۹۷۷ شخصی به نام آربارنت در آمریکا مقاله ای تحت عنوان پارادایم نوین عدالت کیفری در نشریه ای به نام اتیکز منتشر نمود و با تشریح و تبیین عدالت ترمیمی، برای اولین بار این اصطلاح را به کار برد «نیل کریستی» نروژی نیز با انتشار مقاله ای تحت عنوان «اختلاف به عنوان دارایی» اختلاف برخاسته از جرم را به دارایی و مال بزه دیده و بزهکار تشبیه نمود که توسط مقامات عدالت کیفری و مقامات عمومی جامعه به سرقت رفته است. «هواردزهر» آمریکایی نیز در مقاله ای تحت عنوان عدالت ترمیمی عدالت سزادهی به تبیین مدل عدالت ترمیم پرداخت و ارتباط آن را با نظام کیفری سنتی تشریح کرد. در حالیکه عدالت کیفری پیشینه ای بسیار طولانی را داشته و به زندگی قومی و قبیله ای دوران باستان بر می گردد که با انگیزه های متفاوتی در زمان های بسیار دور صورت پذیرفته است. تحولات تاریخی بنیادهای حقوق جزا در جوامع گوناگون به دوره های مختلفی تقسیم شده است از جمله دوره انتقام خصوصی با خصوصیات مختلف از جمله جمعی بودن مسئولیت، بی عدالتی در مجازات که انتقام غالباً شکل خصوصی و خانوادگی را داشته که نهایتاً با ظهور قدرت دولتها جنبۀ خصوصی آن کاهش یافته و جنبه عمومی آن مورد نظر قرار گرفته است. اندیشمندان بزرگی از جمله کانت، سزار بکاریا، ژرمی بنتام، ژان ژاک روسو با ارائه تفاسیر و نظریات متفاوت به ارزیابی عدالت کیفری و اهداف آن پرداخته و آن را مورد نقد و بررسی قرار داده اند.[۲۰]

ج) خاستگاه و گونه های عدالت ترمیمی

عدالت ترمیمی ابتدا در کشورهای آمریکای شمالی، استرالیا و زلاندنو به صورت تجربی – علمی در اشکال مختلف آن مانند میانجیگریها، نشستها یا جلسات گروهی خانوادگی، جلسات یا حلقه ها و یا جرگه های شفابخش، درمان بخش، اصلاح گر، ترمیمی و غیره معمول شد و متعاقب آن مورد توجه دکترین و قانونگذاران قرار گرفت. در واقع نهادهای مدنی و مراجع قضائی و پلیس این کشورها سعی کردند در قالب ابتکارهای گروهی و محلی و نیز در چارچوب ساز و کار قضازدایی، اختلافات کیفری سبک را بدون توسل یا ادامه فرایند قضائی حل و فصل کنند.[۲۱]

استقبال این کشورها از روش های ترمیمی ، اگرچه دلایل مختلف و متنوعی دارد ولی توسل به عدالت ترمیمی را باید لااقل در دو ویژگی جامعه شناسی و حقوقی آنها جستجو کرد.

از نظر جامعه شناسی، آمریکا و کانادا، همانطور که می دانیم سرزمین هایی هستند که قبل از ورود اروپائیان ، دارای ساکنان بومی مثل سرخپوستان و اسکیموها بودند که آداب و رسوم و یا فرهنگ عمومی حقوقی، قضائی خاص خود را برای حل وفصل اختلافات میان خود داشتند. فرهنگ و آداب و رسوم گروهی از این اقوام که امروزه به صورت جمعیت های بومی اقلیت در این کشورها زندگی می کنند ودر دهه های اخیر مورد توجه انسان شناسان حقوقی واقع شده اند تا اندازه زیادی الگوبرداری قضائی، تقنینی، علمی، مصادیق مختلف عدالت ترمیمی را تحت تأثر خود قرار داده است.[۲۲]

گونه های عدالت ترمیمی را بیشتر با خصیصه میزان ارتباط و نحوه تعامل آنها با نظام عدالت کیفری سنتی، تقسیم بندی و نامگذاری کرده اند. در واقع بسته به موضع و استراتژی که مدلهای عدالت ترمیمی در مواجهه با انگاره ها و رویه های موجود عدالت کیفری اتخاذ نموده اند، اسامی آنها مختلف و متفاوت است. به طور اجمال باید گفت چهار مدل و رویکرد از این نظر مشخص و متمایز شده که با عناوینی همچون مدل فرعی و جنبی عدالت ترمیمی، استراتژی عدالت ترمیمی مستقل در خارج از نظام عدالت کیفری، استراتژی عدالت ترمیمی یکپارچه و مدل عدالت ترمیمی کلاً یکپارچه شناخته می شوند. با اینحال دو رویکرد عمده عدالت ترمیمی عبارتند از : رویکرد ناب خواه، جایگزین شدن عدالت ترمیمی به جای عدالت کیفری، نوع دوم رویکرد و مدل بیشینه خواه که عدالت ترمیمی را در کنار و یا در قالب عدالت کیفری سنتی همراه با اصلاح و القای اصول ترمیمی به آن، برای حل و فصل مسایل ناشی از ارتکاب جرم می پذیرد و توصیه می کند.

۱) گونه ناب خواه

از نقطه نظر طرفداران مدل ناب خواه ، عدالت ترمیمی فرآیندی است که از رهگذر آن طرف های درگیر سعی می کنند تا اختلافات ناشی از ارتکاب جرم را به اتفاق حل و فصل کنند، به موجب این مدل نیازها و منافع طرفهای جرم با همکاری و گفتگوی داوطلبانه آنها فراهم می شود. بدین ترتیب نقش اصلی در حل و فصل مسائل مرتبط با جرم باید بوسیله بزه دیده، مجرم و مشارکت جامعه محلی که ایندو به نوعی به آن وابسته اند ایفا شود.

هدف این رویکرد، محدود کردن حوزه عدالت ترمیمی به دادن پاسخ های مناسب به پیشامدها و حوادث ناشی از جرم است و نه به پیامدهای گسترده تر قضائی و سیاسی آن، از نظر این گروه برنامه های عدالت ترمیمی باید به موازات نظام عدالت کیفری سنتی، با متنوع کردن موارد این نظام ، توسعه و گسترش می یابد و رفته رفته جای آن را در پاسخ به پدیده مجرمانه بگیرد. تفاوت فاحش و عمده این نوع رویکرد از عدالت ترمیمی با عدالت کیفری در این است که در تصمیم گیری یک قوه حاکم با اقتدارعمومی نقش خاصی را ایفا نمی کند و عمده تصمیم گیریها در حل اختلاف توسط خود افراد درگیر در جرم (بزهکار ، بزه دیده، جامعه) می باشد. هدف صرفاً اجرای عدالت از طریق مجازات مجرم نمی باشد بلکه هدف عمده کسب رضایت افراد درگیر در جرم، بازگرداندن مجدد بزهکار به جامعه و جبران خسارت مادی و معنوی بزه دیده می باشد.[۲۳]

۲) گونه بیشینه خواه :

طرفداران این گرایش مواردی را به عنوان انتقاد به مجریان نخست (گونه ناب خواه) مطرح می کنند از جمله این موارد مسأله مربوط به جرائم شدید و سنگین است. بیشینه خواهان بر این اعتقادند که با الگوی ترمیمی ناب خواهان بیم آن می رود که در دراز مدت تنها جرایم سبک و کوچک مشمول برنامه های عدالت ترمیمی شوند زیرا با طرح الغای نظام کیفری ، طرفداران و قائلین بدان در مقابل اندیشه های ترمیمی مقاومت کرده و بیم آن می رود که تنها به ابراز وجود عدالت ترمیمی در حوزه جرایم سبک رضایت دهند، از اینرو جرایمی که بزه دیدگان آنها قاعدتاً بیش از دیگر بزه دیدگان نیازمند برنامه های ترمیمی هستند همچنان در صلاحیت انحصاری عدالت کیفری کلاسیک باقی بمانند.

وانگهی عدالت ترمیمی به صورت مطلوب ناب خواهان ، دارای برنامه هایی است که به طور عمده بعد جامعوی و محلی دارد و در نهایت شیوه های عدالت ترمیمی مبتنی بر ناب خواهی یعنی نشست های خانوادگی محلی، گروه های التیام بخش ، میانجیگری و غیره نمی توانند به همه وضعیت های ناشی از ارتکاب جرم پاسخ دهند، به اعتقاد بیشینه خواهان، وجود عدالت ترمیمی در کنار عدالت کیفری رسمی اتفاقاً ضرورت دارد چرا که گاهی اوقات وضعیت هایی پیش می آید که بزه دیدگان ، مجرمان و اعضای جامعه محلی نمی توانند در مورد راه حل های ترمیمی مربوط به توافق برسند و در اینجاست که مجال ایفای نقش مقامات دولتی و رسمی به عنوان مجریان عدالت کیفری سنتی پیدا می شود تا با ارائه و پیشنهاد راه حلهای بیشتر سازنده تا تنبیهی ، واکنش نشان دهند. این موضوع در جرایم بسیار شدید که آثار آن تمامی جامعه و افکار عمومی آن را جریحه دار ساخته نیز صادق است. ضمن آنکه محتوای ضمانت های کیفری سنتی مفرد نیز می تواند ترمیم کننده باشد. بیشینه خواهان معتقدند که بایستی نگران امنیت جامعه نیز بر دو از این رهگذر مثلاً با حبس مجرم، دغدغه های اینچنینی را نیز پاسخ داد و در عین حال از داخل همین محیطهای بسته اقلامهای ترمیمی با مشارکت داوطلبانه مجرم نسبت به بزه دیده را راه اندازی کرد. از دیدگاه بیشینه خواهان اعمال ضمانت اجرای کیفری، اعمال درد و رنج برابر با درد و بلکه ضمانت اجراهای معمول در حقوق کیفری مناسبتی است برای جبران و تصحیح و ترمیم خسارات و روابط شاکی بزه دیده، بزهکار و جامعه محلی و احیای علقه های گروهی و اجتماعی، این دیدگاه در واقع با شدت کمتری بعضی ارکان عدالت کیفری سنتی را رد می کند و کنار می گذارد بلکه سعی دارد بیشتر محتوا، جهت گیری و آئین رسیدگی در مدل کلاسیک را مصالحه ای و سازشی، ترمیمی و مشارکت اشخاص درگیر را در آن فعال نماید.[۲۴]

د) مبانی نظری عدالت ترمیمی

عدالت ترمیمی در صدد ایجاد توازن بین نگرانی های بزه دیده و جامعه محلی است. عدالت ترمیمی همچنین موجب بازسازگاری بزهکار و جامعه می شود. عدالت ترمیمی در صدد فراهم کردن تشفی خاطر بزه دیده و ارزیابی میزان بهبود لطمات وارده به وی است و همه طرفین سهیم در فرایند رسیدگی را قادر می سازد تا فعالانه در این فرایند شرکت کنند.

در مورد چگونگی میزان مداخله نمایندگان قدرت عمومی و افراد به عنوان شهروندان جامعه در عرصه های گوناگون نظام کیفری از مرحله جرم انگاری تا رسیدگی و اجرای قوانین کیفری ، شاهد ظهور و بروز و ارائه طرح ها و اندیشه های گوناگون و متفاوتی بوده ایم. در این ارتباط دو گروه متعارض و متمایز به طرح اندیشه های خویش پرداخته اند. گرایش اول که گرایش معمول و سنتی است بر حفظ و پایداری از حقوق جامعه و قدرت عمومی در کلیت آن و به طور خلاصه همه کاره بودن قدرت عمومی تأکید دارد و گرایش دوم که منطقی تر می نماید و خواهان عدالت توزیعی در سطح عموم افراد جامعه و شهروندان آن و محدود شدن مداخله قدرت عمومی در جرم انگاری و بویژه فرایند کیفری است ضمن آنکه از دهه های آخر سده بیستم به این سو، نظریه عدالت کیفری سرکوبگر به دلیل ویژگی ها به عملکرد و نتایج خاص آن مورد انتقادها و اعتراض های نظریه پردازان حقوق کیفری و جرم شناسان قرار گرفته است. اعتقاد باورمندان این نظریه بر این است که عدالت کیفری سزادهی هم بزه دیده ، هم بزهکار و هم جامعه را به نفع اعمال اقتدار عمومی از طریق قوانین کیفری و فراموش نموده و یا حداقل نقشی در خور و شایسته به آنها نداده است.[۲۵]

گفتار دوم : عدالت کیفری

عدالت، مفهومی اخلاقی است که بشر آن را از آغاز تمدن خود شناخته و برای استقرار آن کوشیده است. هدف از اعمال کیفر، بی گمان حفظ حقوق انسانها و جلوگیری از تجاوز به آنان به منظور تحقق آرمان عدالت است. هرگاه توازن میان منافع، حقوق و تکالیف استقرار یافته در جامعه مورد تجاوز قرار گیرد چهره ای از عدالت برای رفع تجاوز نمایان می شود که می توان آن را عدالت کیفری نامید، مهمرین تأثیر وضع و اجرای دقیق قوانین کیفری، تحقق عدالت است. چنین عدالتی را که با اعمال مجازات به دست می آید می توان عدالت کیفری نامید. بنابراین می توان گفت: عدالت کیفری شامل مراجع گوناگونی می شود که دامنه صلاحیت و مداخله آنها نسبت به بزهکار و حق پس از تحمل مجازات یعنی مرحله بعد از خروج مجرم از فرایند کیفری نیز ادامه می یابد.

کم ترین نتیجه ای که این تعریف از عدالت کیفری به دنبال دارد آن است که قانونگذار به طور عمیق توجه کند که مجموعۀ قوانین کیفری بویژه کیفرهایی که برای جرائم پیش بینی می شود از وصف عدالت بهره مند باشند چه آنکه به هیچ روی نمی توان انتظار داشت با کیفر ناعادلانه ، وضعیت عادلانه ای در جامعه برقرار و عدالت تأمین گردد و بی تردید چنین عدالتی بدون تحقق عدالت در قانونگذاری محقق نخواهد شد.

نه تنها هدف عمده مجازات، تحقق آرمان عدالت است بلکه عدالت یکی از مبانی مشروعیت کیفر نیز به شمار می آید و این اندیشه به روزگار فیلسوفان یونان باز می گردد و تا زمان حاضر نیز مجازاتها بر اساس نظریه عدالت توجیه می شوند. هرچند تفسیری که امروز از عدالت ارائه می شود با مفهوم قدیمی آن تفاوت بسیار دارد.

طرفداران کیفر از آن رو از کیفر به رغم ظاهر خشونت بار آن دفاع می کنند که آن را وسیله اجرای عدالت می پندارند و بر این باورند که اگر بر مرتکب جرم مجازات اعمال نگردد عدالت اجرا نشده باقی می ماند. به نظر آنان با وجودی که همواره امکان وقوع تجاوز به حقوق افراد و جامعه وجود دارد عادلانه نخواهد بود که مشروعیت کیفر را نفی و ضرورت آن را نادیده بگیریم.

شاید بتوان کانت را دارای همین نظریه دانست چه آنکه به اعتقاد وی هدف از وضع و اعمال قانون جزا نه حفظ حقوق طبیعی و نه دفاع از جامعه در قبال بزهکار و نه پیشگیری و ارعاب دیگران از ارتکاب جرم است، بلکه اعمال مجازات خود حسن ذاتی دارد.[۲۶]

الف) تعریف عدالت کیفری

با توجه به اینکه هدف اصلی از اعمال مجازات تحقق عدالت است می توان گفت عدالت کیفری شامل مراجع گوناگونی می شود که دامنه صلاحیت و مداخله آنها نسبت به بزهکار و حتی پس از تحمل مجازات، یعنی مرحله بعد از خروج مجرم از فرایند کیفری است به عبارتی هرگاه توازن میان منافع، حقوق و تکالیف استقرار یافته در جامعه مورد تجاوز قرار گیرد چهره ای از عدالت برای رفع تجاوز نمایان می شود که می توان آن را عدالت کیفری نامید.[۲۷]

ب) تاریخچه عدالت کیفری

کیفر یا مجازات دارای سابقه ای طولانی در تاریخ است و حتی گفته اند که می توان به قدمت عمر بشر از آن گفتگو کرد. البته یادآوری این نکته ضروری است که مجازاتها با ویژگیها و اهداف آنها که امروزه نظر حقوقدانان و جرم شناسان را به خود جلب کرده است بدین دقت و تعمق مطلقاً مورد توجه قدما نبوده و لذا تحول مبنی کیفر و وجود اقدامات تأمینی در کنار آنکه نشانه ای از چرخش تفکر انسان در جهت شناخت بیشتر فلسفه مجازاتها و نتایج حاصله از آنهاست منجر به قبول تدابیری غالباً در کنار مجازات و تحت عنوان اقدامات تأمینی شده است.

بشر در قدیم و بی تردید از همان زمان که با اعمالی مواجه شد که عکس العملی را به دلایل مختلف در قبال آنها طلب می کرد مانند اعمال ضد دین، مخالفت حکومت، فرمانروا، پادشاه و نیز افعال خلاف مقررات خانواده . بدین واکنش گاه خفیف و گاه شدید و به انحاء مختلف دست زد . طرد از خانواده، قبیله، طایفه، واکنشهای خفیف بشر در قبال اعمال خانواده، قبیله و طایفه بود اما چهره مجازاتها با آنچه که امروز دارند گاه متفاوت می نمود.

به طور کلی می توان گفت که پایه مجازات در دوران گذشته بیشتر در دفاع از غرایزی چون غریزۀ حیات یا حفظ مال و یا دفاع از مقررات قبیله ای و سنتهای قومی و مذهبی بوده است که اثر آنها را حتی در عصر حاضر نیز می توان کم و بیش د رنقاط مختلف عالم دید. بویژه نمی توان فراموش کرد که بشر همیشه و به نوعی با احساس عدالتخواهی درگیر بوده و مجازات را جبران بی عدالتی انجام شده می دانسته است. در این مورد به خصوص ادیان مختلف به انحای گوناگون خواسته اند تا کیفر را جبران بی عدالتی حاصل از انجام عمل مجرمانه بر دیگران بدانند و به همین دلیل می بینیم که در شریعت اسلام به عنوان مثال در اعمال مجازات نوعی اجرای عدالت نهفته است که به ظاهر بیشتر جنبۀ جبران خسارت و تشفی خاطر مجنی علیه جرم را داراست.

ج) خاستگاه عدالت کیفری

از آنجائیکه وقوع هر عمل خلاف اخلاق و شأن انسانیت قبیح و ناپسند است به گونه ای که باعث اختلال در روابط انسانی می گردد لذا می توان گفت که خاستگاه عدالت کیفری به سر آغاز زندگی بشریت و به گونه های مختلف باز می گردد. می توان گفت از ابتدای دوران بشریت که غالباً انسانها به صورت قبیله ای و خانوادگی زندگی می کردند عدالت کیفری بیشتر جنبۀ خصوصی و بیشتر به صورت انتقامجویی میان افراد قبیله و خانواده بود که علاوه بر شخص مجرم و گناهکار اثرات زیانبار آن به سایر افراد قبیله و خانواده نیز تسری داشت به گونه ای که لطمات و صدمات زیادی را به انسانها وارد می نمود به مرور زمان و با پیشرفت انسانها و فرهنگ جوامع و با پیدا شدن و تأسیس نهادی به نام دولت کم کم جنبۀ خصوصی آن کم رنگ تر شد و ارتکاب جرم به عنوان موضوعی که باعث اختلال نظم عمومی و جامعه می گردید قلمداد شده و تابع ضوابط و قواعد خاصی در آمد، هدف اصلی تحقق عدالت و مجازات متخلف و بزهکار بود و تکیه اصلی، نظم عمومی و جامعه بود و جبران خسارت بزه دیده مورد توجه قرار نمی گرفت. کم کم و به مرور زمان با توجه به تلاش و کوشش اندیشمندان و جامعه شناسان علاوه بر جامعه، بزه دیده به عنوان بزرگترین قربانی مورد توجه قرار گرفت به گونه ای که هدف از کیفر و مجازات علاوه بر استقرار نظم عمومی در جامعه جبران خسارت مادی و معنوی زیان دیده و اصلاح و تربیت بزهکار و بازگرداندن ایشان به جامعه مورد توجه اندیشمندان علم حقوق و دولتمردان بود.[۲۸]

د) مبانی عدالت کیفری

در مورد چگونگی و میزان مداخله نمایندگان قدرت عمومی و افراد به عنوان شهروندان جامعه در عرصه های گوناگون نظام کیفری از مرحله جرم انگاری تا رسیدگی و اجرای قوانین کیفری ، شاهد ظهور و بروز و ارائه طرح ها و اندیشه های گوناگون و متفاوتی بوده ایم در این ارتباط دو گروه متعارض و متمایز به طرح اندیشه های خویش پرداخته اند. گرایش اول که گرایش معمول و سنتی است بر حفظ و پایداری از حقوق جامعه و قدرت عمومی در کلیت آن و به طور خلاصه همه کاره بودن قدرت عمومی تأکید دارد و گرایش دوم که منطقی تر می نماید خواهان عدالت توزیعی در سطح عموم افراد جامعه و شهروندان آن محدود شدن مداخله قدرت عمومی در جرم انگاری و بویژه فرایند کیفری است. ضمن آنکه از دهه های آخر سده بیستم به این سو، نظریه عدالت کیفری سرکوبگر به دلیل ویژگی ها، عملکرد و نتایخ خاص آن مورد انتقادها و اعتراض های نظریه پردازان حقوق کیفری و جرم شناسان قرار گرفته است، اعتقاد باورمندان این نظریه بر این است که عدالت کیفری سزادهی هم بزه دیده، هم بزهکار و هم جامعه را به نفع اعمال اقتدار عمومی از طریق قوانین کیفری فراموش نموده و یا حداقل نقشی در خور و شایسته به آنها نداده است.

مجموع این مطالب را می توان تشکیل دهنده مبانی نظری عدالت کیفری برشمرد. یعنی دیدگاههایی که ذیحق اصلی در فرایند کیفری را بزه دیده دانسته و از سوی دیگر خواستار محدود شدن اعمال قدرت عمومی و پی ریزی یک عدالت کیفری مشارکتی در رسیدگی به واقعه مجرمانه هستند.[۲۹]

مبحث دوم : اصول عدالت ترمیمی و عدالت کیفری

گفتار اول : اصول عدالت ترمیمی

هر فکر، ایده، اندیشه و رویکرد نوینی می بایست متناسب با محتوای خود، در پی رسیدن به آرمانها و اهدافی باشد که لزوم آن را توجیه می نماید و از این رهگذر مبتنی بر اصول و چارچوبهایی باشد تا آن نظربه فکری را از همانندان خویش متمایز گرداند. ضمن آنکه ارائه روشهایی که بتوان با بهره گرفتن از آنها به اهداف منظور رسید ضروری است. در این قسمت به ذکر پاره ای از اصول و اهدافی می پردازیم که مستقیم یا غیر مستقیم توسط مبلغان اندیشه عدالت ترمیمی در کتب مقالات ، سایت های اینترنتی و مجامع و محافل علمی بیان شده و یا در کنوانسیونها یا اسناد منطقه ای و بین المللی بدان اشارت رفته است.

الف) اصول عدالت ترمیمی در رابطه با بزه دیده و بزهکار

این اصل به یکی از تفاوت های نظری بین عدالت ترمیمی و عدالت کیفری معطوف است. در سیستم های فعلی دادرسی به علل مختلف، این امکان وجود دارد که بزه دیده علاوه بر آنکه به توقعات واقعی خویش نرسد درگیر و دار و پیچیدگی و یا شلوغی راهروهای دادگستریها، بیشتر خسارت ببیند. بدین ترتیب این اصل، واکنشی در مقابل خسارت زایی و مضرات ورود به دستگاه عدالت کیفری غیر حساس به حساسیت های واقعی اصحاب دعوی کیفری است . هیچ اجباری در شرکت طرفین جرم در برنامه های عدالت ترمیمی نیست. از این رو بایستی در قبال آن دسته از بزهکاران و بزه دیدگان که حاضر به شرکت در چنین فرآیندی نیستند راهکارهای متفاوت اما معقول و متضمن خسارات و لطمات با ویژگی ترمیم کنندگی اتخاذ گردد.[۳۰]

ب) تقسیم بزه دیدگان به اولیه و ثانویه و واکنش علیه بزهکار

بزه دیدگان و متأثرین از جرم هم شامل بزه دیدگان اصلی و اولیه که مستقیماً از عمل مجرمانه صدمه دیده اند می گردد و هم شامل بزه دیدگان فرعی و ثانویه که از جرم متأثر می شوند. عدالت ترمیمی معتقد است که همه این بزه دیدگان می بایستی در محور تصمیم گیری ها قرار بگیرند و به حقوق و نیازها و آسیب های وارد به آنان توجه شده و در فرایند عدالت به افرادی منفعل و حاشیه ای تبدیل نگردند.

ج) اصول عدالت ترمیمی در رابطه با جامعه

حرکت عدالت ترمیمی برای رسیدن به اهداف خود در قبال جامعه نیز دارای اصول و معیارهایی است که به برخی از آنها اشاره می شود.

۱) عمل مجرمانه تعرض به مناسبات انسانی است :

پیشگامان عدالت ترمیمی امروزه تعاریف جدیدی برای مفاهیم مربوط به جرم، مجازات و غیره ارائه می دهند. هوارد زهر در کتاب معروف خود به نام تغییر دیدگاه ها در تعریف جرم می گوید، مجرم یعنی تعرض به افراد انسانی و مناسبات انسانی است. از نقطه نظر باورمندان این دیدگاه عمل مجرمانه اولاً و بالذات یک تعرض و بی حرمتی به انسان ها و مناسبات و ارتباطات آنهاست.

جرم در درجه اول و در عالم واقع تعرض به بزه دیده است. اوست که واقعاً کشته و یا مضروب می شود احساساتش جریحه دار شده و حقوقش سلب می شود و به طور واقعی متحمل ضرر می گردد بنابراین اگر برای هر جرمی یک منقوض «آنچه نقض می شود» و منقوض علیه را قایل شویم، عدالت ترمیمی برخلاف عدالت کیفری سنتی منقوض را نه قانون جزا که روابط انسانی و منقوض علیه را نه امنیت و نظم عمومی و دولت بلکه شخص بزه دیده می داند.[۳۱]

۲) تأکید بر سیستم عدالتی مشارکتی

عدالت ترمیمی به دنبال یک سیاست مبنایی مشارکتی است که در برخورد با پدیده مجرمانه، اعضای اجتماع در خلال برنامه هایی چون گفتگوی گروه های خانوادگی، میانجیگری کیفری بین بزه دیده ، برنامه های آشتی دهی و مصالحه و محافل تعیین مجازات، هیأتهای جبران خسارت و برنامه های ترمیمی، تعلیق مراقبتی سهمی تعیین کننده در تعیین سرنوشت خود داشته باشند. در خلال این برنامه ها علاوه بر مقامات رسمی عدالت کیفری، بزهکار و بزه دیدگان، خانواده ها و وابستگان آنها شهود و مطلعین، دوستان، همسایگان، افراد کهنسال و با احترام و با نفوذ، سازمانها و نهادها و نمایندگان جامعه مدنی به صحنه تصمیم گیری و مشارکت فراخوانده می شوند.

د) اصول عدالت ترمیمی در رابطه با نظام عدالت کیفری

نحوه تعامل هر نظریه با نظریات رقیب و نظام موجود، از عمده مسائلی است که تبیین آن ضرورت دارد، در این میان عدالت ترمیمی نیز می بایست ارتباط با خود یا نظام عدالت کیفری سنتی را مشخص نماید. دو اصل زیر نحوه تعامل عدالت ترمیمی و عدالت سنتی کلاسیک را بررسی می کند.[۳۲]

۱) عدالت ترمیمی به دنبال الغای نهادهای کیفری سابق نیست

بی شک از مهمترین خاستگاه های نظریه عدالت ترمیمی، انتقادات وارده بر نظام عدالت کیفری سنتی است، از مسائل مهم و حیاتی که از بدو پیدایش نظریات ترمیمی مورد بحث و مناقشه موافقان و مخالفان بوده است، مسأله تعیین محدوده های ارتباط و تعامل عدالت کیفری با نهادهای عدالت ترمیمی است. هرچند که برخی از صاحب نظران این عرصه، در پاره ای موارد از الغای سیستم عدالت کیفری سنتی و جایگزینی آن توسط نهادهای عدالت ترمیمی سخن رانده اند. اما با این امر هم با طرح اشکالات متعددی از سوی مخالفین مواجه گشته و هم خود طراحان این نظرات به عدم امکان چنین سیستمی واقف شده و از نظرات قبلی خویش عدول کرده اند. موارد زهر در کتاب کوچک عدالت ترمیمی خود عنوان می کند که من اغلب تقابلی صریح و شفاف میان ساختار سزادهی از نظام حقوقی ، یا عدالت کیفری و رویکرد بیشتر ترمیمی عدالت ترسیم می کردم. با این وجود اخیراً به این عقیده رسیده ام که اینگونه مطلب بندی مثبت و منفی ممکن است تا حدودی گمراه کننده باشد. اگرچه نقشه هایی که ویژگیهای مخالف را برجسته می کنند برخی از مهمترین عناصر متفاوت این رویکرد را توضیح می دهند. اما همچنین برخی از مهمترین مشابهت ها و زمینه های همکاری را نیز پنهان کرده، گمراه کننده است.

هوارد زهر در ادامه به بررسی رابطه میان دو نظام عدالت ترمیمی و عدالت کیفری پرداخته و با نفی تقابل آنها، ویژگی ها و عناصر مشترک این دو را ذکر نموده و به ایجاد تردید و تشکیک در مسأله الغای نظام کیفری سنتی توسط نهادهای عدالت ترمیمی پرداخته و به نقل «برونک» فیلسوف حقوق عنوان می کند که در سطوح نظری و فلسفی، عدالت مبتنی بر سزادهی و عدالت ترمیمی آنگونه که ما اغلب تصور می کنیم دو ستون مقابل هم نیستند. بر این اساس عدالت ترمیمی خواستار براندازی اساس نهادهای عدالت کیفری سابق، نظیر مجازات بزهکار نیست. زیرا چنین کاری نه ممکن است و نه مطلوب.[۳۳]

۲) کارآمد کردن نظام عدالت کیفری سنتی

عدالت کیفر با در پیش گرفتن ایده ها و شعارهایی همچون سرکوبگری، مکافات، اصلاح و درمان و یا دفاع اجتماعی در طی سالیان متمادی نتوانسته در عمل تأثیر قابل توجهی در مقابله با بزهکاری از خود نشان دهد. به همین دلیل گروهی متقاعد شده اند که بایستی در مورد همه این آموزه ها و برنامه ها و ثمربخشی آنها با دیده تردید بنگریم. غلبه بر این نوع ناامیدیها و شکایت ها در مورد برنامه ها و فعالیتهای دستگاه عدالت کیفری، یکی از اهداف مهم عدالت ترمیمی تلقی می شود. باورمندان عدالت ترمیمی معتقدند که بزهکار با ابزارها و انگیزه های متعددی دست به حادثه آفرینی می زند و بایستی از ابزارهای جامع تر و گسترده تری برای مقابله با بزهکاری و کاستن اثرات نامطلوب آن و جبران خطاها و اشتباهات استفاده کرد.[۳۴]

گفتار دوم : اصول عدالت کیفری

در حقوق جزا اصول بسیار مهمی حکومت می کند که می توان آنها را سازنده نظام عدالت کیفری دانست. این اصول عبارتند از ۱) اصل مسئولیت اخلاقی، اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها و محاکم، اصل عطف بماسبق نشدن قوانین کیفری ، اصل تفسیر مضیق قوانین کیفری یا تفسیر به نفع متهم ، اصل شخصی بودن مسئولیت کیفری ، اصل برائت و قاعده درد ، اصل تناسب بین جرائم و مجازاتها و کیفر بر اساس استحقاق که در این میان پاره ای اصول مهمتر از اصول دیگری باشد که به تشریح آنها می پردازیم.

الف) اصل مسئولیت اخلاقی (بلوغ، عقل و اختیار)

فقط در صورتی مسئولیت ، متوجه شخص مجرم می شود که بالغ، عاقل و مختار و دارای اراده باشد و این از اصو ل علم حقوق جزای امروز به شمار می رود. بنابراین کودک، مجنون، مضطر و مکره فاقد مسئولیت کیفری است. امروزه معافیت کودکان و دیوانگان از مجازات برای بشر قرن بیست و یکم امری بسیار روشن و بدیهی جلوه می کند و تصور محاکمه حیوانات یا اجساد مرده او را به شگفتی می اندازد اما با مطالعه تاریخ در می یابیم که که در ایام قدیم که دانش و معرفت بشری و حقوق جزا تا این مقدار پیشرفت نکرده بود مهم در تعقیب جرائم نقش جرم و عینی بودن آن بود و نه مسئولیت کیفری مجرم به معنای امروز، در آن ایام اعتقاد عمومی بر آن بود که مجرم در هر صورت باید کیفر ببیند. خواه عاقل باشد خواه دیوانه ، خواه دارای اراده و اختیار باشد خواه اکراه باشد و در حالت اضطرار حتی ممکن بود بر ضد مرده ها هم اقامه دعوا کرده و آنان را نبش قبر نمایند و به جسد آنان شلاق زنند چنانکه مجازات حیوانات نیز متعارف بود. اسلام مسئولیت را متوجه شخص مجرم، آن هم به شرط دارا بودن عقل و بلوغ و اختیار نمود و بدین ترتیب با پذیرش اصل مسئولیت اخلاقی یکی از اصول بسیار مهم و بدیع حقوق جزا را در آن ایام بنا نهاد.

ب) اصل قانونی بودن جرم و مجازات و محکمه

۱) تبیین اصل قانونی بودن

یکی از مهمترین اصول اساسی حقوق کیفری اصل قانونی بودن جرم و مجازات است که عدالت کیفری بدون رعایت آن تحقق نمی یابد. این اصل ، امروزه تقریباً در تمامی کشورهای متمدن مورد قبول قرار گرفته است. مراد از این اصل آن است که اولاً هیچ عملی جرم نیست مگر آنکه از طرف قانونگذار مجرم بودن آن تصریح شده باشد ثانیاً هیچ مجازاتی ممکن نیست ، مگر آنکه قبلاً از سوی قانونگذار برای ارتکاب جرمی وضع شده باشد و ثالثاً هیچ دادگاه صالحی برای رسیدگی به جرمی نیست مگر آنکه قانون صلاحیت آن محکمه را برای رسیدگی به آن جرم به رسمیت شناخته باشد به عبارت دیگر تعیین جرم، تعیین مجازات ، تعقیب متهم، صدور حکم کیفری و اجرای آن باید طبق اصول و مقررات پیش بینی نشده در قانون باشد.

اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها ، در قوانین اساسی کشورهای متمدن درج شده است. طراحان نخستین این اصل ، معتقد بودند که هدف از قوانین کیفری، فقط حفظ نظم عمومی نیست. زیرا دولت با قدرت فوق العادۀ خود به خوبی قادر به حفظ نظم است. بلکه هدف عمدۀ قوانین کیفری آن است که افراد را در مقابل این قدرت فوق العاده و خرد کننده دولت حفظ کند. به عبارت دیگر از نظر طرفداران مکتب کلاسیک، اصول حقوق جزا سنگر و پناهگاه افراد است تا دولتها بی جهت نتوانند آنان را تعقیب و مجازات کنند، برای وصول به همین هدف آنان معتقد بودند که مقررات کیفری باید در قالب اصول و قوانین درست درآید و از آنجه که این امر، با آزادی و حقوق اساسی افراد سر و کار دارد پیشنهاد می کردند که این قسمت از حقوق جزا در قوانین اساسی ذکر شود تا بعدها هیچ قدرت و مقامی حتی خود مقنن هم نتواند با تصویب قوانین عادی از این اصول تجاوز و تخطی کند.

۲) مبنای اصل قانونی بودن جرم و مجازات :

عدالت و رعایت حقوق و آزادیهای فردی انسان ها را می توان مهمترین مبنای اصل مزبور دانست. اولاً انسان اجتماعی، مکلف است نظم اجتماعی را رعایت کند و هیچ اقدامی بر خلاف نظم عمومی انجام ندهد اما لازمه این امر آن است که پیش تر، اعمال بر هم زننده نظم عمومی به وی اعلام شده باشد و تا زمانی که این منع و نهی پیشین وجود نداشته باشد خلاف منطق حقوقی است . اگر کسی را به سبب ارتکاب آن اعمال مورد سوال قرار دهند خردمندان این امر را ناپسند و خلاف عدالت می شمارند.

ثانیاً : هر انسانی حقوق و آزادیهایی دارد که به هیچ وجه نباید دستخوش تهدید قرار گیرد. او آزاد است در محدوده ای که قانون تعیین نموده، هر عملی را که مایل است انجام دهد و نباید چنین شخصی به سبب استفاده از این آزادی ها مورد تعقیب قرار گیرد، چه آن که اصل بر آزادی انسانهاست و قانونگذار به تعیین موارد ممنوع مکلف است و غیر از مواردی که منع صریح وجود دارد و به اصطلاح جزو «منطقه الفراغ» به شمار می رود. به هر حال برای رعایت این آزادی ضرورت دارد که قانونگذار پیش تر حد و مرز اعمال ممنوع را تعیین کند زیرا لازمۀ رعایت آزادی افراد آن است که مقنن بدون آنکه قبلاً مجرم را بشناسد و بدون آنکه بداند در آینده مجازات تعیین شده به چه کسی تحمیل خواهد شد. به طور بی طرفانه و به صورت کلی و عام، اعمال غیر مجاز و مجاز اتهای آن را تعیین نماید اگر غیر از این رفتار گردد ضمن نادیده انگاشتن آزادی های فردی، بر خلاف عدالت و انصاف رفتار شده است.

۳) آثار حقوقی اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها[۳۵]

۱-۳- اصل عطف به سابق شدن قوانین کیفری

اصولاً قوانین کیفری ، چون سایر پدیده های اجتماعی در اثر احتیاج هر جامعه به وجود آمده و به حیات خود ادامه داده و سرانجام روزی تغییر می یابد و جای خود را به قوانین جدیدتر و مترقی تر وا می گذارد. مسأله تعیین محدودۀ حقوق جزا در زمان ، مسأله نسبتاً جدیدی است که عمر آن در دنیا از دو قرن نمی گذرد در حقوق جزای اروپایی و حتی حقوق جزای رم، اصول و مقرراتی در این خصوص به چشم نمی خورد برای آنکه اصل عطف به ما سبق نشدن قوانین کیفری مورد عمل قرار گیرد ضرورت دارد که به اصل قانونی بودن جرائم و مجازات ها کاملاً توجه شود. چو آنکه عطف به ما سبق نشدن قوانین کیفری یکی از نتایج مسلم و مهتری اصل قانونی بودن جرائم و مجازات هاست. کاملاً روشن است که هرگاه قوانین جزائی، عطف به ما سبق شود و به اعمالی که قبل از تصویب قانون جدید ارتکاب یافته سرایت کند. اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها نقض شده است. زیرا اگر قانون جزا را عطف بماسبق کنیم عملی را جرم شناخته ایم که در روز ارتکاب جرم نبوده و مجازات نداشته است.

۲-۳- تفسیر مضیق قوانین کیفری

قانون، در بر دارنده دستورهای کلی و جامعه قانونگذار و بیانگر سیاست او است. قانونگذار معمولاً هنگام تنظیم قانون سعی می کند با کاربرد کلمات و جملات صریح و روشن، مقصود خود را بیان کند تا مقررات و موازین قانونی، از ابهام و اشکال خالی و بر تمام موارد و اشتباه و نظایری که مورد توجه او بوده صادق باشد . صریح و روشن و بی ابهام بودن قوانین به ویژه قوانین کیفری آن را در ردیف قانون های خوب قرار می دهد. قدیمیترین سبک و روشی که در تفسیر قوانین کیفری وجود دارد و آن را باید از نتایج اصلی قانونی بودن جرائم و مجازاتها دانست تغییر مضیق یا ادبی است.

هرگاه دامنه اجرای قانون، محدود به قدر متیقن از منطوق حکم شود یعنی حکم محدود به موردی گردد که در متن قانون تصریح شده است آن تفسیر را مضیق گویند.

طرفداران این روش تفسیر، ضمن آن که آن را با اصل تفکیک قوا هماهنگ می دانند تحقق بخش عدالت کیفری اش به شمار می آورند این روش تفسیر در مواردی که قانون صریح و روشن نیست ، باید آن را به نفع متهم تعبیر و تفسیر و از محکوم کردن وی ، خودداری نمود چه آنکه اجرای تفسیر مضیق، بی تردید عادلانه است. این نوع تفسیر ، مورد انتقاد پاره ای از حقوقدانان قرار گرفته است. به نظر آنان ، وقتی می توان این سبک تفسیر را درست دانست و از منطوق و معنای تحت اللفظی قانون تجاوز نکرد که اعتراف نماییم ، قانون از هر گونه نقض و اشتباه خالی است. حال آنکه قانون هیچگاه به معنای واقعی از نقص و اشتباه خالی نیست، افزون بر اینکه لازمۀ قبول این روش تفسیر، تنزل فوق العاده مقام قاضی و اعتلاء زیاده از حد مقام مقنن است. حال آنکه قاضی با توجه به شغل خطیری که به عهده دارد قانون را باید به موارد متعدد انطباق دهد. به عبارت دیگر او مقسم عدالت است و باید به او اجازه داد که با درک منظور مقنن، عدالت را به معنای واقعی برای مستحقان تقسیم کند. مخالفان این سبک تفسیر، نکته سومی را می افزایند و آن اینکه این نوع تغییر موجب می شود حقوق در همان شکل نخستین و ابتدائی خود باقی مانده ، تحول نیابد حال آنکه حقوق امری زنده و متحرک است و باید با پیشرفت جامعه، متحول گردیده تکامل یابد.

ممکن است قاضی در مواردی با تغییر موسع و دریافت روح قانون، ره به صواب پیماید، ولی بی تردید در مواردی نیز بی گناهی، متحمل مجازات می گردد که این امر نابخشودنی است.

از این رو به منظور تأمین حقوق متهم و تحقق عدالت، ناگزیر باید به تفسی متون کیفری پایبند بود. تفسیر مضیق قوانین کیفری ممکن است سبب شود که مجری واقعی مشمول قانون نشود و از کیفر معاف گردد ولی تبرئه او مسلماً بهتر از آن است که با تفسر موسع، متهمی بی گناه مجازات گردد، چه آنکه با کیفری بی گناه عدالت مخدوش می گردد.

۳-۳- اصل استماع ادعای جهل به قانون[۳۶]

واقعیت مسئولیت کیفری جهت به قانون نیز از آثار حقوقی اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتهاست. در نتیجه عدم معافیت از مجازات به دلیل جهل به قانون نوعی مخالفت با قاعدۀ قبح عقاب بلابیان است که خود از مبانی اصل مزبور به شمار می رود. اگرچه اثبات ادعای جهل در اصل بر عهده متهم است و اگر به طریقی ادعای جهل به قانون همگانی و عمومی باشد اصولاً ادعای جهل به قانون مسموع بوده مدعی، عهده دار اثبات آن نخواهد بود. در مواردی که به سبب وجود قوه قاهره، مردم منطقه ای از قانون آگاهی نمی یابند و نیز در صورتی که متن قانون مبهم است به گونه ای که مجرم مردم، از آن معنایی غیر از معنای مقامات قضائی برداشت کنند عدم استماع جهل به قانون غیر عادلانه به نظر می رسد. عدالت اقتضاء می کند که در اینگونه موارد محاکم به ادعای مدعی جهل، ترتیب اثر دهند.

افزون بر اینکه جهل به قانون را در حقوق کیفری باید قابل استماع دانست، در حقوق خصوصی نیز قاعدۀ جهل به حکم رفع تکلیف نمی کند. قاعدۀ مطلقی نیست و گاه به طور استثنایی رعایت نمی شود. هرگاه هدف قانونگذار ، حمایت از کسانی باشد که عمل ارادی را به اشتباه انجام داده اند یا مقصود از وضع قانون ، حفظ منافع اشخاص می باشد که با حسن نیت مرتکب عمل نامشروعی شده اند ، ادعای جهل به قانون پذیرفته خواهد شد. زیرا اگ در این موارد نیز ادعای جاهل پذیرفته نشود مقصود قانونگذار و غرض از وضع قانون تأمین نخواهد شد یعنی نپذیرفتن جهت به قانون با اجرای درست قوانین منافات دارد.

با این همه اصل در عالم حقوق آن است که جهل به حکم رفع تکلیف نمی کند چه آنکه لزوم حفظ نظم در روابط اجتماعی ، بیش از احترام به حقوق فردی مورد توجه است. البته این موضوع مورد انتقاد برخی از حقوقدانان قرار گرفته و گفته اند که چون وسائل انتشار قانون برای آگاه شدن همه مردم کافی نیست و بسیاری به علت بی سوادی و عدم دسترسی به روزنامه رسمی نمی توانند از مفاد آن آگاه شوند پس نپذیرفتن ادعای جهل به قانون عادلانه نیست.

ج) اصل شخصی بودن مسئولیت کیفری[۳۷]

به موجب این اصل، مجازاتها فقط درباره مرتکبان جرم قابل اعمال هستند و هرکس در برابر تقصیری که مرتکب شده مؤاخذه می شود. به عبارت دیگر نتایج محکومیت و مجازات از شخص مرتکب به دیگران تجاوز کند. اصل شخصی بودن در قدیم مورد توجه نبود، بلکه نه تنها شخص بزهکار، تعقیب می شد بلکه خانواده او نیز از تعرض مصون نبودند و در مقابل عمل بزهکار مسئولیت داشتند. ولی امروزه، اصل شخصی بودن مسئولیت کیفری، دارای چنان اهمیتی است که باید ان را یکی از پایه های اصولی و اساسی حقوق جزا دانست که تحقق عدالت بدون آن غیر ممکن است، نتیجه جرم و مجازات فقط باید متوجه شخص مرتکب بوده و دیگران که در ارتکاب جرم نقشی نداشته اند از تعرض مصون باشند.

د) اصل کرامت و احترام به شخصیت انسانی

شخصیت انسانی محور نظم اجتماعی و قوانین است چه آنکه برای حفاظت از انسان و تأمین حقوق او و تضمین کرامت و رساندن وی به سعادت نظم و قانون مقرر می شود و از این رو باید در وضع و اجرای هر قانونی به شخصیت و کرامت او توجه داشت.

توجه به شخصیت و کرامت انسانی، مقتضی آن است که متهم به ارتکاب جرم، از پاره ای حقوق اساسی بهره مند شود، ممنوعیت بازداشت بی دلیل، ممنوعیت شکنجه و ممنوعیت رفتار غیر انسانی با متهم و حتی با مجرم ، قبل و بعد از تحمل مجازات از آن جمله است.

ه) اصل برائت[۳۸] :

یکی از اصول بسیار مهمی که در اجرای عدالت کیفری نقش بنیادین باز می کند فرض بی گناهی متهم یا اصل برائت است. اصل برائت را می توان میراث مشترک حقوقی تمام ملل متمدن جهان دانست این اصل افزون بر آنکه در نظام های حقوقی در نقش یک رکن اساسی در امر دادرسی اعمال می گردد در اعلامیه ها و کنوانسیون های مربوط به حقوق بشر نیز مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. این اصل چنان اهمیتی دارد که هیچیک از نظام های حقوقی، خود را از آن بی نیاز ندانسته و اعمال آن در امر دادرسی کیفری به صورت یک قاعده آمره به شمار آمده و در بیشتر کشورها در جایگاه یکی از اصول قوانین اساسی مطرح گردیده است. مبنای این اصل بدون تردید عدالت و اهمیت آن از آن روست که در دعاوی کیفری، فرض گناهکاری یا مجرمیت متهم با فلسفه حقوق جزا و عدالت کیفری مغایر است و هرگاه به این اصل بی توجهی شود حقوق متهم دچار آسیب جدی شده در نتیجه عدالت مخدوش خواهد شد. عدم رعایت این اصل در موارد بسیاری به ظلم بر شهروندان می انجامد، تجربه به اثبات رسانده که در مواردی ، کسانی که به سبب عدم اعمال اصل برائت زندانی شده و پس از مدتی بی گناهی آنان ثابت گردیده است بدیهی است در چنین صورتی افزون بر آن کرامت و حقوق طبیعی انسانی آنان رعایت نشده ، ضررهای مادی و معنوی جبران ناپذیری نیز به آنان وارد شده است.

اصل برائت دارای نتایج و آثار مهمی است که به طور کامل برای تحقق یک محاکمه عادلانه که حق هر متهمی است ضرورت دارد. نخستین و مهمترین اثر اصل یا فرض برائت آن است که متهم به ارائه دلیل بر بی گناهی خویش موظف نیست. بلکه مقام تعقیب با تحصیل دلیل به اثبات بزهکاری متهم در مقابل دادگاه مکلف است. چه آنکه او مدعی است و بار اثبات بر عهده اوست و اوست که باید نقض قانون از سوی متهم را به اثبات برساند.

یکی دیگر از آثار اصل برائت تفسیر شک به نفع متهم است عدم رعایت این قاعده به پذیرش اصل مجرمیت منجر خواهد شد.

یکی دیگر از مسائلی که می توان آن را از نتایج اصل برائت دانست محدود کردن توقیف احتیاطی موقت به موارد بسیار مهم و حساس و ضروری است. هرچند در موارد بسیار مهم بازداشت موقت متهمان هنگام بازپرسی می تواند بهتر از کشف حقیقت کمک کند.[۳۹]

گفتار سوم : اهداف عدالت ترمیمی

«سوزان شارپ» در کتاب خود تحت عنوان عدالت ترمیمی بینشی برای التیام و تغییر اهداف و وظایف عدالت ترمیمی را به ترتیب زیر خلاصه کرده است :

الف) واگذاری امکان اخذ مهمترین تصمیمات توسط کسانی که از جرم متأثر شده اند.

ب) اجرای عدالتی بیشتر التیام بخش و به نحو آرمانی بیشتر دگرگون ساز و متحول کننده

ج) کاهش احتمال وقوع جرایم بعدی

د) تصمیم صدمات وارده به بزه دیدگان

ه) باز گرداندن بزهکاران به زندگی همراه با رعایت قانون و ترمیم صدمات وارده به روابط بین اشخاص و جامعه محلی

عدالت ترمیمی در صدد مشارکت دادن همه طرفین جرم و فراهم کردن فرصتهایی برای کسانی است که از جرم متأثر شده اند و نیز مشارکت دادن کسانی که در فرایند پاسخگوئی به صدمه وارده مداخله دارند. اولویت اصلی عدالت ترمیمی این است که بزه دیدگان ، بزهکاران و جامعه محلی متأثر شده از جرم را به عنوان مشارکت کنندگان فعال در فرایند ترمیمی قرار دهد.

حصول چنین اهدافی مستلزم آن است که بزه دیدگان در فرایند رسیدگی مشارکت داده شده و نتیجه حاصله برای آنها رضایت بخش باشد و بزهکاران درک کنند که چگونه اقدامات آنها دیگران را متأثر نموده و سپس مسئولیت اعمال ارتکابی خود را بپذیرند. همچنین نتایج حاصله در راستای جبران ضرر و زیان ایجاد شده و ناظر به علل و دلایلی وقوع جرم (برنامه خاص برای نیازهای بزه دیده و بزهکار باید تنظیم شود) باشد. از طرفی هم بزه دیده و هم بزهکار احساس خاتمه و کفایت موضوع پیدا کرده و در جامعه بازپذیری ادغام شوند.[۴۰]

بزه دیدگان نه تنها شامل کسانی می شوند که مستقیماً از جرم متأثر شده اند بلکه اعضای خانواده بزه دیده و اعضای جامعه محلی را نیز شامل می شوند. تأمین امنیت و حمایت و نیازهای چنین بزه دیدگان نقطه آغاز هر فرایند عدالت ترمیمی است. بنابراین هدف اصلی ارضای نیازهای بزه دیدگان از جمله نیازهای مادی و مالی ، احساسی و اجتماعی است.

چنانچه تقاضای عموم مبنی بر اعمال مجازات شدید کاهش یافته باشد توجه هرچه بیشتر به نیازهای بزه دیدگان و جامعه محلی ضروری است. چنین امری مستلزم آن است که فرض شود که جرم یا عمل ناقض قانون بیشتر علیه افراد صورت گرفته تا علیه دولت. بنابراین عدالت ترمیمی از جبران خسارات بزه دیده توسط بزهکار حمایت می کند تا از مجازات بزهکار توسط دولت . عدالت ترمیمی به جای استمرار بخشیدن و تثبیت کردن چرخه خشونت ، تلاش می کند تا روابط بین طرفین جرم را به وضع سابق باز گرداند و خشونت را متوقف کند.

هدف فرایند عدالت ترمیمی فراهم کردن امکان مشارکت فعال و مؤثر بزه دیده در جلسات گفتگو یا میانجیگری با بزهکار است.[۴۱]

۴-۱- جبران ضرر و زیان ناشی از جرم

جرم انجام یافته ضرری بر مجنی علیه وارد می کند که یا مادی و یا روانی است. در هر حال جبران ، صرف نظر از ریشۀ غالباً غریزی آن، در اینجا نیز نقش خود را بازی می کند. مجازاتها جبران کننده هستند و شدت مجازاتها در حد امکان با توجه به مقتضیات ، چگونگی ، نوع جرم، شخصیت مجرم و میزان خسارت وارده مشخص می شود. جبران ضرر و زیان ناشی از جرم هرچند بیشتر نتیجه مجازات است تا جوهر آن اما دقت در ریشۀ جبران، پیوند آن را با خصوصیات مجازات روشن می کند.

۲) اهداف مجازاتها

اهداف مجازاتها را می توان در یک هدف عینی یعنی اصلاح و تربیت بزهکار و نتیجتاً پیشگیری از جرم به شکل خاص نسبت به مجرمان و شرکاء یا معاونان آنها و به شکل عام نسبت به جامعه و یک هدف ذهنی یعنی اجرای عدالت خلاصه کرد. بدیهی است عنوان کردن اهداف به دو و جه یاد شده نباید موجب محدود ساختن آنها شود و بخصوص نظم عمومی که به نظر بسیاری از اهداف عمده مجازاتهاست فراموش گردد. هرچند عنوان نظم عمومی در زمرۀ اهداف مجازاتها به نظر ما چندان صحیح نیست.

۱-۲- هدف عینی مجازات (اصلاح و تربیت)[۴۲]

بی آنکه ابزارهای مجازات را مورد ارزیابی قرار دهیم یا در دقت و صحت آنها برای اصلاح مجرم و جامعه کنکاش کنیم یاد آور می شویم که اعمال مجازاتها در کلیه جوامع فعلی با خصوصیاتی که ذکر کردیم .به نظر طرفداران آنها برای اصلاح و تربیت مجرم از سویی و اصلاح جامعه از سویی دیگر است. زیرا کوشش بر این است که بزهکار با تحمل کیفر تأدیب و اصلاح شود و باز اجتماعی شدن او تحصیل گردد. این مسأله گرچه ممکن است در مورد برخی از مجازاتها مانند اعدام در مورد مجرم ممکن نباشد اما با توجه به اینکه امروز در اکثر نقاط جهان غالب مجازاتها را زندان و جریمه تشکیل می دهد و در اعمال این کیفرها رعایت مسائل مختلف می شود می توان گفت مجازات به ترتیب و اصلاح مجرم کمک می کند همچنین وقتی جامعه مواجه با مجازات مجرمان می گردد و به ارزیابی اعمال آنها می پردازد. این مسأله خود در اصلاح جامعه و شناخت کاستیهای آن تأثیر می گذارد و به علاوه به پیشگیری از جرم نسبت به مجرم به شکل خاص و جامعه به شکل عام می انجامد. این دیدگاه ، مجازات را لااقل از جهت نظری فاقد جنبۀ انتقامی می شناسد و به فایده اجتماعی آن توجه دارد بی آنکه خصوصیات مجازاتها را نادیده انگارد. به عبارت دیگر هرچند امروز اصلاح و تربیت بزهکار بیش از ارعاب و طرد او مورد نظر است اما با توجه به جوهر مجازاتها که قبلاً نیز به عنوان ویژگی آنها عنوان شد می توان صرفاض به اصلاح و تربیت و باز اجتماعی شدن مجرم بی توجه به ذات مجازات پرداخت.

۲-۲- هدف ذهنی مجازات (اجرای عدالت)[۴۳]

چرا ایجاد ترس و آزار و تحقیر در مجرم و چرا جبران جرم با مجازات؟

پاسخ به دلیل نهایی آن احساس عدالتی است که در بشر وجود دارد و بنابر آن بشر خواهان استقرار عدالت در جامعه است. به نظر حقوقدانان ، این احساس عدالت جانشین احساس انتقامی شده است که پایه مجازات بود. اگر کسی اعدام می شود، حبس می گردد و یا غرامت می پردازد آیا این بدان معنی نیست که جامعه می گوید «عدالت اجرا شده است» مجازات نیز به عنوان ضمانت اجرای مشخص قانونی ظاهر می شود. این ضمانت اجرا ممکن است نسبت به حیات شخص مجرم باشد مانند (اعدام) یا آزادی را مورد آسیب قرار دهد (مثل حبس) نسبت به اموال او اعمال گردد مانند مجازات (توقیف یا مصادره اموال) و یا آبرو و حیثیت او را هدف گیری نماید (مانند مجازات بایکوت کردن و خلع از عناوین و یا برخی محرومیتهای اجتماعی) لذا کیفر از نظر اخلاقی حاکی از احساس نیاز جامعه به اجرای عدالت است. بشر در واکنش نسبت به ستمگری و جباریت اعم از شخصی یا گروهی، احساسی عالی و غالباً ایده آل دارد و اگر جبران ستم کشی خود را با مجازات ستمگر و متجاوز به حق خود نبیند دچار یأس و ناامیدی می گردد و احساس بی عدالتی می کند،اما اجرای عدالت با تعریف نامشخص و قلمرو نامعین آن مسأله پیچیده است. زیرا چه بسا اعمالی غیر عادلانه برای فرد یا گروهی عین عدالت برای فرد یا گروه دیگر است. جامعه با مقررات گاه شدید خود احساس بی عدالتی را در افراد می پروراند. در حالی که برای قانونگذار وجود چنین مقررات و قوانینی جهت نظم اجتماعی و روابط فی مابین افراد ضرورت فراوان دارد و عادلانه و منصفانه جلوه می کند. سارقی که مالی را می دزدد
عدم توانایی خود برای ادامه زندگی یا پیدا نکردن کار و یا مسائل دیگر را عنوان می سازد و از نظر او برداشتن از مال دیگران در چنین شرایطی عین عدالت است و مجازات نهایت بی عدالتی ، اما برای جامعه این اعتقاد صحیح نیست و بردن مال دیگری بی عدالتی است . جامعه چندان به نحوۀ مال اندوزی و ثروت تکیه نمی کند، مالکیت را محترم می شمارد و مشروعیت آن را مگر در شرایط استثنایی می پذیرد و تجاوز به این مالکیت را مذموم می داند و مجازات می کند.

پس با ابهام در تعریف عدالت، اجرای مجازات نمی تواند دقیقاً اجرای عدالت باشد. اما نسبیت امور غالباً مسأله را حل می کند. لذا ما غالباً از عدالت عرفی صحبت می کنیم که باز چون تعریفی مشخص از آن نداریم به ناچار وجدان عمومی جامعه را ملاک می گیریم. هرچند این وجدان عمومی به تجربۀ تاریخ در بسیاری از موارد دچار اشتباهات سرسام آور و وحشتناکی شده است. مجازات به دنبال چنین عدالتی است که نه تنها از نظر تعریف دچار نقصان است بلکه متحوای آن نیز مشخص نیست ولی، با وجود این طرفداران اجرای مجازات آن را نشانه ای از اجرای عدالت می دانند و عدم آن را نمی پذیرند.

بحث مواج عدالت موجب آن می شود تا بسیاری از حقوقدانان (مگر فلاسفه حقوقدان یا حقوقدانان وابسته به فلسفه) چندان اعتنایی بدان نداشته باشند و خود را درگیر جزر و مد آن نکنند اما نمی توان به راستی ذهن را از مفهوم عدالت خالی کرد و قناعت به اهداف عینی مجازات نمود.

گفتار چهارم : روش های عدالت ترمیمی

در این قسمت به بررسی برخی از روش های ارائه شده توسط مکتب عدالت ترمیمی می پردازیم. منظور از روش های عدالت ترمیمی، برنامه های عملی است که اندیشه های مزبور در قالب آنها تبلور پیدا کرده و ظهور و بروز عینی می یابد :

الف) میانجیگری

توسل به میانجیگری در قلمرو کیفری را باید مرهون ابتکار تشکل ها و سازمان های غیر دولتی در حل و فصل اختلافات ناشی از ارتکاب جرایم جنحه ای سبک، خارج از فرایند کیفری رسمی دانست که موجب شدند تا بعضی قضات نوآور نیز در قالب اختیارات قانونی موجود خود یا ازطریق انجمن ها و سازمان های غیر دولتی در عمل از میانجیگری به منظور دستیابی سریعتر به یک راه حل توافقی و نیز آشتی میان شاکی و متهم یا شاکی و بزهکار استفاده کنند.

بدین سان میانجیگری با ابتکار عملی – تجربی از نوع جامعوی و قضائی وارد آئین دادرسی کیفری بسیاری از کشورها گردید و با توجه به کارنامه روی هم رفته مثبت اجرای آن، سرانجام در سطح بین المللی مورد استقبال سازمان ملل متحد و شورای اروپا و در سطح داخلی مورد توجه قانونگذاران کیفری کشورهای چندی نیز قرار گرفت.

میانجی گری کیفری فرایند سه جانبه یا سه طرفه ای است که فارغ از تشریفات معمول در فرایند کیفری بر اساس توافق قبلی شاکی (بزه دیده) متهم (بزهکار) با حضور شخص ثالثی به نام میانجی به منظور حل و فصل اختلاف ها و مسائل مختلف ناشی از ارتکاب جرم آغاز میشود. میانجیگر که عضوی از جامعه مدنی است (شخص حقیقی یا یک سازمان غیر دولتی) علاقه مند به مسایل بزه دیدگان یا بزهکاران در قالب فرایند میانجیگری سعی می کنند که بزهکار و بزه دیده را در ارتباط با هم قرار دهد. زمینه دیدار و گفتگو ، مذاکره و طرح مطالبات و خواسته های متقابل آنها را فراهم کند و دیدگاه ها و مشکلات آنها را به زبان دیگری برای آنها بازگو و شفاف بنماید. بدین سان آنها را در مسیری قرار می دهد تا مکنونات قلبی خود را بیان نموده و تسلی خاطر پیدا کنند.

خسارات مادی و عاطفی و روانی بزه دیده ترسیم شود و تکالیف و تعهدات بزهکار نسبت به بزه دیده جامعه و خود او در آینده مشخص گردد و میزان مسئولیت های طرفین در وقوع جرم تعیین گردد. بنابراین در فرایند میانجیگری کیفری خود بزه دیده و بزهکار هستند که طی جلسات متعدد، با دیدار و گفتگوی مستقیم و یا در صورت لزوم غیر مستقیم از طریق نامه نگاری و غیره به یک راه حل مرض الطرفین در مورد اختلاف کیفری خود دست می یابند بدون اینکه میانجی نظریه خود را به آنها تحمیل کند.

امروزه میانجیگری به سه صورت انجام می شود ، اول میانجیگری با الهام از الگوهای معمول در عرف و فرهنگ عامه ، دوم میانجیگری همراه با نظارت مقام قضائی و سوم میانجیگری کیفری پلیسی قضائی یا درون سیستمی است که در اینجا میانجیگر دارای یک مقام رسمی و دولتی هست.[۴۴]

ب) جلسات گفتگوی خانوادگی :

برگزاری جلسات گروهی خانوادگی ، یکی دیگر از روشهایی است که تئوری عدالت ترمیمی برای رسیدن به اهداف خود از آن بهره می جوید. این جلسات که ابتدا در کشور نیوزیلند به کار گرفته شد و بعدها در کشورهای دیگر نیز رواج یافت مبتنی بر دخالت مستقیم اعضای خانواده ، بزه دیده، بزهکار و وابستگان آنها در فرایند ترمیمی است.

اخیراً نتایجی که از اعمال آزمایشی برنامه های مبتنی بر ایجاد احساس شرمساری ساز سازگاری کننده در بزهکار به دست آمده است نشان می دهد که تا حد مطلوبی موجبات رضایت خاطر بزه دیدگان از طریق چنین برنامه هایی فراهم شده است. هرچند این مقدار پائین تر از میزان رضایت خاطری است که در روش میانجیگری نصیب بزه دیدگان شده است. اما با این حال برگزاری چنین جلساتی می تواند در مشارکت اعضای دیگر جامعه محلی در فرایند ترمیمی مؤثر بوده و آنها را به جبران بخشی از خسارات بزه دیده و کمک به بزهکار در جهت رهایی از عواقب ناشی از عدم تمکن در جبران خسارات بزه دیده ترغیب نماید.

ج) حلقه های اصلاح و درمان و سازش

ایجاد حلقه های سازش و درمان ، روش ترمیمی است که با مشارکت دادن همه اعضای درگیر در جرم یعنی بزهکار و وابستگانش بزه دیده و وابستگانش ، قاضی ، مقام تعقیب و وکیل مدافع و اعضای جامعه محلی، حلقه ها و گروههایی را تشکیل می دهد که این افراد در آن گروه ها جمع شده و به بحث در مورد جنبه های اختلاف ناشی از جرم می پردازند. تشکیل حلقه های اصلاح و درمان، فرآیندهای جامعه محور است که در مشارکت با نظام عدالت کیفری به منظور ایجاد اتفاق نظر بر تعیین مجازات متناسب که دغدغه های خاطر همه افراد ذینفع در جرم ارتکابی است صورت گیرد. هدف حلقه ها فراهم کردن موجبات تشفی خاطر اعضای جامعه و رسیدن به توافق و بازگرداندن مسئولیت به جامعه است. به طور دقیق مفهوم اصلاح و درمان با اعاده وضع سابق و ایجاد سازش مربوط است علی رغم مطالب فوق الذکر هیچ ارزیابی علمی به طور کامل نسبت به تأثیر حلقه های اصلاح درمان و سازش به عمل نیامده است. با اینحال عموماً ادله زیادی جهت تأثیر مفید حلقه ها بر روی بزه دیده از جرم و تشفی دردهای وی وجود دارد.[۴۵]

د) جبران خسارت دولتی قربانیان از جرم

در بسیاری موارد، بزهکار به واسطه نیازهایی که داشته مرتکب جرم شده و بنابراین چندان مکنتی برای جبران خسارت بزه دیده ندارد. در چنین مواردی ،یکی از راه های مطمئن و عملی برای ترسیم لطمات وارده بر بزه دیده جبران خسارت دولتی قربانیان جرم است. این مسأله که در کنوانسیونهای بین المللی و منطقه ای نیز مورد تأکید و تأیید قرار گرفته است. از آموزه های توجیه شده عدالت ترمیمی است اصل جبران خسارت توسط دولت نخست در سال ۱۹۶۳ در زلاندنو ایجاد شد. بریتانیای بزرگ این اصل را در سال ۱۹۶۴ به طور آزمایشی تأسیس کرد. این اصل سپس در کانادا، آمریکا، اتریش، فندلاند، آلمان ، دانمارک ، فرانسه و سایر کشورها گسترش پیدا کرد.

در توجیه جبران خسارت بزه دیدگان از طریق شیوه های عمومی، معمولاً به وجوه آمده همبستگی اجتماعی تمسک می جویند . خانم دلماس مارتی در این زمینه بیان می دارد «جامعه که نمایندگی آن را دولت بر عهده دارد دارای مسئولیت می باشد خواه این مسئولیت بر اساس قرارداد و تخطی از تعهد صریح حمایت شهروند» و خواه بر اساس شبه جرم، خطا و تخطی از تعهد مربوط به تضمین عاقلانه حمایت شهروند، یا تئوری خطر باشد. جامعه همانند یک شرکت تصور می شود که افراد ذینفع آن یعنی شهروندان خطرات لاینفک آن را تحمل می کنند.

