و در پادشاهی‏اش دد و دام در آرامش بودند. او پسر خوبروی و خردمندی داشت سیامک نام (فردوسی، ج۱، ص۲۲، بیت ۱۵)". (دوستخواه، ۱۳۸۳: ۱۵۵، ۳۹۴؛ بهار، ۱۳۷۸: ۴۰-۴۱، ۵۲-۵۳، ۸۰-۸۱، ۸۳، ۸۹، ۱۳۹، ۱۴۶، ۱۵۵، آموزگار، ۱۳۸۶، ۴۵؛ راشدمحصل، ۱۳۶۶: ۱۵، ۳۷-۴۱، ۱۹۷، ۳۰۵-۳۰۶).
۵-۱ Arzªr [ارزور]: کارهای سودمند کیومرث اینها بودند: کشتن دیو ارزور و سپردن تن خویش به اهریمن. در اوستا نامی از این دیو نیست. در رساله ماه فروردین روز خرداد، ارزور دیوزاده اهریمنی است. در دیگر کتابهای پهلوی درباره داستان این دیو چیزی نیست. ابوریحان بیرونی نیز در کتاب آثارالباقیه خویش این داستان را نقل کرده است. در وندیداد به صورت arÆzªra- آمده است که نام کوهی است که دیوها در آن آمد و شد می‌کنند (بهار، ۱۳۷۵: ۱۷۷، ۱۰۹، ۱۱۴، ۱۳۷، ۱۸۱، تفضلی، ۱۳۵۴: ۴۲).
۵-۲ b§ ©zad [بکشت]: (بهار، ۱۳۴۷: ۹۱) در ترجمه‌ی خود “برکشت” آورده است. (کیا، ۱۳۳۱: ۷۱) “بیوژد” را در برگردان فارسی آورده است. (میرزای ناظر، ۱۳۷۳: ۵۳) “به کُشت” نوشته است. (عریان، ۱۳۷۱: ۱۴۱) “کشت” ترجمه کرده است. نگارنده “بکشت” را مناسب‌تر دانسته است. زیرا ترجمه صحیح‌تری برای این واژه است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۶-۱ mihrīh ud mihriy¦nīh [مهری و مهریانه]: کیومرث در هنگام مرگ نطفه از او خارج شد، دو سوم آن را نریوسنگ و یک سوم سپندارمذ پذیرفت. آن نطفه چهل سال در زمین بود. بعد از این زمان گیاهی به نام ریباس که ساقه‌ای بود با پانزده برگ از زمین بیرون آمد. اورمزد به مشی و مشیانه گفت شما پدر و مادر همه مردم‌اید. آنها در ابتدا هرمزد را ستایش کردند اما بعد از اینکه فریب اهریمن را خوردند پلید شدند و آرامش از آنها گرفته شد. پدیدار شدن مشی و مشیانه از نطفه کیومرث شروع افسانه‌های خلق انسان است. شش پسر و شش دختر از آنها زاده شد (بهار، ۱۳۷۵، ۱۷۷).
۶-۲ rust [رستند]: (بهار، ۱۳۴۷: ۹۱) “رست” آورده است. (کیا، ۱۳۳۱: ۷) “رستند” استفاده کرده است. (میرزای ناظر، ۱۳۷۳: ۵۵) “رست"، (عریان، ۱۳۷۱: ۱۴۱) “رستند” در ترجمه خود آورده ند. نگارنده معتقد است این فعل باید به صورت سوم شخص ماضی لازم جمع باشد یعنی “rust h§nd” و احتمالاً اشتباه نویسنده‌ی خط پهلوی بوده است بنابراین “رستند” مناسب‌تر است.
۷-۱ H©øang [هوشنگ]: “۲۱- هوشنگ پیشدادی در پای کوه البرز، صد اسب و هزار گاو و ده‌هزار گوسفند او را پیشکش آورد…
۲۲- … و از وی خواستار شد:
ای اَرِدْوی سورَاَناهیتا! ای نیک! ای تواناترین!
