بررسی عوامل مؤثر بر وضعیّت اشتغال فارغ التّحصیلان دانشگاهی ۳۴ ۲۴ ساله استان کردستان- قسمت ۴ |
نظریهی انتظار، یکی دیگر از نظریههای شناختی است. این نظریه از سه عنصر تشکیل یافته است: رابطه بین جنسیّت و امکان اشتغال در آینده، رابطه بین سن فارغالتّحصیلان با انتظارات شغلی و رابطه بین توانایی های فارغالتّحصیلان. به نظر آنها، جنسیّت با طرز تلقّی افراد نسبت به مشاغل گوناگون در ارتباط است و همانند دیگر تفاوتهای روانی و فیزیکی مرد و زن در انتخاب شغل آنان تاثیر دارد (میوز[۳۹] ۱۹۹۳ به نقل از قریشی راد ۱۳۸۷: ۵۱) در مجموع با توجّه به نظریه نئوکلاسیک، نقش، نظریه پارسونز و نظریات فمنیستی که در بالا به آن ها اشاره شد، می توان گفت نقشی که هر فرد در جامعه ایفا میکند تا اندازه زیادی ناشی از جنسیّت وی بوده و تابع تعریفی است که هنجارهای اجتماعی، تقاضاها و انتظارات جامعه از هر جنس دارد.
نظریات مربوط به ارتباط آموزش و اشتغال
بهطور کلّی رابطه بین آموزش و بازار کار در قالب نظریههای متفاوتی همچون نظریهی انتخاب عقلانی، نظریهی سرمایه انسانی، نظریهی جدال و نظریهی مبادله قابل بررسی میباشد. در این قسمت سعی شده است تا توضیحی اجمالی از هرکدام از نظریهها ارائه شود.
نظریهی انتخاب عقلانی[۴۰]
نظریهی انتخاب عقلانی بر مفهوم کنشگران هدفدار و نیتمند تأکید دارد. از منظر این دیدگاه، کنشگران دارای ترجیحات ارزشی هستند. آن ها برای بدست آوردن نتایجی که دارای سلسله مراتب می باشند، عمل میکنند. در انتخاب عقلانی دو نوع محدودیت وجود دارد: ۱) محدودیّتهای فرصتی ۲) محدودیتهای سازمانی. همهی افراد فرصت مساوی برای انتخاب ندارند، زیرا هزینه های که افراد باید برای بهدست آوردن فرصتهای مختلف میپردازند، متفاوت است. در بدست آوردن این فرصتها برای عدهای محدودیت انتخاب وجود دارد. مثلاً کسی که قصد دارد شغل بهتری انتخاب کند تا از نتایج آن شغل بهرهی بیش تری ببرد، باید دارای سطح تحصیلات بالاتری باشد. فقدان این شرایط به منزلّهی عدم دستیابی به فرصتهای انتخاب شغل بهتر و در نتیجه فقدان سودمندی از زندگی بهتر خواهد بود. از طرف دیگر، محدودیتهای سازمانی در انتخاب عقلانی نیز وجود دارد. هر فردی از تولد تا مرگ با محدودیّت هایی روبهرو است که از طریق هنجارها، ارزشها، نظام سیاسی و اجتماعی، مدرسه، دوستان، کلیسا و مسجد، پلیس و موارد مشابه بر او تحمیل میشوند. در اینصورت، تنوع نتایج بهطور منطقی به تنوّع در ترجیحات، فرصتها و محدودیتهای نهادی وابستگی دارد (آزاد ارمکی۱۳۸۱:۲۹۹- ۲۹۸). بر این اساس، میتوان اذعان داشت که، نظریهی انتخاب عقلانی با تأکید بر دو نوع محدودیت (سازمانی و فرصتی) بیان میکند که همهی افراد فرصتهای مساوی برای انتخاب ندارند؛ چرا که افراد قیمتهای متفاوتی در به دست آوردن فرصتهای مختلف میپردازند. اینکه افراد چه تحصیلاتی دارند، چه رشته تحصیلاتی را دنبال کردهاند و در چه وضع تأهّلی به سر می برند، نیز نوعی انتخاب است.