گفتار پنجم : نقدهای وارده بر عدالت ترمیمی

در برخورد با هر طرح و برنامه ای علاوه بر توجه به قابلیت ها ، ظرفیتها و توانمندیهای آن بثید به مخاطرات تنگناها و محدودیت های آن نیز نظر داشت. علی رغم تمام تعریف ها و تمجیدهایی که در کتب ، مقالات و همایش ها از عدالت ترمیمی صورت گرفته و می گیرد انتقادهای جدی و در عین حال در خور توجه و تأملی نیز بر اساس و اهداف ، اصول و روش های مورد استفاده آن صورت پذیرفته که شایسته است در این خصوص قبل از هر چیز این مسئله مطرح می شود که آیا واقعاً عدالت ترمیمی نوعی عدالت است یا تلاشی برای صلح و سازش بدون توجه به آنچه عدالت ایجاب می کند. تشویق سهامداران جرم و بزهکاری به اینکه با یکدیگر به تو افق برسند و حتی الامکان زیانهای وارده را جبران کنند بدون اینکه نیازی به مراجعه به قانون و پذیرفتن قدرت و حاکمیت دولت در اجرای آن داشته باشند چگونه می تواند عدالت را که مفهومی ثابت و از پیش تعیین شده حداقل در یک نظام حقوقی خاص می باشد تحقق بخشد البته عدالت در همه موارد یک قاعده آمده نیست و لااقل بخش های از آن به خواست وارده افراد وابسته است و به عنوان یک حق در نظر گرفته شده است و به همین دلیل قابل سازش و مصالحه می باشد. اما در این صورت آیا باز هم باید نام عدالت بر آن نهاد یا اینکه در اینصورت ما از عدالت به مفهوم حقوقی آن گذشته و وارد حوزه اخلاق و احساس شده ایم.[۴۶]

تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

الف) اهداف و اصول عدالت ترمیمی و نقدهای وارده

در خصوص اهداف عدالت ترمیمی تأملاتی مطرح است ، چه اینکه این نظریه تمرکز اصلی خود را بر بزه دیده قرار داده و مدعی رویکردی بزه دیده مدار است. این مسأله که بزه دیده طی سالیان متمادی چندان نقشی در دستگاه عدالت کیفری سنتی نداشته محل مناقشه و تردید نیست. لیکن سؤال اساسی اینجاست که آیا با تمرکز بزه دیده و پر رنگ کردن نقش وی در فرایند اجرای عدالت بیم آن نمی رود که سایر کنشگران پدیده ی مجرمانه در حاشیه قرار گرفته و حقوقشان تضییع گردد و همان عللی که باعث پیدایش نضج و نمو عدالت ترمیمی شده، در ابعاد دیگر و در ارتباط با دیگر سهامداران جرم رخ داده و نه تنها موفق به مقابله با آثار و پیامدهای بزهکاری نشویم، بلکه از این رهگذر ما شاهد نوعی پیشرفت در اجرای عدالت نیز باشیم. مسأله بسیار مهمتر این است که از لحاظ نظری بر قابلیت های انسانی نظیر احساس مسئولیت و مسئولیت پذیری آگاهانه ایجاد حس همدردی و یکدلی بین بزه دیده و بزهکار و ایجاد حس پشیمانی در بزهکار بیش از حد تکیه شده و اهداف و اصول این مکتب را به گونه ای شعاری مطرح ساخته است. چرا که قابلیت ها و استعدادهای روانی و معنوی انسانها هیچگانه به طور کامل شناخته شده نبوده و همه انسانها در این رابطه خصایص و روحیات یکسانی ندارند. از اینرو دستیابی به چنین اهدافی الزاماً کنترل شده نبوده و قابل ارزیابی و سنجش نمی باشد.

اصول مورد توصیه ی عدالت ترمیمی نیز با سوال و ابهام رو به روست. اینکه نتیجه ی اکثر جرایم اختلال در روابط اجتماعی و گسست رابطه میان بزه دیده و بزهکار بوده و این مسأله به آنها مربوط شده و می بایست به خود آنها سپرده شود. در بادی امر منطقی و موجه نظر آید ولی آیا سپردن تمامی امور مربوط به احقاق حق و رسیدگی به جرم به طرفین بزه آن هم در تمامی جرایم و رها کردن بزه دیده بی پناه در دام دسته ها و باندهای تبهکاری که در پاره ای از موارد امکانات و حیطۀ عملشان از مرزهای داخلی فراتر رفته و جهانی شده است آتش بس یکجانبه با بزهکاران حرفه ای نیست و آیا اصولاً پایان دادن به دخالت دولت در اینگونه موارد به ضرر بزه دیده نبوده و دنیا را به بهشت بزهکاران تبدیل نخواهد کرد. ضمن آنکه برخی از جرایم در زمره جرایم بدون بزه دیده قرار داشته و با توصیفات مذکور تخصصاً از شمول عدالت ترمیمی ، خارج اند میزان موفقیت و کارآیی هر طرح و نظریه ای به میزان توانایی آن ایده در برخورد با موارد و مسایل مختلف و قابلیت انطباق آن در حل و هضم مشکلات ناشی از موقعیت های متفاوت است. فارغ از اینها عدالت کیفری سنتی درسهایی تعبیه نموده تا با پناه دادن بزهکار در حصار آنها مانع از تضییع حقوق انسانی او شود. اصل برائت ، حق استفاده از داشتن وکیل، حق سکوت، حق برخورداری از مراحل مختلف دادرسی اعم از بدوی، تجدید نظر و …. از جمله این درسهاست. در حالیکه با قرار گرفتن بزه دیده و بزهکار در فرایند ترمیمی پاره ای از این امکانات اصولاً وجود نداشته و بزهکار نیز با شرکت در برنامه های ترمیمی از پاره ای از آنها چشم پوشی می کند. بدین ترتیب همواره این گرانی وجود ندارد که عدالت ترمیمی منجر به تضییع حقوق متهم می گردد چگونه می توان هم قایل به اختیاری بودن شرکت در برنامه های عدالت ترمیمی بود و هم بزهکار را مجبور به انتخاب یکی از دو راه حضور در اینگونه برنامه ها یا محضر دادگاه و پروسه کیفری کرد. به نظر می رسد که نظریه عدالت ترمیمی در مواجهه با پاره ای موارد فاقد هرگونه استراتژی منسجم، معقول و در عین حال همه شمول است.[۴۷]

ب) روش های عدالت ترمیمی و نقدهای وارده

رویه های عدالت ترمیمی بر مشارکت اختیاری طرفین جرم مبتنی است. حال آنکه تصور عدم حضور یکی از طرفین درگیر در جرم در برنامه های ترمیمی چندان بعید و دور از ذهن نیست. در اینصورت طبیعی است که گستره ی انتخاب رویه های ترمیمی محدود شده و عدالت ترمیمی با عدم کارآیی در عرصه عمل و اجرا مواجه خواهد شد ضمن آنکه اوضاع و احوال حاکم بر پرونده یا خواسته هایی که هر کدام از طرفین جرم داشته و طرف دیگر نتواند یا نخواهد به هر دلیل آنها را بپذیرد اجرای عدالت ترمیمی را با شکل مواجه می سازد . از سوی دیگر جوامع همانند گذشته دارای یکپارچگی نبوده و علاوه بر آن حفظ حریم خصوصی افراد حق خلوت و حفظ استقلال داخلی اعضای جامعه از اهمیت فوق العاده برخوردار بوده و بیم آن می رود که در نتیجه ی برنامه های عدالت ترمیمی این ارزشهای مورد حمایت عقل و شرح، دچار خدشه و آسیب گردد. به علاوه مشارکت بیشتر جامعه مسلما به معنای فراهم شدن امکانات آموزشی، تربیتی و منابع علمی در برخی از مناطق نسبت به مناطق دیگر است و این مسأله می تواند به نوبۀ خود عدالت اجتماعی را با چالش مواجه کند.

با وجود اینکه بیشتر از ۳۰ سال از تجربه اعمال روش های مورد توجهیه عدالت ترمیمی نمی گذرد با اینحال امروزه ما شاهد وجود و ظهور و بروز حجم وسیعی از برنامه های مختلف و ناهمگون و گاهی متضاد و متناقض هستیم. این برنامه ها گاهی به صورت مستقیم و گاهی به صورت غیر مستقیم، گاهی رسمی و گاهی غیر رسمی ، گاه با حضور گروه ها و افراد بیشتر و گاهی با عدم حضور آنها اعمال می شود. از سوی دیگر این برنامه در پاره ای اوقات به عنوان ابزاری برای پیشگیری از وقوع جرم با وقوع صدمه و ایجاد اختلال مد نظر گیرد و گاهی نیز برای حل و فصل اختلافات موجود و بالفعل از نقطه نظر وابستگی برنامه های ترمیمی به سازمانها و نهادهای مختلف، همچنین شیوه های مدیریتی آنها نیز تشتت و چندگانگی به چشم می خورد.

در مقابل طرفداران عدالت ترمیمی نیز در مقام پاسخ بر آمده و به پاره ای از ایرادات فوق پاسخ گفته اند. هرچند که برخی از پاسخهای ارائه شده موجه و اقناعی جلوه می کند. با این حال باید اذعان داشت که پاره ای از ایرادات هم وجود دارد که لااقل رویکرد ناب خواه عدالت ترمیمی ناتوان از مواجهه آنهاست. از این رو انتظارات و توقعات بجا و معقول و بدور از افراط از عدالت ترمیمی لازم و ضروری به نظر می رسد.[۴۸]

مبحث سوم : رابطه نظام عدالت ترمیمی با نظام عدالت کیفری

برخی کشورها عدالت ترمیمی را تنها برای بزهکاران جوان با جرایم بسیار خفیف به کار می برند و بنابراین کاملاً عدالت ترمیمی نیستند، زیرا بزه دیدگان ناشی از جرایم بسیار شدید و نیز جرایمی که توسط بزرگسالان صورت می گیرد را از فرایند ترمیمی مستثنی می کنند.

به نظر می رسد عدالت ترمیمی نباید به عنوان روش جایگزینی در نظر گرفته شود که در کنار مجازات و بازپروری در نظام عدالت کیفری تغییر نیافته ، اعمال شود. بلکه به عنوان الگویی جدید در نظر گرفته می شود که در حال حاضر در مقیاس اما به تدریج با افزایش تجارب این الگو در بخش بزرگی از پرونده ها باید اعمال شود. جامعه محلی که مبتنی بر خدعات میانجیگری است بین همسایگان و بین بزه دیدگان و بزهکاران در موارد خانوادگی اقدام به میانجیگری کرده و نیز انجام میانجیگری را در مدارس ارتقا می بخشد.

به منظور سهولت پرونده ها به پنج دسته تقسیم می شولند : ۱) پرونده هایی که بزه دیده و بزهکار یکدیگر را می شناسند ، ۲) جرایم کوچک (خلاف) ۳) جرایم نسبتاً شدید ، ۴) جرایم بسیار شدید ، ۵) جرایمی که توسط دادگاه باید رسیدگی شوند.

الف) جرایمی که بزهکار و بزه دیده همدیگر را می شناسند :

هنگامی که جرم در نتیجه اختلاف بروز می کند و خصوصاً هنگامی که هر دو طرف اختلاف خودشان را مقصر می دانند هریک از آنها می توانند به خدمات میانجیگری در جامعه که مثلاً توسط سازمانهای غیر دولتی صورت می گیرد مراجعه کنند. بدون آنکه در فرایند عدالت کیفری درگیر شده باشند. شکل مطلوب این است که هر جامعه بتواند برای همه انواع اختلافات بین اشخاص خدمات میانجیگری را ارائه دهد.

ب) جرایم کوچک :

به جرایم کوچک از طریق اخطارهایی رسیدگی می شود که از سوی پلیس یا مقام تعقیب صورت می گیرد چنین اخطارهایی حالت ترمیمی دارد به این معنا که به جای تأکید بر اینکه بزهکار قانون را نقض کرده و در صورت تکرار جرم با مشکل مواجه می شود بر این امر تأکید می شود که وی به دیگری صدمه وارد کرده است.

ج) جرایم نسبتاً شدید :

هنوز هم پلیس یا مقام تعقیب ممکن است این جرایم را مورد رسیدگی قرار دهند. پلیس یا مقام تعقیب در مورد این جرایم از طریق بازگرداندن آنها با خدمات میانجیگری ، مبادرت به قضازدایی می کنند. منظور از شدید بودن جرم در اینجا تعریف قانونی جرم در طبقه بندی جرایم نیست بلکه منظور شدت صدمه و آسیبی است که بزه دیده جرم متحمل شده است به طوری که شدت صدمه استفاده از جلسه گفتگو یا میانجیگری را توجیه می کنند.

د) جرایم بسیار شدید :

این جرایم باید نزد دادگاه اقامه شوند چنانچه بزهکار نقش خود را در ایراد صدمه بپذیرد. دادگاه خدمات میانجیگری را جهت ترتیب دادن جلسه گفتگو در مرحله قبل از تعیین مجازات ، درخواست می کند. توافق برگزاری جلسات گفتگو باید جهت تأیید آن به دادگاه اعلام شود.[۴۹]

ه) نقش ترمیمی دادگاهها

چنانچه جهت حل اختلاف ناشی از جرم توافقی صورت نگیرد دادگاه باید در مورد اتخاذ اقلام ترمیمی مناسب تصمیم گیری کند ، هرچند بزهکاران غالباً با محدودیتهایی که در مورد عبور و مرور و یا اجتناب از اقامت در مکانی خاص موافقت می کنند بعید است که با محرومیت کامل از آزادی شان موافق باشند بنابراین چنانچه جهت اطمینان از متعهد ماندن بزهکاران به توافق به عمل آمده نیاز به اعمال اجبار باشد برای حمایت از جامعه چه اقدامی می توان کرد؟ مجدداً در این مورد دادگاه تصمیم خواهد گرفت همچنین هرگاه خطر جدی وجود داشته باشد که بزهکار جرم شدید دیگری را مرتکب شود باید سایر اعضای جامعه مورد حمایت قرار گیرند و دادگاه باید ورای توافق صورت گرفته عمل کرده و نظارت حیاتی را بر بزهکار اعمال کند و تا جایی که امکان دارد چنین نظارتهایی باید شامل محدودیت در آزادی بزهکار باشد. برای مثال از طریق ممنوعیت اشتغال در مشاغل حاضر یا ممنوعیت از رانندگی و فقط در شدیدترین موارد باید محرومیت از آزادی و بازداشت بزهکار اعمال شود. این امر تنها به دلیل حمایت از جامعه صورت می پذیرد و نه به عنوان مجازات برای جرمی که بزهکار مرتکب شده است. بزهکار تا حد امکان باید بتواند موجبات ترمیم را فراهم کند و در صورتی که مقامات مسئول متقاعد شوند که در صورت آزادی بیش از این خطر ارتکاب جرم از سوی او وجود ندارد و به طوری که بزهکار همراه با حفظ امنیت جامعه آزاد شود بزهکار کمکهایی را دریافت می کند البته تصمیم گیری در این مورد مشکل است. با این حال انجام چنین اقدامی در هر نظامی به خودی خود مناسب است. دادگاهها همچنان به احراز تقصیر در جایی که بزهکار به جرم خود اقرار نمی کند مبادرت می کنند در نهایت فقط در فرایند فعلی است که دادگاهها حقوق شکلی بزهکار را رعایت می کنند. آنها بر این تأکید دارند که اطمینان حاصل شود که میانجیگری و جلسه گفتگو مطابق با روح عدالت ترمیمی به عمل آید.[۵۰]

مدتهای طولانی نه تنها عدالت کیفری بر بزهکار متمرکز بود بلکه چنین برخوردی نیز از آن به انتظار می رفت. عدالت ترمیمی نه تنها بزه دیده، بلکه بزهکار و جامعه محلی را علاوه بر حقوق ، دارای مسئولیتها و تکالیفی نیز می داند. عدالت ترمیمی مانند مثلثی است که اصلاع آن ، بزه دیده، بزهکار، جامعه محلی است. عدالت ترمیمی می تواند در سطوح مختلفی مورد استفاده قرار گیرد که عبارتنئ از اختلافاتی که از طریق میانجیگری و بدون اعمال حقوق کیفری حل و فصل می شوند. جرایم کوچک که از طریق دادن اخطار رسیدگی می شوند، جرائم نسبتاً شدید که از طریق قضازدایی قبل از آنکه وارد مرحله محاکمه شوند ، از فرایند رسیدگی خارج می شوند و جرایم بسیار شدید که باید در دادگاه اقامه شوند. با اینحال میانجیگری یا جلسه گفتگو هنوز هم به منظور یرقم و مشارکت فعال بزهکار در ترمیم عواقب جرم و اصلاح و در میان وی مورد استفاده قرار می گیرد. در نهایت دادگاهها، نقش خود را در موارد ذیل ایفا می کنند : اجرای توافقات به عمل آمده بین بزهکار و بزه دیده ، محدودیت یا سلب آزادی بزهکار، مواردی که بزهکار تقصیر خود را در ارتکاب جرم انکار می کند و نظارت بر فرایند رسیدگی جهت اطمینان حاصل کردن از اینکه این فرایند ترمیمی است باید این امر به رسمیت شناخته شود که پاسخ جامعه محلی به جرم تنها بر روی بزهکار یا بزه دیده متمرکز نمی شود. بلکه بر مشارکت کل جامعه به صورتی که جامعه به صدمه وارده پاسخ داده و در صدد اعمال روشهایی جهت کاهش ایراد صدمات در آینده باشد نیز متمرکز می کند. حتی اگر این اقدام جامعه به معنی تغییر در ساختار آن باشد ما باید در صدد یافتن روشهایی باشیم که مردم جامعه ما بتوانند در شرایط مساعدتری زندگی کنند و عدالت ترمیمی یکی از روشهایی است که از طریق آن می توانیم از گسترش جامعه و بهبود شرایطی که اعضای جامعه به آن نیازمندند آگاهی یابیم.

مبحث چهارم : مقایسه اصول و ارزشهای با اصول و ارزشهای عدالت کیفری

گفتار اول : اصول و ارزشهای عدالت کیفری (سزادهنده)

الف) جرم به عنوان نقض قوانین دولتی تعریف می شود و دولت بزه دیده رسمی جرم است.

ب) جرم به عنوان نقض قاعده حقوقی و فنی محسوب می شود به طوری که مجرمیت و برائت همواره به طور دقیق از نظر حقوقی و نفی منعکس کننده تقصیر اخلاقی بزهکار است.

پ) حقوق و نیازهای بزه دیدگان و وابستگان آنها جنبه فرعی داشته و نادیده گرفته می شود.

ت) نیازهای بزهکاران نادیده گرفته می شود و حقوق آنها به طور تبعیض آمیز و خودسرانه اعمال می شود (معمولاً بستگی به تمکن مالی یا موقعیت بزهکار دارد)

ث) دیدگاه ها جهت صدور آرا صرف نظر از حقیقت امر یا میزان صدمه وارده ، سزادهنده و سرکوبگر هستند.

ج) اصلاح و درمان و سازش به عنوان هدف در نظر گرفته نمی شوند.

چ) عدالت به موجب قواعد مختلف، متشتت است.

ح) اجرای عدالت، بررسی تقصیر و مجرمیت شخص است.

خ) عدالت به موجب قواعد و آئین دادرسی تعریف می شود.

د) تمرکز عدالت بر روی مجازات، تلافی و تحمیل درد است.

ذ) عدالت مبتنی بر حقوقی است که به موجب قواعد کیفری و رویه قضائی مقرر شده اند.

ر) عدالت فاقد بخشش بوده و جایگاهی برای محبت و کمک ندارد.

ز) فراموش کردن عواقب جرم بی اهمیت است.

ژ) عدالت در جهت ایجاد جامعه ای از هم گسیخته اعمال می شود و باز سازگاری روابط طرفین جرم را به همراه ندارد.

س) عدالت ، مجازات مرگ و ضمانت اجراهای تلافی جویانه را ارتقا می بخشد.

ش) عدالت، کرامت انسانی و شأن نوع بشر را نادیده گرفته یا انکار می کند.

گفتار دوم : اصول و ارزشهای عدالت ترمیمی

الف) جرم از هم گسیختن یکپارچگی جامعه است و به عنوان صدمه ای تعریف می شود که به اشخاص و وابستگان آنها وارد می شود.

ب) جرم به عنوان صدمه ای است که در تمامی جنبه ها اعم از اخلاقی – اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی موجب ورود ضرر به طرفین جرم می شود ، به طوری که خسارات و نیازهای وارده به همه طرفین درگیر در جرم را در بر می گیرد.

پ) محوریت با حقوق و نیازهای بزه دیدگان و وابستگان آنهاست.

ت) محوریت با حقوق و نیازهای بزهکاران است صدمات وارده مهم هستند نیاز بزهکاران به مورد حمایت قرار گرفتن به منظور پیشگیری از محکومیت یافتن نادرست آنها مورد توجه قرار می گیرد.

ث) دیدگاه های متنوع جهت صدور آرا و تصمیمات معقول و مؤثر مهم هستند.

ج) اعطای فرصت برای اصلاح و درمان و سازش امری حیاتی است.

چ) عدالت ، سازگار کننده و یکپارچه کننده است.

ح) اجرای عدالت جستجو برای ارائه راه حل جهت حل و فصل اختلاف است.

خ) عدالت به موجب نتیجه حل اختلاف و ثمره آن تعریف می شود.

د) متمرکز عدالت بر روی احیاء حقوق طرفین جرم است.

ذ) عدالت مبتنی بر بخشش بزهکاران در جامعه است که همه اعضای آن جامعه در قبال جرم ارتکابی مسئول تلقی می شوند و همه مقصرند.

ر) عدالت بدون بخشش و محبت، انتقام تلقی می شود و نه عدالت

ژ) فراموش کردن عواقب جرم امکان پذیر است.

س) حرف عدالت گرد هم آمدن طرفین درگیر در جرم جهت احیاء و بازسازگاری روابط آنها با سایرین است.

ش) عدالت، ترمیم و پاسخگویی در قبال مردم را محور قرار می دهد و مبتنی بر نیازها و توانایی های طرفین جرم است.

ص) عدالت کرامت انسانی و شأن نوع بشر را به رسمیت شناخته و مورد احترام قرار می دهد.[۵۱]

عدالت ترمیمی در برخی کشورها

پس از گذشت بیش از دو دهه از ظهور عدالت ترمیمی تحت تأثیر آموزه ها ، اصول و ارزشهای آن نه تنها رویکرد مجریان عدالت کیفری دچار تغییرات و تحولات بنیادین شده است ، بکله قانون گذاران نیز از آن مستثنا نبوده و تلاش کرده اند برخی برنامه ها یا روش های اجرای عدالت ترمیمی را بر برنامه های عدالت کیفری سنتی مقدم دارند یا در کنار آن مورد توجه قرار دهند . در این راستا ، در بسیاری از کشورها از جمله کانادا ، استرالیا ، نیوزلند ، امریکا ، ایرلند ، سوئد ، روسیه ، ایتالیا ، اسپانیا ، اسلونی ، اتریش ، جمهوری چک ، بلژیک ، فرانسه ، دانمارک ، فنلاند ، انگلستان ، لهستان ، نروژ ، ژاپن و هند قانون گذاران و مجریان تلاشهای زیادی برای اجرای آموزه های ترمیمی در امور کیفری به عمل آورده اند که در نتیجه به سیاست گذاری منطقه ای ( برای مثال شورای اروپا که قبلاً به آن اشاره شد ) و بین المللی (اقدامات سازمان ملل متحد و از جمله آخرین آن تصویب طرح اصول اساسی استفاده از برنامه های عدالت ترمیمی در موضوعات کیفری در شورای اقتصادی و اجتماعی آن سازمان در سال ۲۰۰۲) منجر شده است . بررسی کامل جایگاه عدالت ترمیمی در کشورهای مذکور در اینجا امکان پذیر نیست و به همین دلیل با توجه به سابقه و توسعه آن در کشورهایی همانند کانادا ، استرالیا ، نیوزیلند ، امریکا و آلمان به نحو مختصر به مطالعه وضعیت آن در این کشورها خواهیم پرداخت .

مبحث اول : عدالت ترمیمی در کانادا

بدون تردید سنتهای بومیان کانادا نقشی اساسی در ظهور و توسعه عدالت ترمیمی در کانادا و سایر کشورها دارد . اگر چه نمی توان انواع روش های اجرای عدالت در بومیان کانادا را به دلیل تنوع فرهنگی و اجتماعی بومیان در قالب مدل یا الگوی مشخص محدود کرد ، اما باید به این نکته اشاره نمود که سنتهای مرسوم در میان آنها دقیقاً مبتنی بر مفهوم عدالت ترمیمی است . بر این اساس ، آنگاه که این سنتهای غنی به خوبی شناخته شدند تأثیر مناسبی بر توسعه و گسترش عدالت ترمیمی در جهان و تعمیق آن در کانادا داشته اند .

روش سنتی بومیان کانادا برای اجرای عدالت در امور کیفری همان روش « حقله ها یا محافل» بود که با بهره گرفتن از آیینهای ویژه به اجرا در می آمد . در این روش گاه تأکید عمده بر جبران ضرر و زیان بزه دیده و گاه بر التیام بخشیدن و بهبودی وی بوده است .[۵۲]

گفتار اول : تحولات ترمیمی شدن عدالت در کانادا

آغاز اجرای روش های جدید عدالت ترمیمی در کانادا به سال ۱۹۷۴ باز می گردد که کمیته مرکزی منونیت ( کلیسا ) استفاده از روش میانجی گری میان بزه دیده – بزه کار را در « کیتچنر – واترلو» (اونتاریو ) به دادگاهها معرفثی نمود . از آن زمان نهادهای غیر دولتی و مذهبی پیشگام استفاده از روش های عدالت ترمیمی شده اند[۵۳] . برای مثال « شورای کلیسا در مورد عدالت و اصلاح و تربیت » که ائتلافی مذهبی مرکب از سرمایه گذاری یازده کلیسا در سطح ملی است از زمان تأسیس یعنی از سال ۱۹۷۴ ، عدالت ترمیمی را به عنوان محور و مبنای اقدامات خود در این کشور پذیرفته است .

در سال ۱۹۹۸ ، کمیته عدالت کیفری پارلمان در مجازاتها ، آزادی مشروط و جنبه های مربوطه به اصلاح وتربیت و بازنگری کرد و سپس گزارشی تحت عنوان قبول مسئولیت معروف به گزارش داوبنی منتشر نمود . این گزارش بر توجه به نیازهای بزه دیدگان و اجرای عدالت ترمیمی تأکید و توصیه نموده است دولت از توسعه وتقویت برنامه های میانجی گری میان بزه دیده و بزهکار و ایجاد سازش میان آنها در قلمرو کانادا و در تمام فرایند های عدالت کیفری حمایت کرده ، به بزه دیدگان خدمات مؤثر و مفید ارائه دهد و مشارکت همه جانبه اعضای اجتماع در فرایند اجرای عدالت در امور کیفری را تشویق نماید . در این گزارش توصیه شده است که هدف رسیدگی کیفری در قانون گذاری کیفری تصریح شود و صراحتاً ناظر به جبران ضرر و زیان بزه دیده و اجتماع و ارتقای احساس مسئولیت و پاسخگویی بزهکار باشد . مطابق این توصیه ، اهداف و اصول ناظر به رسیدگی کیفری و صدور حکم در قانون مجازات ۱۹۹۶ کانادا نیز صراحتاً مورد توجه قرار گرفت ؛ به ترتیبی که هدف از رسیدگی کیفری و صدور حکم « جبران ضرر و زیان بزه دیده یا اجتماع » ، « ارتقای احساس مسئولیت و پاسخگویی در بزهکاران » و « شناخت ضرر وارده به بزه دیده و اجتماع » تعیین شده است .

در سالهای ۱۹۹۰ ، عدالت ترمیمی در کانادا رو به گسترش نهاد . « انجمنهای ملی فعال در زمینه عدالت کیفری » که نهادی فراگیر در این کشور است در سال ۱۹۹۰ مجموعه ای از بیست سازمان ملی غیر دولتی مرتبط با عدالت کیفری را گرد هم آورد و مباحثی را تحت عنوان « رویکرد مسئولیت اجتماعی » به عدالت منتشر نمود .[۵۴]

در راستای توصیه های گزارش داوبنی برنامه های ترمیمی متعددی در کانادا اجرا شده که رویکرد کلی آنها ، کشف راه های جدید برای اجرای عدالت ترمیمی جهت توسعه و پیشرفت نظام عدالت کیفری موجود است . بدین ترتیب فرایندهای اجرای عدالت ترمیمی ، به عنوان مکمل نظام عدالت کیفری تلقی گردیدند . در این کشور ، برنامه های عدالت ترمیم در مراحل مختلف اجرای عدالت در امور کیفری و واکنش نسبت به بزهکاران ، قابل اجرا هستند . مطابق ماده ۷۱۷ قانون مجازات مصوب ۱۹۹۶ و نیز ماده ۴ قانون بزهکاران جوان ، مصوب ۱۹۸۴ ، پلیس می تواند نسبت به ارجاع پرونده به مرجعی جایگزین یا هر برنامه قضازدایی دیگر پیش از ایراد اتهام به متهم اقدام کند . پس از ایراد اتهام به متهم نیز ممکن است پرونده به مرجعی به عنوان جایگزین دادگاه یا کمیته های عدالت ( در امور کیفری ) اجتماعی ارجاع شود . در صورت حل موفقیت آمیز موضوع در این مرحله ، ایراد اتهام معلق می گردد .[۵۵]

در مرحله محاکمه و صدور حکم ، محافل یا حلقه های صدور حکم ممکن است جهت کمک به قاض برای تعیین و صدور حکم مناسب دخالت نمایند . قاضی ممکن است دستور جبران خسارت بیشتر به بزهکار دهد و حلقه ها یا محافل نیز ممکن است ضمن درگیر نمودن اجتماع و جلب مساعدت آن به بزهکار جهت جبران خسارت کمک کنند . مطابق قانون جزایی فدرال (ماده (۲)۷۱۸)قاضی باید در صدور حکم ، ضمن توجه به شرایط بزهکار، توجه به تمام واکنشها و ضمانت اجراهای غیر از مجازات حبس را در اولویت قرار دهد . قابل ذکر است که در برخی مناطق و به ویژه مناطق بومی ، در حل و فصل دعاوی کیفری ، اصولاً روش های سنتی برای اجرای عدالت ترمیمی به اجرا در آمده و حتی ممکن است دخالت رسمی دولتی صورت نگیرد .

پس از صدور حکم بزهکار و اجرای آن ، پانلهای ایجاد آشتی میان بزه دیده – بزه کار ، حلقه ها یا محافل حمایت و حلقه ها یا محافل بازپذیری می توانند دخالت نموده ، زمینه لازم جهت رفع اختلافات موجود میان بزه دیده و بزهکار را فراهم کنند . علاوه بر این ، این گروه ها ممکن است جهت ایجاد فضای سالم در زندان و بازپروری بزهکار نیز فعالیت نمایند .[۵۶]

گفتار دوم : قلمرو استفاده از برنامه های عدالت ترمیمی در کانادا

مطابق ارزیابی انجام شده در سال ۱۳۹۸ در حدودد ۲۰۰ برنامه ترمیمی در سراسر کانادا در حال اجرا بوده اند . پس از اجرای اولین برنامه میانجی گری در این کشور به سال ۱۹۷۴ ، شورای اصلاح و تربیت کلیسا تا سال ۱۹۷۷ بیش از یکصد برنامه ترمیمی دیگر در نقاط مختلف این کشور اجرا نمود. علاوه بر این وفق سیاست گذاری مدیریت پلیس کانادا ، پلیس این کشور در اجرای برنامه نشست گروهی خانوادگی فعال شد . این نشستها اصولاً در رابطه با جرایم ارتکابی صغار است . برخی دیگر از جوامع محلی از این مدل برای بزرگسالان بزهکار نیز استفاده کرده اند . [۵۷]

به طور کلی نمی توان توصیف یکسانی از برنامه های اجرای عدالت ترمیمی در این کشور ارائه داد : «برنامه های عدالت ترمیمی در کانادا از لحاظ نوع جرایم و مجرمانی که مشمول آنها می شوند، آیین دادرسی ، اتخاذ تصمیم ،اعمال واکنش ، ضمانت اجرا و حدود و میزان دخالت نمایندگان دستگاه عدالت کیفری با یکدیگر متفاوت اند . این برنامه ها از لحاظ رابطه با عدالت کیفری سنتی ،نقش بزه دیده و سایر شرکت کنندگان ،مقررات و آیین دادرسی ناظر به اجرای فرایند آنها و نیز اعمال توافقها با یکدیگر تفاوت دارند » .

یکی از مهم ترین ویژگیهای اجرای عدالت ترمیمی در کانادا ، فعالیت قابل توجه برخی نهادهای متأثر ازآموزه ها و آداب و رسوم بومیان آن کشور در اجرای عدالت ترمیمی است که به طور خلاصه به آنها اشاره می شود .

۱٫حلقه ها یا محافل التیام فرگیر «هالو واتر»

یکی از مهم ترین مصادیق اجرای عدالت ترمیمی توسط بومیان کانادا را می توان در پروژه حلقه ها یا محافل التیام فرگیر «هالو واتر »[۵۸] ملاحظه کرد که متشکل از اجتماع افراد بومی در «مانیتوبا»[۵۹] است. این برنامه شامل یک گروه بررسی یا ارزیاب است که مجموعه ای از محافل یا حلقه های ایجاد التیام یا بهبودی را برای بزهکارانی که تقصیر و مسئولیت خود را پذیرفته اند ، بزه دیدگان جرم سوء استفاده جنسی و خانواده های آنها به اجرا در می آورند . اجرای این برنامه مستلزم تشکیل چند حلقه یا محفل است . در حلقه اول ، بزهکار در خصوص جرم ارتکابی با تیم ارزیاب سخن می گوید . در حلقه دوم با بزه دیدگان روبرو شده و در خصوص آثار تجاوز و جرم ارتکابی بر زندگیشان با آنها صحبت می کنند . در حلقه سوم ، اجتماع بزرگتری وارد عرصه می شود . در آخرین حلقه گاهی تا ۲۰۰ نفر از اعضای جامعه حضور می یابند .

اجرای هرکدام از حلقه های مذکور ممکن است تا چها ماه طول بکشد . معمولاً پس از اجرای کامل این روش ، قراردادی تنظیم می شود که نه تنها بزه کار و بزه دیده بلکه افراد دیگر اجتماع نیز آن را امضاء می کنند. تحقیقات نشان می دهد اکثر بزهکاران به مفاد قرارداد های منعقده و تعهدات خود به طور کامل عمل کرده اند .

۲٫شورای اجتماعی تورنتو

شورای اجتماعی تورنتو ، یکی دیگر از برنامه های بومیان است که بزهکاران را به شرط قبول تقصیر خود پذیرش می کند . در اجرای فرایند های این برنامه ، ابتدا بزهکار با یکی از اعضای شورا دیدار و ملاقات می کند . این برنامه فقط بزهکاران اولیه را شامل نمی شود بلکه علاوه بر آنها شامل بزهکاران سابقه دار و حتی حرفه ای نیز می گردد . شورا پس از رسیدگی به موضوع ، اتخاذ تصمیم می کند . این تصمیم ممکن است احاله پرونده بزهکار به نمایندگی ها و نهادهای بومیان باشد . در این برنامه تأکید اصلی بر بازپروری بزهکاران است و به همین دلیل تنها نیمی از بزه دیدگان در آن مشارکت می کنند. بر اساس برخی پژوهش ها بیش از ۹۰ درصد بزهکاران شرکت کننده در برنامه شورای اجتماعی تورنتو به تعهدات خود راجع به بزه دیده و جامعه به طور کامل عمل کرده اند . [۶۰]

فعالیتهای این شورا و نهادهای مشابه ، جایگزینی برای روش های سنتی –رسمی حل و فصل اختلافات اند و یا حداقل زمینه ساز نوعی تکثر مراجع رسیدگی به امور کیفری گردیده اند .