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بزرگترین شهریار همه‌ی کشورها شوم؛ که بر همه‌ی دیوان و مردمان [دُرُوَند] و جادوان و پَریان و گویان و گَرَپانِ ستمکار چیرگی یابم؛ که دو سوم از دیوانِ مَزَنْدرَی و دُرُوَندان وَرِنَه را بر زمین افگنم.
۲۳- اَرِدْوی سورَ اَناهیتا که همیشه خواستارِ زَور نیاز کننده است و به آیینْ پیشکش آورنده را کامروا کند او را کامیابی بخشید.
۲۵- فَرّ کیانی نیرومندِ مَردآفریده را می‌ستاییم؛ [آن فرِّ] بسیار ستوده، زَبَردست، پرهیزگار، کارآمد و چالاک را که برتر از دیگرْ آفریدگان است…
۲۶- … که دیر زمانی از آنِ هوشنگِ پیشدادی بود؛ چنان که بر هفت کشور شهریاری کرد و بر دیوان و مَردمانِ [دُرُوَند] و جاودان و پَریان و گویانِ ستمکار و کَرَپان چیره شد و دو سوم از دیوانِ مَزَنْدرَی و دُرُوَندانِ وَرِنَه را بر انداخت.
/Haoøya¥ha- هوشنگ: نیای ایرانیان و نخستین شهریار ایرانی. لقب معمول او /paraÛƒta پیشداد، چنین شرح داده شده است: “این دادِ پیشین آن بود که نخستین بار دادِ فرمانروایی را گذاشت". از همین رو، او را بنیان‌گزار کهن‌ترین دودمانِ شهریاری [در ایران]، یعنی پیشدادیان انگاشته‌اند. بر پایه‌ی روایت شاهنامه، شهریاران این دودمان، عبارتند از: هوشنگ، تهمورس، جمشید، ضحاک، فریدون، منوچهر، نوذر، زو و گرشاسپ".
هوشنگ جد ایرانیان است و نخستین پادشاه ایرانی. او ملقب به پیشداد است. به همین دلیل است که او را بنیان‌گذار کهن‌ترین دودمان پادشاهی در ایران می‌دانند.
در چند یشت اوستا هوشنگ پیشدادی از ایزدان تقاضا می‌کند که او را بزرگترین پادشاه روی زمین کنند و او را در برابر دیوها پیروز گردانند.
در فروردین‌یشت فروهر هوشنگ دلیر که برابر دیوهای مَزَنی مقاومت کرده مورد ستایش قرار می گیرد. در نوشته‌های پهلوی نیز از هوشنگ سخن رفته است. در کتاب دینکرد آمده: راه و رسم دهقانی و شهریاری را هوشنگ پیشداد بنیان نهاد.
در مینوی خرد آمده: کارهای بزرگ هوشنگ پیشدادی این بود که از کل دیوان نابودکننده مازندر دو سوم آن ها را بکشت…
“در روایت دینی دوره‌ی زندگی هوشنگ از سال ۶۲۴۳ از آغاز خلقت تا سال ۶۲۸۳ یاد شده است".
“حمزه‌ی اصفهانی به نقل از فُرس آورده که هوشنگ و برادرش ویکرت پیغمبر بوده‌اند. در تاریخ طبری هوشنگ را بر دین مسلمانی یاد کرده و مدت سلطنت او را پانصد سال نوشته است.”
“به موجب زامیادیشت، فرکیانی مدت زمانی به او تعلق داشته و در فروردین‌یشت به فروهر پاکدین هوشنگ درود فرستاده شده است. در بندهش، فصل ۱۵، بند ۲۸ می‌خوانیم که ایرانیان از پشت هوشنگ می‌باشند.
دانا از مینوی خرد پرسید که چرا مردم در دوران کیومرث و هوشنگ تا زمان گشتاسپ شاهنشاه زندگی خوبی داشتند. در آبان یشت آمده که هوشنگ از ناهید درخواست می‌کند که به او کمک کند تا دیوان را نابود کند و نیز در چند یشت دیگر.
پیدایش سه آتش اساطیری در زمان پادشاهی هوشنگ بود.
در یشت‌های قدیمی فهرست پادشاهان و پهلوانان با نام هوشنگ پیشداد آغاز می‌شود. ولی در فروردین یشت چنین نیست.
