تحلیل فلسفی آیات خیر وشر در قرآن کریم |
«فی اسماء الله تعالی: النافع: هو الذی یوصّل النفع إلی من یشاء من خلقه حیث هو خالق النفع و الضرّ و الخیر و الشر»[۶۹]
یکی از اسمای خداوند تبارک و تعالی نافع است و نافع کسی است که به هر کسی از مخلوقاتش که بخواهد نفع میرساند چون او خدائی است که خالق نفع و ضرر و خیر و شرّ است. ؛ «قُل لاَّ أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»[۷۰]
بگو: «جز آنچه خدا بخواهد، برای خودم اختیار سود و زیـانی نـدارم و اگـر غـیب میدانستم قطعاً خیر بیشتری میاندوختم و هرگز به من آسیبی نمیرسید. من جز بیم دهنده و بشارتگر برای گروهی که ایمان میآورند، نیستم. در این آیه با قرینه و کنار هم قرار دادن خیر و سوء در کنار نفع و ضرر میفهماند که نفـع و خـیر یـک مـعنی را میرساند.
تفاوت خیر و شرّ با نافع و ضارّ در این است که خیر و شر به اعتبار هدف است و نفع و ضرر به اعتبار راه خیر یا شر خواندن چیزی یعنی باید خیر را انتخاب و از شرّ پرهیز کرد، پس خیر هدف است و آنچه برای رسیدن به این هدف سودمند است، «نافع» و هر چه برای رسیدن به این هدف مانع است، «ضار» نامیده میشود.[۷۱]
۲ـ۲. مصادیق خیر در قرآن
۲ـ۲ـ۱. ذات خداوند تبارک وتعالی و اسماء و صفات او
بزرگترین مصداق خیر که قرآن آن را خیر و منشأ تمام خیرات و برکات میداند ذات خداوند است. «… وَ الله خَیرٌ وَ أبقی»[۷۲]
و خدا بهتر و پایدارتر است. این آیه کلام ساحران میباشد زمانی که به حضرت موسی (علیه السلام) ایمان آوردند و فرعون آنها را تهدید به کشته شدن کرد؛ گفتند: ما به پروردگارمان ایمان آوردهایم برای اینکه گناهان ما را ببخشد. هدف ما پاک شدن از گناهان گذشته، از جمله مبارزه با پیامبر خدا است. ما از این طریق میخواهیم، به سعادت جاویدان برسیم، ولی تو ما را تهدید به مرگ این دنیا میکنی، ما این ضرر کم را در مقابل آن خیر عظیم پذیرا هستیم. آمرزش خدا، هم بهتر و هم دائمیتر است، یعنی از هر خیری بهتر و از هر باقیئی باقیتر است و اینکه تعبیر به کلمه جلاله «الله» کردند، بدین جهت بود که میخواستند بگویند، خدا بهتر و باقی تر از هر چیزی است و چون ملاک خوبی و خوبتری، کمال است و کلمه الله به معنای ذات دارای جمیع صفات کمال است، در نتیجه خیر مطلق است، لذا مقام مناسبت داشت که اسم جلاله را تعبیر کردند.[۷۳]
«قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»[۷۴] ؛ بگو بار خدایا، توئی که فرمانروائی، هر کس را که میخواهی فرمانروائی بخشی؛ و از هر که خواهی، فرمانروائی را بازستانی؛ و هر که را خواهی عزت بخشی؛ و هر که را خواهی، خوار گردانی؛ همه خوبیها به دست توست و تو بر هر چیز توانائی با توجه به الف و لام استغراق در «الخیر» و مقدم شدن خبر بر مبتدا نشان میدهد که تمام خیرها و برکات و نیکیها و خوبیها در دست خداست و خیر فقط به دست خداست.
در بعضی آیات قرآن، خداوند را با کلمه «تبارک» ستوده است و همچنانکه در معنای لغوی این کلمه گذشت، این کلمه بر خیر بودن وجود خداوند و کثرت صدور خیرات و دوام فیّاضیت او دلالت میکند. مانند آیات سوره های: اعراف/ ۵۴، فرقان/ ۱ و ۱۰ و ۶۱ ، زخرف/ ۸۵، الرحمن /۷۸ ، ملک/ ۱.
همانطور که ذات خداوند خیر مطلق است صفات و اسماء او هم خیر است و به نحو عالی و بالاترین صورت در خدا وجود دارد. بعضی اسماء خداوند با لفظ خیر می باشند که بدین قرار می باشند:
خَیرٌ حافِظاً: به معنای بهترین نگه دارندگان و نگهبانان است که یک بار در سوره یوسف آیه ۶۴ آمده است.
خَیرُ الحاکِمین: به معنای بهترین داوران و فرمانروایان است و سه بار در سورههای (اعراف آیه ۸۷) ، (یونس آیه ۱۰۹) و (یوسف آیه ۸۰) آمده است.