نظریهی سرمایهی انسانی[۴۱]
امروزه نظریهی سرمایهی انسانی از مهمترین نظریههای توزیع درآمد است. اساس نظریهی سرمایهی انسانی این است که علّت تفاوتهای درآمدی افراد بهخاطر اختلاف در میزان بازدهی آنهاست. در این نظریه اختلاف مابین درآمدها وابسته به میزان آموزشی است که در افراد سرمایه گذاری شده است. نظریهپردازان سرمایهی انسانی معتقدند که سرمایهی انسانی به صورت مهارت، دانش و تخصّص در افراد تجسم یافته است. سطح تولیدات، کیفیّت خدمات و میزان درآمد را افزایش داده و بسیاری از تصمیمات آنها را در کلیه زمینه های زندگی متأثر میسازد (صنوبری۱۳۸۸: ۱۲۱). مطابق نظریهی سرمایهی انسانی اختلاف سطح دستمزدها به عنوان یکی از عوامل اساسی در تصمیمگیری فردی افراد در بازار کار، ناشی از دو عامل است: ۱) اختلاف بین کارهایی که صورت می گیرد ۲) اختلاف بین افرادی که به انجام کار میپردازند. به عبارت دیگر، افراد دخیل در بازار کار از نظر توانایی انجام کار یکسان نیستند. بنابراین، ارزش پیامد و محصول کار و به تبع آن سطح دستمزد آنان متفاوت میباشد. تحصیلات، رشته تحصیلی، تجربهی کاری و سلامت جسمانی افراد همگی از مصادیق سرمایهی انسانی به شمار میروند (محمودیان و رشوند ۱۳۹۱: ۸۶).
نظریهی جدال (کشمکش[۴۲])
بر اساس این نظریه، اساس جامعه بر تمایز و توزیع نابرابر منابع قدرت نشأت گرفته است و افراد مختلف سعی میکنند تا با دستیابی به این منابع محدود موقعیّت خود را در جامعه ارتقاء بخشند. در شرایطی که فرصتهای شغلی در جامعه محدود و میزان عرضهی نیروی کار بالا باشد مدرک تحصیلی به عنوان یکی از عوامل گزینش نیرو به ویژه در بخش دولت نمود پیدا میکند. به عبارت دیگر، کارفرمایان با تصوّر اینکه افراد دارای مدرک، قدرت عرضهی کالاها و خدمات بیش تری را دارند و استعداد فراگیری آموزشهای ضمن کار آنان بیش تر میباشد، در نتیجه هزینه آموزش آنان کمتر است و با این تفکر نیروی کار خود را انتخاب میکنند (محمّدخانی۱۳۸۲: ۳۳). نظریه جدال با تأکید بر سرمایهی انسانی، تأثیر متغیّر تحصیلات را بر اشتغال مورد بررسی قرار می دهد.
نظریهی مبادله[۴۳]
هومنز[۴۴] بنیانگذار نظریهی مبادله معتقد است انسان همواره میکوشد تا رفتارهایی را که به پاداش منتهی میشود در کنشهای متقابل جستجو کند. او از یک سو در جستجوی حداکثر سود یا بالاترین پاداش و از سوی دیگر در پی کاهش هزینه ها به حدّاقل است (توسّلی ۱۳۸۸: ۳۸۴).