“طبق منابع موثق، هوشنگ آیین پادشاهی را بنیان نهاد (دینکرد، ص ۶۸۸) لقب paraÛ¦ta- (p§ød¦d)، در اوستا لقب هوشنگ است، بعد در تاریخ سنتی ایرانیان به نخستین سلسله‏ی پادشاهی، یعنی پیشدادیان، گفته شده است؛ در بندهش (همان جا)، هوشنگ پدر ایرانیان و در دینکرد (همان جا) نخستین شاهی است که بر هفت کشور زمین فرمانروایی کرد؛ شاهنامه- برخلاف ترتیب زمانی وقایع خود، مفهوم “از زمان نخستین شاه” را با عبارت “ز هوشنگ… تا"می آورد (نک. فردوسی، همان، ج۵، ص ۳۱۳، بیت ۲۵۲؛ ج۲، ص ۴۶۱، بیت ۵۷۹؛ ج۸، ص ۳۱۷۱، بیت ۵۸۶؛ قس: شهبازی، همان جا) و خسرو پرویز دین ملی ایرانیان را “دین هوشنگ” می‏نامد (همان، ج۸، ص ۲۵۵، بیت ۳۳۴۲) و “بر اساس روایتی در غررالسّیر ثعالبی مرغنی (ص ۶-۷) خسرو انوشیروان در ضرورت مراقبت و پاسداری از دهقانان، خطاب به فرمانروایان می‏گوید: ای جماعت پادشاهان، از دهقانی پاسداری کنید، چنان که مراقبِ پادشاهی هستید، چه این دو با هم برادرند و جدّ اعلای ما، هوشنگ، همراه با پادشاهی‏اش، دهقان بود.” در یشت‏های قدیمی، هوشنگ پادشاهی است مقتدر، توانا و برخوردار از فره‏ی ایزدی که بر هفت کشور زمین پادشاهی می‏کند، به طوری که همه‏ی مخلوقات، از دیوان و مردمان گرفته تا جادوگران و پری ها تخت فرمان او هستند. “مدت پادشاهی هوشنگ را در همه‏ی منابع چهل سال گفته‏اند؛ فقط در نوروزنامه‏ی منسوب به خیّام (ص۷)، مدت شهریاری او نُهصد و هفتاد سال ذکر شده است. برخی از مؤلفان، نظیر بلعمی (ص۱۲۷)، حمزه‏ی اصفهانی (همان جا) و ابن بلخی (همان جا) و مؤلف مجمل‏التواریخ و القصص (همان جا) برای هوشنگ و برادرش ویکرد مقام نبوت و پیامبری قابل شده‏اند. مطابق روایتی که فقط در شاهنامه‏ی فردوسی (چاپ مسکو، ج۱، ص ۳۳-۳۴، بیت ۹-۲۳) آمده است جشن سده را هوشنگ به مناسبت کشف ناگهانی آتش بنیاد نهاد. برخی از محققان در قدمت و اصالت این روایت تردید کرده و آن را روایتی نسبتاً متأخر و عامیانه دانسته‏اند (یارشاطر، ج۳، ص ۵۳۲؛ نیز نک. شهبازی، ج XII، ص ۴۹۲)؛ خالقی مطلق نیز در چاپ خود (ج۱، ص۳۰) آن را جزء روایات الحاقی شاهنامه به شمار آورده و به حاشیه منتقل کرده است. ابوالمعالی محمدالحسینی العلوی در کتاب بیان الادیان (ص۱۹) ابتدای بت پرستیدن را به هوشنگ و دوران او نسبت داده و در این مورد افسانه‏ای نقل کرده است که قطعاً از ساخته‏های دوران پس از اوست “.