۳٫حلقه ها یا محافل

معروفترین و شایع ترین برنامه ترمیمی در کانادا که در سطح بین المللی نیز توجه زیادی را به خود جلب نموده است ، حلقه ها یا محافل هستند ۱۹۹۲ در این کشور شروع به فعالیت کرده اند . مهم ترین علت توجه روز افزون به برنامه حلقه ها یا محافل ، روش اجرای آنها و در نتیجه حصول به اجماع و انفاق نظری است که متضمن رعایت منافع بزه دیده و مصالح بزه کار و اجتماع می باشد . اصولاً ، در حلقه یا محفل رسیدگی و صدور حکم ، بزهکار تحت حمایت اعضای خانواده ، دوستان و حامیان جهت جبران خسارت بزه دیده و اجتماع قرار می گیرد و در مقابل نیز ضمن پذیرش تقصیر و مسئولیت خود واکنش متناسبی را از اجتماع دریافت می کند .

اجرای این روش در کانادا از «یوکن» به سایر مناطق گسترش یافته است .

۴٫برنامه نشست ادمونتون

در ادمونتون برنامه نشست اجتماعی به منظور قضا زدایی از رسیدگی به جرایم ارتکابی صغار (نوجوان و جوانان )تأسیس شده است . در این برنامه که با حضور بزه دیدگان و بزهکاران و خانواده آنها و به علاوه یک مإمور پلیس به اجرا در می آید ، ضمن پذیرش مسدولیت ارتکابی از طرف بزهکار ، از بزه دیده در خواست می شود تا تجربه خود از تحمل جرم و بزه دیدگی را شرح دهد . اجرای این برنامه بر عهده افراد آموزش دیده با همکاری پلیس و نهادهای اجتماع است . [۶۱]

پژوهش های متعدد در رابطه با ارزیابی برنامه های عدالت ترمیمی در کانادا اجرا شده اند . یکی ازمهمترین این پژوهشها ، تحقیق «آمبرایت» راجع به ارزیابی چهار برنامه عدالت ترمیمی در کاناداست که در سال ۱۹۹۵ اجرا شده است و نتایج آن حاکی از رضایت بالای بزه دیدگان و بزه کاران است .[۶۲] نتایج یکی دیگر از تحقیقات انجام شده حاکی از موفقیت برنامه های عدالت ترمیمی به عنوان جایگزین حبس بوده است . در پژوهش دیگری «آمبرایت» به ارزیابی این فریضه پرداخته است که آیا واقعاً برنامه های عدالت ترمیمی راجع به جرایم شدید قابل اجرا نیستند؟ نتایج تحقیقات وی نشان می دهد که اجرای برنامه های عدالت ترمیمی در کانادا راجع به جرایم جنسی و شروع به قتل با هویت همراه بوده و بنابراین در رابطه با برخی از جرایم خشونت بار نیز قابل اجراست .

مبحث دوم: عدالت ترمیمی در نیوزیلند

در بررسی ریشه های تاریخی عدالت ترمیمی ، از قبیله «مائوری» در نیوزیلند به عنوان یکی از مصادر عدالت ترمیمی یاد می شود . در حدود یکهزار سال بعد از میلاد «مائوری »[۶۳] ها از « پولینزی مرکزی»[۶۴] به نیوزیلند رفتند . آنها دارای سازمان قبیله ای انعطاف پذیری بودند . در میان آنان رئیس قبیله به جای صدور اوامر و نواهی ، تلاش می کرد تا موافقت همگان را جلب نماید . پس از تصرف نیوزیلند در سال ۱۸۴۰ توسط انگلیسیها ، مائوریها تلاش کردند روابط خود را مسیونرهای انگلیسی بر اساس آداب و رسومی که منجر به حمایت از اعضای خود می شد تنظیم کنند .

آنها مردمی منظم و قانونمند بودند و برای حل و فصل اختلافات ، بر تصمیم گیری جمعی تأکید می نمودند .

بدون تردید سابقه طولانی استفاده طولانی استفاده از روش نشست در میان مائوریها انگیزه مناسبی برای احیای این روش جهت رسیدگی به جرائم صغار (نوجوانان و جوانان)در نیوزیلند بوده است . بر این اساس تصویب قانون کودکان ، جوانان و خانواده های آنها در سال ۱۹۸۹ در نیوزیلند ، نه تنها زمینه اجرای برنامه «نشست گروهی خانوادگی» را در این کشور فراهم نمود ، بلکه به عنوان الگویی نوین جهت اتخاذ واکنش متفاوت نسبت به جرایم ارتکابی صغار و به عنوان یکی از آورده های عدالت ترمیمی در این خصوص مطرح گردید . یکی از ابتکارات قانون ۱۹۸۹ ، تصریح به اصول کلی اجرای عدالت نسبت به صغار بزهکار به عنوان راهنمای اجرای روش نشست و نیز دادگاه بوده است .

این اصول دقیقاً منطبق با اهداف عدالت ترمیمی اند . اصول اجرای عدالت ناظر به صغار بزهکار طبق قانون مذکور عبارتند از :

۱٫رسیدگی به جرائم صغار خارج از نظام عدالت کیفری

۲٫حفظ ارتباط صغار با اجتماع

۳٫تأمین حمایتهای قانونی ویژه از صغار در فرایند تحقیق (برای مثال به رسمیت شناختن حق سکوت و غیره)

۴٫پاسخگو و مسئول نمودن صغار

۵٫زمان مناسب

۶٫فرایند کامل رسیدگی

۷٫تقویت خانواده ها و درگیر نمودن آنها (فرایند رسیدگی به سرنوشت فرزندان )

۸٫مشارکت دادن بزه دیدگان

۹٫تصمیم سازی بر مبنای اتفاق نظر و اجماع

۱۰٫حل و فصل اختلافات متناسب با شرایط فرهنگی و ارائه خدمات اجتماعی لازم .

در اجرای قانون سال ۱۹۸۹ ، روش نشست در نیوزیلند در خصوص کلیه جرایم (جرایم متوسط و شدید) ارتکابی توسط صغار به استثنای قتل عمد و شبه عمد قابل اجرا بوده ، هم به عنوان روش جایگزین دادگاه برای آن دسته از صغاری که هنوز در دادگاه محاکمه نشده بودند و هم به عنوان روشی جهت ارائه مشاوره و توصیه های لازم به قضات ، در مرحله قبل از صدور حکم (برای آن دسته از صغاری که در دادگاه محاکمه شده بودند ) مورد استفاده قرار می گیرد .[۶۵]

محل اجرای این برنامه ، ممکن است حسب درخواست بزه دیده یا موافقت وی در یک خانه یا در محل رسمی برگزاری جلسات نشست باشد . مدیریت اجرای برنامه نشست بر عهده فردی از بخش اطفال اداره خدمات جوانان و خانواده است .

شرکت کنندگان در برنامه نشست عبارت اند از : نوجوان یا جوان بزهکار ، اعضای خانواده وی ، بزه دیده و یک نفر به عنوان حامی وی ، مدیر اجرای برنامه و مأمورلیس کمک به جوانان . کلیه شرکت کنندگان در مباحث مطروحه و نیز در تصمیم گیری نهایی مشارکت می کنند . مطابق ماده ۲۰۸ (ج) قانون ۱۹۸۹، توجه کامل جهت تأمین حقوق بزه دیده در تصمیم گیری نهایی باید مبذول گردد . تصمیمات نهایی معمولاً شامل عذرخواهی بزهکار ، جبران ضرر و زیان و انجام خدمات اجتماعی است . علاوه بر این ممکن است ارائه خدمت به یک مؤسسه خیریه ، شرکت در برخی برنامه های آموزشی ، نظارت توسط یک مددکار اجتماعی ، الزام به سکونت در محل معین و گاه حبس یا بازداشت کوتاه مدت از جمله دیگر تصمیمات اتخاذی باشد .

نکته جالب توجه آنکه در اجرای قانون ۱۹۸۹ ، هر ماه بین ۲۰ تا ۳۰ جوان بزهکار ، جهت اجرای برنامه نشست ، از طرف پلیس معرفی می شوند . این افراد عموماً مرتکبان جرایم خشونت بار ، سرقت مشدد ، مرتکبان جرم ایجاد حریق عمدی ، تجاوز به عنف و سایر جرایم جنسی اند و هدف عمده از فرستادن آنها به برنامه نشست که در واقع فلسفه وضع قانون ۱۹۸۹ نیز تلقی می شود «قضازدایی» است .

بدین ترتیب تقریباً کلیه بزهکاران صغیری که در دادگاهها محاکمه می شوند ممکن است به برنامه نشست نیز فرستاده شوند . لیکن در صورتی که حکم دادگاه مبنی بر محکویت صغیر بزهکار باشد ، حتماً باید قبل از صدور حکم نظر شرکت کنندگان در برنامه نشست را اخذ نماید . مطابق برخی آمارها ، تعداد جلسات نشست برای رسیدگی به جرایم صغار در نیوزیلند ، در حدود ۵ هزار فقره در یک سال است .[۶۶]

علاوه بر اجرای روش نشست نسبت به صغار بزهکار در نیوزیلند ، تلاشهایی جهت استفاده از آن برای رسیدگی به جرایم ارتکابی بزرگسالان به عمل آمده است . بر این اساس ، در سال ۱۹۹۶ سه پانل برای قضازدایی از رسیدگی به برخی جرایم بزرگسالان در این کشور تأسیس شد . این مرکز اقدام به بررسی امکان قضازدایی از رسیدگی به برخی جرایم شدید از جمله سرقت مشدد ، تهدید به قتل ، سببیت در قتل از طریق رانندگی خطرناک و جرایم علیه اموال می کنند . در برخی مناطق قضات بزهکاران را به نهادهای مذکور جهت حصول به توافق با بزه دیده یا به منظور اخذ توصیه و مشاوره ارجاع می دهند .

این تشکلها بر اساس همان فرایند تصمیم گیری در روش نشست برای صغار بزهکار عمل می کنند ، اما حداقل دو تفاوت اساسی با آن دارند . اولین تفاوت آن است که در حالی که روش نشست ضرورتاً مبتنی بر مشارکت والدین می باشد ، رسیدگی به جرایم بزرگسالان در تشکلهای اجتماعی ، بزه دیده محور است . تفاوت دوم آنکه تصمیم گیری در روش نشست با مشارکت خانواده ها صورت می پذیرد در حالی که در روش اخیر اعضای اجتماع نقش اساسی ایفا می کنند . تشکلهای اجتماعی رسیدگی به جرایم بزرگسالان اصولاً متشکل از مددکاری اجتماعی ، حقوقدانان ، نمایندگان مذهبی ، معلمان و سایر اعضای برجسته اجتماعی اند.[۶۷]

گفتار اول : الزامات قانونی ناظر به اجرای عدالت ترمیمی در نیوزلند

یکی از مهم ترین اقدامات انجام شده جهت اجرای عدالت ترمیمی در نیوزلند ، تصویب « قانون صدور حکم » [۶۸]در سال ۲۰۰۲ است که در آن قضات ملزم شدند تحقق نتایج ترمیمی را قبل از صدور حکم در نظر بگیرند . مواد ۷ تا ۱۰ این قانون در همین جهت شامل مقررات خاصی است . برای مثال مطابق ماده ۷ این قاون « پاسخگو نمودن بزهکار در رابطه با ضرر و زیان وارده به بزه دیده واجتماع و نیز ارتقای حس مسئولیت در بزهکار ، ایجاد شناخت لازم در بزهکار جهت تشخیص ضرر و زیان وجبران آن از طرف وی » از جمله اهداف صدور حکم باید باشد . در ماده ۸ این قانون دادگاه مکلف شده است نسبت به ارزیابی نتایج ترمیمی ناشی از صدور یک حکم اقدام کرده ، به شخصیت بزهکار ، خانواده ، اجتماع و سوابق فرهنگی وی جهت هر گونه اتخاذ تصمیم راجع به بازپروری وی نیز توجه نماید . در ماده (f ) (2) 9 مقرر شده است که به عنوان یک کیفیت مخففه دادگاه ( باید ) پشیمانی و ندامت بزهکار یا عوامل مذکور درماده ۱۰ را مدنظر قرار دهد .

مطابق ماده ۱۰ که انحصاراً ناظر به اصول ، اهداف و نتایج عدالت ترمیمی است دادگاه مکلف است به موارد ذیل قبل از صدور حکم توجه نماید :

۱٫هر پیشنهاد ، توافق ، پاسخ یا اقدام برای جبران خسارت خواه از طریق مالی یا انجام کار یا خدمت که توسط بزهکار یا به نمایندگی از وی نسبت به بزه دیده انجام گردد .

۲٫پاسخ خانواده وی ، بستگان یا گروه فامیل به جرم .

۳٫هر ابراز و روش اتخاذ شده یا پیشنهاد شده جهت جبران زیان بزده دیده یا خانواده ، بستگان یا گروه فامیل بزه دیده ، یا عذرخواهی از بزه دیده ، خانواده یا گروه فامیل وی .

قضات مکلف اند با توجه به شرایط فوق ترتیبات و تصمیماتی اتخاذ نمایند که بدون تردید مهم ترین ویژگی آنها « ترمیمی » بودن است .[۶۹]

در نیوزلند ارجاع پرونده به برنامه نشست ممکن است درخواست وکلا ، مشاوران بزه دیده یا حامیان وی ، بزه دیده ، پلیس ، خانواده بزه دیده و به علاوه بزهکار یا خانواده وی صورت پذیرد . در هر صورت قضات باید با توجه به امکان ارجاع به نشست و یا با توجه به نتایج حاصله در آن ، اتخاذ تصمیم نمایند .

گفتار دوم : ارزیابی اجرای عدالت ترمیمی در نیوزلند

نتایج تحقیقات آلیسون موریس و همکاران در نیوزیلند برای ارزیابی عدالت ترمیمی ، به ویژه نشست حاکی از تأثیر فرآیندهای ترمیمی بر کاهش نرخ تکرار جرم به ویژه نزد آن دسته از بزهکارانی است که از بزه دیدگان خود طلب پوزش و بخشش نموده یا از ارتکاب جرم واقعاً پشیمان شده اند .

با وجود این ، تحقیقات نشان می دهد که تأثیر برنامه ترمیمی نشست بر کاهش نرخ تکرار جرم کمتر از دیگر نقشهای مثبت آن است ، از جمله احساس بهتر و آرامش بیشتر بزه دیده پس از اجرای برنامه ترمیم نشست و پذیرش بهتر مسئولیت عمل ارتکابی توسط بزهکار . تحقیقات نشان داد اکثریت مطلق بزه دیدگان (۹۴ درصد ) در برنامه های ترمیمی مشارکت نمودند و ۶۰ درصد از نتایج حاصل اعلام رضایت کردند ، اگر چه یک سوم آنها فاقد چنین رضایتی بودند . این عدم رضایت ، وقتی که توافقها و تعهدات میان دو طرف به طور کامل اجرا نمی شد بیشتر بوده است . در هر حال در حدود نیمی از بزهکاران از مشارکت در برنامه های ترمیمی احساس مثبتی داشتند .[۷۰]

موریس و ماکسول تاکید می کنند نتایج منفی ناشی از اجرای برخی برنامه های ترمیمی لزوماً ناشی از نقص و کاستی این برنامه ها نیست بلکه اجرای نامناسب و ضعیف آن برنامه ها ، به ویژه نسبت به بزه دیدگان چنین نتایجی را به دنبال داشته است .[۷۱] موریس و یانگ تأکید می کنند که اجرای برنامه های ترمیمی بسیاری از نقایص و کاستیهای عدالت کیفری سنتی را برطرف خواهد ساخت ، وبه مسئولیت پذیری و پاسخگویی بیشتر بزهکار ، درک احساسات و اندیشه های بزه دیده و در نتیجه توجه بیشتر به نیازهای بزه دیده و بزهکار منجر می شود . آنها تأکید می کنند بزه دیدگانی که بزهکاران آنها در فرایند ترمیمی درگیرشده اند اطلاعات بیشتری کسب نموده ، تمایل بیشتری به ملاقات با بزهکاران و دریافت عذرخواهی آنان دارند . احتمال جبران خسارت آنها بیشتر می شود ، از نتایج توافقهای حاصل راضی ترند و احساس بهتری از مشارکت در فرایند ترمیمی حاصل می نمایند . این بزه دیدگان در مقایسه با بزه دیدگانی که بزهکاران آنها فرایند رسمی دادگاه را بر فرایند ترمیمی ترجیح داده اند ، کمتر عصبانی و ناراحت می شوند .

مبحث سوم:عدالت ترمیمی در استرالیا

ظهور عدالت ترمیمی و توسعه آن در استرالیا ، از طریق اجرای برنامه نشست و به دنبال تلاشهای « جان برایت ویت » در عرصه نظری و « جان مک دونالد »[۷۲] در عرصه عمل در این زمینه صورت پذیرفته است . برایت ویت در سال ۱۹۸۹ کتاب اساسی تحت عنوان جرم ، شرمساری و بازپذیری را در راستای ارائه نظریه « شرمساری بازپذیرکننده » منتشر نمود .

گفتار اول : تحولات ترمیمیی شدن عدالت در استرالیا

ایجاد ارتباط میان نظریه برایت ویت و روش نشست در نیوزلند را « جان مک دونالد » صورت داد . وی در سال ۱۹۹۰ به اتفاق همکار خود « استیون ایرلند »[۷۳] از بخش سیاست گذاری و برنامه ریزی اداره خدمات پلیس « نیوساوث ویلز » به نیوزلند مسافرت کرد تا در خصوص اجرای روش نشست در این کشور تحقیق کند . پس از برگشت ، پیشنهاد نمود « نیوساوث ویلز » اهم شاخصهای « مدل نشست نیوزلند » را بپذیرد اما اجرای آن در اداره خدمات پلیس متمرکز شود . بر اساس این پیشنهاد طرح اجرای روش نشست از طریق پلیس در « وگا وگا » (نیوساوث ویلز) در سال ۱۹۹۱ به اجرا در آمد و بدین ترتیب نظریه شرمساری بازپذیرکننده برایت ویت با اجرای روش نشست بر اساس « مدل وگا» مرتبط گردید . در سال ۱۹۹۳ ، در نشست کمیسرهای پلیس استرالیا ، اداره خدمات پلیس استرالیا تشویق گردید تا اجرای مدل وگا را در سراسر استرالیا توسعه دهد . بر این اساس روش مذکور در اندک مدتی در نیوساوث ویلز ، منطقه پایتخت ( Act) ، کویینزلند ، منطقه شمال استرالیا و تاسمانیا به اجرا در آمد . در این راستا ، مباحث متعددی در خصوص ویژگیهای مدل وگا و مقایسه آن با مدل نشست نیوزلند مطرح شد . به علاوه در همین زمان ، گروه های تحقیق پارلمانی در استرالیای غربی ، کویینزلند ، نیوساوث ویلز و در استرالیای جنوبی تأسیس گردیده بوند تا در خصوص علل افزایش جرایم خشونت باز و اتخاذ رویکرد های مؤثرتر در رابطه با جرایم ارتکابی صغار تحقیق کنند . [۷۴]از این جهت در سال ۱۹۹۳ اولین گرایش به روش نشست در عرصه قانون گذاری ، به عنوان روشی مناسب با یکی از گزینه های قابل توجه برای واکنش علیه جرایم ارتکابی صغار ، در استرالیای جنوبی بروز نمود . پس از آن کلیه حوزه های قضایی در استرالیا به جز حوزه قضایی پایتخت (Act) و ویکتوریا اقدام به وضع قوانینی جهت پذیرش روش نشست نمودند . در روند قانون گذاری مذکور ، همه حوزه ها به جز یک حوزه که از مدل وگا تبعیت نمود ، مدل نشست نیوزلند را پذیرفتند . با وجود این ، در حال حاضر مدل وگا در سه حوزه قضایی استرالیا مورد استفاده قرار می گیرد : منطقه پایتخت (Act) که روش نشست از سال ۱۹۹۵ به اجرا در آمده و تحت تأثیر نظریه باریت ویت به حیات خود ادامه داده است ، منطقه « تاسمانیا » که ابتدا روش مذکور را پذیرفته است لیکن در حال حاضر به اجرای هر دو مدل می پردازد ، و منطقه شمال استرالیا که در رابطه با صغار ۱۰ تا ۱۷ سال از طریق پلیس ( در اجرای سیاست قضازدایی ) و نوجوانان ۱۵ تا ۱۷ سال از طریق دادگاه به مورد اجرا گذارده می شود .[۷۵] بررسی دقیق تر کیفیت اجرای نشست به عنوان روش غالب اجرای عدالت ترمیمی در میان ایالتهای هشت گانه استرالیا تفاوتهای دیگری را نیز نشان می دهد . رای مثال روش نشست در « نیوساوث ویلز» از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۷ بدون تصویب مقررات خاصی به مورد اجرا گذاشته شد و در سال ۱۹۹۷ در قانون بزهکاران جوان مدنظر قرار گرفت . اجرای روش نشست از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۴ با محوریت پلیس و از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۷ توسط یک فرد به عنوان میانجی بوده است . از سال ۱۹۹۸ تا کنون اجرای این روش بر اساس دعوت تسهیل کننده یا هماهنگ کننده جلسه صورت می پذیرد . محل اجرای این روش در ابتدا مرکز خدمات پلیس ، سپس محل برگزاری میانجی گری و در حال حاضر در بخش عدالت کیفری صغار است . ارجاع پرونده به برنامه نشست حسب مورد از طریق دادگاه یا پلیس صورت می پذیرد و سالانه در حدود ۱۵۰۰ تا ۱۷۰۰ برنامه در این منطقه اجرا می شود . در منطقه شمال نیز اجرای برنامه با تصویب قانون صغار در سال ۱۹۹۷ که در سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ اصلاح شده است رسماً آغاز گردید . اجرای این برنامه در ابتدا بر عهده مجری یا کارپرداز برنامه نشست و از سال ۲۰۰۰ بر عهده اداره پلیس است حسب مورد ممکن است از مأموران پلیس یا غیر آنها استفاده شود . محل اجرای برنامه ، بخش اصلاح و تربیت ( در صورت ارجاع از طرف دادگاه ) یا اداره پلیس ( در صورت اجرای این روش توسط پلیس و به منظور قضازدایی ) است . در حوزه قضایی« کویینزلند» اجرای برنامه نشست در سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۶ بر عهده پلیس و از ۱۹۹۶

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-12-17] [ 05:40:00 ب.ظ ]




 

  • محیط بازاریابی:بازاریابان در خصوص بازار هدف و آمیخته های بازاریابی در خلاء تصمیم نمی گیرند. آن ها باید به متغیرهای پویای محیطی که بر فعالیت های آن ها تاثیر گذاشته و تحت کنترل آن ها نمی باشد نیز توجه نمایند. این متغیرها عبارتند از: عوامل رقابتی، عوامل سیاسی- قانون، عوامل اقتصادی، فن آوری و عوامل فرهنگی- اجتماعی.

 

عکس مرتبط با اقتصاد

 

  • تفکر انتقادی و خلاقیتمحیط بازاریابی پیچیده و از لحاظ فن آوری پیشرفته امروزی، وجود تفکر انتقادی و خلاقیت را در بازاریابی حرفه ای اجتناب ناپذیر ساخته است. تفکر انتقادی به آن چه چشم ها و گوش ها می بینند و می شوند شک می کند و به دنبال علت منشا رویدادها است و خلاقیت باعث توسعه مهارت های بازاریابان بوده و به آن ها در شناخت مسائل و مشکلات و ارائه راه حل کمک می نماید.

 

۹-۲-۲- وظایف بازاریابی
بازاریابی به دنبال ارضای نیازها و خواسته های مشتریان و ایجاد و حفظ رابطه بلند مدت و موثر با ذینفعان مختلفی است و در همین جهت باید وظایف مختلفی را به انجام برساند که عبارتند از (boone & Kurtz, 2002:32).

    1. خرید: تضمین عرضه محصولات در حد کافی برای پاسخگویی به تقاضای مشتریان.

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
  1. فروش:به کارگیری تبلیغات، فروش شخصی، و پیشبرد فروش برای تطابق محصولات با نیازهای مشتریان.
  2. حمل و نقل:انتقال محصولات از محل تولید به محل مصرف برای خریداران.
  3. انبار:ذخیره ستزی محصولات تا زمان فروش.
  4. استاندارد: کنترل کمی و کیفی عرضه محصولات از نظر اندازه ، وزن و ستیر متغیرها.
  5. تدارکات مالی:تسهیل شرایط پرداخت برای عمده فروش ها، خرده فروش ها و مصرف کنندگان.
  6. ریسک پذیری:مواجهه با عدم اطمینان ناشی از خریده ای آتی مشتریان.
  7. دست یابی به اطلاعات بازاریابی:جمع اوری اطلاعات در خصوص مصرف کنندگان، رقبا و اعضای کانال توزیعی (عمده فروش و خرده فروش) برای اتخاذ تصمیمات بازاریابی.

۳-۲-آمیخته های بازاریابی
در سال ۱۹۵۳ میلادی «نیل بوردن[۱۱]» اصلاح امیخته بازاریابی را ایجاد کرد. آمیخته بازاریابی، ترکیبی از عناصری است که پاسخگویی به نیازهای بازار را دنبال می کنند در سال ۱۹۶۰ میلادی آمیخته بازاریابی به وسیله مک کارتی تکامل پیدا کرد و آن در چهار عناصر اصلی خلاصه شد که به ۴p معروف است (baker , 2000:216).
مفهوم آمیخته بازاریابی به مجموعه ای از ابزارهای قابل کنترل اشاره دارد که ترکیب آن ها در برنامه های بازاریابی بکار گرفته شده و تحقق هدف های یک بنگاه و پاسخگویی به بازار هدف را به دنبال دارد (van waterschott & van den bulte, 1992:88).
قابل کنترل بودن متغیرها به معنای آن است که آن ها را می توان تغییر داد و بدیهی است متغیری که کاملا کنترل باشد وجود ندارد (ackoff, 1981:174).
آمیخته بازاریابی ترکیب خاصی از فعالیت های بازاریابی مرتبط و وابسته به هم می باشند که به وسیله آن ها تحقق هدف ها امکان پذیر است (zikmund, 1996:12). بازاریابی به مفهوم تعیین و تعریف نیازها و خواسته های بازارهای هدف و تامین رضایت مشتریان به نحو مطلوب تر و موثرتر از رقبا، است و اقدامات مرتبط با بازاریابی را می توان در مجموعه ای از متغیرهای بازاریابی قابل کنترل که تقاضا را تحت تاثیر قرار می دهند، خلاصه نمود. از محصول، قیمت، ترویج و مکان (kotler,1994:46). محصول ، مکان (توزیع)، ترویج و قیمت از عناصر آمیخته های بازاریابی می باشند که این عناصر، متغیرهای قابل کنترل بازاریابی نامیده می شوند. زیرا آن ها به وسیله بازاریابان کنترل و دست کاری می شوند (zikmund, 1996:12). از بین کسانی که عوامل دیگری را به آمیخته های بازاریابی اضافه کرده اند می توان به نظریه «گوش[۱۲]» اشاره کرد. به زعم وی آمیخته های بازاریابی شامل ۶p می باشد که عبارتند از محصول، قیمت، ترویج، مکان، سود[۱۳] و افراد[۱۴]، است (goetsh, 1993:101) . به زعم «کوپر[۱۵]» آمیخته بازاریابی شامل ۴P معروف بوده که به تدریج تکامل یافته و تعداد آن ها به ۷P رسیده است. آمیخته های بازاریابی، ترکیبی از همه عناصر و فرایند های قابل کنترل و داخل شرکت است که بر روی بازاریابی کالا و خدمات تاثیر می گذارند (cooper & lane, 1997:271). این عوامل عبارتند از (cooper & lane , 1997, 10). محصول، قیمت، مکان، ترویج، مشارکت[۱۶]، گیرایی[۱۷] و فرایند[۱۸] .
به دلیل کمبودهایی که ۴P آمیخته سنتی بازاریابی داشت، «بومز و بیت نر[۱۹]» (۱۹۹۲) عوامل دیگری را به آن اضافه و الگویی مرکب از ۷P ارائه کردند، این الگو شامل متغیرهای ذیل می باشد (baker , 2000:234):
محصول، قیمت، مکان، ترویج، مشارکت، علائم فیزیکی[۲۰] و فرآیندها.
در متغیر مشارکت به این نکته اشاره می شود که کارکنان ارائه کننده با مشتریان در تحویل خدمات مشارکت می نمایند و کیفیت خدمات و تکرار خرید تحت تاثیر مشارکت این دو قرار دارد. علائم فیزیکی شامل نمادها و علائمی است که در محیط سازمان های ارائه کننده خدمات وجود دارد و در فرایند تولید و ارتباطات استفاده می شود. فرایند ها نیز شامل رویه ها، مکانیزم ها و جریان فعالیت هایی است که در فرایند تولید خدمات بکار گرفته می شود.
آمیخته بازاریابی شامل متغیرهای قابل کنترلی است که برای جذب و حفظ مشتریتن هدف استفاده می ود (bearden et.al, 2001:10). آمیخته بازاریابی شامل عوامل زیر است:

  1. تصمیمات مربوط به قیمت:قیمت عبارت است از ارزش مبادله کالا یا خدمات (boone & Kurtz , 2002:567). قیمت عبارت است از مبلغ پول یا ما به ازایی ارزشمند که در مبادله ی یک محصول داده می شود (zikmund , 1996:15). قیمت می تواند به عنوان حربه ای در آمیخته بازاریابی استفاده شود. عناصر قیمت عبارتند از مدت اعتبار، سطح قیمت گذاری، سیاست تخفیف ها و روش ها پرداخت(cooper & lane , 1997, 12). تغییر قیمت یکی از عناصر مربوط به قیمت است(bearden et. Al, 2001:10).
  2. تصمیمات مربوط به مکان:مکان یا توزیع از عناصر آمیخته بازاریابی بوده که تمام جنبه های مربوط به دست یابی مشتری به محصول را در زمان و مکان درست، شامل می شود(zikmund , 1996:12). مکان در بازار، جایگاه محصولات یا خدمات را در بازار نشان داده و از نظر دسترسی فیزیکی به کالا یا خدمات، اهمیت دارد. اجزاء مکان عبارتند از حمل و نقل، سطح موجودی ها، جایابی، قلمرو و فروش، پوشش توزیع[۲۳] و کانال های توزیعی (cooper & lane, 1997, 13). سایر عناصر مربوط به توزیع عبارتند از نوع کانال، سطوح خدمات، لجستیک و مدیریت کانال(bearden et.al , 2001:10). کانال های توزیعی مجموعه ای از سازمان های بازاریابی می باشند که محصول را از تولید کننده به مصرف کننده می رسانند. کانال های توزیعی اغلب شامل واسطه ها، عمده فروش ها و خرده فروش ها است(zikmund, 1996:13).
  3. تصمیمات مربوط به ارتباطات بازاریابی یکپارچه و ترویج:ترویج از عناصر آمیخته بازاریابی بوده که شامل همه اشکال ارتباطات بازاریابی است (zikmund, 1996:14). شامل آمیخته ارتباطات، بودجه، پیام ها، رسانه ها و اثر بخشی ارتباطات (bearden et.al , 2001:10). روش های ترویجی عناصر آمیخته ترویج را نشان می دهند و چگونگی ارتباط با گروه های هدف را بیان می کنند (cooper & lane , 1997, 13). متغیر ترویج شامل متغیرهای دیگری است که عبارتند از تبلیغات، فروش حضوری، پیشبرد فروش و روابط عمومی[۲۴] (zikmund, 1996:16).
  4. آمیخته افراد:افراد شامل کسانی می شود که از طرف شرکت با مشتریان ارتباط دارند و شامل کارکنان نمایندگی ها و واسطه های فروش است. در خصوص این افراد، پارامترهای زیر اهمیت دارند: دوستی و مهربانی، در دسترس بودن، سطح مهارت ها، دانش، مفید بودن، دارای ظاهر مناسب و ادب (cooper & lane , 1997, 13).
  5. آمیخته فرایند :P مربوط به فرایند ، فرایند های داخل یک شرکت در ارتباط با زمان انتظار برای پاسخگویی به مشتریان را تشریح می کند و اجزای آن عبارتند از شرعت، زمان انتظار در صف و زمان ارائه خدمت (cooper & lane , 1997, 14).
  6. گیرایی:گیرایی با محیطی که مشتریان با شرکت ارتباط برقرار می کنند، ارتباط دارد. عناصر آن عبارتند از : جو، اندازه، تمیزی، راحتی و تسهیلات(cooper & lane , 1997, 13).

تاکتیک های بازاریابی، ارتباط نزدیکی با تصمیمات بازاریابی دارند و آمیخته های بازاریابی دارای ابعاد تاکتیکی و استراتژیکی می باشند. لازمه ایجاد آمیخته بازاریابی اثر بخش شناخت موثری از جایگاه محصول، بازار، رقبا و مصرف کنندگان است (ennev et. Al, 1995:86).
به زعم کاتلر (kotler, 1986) دو متغیر دیگر ۲P دیگر باید به آمیخته های بازاریابی اضافه شوند. این دو متغیر عبارتند از (baker, 2000:234): قدرت سیاسی[۲۵] و ساختار افکار عمومی[۲۶]. قوانین و مقررات و تغییر آن و آنچه در اذهان عمومی نسبت به عرضه خدمات خاصی به وسیله ی سازمان خاصی وجود دارد، در این دو متغیر قرار دارد.
۱-۳-۲- وظایف آمیخته های بازاریابی
آمیخته های بازاریابی وظایف مختلفی را دنبال می کنند که برخی از آن ها عبارتند از (van waterschott & van den bulte , 1992:89):

  1. تعیین چیزهای با ارزشی که در مبادله احتمالی رد و بدل می شود.
  2. تعیین سود یا زیانی که در مبادله احتمالی نصیب طرفین می شود.
  3. تعیین محل رویارویی طرفین
  4. جلب توجه و تاثیر بر احساسات و ترجیح ها درباره مبادله احتمالی.