تصمیمگیری افراد در خصوص ادامه
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. |
تحصیل یا اشتغال به کار نیز بر اساس سود و هزینه نهفته در این دو عمل میباشد. هزینه های شخصی آموزش برای هر شخص به دو بخش عمده هزینه های مستقیم و غیره مستقیم تقسیم میشود. هزینه های مستقیم هزینه های پولی شامل شهریه، کتاب، مسکن، ایاب و ذهاب و غیره است و هزینه های غیره پولی شامل هزینه فرصت از دست رفته یا درآمدهای از دست رفته ناشی از عدم حضور در بازارکار به خاطر ادامه تحصیل است. این هزینه معمولاً با متوسّط دریافتی دیپلمههای شاغل محاسبه میشود. در شرایطی که نرخ بیکاری بالا باشد ممکن است این ملاک باعث کمتر شدن هزینه های فرصت از دست رفته شود چون شق دیگر تحصیل نکردن بیکاری است نه اشتغال و دریافت مزد. به همین دلیل در برخی از مطالعات انجام شده امکان دستیابی به شغل را در تحلیلها وارد کرده و تخمینهای هزینه فرصت را با وزنهایی که برای احتمال اشتغال در نظر گرفتهاند تعدیل کردهاند. معمولاً درآمدهای از دست رفته با هزینه فرصتبخش مهمترین هزینه های شخصی آموزش را تشکیل میدهد به ویژه در شرایطی که به خاطر آموزش رایگان، فرد از پرداخت شهریه معاف باشد و یا با دریافت بورسهای تحصیلی، کمکهای بلاعوض و غیره هزینه های مستقیم کمتری متحمل شود. به طور کلی نرخهای بیکاری عامل مؤثّری در تصمیمگیری افراد مبنی بر ادامه تحصیل و در نتیجه افزایش تقاضای آموزشعالی از سوی آنان است. چرا که در دوران رکود، بیکاری از سطوح تحصیلی بالا به سطوح تحصیلی پایینتر منتقل میشود (ساخار۱۳۷۰: ۵۴)
افراد در این شرایط، حتی اگر مزایای دستمزدی مدرک دانشگاهی چندان متقاعدکننده نباشد صرفاً برای فرار از بیکاری به تحصیلات دانشگاهی رو خواهند آورد. در این حالت در واقع افراد بخشی از نرخ ترجیح زمانی خود را برای کسب این مزیّت یا منفعت مبادله میکنند، به عنوان مثال اگر نرخ ترجیح زمانی آنها ۱۰ درصد باشد حاضر خواهند بود حتّی در صورتی که بازده تحصیلات دانشگاهی ۸ درصد باشد اقدام به سرمایه گذاری کنند. در واقع تأثیر این وضعیّت بر بازار کار آن است که در شرایط گسترش بیکاری به ازای هر سطح دستمزد نسبی معیّن، تعداد بیش تری از افراد به واسطه دستیابی به امنیّت شغلی اقدام به سرمایه گذاری در آموزشعالی خواهند کرد (دان و جکسون ۱۳۷۳: ۱۷۴).
نظریات مربوط به ارتباط مهاجرت و اشتغال
در این بخش برای تبیین موضوع پژوهش از دیدگاه اقتصادی همچنین از نظریهی سرمایهی انسانی و نظریهی تودارو تحت عنوان نظریات تبیینکننده مهاجرت بهره گرفته شده است.
دیدگاه اقتصادی
از نظر اقتصادی، مهاجرتها اعم از مهاجرت داخلی و مهاجرتهای بین المللی، مکانیزمی برای بازتوزیع نیروی کار است (زنجانی۱۳۸۰: ۱۲۱به نقل از نقدی ۱۳۸۹). این نگرش از آدام اسمیت تا هاریس [۴۵] و تودارو[۴۶] ادامه دارد و مهاجرت را تابع قانون عرضه و تقاضای اقتصادی میدانستند. مهاجرت بین دو منطقهی مهاجرپذیر و مهاجرفرست از نظر نیروی انسانی تعادل ایجاد میکند. از این دیدگاه، مهاجرت را عموماً به عنوان تصمیمگیری فردی برای به حداکثر رساندن درآمد تلقی میکنند. به طور کلی دیدگاه اقتصادی از توسعه نابرابر منطقهای و تحلیلهای هزینه و فایده برای تبیین مهاجرت استفاده میکند (نقدی۱۳۸۹: ۸۸).