“هوشنگ را زین آوند خوانند یعنی تمام زین‌افزار و این لقب تا امروز بر او مانده است و گروهی گویند این لقب طهمورث بود (۱۲۶، بلعمی). وضع قوانین و مقررات و برقراری عدالت به او منسوب است و به این سبب به پیشداد ملقّب گشته که پیشداد به فارسی به معنی نخستین واضع مبانی عدالت است (۳، ثعالبی)."هوشنگ پیشداد نخستین پادشاه ایران بود (۱۰ و ۳۰، پیامبران). نسبت او به دو سه روایت گویند. اما روایت درست این است: هوشنگ پسر فروال پسر سیامک پسر میشی پسر کیومرث (۱۰، فارس). هوشنگ پسر سیامک پسر کیومرث بود (۳۱، شاهنامه (۱))، (۲، ثعالبی، (۱۲۵، بلعمی). هوشنگ عمری دراز داشت (۱۰ و ۲۷، فارس). او جهانداری با رأی و دادگر بود. به فرمان یزدان داد و دهش کرد و همه‌ی جهان آبادان و پرداد نمود (۳۳، شاهنامه (۱)). او باهوش و با فرهنگ و گرانمایه بود (۳۱، شاهنامه (۱)). چون چهل ساله شد مغزی پرهوش و دلی با رای و تدبیر داشت (۳۳، شاهنامه (۱)). او جاه ایزدی و فرّ کیانی داشت (۳۵، شاهنامه (۱)). او در نزد نیای خود کیومرث جاه دستور داشت و یادگار سیامک بود و کیومرث او را خود بپرورده بود (۳۱، شاهنامه (۱)). ایرانیان چنین می‌پندارند که هوشنگ و برادرش ویکرت هر دو پیامبرند (۲۴، مجمل)، (۳۰، پیامبران). او نخستین کس است که مردمان را به پرستش خداوند فراخواند (۱۱۹، آفرینش (۳)). دین کهن در شاهنامه دین هوشنگ گفته شده است (۲۰۷، شاهنامه (۹)). هوشنگ یکی از گوهرها، یعنی آتش را پیدا کرد. او روزی سوی کوه گذر می‌کرد، از دور ماری بدید، سنگی برداشت تا به مار زند. سنگ برجست و بر بالای سنگی گران برآمد. هر دو سنگ بشکست و از آن فروغی پدید آمد. مار کشته نشد ولیکن طبع سنگ آتش بر هوشنگ پدیدار گشت. آنگاه هوشنگ یزدان را بستود و آتش را قبله ساخت و گفت این فروغی ایزدی است. باید آنرا پرستید (۳۳،۳۴، شاهنامه (۱)). او نخستین کسی است که کان‌های زر و سیم و مس و روی و آهن بیرون آورد (۱۲۶، بلعمی). چون آتش را بشناخت، آهنگری پیشه کرد و ارّه و تیشه ساخت (۳۴، شاهنامه (۱)). او نخستین کسی است که آب‌ها را اندازه کرد و مردم را به کشاورزی واداشت (۱۲۰، آفرینش (۳))، (۲، ثعالبی)، (۱۳، اخبار). او گاو و خر و گوسفند از میان نخجیران جدا کرد و پرورش داد (۳۵، شاهنامه (۱)). سگان را او شکار آموخت (۱۲۹، بلعمی). او به اهلی کردن حیوانات پرداخت (۳، ثعالبی). بفرمود تا گاو و میش و حیوانات وحشی را بکشند و از گوشت آنها بخورند (۱۱۲، طبری (۱)). آرد کردن به مردم آموخت و آنها را از سودهای طعام و شراب آگاه کرد (۱۲۰، آفرینش (۳)). او نخستین کسی است که فرمان داد تا حیوانات درنده را بکشند و از پوستشان لباس و فرش بسازند (۱۰، ۱۱، آفرینش (۳))، (۱۱۲، طبری (۱))، (۳، ثعالبی)، (۱۳، اخبار). اولین بار او بود که کنیزان را به کار گماشت (۱۳، اخبار). بعضی از آیین و رسوم پادشاهی او نهاد و بر تخت نشستن و تاج بر سر نهادن او آیین آورد (۲۸، فارس). هوشنگ چون آتش را بشناخت، هم در آن شب آتشی چون کوه برفروخت و همراهان او جشن کردند و باده خوردند و آن را جشن سده نامید. سده از هوشنگ به یادگار مانده است (۳۴، شاهنامه (۱)). در سبب جشن سده ذکر کرده‌اند که این روز، عید هوشنگ پیشدادی است که تاج عالم را به دست آورد (۵۶۱، آثار). هوشنگ عبادت‌گاه‌ها بساخت (۲۸، فارس). او مسجدها بنا کرد (۱۲۸، بلعمی). شهر ری را هوشنگ بساخت و نخستین شهر بود که پس از شهر اقامتگاه کیومرث که به دنباوند طبرستان بود، بنیاد شد (۱۱۲، طبری (۱)). اصطخر را هوشنگ بنا نهاد و پارسیان آن را کدابوم شاه خواندندی و اصل شارستان وی، اکنون خراب است (۳۹، مجمل). پادشاهان عجم همه نسل ایشان به هوشنگ و کیومرث باز شود (۲۴، مجمل). هوشنگ ملک هفت اقلیم داشت (۱۱۱، ۱۱۲، طبری (۱))، (۲، ثعالبی). هوشنگ در نبرد با اهریمن سپاهی از دد و دام و مرغ و پری فراهم آورد (۳۱، شاهنامه (۱)). هوشنگ چندان بزیست که هم در عهد او، طهمورث که ولیعهدش بود، چهل سال پادشاهی کرد (۱۰، فارس). از هنگامی که مشی و مشیانه صاحب بچه شدند تا پادشاهی هوشنگ نود و سه سال و شش ماه بود (۶۲، پیامبران). او به زمین پارس بمرد و آنجا برای او ستودان ساختند (۴۶۱، مجمل). هوشنگ به جای نیای خویش، کیومرث، تاج بر سر نهاد (۳۳، شاهنامه (۱))”
هرمزداناهیتا را ستایش می کند؛ هوشنگ، جم، اژی دهاک، فریدون، گرشاسپ، افراسیاب و کاوس و دیگران برای او قربانی می‏کنند و از او می خواهند آرزویشان را برآورده کند. (یشت ۵، از بند ۱۷ تا ۴۷). هوشنگ در رأس شاهان ایرانی جای داشته است. در اساطیر هندی نشانی از هوشنگ نیست به جای آن yama- است. هوشنگ در ابتدا لقبی برای جم شید بود. که بعدها مستقل شده در بعضی از روایت‌ها نخستین شاه دانسته شده است. در بعضی از یشت‌ها او با دیوها می‌جنگید.
هوشنگ پیشداد و برادرش ویگرد وظیفه سامان بخشیدن جهان را بر عهده داشتند. آنان با اطلاعت از دین پادشاهی را در جهان رواج دادند. هوشنگ دو سوم از دیوان را از بین برد.
در بعضی از متن‌ها هوشنگ پادشاهی را بنیان می‌دهد و وئیکرد کشاورزی را. هوشنگ پادشاه هفت کشور است و جادوگران و دیوها از او می‌ترسند و به دست او نابود می‌شوند (دوستخواه، ۱۳۸۳: ۱۶۳، ۲۱۲، ۳۶۵؛ عفیفی، ۱۳۷۴: ۶۴۴-۶۴۵، ۵۰۱؛ راشدمحصل، ۱۳۶۶: ۵۱؛ صدیقیان، ۱۳۸۶: ۳۷-۳۸، ۴۰-۴۱، ۴۴، ۵۱، ۵۴-۵۵؛ بهار، ۱۳۷۵: ۸۱، ۸۳، ۱۴۹، ۱۵۵؛ آموزگار، ۱۳۸۶، ۵۱؛ تفضلی، ۱۳۵۴: ۴۱، ۱۱۷، ۱۲۳).

 

 

خجسته سیامک یک پور داشت
گرانمایه را نام هوشنگ بود
به نزد نیا یادگار پدر
[پس پشت لشکر کیومرث شاه
بیامد سیه دیو با ترس و باک
به هم بر شکسته هر دو گروه
بیاوید هوشنگ چون شیر چنگ
[کشیدش سراپای یکسر دوال

 

 

 

که نزد نیا جاه دستور داشت
تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود
نیا پروریده مر او را به بر
نبیره به پیش اندرون با سپاه]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...