۲-۳-۲- انواع بازاریابی
بازاریابی خرد: بازاریابی خرد عبارت است از فعالیت های مربوط به پیش بینی نیازهای مشتریان و ارضای رضایت بخش آن از طریق کالاها و خدمات به وسیله تولید کننده و در جهت دست یابی به هدف های سازمان(mc carthy et.al, 1990:8).
بازاریابی کلان: بازاریابی کلان عبارت است از فرایند اجتماعی تطابق عرضه و تقاضا در جهت تحقق هدف های اجتماعی(mc carthy et.al, 1990:8).
بازاریابی یکسان[۲۷]: بازاریابی یکسان عبارت است از آن دسته از تلاش های بازاریابی که برای تمام بازار یکسان بوده و بر روی بازار هدف خاصی نمی باشد. بازاریابی یکسان هنگامی بکار می رود که در بازار تنوع سلیقه ها وجود ندارد. بازاریابی یکسان برای طیف گسترده ای از مشتریان بکار می رود(zikmund,1996:239).
بازاریابی متمرکز[۲۸]: بازاریابی متمرکز عبارت است از توسعه و هدایت تلاش های بازاریابی و اجرای آمیخته بازاریابی برای قسمت خاصی از بازار(zikmund,1996:239).
بازاریابی تفکیکی[۲۹]: بازاریابی تفکیکی، انتخاب بیش از یک بازار هدف و توسعه آمیخته بازاریابی برای قسمت به طور جداگانه است. به این روش، تقسیم بازار چندگانه[۳۰] نیز گفته می شود (zikmund,1996:239).
بازاریابی سفارشی[۳۱]: بازاریابی سفارشی ، عبارت است از جستجو برای یافتن و ارضای نیازهای منحصر به فرد هر مشتری خاص. در این روش، هر مشتری به عنوان قسمتی از بازار در نظر گرفته می شود(zikmund,1996:243).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:40:00 ب.ظ ]




است که طیّ دورهی ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۶ تعداد بیکاران در جهان از ۴/۱۶۱ میلیون نفر به ۲/۱۹۵ میلیون نفر افزایش یافته است. نرخ بیکاری در جهان از ۱/۶ درصد به ۳/۶ درصد افزایش یافته است. هر چند در این دوره نرخ بیکاری اتّحادیهی اروپا و خاورمیانه کاهش اندکی را نشان میدهد، ولی در جنوب شرقی آسیا و منطقهی اقیانوسیه از ۷/۳ درصد به ۶/۶ درصد و در منطقهی صحرای آفریقا از۲/۹ درصد به ۸/۹ درصد افزایش یافته است (نوبخت ۱۳۸۶: ۳).
نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن۱۳۸۵ نشاندهندهی این واقعیّت است که نرخ بیکاری کلّ کشور از ۱/۹ درصد در ۱۳۷۵ به ۷۵/۱۲ درصد در ۱۳۸۵ افزایش یافته است. آن چه نگرانی افزایش نرخ بیکاری در ایران را تشدید میکند، تمرکز آن در گروه های سنّی جوان است، به طوری که حتّی در دورهی (۱۳۷۵- ۱۳۶۵) که نرخ بیکاری پنج درصد کاهش یافت، سهم اشتغال گروه سنّی ۱۵ تا ۲۹ سال نیز از کل اشتغال طیّ این دوره از ۵/۴۰ درصد به ۶/۳۶ درصد کاهش یافت. نتایج آمارگیری نیروی کار در سال ۱۳۸۵ نیز نشان دهندهی نرخهای بیکاری ۵/۲۰ درصد و ۸/۳۷ درصد، به ترتیب برای مردان و زنان ۱۵ تا ۲۹ ساله بود (همان ۱۳۸۶: ۴). همچنین، طبق نتایج آخرین آمارگیری نیروی کار در سال ۱۳۹۱، نسبت اشتغال در جمعیّت ۱۵ سال به بالا درکل کشور ۴/۳۵ درصد میباشد. از این میزان سهم مردان و زنان به ترتیب ۶/۵۹ درصد و ۳/۱۱ درصد میباشد و نرخ بیکاری در این جمعیّت ۴/۱۲ درصد است که از این میزان، سهم مردان و زنان به ترتیب ۸/۱۰درصد و ۶/۱۹درصد است (نتایج آمارگیری نیروی کار، زمستان۱۳۹۱:۲۱). براساس این گزارش، نسبت اشتغال در استان کردستان در این سال ۱/۳۳ درصد و نرخ بیکاری ۸/۱۸ درصد است (همان:۶۶). این گزارش نشان میدهد که نسبت اشتغال در استان کردستان در مقایسه با نسبت متناظر در کلّ کشور کمتر و نرخ بیکاری بیش تر از نرخ متناظر در کلّ کشور است. این امر حاکی از وضعیّت بد اشتغال در استان کردستان است.
اشتغال به عنوان عامل مؤثّر در رشد اقتصادی، توزیع عادلانه تر درآمدها، حفظ کرامت و عزّت نفس انسان، افزایش ابتکارها و اختراع ها و بیکاری به عنوان ریشهی بسیاری از ناهنجاری های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، پیامدها و تبعات اقتصادی و اجتماعی ناگواری را به دنبال دارد. از این رو، مسألهی اشتغال و بیکاری به خصوص برای جوانان، زنان و فارغالتّحصیلان دانشگاهی با شدت و ضعف هایی، در تمام کشورها به ویژه در کشورهای در حال توسعه دارای اهمیّت ویژه ای برای دولت هاست که به منظور توسعهی اشتغال و کاهش بیکاری در برنامه های کوتاه مدّت، میان مدّت و درازمدّت خود به سیاستگذاری در این حوزه ها می پردازند (مزیدآبادی ۱۳۸۷: ۱۴).
یکی از مباحث اساسی در زمینهی توسعه، میزان بهرهگیری درست و منطقی از تواناییها و استعدادهای نیروی انسانی هر جامعه است. نیروی انسانی از غنیترین سرمایه های هرکشور و استفادهی صحیح از آن جزو مهمترین اولویّتها در رسیدن به رشد و توسعه محسوب میشود. امروزه، صاحبنظران معتقدند دستیابی به توسعه فقط در سایهی بکارگیری دانش روز و فناوری پیشرفته حاصل میشود. بنابراین، برای قرارگرفتن در مسیر توسعه و جلوگیری از عقب ماندگی باید شرایطی فراهم شود که دانشگاهها بتوانند دانشجویان را برای به کارگیری فناوریهای جدید و پذیرش مسئولیّتهای مختلف در جامعه پرورش دهند. (رشوند۱۳۹۰:۲) بر این اساس، تربیّت و تاًمین نیروی انسانی متخصّص مورد نیاز بخشهای مختلف جامعه یکی از رسالتهای آموزش عالی در کشور میباشد. در سالهای اخیر، آموزش عالی در ایران دارای تقاضای زیادی بوده که بر هم خوردن تعادل میان عرضهی فارغالتّحصیلان و تقاضای بازار کار برای جذب فارغالتّحصیلان یکی از پیامدهای آن محسوب میشود. ساختار سنّی جوان، نبود فرصتهای شغلی، ترجیح فرهنگی جامعه برای کسب مدارک دانشگاهی از جمله عواملی است که باعث افزایش تقاضا برای آموزش عالی شده است. این امر سبب شده است تا شاهد افزایش تشکیل دورههایی نظیر شبانه، غیرانتفاعی، آزاد، غیرحضوری و انواع دورههایی باشیم که در حال پاسخگویی به تقاضا برای آموزش عالی هستند.
با افزایش ظرفیّت های آموزش عالی از طریق ایجاد دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی در کلیهی استان های کشور، موجبات افزایش قابلملاحظهی عرضهی فارغ التّحصیلان دانشگاه ها فراهم شده و عدم هماهنگی بین فرصت های شغلی موجود در بخش های مختلف اقتصاد و بهعبارتی کمبود تقاضا، بروز پدیدهی بیکاری فارغ التّحصیلان دانشگاهی را فراهم ساخته است (بختیاری۱۳۸۲:۸۴). باید گفت که هرچند اهمیّت دادن به آموزش عمومی، از جلوهی اجتماعی مناسبی برخوردار است ولی عدم توجّه به ایجاد فرصتهای شغلی، نتیجهای جز توسعهی اقتصادی غیر متعادل[۴] نخواهد داشت (سانی[۵] ۲۰۰۰).
بیکاری فارغالتّحصیلان یک مسألهی جدّی و درخور توجّه است، چرا که میتواند به عنوان یک علّت تبیینگر در برخی از مسائل و مشکلات جامعه نظیر عدم توسعه مطرح باشد. در دنیای امروز با توجّه به گسترش فناوری و تکنولوژی، توسعه و پیشرفت کشورها، با نحوهی استفادهی آنان از سرمایه های انسانی موجود درکشورشان ارتباط تنگاتنگ دارد و کشورها میبایست برای رسیدن به توسعه، تأمین و استفاده از نیروی انسانی کیفی و کارآمد را به عنوان زیربناییترین راهکار دستیابی به توسعه مدّنظر قرار دهند. در جامعهی ایران، عوامل مختلفی منجر به بروز پدیدهی بیکاری در بین فارغالتّحصیلان دانشگاهی شده است و منابع عظیم نیروی انسانی را که باید محور اصلی توسعه باشند، بلااستفاده گذاشته است (گروه مؤلّف

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید.

ان ۱۳۸۵: ۵۵).
آمارها نشان میدهند که با توجّه به رشد چشمگیر عرضهی نیروی کار در سطح آموزش عالی و با وجود رشد قابل توجّه تقاضا برای اشتغال این افراد طیّ سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۸۵ بر تعداد بیکاران این قشر از جامعه افزوده شده است. به عبارت دیگر، بازار کار نتوانسته است نیروی آموزش دیده در سطح آموزش عالی را بهطور کامل جذب نماید (حسینپور۱۳۹۰: ۱۷). بر اساس آمار انتشار یافته در مراجع مختلف، متأسّفانه نرخ بیکاری در بین دانش آموختگان دانشگاهی بسیار بالاست. این نرخ بین ۱۶ تا ۱۹ درصد برآورد شده است که در مقایسه با نرخ بیکاری کلّ جامعه نسبتاً بالاتر است (حکمت و دیگران ۱۳۸۹:۳) این مسأله نشان دهندهی فراهم نبودن بستر اشتغال متخصّصان در کشور و عدم هماهنگی بین نظام آموزش عالی کشور با نظام بازار کار می باشد. لازم است گفته شود که هر چند دامنهی بیکاری، همه ی کشورها و اقشار اجتماعی را در برگرفته و یک معضل جهانی به شمار میآید، امّا این معضل در کشورهای در حال توسعه و جهان سوّم به خصوص در میان قشر تحصیلکرده به نسبت، وضعیّت حادتری دارد بهطوری که کشور ما و قشر تحصیلکردهی آن، بخصوص دانشآموختگان دانشگاهی استان کردستان، از این قاعده مستثنی نبوده و همواره با این معضل مواجه بوده است.
طبق نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن استان کردستان در سال ۱۳۸۵، نرخ بیکاری فارغ التّحصیلان در استان کردستان ۹/۱۴ درصد بوده است. بررسی میزان بیکاری دانشآموختگان بر حسب جنس نشان میدهد که در سال۱۳۸۵، ۵/۱۲ درصد و ۹/۲۰ مردان و زنان دانشآموختهی استان کردستان بیکار بودهاند (فصلنامهی آمار کار ۱۳۸۷: ۲۲). البتّه، بر اساس آمارها و مراجع مختلف این نرخ در سالهای اخیر افزایش چشمگیری یافته است و نزدیک به ۲۱ درصد میباشد. این افزایش، توجّه هرچه بیش تر مسئولان به این معضل را به عنوان عامل ناهنجاریهای اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی میطلبد. این مسأله عامل عمدهی بالا رفتن مهاجرت، طلاق، افسردگی و بسیاری از مشکلات جوانان استان کردستان است. کردستان از جمله استان هایی است که با وجود برخورداری از ظرفیّت های پیدا و پنهان فراوان همواره با این مشکل مواجه بوده است و نکتهی مهم آن که با تغییر دولت ها نیز اتّفاق خاصّی که منجر به کاهش بیکاری فارغالتّحصیلان شود روی نداده است. یکی از مهمترین نتایج این کم توجّهی مسئولان به مشکل بیکاری و نبود شغل برای نیروهای ماهر، مهاجرت گستردهی جوانان جویای کار است که برای دستیابی به موقعیّت شغلی، اقتصادی و اجتماعی بهتر، راهکاری به نام مهاجرت به شهرها و استانهای همجوار و حتّی دیگر کشورهای خارجی را برگزیده اند. بدون شک، جدا از تبعاتی که بیکاری برای اقتصاد دارد، جوانان بیکار و بدون درآمد که توانایی ادارهی زندگی خود را ندارند و به همین دلیل مدّت زمان بیش تری به والدین خود وابسته هستند فشاری را بر خانواده وارد میکند که این فشار در بسیاری خانواده ها مانعی برای خروج از فقر است. این موضوع باعث طرد اجتماعی جوانان از سوی خانواده شده و در دراز مدّت زمینهی انحرافات اجتماعی از قبیل طلاق، اعتیاد و بیماری های روانی را فراهم می آورد که سرخوردگی و تأخیر در ازدواج جوانان یکی از بدترین انواع آن است. همچنین در یک نگاه دغدغه مند و جامع تر می توان دریافت که وقتی نتوان مشکل و معضل بیکاری عدّهی زیادی از جوانان را حل کرد، عدّه ای از همین جوانان ناچار خواهند بود که مشکل بیکاری خود را از راه های غیرمتعارف حل کنند. در این شرایط، حجم سرقت، قاچاق کالا و موادّ مخدّر، تجاوز به حقوق دیگران، ناهنجاری های روانی و برخوردهای اجتماعی به شدّت افزایش می یابد. در آن صورت این موضوع نه تنها برای بخش عظیمی از مسئولان مشکل درست می کند بلکه امنیّت همهی افراد جامعه را به خطر خواهد انداخت. بر اساس آن چه گفته شد بیکاری عامل اصلی بیش تر مشکلات می باشد که پژوهشگر بر آن است که، با توجّه به اهمیّت و نقش بیکاری در بینظمی، ناسازگاری و نابهنجاری های اجتماعی، و با آگاهی از تأثیری که بالا رفتن آن در ایجاد ناامنی در زندگی فردی، اجتماعی، خانوادگی، تحصیلی و شغلی افراد دارد، میخواهد بداند که وضعیّت اشتغال فارغ التّحصیلان دانشگاهی ۳۴-۲۴ ساله ی استان کردستان چگونه است و عوامل و تعیین کننده های آن کدام اند.

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

ضرورت انجام تحقیق

امروزه، بیکاری دانشآموختگان یک معضل در کشور ما بهشمار میآید که هر روز جنبهی حادتری به خود میگیرد. هر ساله تعداد زیادی از افراد وارد نظام آمــوزشعالی میشوند که به فاصلهی چند سال فارغالتّحصیل شده و بهسوی بازارکار روانه میشوند. این در شرایطی است که رشد اقتصادی و ظرفیّت اشتغالزایی جامعه متناسب با رشــــد دانشآموختگان نمیباشد.
بررسی ۳۵ سالهی عرضهی نیروی کار نشانگر آن است که تعداد بیکاران دارای تحصیلات عالی از ۱۱۳۶۵ نفر در سال ۱۳۵۵ به حدود ۹۰۱۶۱۹ نفر در سال۱۳۹۰ افزایش یافته است. بنابراین، سالانه به طور متوسّط عرضهی نیروی کار دارای تحصیلات عالی رشدی بیش از ۱۳ درصد داشته است. این امر عمدتاً ناشی از تغییر ساختار جمعیّت کشور در طیّ این دوره است. در مقابل، تقاضا برای نیروی کار دارای تحصیلات عالی از ۲۸۶۳۱۵ نفر در سال ۱۳۵۵ به حدود ۳۷۴۱۹۹۹ نفر طیّ سال ۱۳۹۰ افزایش یافته است که متوسّط رشد سالانه ی آن بیش از ۵/۷ درصد است. همانطور که ملاحظه میشود، شتاب عرضهی نیروی کار دارای تحصیلات عالی در مقایسه با تقاضای آن بسیار افزونتر است. همچنین، ارزیابی جمعیّت فارغالتّحصیلان و در حال تحصیل دانشگاهی در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۹۰ نشان دهندهی رشد ۴/۹ درصدی آن میباشد. از سوی دیگر، نرخ بیکاری این گروه از افراد در سال ۱۳۵۵، ۴/۰ درصد بوده که در سال ۱۳۹۰ به ۴/۱۹ درصد رسیده است (فصلنامهی آماری، بهار ۱۳۹۱: ۲۹)
جدول (۱-۱) جمعیّت دارای تحصیلات عالی در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۹۰

عکس مرتبط با اقتصاد

 

 

 

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:39:00 ب.ظ ]