نظریهیسرمایه انسانی
نظریهی سرمایه انسانی که در دههی ۱۹۶۰ برای تحلیل مهاجرت بهکار گرفته شد، از دیدگاه برخی تحلیلگران، برای نیروی انسانی ماهر، بسیار مناسب شناخته شد. این دیدگاه با تلقی مهارت و تخصّص انسان به عنوان کالایی در بازار عرضه و تقاضای کار به تحلیل مهاجرت میپردازد. نیروی انسانی ماهر برای کسب دستاوردهای بهتر از جایی به جای دیگر میرود تا بیش ترین بازدهی را داشته باشد. بنابراین تصمیمگیری افراد متخصّص به مهاجرت، به مثابهی نوعی تصمیمگیری برای سرمایه گذاری و بهرهبرداری از آن تلقی میشود (ارشاد۱۳۸۰: ۴۸).
ساستاد[۴۷] از طرفداران این نظریه معتقد است که تصمیمگیری برای مهاجرت، نوعی تصمیم به سرمایه گذاری است که در آن هزینه ها و دستاوردهای شخص را در نظر میگیرند که در طول زمان واقعیّت مییابند. به نظر ساستاد مهاجر وقتی اقدام به مهاجرت میکند که این امر دارای بازده اقتصادی باشد. طبق این نظریه که به نظریهی هزینه ـ فایده موسوم است، علاوه بر درآمد، هزینه ها نیز بر جریان مهاجرت تأثیر دارند و مهاجرت زمانی صورت میگیرد که درآمد در مبدأ به علاوه هزینه ی واقعی مهاجرت، کمتر از درآمد قابل انتظار باشد (زنجانی۱۳۸۰: ۱۳۲ به نقل از جمعه پور و دیگران ۱۳۹۲: ۱۱۸-۱۱۷)
نظریهی تودارو[۴۸]
تودارو بیان میکند که رابطه روشنی بین سطح کامل شدهی تحصیل و میل به مهاجرت وجود دارد . به عبارت دیگر، با فرض این که کلیهی عوامل دیگر برابر باشد پیشبینی میگردد افرادی که تحصیلات بالاتری دارند احتمال بیش تری دارد که مهاجرت کنند تا آنان که تحصیلات پایینتری دارند. تودارو در مدلّ تحلیل خود بیان میکند که در کشورهای در حال توسعه مهاجرت بیرویه به شهرها موجب افزایش نیروی کار شهری شده که بیش از تعداد مشاغل ایجاد شده است. بنابراین، فرصتهای اشتغال بخصوص برای بومیان کمتر خواهد شد (تودارو ۱۳۸۳: ۲۸۸).
چارچوب نظری
پیشتر به بیان نظریات پرکاربرد در خصوص اشتغال فارغالتّحصیلان و برخی مطالعات داخلی و خارجی انجام شده در این خصوص پرداختیم. در اینجا با در نظر گرفتن متغیّرهایی که میتوان از فایل اطّلاعات سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۸۵ استخراج کرد، و با محدود کردن نظریهها و مطالعات انجام شده که بیش ترین کاربرد و قدرت تبیینکنندگی را در توضیح وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی دارد، میپردازیم. با توجّه به نظریات نئوکلاسیکها، نظریهی تجزیه شدن بازار کار، نظریهی نقش، نظریهی پارسونز و نظریهی فمنیستی که در بالا به آنها اشاره شد، میتوان گفت نقشی که هر فرد در جامعه ایفا میکند تا اندازهی زیادی ناشی از جنسیّت وی میباشد و تابع تعریفی است که هنجارهای اجتماعی، تقاضاها و انتظارات جامعه از هر جنس دارد. بنابراین، میتوان گفت جنسیّت میتواند یک عامل اثرگذار در وضعیّت افراد ازجمله احتمال اشتغال آنان در فعالیّتهای اقتصادی جامعه باشد.
برای مثال، پارسونز معتقد است که در ابتدا نقشهای زن ومرد از یکدیگر جدا و سپس مکمّل هم درک میشوند. این دیدگاه به تخصّصی شدن نقشها معتقد است. همچنین، گود[۴۹] و مرتون[۵۰] که از طرفداران نظریات نقش هستند معتقدند که افراد در روابط نقش مختلفی که مسئولیتها و تعهدات متفاوت و حتّی متناقضی به آن ها اعمال میکنند با حالات تعارضآمیز الزامات نقش مواجه میگردند. در نتیجه، عدم تأیید اجتماعی نقشهای جدید جنسیّتی از سوی جامعه، مانع بالفعلکردن تواناییها و استعدادهای فرد میشود (محمودیان و رشوند۱۳۹۱: ۳).
