Comparison Ability of Selfregulation,Personality Trait and Family Function in Gifted and Norml Girl Students

Sholeh Skakoori

Adolescents are the future principal of the society. Schools for talents have a rather special environment which are different from the ordinary schools. Difference between these two type of schools can be combined to enhance the learning environment by creating different characteristics of the two groups of students.This study considers the social differences in self-regulation,and personality trait and family function for gifted and normal students.The participants of the study were 6990 female junior students at three high schools including an ordinary, talented and Technical and Occupational Centers in Rasht, Iran. The sample drawn from the population will include tree groups of female talents and ordinary students. Each group will consist of at least 180 members.The present study is causal-comparative.The methods of the study were practical comparative and cluster sampling which has been performed in different stages. The questionnaire of Buffard, et al (1995), the questionnaire of five factors of personality (Costa & McCrae, 1985) and the Family Questionnaire (Epstein, Baldwin and Bishop, 1983) have been used in this study.The outcome of the present study revealed that there are significant differences among the three groups of participants in self-regulation p<./05,personality trait p<./05, family function p<./05.The findings of the present study revealed that talented students are different from the other two groups in self-regulation, personality and family function . The favorable learning environment and family behavior may play a major role in these differences.

, Family Function,Gifted,Normal Keywords:Selfrgulation,Personality Trait

فصل یکم

کلیات پژوهش

پیش­درآمد

در این فصل به کلیات پژوهش پرداخته می­ شود. به ترتیب که، موضوعاتی مانند مقدمه، بیان مسئله، اهمیت و ضرورت پژوهش، هدف­های پژوهش و تعریف­های مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش به تفضیل مورد بحث قرار ‌می‌گیرد.

مقدمه

دانش بشری درباره نیازهای مختلف یک انسان، دست­اندرکاران آموزش و پرورش را به تحقق نیازهای دانش ­آموزان در ابعاد گوناگون ملزم ساخته است. رشد همه جانبه نوجوان و برآوردن نیازهای آنان از جهت جسمی، حرکتی، شناختی، زبان و گفتار، عاطفی واجتماعی و بالاخره رشد خلاقیت و ابراز وجود مدنظر بسیاری از دست­اندرکاران تعلیم و تربیت ‌می‌باشد که در مراحل آموزشی بالاتر باید دنبال شوند (مفیدی،۱۳۹۰).

از آنجایی که انسان­ها در ابعاد مختلف دارای تفاوت­هایی هستند، این تفاوت­ها در توانایی­ ها، استعدادها، رغبت­ها و سرانجام در شخصیت آن ها نمود می­یابد. شناخت ویژگی­های شخصیتی دانش آموزان این امکان را فراهم ‌می‌آورد تا با شناخت و آگاهی، مسائل را با علایق و صلاحیت­های آن ها تطبیق داده و از نظر روحی روانی محیط زندگی و زمینه ­های تحصیلی را ایمن سازیم، تا دانش آموزان بتوانند در آن محیط، توانایی­ ها و مهارت­ های خویش را به کار گیرند. کیفیت افکار دانش آموزان برای یادگیری بسیار مهم است. دانش آموزان در پردازش، رمزگذاری، فراخوانی و سازماندهی و همچنین نحوه به کارگیری اطلاعات آموخته شده با هم متفاوت هستند. برخی از آن ها یادگیرندگان متفکری هستند و برخی دیگر اطلاعات را به صورت کاملاً سطحی پردازش ‌می‌کنند (ابراهیم اوغلو[۱]، ۲۰۱۳).

عصرکنونی نیازمند افرادی با ویژگی­های شخصیتی است که توانایی خودنظم بخشی را داشته باشند. افراد علاوه بر تفاوت­های فردی، در چگونگی برخورد با یک تکلیف نیز با یکدیگر متفاوتند. اما این تفاوت­ها تنها بیانگر تفاوت سطح بهره هوشی یا الگوهای توانایی ویژه نیست، بلکه به راهبرد­های یادگیری خود – تنظیمی معطوف می­ شود (زومبرن[۲] و همکاران، ۲۰۱۱). در حالی که پیشرفت­هایی در درک یادگیری خود- تنظیمی مشاهده می­ شود، هنوز سوالاتی وجود دارند که بی­پاسخ مانده­اند. یکی از آن ها ‌به این موضوع می ­پردازد که یادگیری خود– تنظیمی را ‌می‌توان یک ویژگی قابل یادگیری در نظر گرفت، یا باید آن ویژگی مربوط به تفاوت­های فردی دانست. به بیان دیگر، این که یادگیری خودتنظیمی تا چه حد در پیوند با گرایش­های شخصیتی ثابت است، هنوز به طور منظم بررسی نشده است (بیدجرانو و یون دای[۳]، ۲۰۰۷).

اخیراًً کارشناسان تعلیم و تربیت به مقوله­ های شناخت و انگیزش توجه بیشتری کرده ­اند. شناخت دربرگیرنده پاره­ای از توانایی و اعمال ذهنی از قبیل درک کردن و تشخیص و تفکر ‌می‌باشد که نقش آن در یادگیری مد نظر است. راهبردهای یادگیری خودتنظیمی شامل مهارت­ های خودآموزی، سوال پرسیدن از خود، خود بازبینی و تقویت خود است که به یادگیرندگان کمک می­ کند تا با بهره گرفتن از فرایندهای شناختی، یادگیری­شان تسهیل شود. عوامل مختلفی در جهت­گیری خودنظم­بخشی دانش ­آموزان در موقعیت­های مختلف تأثیر دارد که از آن جمله ‌می‌توان به محیط خانواده و ویژگی شخصیتی دانش ­آموزان اشاره نمود (پنتریچ [۴]، ۲۰۰۲؛ نقل ‌از سیف، ۱۳۸۸).

خانواده به ‌عنوان اولین و مهمترین نماینده جامعه نقش اساسی را در آموزش شیوه زندگی به افراد بازی می­ کند. تحقیقات بسیاری نشان­دهنده است که بیشتر بچه­هایی که از نظر تحصیلی موفق هستند از خانواده­هایی هستند که روابط سالمی بین اعضای خانواده برقرار است. همواره خانواده به ‌عنوان مهم­ترین سیستم انسانی مورد توجه بوده است. به بیان نظریه­پردازان سیستم خانواده­، خانواده مانند بدن انسان است که هر جزء بر جزء دیگر تأثیر می­ گذارد و از آن تأثیر می­پذیرد (قریشی، ۱۳۹۱).

با توجه به جایگاه و اهمیت سیستم آموزشی در تعیین سرنوشت تحصیلی دانش ­آموزان، هدف در این پژوش بر این اصل استوار است که با شناخت ویژگی­های شخصیتی دانش ­آموزان و اهمیت دادن به توانایی خودنظم­گری­شان با توجه به شرایط و ضوابط خانوادگی آن ها دست­اندرکاران تعلیم و تربیت با جلب مشارکت والدین بتوانند آینده­سازان جامعه علمی را به مهارت­ های لازم تجهیز کنند.

بیان مسئله

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...