(ج۱غ۶۰۳ ) پرده پوشی میکند بی پردهراز عشق را می کشد این شمع قد در زیر دامان بیشتر (ج ۵ غ ۴۶۱۵ ) ۴-۴- عشق هدایت گر است عشق ،هدایت گر گمراهان و زداینده ی گناهان است. ظهور عشق عالم را روشن کرده است و احتیاج از رهبر و راهنما را برطرف کرده است . صائب می گوید: عشق ، خضری در بیایان وجود است .هر گم گشته ای را می توان با عشق هدایت کرد . عشق در واقع صراط المستقیم است . از دولت عشق شوره زار جهان گلستان شده ، دانه های وجودی مردمان به یمن هدایت دهقان عشق تربیت می_ شوند. از همه مهمتر آن که عشق پیراهن جسم را چاک داده و معنویت آدمی را به کمال می رساند ، آنگاه عشق متجلی می شود . جنگ هفتادو دوملت همه صلح می شود و انسان از قید و بند مذهب ها رخا می گردد و به حقیقت می رسد .عشق است که انسان بی ارزش خاکی را به بی نهایت می رساند و جان قدسی ، به نور عشق زنده می شود . نیست غیراز عشق خضری در بیابان وجود هر کجا گم گشته ای یابی ، به عشق ارشاد کن (ج۶غ۶۰۸۵ ) به جامی دستگیری کن مرا ای عشق بی پروا که نتوان زندگی زین بینش دربند حیا کن (ج۶غ۶۲۵ ) از صراط المستقیم عشق پا بیرون منه شد بیابان مرگ صائب هر که چشم از جاده بست (ج۲غ۱۲۱۳) غافلان را رهنمایی می کند ،از عجز نیست در محیط عشق اگر گردید دست ما بلند (ج۳غ۲۵۸۳) کاوش عشق به مقصود رسانید مرا بحر شد قطره آبی که در این گوهر بود عشق بحری است که هر کس ز نفس سوختگان به کنار آمد از این بحر گهر ،عنبر بود (ج۴غ۳۵۵۷) از ظهور عشق ،عالم یک دل روشن شده است احتیاج از رهبر و سنگ نشان بر خاسته است (ج۲غ۱۱۰۳ ) چنین گر عشق در دل می دواند ناخن کاوش به آب زندگانی می رساند خانه ما را (ج۱غ ۳۴۴ ) گر چه از عشق کشیدند به صد بند مرا از گرفتاری ایام نجاتم دادند (ج۴غ۳۵۰۳ ) به زور عشق چون گل چاک کن پیراهن تن را که صبح عید از چاک گریبان است دلها را (ج۱غ۳۴۵ ) یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا از فروغ عشق خورشید قیامت کن مرا شود پاک از گنه هر کس به کوه عشق می آید که آن دریای بی پایان به جوی عشق می آید (ج۳غ۳۲۰۴ ) می کند روشندلان را تربیت دهقان عشق دانه های پاک یکسر در زمین پاک اوست (ج۲غ۱۰۹۰ ) شوره زار خاک را یکسر گلستان کرد عشق حنظل افلاک را چون نار خندان کرد عشق خاک را چون مرغ عیسی شهپر پرواز داد آسیای چرخ را بی آب گردان کرد عشق مشت داغی در گریبان کرد هر کس را گرفت خاکدان دهر را کان بدخشان کرد عشق (ج۵غ۵۱۷۳) مرا از قید مذهبها برون آورد عشق او که چون خورشید طالع شد نهان گردند کوکبها (ج۱غ۴۶۱ ) دل را نجات داد ز زندان جسم ،عشق خون مشک چون شود زختا می رود بیرون (ج۶غ۶۴۲۷ ) عشق سازد زهوس پاک دل آدم را دزد چون شحنه شود امن کند عالم را (ج۱غ۵۱۱ ) عشق را پرده ناموس نگهبان نشود باد بان پرده مستوری طوفان نشود موم در دامن دریای کرم عنبر شد کفر در عشق محال است که ایمان نشود (ج۴غ۳۶۱۰) عشق برداشت زکوچکدلی از خاک مرا ورنه ویرانه من قابل تعمیر نبود (ج۴غ۳۵۷۲ ) عشق می سازد هوس را سینه پر شور من جغد را ویرانه ام صائب همایون می کند (ج۳غ ۲۵۶۶ ) جان قدسی را به نور عشق صائب زنده دار شمع می باید به بالین میهمان خفته را (ج۱غ۱۹۹ ) ۴-۵- معشوق مجازی عشق مجازی یا انسانی، که عشق ورزی به هم نوع است؛ از آغاز در ادبیات فارسی مطرح بوده است . در آثار اولین شاعران پارسی زبان چون رودکی، فرخی، منوچهری و…. وجود دارد. صائب نیز از توجه به عشق مجازی و معشوق مجازی غافل نبوده است . عکس در مورد عشق ورزی بت خوش نغمه من قدر عاشق را نمی داند که دارد عندلیب خانه زادی همچو آوازش (ج۵غ۴۹۴۱ ) تا تو از پرده شرم و حیا بیرون نمی آیی نگاه از دیده عاشق به سامان بر نمی آید (ج۳غ۳۲۱۶ ) معشوق در برابر و مهتاب در نظر آید دگر چگونه مرا خواب در نظر (ج۵غ۴۷۳۵ ) ای هر دل از خیال تو میخانه دگر هر گردشی ز چشم تو پیمانه دگر از چشم نیم مست تو هر گوشه گیر را در کنج فقر گوشه میخانه دگر از راه عقل برده برون سرو قامتت هر فرقه را به جلوه مستانه دگر هر رشته ای ز شمع جانسوز عارضت را می کشیده در ره پروانه دگر زلف تراست از دل صد چاک عاشقان در هر خم شکنج نهان شانه دگر (ج۵غ۴۷۳۷ ) به دست های نگارین ،عذار نوخط او ز کار درهم عاشق گره گشاست هنوز (ج۵غ ۴۸۰۵ ) حاصل دست تهی ،ز افسون بر هم سودن است عاشق سیمین بران بی زر نمی باید شدن (ج۶غ ۶۰۶۸ ) خون عاشق را چو آب لعل میگون می خورد آب را نتوان چنین خوردن که خون می خورد (ج ۳ غ ۲۴۰۲ ) نیست آسان عشق با خوبان نوخط باختن تخته مشق عتاب و ناز می باید شدن (ج۶ غ ۶۰۶۳ ) ای صفحه رخسار تو از گل مژگان بلندت ز سر زلف رساتر از صلح بود چاشنی جنگ تو افزون دشنام تو از بوسه بود روح فزانتر بر خود رشک برد عاشق مغرور نزدیکی دل کرد مرا از تو جداتر (ج۵غ۴۷۵۲ ) آن دلبر بیباک چه می کرد به عاشق می داشت اگر غیر دل آیینه دیگر (ج۵غ۴۷۵۴ ) چشم حیران را حجابش دام می داند هنوز عاشق نا کام را خود کام می داند هنوز ناله گرمی نپیچیده است گوشش را چو گل عشق را بازیچه ایام می داند هنوز ساده لوح وطفل وبازیگوش و شوخ وسرکش است قدر عاشق راکی آن خود کام می داند هنوز (ج۵غ۴۷۶۹ ) عاشقان را بی خرام قامت موزون تو سرو در مد نظر ،شمشیر زهر آلوده ای است (ج۲غ۱۱۸۸ ) تیغ دودم شود چون برون آیی از غلاف هر دم که صرف عشق کنی از وجود خویش چون هرچه وقف گشت بزودی شود خراب کردیم وقف عشق تو ملک وجود خویش (ج۵غ۵۰۶۳ ) چگونه عاشق از آن روی چشم بردارد ؟ که آب رو به قفا می رود زگلزارش (ج۵غ۵۰۱۰ ) می توان از نقش پای او شنیدن بوی خون بس که گردیده است چون عاشقان پا مال او (ج۶غ۶۴۷۴) آتش دوزخ شود بر من گلستان خلیل داغ عشق او اگر زیب بدن باشد مرا می برم گوی سعادت از میان عاشقان بر سر بالین گر آن سیب زقن باشد مرا (ج۱ غ ۱۴۰ ) ۴-۶- عاشق به دنیا و آخرت توجهی ندارد : کسی که قدم در راه عشق می گذارد، به دنیا و خواسته های آن توجهی ندارد . خاصیت عشق حقیقی این است که دنیا و ظواهر آن را برای سالک راستین، بی ارزش جلوه می دهد .« محبت آن باشد که محَب را کور و کر گرداند و آن آن است که اور ار از هر چه محبوب است نابینا گرداند تا جز دوست هیچ چیز را طلب نکند» ( کلابادی ،۱۳۷۱ :۴۰۵ ). صائب معتقد است که وضوی عشق، همین دست شستن از دنیاست . عشق آرزوهای خام را می سوزاند و عاشق را فارغ بال از اندیشه ی دنیا می کند . آنچه مسلم است ، تاکید صائب بر تاثیر عشق در رهایی انسان از آرزوهاست . چنان که در ابیات بسیاری که پیش روست ، این مقوله به روشنی به چشم می خورد. برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. خارخار آرزو در سینه عشاق نیست هر که واصل شد به مطلب ،از تمنا فارغ است نیست از خواب پریشان چشم سمبل را خبر محو عشق ،از دیدن اوضاع دنیا فارغ است ذوق کار عشق ،دارد جنگ با آسودگی کوهکن از اهتمام کارفرما فارغ است (ج۲غ۱۰۱۶ ) نیست ممکن آرزوها را نسوزد سوز عشق عودهای خام را آزادی از مجمر کجاست (ج ۲ غ ۹۴۱ ) با عشق او زهر دو جهانیم پاکباز ما از دو خانه همچو کمانیم پاکباز (ج۵غ ۴۸۱۳ ) از شکست آرزو هر لحظه دل را ماتمی است عشق کوکاین شیشه ها را جمله یکجا بشکند ؟ (ج۳غ۲۵۷۵ ) وضوی عشق همین دست شستن از دنیاست به آبرو بود آن کس که این وضو دارد (ج۴غ۳۷۴۲) عشق فارغ بالم از اندیشه دنیا نمود وقت آن کس خوش که شغل خویش را پیدانمود (ج۳غ۲۷۳۵) ز من مپرس که در دل چه آرزو داری که سوخت عشق رگ و ریشه تمنا را (ج۱غ۵۸۵) دل عاشق چه غم از شورش دوران دارد کشتی نوح چه اندیشه ز طوفان دارد ؟ (ج۴غ۳۳۱۴ ) سیل را خاشاک در زنجیر نتواند کشید رهروان عشق را دنیا نگردد پای بند (ج۳غ۲۴۹۳ ) هر که شد محو جمال آسوده گردد از جلال هیچ پروا عاشق دیوانه را از سنگ نیست (ج۲غ۱۲۹۶) فکر آب و نان نگردد در دل حیران عشق نعمت دیدار می باشد غذا آیینه را (ج۱غ۲۳۴ ) عشق است شهنشهی که باشد برخاستن از جهان لوایش (ج۵غ۵۱۱۱ ) فارغ از پوست بود هر که رسیده است به مغز چه عجب عاشق اگر دیر و حرم نشناسد (ج۴غ۳۴۱۸ ) در دل عشاق بیم بازگشت حشر نیست در بهشت افتاد هر تخمی که آتش دیده شد (ج۳غ۲۴۳۰ ) با دل بی آرزوی خویش می بازیم عشق رتبه این آتش بی دود می دانیم ما (ج۱غ۲۸۲ ) به خون خویش آسان نیست دست از آرزو شستن زهر نا شسته رویی کی وضوی عشق می آید (ج۳غ۳۲۰۴ ) کرد دلسرد از دو عالم داغ عشق او مرا بهتر از صد گنج قارون است دیناری چنین (ج۶غ۶۲۰۲ ) کجا آید به چشم سیر او سیم و زر عالم که می گیرد به ناز از عشقبازان خرده جان را (ج۱غ۴۰۰) عشق در سینه خس و خار تمنا سوزد آرزو را به رگ و ریشه دلها سوزد (ج۴غ۳۴۰۲ ) در حریم عشق ،خواهش نا امیدی برهد زان تجلی پرتو خود را به طور انداخته است (ج۲غ۱۱۰۱ ) آرزو را در دل هرکس که برق عشق سوخت فارغ از نشو و نما چون موی آتش دیده است (ج۲غ۱۱۶۶ ) ۴-۷- عشق در تمام کائنات جاری است : صائب معتقد است ،شور عشق در تمام آفرینش در جریان است و از کوچکترین ذرات تا خورشید فروزان ، همه عاشق حق هستند .آفرینش بر پایه عشق و محبت است . جهان هستی معلول فعلی از جنس محبت است و از جانب خداوند است. بنابر این عشق در تمام کائنات جاری است وشاعر سبب بی تابی ذرات جهان را ناشی از عشق می داند و می گوید : سرگشتگی عشق مخصوص به جمع خاصی نیست .همه ی عالم روی در قبله ی عشق دارد . به عقیده او افلاکیان در تب و تاب عشق می سوزند. حال تکلیف زمینیان معلوم است . باید توجه داشت که در دل همه ذرات عشق، نهاده شده است . آسمان را یک نفس از شور عشق آرام نیست زین می پر زور دست افشانی مینا ببین (ج۶غ۶۱۸۴ ) نه همین مجنون نطر بندست در دامان دشت عشق در هر گوشه در زنجیر دارد شیرها (ج۱غ۳۰۱ ) دیده هر قطره ای آیینه دریا نماست این قدر کس عاشق یکرنگ هم می داشته است (ج۲غ۱۱۱۳ ) از کمند عشق برق و باد نتوانست جست وای بر صیدی که این صیاد در دنبال اوست (ج۲غ۱۰۹۱ ) روی در بیت الحرام عشق دارد آفتاب پرنیان صبح صادق جامه احرام اوست (ج۲غ۱۰۹۲ ) نیست سر گشتگی عشق به جمعی مخصوص همه اجزای جهان را به سفر دارد مهر عشق هر سوخته جان را به زبانی دارد پاس هر ذره به آیین دگر دارد مهر چه کند داغ جنون را سر شوریده عشق ؟ افسر از کوکبه خویش به سر دارد مهر (ج ۵ غ ۴۶۸۲ ) روی در قبله عشق است همه عالم را منزلش بحر بود سیل زهر جا خیزد (ج۴غ۳۴۰۵ ) زشور عشق در وجدند ذرات جهان یکسر اگر پایی نکوبی ،آستینی برفشان آخر (ج ۵ غ ۴۶۵۷ ) خاکیان را دل کجا ماند به جای خویشتن آسمان را چون قرار از اضطراب عشق نیست (ج۲غ۱۲۹۱) زور بازوی ید اللهی بلند افتاده است چون ننالد نه کمان آسمان در چنگ عشق (ج۵غ۵۱۷۷) ذره تا خورشید گلبانگ انا لحق می زنند نغمه خارج ندارد ساز و سیر آهنگ عشق (ج۵غ۵۱۷۷) آتشین شد چهره خاک از می گلرنگ عشق چرخ شد خاکستری از آتش بی رنگ عشق (ج۵غ۵۱۷۷) قطره ای نیست هوایی نبود در سر او می پرد چشم حباب از پی میخانه عشق (ج۵غ۵۱۸۶ ) عشق دارد دامها در خاک در هر ذره ای ورنه تنها دانه ای چون رهزن آدم شود؟ (ج۳غ ۲۶۷۳) سر خاری زشوق عشق خالی نیست در گلشن از او دارد همانا غنچه گل کج کلاهی را (ج۱غ۴۴۸) نه همین در دل ما بزم سلیمان چیده است عالمی در دل هر مور جدا دارد عشق (ح۵ غ ۵۱۸۲ ) جلوه معشوق در خارا سرایت می کند رقص موسی را در این هنگامه کوه طور کرد (ج۲ غ ۳۲۳۴) نیست چون برق تجلی که سر از طور کشد چون شرر در دل هر سنگ مقر دارد عشق (ج۵غ۵۱۸۳) ۴-۸- هر کسی شایسته و محرم اسرار عشق نیست به عقیده ی صائب ،انسانهای بوالهوس شایسته ی برخورداری ازعشق نیستند . همانگونه که خاک شوره زار قابلیت کشت ندارد . هم چنیین اشاره می کند که گوش اهل عالم محرم اسرار عشق نیست ، زین سبب است که عاشق با خود سخن می گوید و دل شب، گنجینه ی اسرار عاشقان است . جایگاه عشق در دلهای بزرگ و با عظمت است . صائب در ابیات پیش رو ، به عاشقان ظاهری که بوالهوسانه دل به عشق های زمینی بسته اند نیز اشاره دارد . افراد بی ظرفیت شایسته ی عشق حقیقی نیستند . از منظر صائب، مدعیان عشق فراوانند؛اما حلاج نماهای عرصه عشق ، لایق جانبازی بر عرصه ی دار نیستند . نیست هر ناشسته رویی قابل جولان عشق این رقم را عشق بر رخسار چون زر می کشد (ج۳ غ ۲۴۴۶ ) نگوید عشق اسرار محبت با هوسناکان نیفشاند به خاک شوره دهقان تخم قابل را (ج۱غ۳۸۶) به خون مرده بود نیشتر زدن صائب به بیغمان ، سخن عشق را بیان کردن (ج۶غ۶۳۳۸) نیست گوش اهل عالم محرم اسرار عشق زین سبب با خویشتن دیوانه می گوید سخن (ج۶غ۶۰۴۵ ) به هر بی پرده ای اظهار نتوان کرد راز خود دل شبها بود گنجینه اسرار عاشق را (ج۱غ۳۸۳) بر نیاید هر تنک ظرفی به حفظ راز عشق باده پر زور کار سنگ با مینا کند (ج۳غ۲۵۱۳ ) به هر نا محرمی عاشق لب اظهار نگشاید گل این باغ ،دفتر در حضور خار نگشاید (ج۳ غ ۳۲۳۶ ) سزاوار خدنگ عشق صائب نیست هر صیدی کجا تا بال آن مرغ همایون فال بگشاید (ج۳ غ ۲۳۳۵ ) نمی جوشد به هر آتش عذاری دیده عاشق به جوش آرد مگر خورشید عالمتاب دریا را (ج۱غ۳۴۸ ) نه هر چشمی تواند خط سبز عشق را خواندن به چشم داغ سودا بید مجنون را تماشا کن (ج۶غ۶۲۴۰ ) نهنگ عشق به هر چشمه ای نمی گنجد زکار دل خویش را چو دریا کن (ج۶غ۶۳۵۲ ) نیندازد به هر آلوده دامن عشق او سایه به خاصان می دهد شه ،جامه پوشیده خود را (ج۱غ۳۶۱) هر هوسناکی که سوزد داغ ،اهل عشق نیست دیو اگر انگشتری یابد سلیمان کی شود (ج۳غ۲۶۸۵ ) نیست هر نا شسته رو شایسته اقبال عشق مه کجا در دیده پروانه گیرد جای شمع ؟ (ج۵غ۵۱۲۹) نیست هر بیهوده حالی را خبر از سوز عشق مطلب بلبل ز عشق گل بجز آوازه نیست (ج۲غ۱۳۱۷) هر نگاهی محرم رنگ لطیف عشق نیست پرده ای از اشک بر رخسار می باید کشید (ج۳غ۲۷۶۱) گر چه هر کم ظرف را ظرف شراب عشق نیست چون صراحی گردنی از دور می باید کشید (ج۳غ۲۷۶۳) دعوی عشق ز هر بوالهوسی می آید دست بر سر زدن از هر مگسی می آید (ج۴غ۳۶۳۸) عشق بازی، کار هر حلاج دعوی دار نیست هر کمانی در خور طاق بلند دار نیست (ج۲غ۱۲۶۱) راز عشق از دل غمناک نیاید برون دانه سوخته از خاک نیاید برون (ج۶غ۶۳۱۸) خلوت عشق است و صد غماز صائب در کمین رخنه در را ببین و دیده روزن بپوش (ج۲غ۱۲۶۱) ۴-۹- عشق جنون الهی است و با عقل ناسازگار است: صائب نیز همچون برخی دیگر از شاعران( حافظ شیرازی) به ضعف عقل، در شناخت حقایق معترف است. عقل در راه شناخت حق، به استدلال و دلیل می پردازد ؛ولی عشق به کشف و شهود متوسل می شود . قدرت عشق در رسیدن به خدا بر عقل غلبه می کند. عقل قدرت تشخیص حق و باطل را ندارد و صائب، تلاش کسانی را که در راه شناخت حق می خواهند با دلیل و استدلال پیش روند، را بی حاصل می داند. او خود در موعظه ای به عقل ، از آن می خواهد که در اصلاحش ، وقت خود را تلف نکند ، زیرا تنها توجه صائب به عشق است . در یک مقایسه ی ظریف، صائب تفاوت میان عقل و عشق را ، تفاوت میان موم و خورشید می داند و در بیتی دیگر ، پا را از آن هم فراتر گذاشته و مقایسه ی بین باطل از حق می کند ؛ یعنی عقل راباطل و عشق را حق می داند . حتی در جایی دیگر، عقل را کوته بین و عشق را آگاه می خواند . به عقیده ی صائب عقل نمی تواند رهنمون آدمی به سوی عشق گردد، چرا که کوته بین، گمراه ، باطل و ترسوست . نیست پروا عشق را از نخوت ارباب عقل مستی کبکان فزاید جرات شهباز را (ج ۱ غ ۷۰ ) گر نریزد عشق خون عقل را از عجز نیست داغ نا مردی است خون صید لاغر تیغ را (ج ۱ غ ۹۰ ) عقل اگر صائب نسازد با دل من گرمساز عشق با آن بی نیازی می کشد ناز مرا (ج ۱ غ ۱۵۴ ) گفتگوی عشق با اهل خرد حیف است حیف این جواهر سرمه را نتوان به چشم کور ریخت (ج ۲ غ ۹۳۰ ) از دل صد پاره ما عقل خرد باطلی است عشق گردی از نمکدان سر پر شور ماست (ج ۲ غ ۹۵۱ ) دام عقل است آن که چشمش می پرد بهر شکار چشم دام عشق از سیمرغ و از عنقا پرست (ج ۲ غ ۹۷۵ ) گر بر آرد عشق دود از عقل ،جای رحم نیست خانه زنبور کافر مستحق آتش است (ج ۲ غ ۱۰۰۷ ) عقل می داند قدیم این خاکدان را ،ور نه عشق بارها افلاک را زیر و زبر دارد به یاد (ج ۳ غ ۲۳۲۱ ) مکن ای عقل در اصلاح من اوقات خود باطل که غیر از عشق کار دیگر از من بر نمی آید (ج ۳ غ ۳۲۱۷ ) عقل ،اجزای وجود خویش باطل کردن است عشق ،این اوراق را شیرازه دل کردن است گفتگوی عشق صائب پیش این بی حاصلان در زمین شور تخم خویش باطل کردن است (ج۲غ۱۰۶۵ ) عقل را با عشق عالمسوز گردیدن طرف موم را سر پنجه با خورشید تابان کردن است (ج۲غ۱۰۶۶ ) چون با جنون عشق بسنجیم عقل را صائب چگونه ما حق و باطل یکی کنیم (ج ۵ غ ۵۹۱۳ ) با عشق جان شکار دلیری ز عقل نیست در کام شیر ،چند پی آزمون رویم (ج ۵ غ ۵۹۱۳ ) عقل کوته بین ز بیم حشر می لرزد به خود عشق در بیداری این خواب پریشان دیده است (ج۲ غ ۸۷۳ ) در صراط المستقیم عشق ،عقل خرده بین در دل شب راه در ریگ روان گم کرده ای است (ج۲غ۱۱۸۶ ) به نور عقل ره دور عشق نتوان رفت چراغ آهی ازان روی آتشین بر کن (ج۶غ۶۳۵۷ ) نیست مقبول دل عشق ،پسندیده عقل هر که آدم بود آنجا ،ددو دام است اینجا (ج۱غ۴۸۰) جرم ایام خرد قابل بخشیدن نیست ورنه با عشق چه پروای گناه است مرا (ج۱غ۵۱۸) سد راه عشق نتوان شدن تدبیر عقل سیل بی زنهار را از تنگی میدان چه باک (ج۵غ۵۲۰۰) قفل در نشاط و سرور است قاف عقل دندانه کلید بهشت است شین عشق (ج۵غ۵۱۹۳) ۴-۱۰- عشق و ملامت: ملامت و سر زنش در عشق، شور عشق را دو چندان می کند و هر قد که پیام نومیدی ازمعشوق شنیده شود ،امیدواری عاشق بیشتر می شود. انسانهایی که شجاعت عشق را ندارند، با سرزنش از عشق رو گردان می شوند . در واقع ملامت، سنگ محکی است برای عاشق ، مگر می توان عاشق گشت و ملامت ندید ؛ اما به عقیده ی صائب عاشق هر چه ملامت بیشتر می کشد ، انگیزه اش دوچندان می شود و از سرزنشهای خار مغیلان غم نمی خورد . عاشق از طعنه اغیار چه پروا دارد ؟ آتش از سرزنش خار چه پروا دارد ؟ (ج۴غ۳۲۹۹ ) نمی اندیشد از زخم زبان چون عشق صادق شد به دندان صبح گیرد تیغ خورشید قیامت را (ج۱غ ۳۵۴ ) زحرف سرد ناصح گرمی عاشق نگردد کم نیندازد ز جوش خویشتن سیلاب دریا را (ج۱غ۳۴۸ ) مهیا شود دلا در عشق انواع ملامت را که سنگ کم نمی باشد ترازوی قیامت را (ج۱غ۳۵۵ ) زحرف سرد ناصح گرمی عاشق نگردد کم نیندازد ز جوش خویشتن سیلاب دریا را (ج۱غ۳۴۸ ) نمی پیچم سر از سنگ ملامت ،عاشقم عاشق محک را سرخ رو دارد زر کامل عیار من (ج۶غ ۶۲۵۱ ) تیر باران ملامت چه کند با عاشق شیر دلگیر نگردد ز نیستان هرگز (ج۵غ۴۷۸۶ ) چه کند زخم زبان با دل عاشق صائب شعله اندیشه ندارد ز زبان بازی خس (ج۵غ ۴۸۴۵ ) از عتاب و ناز ،شوق ما دو بالا می شود حسن می بالد به خود از عشق روز افزون ما (ج۱غ۲۹۵ ) می کند سنگ ملامت شور عاشق را زیاد می شود شوریده این دریا ز لنگر بیشتر هر قدر پیغام نومیدی ز معشوقان رسد عاشقان را می شود امیدواری بیشتر (ج ۵ غ ۴۶۱۷ ) می دواند اندیشه در دل جوهر تیغ عقاب عشق را باشد نظر به چین ابرو بیشتر (ج ۵ غ ۴۶۱۶ ) عاشق حیران چه می داند عتاب و لطف چیست؟ می خورد چون آب شیرین ریگ آب تلخ را (ج ۱غ ۴۳ ) مرا از چین ابرو نیست پروایی که عاشق را در امیدواری باز می گردد ز در بستن (ج۶غ۶۲۰۹ ) همچنان در قطع راه عشق کندی می کنیم گرچه از سنگ ملامت صدفسان داریم ما (ج۱غ۲۷۳ ) از زبان بازی امواج ،صدف آسوده است غرقه عشق کجا حرف ملامت شنود ؟ (ج۴غ ۳۶۱۶ ) از ملامت ترک نتوان کرد شهر عشق را پا به زخم خار نتوان صائب از گلشن کشید (ج۳غ ۲۷۷۵) شد تهی دامن صحرای ملامت از سنگ عشق بی رحم همان در پی رسوایی ماست (ج۲غ۱۴۳۵) ۴-۱۱- دل دادن و جان بازی عاشق صائب معتقد است که، دل پرداختن فقط ذره ای از حیرت عشق است . در راه عشق نقش کم نمی باید زدن . باید به یکباره از دل و دین و جان و خرد گذشت تا به هدف رسید . عاشقی یعنی، دل و جان را پرداختن و نثار محبوب کردن .آنکه در جنب معشوق خویشتن را نیز به حساب آورد ، عاشق صادق نیست . آنگاه که خود را در حضور محبوب حقیقی هیچ انگارد ، به هستی واقعی رسیده ، پای بر سر افلاک می نهد . بنابراین عاشق صادق، در راه دوست سر را نیز نثار می کند و کسی است که با وجود جان نثاری، باز خود را در برابر معشوق شرمنده می بیند . کسی می تواند باده عشق بنوشد که جام تیز و برنده بر لب نهد و بر سفره ای نشیند که خوراکش دست از جان شستن است . پس به نظر صائب ، اول ترک جان کن ،آنگاه پای به وادی عشق بنه . شمه ای از حیرت عشق است، دل پرداختن با هزار آینه در کف خویش را نشناختن این جواب آن غزل صائب که ملا گفته است عاشقی دانی چه باشد ،جان و دل پرداختن (ج ۶ غ ۶۰۰۹ ) عاشق آن است که پا بر سر افلاک نهد باده آن است که خشت از سر خم بردارد (ج۴غ۳۳۰۷ ) جمعی که سر ندادند در راه عشقبازی مستغرقند صائب در غار تا به گردن (ج۶غ۶۴۵۶ ) جان عاشق در تن خاکی چه سان گیرد قرار ؟ موج دریا دیده را بستن به ساحل مشکل است (ج۴غ۳۳۰۷ ) دل چه باشد تا کسی از دلستان دارد دریغ ؟ عاشق از معشوق هیهات است جان دارد دریغ (ج۵غ۵۱۴۷) چون بود معشوق شیرین ،جان شیرین قحط نیست نقد جان چون کوهکن نقل دهان تیشه کن (ج۶غ۶۰۹۴ ) جان فشانی کردن در دوران خط بر سر پروانه شاهان نثار افشاندن است (ج۲غ۱۰۷۱ ) از سر رغبت اگر دست زجان خواهی شست وادی عشق عجب آب روان ها دارد (ج۴غ۳۳۰۲ ) ز سیر قافله عشق ،چشم رحم مدار که پر زیوسف مصری است چاه نسیانش (ج۵ غ۵۰۱۸ ) عشق کرده است مرا بر سر خوانی مهمان که ز جان سیر شدن هست کمین ما حضرش (ج۵غ۴۹۷۸ ) جان در سفر عشق به خاطر بارست از گرانباری این راه حذر باید کرد (ج۴غ ۳۳۵۰ ) از دل و دین و خرد یکباره می باید گذشت در قمار عشق نقش کم نمی باید زدن (ج۶غ ۶۰۵۴ ) نیست راهی از دل و دین باختن نزدیکتر در قمار عشق هر کس را که میل بردن است (ج۲غ ۱۰۶۰ ) جگر خراش تر از شیشه است باده عشق بشوی دست ز جان ،لب بر این پیاله بگذار (ج۵ غ ۴۶۸۴ ) عاشق آن است که بر لب بودش جان دایم دامن راهنوردان به کمر می آید (ج۴غ۳۶۴۱) عاشق آن است که سر در قدم دارنهد میوه تا در گرو شاخ بود کامل نیست (ج۲غ ۱۵۹۷) کم مباش از مرغ بسمل در شهادتگاه عشق می زخون کن و مطرب زبان خویشتن (ج۶غ۶۰۳۳ ) گر چه عقل و هوش ،دین و دل به پای اوفشاند می کشد شرمندگی صائب همان از عشق یار (ج ۵ غ ۴۵۵۹ ) ۴-۱۲- شهرت عالم گیر عشق صائب معتقد است که، هر کس که در محیط عشق است ،چون صدف صد هواخواه دارد . راز عشق چون بوی یوسف در جهان می گردد. نوای عشق در بند لب خاموش نیست . در بیتی دیگر می گوید : عشق است که صائب را مشهور دو عالم کرد . اگر آرزوی شهرت دارید ، دامان عشق را از کف ندهید. دلی که در محیط عشق کشت شد ، به یقین تا اوج افلاک سیر می کند و به کمال می رسد .مگر نه آنکه فرهاد و شیرین ، لیلی و مجنون ، و وامق و عذرا به هین عشق در تاریخ شهره شدند . بدین ترتیب اگر سیر شهره شدن در آفاق را داری دست به دامان عشق زن تا نامت در افلاک بلند آوازه شود . گر چه صائب شهرت من داغ دارد مصر را عشق اگر این است خواهد کرد مشهورم هنوز (ج۵غ۴۷۷۴ ) عشق تا برد از سرم بیرون غرور عقل را جبهه ام را سنگ صندل های هر بتخانه کرد تا قیامت جوهر تیغ زبان ها می شود عشق چون فرهاد و مجنون هر که را افسانه کرد در محیط عشق دارم چون صدف صد خانه خواه سر فرو ناید به صحرا ابر نیستان مرا عشق بالا دست هر کس را که بر گیرد ز خاک آسمان را بر زمین چون سایه آسان افکند (ج۳غ۲۵۸۱) عشق شور انگیز اگر جا در دل خارا کند کعبه را چون محمل لیلی جهان پیما کند (ج۳غ۲۵۱۴ ) هر دانه دل کز نظر عشق خورد آب تا خرمن افلاک رسد خوشه آهش (ج۵غ۵۰۸۹ ) شکوه عشق جهانگیر را تماشا کن دلی زسنگ کن این شیر را تماشا کن می دود گرد جهان چون بوی یوسف راز عشق این نوای شوخ دربند لب خاموش نیست (ج۲غ۱۲۷۹ ) کرد مشهور دو عالم صائب گمنام را ذره نا چیز را خورشید تابان کرد عشق (ج۵غ۵۱۷۳ ) بلند آوازه سازد شور عاشق عشق سرکش را به فریادآورد مشتی نمک در یای آتش را (ج۱غ۳۷۰) سخن پرداز شد از عشق تاحسن جهانسوز ش سپند ما بلند آوازه می گرداند آتش را (ج۱غ۳۷۴) کلاه گوشه دودم به عرش ساییده است حدیث عشق تو هرگاه بر زبان رفته (ج۶غ۶۶۲۲) مده دامان عشق از کف سر شهرت اگر داری که داغ عشق بر خورشید تابان می زند پهلو (ج۶غ۶۵۲۴ ) خم سپهر برین را به دست بر دارند سبو کشان ضعیف شرابخانه عشق (ج۵غ۵۱۸۸) ۴-۱۳- دل نهان خانه ی عشق نجم الدین رازی در مرصاد العباد داستان آفرینش دل را اینگونه بیان می کند « باری ،چون نوبت به خلقت دل رسید ،گل آدم را از ملاط بهشت آوردند و با آب حیات ابدی در آمیختند و با گرمای نظر الهی پروردند. آنگاه که کار خلقت دل به مراحل پایانی نزدیک شد ،خداوند گوهری را که در خزانه غیب نهان داشته بود ،حاضر کرد. گوهری که خزانه داری آن را خداوند خود بر عهده گرفته بود و فرمود که آن را هیچ خزانه لایق نیست الا حضرت ما ،یا دل آدم و آن گوهر گوهر محبت بود که بر همگی ملک و ملکوت عرضه داشتند و تنها دل آدم لایق آن شد که خزانه آن گوهر شود» (رازی ،۱۳۸۵ :۴۱ ) صائب دل آگاه را جایگاه عشق می داند. دل بدون عشق را باید در رخنه ی دیوار فراموشی دفن کرد .حال که دل جایگاه عشق شد ، جز یاد فکر در آن نمی گنجد . اما دل نهان خانه عشق است و اسرار آن را در خود جای می دهد . تردیدی نیست که دل راز دار اکسیری از عالم غیب الهی است . از منظر صائب دلی که نهان خانه ی عشق نباشد ، جوی نمی ارزد . بدین سبب بدون دل ، عشق حقیقی ، سودایی بی حاصل و آرزویی بیهوده است . دل چه می داند که قدرش چیست در دیوان عشق یوسف نا دیده مصر از قیمت خود غافل است (ج۲غ۱۰۲۱ ) در دل عاشق ندارد راه غیر از فکر دوست این تنور گرم جز طوفان نمی گیرد به خود (ج۳غ۲۶۴۳ ) عشق در سینه های تنگ پیدا می کند جای خود را این شرر در سنگ پیدا می کند (ج۳غ۲۵۴۸ ) در سینه کرده ایم نهان راز عشق را زنجیر برق از خس و خاشاک کرده ایم ( ج ۵ غ ۵۸۷۲ ) میاور بر زبان بی پرده حرف عشق را صائب که دل این گوهر شهوار را گنجینه می باید (ج ۳ غ ۳۲۳۲ ) راز عشق از دل تراوش می کند بی اختیار آب این گوهر به طوفان می دهد گنجینه را (ج۱غ۲۳۳ ) عشق گرد دل فرزانه نگردد هرگز خانه دیو ،پریخانه نگردد هرگز شهپر عشق سبکسیر ،شکست دل ماست آسیابی را نه نگردد هرگز عشق از کوی خرابات به جایی نرود گنج دلگیر ز ویرانه نگردد هرگز (ج۵غ۴۷۸۵ ) قبول عشق سرکش را دل دیوانه می باید که تاج خسروان را گوهر یکدانه می باید (ج۳ غ ۳۲۳۱ ) عشق در جنبش گهواره دل بیتاب است که نماید به زمین تخت سلیمان هرگز (ج۵غ ۴۷۸۶ ) بغیر از دل مصاف عشق از که می آید ؟ زدن بر قلب آتش چون سمندر از که می آید؟ (ج۳غ ۳۲۱۰ ) راز عشق از دل تراوش می کند بی اختیار این شراب برق جولان می گدازد شیشه را (ج ۱غ ۲۱۷ ) با دل آگاه دارد کار عشق سنگدل بیشتر دلهای غافل از شکستن ایمن است محو نتوان کرد از دل پیچ و تاب عشق را تا قیامت این سلاسل از شکستن ایمن است (ج۲غ۱۰۸۶ ) دل چوشد بی عشق ،لرزیدن بر او بی حاصل است در بغل این فرد باطل گر نباشد گو مباش (ج۵غ۴۸۸۳ ) دل بی عشق را در رخنه دیوار نسیان نه مبر با خود به دیوان جزا این فرد باطل را (ج۱غ۳۸۵) گر چه از ساغر توحید زخود بی خبرست از ضمیر دل هر ذره خبر دارد عشق (ج۵غ۲۴۹۷) کی به کوشش عاقلان را نشاه سودا دهند ؟ عشق تشریفی بود کز عالم بالا دهند (ج۳غ۲۶۰۶) ۴-۱۴- تاثیر فراق و وصال بر عاشق وصال و هجر، درد عاشقی را تسکین نمی دهد و بیهوشی عاشق، در هجران یار است . شکیبایی عاشق در فراق، بیشتر از وصل است. « حقیقت دوستی آن بود که بجفا کم نشود و بوفا زیادت نگردد.» (قشیری ، ۱۳۶۱ : ۵۶۲ ). بنابراین موارد به عقیده ی صائب ، گاهی لازم است که برای اجتناب از یکنواختی ، فراقی برای عاشق رخ دهد . باید توجه داشت که وصال ، تمنای عشق را از دل عاشق کم نمی کند . غم و اندوه عاشقان به اندازه ی قرب آنان می باشد . در وصال و هجر ،داغ عشقبازان تازه است در خزان و نوبهار این گلستان افسرده است نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی (ج۲غ۱۳۱۲ ) بیهوشی عاشق بود هجران یار صبح چون روشن شود پروانه می گیرد قرار زبان افشانی پروانه روشن می شود صائب که عاشق در فراق از وصل می باشد شکیبا تر (ج ۵ غ ۴۶۴۸ ) می کند عاشق دل خود را تهی در بزم وصل رهرو آگاه خار از پا به منزل می کشد (ج۳غ۲۴۴۷ ) حسرت عشاق افزون می شود در عین وصل موجها خمیازه در آغوش دریا می کشند (ج۳غ۲۵۱۱ ) از وصل تسلی نشدن لازم عشق است آرام نگیرد دل دریا ز تپیدن (ج۶غ۶۴۴۲ ) عاشقان در عین وصل ،از بی قراری های شوق پیچ وتاب موج در آغوش دریا می زنند (ج۳غ۲۵۹۱) دستگاه حسرت عاشق ز وصل افزون شود حاصل سرو از بهار خوش ، بار دل است وصال دایمی افسرده سازد شوق عاشق را سری گاهی بر آور چون حباب از روزن دریا (ج۱غ۴۷۲) در وصال عشق صائب اضطراب دل یکی است هیچ جا لنگر نمی گیرد به خود دریای عشق (ج۵غ ۵۱۷۹) صبح وصال می شمرد قدر دان عشق در راه انتظار تو ،چشم سفید را (ج۱غ۳۶۹۸) وصال از تلخ کامی عاشقان را بر نمی آرد که قرب کعبه نتوانست شیرین کرد زمزم را (ج۱غ۳۹۵) نه از گل می گشاید دل ،نه از گلزار عاشق را که باغ دلگشایی نیست غیر از یار عاشق را (ج۱غ۳۸۳ دوام عشق اگر خواهی ،مکن با وصل آمیزش که آب زندگی هم می کند خاموش آتش را (ج۱غ۳۶۹ ) کی به وصل از سینه عاشق تمناکم شود؟ نیست ممکن تشنگی از آب دریا کم شود (ج۳غ ۲۶۷۴) تو را آمیزش عاشق پهلو می کند خالی وگرنه شعله بر بال و پر پروانه می پیچد سیه روزی به قدر قرب باشد عشقبازان را که در فانوس دود شمع بیش از خانه می پیچد (ج۳غ۲۸۱۶) در عشق اگر صادقی از قرب حذر کن چون آینه از دور قناعت به نظر کن (ج۶غ۶۴۴۵ ) نیست راهی قرب را از سوختن نزدیکتر در طریق عشقبازی امت پروانه شو (ج۶غ۶۵۰۶) ۴-۱۵- در عشق هم کشش شرط است وهم کوشش تقرب و نزدیکی بنده به سوی حق، بدون رنج و سعی در طی مراحل سلوک به مقتضای عنایت خداوند را جذبه گویند . به عقیده ی صائب، بدون کشش و جذبه از طرف معشوق، کوشش عاشق بی فایده است . کشش و جذبه ای در ناله ی عشاق است که گل با شنیدن نوای بلبل از پوست خود بیرون می دود . پر اضح است که بدون جذبه عشق و کشش آن، کوشش عاشق یه جایی نخواهد رسید . آنگاه نتیجه آن شرمندگی در میان اهل هوس و گره بر باد زدن است . بدین ترتیب جذبه ی عشق آنقدر قوی است که عاشق به ناکجاآباد کمال رهنمون می شود. کمند جذبه عشق زلیخا را بس این خجلت که یوسف را زچاه آرند با دلو و رسن بیرون نگردد کوه تمکین سنگ راه جذبه عاشق که آرد نقش شیرین راز خارا کوهکن بیرون (ج۶غ۶۲۷۰ ) می رسد جاذبه عشق به فریاد مرا یوسف آن نیست که پیوسته درین چاه بود (ج۴غ۳۳۶۵) جذبه عاشق اثر در سنگ خارا می کند کوهکن معشوق خود از سنگ پیدا می کند (ج۳غ۲۵۴۵ ) بی کمند جذبه خورشید عالمتاب عشق چون تواند شبنم از پستی به بالا آمدن (ج۶غ۶۰۷۵ ) کشش عشق ز معشوق نمی دارد دست شمع بر تربت پروانه در بالا سوزد (ج۴غ۳۴۰۲ ) رتبه جاذبه عشق بلند افتاده است برفلک هم نتواند ز کتان غافل شد (ج۴غ۳۴۳۰ ) نکند جاذبه عشق اگر کوتاهی می توان با رد عالم به تن تنها برد (ج۴غ۳۳۳۱ ) جذبه ای با ناله عشاق می باشد که گل می دوداز پوست بیرون در هوای بلبلان جذب عشق از در برون می آورد معشوق را طوطی ما را شکر در بسته منقار بست (ج۲غ۱۲۱۰ ) امیدوار چنانم که جذب عشق مرا میان اهل هوس شرمسار نگذارد (ج۴غ۳۷۵۹) بی کشش کوشش عاشق به مقامی نرسد فارغ از سعی بود سالک اگر مجذوب است (ج۲غ۱۴۴۱) کار با جاذبه عشق است عزیزان ،ورنه بوی پیراهن یوسف گرهی بر بادست (ج۲غ۱۴۴۳) جذبه عشق قوی بازو بلند افتاده است بلبل ما ساغر گل در خزان برسر کشید (ج۳غ۲۷۷۲) مگر از جاذبه عشق به جایی برسیم ورنه پیداست کجا می رسد این پر که مراست (ج۲غ۱۴۲۶) هر چه جز جذبه عشق است درین دامن دشت گر همه خضر بود ،سبزه بیگانه ماست (ج۲غ۱۴۳۴) ز جذب عشق بود بی قراری صائب که موج را کشش بحر ،خوش جلوه دارد (ج۴غ۳۷۴۴) فغان که جاذبه عشق ماه کنعان را امان نداد که پیراهنی برون آرد (ج۴غ۳۸۱۶) ۴-۱۶- نگاه ویژه ی صائب به عشق صائب عشق را در جهان، به عنوان قبله گاه خود برگزیده است . فضای سینه ی خود را از توجه عشق به لاله زار بهشت تشبیه کرده است و می گوید کسی که از پختگی عشق بی خبر است ، فکر صائب به مذاق او خام است . معتقد است که عشق او را به اوج لامکان برده است، که پیش از این پله ای بالاتر از دار نداشت .او منتقدین و سرزنش کنندگان خود را ، افرادی خام می داند که افکار والای صائب را به مذاق خود خوش نمی دانند . به عقیده ی صائب ، با آن همه تلاش و کوششی که وی متحمل شده ، عشق هنوز او را محرم و قابل نداشته ، وی را امتحان می کند ؛ اما صائب خود را ادب پرورده ی عشق می داند . هر کسی را هست صائب قبله گاهی در جهان برگزیدم از دو عالم من جناب عشق را (ج ۱ غ ۹۵ ) فضای سینه من صائب از توجه عشق چو لاله زار بهشت است پر جمیله داغ (ج۵غ۵۱۵۴) به گرم خونی من خسته ای ندارد عشق چو شمع از رگ من نیشتر شود روشن (ج۶غ۱۳۵۰ ) چنان از آفتاب عشق می جوشد داغ من که پهلو می زند با چشم خورشید داغ من ندارد دودمان عشق چون من مجلس افروزی سیه مستی کند پروانه از دود چراغ من ازان دارد چو داغ لاله ،داغ من رگ خامی که بینش از داغ ،شور عشق می سوزد دماغ من (ج۶غ۶۲۵۶ ) در دل پر ناوک من نیست جای عشق ،تنگ برق جای خویش آسان در نیستان وا کند (ج۳غ۲۵۱۹ ) تو که از پختگی عشق نداری خبری فکر صائب به مذاق تو بود خام هرگز (ج۵غ۴۷۸۹) ادب پرورده عشقم ،نیاید خیرگی از من نسوزد آتش می پرده شدم و حجابم را (ج۱غ۳۹۶) چون نگردد صولت عشق از جنون من زیاد در کدامین عهد شیری این چنین در بیشه داشت (ج۲ غ ۱۳۳۲ ) من به اوج لامکان بردم ، وگرنه پیش از این عشقبازی پله ای از دار بالاتر نداشت ( ج۲ غ ۱۳۳۴ ) به خاکساری من نیست هیچ کس در عشق به چشم آینه عکسم غبار می ریزد (ج۴غ ۳۸۳۱) هزار بار مرا کرد امتحان صائب هنوز عشق به من مهربان نمی گردد (ج۴غ۳۷۰۹) شد ز بی عشقی سیه عالم به چشم داغ من تا به شور آرد مرا صائب نمکدانی کجاست (ج۲ غ ۹۴۳ ) عشق نا رس بود تا در شیشه افلاک بود این شراب خام آخر در کدوی من رسید (ج۳غ۲۷۵۳) ۴-۱۷- عشق حقیقی و سعادت واقعی صائب معتقد است ، عاشق حقیقی کسی است که دست از دنیا بشوید و دل خود را به حق بینا کند . عشق حقیقی گفتار بیهوده را از بین می برد. دنیا سراسر تجلی گاه حسن معشوق حقیقی است.کسی که به عشق مجازی مشغول است ، از عشق حقیقی بی خبر است و زندگی خود را پیموده ، به فنا می دهد . از منظر صائب ، عشق حقیقی لذتی وافر است که تمامی لذایذ شدید مادی نظیر: بنگ و افیون و شراب در برابرش هیچ است . خبر زعشق حقیقی ندارد آن غافل که زندگیش به عشق مجاز می گذرد (ج۴غ۳۷۶۹) صائب نکشیدند ز ما دست حریفان تا دست ز معشوقه دنیا نکشیدیم (ج ۵ غ ۵۹۵۱ ) چیست دانی عشقبازی ،بی سخن گویا شدن چشم پوشیدن ز غیر حق ،به حق بینا شدن عاشقان را تا فنا از شادی و غم چاره نیست سیل را پست و بلندی همت تا دریا شدن (ج۶ غ ۶۰۵۸ ) حسن معشوق حقیقی نیست در بند نقاب دست مژگان ترا خواب گران پیچیده است (ج۲غ۱۱۷۰ ) ما نه مرد گفتگوی عشق بودیم از ازل جست برقی ،آب شد مهر لب گفتارها گر چنین عشق حقیقی بر تو پرتو افکند خط کشد فکر تو صائب بر سر گفتارها (ج۱غ۳۰۰ ) نشاه عشق الهی را به انسان داده اند گردش این نه خم از جوش شراب آدمی است (ج۲غ۱۲۰۱ ) شاخ و برگش بود از عالم امکان بیرون ریشه هر چند در اندیشه ی ما دارد عشق (ج۵ غ ۵۱۸۲ ) به اوج لامکان پرواکردن از که می آید؟ نگردد گر تپیدنهای دل با بال و پر عاشق (ج۵غ۵۱۸۱) هر که چون صائب ز عشق لایزالی مست شد منت کیف از شراب و بنگ و افیون بر نتافت دادند به معشوق حقیقی دل و جان را یوسف به زر قلب خریدند عزیزان (ج۶غ۶۴۳۷ ) ز اسرار حقیقت بهره ور کن عشق بازی را به طفلان واگذار این ابجد عشق مجازی را ( ج۱غ ۴۳۹) زآتشی کز عشق او در سینه سوزان ماست آسمان را انجمش دود و شرابی بیش نیست (ج۲غ۱۲۸۶) در هر دلی که عشق الهی کند نزول چون کعبه جای کسب هوا نیست بام او (ج۶غ۶۵۵۱) ۴-۱۸- دوری از منیت با داروی عشق صائب بر این اعتقاد است که عشق حقیقی، عشقی است که باعث تبدیل صفات ذمیمه انسان به صفات حسنه می شود و انسان را از خوی حیوانی خود، دور سازد. .اگر در عاشق اندکی از « خود » باقی بماند در او هنوز نقصانی و کاستی وجود دارد . هر که خود را باخت این جا می زند نقش مراد پاکباز کوی عشق از نقش کم آزرده نیست (ج۲غ۱۳۱۲ ) پشت پا بر جسم زد جان تا هوای عشق کرد جامه را بخشید به ساحل هر که بر دریا زند (ج۳غ۲۵۰۰ ) خاطر آزرده می خواهد ره باریک عشق رشته خود بی گره کن رو به این سوزن بیار (ج ۵ غ ۴۵۹۳ ) چنان آماده عشقیم از فیض سبکروحی که حسن صورت دیوار از جامی برد ما را (ج۱غ۳۳۷ ) کمال عشق باشد بی نشان و نام گردیدن زنقصان است اگر نام و نشانی هست عاشق را (ج۱غ۳۸۲) خود ستایی نیست کار عشق ،ورنه دست شمع بهر دامنگیری پروانه ی ما شد بلند (ج۳غ۲۵۸۷) عشق را حاجت به زور بازوی اقبال نیست فتح اقلیم قفس جز در شکست بال نیست (ج۲غ۱۲۹۸) آتشی در دل زعشق لاابالی بر فروز آرزوی خام را چون عود در مجمر فکن (ج۶غ۶۰۹۷ وادی عشق نگردد به گرانجانی قطع قدم اول این راه سفر در وطن است (ج۲غ۱۴۹۶) گم کرده ایم سر و پا در ره عشق زین بحر اگر پا و سر یافتی بگو (ج۶غ۶۵۶۹) در دل هرکس که مهمان می شود عشق فضول خانه را اول زصاحب خانه خالی می کند (ج۳غ۲۵۷۲) عاشق از بار لبا س عاریت آسوده است بید مجنون را کلاه و جامه از موی خود است (ج۲ غ ۹۶۷ ) ۴-۱۹- عاشقی و صبوری : بی گمان عشق و صبر، دو مقوله ی متضادند که در کنار یکدیگر جایی ندارند. قدرت عشق به حدی زیاد است ، که صبر و تحمل عاشق را می برد. . صائب معتقد است ، کوه با آن عظمت در برابر عشق ،نا توان است . دل نازک طاقت افسانه ی عشق را ندارد. عشق راهی پر پیچ و خم است و پر ازبلاهاست .