مطالعات متعدّد نشان داده استکه، مشکل عمدهی زنان در راهیابی به بازار کار ، مسئولیّت چندگانه آنها است. چرا که زنان علاوه بر نقش اجتماعی در محیط کار باید نقش مادری و همسری خود را در خانه به نحو احسن انجام دهند، و از عهده هر دو مسئولیّت به خوبی برآیند. در این زمینه تضاد نقشها باعث میشود که زنان از فعّالیتهای اجتماعی- اقتصادی برکنار شوند. به عبارتی، می توان گفت که، مادر بودن و حضور فرزندان اثر مهمّی بر اشتغال زنان میتواند داشته باشد. همچنین، طبق نتایج برخی دیگر از مطالعات انجام شده در این زمینه، زنان مهاجر مجرد که فرزندی ندارند، نسبت به زنان مهاجر دارای فرزند احتمال جویای کار بودن و اشتغالشان بیش تر است. چرا که این افراد درگیر مراقبت از فرزندان خود نیستند. درنتیجه، احتمال اشتغال زنان مجرد بیش تر از زنان متأهّل است. این نظریات و مطالعات صورت گرفته، موقعیّت زنان در بازار کار و در خانه، را در ارتباط با هم دانسته و کار خانگی به خصوص مراقبت کودک را جزو نقشهای اصلی زنان میدانند.
بر اساس نظریه نوسازی، رشد تکنولوژی که ناشی از گسترش روند صنعتی شدن میباشد، باعث تغییر ساخت شغلی، فرصتهای تحصیلی و ترکیب خانواده در اقتصاد پولی میشود. تحوّل ساخت اقتصادی همزمان با ارتقاء فرصتهای تحصیلی، کاهش باروری و تغییرکارکردهای خانواده از یک واحد تولیدی به یک واحد مصرفی، تقاضاهای بیش تری برای کارگران را موجب گردیده است که اشتغال زنان از نتایج آن محسوب می شود. همچنین، مطابق نظریهی انتخاب عقلانی همهی افراد فرصتهای مساوی برای انتخاب ندارند، چرا که افراد در سطوح اجتماعی متفاوت، هزینه های مختلفی را در بهدست آوردن فرصتها میپردازند. همچنین، نظریهی جدال با تأکید بر سرمایهی انسانی، تأثیر متغیّر تحصیلات را بر اشتغال مورد بررسی قرار میدهد. تودارو هم بیان میکند که رابطه روشنی بین سطح کاملشدهی تحصیل و میل به مهاجرت وجود دارد. به عبارت دیگر، با فرض این که کلیهی عوامل دیگر برابر باشد آنان که تحصیلات بالاتری دارند احتمال بیش تری دارد که مهاجرت کنند تا آنان که تحصیلات پایینتری دارند. همچنین، در تحقیقات متعدد نشان داده شده است که عامل تعیینکننده در وضعیّت بازار کار تحصیل کرده ها، ویژگیهای شخصی آنان از جمله سن، سطح تحصیلات و رشته تحصیلی است. سن به عنوان یکی از ویژگیهای فردی، تاًثیر زیادی در اشتغال افراد دارد به طوری که افراد جوانتر زمان بیش تری برای جستجوی کار میگذرانند. همچنین، افراد تحصیلکرده نسبت به کسانی که تحصیلات کمتری دارند، سالانه ساعات بیش تری کار میکنند، بیش تر مهاجرت میکنند، همواره در حال ارزشیابی، اصلاح و بهبود اطلاعات و آگاهیهای خود هستند. و احتمال اشتغال فارغالتّحصیلان برخی رشته ها نسبت به سایر رشته ها به مراتب بیش تر است.