خَیرُ الغافِرین: به معنای بهترین آمرزندگان است و یک بار در سوره اعراف، آیه ۱۵۵ آمده است.
خَیرُ الفاتِحین: به معنای بهترین گشایندگان است و یک بار در سوره اعراف، آیه ۸۹ آمده است.
خَیرُ الفاصِلین: به معنای بهترین جدا کننده میان درستی و نادرستی است و یک بار در سوره انعام، آیه ۵۷ آمده است.
خَیرُ الناصِرین: به معنای بهترین یاری دهندگان است و یک بار در سوره آل عمران، آیه ۱۵۰ آمده است.
خَیرُ الراحِمین: به معنای بهترین مهربانان است و دو بار در سوره مؤمنون، آیات ۱۰۹ و ۱۱۸ آمده است.
خَیرُ الرازِقین: به معنای بهترین روزی دهندگان است و پنج بار در سوره (مائده، آیه ۱۱۴)، (حج، آیه ۵۸)، (مؤمنون، آیه ۷۳)، (سبأ، آیه ۳۹) و (جمعه، آیه ۱۱) آمده است.
خَیرُ المنزِلین: به معنای بهترین فرود آورندگان است و یک بار در سوره مؤمنون، آیه ۲۹ وصف خداوند قرار گرفته است.
این کلام خطاب حضرت نوح به خداوند بعد از پایان یافتن طوفان میباشد که به خداوند فرمود: پروردگارا مرا در منزلگاهی پر برکت فرود آر، که تو بهترین فرود آورندگانی.
خَیرُ الوارِثین: به معنای بهترین وارثان است و یک بار در سوره انبیاء، آیه ۸۹ آمده است.
سالها از عمر حضرت زکریا میگذشت و به سن پیری رسیده بود، امّا هنوز فرزندی نداشت، و از سوی دیگر، همسری عقیم و نازا داشت، آن حضرت با تمام قلب به درگاه خدا روی آورده، تقاضای فرزند صالح و برومندی کرد، و با دعائی که نهایت ادب بود خدا را خواند و سرانجام با جمله «وَ أنتَ خَیرُ الوارِثین» این حقیقت را بازگو کرد که: من میدانم این دنیا دار بقاء نیست، و نیز میدانم تو بهترین وارثانی، ولی از نظر عالم اسباب، دنبال کسی میگردم که هدفم را دنبال کند.[۷۵]
خَیرُ الماکِرین: به معنای بهترین چاره جویان است و دو بار در سوره آل عمران، آیه ۵۴ و أنفال، آیه ۳۰ آمده است.
در لغت عرب، هر نوع چاره اندیشی را مکر میگویند، که گاهی خوب و گاهی زیان آور است. به خاطر همین در قرآن کلمه مگر گاهی با کلمه خیر ذکر شده است، مانند: «وَ الله خَیرُ الماکِرین»، و گاهی با کلمه «سیئ» آمده است: مانند آیه ۴۳ سوره فاطر.
یگانگی خداوند و قهّاریت او ملاک خیر بودن او میباشد.
«… أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»[۷۶]؛ آیا خدایان پراکنده بهترند یا خدای واحد قهّار.
این آیه دلیل بر معین بودن خدا برای پرستش است و خیر از دو إله، آن معبودیست که از جهت پرستش بهتر است. خیر در این آیه صفت مشبههای است که به حسب مادّه خود افعل تفضیل را افاده میکند.
حضرت یوسف خداوند را به وحدت و قهّاریت توصیف نمود و فرمود: «ام الله الواحد القهار» یعنی او واحد است، اما نه واحد عددی که اگر یکی دیگر اضافه شود دو تا گردد، بلکه واحدی است که نمی توان در قبالش ذات دیگری تصوّر کرد، زیرا هر چیز که تصوّر و فرض شود وجودش از اوست نه از خودش. و نیز نمی توان در قبالش صفتی فرض کرد، و هر چه فرض شود عین ذات اوست، و اگر عین ذات او نباشد، باطل خواهد شد، و همه اینها به خاطر این است که خدای تعالی وجودی است بحت (خالص) و بسیط که به هیچ حدی محدود و به هیچ نهایتی منتهی نمیشود.[۷۷]
فلاسفه اسلامی قایلند به اینکه که وجود خیر محض است. پس هر وجودی در وجودش تمامتر و کاملتر باشد، خیریّت آن عالیتر و شدیدتر از مادون آن است.
خیر محض بودن وجود به این دلیل است که فلاسفه عموماً خیر را امری وجودی و شر را امری عدمی میدانند. و از آنجا که وجود را خیر میدانند، لذا وجود را دوست داشتنی میدانند. معمولاً فلاسفه اسلامی وجود را مساوق خیر میدانند.
ابن سینا در این باره میفرماید:
«و الخیر بالجمله هو ما یتشوقه کل شیء و ما یتشوقه کلّ شیء هو الوجود، أو کمال الوجود من باب الوجود و العدم من حیث هو عدم لا یتشوق إلیه، بل من حیث یتبعه وجود أو کمال للوجود، فیکون المتشوق بالحقیقه الوجود، فالوجود خیر محض و کمال محض»[۷۸]
خیر چیزی است که هر شیئی به آن اشتیاق دارد و چیزی که همه اشیاء به آن مشتاق هستند، وجود یا کمالات وجودی هستند و عدم از آن جهت که عدم است چیزی به آن مشتاق نیست و مطلوب واقع نمیشود، بلکه از آن جهت که به دنبال آن وجود یا کمال وجود است مطلوب است، پس متشوّق إلیه و مطلوب حقیقی وجود میباشد، پس وجود خیر محض و کمال محض میباشد.
ملاصدرا در ضمن مباحث اختصاصی وجود تحت عنون «فی ان الوجود خیر محض» در سفر اول میفرماید: این مسأله هنگامی روشن میگردد، که ثابت شود مفهوم وجود، که از معقولات و از آشکارترین بدیهیات اولیه است، مصداق و حقیقت و ذاتی در خارج و در میان موجودات عینی دارد و حقیقت آن عین فعلیّت و حصول و وقوع است، نه به معنی مصدری (بودن یا هستی) چنانچه همه متأخران پنداشتهاند، بلکه به معنی نفس حقیقت وقوع و آنچه وقوع به آن تحقّق مییابد، خواه وقوع خود وجود و خواه وقوع چیز دیگر، که همان ماهیّت است. اما کسی که برای مفهوم عقلی وجود حقیقت و مصداق و ذاتی جز همین مفهوم انتزاعی بدیهی قائل نباشد، برای او دشوار، بلکه نارواست که وجود را خیر محض بداند. زیرا معنی خیر آن است که نزد هر ذیشعوری مطلوب و پسندیده باشد و چیزهای دیگر مشتاق به او و موجودات همه طالب او باشند و به طبع و إراده و سرشت به او جذب شوند. و این پیداست که موجودات هیچ گاه خواهان و جویای یک معنی مصدری نخواهند بود، و مطلوب و مقصود هیچ چیز یک مفهوم ذهنی و معقول ثانی قرار نخواهد گرفت و این امری است در نهایت وضوح و ثبوت و بر عقول ابتدایی نیز بدون تفکّر و استدلال روشن است.
حال اگر محقق گردد که وجود هر چیزی همان نحوه ظهور آن است، که از مبدأ قیّوم واجب بالذات إفاضه شده است و به آن هستی میبخشد، پس خیر به حقیقت وجود بر میگردد. بنابراین شر به طور مطلق امری عدمی است، عدم ذات یا عدم کمال و تمامیّت ذات چیزی و یا کامل نبودن صفتی از صفات کمالی وجودی آن، پس شرّ دارای هیچگونه ذاتی نیست. پس وجود خیر محض و عدم شرّ محض است.[۷۹]
تحلیل مفهومی خیر نشان میدهد که خیر در قیاس با هر شیء، مطلوب آن است؛ چه اینکه هر چیز خیر خود را در صورتی که واجد آن باشد محافظت میکند و در صورتی که فاقد آن باشد، طلب مینماید. حال خیر که مطلوب و مقصود اشیاء است، بدون شک امری وجودی است، زیرا برای هیچ موجودی، مفهوم از آن جهت که مفهوم است و یا ماهیّت از آن جهت که ماهیّت است مطلوب نیست، و هیچ شیئی معنای مصدری ذهنی و یا مفهومی را که معقول ثانی است، طلب نمیکند بلکه هر طالبی به دنبال مصداق خارجی و مطلوب واقعی میباشد. خلاصه آن کسی که قائل به أصالت وجود باشد، بعد از توجه به معنی و مفهوم خیر به سهولت به اینکه خیر همان واقعیت و وجود خارجی است، حکم میکند، به بیان دیگر خیر محض بودن وجود برای او واضح و آشکار است.[۸۰]
بنابراین خیر در مقام تحلیل یا به أصل هستی بازگشت میکند یعنی مفاد کان تامّه و یا به کمالات هستی یعنی مفاد کان ناقصه.
خیر محض بودن خداوند به دو دلیل است: ۱ـ اصل وجود خداوند؛ چون وجود او وجودی فوق تمام میباشد که هیچ گونه نقصی در او نیست.
علّامه حلی در مورد خیر بودن وجود خداوند میفرماید:
«وجوب الوجود یدل علی ثبوت وصف الخیریه لله تعالی، لأن الخیر عباره عن الوجود و الشرّ عباره عن عدم کمال الشیء من حیث هو مستحق له، و واجب الوجود یستحیل ان یعدم عنه شیء من الکمالات فلا یتطرّق إلیه الشرّ بوجه من الوجوه فهو خیر محض»[۸۱]
واجب الوجود بودن خداوند، بر ثبوت وصف خیر برای او دلالت میکند، چون خیر عبارت است از وجود و شر عبارت است از عدم کمال برای چیزی که استحقاق وجودش را داشت، و واجب الوجود محال است که یکی از کمالات خود را از دست بدهد، پس به هیچ وجهی شرّ در او راه ندارد پس خداوند خیر محض است.
ابن سینا هم در کتاب الهیات شفا در فصل ششم از مقاله هشتم در مورد خیر محض بودن خداوند صحبت کرده، میفرماید که: واجب الوجود تامّ الوجود است و چیزی از وجود و کمالات وجودش نیست که برایش ممکن باشد و نداشته باشد، بلکه فوق تمام است، برای اینکه نه تنها وجود خاصّ خودش از خودش است، بلکه وجود اشیاء دیگر هم از اوست، چون همه چیز از وجود او فائض است و واجب الوجود بذاته خیر محض است.[۸۲]
موجود فوق تمام عبارت است از موجودی که تمام آنچه برای او به امکان عام ممکن است و هر چه که برای او ممتنع نیست برایش حاصل است و بعلاوه وجودهای دیگر از وجود او فائضند. فوق تمام آن است که نه تنها در وجود و در کمالات وجود به علتی بیرونی یا درونی نیازمند نیست و از همه بی نیاز است، بلکه علاوه بر آن، کمالات دیگر و همه وجودهای دیگر از وجود او فائضند.[۸۳]
وقتی که وجود مساوی با خیر است و عدم مساوی با شرّ و ملاک خیریّت وجود است و ملاک شریّت عدم، و وقتی که ما ثابت کردیم که واجب الوجود ماهیّته انیّته و هو وجود محض، پس هو خیرٍ محض.[۸۴]
ابن سینا میفرماید:
«فالوجود خیریّه، و کمال الوجود خیریّه الوجود. والوجود الذی لایقارنه عدم لا عدم جوهر و لا عدم شیء للجوهر بل هو دائماً بالفعل فهو خیر محض، و الممکن الوجود بذاته لیس خیر محضاً، لأنّ ذاته بذاته لا یجب له الوجود بذاته، فذاته بذاته تحتمل العدم، و ما احتمل العدم بوجه ما فلیس من جمیع جهاته بریئاً من الشر و النقص، فإذن لیس الخیر المحض الّا الواجب الوجود بذاته»[۸۵] پس وجود خیر است و کمال وجود خیر وجود است. و وجودی که مقارن عدم نمیشود یعنی نه عدم جوهر و نه عدم کمالات جوهر بلکه دائماً بالفعل میباشد پس او خیر محض است و ممکن الوجود به خاطر ذاتش خیر محض نمیباشد چون ذاتش وجوب بالذات ندارد بلکه وجوب بالغیر دارد و ذات آن محتمل العدم است و هر ذاتی که اینگونه باشد از جمیع جهات خالی از شرّ و نقصان نمیباشد.
ملاصدرا در این رابطه میفرماید:
«الخیر المطلق الذی یتشوقه کلّ الأشیاء و یتمّ به أو بما یفیض منه ذواتها و کمالات ذواتها هو القیّوم الواجب بالذات (جلّ ذکره) لأنه وجود مطلق لا نقص فیه و نور محض و بهاء محض و تامّ و فوق التمام، فیعشقه و یتشوقه کلّ ممکن بطباع امکانه»[۸۶]
خیر مطلقی که همه چیز خواهان اوست و از او و فیض او ذات خود را به کمال میرساند قیّوم واجب بالذات است، زیرا او وجود مطلقی است، که در او نقص نیست و نور محض و جلال تامّ و کمال فوق تمام است. بنابراین، هر موجود ممکنی عاشق و مشتاق اوست.
بنابراین خیر محض فقط ذات خداوند واجب الوجود است. خدای سبحان خیر علی الإطلاق است، برای اینکه او کسی است که تمامی عالم به او منتهی میشود، و همه خیرات از اوست و هر موجودی هدف نهائیش او است.[۸۷]
فهو جواد و هو خیر محض و فرض وصف البخل فیـه نقض
فهو مفیض الخـیر لیس الّا و الشرّ لا یصـــدر منه أصـــلا[۸۸]
پس خدا جواد و بخشنده است و او خیر محض میباشد و فرض صفت بخل در خداوند نقض وجود او است. پس او إفاضه کننده خیر میباشد و شرّ به هیچ وجهی أصلاً از او صادر نمیشود.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-07-23] [ 02:41:00 ق.ظ ]
|