تنها راه تحمل سختی های عشق, صبر است . شکست عشق را می توان با صبر، مومیایی کرد . باز در ابیاتی می گوید : انتظار صبر و شکیب از عشاق داشتن ، مانند انتظار آهستگی از سیلاب داشتن است که امری غیر ممکن است . می رباید کوه را چون کاه صائب سیل عشق ورنه کوه قاف و صبر پایدار من یکی است (ج۲ غ۱۱۹۴ ) دل نازک ندارد طاقت افسانه عاشق فغان گرم بلبل می کند آتش عنان گل را (ج۱غ۳۹۲) عاشقی ،برخواری و بی اعتباری صبر کن عندلیب از خنده بیجای گل از جا نشد (ج۳غ۲۴۳۷ ) صبر در عشق ز دلهای سفری می گردد کوه در راه طلب کبک دری می گردد (ج۴غ۳۱۹۰ ) تنگی در خواب ممکن نیست کم گردد ز آب نیست صبر از خون عاشق چشم فتان تو را (ج ۱ غ ۲۷ ) صبر کن صائب به درد و داغ چون مردان که عشق برسمندر آتش سوزنده را گلشن کند (ج۳غ۲۵۳۶ ) شیشه جانان می کنند از غم پهلو تهی عاشقان را در بلا جان صبور دیگرست (ج ۲ غ ۹۹۸ ) بر نمی آید دل نازک به استیلای عشق شیشه را پاس از می پر زور باید داشتن (ج ۶ غ ۶۰۲۶ ) شکست عشق را از صبر بر خود مو میای کن که در کشتی شکستن خضر را درج است حکمتها (ج۱غ۴۶۳ ) لنگر بیتابی دریا نمی گردد گهر عشق هیهات است با صبر و تحمل سر کند (ج۳غ۲۵۲۴ ) زعشق صبر تمنا نمی توان کردن قرار در دل دریا نمی توان کردن (ج۶غ۶۳۴۰) قرارو صبر ندارند عاشقان سماع همیشه بر سر کوچ است کاروان سماع (ج۵غ۵۱۳۴) شکیب و صبر صائب هرکه از عاشق طمع دارد ز برق آهستگی ،خود داری از سیلاب می جوید (ج۳ غ ۳۲۳۹ ) سر نمی پیچد به ترک سر ز تیغ آبدار این قدر کس چون قلم عاشق سخن باشد چرا (ج۱ غ ۳۵ ) ۴-۲۰- حسن و عشق : حسن و عشق لازم و ملزوم هم هستند . « حالت و کیفیتی که ناگفتنی ولی دریافتنی است ، زیبایی از آن جهت که صفت نتوان کرد ، لکن به ذوق در توان یافت » ( برومند سعید ، ۱۳۸۳ :۹۶ ) بین این دو جدایی نیست . صائب معتقد است اگر شرم و حجابی بین آنها نباشد، هنگامه حسن و عشق به هم می خورد.عشق بهترین آرایش برای حسن است و عشق از تلقین حسن، آتشین گفتار می گردد. حسن نازک دل ندارد طاقت تمکین عشق بلبل خامش گلستان را به فریاد آورد (ج۳ غ ۲۳۸۴ ) حسن خون عالمی می ریزد از بالای عشق ذوالفقار شمع از بال و پر پروانه است (ج۵غ۱۱۷۹ ) زود برهم می خورد هنگامه حسن و عشق را گر نباشد پرده شرم و حجابی در میان (ج ۶ غ ۶۰۰۵ ) سه راه جرات عاشق شود صائب حجاب عشق می گردد هوس چون حسن بی پروا بود (ج۳غ۲۶۱۴). جدایی نیست حسن و عشق را یک مو زیکدیگر به جای زلف لیلی بیدمجنون را تماشا کن (ج۶غ۶۲۴۰ ) ندارد حسن و عشق از هم جدایی ،سخت می ترسم که در پیرهن گل خار ریزد خار خار من (ج۶غ۶۲۵۱ ) حسن را آرایشی چون چشم پاک عشق نیست طوق قمری سرو را مستغنی از خلخال نیست (ج۳غ۲۳۷۰ ) بلبلان را روی گرم گل نواپرداز کرد آتشین گفتار گردد عشق از تلقین حسن پرده بیگانگی نبود میان حسن و عشق در حریم بیضه بلبل گرم صحبت با گل است (ج۲غ ۱۰۴۳ ) عشق می چیند ز دلسوزی بلای حسن را درد بلبل خلد خاری که در پای گل است در حقیقت مو نمی گنجد میان حسن و عشق گر چه در ظاهر بود ناز و عقابی در میان (ج ۶ غ ۶۰۰۵ ) حسن نتواند زفرمان سر کشیدن عشق را شمع با آن سرکشی زیر پر پروانه است (ج۲غ۱۱۸۱ ) حسن غافل نشو از دل عاشق صائب که کماندار توجه به نشانش باشد (ج۴غ۳۴۴۵ ) برنتابد قهرمان عشق استغنای حسن ماه کنعان را به جرم ناز در زندان کند (ج۳غ۲۵۳۲ ) ۴-۲۱- عشق و تسلیم: صائب ،درمان درد و داغ عشق را تسلیم می داند یعنی استقبال از قضا و تسلیم به مقدرات الهی .تنها راه نجات از محیط بیکران، عشق تسلیم شدن است ، زیرا که عشق دولتی است که محتاج به تدبیر نمی باشد. در بیتی دیگر می گوید : عاشقانی که راضی و تسلیم به مقدرات الهی هستند در واقع در آب بقا و جاودانگی شناورند . عاشقان را نیست جز تسلیم دیگر مطلبی دیده قربانیان بی مدعا افتاده است (ج۲غ۱۱۲۱ ) نیست جز تسلیم درمان دردو داغ عشق را نور ماه و آفتاب از منع دربان فارغ است (ج۲غ۱۰۱۶ ) نیست ممکن سر بر آوردن به سعی از کار عشق ساحل این بحر خونین دست بر هم مالیدن است (ج۲غ ۱۰۶۹ ) به امید چه عاشق از خط تسلیم سر پیچد ؟ که از کس نیست امید شفاعت صید قربان (ج۱غ۴۰۵ ) به تسلیم از محیط بیکران جان می توان بردن بجز بیچارگی عاشق ندارد چاره دیگر (ج ۵ غ ۴۶۶۱ ) علاج قلزم خونخوار عشق تسلیم است بشوی دست ز دامن جان ،شفا بگذار (ج۵ غ ۴۶۸۹ ) علاج خنجر سیراب عشق تسلیم است چه دست و پای تواند زدن در آب نقشش (ج۵غ ۴۸۵۰ ) سرازان بر خط تسلیم نهادیم که عشق دولتی بود که محتاج به تدبیر نبود (ج۴غ۳۵۷۲ ) عاشقان را دم تسلیم نفس می رقصد پنجه در سر پنجه تقدیر کردن مشکل است (ج۲ غ ۱۰۳۰ ) چو افتادی به بحر عشق دست و پا مزن صائب که از دریای آتش خاروخس بیرون نمی آید (ج ۳ غ ۳۲۲۵ ) سایه عشق گران است ،عجب نیست اگر سرو در زیر پر فاخته قامت نکشد (ج۴غ۳۴۷۴ ) عاشقانی که به تسلیم و رضا می باشند تا به گردن همه درآب بقا می باشند (ج۴غ۳۵۲۵) علاج درد خداداد صبر و تسلیم است به درد عشق مداوا چه می تواند کرد ؟ (ج۴غ۳۷۷۳) مکش سر از خط تسلیم عشق کاین صیاد به دام موج ز دریا نهنگ می گیرد (ج۴غ۳۷۹۹) ۴-۲۲- عشق با زهد جمع نمی شود: صائب معتقد است که عشق با زاهدان ریایی، آنها که اهل تظاهرند ، سازگاری ندارند. زاهد که عبادتش صرفا برای جلب توجه مخلوق و رسیدن به بهشت و آسایش است. با زاهدان صحبت از عشق کردن مانند نان در تنور سرد زدن است ودر واقع کار بیهوده ای است . حدیث عشق در زاهدان اثر نمی گذارد . عشق کو تا چاک سازم جامه ناموس را پیش زهاد افکنم این خرقه سالوس را (ج ۱ غ ۷۶ ) زاهد خشک کجا ،پیچ و خم عشق کجا ؟ آهن سرد محال است که زنجیر شود (ج۴غ۳۵۹۳ ) صد بهشت از عشق در هر گوشه ای آماده است زاهد کوته نظر جنت تمنا می کند (ج۳غ۲۵۴۶ ) زاهدان خشک را با عشق گشتن همسفر باسمندر برق جولان ،اسب چوبین راندن است (ج۲غ۱۰۶۹ ) گفتگوی عاشقی با زاهدان در دل سیاه از سیه مغزی ،به خون مرده تلقین کردن است (ج۳غ۱۰۶۸ ) صحبت زاهد مرا خاموش کرد از حرف عشق طوطی من لال از این آیینه نزدوده شد (ج۳غ۲۴۲۹ ) ز درد و داغ عشق آنها که می گویند با زاهد زخامی در تنور سرد می بندد نانها را (ج۱غ۳۴۷ ) حدیث عشق نگیرد به زاهدان هرگز ز بوی گل نشود جغد شادمان هرگز (ج۵غ۴۸۰۰ ) ساده لوحی بین که پیش برق بی زنهار عشق هیزم تر می فروشد زاهد از سیمای خشک (ج۵غ۵۲۰۹) سخن عشق کند در دل افسرده اثر مرده در گور اگر زنده به تلقین گردد (ج۴غ ۳۲۷۷ ) عشق در یک پله دارد کعبه و بتخانه را چشم حیران را تمییز حق و باطل مشکل است (ج۲غ۱۰۲۶ ) ز حرف عشق رسوای جهان شد زاهد خود بین به از ده پرده داری نیست اهل روستایی را (ج۱غ۴۴۹) ۴-۲۳- عشق ازلی است: صائب اشاره ای دارد به پیوند ربوبیت . بار امانت الهی (محبت و عشق ) را خدا بر همه ی موجودات عرضه کرد و تنها انسان آن را پذیرفت و خدا آن را در دل انسان نهادینه کرد . این عشق ازلی است و از همان ابتدای خلقت انسان ،فطرت او با عشق آمیخته شده است.می گوید: سودای عشق من امروزی نیست . مغز استخوان من، نمک پرورده ی عشق است . عشق شور انگیز، پیش از آسمان پدید آمده است و سینه ی ما از روز ازل، داغدار عشق بوده است . نه امروز است گرم از داغ سودای توفان من نمک پرورده عشق است مغز استخوان من (ج۶غ ۶۲۶۰ ) تو نیاز عشق چون فرهاد و مجنون نیستم طفل ما عشق جنون بر تخته گهواره کرد (ج۳غ۲۳۷۸ ) اگر چه سلسله ما به عشق پیوسته است ززلف سلسله ای بر گلوی مابگذر (ج۵غ۴۹۶۰ ) در خرابات تجرد می کنم چون عشق سیر خانه در معموره امکان نمی باشد چرا داده ام دل را به دست عشق در روز ازل یوسف بی جرم در زندان نمی باشد مرا (ج۱ غ ۱۴۱ ) می جهد آتش هنوز از چهره اولاد او عشق از آن سیلی که در فردوس آدم را نواخت (ج۲ غ ۹۲۵ ) نیست امروزی به ما پیوند درد و داغ عشق از ازل صائب دل ما آشنای دردهاست (ج۲ غ ۹۶۰ ) عشق شور انگیز پیش از آسمان آمد پدید میزبان اول نمکدان بر سر خوان آورد (ج۳ غ ۲۳۹۰ ) ز دلم نبوده است بی داغ عشق صائب چسبیده است دایم بر اخگری کبابم (ج ۵ غ ۵۹۶۶ ) زان دم که عشق او بست از نیستی میانم زنار تازه ای شد احرام هر چه بستم (ج ۵ غ ۵۹۶۷ ) امروز نیست سینه ما داغدار عشق چون لاله ما ز صبح ازل داغ دیده ایم (ج۵ غ ۵۸۷۷ ) منم آن داغ که از صبح ازل پرورده است در سرا پرده دل ،عشق جوانمرد مرا (ج۱غ۵۲۶) ۴-۲۴- عشق و شادی عشق، نشاط آور است و دل افسرده را به شور می آورد . صائب معتقد است که عشق ، دردمندی را بر انسان گوارا می کند و دل های به خاک افتاده را در بر می کشد . سودای عشق دل صد پاره را جمع می سازد . دل های مجروح در پرتو عشق به سلامت و سعادت می رسند و کدورت نیز برطرف می گردد . عشق روی تازه ای دارد که چون ابر بهار دود دل راسنبل و ریحان کند در زیر پوست (ج۲غ۱۲۲۹ ) عشق می آرد دل افسرده ما را به شور مطرب طوفان سزد رویای لنگر دارد (ج۱ غ ۵۶ ) عشق کو تا گرم سازد این دل رنجور را در حریم سینه افروزد چراغ طور را (ج۱ غ ۶۰ ) حیرتی دارم که با این نشاه سرشار عشق دار چون بر دوش خود دارد سر منصور را (ج ۱ غ ۶۰ ) گر چه در آب و گل من عشق آبادی نهشت می توان زین مشت گل بتخانه ها آباد کرد (ج ۳ غ ۲۳۵۴ ) عشق بر من دردمندی را گوارا کرده است چون شود به ،هر که را باشد پرستاری چنین (ج۶غ۶۲۰۲) تا به کی گرد کدورت زیر دیوارم کند عشق کوتااز غم عالم سبک بارم کند (ج۳غ۲۵۲۹ ) سخن عشق مدار از دل افکار دریغ که ندارند چراغ از سر بیمار دریغ (ج۵غ۵۱۵۳) عشق دلهای به خاک افتاده را در بر کشد زال را سیمرغ می باید به زیر بر کشد (ج۳غ۲۴۴۲ ) به هر صورت که باشد عشق دل را می دهد تسکین که بحرکوهکن ازسنگ شیرین می شود پیدا جمع می سازد دل صد پاره را سودای عشق لاله از داغ درون شیرازه پیدا می کند (ج۳غ۲۵۴۵ ) ۴-۲۵- راز داری و سکوت در مقابل اسرار عشق : صائب، بر این عقیده است که نامحرمان خلوت انس ، پیوسته در کمین هستند تا از اسرار عشق آگاه شوند. بدین سبب عاشقان ، درد عشق را در دل خویش نگه داشته ، اسرار آن را بر نااهلان هویدا نمی ساختند . از این رو به کام و مراد دل خویش می رسیدند . « عاشقان، با تجربه های تلخی که داشتند از نوشتن اسرار عشق پرهیز داشتند و بر ین باور بودند که این اسرار، گفتنی و نوشتنی نیست و آن را نمی توان نوشت تا به دست نااهلان بیفتد ؛زیرا مردم عامه چیزی ازآن نمی فهمند و اگر به دست دشمنان افتد، برای آنان خطر آفرین بود . از این روی ،آنجا که لازم بود و به ویژگان چیزی آموخته شود به صورت شفاهی انجام می شد و آن هم چنین بود که به هر کس در خور فهم و تحملش چیزی می گفتند » (برومند سعید ،۱۳۸۳ :۴۱۷ ) . چشم بد بسیار دارد در کمین اسرار عشق کاه را پیوسته دل بر رنگ گاهی می تپد (ج ۳ غ ۲۳۲۵ ) از دل پر خون تراوش کم کند اسرار عشق پرده پوش راز گوهر سینه دریا بس است (ج۲ غ ۹۹۰۵ ) کنم در سینه و دل ،درد و داغ عشق را پنهان که مه در زیر ابرو گنج در ویرانه می باید عمر رفت و راز عشق از دل نیامد بر زبان در حجاب لفظ کوته معنی بیگانه ماند (ج۳غ۲۴۶۸ ) در حریم عشق عالمسوز خاموشی است باب دور می گردد ز آتش تا صدا دارد سپند (ج۳غ۲۴۹۴ ) گفتگوی عشق را هر گوش نتواند شنید نیست چون چاه ذقن ،این راز را گر محرمی است (ج۲غ۱۲۰۰ ) از دل منصور راز عشق بر صحرا فتاد پرده دریا درد موجی که بی پروا فتاد (ج۳ غ ۲۳۱۴ ) سبزه خاکش بر آید سرمه آلود از زمین عشق هر کس را به اسرار نهان محرم است (ج۳غ۲۵۲۷ ) غم منصور که دارد ،غرض عشق این است که سر دار زمنصور به سامان گردد (ج۴غ۳۲۷۰ ) از لب منصور راز عشق بر صحرا فتاد پرده دریا درد موجی که بی پروافتاد راز عشق زلب خاموشی می آید برون دود زود از آتش خس پوش می آید برون (ج۶غ۶۱۶۹ ) ۴-۲۶- اتحاد عاشق و معشوق : عاشق و معشوق وقتی در عشق از خود رها شوند ، به مرحله ی اتحاد می رسند . به عقیده ی صائب ، عشق و معشوق چون از قالب منیت تهی رها شوند ، یکی می شوند . در واقع این دو در سرشت و طینت یکی هستند . اتحاد عاشق و معشوق در واقع رسیدن به حقیقت است . همچنانکه قطره ها از پیوستگی با یکدیگر سیل می شوند و به دریا می ریزند. می شود معشوق عاشق چون کند قالب تهی شمع از خاکستر پروانه می ریزیم ما (ج۱غ۲۷۸ ) دوست را از دیگران ای عاشق شیدا مجو آنچه شد در خانه گم از دامن صحرا مجو (ج۶غ۶۵۰۰) نیست در طینت جدایی عاشق و معشوق را شمع بتوان ریخت از خاکستر پروانه ها (ج۱غ۳۰۷ ) نیست از جانب معشوق حجابی صائب پرده دیده ما ،دیده بی پرده ماست (ج۲غ۱۴۱۱) از اتحاد عاشق و معشوق خبرمی دهد یادی نظاره گل رعنا در این چمن (ج۶غ۶۴۲۶ ) نمیرد هر که با معشوق در یک پیرهن باشد وصال گنج داردزنده زیر خاک قارون را (ج۱غ ۴۲۵) صحبت عاشق گران بر خاطر معشوق نیست طوق قمری سرو بستان را کمند وحدت است (ج ۲ غ ۹۶۷ ) قطره از پیوستگی شد سیل و در دریا رسید در طریق عشق ،یاران موافق برگزین (ج۶غ۶۱۸۱ ) عشق خالص را تلاش دیدن محبوب نیست چون شود درد طلب کامل کم از مطلوب نیست (ج۲غ۱۲۵۲ ) عاشق محو به دلدار نمی پردازد بلبل مست به گلزار نمی پردازد ندانم کیست معشوقم زحیرانی ،همین دانم که از هر ذره خاکم هیاهوی عشق می آید (ج۳غ۳۲۰۴ ) ۴-۲۷- عشق حیات بخش است و دلها را آباد می کند : عشق، نیرو بخش و پرورش دهنده است .دل را خالی از هوا و هوس می کند و آن را جایگاه عشق الهی قرار می دهد.صائب معتقد است که ،عشق خوش سودا ،کف بی مغز را مانند عنبر خوش بو می کند . جهان در چشم من، از نور عشق مانند لاله زاری است . ز شور عشق مرا شد دل خراب لذید که می شود چو نمکسود شد، کباب لذید (ج ۵ غ ۴۵۵۳ ) به کام نشاه شناسان شیوه معشوق بود چو تلخی می تلخی عتاب لذید (ج ۵ غ ۴۵۵۳ ) خانه هر دل که از سیلاب بی زنهار عشق می شود زیر و زبر ،معمور می دانیم ما (ج۱غ۲۸۳ ) عشق تا مشاطه افکار ما صائب شده است خال کنج لب بود هر نقطه موزون ما (ج۱غ۲۹۳ ) دور باش صد بلا نگردد درد و داغ عشق غوطه خوردن در دل آتش بهشتی بوده است (ج۲غ۱۱۵۸ ) عشق خوش سودا کف بی مغز را عنبرکند آه را ریحان ،سرشک تلخ را گوهر کند (ج۳غ۲۵۲۱ ) لاله زاری شد به چشم من جهان از نور عشق کیمیای شعله خس را آتشین سیما کند (ج۳غ۲۵۱۷ ) دل زبی عشقی درون سینه ام افسرده شد داغ این قندیل روشن در دل محراب ماند (ج۳غ۲۴۶۲ ) عشق عالمسوز دل را از زمین گیری رهاند سوختن شد باعث نشو و نما این دانه را در این ظلمت سرا گر هست صائب آب حیوانی که سازد زنده دلها را ،زجوی عشق می آید (ج۳غ۳۲۰۴ ) ۴-۲۸- عشق محو کننده اختیار است : صائب معتقد است که تپیدن دل عاشق اختیاری نیست .عاشق در واقع اختیاری از خود ندارد ؛ زیرا با شراب عشق خودداری غیر ممکن است .آنان حتی در افشای راز نیز بی اختیار هستند و همین بی اختیاری آنان را کامروا می سازد. تپیدن دل عشاق اختیاری نیست به تازیانه آتش کباب می گردد (ج۴غ۳۶۹۲) به باطن قهرمان عشق دارد اختیارش را به کف چون طفل، ظاهر گرعنانی هست عاشق را (ج۱غ۳۸۲) نمی آید عنا نداری ز سیلاب به عاشق پای لغزیدن میاموز (ج۵غ۴۸۲۵ ) با شراب عشق خود داری نمی آید زدل جوش این می ،می دهد کشتی به طوفان شیشه را (ج۱غ۲۱۸ ) در تپیدن ها ی دل عاشق ندارد اختیار بال و پر در شیشه دل آن پریرد می زند (ج۳غ ۲۵۱۰ ) می کند بی اختیاری عاشقان را کامیاب نیست ممکن را دست از کمر باشد جدا (ج۱غ۴ ) عاشقان را اختیاری نیست در افشای راز عشق در دل کار اخگر در گریبان می کند (ج۳غ۴۵۶۲ ) اختیاری نیست لطف عشق با سر گشتگان گوی غلطان اختیار از دست چوگان را گرفت (ج۲غ۱۳۷۹) عشق را گفتم به دست آرم عنان اختیار تا عنان آمد به دستم اختیار از دست رفت (ج۲غ۱۳۶۹) فغان و ناله عشاق اختیاری نیست شود ز درد گرانجان سبک عنان فریاد (ج۴غ۳۶۷۰) ۴-۲۹- عشق خطیر و خطرناک است: عشق مسیری پرفراز و نشیب است ، چنانکه حدیث راه پر خون عشق را می باید از نی جویا شد و زیر شمشیرش ، رقص کنان رفت . حرکت در مسیر خونیین عشق مرد ره می خواهد و هر که در این راه پای نهاد ، سود و زیان ، غصه و درد و غم و شادی برایش بی اهمیت است . عاشق راستین ، در مسیر عشق تحمل می کند و دم نمی زند . مفت است اگر از سفر پر خطر عشق نقش قدم خویش به منزل برسانم (ج ۵ غ ۵۹۴۰ ) از سود و زیان سفر عشق مپرسید یک دانه نچیدیم و به صد دام گذشتیم (ج ۵ غ ۵۹۳۸ ) عاشقان را شکوه ای از سختی ایام نیست مهره موم است کوه بیستون فرهاد را (ج ۱غ ۴۶ ) است می توانم عاشقان را کرد خونها در جگر پاک اگر سازی بر خاکم تیغ خون آلود را (ج ۱ غ ۴۹ ) از فغان شد سر گرانی بیش آن طناز را ناله عشاق بود افسانه خواب ناز را (ج ۱غ ۷۱ ) عاشق صادق نمی گرداند از بیداد روی صبح از خورشید می گیرد به دندان تیغ را (ج ۱غ ۹۱ ) نیست از زخم و زبان غم عاشق بیباک را سیل می روبد ز راه خود خس و خاشاک را (ج ۱ غ ۱۰۳ ) رهرو عاشق از بلای عشق نتواند گریخت سر به دنبالش نهد خاری که از پا می کشد (ج۳غ۲۴۴۵ ) این جواب آن که فرموده است عبدالله عشق جان من معشوق بودن سهل و آسان نیست نیست (ج۲غ۱۲۵۴) می نماید صد گره را یک گره زنار عشق سبعه داران چون برون آیند از بازار عشق (ج۵غ۵۱۷۴ ) ۴-۳۰- عاشقان و سنگ کودکان : عاشقان مردمی زیرک و خردمند بودند. جهان بینی آنان، با مردم عادی و معمولی متفاوت بود .« این تضاد و برخورد میان عاشقان و عوام سالیان دراز سابقه دارد . بازتاب آن در ادبیات فارسی ،روشنگر همین واقعیت است. از آن جایی که آن روزها بیشترین مردم بی سواد و کم خرد بودند. در نتیجه عاشقان کاملا در اقلیت بودند . بنابر این تدبیری می اندیشیدندکه از آسیب های افراد عام جامعه در امان باشند یکی این بود که خود را به دیوانگی می زدند؛ زیرا دیوانه از تکلیف فارغ است . همچنین گاهی بر نی سوار می شدند و اصطلاح نی سواران اشاره به همین مطلب دارد . به هر حال آنچه که دیوانگی عاشقان را واقعی جلوه می داد، جمعیت و هنگامه و هیاهوی کودکان و از همه مهمتر سنگ اندازی آنان بود. اگر احیانا روزی غیر از جمعه و روزهای عید و تعطیل، دیوانگی آنها گل می کرد خود را در مکتب خانه ها به کودکان نشان می دادند تا موردحمله و سنگ اندازی بچه ها قرار بگیرند و این سنگ ها را سنگ محک می دانستند “( برومند ،۳۹۰:۱۳۸۳ )صائب نیز مانند دیگر شاعران به این عاشقان اشاره دارد: سهل باشد گر مرا بازیچه طفلان کند قهرمان عشق اول کعبه را بتخانه ساخت (ج ۲ غ ۹۲۳ ) شهری عشقم به سنگ کودکان خوکرده ام بر نچیند دامن صحرا غبار از دل مرا (ج ۱ غ ۱۵۹ ) پیش هر سنگی که کردم سینه را صائب سپر در بیابان طلب سنگ نشانی شد مرا (ج ۱ غ ۱۳۴ ) خبر ملامت از جنون دیوانه ام طرفی نبست سنگ طفلانم بود حاصل نخل پر بار مرا (ج ۱ غ ۱۴۸ ) از سنگ کودکان سرما لاله زار شد خط شکسته بود مگر سرنوشت ما (ج ۱ غ ۷۵۶ ) ز طعن بی خردان اهل دل نیندیشد که نقل مجلس دیوانه سنگ اطفال است (ج ۲ غ ۱۷۰۹ ) گردد سبک ز سنگ ،دل نخل میوه دار دیوانه در میانه بازار خوشترست (ج۲ غ ۱۸۹۶ ) سنگ طفلان شهرو کوه گران را صائب عاشقی را که چو فرهاد به سرکار افتاد (ج۴ غ ۳۲۴۵ ) سنگ می بارد به هر نخلی که باشد میوه دار عاشق دیوانه را از سنگ طفلان چاره نیست (ج۲غ۱۳۱۶) ۴ -۳۱-عشق و بی قراری عشق با بی قراری همراه است و این بی قراری در اختیار عاشق نیست .صائب معتقد است که در حریم وصل بی قراری همراه با عاشق است ، همانگونه که موج پیچ و تابش در آغوش دریا بیشتر است . در بیتی دیگر می گوید :که عاشق حتی در لحد نیز آرام و قرار ندارد . بی قراری در حریم وصل عاشق را بجاست موج ،پیچ و تاب در آغوش دریا می زند (ج۳غ ۲۵۰۳ ) ز بی قراری عاشق خبر دهد صائب به سر زدن کف بی اختیار دریا را (ج۱غ۵۸۹ ) تهمت آسودگی بر دیده عاشق خطاست خانه ای کز خود برآرد آب ،جای خواب نیست (ج۲غ۱۲۴۹) در کمان ،آتش به زیر پا ی دارد تیر راست عاشقان را آرمیدن در لحد مقدر نیست (ج۲غ۱۲۷۲) شعله بیباکی عشق از جبینم روشن است می کند پهلو تهی از شیشه ام خارا هنوز (ج۵غ۴۷۶۶ ) ز داغ بیقراری چون پلنگ از خواب برخیزد زغفلت شیر اگر پهلو نهد بر بستر عاشق (ج۵غ۵۱۸۱) موج بی آرام باشد بحر تا در شورش است نبض عاشق چون به مرگ از اضطراب آید برون (ج۶غ۶۱۵۵ ) آسمانها مگر از گردش خود سیر شوند ورنه عشاق محال است قراری گیرند (ج۴غ۳۵۲۳) چشم آیینه گر از خواب بهم می آید مژه عاشق بی تاب بهم می آید ؟ (ج۴غ۳۶۲۹ ) ۴-۳۲- هوا و هوس در عشق: صائب معتقد است که انسان بوالهوس، کسی که اسیر هوای نفسانی است؛ در درگاه عشق جایگاهی ندارد . سخن عشق در ارباب هوس تاثیری ندارد . هوا و هوس، عشق راتیره و تار می کند و صفا و روشنی را از سینه عاشق دور می کند. در نگیرد سخن عشق به ارباب هوس آتش افسرده ازین هیزم تر می گردد (ج۴غ۳۲۸۳ ) بو الهوس را آبرویی نیست در درگاه عشق آستان سرکشان جای جبین سوده نیست (ج۲غ۱۳۱۳ ) از هوس سینه عشاق مکدر گردد صفحه آیینه را تیره کند مشق نفس (ج۵غ۴۸۴۵ ) هیچ کاری بر نمی آید ز پای آهنین قطع راه عشق در قطع تمنا کردن است (ج۲غ ۱۰۶۱ ) عشق محجوب چه گل چیند ازان رو ،که هوس دست خالی زتماشای گلستان تو شد (ج۴غ۳۴۳۲ ) آلوده می کند به هوس عشق پاک را عذر گناه غیر پذیرفتن این چنین (ج۶غ۶۴۳۴ ) هوس به آب رسانید لعل یار هنوز حجاب عشق به پیغام می دهد بوسه ؟ (ج۶غ ۶۶۳۰ ) خامسوزان هوس لایق این داغ نیند جز به عاشق منما آن رخ افروخته را (ج۱غ۵۴۹) ۴-۳۳- فیض عشق : صائب بر این اعتقاد است که در میدان عشق، هیچ کس دست خالی بر نمی گردد. عشق ثمربخش است.حتی اگر نابینایی به درگاه عشق متوسل شود ، بینا می شود . عشق با بی نیازی همراه است . صائب حتی تاثیر اشعار زیبای خود بر مخاطبان را ، از فیض عشق می داند . دست خالی در محیط مایه دار عشق نیست هر حباب او به گوهر چون صدف آبستن است (ج۲غ۱۰۵۸ ) زفیض عشق او خورشید شد هر ذره خاک من کند یکرنگ با خود هر چه می گردد قرین آتش (ج۵غ۴۹۲۹ ) نیست صائب در حریم گلستان از فیض عشق چهره ای کز ناله گرم تو شبنم پوش نیست (ج۲غ۱۲۸۰) ز فیض کیمیای عشق آتش آب می گردد گوارا بر سمندر چون شراب ناب شد آتش (ج۵غ۴۹۲۸ ) آهوان نازسگ لیلی به مجنون می کنند عشق در هر جا که باشد می کند تاثیر خویش (ج۵غ۴۹۲۰ ) صائب ز فیض چاشنی عشق گشته است اشعار آبدار تو در هر دهان لذید (ج ۵ غ ۴۵۵۵ ) مقیم آستان فیض بخش عشق شو صائب که نا بینا شود گر حلقه این در ،شود بینا (ج۱غ۴۵۸ ) بی نیازی لازم افتاده است صائب عشق را چهره زرین ما ،کان طلا خواهد شدن (ج۶غ ۶۰۵۹ ) نمی دانم چه در سر دارد آن معشوق بی پرو ا که مذهبها گرفت از شوخی او ،رنگ مشربها (ج۱غ۴۶۱ ) ۴-۳۴- عشق و ادب منصور حلاج در وادی عشق ، ادعای خدایی می کند و ادب عشق را پاس نمی دارد .بنابرابن بر سر دار می رود . صائب معتقد است ، در وادی عشق باید رعایت ادب و احترام کرد . سر منصور از آن بر سر دار است که با گستاخی پای بر کاشانه ی عشق گذاشت . واصل بحر عشق کسی است که ، لاف و دعوی عرفان ندارد . ز پشت پا ی ادب چشم بر ندار عشق سرفکنده بود بار ،بید مجنون را (ج۱غ۶۴۳) کشیده دار عنان ادب به وادی عشق که ریگ ،خرده جانهاست این بیابان را (ج۱غ۶۳۱) ادب گزین که چومنصور هر که شوخی کرد ادیب عشق سر کش را به چوب دار شکست (ج۲غ۱۷۸۶) عشق کوتاه کند زمزمه دعوی را خانمان سوختگی سرمه این آوازست (ج۲غ۱۴۶۸) ز لاله دعوی عشق سمنبران خام است هزار رنگ اگر داغ بر جگر سوزد (ج۴غ۳۸۱۳) ادب عشق مرا در حرم وصل گداخت وقت آن خوش که تماشای تو از دور کند (ج۴غ۳۵۳۲) پای گستاخ منه بر در کاشانه عشق سر منصور بود کنگره خانه عشق (ج۵غ۵۱۸۶ ) نیست جای لاف و دعوی راه باریک ادب عشق چوب دار از آن پیش ره منصور است (ج۲غ۱۳۲۶) لب اظهار گشودن ،ثمر خامیهاست سوز عشق از لب خشک و مژه تر پیداست (ج۲غ۱۴۲۰) بر نمی آید نفس از واصلان بحر عشق دعوی عرفان مکن ای نا مودب بیش ازین (ج۶غ۶۱۹۴ ) ادب عشق زبان بند لب اظهارست ورنه هر ذره زخورشید خبرها دارد (ج۴غ۳۲۰۱ ) نیت غافل عاشق از پاس ادب در بیخودی عندلیب مست را سر در گلستان داده اند (ج۳غ۲۴۸۰ ) ۴-۳۵- عشق و روشندلی به عقیده ای صائب ، قبول داغ عشق دلی پاک ،به روشنی صبح می خواهد . عشق، دل تاریک را بینا می کند. عشق باعث بصیرت است. دل را نورانی می کند تا به وسیله آن حقایق اشیا و بواطن آنها را مشاهده کند. همچنان که در بهاران رویش گلها و گیاهان صحرا را دیده ور می کند . سینه ای چون صبح می خواهد قبول داغ عشق در زمین پاک ریزد تخم را دهقان من (ج۶غ۶۱۳۵ ) عشق عالمسوز هر داغی که سوزد بر دلم عینک دیگر شود بهر دل بینای من (ج۶غ۶۱۴۳ ) طالب گوهر عشقی ،دل روشن به کف آر لکن شمع تجلی ید بیضا باشد (ج۴غ۳۴۳۸ ) عشق پنهان باعث روشن روانی شد مرا روشن این غمخانه از سوز نهانی شد مرا می تواند کرد داغ عشق ،اگر خواهد دلش سینه تار مرا از آسمان خوش ماه تر (ج ۵ غ ۴۶۲۰ ) می شود از درد و داغ عشق دلها دیده ور در بهاران می شود از لاله صحرا دیده ور می کند اهل بصیرت راهرو را سوز عشق در ره تفسییده می گردد کف پا دیده ور (ج ۵ غ ۴۶۳۷ ) سخن عشق بود صیقل آیینه جان از دل سوخته زنگار شرر می چیند (ج۴غ۳۵۵۱) ۴-۳۶- بهره مندی از عشق : به عقیده ی صائب، تنها بهره ای که می توان از زندگی و دنیا برد،عشق است . هر کاری غیر از عشق را افسردگی می داند و تمام دلخوشی دنیا را در عشق می بیند و می گوید : کسی که عشق نورزد از روزگار بهره ای نبرده است . جویای عشق باش که جز درد و داغ عشق نخل حیات را نبود حاصل دگر (ج۵غ۴۷۳۶ ) بی گزند دیده بد ،درد و داغ عشق بود حاصلی گر بود ازین دنیا ی بی حاصل مرا (ج ۱ غ ۱۵۹ ) سرسری مگذر ز درد و داغ عالمسوز عشق دست و دامان تهی از سیر گلشن بر میار (ج ۵ غ ۴۵۹۶ ) خود را چو آفتاب نکردی به نور عشق باری چو سایه در قدم آفتاب باش (ج۵غ ۵۰۳۹ از بهار آفرینش آنچه می آید به کار روزگار عشق ما و روزگار حسن اوست (ج۲غ۱۰۹۴ ) روز مبارکی است که با عشق بوده ام روز گذشته ای که بود در شمار عمر (ج ۵ غ ۴۷۴۰ ) غیر شغل دلفریب عشق ،صائب در جهان رو به هر کاری که آری آخرش افسردن است (ج۲غ ۱۰۵۹ ) تمام دل خوشی روزگار در عشق است ترا که عشق نوروزی ز روزگار چه حظ؟ (ج۵غ۵۱۲۳) ۴-۳۷- بهار یاد آور عشق است : شادابی و نشاط طبیعت، در بهار افزون می شود و به همین نسبت بهار یاد آور عشق است. همیشه در اشعار فارسی، گل لاله یا سرخ، یاد آور داغ عشق بوده است .شاعر می گوید شور مرغان چمن، از زیبایی بهار دوچندان می شود . شور عشق نیز در بهاران افزون می شود . سرود گل را پرده عشق نهانی کرده اند شور مرغان چمن از نو بهار حسن اوست آه عاشق در زمان خط دو بالا می شود در بهاران سرو بالا می کشد بی اختیار می زند ناخن به داغ عشق ،مسیر لاله زار شاخ و برگی می دهد، دیوانگی را نو بهار (ج ۵ غ ۴۵۵۹ ) از بهار افزود شور عشق چون بلبل مرا خامه مشق جنون گردید چوب گل مرا (ج ۱ غ ۱۵۸ ) ز سیر باغ جنت داغ عشق تازه می گردد دل آتش پرست از جلوه گلزار نگشاید (ج ۳ غ ۳۲۳۶ ) نیست ممکن گل نچیند عاشق بی طاقتی رشته در آغوش پیچ وتاب گل می آورد ( ج۳ غ ۲۳۹۳ ) گلرخان را می دهد تعلیم عاشق پروری گل که بلبل را در آغوش چمن می پرورد (ج۳غ۲۴۰۵ ) ۴-۳۸- قدرت عشق بی نهایت است : صائب معتقد است که ،قدرت عشق بر همه چیز غالب است ؛ حتی آسمان با آن همه عظمت توان شکایت از غلبه عشق را ندارد. آن را بی نهایت می داند ،تا به حدی که گردون را هم در قبضه تصرف خود دارد. آسمان سست پی مرد شکوه عشق نیست رخش می باید که رستم را به میدان آورد (ج۳ غ ۲۳۹۰ ) جنبش ما نا توان است از اقبال عشق ذره را خورشید تابان بر سر کار آورد (ج۳ غ ۲۳۸۵ ) ظرف گردون بر نمی آید به استیلای عشق زور می این شیشه را بر یکدیگر خواهد شکست (ج۲غ۱۲۲۷ ) در بیابانی که ما را می دواند شور عشق کوهکن با بیستون طفلی بود دامن سوار (ج ۵ غ ۴۵۵۹ ) نیست ممکن تا به دامان قیامت دوختن بر گریبانی که زور عشق دست انداز کرد (ج۳غ۲۳۶۳ ) به عشق لاابالی کوه طاقت بر نمی آید علاج شورش این بحر از لنگر نمی آید شکوه عشق هیهات است مغلوب نظر گردد که کوه قاف عنقا را به زیر پر نمی آید (ج ۳ غ ۳۲۱۲ ) ۴-۳۹- عشق و فرمانروایی : به عقیده ی صائب عشق، احساس بی نیازی به عاشق می دهد. عاشق، به داغ بندگی عشق سرافراز است؛ گویا پادشاه ملک سلیمان هست.در بیتی دیگر می گوید :نام بلبل از هواداری عشق، بلند است والا مشتی پر ناچیز که ارزشی ندارد . داغ عشق مهر و نشان فرمانروایی عشق است و بارگاه عشق ،کاخ حکمرانی صاحبان عشق است . عاشقان پنهان نمی سازند داغ عشق را هر که از فرماندهان شد مهر بر رو می زند (ج۳غ۲۵۱۰ ) گر به ظاهر آتشم در خانمان افکنده است عشق چون خورشید گردون با رگاهم کرده است (ج۲غ۱۱۳۷ ) نام بلبل ز هواداری عشق است بلند ورنه پیداست چه از مشت پری برخیزد (ج۴غ۳۴۱۰ ) عشق از خرمن ما دود به افلاک رساند آنقدر وقت که از جا شرری برخیزد (ج۴غ۳۴۱۰ ) دور باشی نیست حاجت قهرمان عشق را شیر ره وا می کند چون از نیستان بگذرد (ج۲غ ۲۹۵۶ ) تا سرافرازم به داغ بندگی کرده است عشق هست در زیر نگین ملک سلیمانی مرا (ج۱ غ ۱۸۴ ) سهل باشد عشق اگر از خاک بردارد مرا مور را بخشد سلیمان نیز جا بر روی دست (ج۲غ۱۲۱۸ ) از رکاب عشق صائب دست همت بر مدار زیر پای خود سرو گردون گردان را ببین (ج۶غ ۶۱۸۶ ) ۴-۴۰- عشق و همت صائب معتقد است در راه عشق باید همت مردانه ای بدست آورد تا بتوان طی طریق کرد . با داشتن همت می توان جسم را به روح مبدل کرد . در واقع کارگزاری عشق به همت است . بکوش و همت مردانه ای به دست آور که قطع وادی عشق از قدم بر نمی آید (ج۴ غ ۴۰۱۱ ) جای حیرت نیست جسم ما اگر جان شد زعشق اهل همت موم را بسیار عنبر کرده اند (ج۳غ۲۴۸۲ ) اینجا مدار کار گزاری به همت است از بحر آتشین گذرد نی سوار عشق (ج۵غ۵۱۹۰) لا مکان سیر تر از عشق بود همت من چرخ کبکی است که در چنگل شهباز من است (ج۲غ۱۵۰۲) همتی در کار ما ای عارفان و عاشقان بر در دل حلقه شوق سیر کابل می زند (ج۳غ۲۵۰۷ ) نخست کعبه و بتخانه را به جا بگذار دگر به وادی خونخوار عشق پا بگذار درین محیط به همت کم از حباب مباش نظر بلند چو شد دامن هوا بگذار (ج ۵ غ ۴۶۸۹ ) رایت قافله عشق سبک رفتاری است که به همت ز سر هر دو جهان می خیزد (ج۴غ۳۴۱۳ ) ۴-۴۱- راه عشق بیکران و بی نهایت است: عشق از دیدگاه صائب تبریزی ، بی منتها و کرانه ناپذیر است . صیادی است که دو عالم در رکاب اسب تیز گام او هستند . بحری است که ساحلی برایش تصور نتوان کرد. آن که دارد آرزوی راه بی پایان عشق کاش می دید کین دل ودست و قدم فرسوده مرا (ج۱غ۲۰۷ ) ره بی منتهای عشق دارد جذبه ای صائب که نتواند شکار وحشی از دنبال دید آنجا (ج۱غ۳۱۱ ) آفتاب بی زوال عشق برمن تافته است موی آتش دیده گردد خامه از تصویر من (ج۶غ۶۱۲۴ ) از شکوه عشق ،میدان تنگ بر هامون شده است دامن صحرا از یک دیوانه پر مجنون شده است (ج۲غ۱۱۵۰ ) محیط عشق ندارد کناره ای ،صائب تلاش ساحل ازین بحر بی کنار مکن (ج ۶ غ ۶۳۶۳ ) سر به دنبال جنون عشق نه ،کاین باورست وسعت خاطر بیابان در بیابان می دهد (ج۳غ۲۷۴۴) عشق صیادی است گردون حلقه فتراک او هر دو عالم در رکاب توسن چالاک او (ج۶غ۶۴۷۱) وادی عشق چه وادیست که با آن وسعت پای باید همه جا بر کمر مور گذاشت (ج۲غ۱۶۲۴) ۴-۴۲- عشق و بی نشانی عشق هرچند که با خود شهرت و عظمت می آورد ؛ ولی طالب انسانهای گمنام است . آدمهایی که دنبال نام و نشان نیستند . عاشق واقعی به نام و نشان و مقامات دنیوی بی توجه هستند . صائب معتقد است ، تمنا در دل عاشق جایی ندارد.او می گوید: قبل از اینکه عشق در دلم ریشه کند ، دلم طالب جاه و مقام بود و عشق، حب جاه را از دلم ریشه کن کرد . عشق هر چند که در نام و نشان ممتاز است طالب مردم بی نام و نشان می باشد (ج۴غ۳۴۶۶ ) تن به لنگر ندهد کشتی طوفان زدگان سر عاشق چه خیال است به سامان گردد (ج۴غ۳۲۶۸ ) از تهی چشمی بود عرض گهر دادن به خلق ور نه دریا ها بود در آستین عشاق را غافلان گر در بقای نام کوشش می کنند ساده از نام شان باشد نگین عشاق را (ج ۱ غ ۹۳ ) پیش از این صائب دلم در قید حب جاه بود ریشه کن کرد از دل من عشق ،حب جاه را (ج ۱ غ ۱۹۱ ) چند پرسی صائب از عالم تمنای تو چیست در دل آزاده عاشق تمنا یی کجاست (ج ۲ غ ۹۹۴ ) در دل عاشق تمنا جای نتواند گرفت آرزوها چون سفید و جان بیتاب آتش است (ج ۲ غ ۱۰۰۹ ) ۴-۴۳- عشق و شجاعت شجاعت، در واقع اولین قدم در راه عاشقی است . سالک یا عاشق ،باید شجاع باشد تا بتوانداین مسیر را طی کند . صائب معتقد است که ، راه عشق راه پر خطری است و سالک باید شجاعتی مانند شجاعت شیر داشته باشد؛ تا بتواند بر حوادث و خطرات غلبه کند . خوابگاه وادی عشق را به دهان شیر تشبیه می کند . جگر شیر نداری سفر عشق مرو سبزه تیغ درین ره زکمر می گذرد (ج۴غ۳۳۴۴ ) بوته خاری است صائب چرخ از صحرای عشق گر نداری زهره شیران گذر زین بیشه کن (ج۶غ۶۰۹۴ ) خوابگاهش دهن شیر بود چون مجنون هر که را عشق جوانمرد جگر می بخشد (ج۴غ۳۴۶۹ ) نتواند سخن عشق کشید از من ،غیر بیجگر طعمه چسان از دهن شیر کشد ؟ (ج۴غ۳۴۷۲ ) دهان شیر بود خوابگاه وادی عشق حصار عافیت این محیط ،گرداب است (ج۲غ۱۶۶۲) پنجه شیر بود خار بیابان جنون توشه راهرو عشق جگر می باید (ج۴غ۳۶۴۱) یا رب این عشق گرانمایه چه اکسیری بود که همه بی جگران از تو جگردار شدند (ج۴غ۳۵۱۰ ) ۴-۴۴- عشق و شهادت شهادت در نزد عارفان یعنی رسیدن به مرحله ای که جهان برای عارف به منزله ی سراب است نه حقیقت. بنابراین رسیدن به مقام شهادت در نزد آنان اهمیت بسزایی دارد . حج خریدن در دیار عشقبازان رسم نیست هر که مرد اینجا ،برای او شهادت می خرند (ج۳غ۲۴۹۹ ) عشق از هر کس که می خواهد حدیثی واکشد خانه اش را عشق به شمشیر شهادت می زند (ج۳غ۲۵۰۵ ) حنای گل نگردد بوی گل را مانع از جولان شهید عشق را روح از طلب بیگارگی گردد (ج۳غ ۲۸۳۳ ) شفق خورشید تابان را کند از صبح مستغنی شهید عشق هیهات است محتاج کفن گردد (ج۳غ ۲۸۳۱ ) در شهادتگاه و حدت عاشقان از یکسرند آنکه بر سر تیشه زد قصد سر پرویز داشت (ج۲غ۱۳۲۹) شهید عشق مستغنی ز شمع دیگران باشد که سازد خاک خود را لاله خونین کفن روشن (ج۶غ۶۲۳۷ ) عاشقان در حسرت تیغ شهادت سوختند آب این لب تشنگان را خوش به حکمت می دهند (ج۳غ۲۶۱۰) ۴-۴۵- خاصان عشق خاصان و اهل دل کسانی هستند که در سیر و سلوک به مقام کشف و شهود رسیده باشند . علم آنها مستند به کشف و شهود است نه به استدلال و برهان . صائب معتقد است که گفتگوی عشق برای اهل دل به منزله ی آب زندگانی است و آنها را از خامی برون می آورد . در بیتی دیگر می گوید : راز عشق از پیشانی روشندلان پیداست . نزل خاصان است صائب حرف شور انگیز عشق از دو صد طوطی یکی شیرین کلام آید برون (ج۶غ۶۱۵۷ ) اهل دل را گفتگوی عشق آب زندگی است نیست نقلی به ز اخگر مرغ آتشخواره را (ج۱غ ۲۱۲ ) جلوه گاه دوست را دارند اهل دل عزیز عاشق از رخسار می گیرد به زر آینه را (ج۱غ۲۳۹ ) اهل دل را عشق از خامی برون می آورد آفتاب این شهر جز روی آتشناک نیست (ج۲غ۱۲۹۵) گر چه جوهر نیست در آیینه های صیقلی راز عشق از جبهه روشندلان پیدا بود (ج۳غ۲۶۱۴) به خود نیامدن اهل عشق تنبیهی است که آشنایی خود ،آشنایی غیرست (ج۲غ۱۶۸۴) ۴-۴۶- عشق و یکرنگی : یکرنگی در عشق یعنی فقط خدا را پرستیدن و دیگر هیچ . دل را از هر چه غیر خداست تهی کردن . به عقیده ی صائب کعبه و بتخانه ای در عالم توحید نیست و عاشق یکرنگ کسی است که قبله گاه او شش جهت عالم است و دو رنگی و ریا را تحمل ندارد . او شیوه ی عشق وفادار را همان یکرنگی می داند . یکرنگی عشق است که از خاک بر آید با جامه خونین به طریق شهدا گل (ج۵غ۵۲۷۳) کعبه و بتخانه ای در عالم توحید نیست عاشق یکرنگ دارد قبله گاه از شش جهت (ج۲غ۱۴۰۵) کسی است عاشق یکرنگ گلستان صائب که از چمن نرود موسم خزان بیرون (ج۶غ۶۳۷۴ ) از دو عالم ،حرف پیش عاشق یک دل مگو هر که شد یکرنگ ،با گلهای رعنا دشمن است (ج۲غ۱۰۸۴ ) بر نمی دارد دو رنگی مشرب یکرنگ عشق چون حباب از آب کشتی کن که دریا نازک است (ج۲غ ۱۰۱۸ ) شیوه عشق وفادار همان یکرنگی است حسن هر چند به صد رنگ برون می آید (ج۴غ۳۶۳۶) ۴-۴۷- عاشق ، نصیحت ناپذیر صائب معتقد است که شورش عشق ، از پند و نصیحت در من افزون می یابد و نصیحت گر ا بی مغز می داند .پند و نصیحت در دل عشاق ، تاثیری ندارد . عاشقی که بواسطه ی نصیحت دلسرد می شود ، عقل خام دارد . شد یکی صد شورش عشق از نصیحتگر مرا کشتی از باد مخالف گشت بی لنگر مرا از نصیحت شد ثبات پای من در عشق بیش کشتی از باد مخالف شد گران لنگر مرا (ج ۱ غ ۱۵۰ ) زپند ناصح بی مغز ،عشق آسوده است که بحر را نکند پرده زبد خاموشش (ج۵غ۵۰۲۴ ) کام محیط را فکند تلخ،آب شور تاثیر نیست در دل عشاق پند را (ج۱غ ۲۶۹۵ ) شورش عشقم ز تدبیر نصیحت گر فزود کعبه بر زنجیر مجنون حلقه دیگر فزود (ج۳غ۲۶۵۶) عشق را سنگ ملامت می شود سنگین فسان عقل خام است آن که دلسرد از نصیحت می شود (ج۳غ۲۶۹۵) ۴-۴۸- بازتاب عشق از دل آدم بر عالم به عقیده ی صائب ، عشق از سوی خداوند ، بر دل آدم متجلی شد.آنگاه بازتاب آن از دل آدم بر افلاک و بر عالم تابید .این همان ایده ای است که حافظ شیرازی در یکی از غزل های ناب خویش ، بدان اشاره کرده است . در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش بر همه عالم زد جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت عین اتش شد ازین غیرت و بر آدم زد . ( دیوان حافظ ، ۱۳۷۱ : ۹۷ ) عشق اول به دل سوخته ی ،آدم زد مایه ور شد ز دل آدم و بر عالم زد (ج۲غ۳۳۸۶ ) ما زمزمه عشق به بازار فکندیم ما شور در این قلزم ازخار فکندیم طاس فلک از زمزمه عشق تهی بود ما غلغله در گنبد دوار فکندیم (ج۵ غ ۵۹۴۵ ) عشق از خاکستر ما ریخت رنگ آسمان این شرار شوخ ،اول در دل آدم گرفت (ج۲غ۱۳۹۵) ۴-۴۹- عشق کار گشای مشکلات صائب بر این عقیده است که عشق، کلید گشایش تمامی مشکلات است . گره ها را می گشاید .راه ورود به بهشت را هموار می سازد ، قفل بسته را کلید گشایش آن می کند . در آستانه عشق است فتح باب امید مبرسجود به هر خاک آستان زنهار (ج۵غ۴۶۹۴ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:38:00 ب.ظ ]