بنابراین، برای تبیین موضوع پژوهش از نظریههای مرتبط با جنسیّت مانند نظریهی نئوکلاسیکها، نظریه ی تجزیه شدن بازار کار، نظریهی نقش، نظریهی پارسونز، نظریهی نوسازی و نظریات فمنیستی یا طرفداران حقوق اجتماعی زنان تحت عنوان نظریات تبیینکننده جنسیّتی بهرهگرفته شده است. علاوه بر آن نظریههایی که در ارتباط با آموزش و اشتغال بوده است از جمله: نظریهی انتخاب عقلانی، نظریهی سرمایهی انسانی، نظریهی جدال و نظریهی تودارو که برای تبیین بخشی موضوع مناسب بودهاند، استفاده شده است. همچنین از نظریههایی که در ارتباط با مهاجرت و اشتغال بوده است، بهره گرفته شده است. با توجّه به این که هر یک از نظریههای مطرح شده از زاویهای به پدیدهی مورد بررسی نگاه میکنند. بنابراین، درتبیین وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی، بهتر است از ترکیبی از نظریههای مورد بررسی با در نظر گرفتن این واقعیّت که این بررسی از نوع تحلیل ثانویه است و محقّق ناگزیر است که در چارچوب داده های در دسترس و با در نظرگرفتن مبانی نظری ت
حقیق، مدلّ تحلیلی تحقیق را به صورت زیر ارائه کند.
شکل (۱) مدل تحلیلی عوامل مؤثّر بر وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان آموزش عالی
مهاجرت
فرزندآوری
سطح تحصیلات
جنس
سن
رشته تحصیلی
وضعیّت زناشویی
وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان آموزش عالی
در مدلّ تحلیلی فوق متغیّرهای جنس، سن، وضعیّت زناشویی، مهاجرت، سطح تحصیلات و رشته تحصیلی متغیّرهای مستقل میباشند که جدا از تأثیرگذاری بر روی همدیگر بهطور مستقیم، بر متغیّر وابسته «وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان آموزش عالی» تأثیر میگذارند.
فرضیّههای تحقیق
با توجّه به زمینه های نظری و تجربی اشتغال و تحقیقاتی که در این مورد وجود داشت مدل نظری جهت تبیین وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان تهیّه و فرضیّات تحقیق بر اساس آن انتخاب شد. بنابراین، این پژوهش با توجّه به مدل نظری مورد بررسیٰ فرضیّات زیر را مورد آزمون قرار میدهد.
بهنظر میرسد که تفاوت آماری معنیداری بین جنس فارغالتّحصیلان دانشگاهی و وضعیّت اشتغال آنها وجود دارد.
به نظر میرسد که رابطه مستقیم و معنیداری بین سنّ فارغالتّحصیلان دانشگاهی و وضعیّت اشتغال آنها وجود دارد.
به نظر می رسد بین وضعیّت زناشویی افراد و اشتغال آن ها رابطه ی آماری معنی داری وجود دارد.
به نظر میرسد که نسبت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی در سطوح تحصیلی بالاتر بیش تر از جمعیّت متناظر آنها در سطوح تحصیلی پایینتر است.
به نظر میرسد که بین رشته تحصیلی فارغالتّحصیلان دانشگاهی و وضعیّت اشتغال آنان رابطه ی معنیدار وجود دارد.
به نظر میرسد که وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی بومی استان کردستان بهتر از وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان غیربومی یا مهاجر میباشد.
به نظر میرسد که رابطه معکوس و معنیداری بین وضعیّت اشتغال زنان و باروری آنها وجود دارد.
فصل سوم:
روش تحقیق
مقدّمه
در این فصل به تشریح و توضیح روش تحقیق، داده های تحقیق، متغیّرهای اصلی تحقیق (متغیّر وابسته و متغیّرهای مستقل) و مفاهیم کلیدی مورد مطالعه در این تحقیق خواهیم پرداخت. در نهایت، نحوهی تجزیه و تحلیل داده ها مورد بررسی قرار خواهدگرفت.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-12-17] [ 01:32:00 ب.ظ ]
|