۲-۱-۹-۲- دیدگاه گولمن – امرلینگ
رابرت امرلینگ و دانیل گولمن معتقدند هر چند دانش کنونی می گوید که ژنها نقش مهمی در هوش عاطفی دارند اما این را هم اذعان می کنند که آنها در تجربیات احساسی، عاطفی و اجتماعی افراد تغییرشکل میابند. بنابراین می توان ادعا کرد که هوش عاطفی تا حدی از تجربیات زندگی نیز بدست می آید(امرلینگ و گولمن،۲۰۰۳: ۲).
مهارتهای هوش عاطفی، استعدادهای ذاتی نیستند، بلکه تواناییهایی اکتسابی هستند و از طریق آموزش میتوان آنها را فراگرفت(گولمن و دیگران، ۱۳۸۵: ۶۵).
گولمن یک فرایند مطلوب برای توسعه هوش عاطفی در سازمان ها ایجاد کرده است که این فرایند شامل چهار مرحله است و در شکل۳-۲ به تصویر کشیده شده است.
۱- آمادگی برای تغییر: شامل ارزیابی قابلیت های اساسی است که برای اثر بخشی فردی و سازمانی بسیار حیاتی هستند، همچنین متقاعد کردن نیروی کار تا قابیلت های عاطفی خود را برای کسب نتایج مطلوب بهبود بخشند.
گولمن در این مرحله به عوامل انگیزشی بیشتر اشاره می کند، برای این که یادگیری عاطفی و هوش عاطفی هویت یک فرد را تشکیل می دهد و هنگامی که به افراد گفته می شود که بایستی خودشان را تغییر دهند ممکن است که آنها مقاومت کنند.
۲- مرحله آموزش: که روی یادگیری تجربی با تمرین مکرر ، الگوسازی و ارائه بازخورد های صحیح تمرکز می کند.
۳- مرحله نگهداری: که شامل مهارت هایی است که از طریق حمایت اجتماعی و یک محیط کاری پشتیبانی کننده همراه با سیاست ها و رویه هایی که از برنامه های توسعه ی هوش عاطفی حمایت می کند.
۴- ارزیابی: که میزان رضایت فردی از برنامه های آموزشی و اینکه آیا برنامه های آموزشی تغییرات معنا داری را در رفتار شغلی ایجاد کرده است، را تعیین می کند (استایس و براون، ۲۰۰۴ : ۳۸ – ۳۷).
شکل ۲-۳ مدل گولمن برای توسعه هوش عاطفی
منبع( استایس و برون، ۳۸:۲۰۰۴ )
بنابراین، هرچند این دو مکتب در مورد میزان اکتسابی بودن و غریزی بودن هوش عاطفی تا حدی با یکدیگر اختلاف نظر دارند، اما هر دو گروه معتقد هستند که هوش عاطفی به دو بخش غریزی و اکتسابی تقسیم می شود و این بخش اکتسابی هوش عاطفی است که قابل یادگیری و آموزش است.
۲-۱-۱۰- جمع بندی
نظریه پردازان با بهره گرفتن از ابعاد و کاربردهای هوش عاطفی، تعاریف مختلفی از آن ارائه نمودده اند. اما به طور خلاصه می توان هوش عاطفی را توانایی ذهنی و عاطفی دانست که قدرت برقراری ارتباطات و رهبری احساسات خود و دیگران را به مدیر می دهد از این رو بیشترین کاربرد هوش عاطفی و مقایسه آن با هوش عقلی محیط کار در سازمانها است.
در محیط کار فرد علاوه بر توانمندیهای علمی از قابلیت های عاطفی خود در ارتباطات و رهبری استفاده می کند. عنوان هوش عاطفی نخستین بار در رساله دکتری یک دانشجوی رشته هنر به کار گرفته شده است و پس از آن پژوهشگران رشته روانشناسی تحقیق در مورد هوش عاطفی را آغاز نمودند و ابعاد ان را متناسب با تعاریفی که ارائه دادند مطرح کردند. نخستین گروه مایر و سالووی بودند که هوش عاطفی را به چهار مؤلفه تقسیم نمودند برداشت و اظهار هیجانی، تسهیل تفکر به وسیله هیجان، فهم یا ادراک هیجانی و اداره یا تنظیم هیجان. پیرو آنها دانیل گولمن نیز چهار متغیر خود آگاهی، خود مدیریتی آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط را مطرح نمود. بار-آن به عنوان سومین محقق مطرح در این زمینه پنج بعد مهارت های بین فردی، مهارتهای میان فردی مدیریت استرس، توان سازگاری و خلق و خوی عمومی را عنوان نموده است. هرکدام از این سه پژوهشگر سه پرسشنامه برای هوش عاطفی مطرح نموده اند که در حال حاضر پرکاربردترین پرسشنامه های مطرح در این زمینه هستند. در این زمینه گولمن و همکاران وی در مؤسسه تحقیقاتی هی گروپ[۱۳۷] پرسشنامه ای متناسب با ابعاد دانیل گولمن را به منظور بررسی هوش عاطفی کارکنان و مخصوصاً مدیران در سازمانها تهیه نمودند. در این تحقیق به دلیل جدیدتر بودن و مربوط بودن ابعاد هوش عاطفی دانیل گولمن به موضوع تحقیق و مباحث مدیریتی از چهار مؤلفه این محقق و پرسشنامه وی استفاده شده است.
۲-۱-۱۱-پیشینه تحقیق
۲-۱-۱۱-۱-مروری بر پژوهش های انجام شده در ایران
۱ – تحقیق نخست تحقیقی است که توسط صادق محمودی فخر آباد در قالب پایان نامه کارشناسی ارشد در دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه فردوسی مشهد و تحت عنوان « بررسی رابطه بین هوش عاطفی و سبک رهبری در میان مدیران بازرگانی شرکتهای تولیدی صنایع غذایی و خودروسازی » انجام گرفته است. داده های مربوط به هوش عاطفی توسط پرسشنامه هوش عاطفی «ویزینگر » و داده های مربوط به سبک رهبری توسط پرسشنامه سبک های رهبری«وارنر بورک» جمع آوری گردید. نتایج تحقیق بیانگر این بود که یک رابطه مثبت و معنا دار بین هوش عاطفی مدیران و سبک رهبری تحول آفرین وجود دارد. همچنین بین هوش عاطفی و سبک رهبری مبادله ای یک رابطه منفی و معنادار گزارش شده است. در بررسی رابطه بین سن و جنسیت، مطالعه نشان داد که شدت و ضعف رابطه بین هوش عاطفی و سبک رهبری تحول آفرین با متغیر سن دارای رابطه مستقیم و معنادار است. آزمون متغیر جنسیت در تعیین میزان رابطه بین هوش عاطفی و سبک رهبری تحول آفرین نشان میدهد که این رابطه برای مردان از زنان بیشتر است(مرتضوی و همکاران،۱۳۸۴ : ۱۹۰-۱۶۷).
۲ – غلامرضا دهشیری، دانشجوی دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی، در پژوهشی تحت عنوان« هنجاریابی پرسشنامه هوشبهر هیجانی بار- آن در بین دانشجویان دانشگاههای تهران و بررسی ساختار عاملی آن» ، آزمون هوش هیجانی بار- آن را هنجاریابی کرده و گزارش کرد از ۱۳ عاملی که در ساختار نمونه ی آمریکای شمالی توسط بار-آن بدست آمده تقریبا ۸ عامل آن (خود رضایتمندی، کنترل تکانه، شادی، حل مساله، خود آگاهی، روابط بین فردی، مسئولیت پذیری و انعطاف پذیری)در نمونه ی دانشجویان ایران هم بدست آمده است. (دهشیری،۱۳۸۱(
۳ – پژوهشی توسط آقای محمد حسینی در قالب پایان نامه کارشناسی ارشد در دانشکده مدیریت دانشگاه پردیس قم(دانشگاه تهران) و تحت عنوان « بررسی ارتباط بین هوش عاطفی و عملکرد مدیران دبیرستانهای منطقه ۹ شهر تهران » انجام گرفته است. داده های مربوط به هوش عاطفی توسط پرسشنامه هوش عاطفی «سیبریاشرینک » جمع آوری گردید. نتایج تحقیق بیانگر این بود که یک رابطه مثبت و معنا دار بین هوش عاطفی مدیران و عملکرد آنان وجود دارد(حسینی،۱۳۸۵)
۴ – پژوهشی توسط سید محمد حسین چاووشی در قالب پایان نامه کارشناسی ارشد در دانشکده مدیریت دانشگاه پردیس قم (دانشگاه تهران) تحت عنوان « بررسی رابطه بین هوش عاطفی مدیر و اعتماد زیر دستان » انجام گرفت. نتایج تحقیق بیانگر این بود که یک رابطه مثبت و معنا دار بین هوش عاطفی مدیران و اعتماد زیردستان وجود دارد.
۲-۱-۱۱-۲-مروری بر پژوهش های انجام شده در خارج از ایران
۵ – ویلیام لیبان و کارول زولا اوف[۱۳۸] (۲۰۰۴) در پژوهشی رابطه توانایی های هوش عاطفی و سبک های رهبری تحول آفرین را بررسی کردند. آنها ۲۴ مدیر پروژه و پروژه های مربوط به آنها در ۶ سازمان از صنایع مختلف خدماتی، تولیدی، خدمات فروش، خدمات مدیریت پروژه، خدمات تکنولوژی اطلاعات و خدمات آموزش و مشاوره در نظر گرفتند.
آنها در جمع آوری داده ها از پرسشنامهMSCEIT)) مایر و سالووی و کاروسو برای سنجش هوش عاطفی و پرسشنامه چند عاملی رهبری[۱۳۹] (MLQ) بس و آوولیو برای تعیین سبکهای رهبری تحول آفرین ، استفاده کردند. از تجزیه و تحلیل همبستگی در اینجا استفاده شده و نتایج آن می توان اولاً نشان داد که سبک رهبری تحول آفرین مدیر پروژه تأثیر مثبت بر انجام عملی پروژه دارد و نیز توانمندی در هوش عاطفی بر سبک رهبری تحول آفرین مدیر پروژه اثر دارد(لیبان و زولا اوف، ۲۰۰۴ : ۵۶۹-۵۵۴).
۶ – باربارا مندل و شیلپا فروانی[۱۴۰](۲۰۰۳) در پژوهشی رابطه توانایی هوش عاطفی و سبک رهبری تحول آفرین را بررسی کردند. محققان همچنین می خواستند تأثیر عامل جنسیت را در رابطه بین هوش عاطفی و سبک رهبری تحول آفرین بررسی کنند، جامعه آماری این تحقیق مدیران بخش منابع انسانی سازمانهای مختلفی بود که با توجه به آن حجم نمونه برابر ۳۲ نفر(مدیر۱۳ مرد و ۱۹ مدیر زن) بود. داده های هوش عاطفی بوسیله پرسشنامه هوش عاطفی بار- آن (EQ-i) داده های سبک رهبری تحول آفرین بوسیله پرسشنامه چند عاملی رهبری (MLQ) بس و آوولیو، جمع آوری گردید. نتایج داده های جمع آوری شده بیانگر آن بود که یک رابطه مثبت (p<05) بین هوش عاطفی و سبک رهبری تحول آفرین وجود دارد. آزمون متغیر جنسیت در تعیین میزان رابطه بین هوش عاطفی و سبک رهبری تحول آفرین حاکی از این بود که این رابطه برای مردان از زنان بیشتر است(مندل وفروانی، ۲۰۰۳: ۴۰۴- ۳۸۷).
۷ – تحقیقاتی که توسط مرکز رهبری خلاقانه صورت گرفت نشان داد از جمله علل ناتوانی مدیران ارشد اجرایی در کنترل واحدهای تحت سرپرستی فقدان قابلیت های عاطفی آنان می شد. این سه عامل عبارتنداز : عدم کنترل توانایی تغییر، ضعف کار گروهی و ضعف شدید مهارتهای ارتباط بین فردی(چرنیس،۲۰۰۱ : ۲).
۸ – بورباخ[۱۴۱] (۲۰۰۴) تاثیر شاخص هوش عاطفی توانایی محور را بر رهبری چند عاملی، بررسی کرد. داده ها از ۱۴۶ رهبر و ۶۴۹ پیرو جمع آوری شد. بین هوش عاطفی تمامی سبک های رهبری از دیدگاه ادراکی رهبران ، رابطه قابل ملاحظه ای بود.همچنین در این پژوهش، مشخص شد که ادراک رهبر ازخود می تواند رابطه بین هوش عاطفی و رهبری تحول آفرین و نتایج مربوط به سبک رهبری از دیدگاه پیروان را تعدیل کند. با وجود توجه روز افزون، به رابطه بین هوش عاطفی و رهبری تحول آفرین و سه شاخص هوش عاطفی، شخصیت و توانایی شناختی را با بهره گرفتن از پرسشنامه های استاندارد موجود برای هر یک از عوامل بررسی کرد. بورباخ به این نتیجه رسید که هوش عاطفی با توجه به عامل توانایی شناخت کلی و عامل شخصیت، قابل پیش بینی است، اما کمکی به پیش بینی رهبری تحول آفرین نمی کند. وی عقیده دارد،که هوش عاطفی مفهومی برخاسته از دانسته های پیشین در مورد شخصیت و توانایی شناختی انسان بوده و پدیده تازه ای نیست(بورباخ ،۲۰۰۴).
۹ – در تحقیق دیگری در کانادا رابطه هوش عاطفی، استدلال اخلاقی و رهبری تحول آفرین سنجیده شده .۵۸ نفراز کارکنان در دانشگاه اونتاریو کانادا، ۱۲ نفر از سرپرستان مستقیم آنها و۲۳۲ دانشجویی آنها به طور داوطلبانه برگزیده شدند. از شاخص بار ـ آن برای سنجش هوش عاطفی، از شاخص خودآگاهی DIT برای سنجش استدلال اخلاقی و از پرسشنامه MLQ بس و آوولیو برای سبکهای مدیریت تحول آفرین استفاده شده بود. از تحلیل همبستگی و رگرسیون هم برای نتایج آن استفاده شد. نتایج، نشان داد که رهبران دارای هوش عاطفی سطح بالاتر از نظر پیروان رهبری تحول آفرینی بیشتری داشته ومؤثرهستند البته از نظر سرپرستان داشتن هوش عاطفی بالا، با اثربخشی ارتباط نداشت. آنها اثربخشی شغلی بیشتر را با استدلال اخلاقی بالاتر مرتبط دانستند(سیوانابان وفکن[۱۴۲]، ۲۰۰۲ : ۲۰۰).
۱۰ – بررسی رابطه بین هوش هیجانی و رهبری در سطح مدیران ارشد ، توسط “گاردنر و استوف ” [۱۴۳] در سال ۲۰۰۲٫ در این پژوهش رهبران اثر بخش کسانی بودند که رفتارهای رهبری تحول آفرین آن ها نسبت به رفتارهای رهبری تبادلی بیشتر بود. نتیجه پژوهش نشان داد که هوش هیجانی با همه اجزای رهبری تحول آفرین رابطه محکمی دارد. ( گاردنر و استونف ، ۲۰۰۲ : ۱۴۷ )
جدول۲- ۸ مقایسه مطالعات هوش هیجانی با بهره گرفتن از روش زنبور عسلی

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید.

نتیجه تصویری برای موضوع هوش

 

 

 

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:37:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم