کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



تعیین و بکارگیری اهمیت در جریان حسابرسی در ۵ مرحله مرتبط با یکدیگر و به شرح زیر صورت می گیرد: (دستورالعمل حسابرسی، ۱۳۸۵)

 

برآورد اهمیت
تخصیص اهمیت برآوردی به اجزای صورتهای مالی
برآورد جمع اشتباهات و یا تحریفات
در هر یک از اجزای صورتهای مالی
برآورد مجموع اشتباهات
و یا تحریفات
مقایسه مجموع اشتباهات و
تحریفات بااهمیت برآوردی

مرحله یک
تعیین حدود آزمونها
مرحله دو (مرحله برنامه ریزی)
مرحله سه
مرحله چهار ارزیابی نتایج رسیدگی
مرحله پنج
برآورد اهمیت یکی از مهمترین تصمیماتی است که حسابرس بر مبنای قضاوت حرفه ای خود اتخاذ می کند. اهمیت رابطه معکوس با خطر حسابرسی و حدود آزمونها (حجم شواهد حسابرسی ) دارد و بنابراین عاملی تعیین کننده در تهیه بودجه حسابرسی است. مبلغ اهمیت بر اساس متوسط جمع داراییها و فروش/ درآمد و بر اساس سطح اهمیت محاسبه می شود.
پایان نامه
در صورت وجود اقلام پایاپای شده در ترازنامه یا درآمدهای عمده دیگری در صورت سود و زیان، آن اقلام باید به جمع داراییها و فروش (یا درآمد اصلی واحد مورد رسیدگی) افزوده و بر این پایه اهمیت برآورد می شود.
تخصیص اهمیت به مانده حسابهای مندرج در ترازنامه و حسابهای اصلی سود و زیان با هدف تعیین اشتباه قابل تحمل در هر یک از حسابهای مزبور انجام می شود. اشتباه قابل قبول یکی از اجزای تشکیل دهنده فرمول مربوط به تعیین تعداد نمونه برای اجرای آزمونهای محتواست. تخصیص اهمیت به مانده حسابها به شرح زیر انجام می شود: (دستورالعمل حسابرسی، ۱۳۸۵)
مجموع اهمیت تخصیص یافته به حسابها (اقلام مندرج در ترازنامه و سود و زیان ) معادل سه برابر مبلغ اهمیت محاسبه شده است. برای مثال، در صورتی که مبلغ اهمیت برآورد شده معادل ۲۰ میلیون ریال باشد، مجموع اهمیت تخصیص یافته به حسابها معادل ۶۰ میلیون ریال خواهد بود.
تخصیص اهمیت به میزان سه برابر مبلغ اهمیت، در شرایط عادی صورت می پذیرد. در موارد خاصی که حسابهای اصلی و عمده( از قبیل بدهکاران تجاری، موجودی مواد و کالا، بستانکاران تجاری، فروش و خرید که معمولاً مشمول نمونه گیری قرار می گیرد ) مبلغ قابل ملاحظه ای را تشکیل ندهد یا به دلایلی حسابرس تصمیم بگیرد آنها را صد در صد رسیدگی کند، به تشخیص حسابرس، اهمیت تخصیص یافته به میزانی کمتر از سه برابر اهمیت کاهش خواهد یافت.
تخصیص مبلغ اهمیت در دو مرحله و با توجه به عوامل زیر انجام می شود:
در مرحله اول، اهمیت قابل تخصیص به مانده حسابها تنها بر اساس اندازه نسبی مانده هر حساب، تسهیم و اختصاص داده می شود.
در مرحله دوم، مبلغ تخصیص یافته اولیه به هر مانده با در نظر گرفتن مجموعه عوامل زیر تعدیل می شود:
به حسابهایی که حسابرسی آن مستلزم صرف زمان و هزینه بیشتر است، اهمیت( اشتباه قابل تحمل) بیشتری اختصاص داده می شود و در نتیجه، تعداد نمونه ها کاهش می یابد. مثلاً در شرایطی که حسابرسی حسابهای دریافتنی نسبت به حساب موجودی کالا دشوارتر و در نتیجه پرهزینه تر باشد، مبلغ اهمیت ( اشتباه قابل تحمل) بزرگتری به مانده حسابهای دریافتنی تخصیص داده می شود.
در حسابهایی که انتظار وجود تحریف در آن بیشتر است، اهمیت کمتری تخصیص داده می شود.این امر موجب می شود که تعداد نمونه های انتخاب شده برای آزمونهای محتوا افزایش یابد. انتظار تحریف از عواملی چون کنترلهای داخلی، ماهیت حساب و تحریفهای کشف شده در سال قبل تأثیر می پذیرد.
تمامی مبلغ اهمیت به یک حساب تخصیص داده نمی شود و حداکثر مبلغ اهمیت تخصیص یافته به هر حساب معادل ۶۰% اهمیت برآوردی در سطح صورتهای مالی در نظر گرفته میشود.
۲-۵-۳-۷)تعیین خطر قابل پذیرش حسابرسی :( AAR )
خطر حسابرسی یعنی احتمال خطر اینکه حسابرس نسبت به صورتهای مالی حاوی اشتباه و یا تحریف بااهمیت، نظر حرفه ای نامناسب اظهارکند. خطر قابل پذیرش حسابرسی میزانی از خطر مزبور است که حسابرس حاضر به پذیرش آن است.
خطر قابل پذیرش حسابرسی رابطه ای معکوس با سطح اطمینان دارد؛ یعنی، هنگامی که حسابرس خطر قابل پذیرش حسابرسی را کاهش می دهد، این امر به معنای تمایل حسابرس به تأمین سطح اطمینان بیشتر نسبت به نبود اشتباه و یا تحریف در صورتهای مالی است. به بیان دیگر، خطر قابل پذیرش حسابرسی و سطح اطمینان مکمل یکدیگرند؛ یعنی، خطر قابل پذیرش حسابرسی به میزان ۵ درصد به منزله سطح اطمینان حسابرسی ۹۵ درصد است.
تعیین خطر قابل پذیرش حسابرسی در مرحله برنامه ریزی، با هدف تدوین رویکرد موثر حسابرسی و تعیین حجم عملیات حسابرسی ( موثر بر بودجه انجام کار ) صورت می پذیرد. در تعیین خطر قابل پذیرش حسابرسی، علاوه بر خطرگریزی حسابرس، عواملی چون موارد زیر باید مورد توجه قرار گیرد: (دستورالعمل حسابرسی، ۱۳۸۵)
گستردگی استفاده کنندگان صورتهای مالی و میزای اتکای آنان بر این صورتها.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-23] [ 04:35:00 ق.ظ ]




تمامی نظام های اجتماعی، تربیتی، اخلاقی، حقوقی، سیاسی، اقتصادی،‌ و …، زمانی ارزش و قداست می یابد که بتواند نیازهای اساسی و الهی انسان را برآورده سازد. فقدان انسان شناسی کامل و معتبر این نظام ها را ناکارآمد خواهد کرد. مهم تر آن که شناخت خداوند از گذرگاه شناخت انسان می گذرد و معاد و نبوت نیز به این امر مهم مرتبط است. انسان امروز در قیاس با انسان قبل از رنسانس، به دلیل حجم انبوه و روزافزون دانش ها درباره انسان که حاوی نظرات ضد و نقیض با یکدیگر است، همواره از شناخت خویش، محروم و محجوب مانده است.
بنابراین پرداختن به انسان شناسی دینی مبتنی بر قرآن کریم، اساسی ترین وظیفه هر انسان مسلمان، آگاه و هوشمند است؛ چرا که رسالت انسانی انسان زمانی آغاز می شود که شناختی کامل و واقعی از خویشتن بیابد.
پایان نامه
فصل دوم: نقش آموزه های شریعت قدسیه اسلام در سوق دادن جامعه انسانی به سمت حیات طیبه و جامعه آرمانی
آن چه جامعه آرمانی اسلام را از سایر جوامعی که در طول تاریخ بشری پدیدار شده اند و خواهند شد ممتاز می سازد فقط جهان بینی و ایدئولوژی آن است که این جهان بینی ملهم از شریعت قدسیه اسلام است. از این رو لازم است در ابتدا تحلیلی کلی و اجمالی در مورد شریعت نورانی اسلام ارائه شود تا رویکرد و نگاه اصلی در این رساله نسبت به مکتب اسلام به صراحت روشن شود.
بدیهی است هر مکتبی که مدعی جهانشمولی است برای رسیدن به هدف اصلی و اهداف فرعی خود مانیفستی تدارک می بیند که متناسب با اهداف مورد نظر، دربردارنده بایدها و نبایدهایی است که به مثابه اصولی ثابت، پذیرفته شده و لاجرم تمام مناسبات درونی آن مکتب معطوف به این بایدها و نبایدها شکل می گیرد و مقتضیات و محدودیت های آن رقم می خورد.
در یک نگاه می توان گفت مخاطب عام شریعت اسلام، نوع انسان و مخاطب خاص آن کنه و اعماق وجود انسان هاست که در نصوص اسلامی از آن تعبیر به فطرت الهی می کنند. از این رو خداوند متعال در خطابی به مخاطب خاص خود هدف اصلی مکتب عزیز اسلام را این گونه معرفی می کند که: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (ذاریات، ۵۱)، انسان و جن را خلق نکردم مگر برای عبادت خود [که خدای واحدم و معبودی غیر از من نیست] و مراد از عبادت چیزی نیست جز فرمانبرداری معبود و فرمانبرداری چیزی نیست جز تن دادن به اوامر و نواهی آمر و ناهی. همچنانکه روشن است مکتب اسلام نیز دربردارنده بایدها و نبایدهایی است که التزام به آنها یعنی تحقق هدف اصلی که همانا عبادت رب الارباب است. اما آنچه محل تاکید نگارنده است این است که بایدها و نبایدهای خداوند متعال در تمامی حوزه های متعارف زندگانی بشر سریان و جریان داشته و شبکه ای پیچیده و نظام یافته از بایدها و نبایدها را ایجاد می کند که تحقق هدف نهایی مستلزم توجه و التزام فرد مسلم به مجموعه بایدها و مجموعه نبایدهاست یعنی التزام شبکه ای به اوامر و نواهی خداوند متعال است که تحقق وعده های رحمانی مبنی بر نصرت مومنین و هدایت سبیل و موارد عدیده دیگر از این قبیل را در پی خواهد داشت. از این رو شارع مقدس در تمامی زمینه ها اعم از فردی و اجتماعی صاحب احکام پنج گانه فقهی است تا از طریق پایبندی فرد مسلم به این احکام، عمق جانش با ذائقه ایمانی آشنا شود و حقیقت وعده های رحمانی را از عمق جان ادراک کند و راه تحصیل حیات طیبه ایمانی برایش هموار شود .
و زمانی که از جامعه آرمانی اسلام سخن می گوییم مراد این است که حیات طیبه فردی، ضریب اجتماعی می خورد و منتج به حیات طیبه جمعی که معادل جامعه آرمانی اسلام است می شود. این جامعه آرمانی جامعه ای است که افراد در آن برای سعادت و کمال حقیقی خود گام بر می دارند و در جهت بر و تقوا جهد و تعاون می کنند تا به هدف اصلی و نهایی که از تکوین جامعه اسلامی مقصود است نائل آیند.
در این راستا برای بررسی مکانیزم برخورداری از حیات طیبه، ارتباط انسان را در دو محور مورد بررسی اجمالی قرار می دهیم. ارتباط انسان با خدای متعال و ارتباط انسان با خود.
گفتار نخست: رابطه انسان با خدا
شاید بتوان اولین رگه های ارتباط میان انسان با خدا را در گرایش درونی همه انسان ها به خیرات و حسنات و انزجار آنها از شرور و سیئات مشاهده کرد چرا که ذات مقدس کردگار مظهر جمیع صفات جمالیه و کمالیه است و از هرگونه زشتی و آلایش مبرا و منزه. از این روست که اوامر ذات مقدسش همواره ابتنای بر ترک سیئات و مقابله با شرور داشته و همواره انسان را مامور به انجام اعمال صالحه و حسنات کرده است.
ربط وثیقی که ذکر شد در نهاد هر انسانِ بما هو انسانی در هر دوره ای از زمان، قرار گرفته و به موجب آیه شریفه «فطرت» (روم، ۳۰) و آیات متعد دیگر از قرآن کریم بر این ارتباط وثیق تاکید و تصریح شده است. در این راستا می توان به آیه شریفه ای که دلالت بر شهادت ذریه بنی آدم بر ربوبیت ذات قدسی اش دارد (اعراف، ۱۷۲) و همچنین آیه شریفه ای که دلالت بر معاهده بنی آدم با حضرت حق دارد و به موجب آن انسان پیش از حضور در این دنیا معبود بودن پروردگار یکتا را پذیرا شده و شیطان را دشمن آشکار خود یافته و مامور شده است که از اطاعتش سر باز زند (یس، ۶۰)، اشاره کرد.
بنا بر این هر انسانی با تامل و تفکر در نهاد خود ضمن ادراک درونی مسئله خیر و شر و سیئه و حسنه، نور فطرت را در درون خود می یابد و با حرکت در مسیر «فطرت الله» راه کمال را می پیماید.

 

    1. فطرت

 

واژه فطرت که در فارسی به «سرشت» ترجمه می شود، «مصدر نوعی» است و بر نوع آفرینش وخلقت دلالت می کند. (العین، ۱۴۱۴ق، ج۳: ۱۴۰۸) این واژه معمولا در مورد انسان به کار می رود و بر چیزی اطلاق می شود که نوع خلقت انسان اقتضای آن را داشته باشد و خدادادی و غیر اکتسابی باشد. (مصباح یزدی، ۱۳۷۸ الف: ۲۶) امور فطری دارای سه ویژگی اساسی هستند، که عبارتند از :
۱) در همه افراد آن نوع یافت می شوند، اگر چه ممکن است کیفیت آنها در افراد مختلف، از نظر شدت و ضعف متفاوت باشد.
۲) امور فطری همواره ثابت هستند و با گذشت زمان تغییر نمی کنند.
۳) امور فطری از آن جهت که فطری و مقتضای آفرینش اند، نیاز به تعلیم و تعلم ندارند، هرچند، تقویت و یادآوری یا جهت دادن به آنها ممکن است نیاز به آموزش و استدلال داشته باشد.
می توان امور فطری انسان را به دو دسته تقسیم کرد:
الف) شناخت های فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش از آنها برخوردار است.
ب) میل ها و گرایش های فطری که مقتضای آفرینش هر فردی است.
بنابراین اگر نوعی شناخت خدا برای هر فردی ثابت باشد که نیازی به آموزش و فراگیری نداشته باشد، می توان آن را «خداشناسی فطری» نامید. ( سبحانی، ۱۳۷۸: ۶۲) و (مصباح یزدی، ۱۳۸۲: ۴۴- ۴۵) که از آن به برهان فطرت هم تعبیر می شود. به عبارت دیگر فطری بودن شناخت خدا بدین معناست که دل انسان با خدا آشناست و در ژرفای روحِ وی، مایه ای برای شناخت آگاهانه خدا وجود دارد که قابل رشد و شکوفایی است. اما این مایه فطری، در افراد عادی به گونه ای نیست که ایشان را به کلی بی نیاز از اندیشیدن و استدلال عقلی کند. (مصباح یزدی، ۱۳۸۲: ۴۴- ۴۵) گاهی هم گفته می شود، خداجویی امری فطری است؛ این بدین معناست، که انسان به حسب فطرت خود به سوی خداوند گرایش دارد و این گرایش او را وادار می کند که در صدد شناخت و پرستش او بر آید. یعنی یک انجذاب قلبی به طرف خدا وجود دارد که موجب می شود انسان به جستجوی خدا بپردازد. گاهی هم گفته می شود خداپرستی امری فطری است؛ یعنی در انسان گرایشی وجود دارد که می خواهد در مقابل خدای متعال خضوع و خشوع و کرنش کند و این خواستی است که جز با پرستش خدا ارضاء نمی شود. (مصباح یزدی، ۱۳۷۸ الف: ۲۷) اگر در طول تاریخ انسانها به پرستش غیر خدا پرداخته اند، در واقع اشتباه آنها در تعیین مصداق خدا بوده است، و پیامبران الهی می آمدند تا انسان را متوجه اشتباهش بکنند.
۱ـ۱) رابطه فطری انسان با خدا
در مورد خداشناسی فطری دو نوع شناخت ممکن است مطرح شود؛ یکی شناخت حضوری و شهودی. دیگری شناخت حصولی و ذهنی و عقلی، یعنی شناختی که عقل نسبت به خدا دارد. منظور از شناخت حضوری نسبت به خدا این است که انسان بر اساس خلقتش در اعماق قلبش یک رابطه وجودی با خدا دارد که اگر به عمق قلب خودش توجه کافی نماید این رابطه را می یابد و شهود می کند. منظور از خداشناسی فطری به معنای دوم هم این است که انسان بدون نیاز به تلاش می تواند با همان عقل فطری و خدادادی که دارد به آسانی پی به وجود خداوند ببرد. اما آن چه مهم تر است شناخت حضوری است چرا که شناخت های عقلانی همیشه شناخت هایی کلی هستند و با آن فقط می توان ثابت کرد که این جهان خالق و آفریننده ای دارد ولی خود آفریننده را به ما نشان نمی دهند. اما اگر شناخت فطری ما به خدا از نوع شهودی و حضوری باشد، یک نوع معرفت شخصی خواهد بود که خود خدا و خالق را به ما نشان می دهد و شخص رابطه دل خود را با خدا درمی یابد. لذا انسان گاهی اوقات که در مشکلات لاینحل قرار می گیرد و دست امیدش از همه جا کوتاه می شود،‌ در درون خود توجه به خدا را می یابد. (اسراء ، ۶۷) این همان راهی است که عرفا برای شناخت خدا پیشنهاد می کنند. سیر عرفانی و راه رسیدن به معرفت شهودی و قلبی بر این اساس است که توجه انسان به درون متمرکز شود و انسان در عمق دلش رابطه خود با خدا را بیابد. (مصباح یزدی،۱۳۷۸ الف: ۲۷- ۴۷) در آیات و روایات متعددی به فطری بودن خداشناسی اشاره شده است، از جمله آیه ۳۰ سوره روم که می فرماید:
«فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لا یعلمون»[۸] همچنین حضرت علی (ع) در خطبه اول نهج البلاغه می فرمایند: «پس رسولانش را در میان بندگانش قرار داد و پیامبرانش را پیاپی فرستاد تا از آنان بخواهند حق میثاق فطرت را بگذارند و نعمتی را که فراموش شان شده است، به یادشان آورند». «حمد و سپاس خدایی راست که حمد خود را به بندگان الهام کرده و سرشت آنها را بر معرفت خود آفریده است». ( کلینی، ۱۴۰۱ق، ج ۱: ۱۳۹)
در اینجا این سؤال مطرح می شود که آیا قرآن کریم درباره معرفت شهودی و شخصی و یا علم حضوری (با توجه به اینکه علم حضوری دارای مراتبی ست) نسبت به خدای متعال سخنی دارد یا نه؟ شاید بتوانیم پاسخ مثبت این سؤال را از آیه فطرت و آیه میثاق به دست آوریم.
۱ـ۱ـ۱) آیه فطرت
خدای متعال در آیه فطرت خطاب به پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
«فاقم وجهک للدین حنیفا» یعنی روی خودت را دقیقا مواجه قرار بده با دین این تعبیر، تعبیری است که در زبان عربی خیلی شایع است و وقتی می خواهند بگویند کسی توجه خودش را نسبت به یک چیزی متمرکز کرد و تمام توجه اش معطوف به یک شیی ء شد، می گویند: اقام وجهه الیه یا نحوه.یعنی صورتش را درست مواجه او قرار داد، به طرف او قرار داد.کنایه از این است که توجه اش کاملا معطوف به او شد.
بعد جمله ای را اضافه می فرماید:
«فطره الله التی فطر الناس علیها». فطرت مورد اشاره در این آیه در حقیقت تفسیری و تحلیلی برای جمله قبلی حساب می شود یعنی اینکه من گفتم توجه خودت را دقیقا به سوی دین معطوف کن معنایش این است که ملازم همان چیزی باش که فطرت تو اقتضاء می کند، چیزی بر خلاف فطرت و خواست فطری به تو نگفتم تمام توجه ات به سوی دین باشد، برفطرت خود که خدا تو را بر آن سرشته است.
البته تاویل دیگری می توان برای این آیه ارائه داد و آن اینکه «فطرت الله» را در مقام نعت «دین حنیف» قرار داد. در این صورت می توان آیه را بدین صورت تفسیر کرد که «روی خودت را تماما مواجه با دینی قرار ده که بافت و سرشت آن دین، الهی است (همان فطرت الهی است) و خلقت انسان نیز بر مبنای همین فطرت الهی صورت گرفته است» بر مبنای این تفسیر نتایجی حاصل خواهد شد که به آن اشاره می کنیم:
الف) دین اسلام بر مبنای فطرت الهی تشریع شده و شریعت الهی اسلام مظهر حضور تشریعی خداست. به عبارت دیگر دین خدا همان فطرت الهی است، در مقام تشریع.
ب) خلقت انسان نیز بر مبنای فطرت الهی است که به طور تکوینی موافقت تام با محتوای شریعت قدسیه اسلام دارد.
ج) در صورتی که انسان فطرت الهی را در وجود خود شناسایی و احیا کند و آن را تا سر حد انطباق تام با حقیقت شریعت الهی پیش ببرد، حقیقت انسان کامل تحقق پیدا کرده و مظهری از حضور تکوینی و تشریعی خداوند متعال تجلی می کند. (یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه؛ (انشقاق، ۸۴))
در ادامه آیه، حضرت حق اضافه می فرماید: «لا تبدیل لخلق الله»، این نوعی سرشت خدایی و نوعی آفریدن است که خدا انسان را بر آن آفریده و مقتضای فطرتش این است که مواظب دین باشد و توجه اش معطوف به دین باشد. بعد تاکید می کند که خیال نکنید بعضی از انسانها چنین بوده اند، یا در یک زمانی فطرت انسان اینچنین بوده است، «لا تبدیل لخلق الله» آفرینش الهی تغییر پذیر نیست، خدا انسان را اینچنین آفریده و مقتضای فطرتش این است که متوجه دین باشد «و لکن اکثر الناس لا یعلمون» ولی بیشتر مردم این را نمی دانند.
در این مورد برخی معتقدند منظور از دینی که موافق فطرت است آن حالت اسلام و تسلیم در مقابل خداست. «ان الدین عند الله الاسلام».(آل عمران، ۱۹) اسلام هم یعنی انقیاد، مطیع بودن، تحت فرمان بودن. «الاسلام هو التسلیم». این حالت انقیاد در مقابل خدا امری ست فطری نه اینکه آیه بخواهد بگوید جزئیات احکام و قوانین یا چیزهای دیگر، موافق فطرتند.
پس معنای موافقت و هماهنگی دین با فطرت این است که در نهاد انسان یک گرایش وجود دارد به سوی پرستش خدا که قبلا اشاره کردیم، و طبق این دو تفسیر منظور از فطری بودن در اینجا گرایش فطری ست. هر دو میل به پرستش خدا بود اما آنچه ما در صدد آن هستیم بینش فطری ست یعنی می خواهیم بگوییم انسان نسبت به خدا یک شناخت فطری دارد، آنهم از نوع شناخت شهودی به این معنا که وقتی در فطرت انسان گرایشی به سوی خداپرستی وجود دارد آیا می تواند این گرایش متعلق خود را نشان ندهد؟ وقتی می گوییم گرایش هست به پرستش خدا، ناچار نوعی شناخت هم باید در فطرت باشد و آنچه فطرت دنبال می کند آن کامل مطلق است که هیچ عیبی ندارد.هیچ کمبودی ندارد، کمالی فوق او تصور نمی توان کرد. جمالی بالاتر از او امکان ندارد. پس در فطرت ما شناختی نسبت به او وجود دارد هر چند ضعیف است و ما در اثر این ضعف، اشتباه در تطبیق پیدا می کنیم.
پس منظور از فطری بودن دین این است که «گرایش» به خداپرستی و خضوع در برابر پروردگار، گرایشی است که ریشه در فطرت انسان دارد و هر انسانی بالفطره خواهان تعلق و تقرب به «کامل مطلق» است و پرستش های انحرافی و شرک آمیز در اثر تلقینات و تربیتهای غلط و یا در اثر جهل و خطای در تطبیق، پدید می آید وگرنه «کل مولود یولد علی الفطره..» ( کلینی، ۱۴۰۱ق، ج ۲: ۱۲) و در «کافی» از امام باقر (ع) روایت شده است که در تفسیر آیه شریف فرموده اند:
فطرهم علی المعرفه به( کلینی، ۱۴۰۱ق، ج ۲: ۱۲)، یعنی خدا انسان را بر معرفت خودش سرشته است.
۲ـ۱ـ۱) آیه میثاق
«و اذ اخذ ربک من بنی ادم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیامه انا کنا عن هذا غافلین. او تقولوا انما اشرک اباؤنا من قبل و کنا ذریه من بعدهم افتهلکنا بما فعل المبطلون
هنگامی که پروردگارت از پشت آدمی زادگان فرزندانشان را بر آورد و ایشان را برخودشان شاهد قرارداد که آیا من پروردگار شما نیستم؟گفتند: چرا، شهادت دادیم. (و خدا این کار را انجام داد) تا روز قیامت نگویید که ما از این مطلب غافل بودیم، یا نگویید که پدران ما قبلا شرک ورزیدند و ما نسلی بودیم از پس ایشان (و دنباله رو آنان) پس آیا ما را به خاطر کارهای باطل گرایان تباه می سازی؟
این آیه از آیات مشکل قرآن از نظر تفسیر است و از جهات متعددی جای بحث گسترده دارد ولی پرداختن به همه آنها ما را از هدفی که در اینجا داریم دور می کند. مفسران در مقام توضیح جمله جمله این آیه و ارتباط این مطالب با هم و بیان لب معنای این آیه، اختلاف نظرهایی دارند، سؤال های زیادی پیرامون جمله جمله این دو آیه مطرح است. اگر چه در نکته های دقیقی از این آیات ابهاماتی وجود دارد و حقا، آیه از متشابهات است اما چنین نیست که از آیات متشابه هیچ استفاده ای نتوان کرد. با دقت در دو آیه، یک مطلب با کمال وضوح روشن است، اگر اشکالی هست در کیفیت پذیرفتن این مطلب است یعنی اشکال در واقع از ماست نه از مفاد آیه. آیه به روشنی دلالت می کند که خدا با فرد فرد انسانها یک رویارویی داشته و به آنها گفته است آیا من خدای شما نیستم؟ و آنها گفته اند: آری، تویی خدای ما و این رویارویی با تک تک انسانها موجب این شده است که عذری برای مشرک ها وجود نداشته باشد که بتوانند بگویند ما اساسا از این توحید، از یگانه پرستی غافل بودیم و بگویند دنباله روی از پدران موجب این شد که ما مشرک بشویم، گناه به گردن پدران ماست و ما مسئول نیستیم. در اینکه مفاد آیه می خواهد چنین مطلبی را افاده بفرماید شکی نیست. ابهام ها در این است که ما خودمان چنین چیزی سراغ نداریم که با خدا رویاروی شده باشیم و خدا به ما فرموده باشد که آیا من پروردگار شما نیستم و ما بگوییم چرا، چون اینچنین چیزی را در خودمان یاد نداریم و سراغ نداریم این است که مشکل است مفاد چنین آیه ای را بپذیریم و گرنه در اینکه آیه چنین مطلبی را افاده می کند جای شکی نیست. البته در اینجا سؤالهایی هست. در چه عالمی؟ در چه شرایطی واقع شده؟ آیا دسته جمعی بوده یا تک تک؟ و سؤالاتی از این قبیل اما در اصل مفاد این مطلب و این بیان، جای ابهامی وجود ندارد.
پس آنچه به روشنی از این آیه شریف به دست می آید این است که هر فرد انسان، نوعی معرفت به خدای یگانه پیدا کرده است که می توان از کیفیت حصول آن به این صورت تعبیر کرد که خدا به آنان فرمود:
الست بربکم. و آنها پاسخ دادند «بلی شهدنا». و این گفتگو به گونه ای واقع شد که جای عذر و ادعای خطا در تطبیق را باقی نگذاشته است و از این رو، چنانکه اشاره کردیم در روز قیامت نمی تواند بگوید که با ربوبیت الهی آشنا نبوده است، و یا نمی تواند پیروی از پدران و پیشینیان را بهانه شرک و کج روی قرار دهد.
۲ـ۱) شخصی و حضوری بودن شناخت انسان نسبت به خدا
به نظر می رسد که چنین مکالمه حضوری و عذر براندازی که خطای در تطبیق را هم نفی می کند جز با علم حضوری و شهود قلبی، حاصل نمی شود و مؤید آن، روایات زیادی است که مشتمل بر تعبیرات «رؤیت» و «معاینه» می باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:35:00 ق.ظ ]




- بی نوایی[۱۱۷](طرد از منابع مناسب درآمدی)
- طرد از بازار کار(طرد از کار دستمزدی)
- طرد از خدمات(طرد از خدمات عمومی و خصوصی)
- طرد از روابط اجتماعی(طرد از مشارکت اجتماعی، سیاسی و مدنی، حمایت اجتماعی، تماس اجتماعی، تحدید و در بعد طرد از روابط اجتماعی پنج موضوع را مورد بررسی قرار می دهد: (عدم مشارکت در فعالیت­های معمول اجتماعی، وسعت شبکه ­های اجتماعی افراد و میزانی که آن­ها از لحاظ اجتماعی منزوی­اند، حمایت موجود برای افراد در زندگی روزمره و در زمان های بحران، عدم فعالیت های سیاسی و مدنی، تحدید[۱۱۸] در نتیجه ترس از جرم، معلولیت یا دیگر عوامل) (مشتاقیان،۱۳۹۰: ۱۱۲ـ۱۱۱).
پایان نامه - مقاله - پروژه
همچنین به نظر اوندرو[۱۱۹]طرد اجتماعی با ابعاد طرد فهم می­ شود. ابعاد طرد از نظر اوندرو عبارت‌اند از:  
۱- منابع مادی؛ محرومیت و فقر
۲- روابط اجتماعی؛ انزوای­اجتماعی، ­احساس­تنهایی، عدم مشارکت­ در فعالیت­های اجتماعی
۳- فعالیت­مدنی؛ عدم مشارکت در فعالیت­های گروهی، عدم حضور در نشست­های مذهبی، عدم حضور در انجمن­های محلی
۴- خدمات اساسی؛ نداشتن، آب، برق، گاز، تلفن، اتوبوس، پست، داروخانه.
۵- طرد از روابط همسایگی؛ نداشتن رضایت از همسایه­ها، نداشتن اطمینان نسبت به همسایه­ها، نداشتن احساس امنیت از جانب همسایه­ها (جریبی و صفری شالی ،۱۳۹۱: ۳۷۵).
پرسی واسمیت[۱۲۰] هم به طور گسترده اشاره به هفت بعد از طرد اجتماعی می کنند که عبارتند از:

 

    1. طرد اقتصادی: بیکاری طولانی مدت، خانواده­های بیکار، فقر درآمدی.

 

    1. طرد اجتماعی: بی­خانمانی و جرم جنایت جوانان سرخورده و ناراضی.

 

    1. طرد سیاسی: فقدان حقوق سیاسی، بیگانگی و عدم اعتماد بنفس در فرایندهای سیاسی.

 

    1. طرد محله: سهام مسکن­های در حال زوال، تخریب محیط زیست.

 

    1. طرد فضایی: تمرکز و یا به حاشیه راندن گروه ­های آسیب پذیر.

 

    1. طرد گروهی: تمرکز ویژگی های فوق در گروه ­های خاص(افراد مسن، معلول و اقلیت­های قومی).

 

به عقیده پرسی واسمیت آنچه به لحاظ اجتماعی به عنوان مشارکت مناسب و موانع آن در نظر گرفته می شود، در سراسر دوره­ های زندگی متفاوت است، همچنین دامنه و وزن آن نیز در دوره های مختلف فرق می­ کند(پرسی و اسمیت، ۲۰۰۲: ۲ ).
۲-۱-۱-۲-۳-۲. انواع طرد
با توجه به اینکه در هر جامعه­ای افراد و (گروه­ ها) در مبادله­ای اقتصادی و اجتماعی مشارکت می­ کنند که شامل مجموعه ­ای خاص از دارایی­هاست. سه نوع دارایی وجود دارد:
۱-دارایی اقتصادی که اشاره به منابع مولّد نظیر زمین، سرمایۀ فیزیکی، سرمایۀ مالی و سرمایۀ انسانی دارد.
۲-دارایی سیاسی که اشاره به دسترسی افراد به حقوق مصوب جامعه دارد.
۳-دارایی فرهنگی - اجتماعی که اشاره به نظامی از ارزیابی­های فرهنگی از ویژگی­های شخصی افراد نظیر زبان، نژاد، جنسیت، خویشاوندی، شغل، دین و ناحیۀ جغرافیای آن­ها دارد. سلسله مراتب این ارزش­ها را فرهنگ جامعه تعیین می­ کند(بلالی، ۱۳۸۹: ۵). درحالی که دارایی­ های اقتصادی دلالت بر آنچه که فرد«دارد»[۱۲۱]می­ کند، دارای­های فرهنگی و سیاسی دلالت برآن دارند که شخص چه کسی«است»[۱۲۲]در این معنا، شهروندی یک دارایی سیاسی است و ویژگی­های شخصی فرد(هویت)، دارایی­ های فرهنگی وی هستند که یا به فرد منزلت اجتماعی می­بخشند یا بر او داغ ننگ [۱۲۳]می­زنند که این انگ، خود به تبعیض و تفکیک منجر می­ شود. در این صورت واضح است که یک فرد با مجموعۀ ویژگی­هایش، درصورت تغییر نظام ارزش­های فرهنگی، در حالی که همان ویژگی­ها را حفظ کند، آمیزهای متفاوت از دارایی­ های فرهنگی خواهد داشت. اگرچه دارایی­ های فرهنگی و سیاسی ملموس و قابل تجارت نیستند(به گونه ­ای که بازاری برای ارزش­ها وجود ندارد) با این حال نقش مهمّی در فرآیندهای اجتماعی ایفا می­ کنند. افراد در هر لحظه از زمان، از مقادیر متفاوتی از این دارایی­ ها برخوردارند. نابرابری اقتصادی، نابرابری در دارایی­ های اقتصادی است؛ در صورتی که نابرابری اجتماعی تلفیقی است از نابرابری در دارایی­ های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی (همان: ۶)
بنابرین طرد را می­توان از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مورد ملاحظه قرار داد:
۱- طرد سیاسی: طرد فرد از فرایند سیاسی در بافت سرمایه­داری دموکراتیک، به معنای از دست رفتن حقوق شهروندی او است. سرمایه­داری دموکراتیک با عمل براساس نظامی از حقوق، نابرابری­های ایجاد شده به دست نظام بازار را محدود می­ کند و جامعه را سالم می­نماید. عواملی که مجموعۀ حقوق را در سرمایه داری دموکراتیک خاصی تعیین می­ کنند مختلف هستند. ازبُعد تقاضا، عواملی مثل فشار اجتماعی، تحَمل نابرابری، فرهنگ نابرابری، درجۀ دموکراسی و سطح درآمد در میان فقرا و از بُعد عرضه، عواملی مثل ظرفیت تولیدی اقتصاد، اولویت طبقات حاکم برای اختصاص منابع کمیاب به تولید حقوق در شکل کالاهای همگانی و توافقات بین المللی از این جمله هستند. به طور کلّی می­توان گفت که در کوتاه مدت، سیاست دولت برای مدیریت تقاضای انبوه، مهمترین تبیین­کننده تغییرات در « تعریف و ارائه مجموعۀ خاصی از حقوق است». حقوق شهروندان جهان شمول و عام نیستند و حتی حقوق عام و جهان شمول هم به صورتی برابر به فعلیت در نیامده­اند. وقتی حقوق جهان شمول و عام نیستند، یا زمانی که حقوق رسمی عام در عمل کارآ نیست، برخی افراد از برخی حقوق طرد می­شوند؛ مثل مشارکت در مدیریت قدرت سیاسی (حق انتخاب کردن و انتخاب شدن)، حق داشتن دارایی و ثروت، عدالت، حمایت اجتماعی و دسترسی به خدمات اساسی. در چنین حالتی، شهروندان به دسته­های متفاوتی تقسیم خواهند شد(شهروندان درجۀ یک، دو، سه… )(همان، ۱۳۸۹: ۵).
۲- طرد اقتصادی: افراد و اجتماعات ممکن است از نظر تولید، و یا نظر مصرف، طرد شدن از حوزه­ اقتصاد را تجربه کنند. از جهت تولید، اشتغال و مشارکت در بازار کار برای جذب در اقتصاد اهمیت زیادی دارند. طرد اقتصادی همچنین ممکن است از جهت الگوهای مصرف رخ دهد یعنی از این جهت که مردم در زندگی روزانه خود چه چیزهایی می­خرند و مصرف یا استفاده می کنند (بلالی،۱۳۸۴: ۴۶۹ ).
راجرز معتقد است طرد اجتماعی در اقتصاد درحال توسعه برای اشاره به موارد زیر به کار میرود:
الف)کنارگذاشته شدن از سطوح زندگی، شامل عرصۀ دریافت کالاها و خدمات عمومی مثل مکان­ها، علوم، ارتباطات و درآمد.
ب) کنارگذاشته شدن از منابع حیاتی، شامل زمین و دیگر دارایی­ های مولد یا طرد از بازار کالاها.
ج) کنار گذاشته شدن از دسترسی به امنیت و حقوق انسانی، شامل کسب برخی حقوق انسانی پایه که خود ممکن است پیش شرط فایق آمدن بر طرد اقتصادی باشد. برای مثال حق آزادی تجمع و تظاهرات مبنایی مهم برای فایق آمدن بر طرد است.
د) طرد از فرایند توسعه: تفاوت در ایدئولوژی­ها و استراتژی­ های توسعه می­توان به الگوهای مختلفی از طرد اجتماعی منجر شود. ترتیبات نهادی که حد واسط بین توسعه اقتصادی و اجتماعی­اند ممکن است به طرد یا پذیرش منجر شوند و منافع را محدود به بخش­ها یا گروه ­های اندکی کنند یا آن را برای همه گسترش دهند( ژره، ۲۰۰۳: ۴۷به نقل از همان : ۶ ). تفاوت بودجه ها در این بعد از طرد اجتماعی قابل بحث و بررسی است.
۳- طرد اجتماعی: در این بعد توجه به کّم و کیف روابط و ارتباطات اجتماعی اهمیت در خور توجهی دارد. بر اساس تعریف سِن از اشتغال، فقدان اشتغال نه تنها درآمدزایی را تحت الشعاع قرار می­دهد و موجب مطرودیت می­ شود، بلکه کاهش تشخص و به رسمیت نشناختن نقش مولد افراد را نیز در پی­دارد. به عبارت دیگر اشتغال نوعی مشروعیت اجتماعی و موقعیت اجتماعی برای دستیابی به درآمد را فراهم می­ کند. دسترسی به بازار کار افراد را مستحق پاداش­ها و حقوق اقتصادی که برای همه شهروندان ضروری است، می­سازد و این امر برای افراد منزلت اجتماعی به همراه داشته و موجب کاهش اثرات منفی مطرودیت افراد و افزایش میزان هم­بستگی و انسجام اجتماعی می­ شود «سه جنبه اصلی بعد اجتماعی مطرودیت عبارتند از عدم دسترسی به خدمات اجتماعی مانند بهداشت، آموزش، آب آشامیدنی و… ، عدم دسترسی به بازار کار و فقدان مشارکت اجتماعی که هر سه جنبه معطوف به مسائل ارتباطی و روابط میان افراد و میان شهروندان و دولت می باشند»(بلو، لپیر[۱۲۴]، ۱۹۹۹: ۲۲به نقل از غفاری و امیدی، ۱۳۸۹: ۴۸ـ۴۹). همچنین تأثیر عوامل جنسیتی، قومیتی و طبقاتی در دسترسی به فرصت­های اجتماعی مانند آموزش، اشتغال و ضعف روابط میان افراد از یک سو و میان افراد با دولت و جامعه از سوی دیگر به عنوان علل انحراف اجتماعی، جرم و تضعیف هم­بستگی اجتماعی هستند که از مسائل مطرح در مطرودیت اجتماعی می باشند(همان: ۴۹).
۴- طرد فرهنگی: بنا به ماهیت فرایندی، پیامدی و هنجاری مطرودیت اجتماعی و نیز نقشی که برخورداری از معرفت و اطلاعات در عاملیت و تشخص انسانی دارد، بعد فرهنگی مطرودیت نیز از اهمیت اساسی برخوردار است. به نظر کاستلز « فرایند گسترده و چندساحتی طرد اجتماعی به شکل­ گیری چیزی می­انجامد که با بهره گرفتن از یک استعاره کیهانی، آن را سیاه چاله­های سرمایه­داری اطلاعاتی می­نامد». این­ها مناطقی از جامعه هستند که، به لحاظ آماری، در آن­ها فرار از درد و رنج برای کسانی که به نحوی از انحاء وارد این چشم­اندازهای اجتماعی می­شوند میسر نیست، مگر آنکه تغییری در قوانین حاکم بر جهان سرمایه­داری اطلاعاتی روی دهد، چرا که برخلاف نیروهای کیهانی، کنش هدفمند انسانی می ­تواند قواعد ساختار اجتماعی، از جمله قواعدی که منجر به طرد اجتماعی می­شوند را تغییر دهد. اطلاعات­گرایی مرز مشخص بین مردم و مکان­های ارزشمند و بی­ارزش را ترسیم می­ کند. جهانی شدن به گونه ­ای گزینشی با شمول و طرد بخش­هایی از اقتصادها و جوامع به درون یا بیرون از شبکه ­های اطلاعات، ثروت و قدرت که ویژگی­های این نظام جدید و غالب است، به پیش می رود(کاستلز، ۱۳۸۲ :۱۸۸ ).
۲-۱-۱-۲-۳-۳. سطوح طرد
برداشتی که هر فرد از موقعیت و شرایط زندگی خود داد، می ­تواند بر رفتار و فعالیت­های اجتماعی وی تأثیر بسزایی بگذارد، لذا پرداختن به مبحث طرد در سطح عینی و ذهنی اهمیت قابل توجهی می­یابد که در ادامه به توضیح این سطوح می­پردازیم:
الف) سطح عینی:
سطح عینی طرد به جنبه­ های واقعی زندگی فردی و اجتماعی مربوط بوده و در سنجش و ارزیابی طرد عینی جنبه­هایی از طرد بوده که نشان دهنده موقعیت و وضعیت حقیقی افراد از نظر شانس­های مورد توجه محقق در زمینه شرایط زندگی آنهاست، مورد پرسش قرار می­گیرد. به عبارت دیگر در این سطح، شرایط زندگی افراد آن­طور که هست مورد بررسی قرار می­گیرد و نه ارزیابی که آن­ها از وضعیت زندگی نامساعدشان ابراز می­نمایند (جهول، ۲۰۰۷: ۳۰ به نقل از قاضی نژاد، ۱۳۸۹).
ب) سطح ذهنی:
سطح ذهنی طرد در مقابل طرد عینی قرار داشته و به ارزیابی افراد از وضعیت زندگی­شان مربوط می­ شود و احساس افراد از مطرود بودن یا مشمول بودن را بازنمایی می­ کند. مؤلفه­ های عمده نمایاننده این سطح از طرد عبارتند از مقولاتی همانند؛ رضایت از زندگی به صورت کلی، رضایت از روابط اجتماعی، مسکن، شرایط کلی زندگی، رضایت از درآمد و رضایت از شاخص های مربوط به سلامت روانی/ ذهنی به این معنا که میزان احساس رضایت از زندگی، شاد بودن و یا منزوی بودن فرد چقدر می باشد(همان منبع).
۲-۱-۱-۲-۴. طردشدگان اجتماعی، طرد جنسیتی و زنان سرپرست خانوار
طرد در خانواده، گروه همسالان، دیگر تنظیمات مختلف اجتماعی، قومی و مذهبی جوامع، محله و یا حتی دولت ملی ممکن است رخ دهد. جوانان، زنان، افراد بی­خانمان و مهاجران بیشتر در معرض طردشدگی قرار دارند برای مثال جوانان از نظرکار، آموزش عالی و یا از حضور در شبکه ­های اجتماعی ممکن است دچار طردشدگی شوند و طرد شدن زنان بیشتر از جهت اشتغال و بازار کار صورت می­گیرد (گروه جامعه شناسی و جغرافیای انسانی، دانشگاه اسلو،۲۰۱۰: ۱۳۶).
براساس جامعه آماری این تحقیق لازم است که مروری بر وضعیت طرد زنان داشته باشیم در واقع زنان از جمله گروه ­های پرخطری هستند که فقر و طرد اجتماعی هر لحظه در کمین آنهاست در بسیاری از اجتماعات، زنان کمتر از مردان در مکان­های عمومی دیده و صدایشان شنیده می­ شود. مشارکت زنان در برخی فعالیت­های اجتماع محلی محدود به نقش­های زنانه سنتّی است. حتی در اجتماعاتی که زنان اکنون در فرایندهای تصمیم ­گیری خانوار درگیر هستند، آن­ها در حاشیه قرار دارند یا خودشان را از تصمیم ­گیری در سطح اجتماع محلی دور نگاه داشته اند. این تلقّی وجود دارد که فرایندهای تصمیم ­گیری رسمی به عنوان بخشی از زندگی اجتماع محلی است و از آنجاییکه «اجتماع محلی» بطور معمول صرفاً مردانه معنا می­ شود، زنان به آن راهی ندارند. البته تفاوت­هایی نیز درون اجتماعات دیده می­ شود. به عنوان نمونه گروه­هایی از زنان غنی­تر ممکن است نسبت به دیگر گروه ­های زنان در همان اجتماع، کمتر احساس انزوا و از خود بیگانگی نمایند و مجالی برای رساندن صدای خود داشته باشند. ذکر این نکته نیز ضرورت دارد که اگر چه در برخی از اجتماعات محلی احساس می­ شود که زنان بیش از مردان در اجتماع حضور و مشارکت دارند یا حتی حقوق و قدرت بیشتری از مردان دارند اما اغلب، مردان در مورد تصمیمات اجتماع محلی اعمال قدرت و نفوذ می­ کنند. به عبارتی زنان نسبت به قبل، از قدرت بیشتری برخوردارند اما نه بیشتر از مردان(صادقی و فیروزآبادی،۱۳۹۲: ۴۳). آمارتیاسن(۱۹۸۵) هم با به کارگیری عنصر«قابلیت» به جای عنصر«درآمد»، مفهوم «طرد قابلیتی» را در ادبیات طرد اجتماعی پایه گذاری کرده است که با بهره گرفتن از این مفهوم، می توان به توصیف «طرد جنسیتی» پرداخت. مهم­ترین محور نظریه سن، مفهوم «آزادی» است. او قابلیت ­های انسانی را با آزادی­های انسانی مترادف می­داند و در واقع باتمایز قائل شدن بین کارکرد و قابلیت، اهمیت مفهوم آزادی در حالی که قابلیت توانایی بدست آوردن است از این منظر، می­توان در حوزه زنان محدودیت­ها و آسیب­های جنسیتی را مورد کنکاش قرار داده و به تبیین بسیاری از مسائل پیش روی زنان پرداخت. به عنوان مثال شرایط فرهنگی درون خانواده، از جمله «پدر سالاری» و «پسر سالاری» و سایر تبعیض­های جنسیتی مانند عدم اجازه تحصیل به دختران یا اشتغال آن­ها، در کسب قابلیت­ها بسیار مؤثر است از طریق پیش­فرض­های مسلم، رویه­های عمل و فعالیت­های تبعیض آمیز، موجب محدودیت در شکوفایی قابلیت­ها و بقای هنجارهای مردسالارانه می­ شود(محمودی، صمیمی فر، ۱۳۸۴: ۱۱). سن بحث «نقش­آفیرینی زنان» را نیز در خصوص تحولات اجتماعی مطرح کرده و تأکید می­ کند؛ نقش­آفرینی زنان، نباید به هیچ عنوان اصلاح نابرابری­های بسیاری را که آفت رفاه آنان است و موجب رفتارهای نابرابر نسبت به آنها می­ شود تحت­الشعاع قرار دهد. به عبارت دیگر، نقش­آفرینی زنان باید شامل رفاه آنان نیز باشد. از سوی دیگر هرگونه تلاش در جهت افزایش رفاه باید با تکیه بر اختیارات زنان، تغییرات مورد نظر را ایجاد کند(سن، ۱۳۸۵: ۳۲۲). پژوهش­ها نشان می­دهد که زنان بیشتر مایلند که رفتارهای سازمانی تبعیت کنند و همچنین درک خودشان این گونه است که دارای قدرت، اختیار و شبکه روابط کمتری هستند و کمتر تأثیر­گذار در روابط سازمانی هستند. هیتلان(۲۰۰۶) معتقد است که زنان به مفاهیم رقابت کمتر مایل هستند و نسبت به عملکرد سودمندشان درک ضعیف­تری دارند و احتمال بیشتر نیز برای ترک سازمان دارند. در سطوح بالاتر طرد­، رضایت و سلامت روانی کمتری را حاصل می­ شود، که این حالت در مردان نسبت به زنان قویتر است. زنان بیشتر مایلند که شبکه ­های اجتماعی بزرگتری داشته باشند و برای مقابله با عوامل تنش­زا به آن­ها تکیه کنند. در واقع شبکه ­های اجتماعی برای آن­ها حکم ضربه­گیر و میانجی فشارهای محیط کار عمل می کنند به علاوه زنان بیشتر به تحمل کردن تعداد بیشتری محرک­های تنش­زا( استرس زا ) محیط کار مستعد هستند و بیشتر فشارهای کاری را متحمل می­شوند. طرد اجتمای تولید تحقیر اجتماعی می­ کند صرف نظر از عواقب روانی آن و آثارش برخودپنداره­ی شخص، تحقیر اجتماعی به نوبه خودتولید بغض اخلاقی می­ کند(طباطبایی قمی،۱۳۹۰: ۵۶). بنابراین زنان و مردان نه تنها موقعیت­های متفاوتی در جامعه دارند، بلکه در موقعیت­های نابرابری قرار گرفته­اند. زنان در مقایسه با مردانی که در همان جایگاه اجتماعی زنان قرار دارند، از منابع مادی، منزلت اجتماعی، قدرت و فرصت­های اجتماعی کمتری برخوردارند(ریتزر، ۱۳۸۴: ۴۸۹).
۲-۱-۱-۲-۴-۱. وضعیت طرد اجتماعی و فقر زنان سرپرست خانوار
براساس گزارش بانک جهانی در سال۲۰۰۳ ، فقر زنان به ویژه زنان سرپرست خانوار در کشورها در مقایسه با مردان از شدت بیشتری برخوردار می­باشد(شکوری و همکاران، ۱۳۸۶). در حال حاضر فقر در دنیا روندى زن­گرایانه یافته است و خانواده­هاى زن سرپرست بیش از خانواده­هاى تک­سرپرست که پدران عهده­دار سرپرستى هستند، از فقر رنج مى­­برند. به طورى که هرچه سن زنان افزایش می­یابد، سهم سرپرستى خانوار در آن­ها نیز افزایش پیدا می­ کند. به عنوان مثال سرپرست خانوار، در زنان از حدود ۲۵ سالگى شروع می­ شود و حدود بالای ۶۵ سالگى به بیشترین حد خود می­رسد. بنابراین از آنجایى که در شرایط موجود کشور ما اغلب زنان سرپرست خانوار سالمند هستند فقر و ناتوانى اقتصادى در میان آن­ها بیشتر است(ملکشاهی،۱۳۹۰: ۹۷).در دهه­های اخیر، افزایش فقر در میان خانواده­های زن سرپرست، یکی از عوامل نابرابری به شمار می­رود در واقع زنان سرپرست خانوار علاوه بر اینکه به سبب جنسیت بیشتر در معرض فقر قرار دارند، فقر آن­ها صرفاً جنبه اقتصادی نداشته و محدود به منابع مادی نمی­ شود بلکه جنبه­ های اجتماعی و روانی را نیز در بر می­گیرد(شادی­طلب و دیگران، ۱۳۸۶). همچنین طرد اغلب این زنان مربوط به موقعیت کنونی آن­ها نمی­ شود بلکه به پیشینه زندگی خانوادگی و ویژگی­های فردی آن­ها نیز مربوط شده و زنان به تدریج در مراحل مختلف زندگی خود طرد را تجربه می­ کنند. بر این اساس برخی وقایع خاص و عوامل بنیادین به شکل پویا و نظام­مند در طرد و حاشه­ای شدن زنان مؤثر بوده است در واقع فقر زنان سرپرست خانوار پدیده­ای ناگهانی یا موقعتی نیست بلکه در دوره­ های مختلف زندگی آن­ها تداوم داشته و به تدریج آن­ها را به موقعیت حاشیه­ای می­راند. زنان در مسیر زندگی خود سه دوره از طرد و فقر تدریجی را از سر می­گذارنند که رفته رفته بر شدت آن افزوده می­ شود. دوره اول، از بدو تولد در خانه پدری آغاز می­ شود و تا پیش از ازدواج ادامه می­یابد که در طول این مدت زنان به دلیل پایگاه اجتماعی خانوادگی پایین، فقدان امکانات و فقر، دوره­ای از محرومیت را از سر می­گذارنند. دوره دوم فقر زنان، با ازدواج زودهنگام زنان در سنین پایین و ترک خانه پدری آغاز می­ شود. ازدواج­ها به صورتی است که پایگاه اقتصادی همسران این زنان همانند آن­ها و یا پایین­تر است و با مشغولیت در کارهای کم­درآمد و بی­ثبات که عمدتاً با مهاجرت موقتی و دائمی فراهم شده است امکان تحرک اقتصادی و گذر از تنگدستی را برای زنان هرگز میسر نمی­سازد، بویژه با اضافه شدن فرزندان و افزایش هزینه­ها در این مقطع زنان نسبت به گذشته فقر شدیدتری را تجربه می­ کنند. دوره سوم فقر زنان به بعد از کارافتادگی یا از دست دادن همسرشان باز می­گردد که زنان شرایط وخیم­تری از فقر را نسبت به دوره قبلی متحمل می­شوند. زنان که پیش از این تجربه و امکان اشتغال در بازار کار را نداشتند و به نوعی وابسته به نان­آور خانواده بودند هم­اکنون می­بایست سرپرستی فرزندان­شان را قبول کنند و بار سنگین امرار معاش و تربیت فرزندان را به دوش بکشند و به دلیل فقدان قابلیت و توانمندی اجتماعی زنان به منظور اشتغال در بازار کار سرنوشتی مشابه پدر و مادر را برای زنان رقم می­زند. کم سوادی و بی­سوادی نسلی هم یکی از عوامل کلیدی در انزوا و طرد اجتماعی است می­توان گفت، زنان سرپرست خانوار به دلیل سواد ناکافی و نداشتن مهارت و توانمندی شغلی، از مشاغل فعال در عرصه عمومی بویژه مشارکت­های رسمی و انجمنی و نیز اشتغال در بازار کار طرد گشته­اند و در صورت اشتغال نیز اغلب به کار در مشاغل غیر رسمی و بی­ثبات و کم­درآمد مشغولند. نه تنها فقر و محرومیت مادی به مانند یک ارث خانوادگی، از نسلی به نسلی دیگر به صورت عمودی منتقل می­ شود و به گونه ­ای افقی نیز در شبکه خویشاوندی زن و همسر وی گسترش می­یابد، بی­سوادی و کم­سوادی نیز به همین شکل به نسل بعدی انتقال می­یابد. اگر چه زنان سرپرست خانوار عمدتاً به دلیل فقر در خانه پدری، نبود امکانات و خدمات، موانع فرهنگی، ازدواج­های زودهنگام و… از کسب سواد باز می­مانند، اما این موانع و شرایط، محدود به دوره تحصیلی آن­ها نیست بلکه با تکرار شدن همین الگوی محرومیت، فرزندان یا نسل بعد نیز از سوادآموزی و صعود از نردبان تحصیل باز می­مانند. و در نهایت مورد سطح روابط خویشاوندی و همسایگی و اجتماعی زنان بعد از دست دادن همسر بنحو چشمیگیری در مقایسه با گذشته کاهش یافته است زنان پس از فوت همسر یا جدایی از وی، با دیگران احساس بیگانگی و فاصله کرده و به گونه ­ای تحمیلی یا خودخواسته از شبکه روابط اجتماعی و حمایت­های غیر رسمی طرد می­شوند. در واقع گسست پیوند زناشویی و بی­سرپرست شدن زنان به تضعیف و یا حتی قطع روابط با خویشاوندان منجر می­گردد(فیروآبادی و صادقی،۱۳۹۰: ۲۳۸-۲۳۰).
۲-۱-۱-۲-۵. رویکردها و نظریه های طرد اجتماعی و شناسایی عوامل تأثیرگذار بر آن
از آنجا که تمرکز اصلی پژوهش حاضر بر عوامل تأثیرگذار بر طرد اجتماعی می­باشد بنابراین در این قسمت سعی خواهد شد که بنا بر آنچه که در رویکردها و نظریه­ های مربوط به طرد اجتماعی آمده است و بر مبنای تعاریف و دیدگاه­ های متعددی که درباره این مفهوم ارائه شده است، اصلی­ترین عوامل و مشخصه­هایی که منجر به طرد اجتماعی می­گردد به صورت زیر خلاصه گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:34:00 ق.ظ ]




۰۰۱۰۱۴/۰

 

۲۹۱۲۷/۰-

 

۲۶۹۹۸/۰-

 

-۰.۰۰۰۴۹

 

 

 

D2

 

۰

 

۰۲۳۱۹/۰-

 

۰۲۱۸۲/۰-

 

۳.۶۴e-05

 

 

 

لذا می توانیم تابع انتقال لاپلاسی سیستم را به شکل زیر بنویسیم­:
۱-تعیین معادله های حالت سیستم
در این پژوهش جهت تعیین معادله های حالت سیستم از روش تجزیه مستقیم استفاده می­ شود. این روش در جایی به کار می­رود که تابع تبدیل به صورت حاصلضرب عوامل نباشد. هدف به دست آوردن نمودار حالت یا معادله های حالت سیستم است.
به طور کلی تابع انتقال لاپلاسی یک سیستم درجه سوم عبارت است از­:
با بهره گرفتن از رابطه فوق و استفاده از روش تجزیه مستقیم:
تابع تبدیل را به صورت توانهای منفی S بیان می­کنیم. بدین منظور صورت و مخرج تابع تبدیل را در معکوس بالاترین توان S ضرب می­کنیم­. بنابراین صورت و مخرج را در ضرب می­کنیم­:
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-صورت و مخرج تابع را در متغیر فرضی Y(S) ضرب می­کنیم
۳-صورت و مخرج دوطرف رابطه فوق باهم برابر خواهند بود­. لذا­:
۴-جهت رسم نمودار حالت براساس این دو معادله می­بایست آنها را به صورت رابطه علت و معلولی در آورد. بدیهی است که معادله X(s) به همین صورت خود یک رابطه علت و معلولی است اما در معادله U(s) ورودی در طرف چپ است و می­بایست معادله را مرتب کرد. دو طرف این معادله را بر A2 تقسیم می­کنیم و Y(s) را برحسب سایر جملات می­نویسیم­:
در شکل ۴-۱۱۶ نمودار حالت با بهره گرفتن از معادلات X(s) و Y(s) رسم شده است­.
A1
B1
C1
DS-1 S-1 S-1 ۱/A2
X(s) y1=S-3y y2=S-2y y3=S-1y - y(S) U(S)
شکل ۴-۱۱۶- نمودار حالت با بهره گرفتن از معادلات X(s)و Y(s)
معادله­های حالت مستقیماً از نمودار حالت بدست می­آیند که به شکل زیر می­باشد:
رابطه ۴-۲۶- معادله حالت سیستم
معادله خروجی سیستم نیز به صورت زیر خواهد بود.
رابطه ۴-۲۷- معادله خروجی سیستم
با توجه به اینکه معادله فضای حالت سیستم به شکل زیر می­باشد:
X=Ax + Bu
Y = Cx + Du
که در آن­: X بردار حالت­، A ماتریس سیستم یا ماتریس همراه­، Y بردار خروجی یا بردار رفتار­، u بردار ورودی­، B ماتریس توزیع­، C ماتریس خروجی یا ماتریس رفتار و D ماتریس انتقال سیستم می­باشد.
معادلات حالت و معادلات خروجی سیستم برای توابع انتقال شرکت­های زیرمجموعه ، و را نیز می­توان به شکل زیر نوشت:
رابطه ۴-۲۸- معادله حالت برای تابع انتقال تلفن ثابت
)
رابطه ۴-۲۹- معادله حالت برای تابع انتقال دیتا
)
رابطه ۴-۳۰- معادله حالت برای تابع انتقال تلفن همراه
)
رابطه ۴-۳۱- بردار رفتار سیستم تلفن ثابت
رابطه ۴-۳۲- بردار رفتار سیستم دیتا
رابطه ۴-۳۳- بردار رفتار سیستم تلفن همراه
بنابراین باتوجه به روابط فوق و معادلات فضای حالت بدست آمده از این تحقیق می­توان نوشت:
۲-کنترل­پذیری سیستم
جهت بررسی کنترل­پذیری سیستم می­بایست ماتریس کنترل­پذیری Qc را تشکیل داد. در صورتی سیستم موردنظر کنترل­پذیر است اگر و قطعاً اگر بردارهای ماتریس Qc دارای استقلال خطی از یکدیگر باشند. این ماتریس برای هلدینگ و شرکتهای زیرمجموعه عبارت است از:
بنابراین با توجه به ماتریس­های فوق می توان گفت سیستم در شرکت­های زیر مجموعه و در کل هلدینگ مخابرات ایران کنترل­پذیر است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:34:00 ق.ظ ]




جزء سوم هیجان ها عبارت است ازتنظیم هیجان ها. تمایل به انجام بعضی اعمال بخصوص وجود دارد که نتیجه تجربه هیجان ها است. برای مثال، خوشحالی به وسیله سطح فعالیت زیاد تعبیر می گردد، برعکس غمگینی منجر به سطح بسیار پایین فعالیت ها می گردد. در حالی که خشم بطور مستقیم با تمایل برخورد یا زدن به هدف یا شخص همراه می باشد. ترس منجر به بی حرکتی یا به اصطلاح یخ زدن و سپس فرار کردن از هدف یا شخص همراه می گردد، این موضوع را به وضوح در کودکان شیرخوار می توان مشاهده نمود، زیرا آنها حالت های هیجانی خود را مستقیما نشان می دهند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
آخرین جزء یا ترکیب هیجان، عبارت است از توانایی تشخیص هیجان ها در دیگران، یعنی توانایی تشخیص اینکه، دیگری دچار چه حالت هیجانی می باشد، از طریق پردازش حالت های چهره و بدن و تن صدا و سرعت آن[۴۷].
۲-۲-۵ تاریخچه هوش هیجانی
هر چند سابقه مطالعه هوش هیجانی درمباحث هوش اجتماعی به ۸۰ سال قبل برمیگردد، ولی این مفهوم تنها در دهه های اخیر توسعه یافته است . ثرندایک در سال۱۹۲۷، با قراردادن انواع هوش در طبقه کلی: هوش عمومی، هوش تجسمی و هوش اجتماعی، برای هر یک تعاریف خاصی ارائه کرد.
در سال ۱۹۴۰ وکسلر به عوامل غیر عقلائی، ازقبیل عوامل اجتماعی، فردی و احساسی توجه نشان داد[۴۸]. همچنین درسال۱۹۸۳هاوارد گاردنر روان شناس دانشگاه هاروارد، با استفادهـی واژه هوش، به عنوان تک بعدی بودن توانایی های افراد، مخالف بود،الگوی چندگانه هوش، یعنی چندبعدی بودن هوش را پیشنهاد داد، که عبارت است از: ۱. هوش زبانی؛۲. هوش منطقی؛۳. هوش موسیقی؛۴. هوش بدنی (جسمانی)؛ ۵. هوش۳بعدی(فضایی)؛ ۶. هوش درون فردی؛ ۷. هوش میان فردی؛ ۸. هوش طبیعی [۴۹].
۲-۲-۵-۱ نگاهی اجمالی به ظهور هوش هیجانی
۱۹۰۰ الی ۱۹۶۹ هوش هیجانی به عنوان دو حیطه جدا از هم
تحقیقات در باب هوش: در این دوره حوزه آزمون گری روانشناختی برای هوش رشد و گسترش یافت و یک تکنولوژی صریحی درباره آزمونهای هوش قدم به عرصه وجود گذاشت. تحقیقات درباب هیجان: در حوزه ای جدا از هیجان، بحث و گفتگو متمرکز بر همان مشکل قدیمی مرغ و تخم مرغ بود، که کدامیک زودتر بوجود آمده اند: واکنشهای فیزیولوژیک یا هیجان. در دیگر گستره های کاری، داروین در رابطه با انتقال پذیری و تکوین پاسخهای هیجانی سخن گفته بود. اما در طول این دوره، هیجان اغلب به عنوان یک موضوعی که فرهنگی است تعیین شد و عمدتاً محصول آسیب شناسی و پدیده‌هایی با ویژگی فردی به حساب می آید. [۵۰].
تحقیقات در باب هوش اجتماعی
همانگونه که آزمونگری هوش پا به عرصه وجود گذاشت و تمرکز بر روی هوش کلامی و بیانی بود، تعدادی از روانشاسان بدنبال شناسایی هوش اجتماعی هم بودند. ولی به هر حال، تلاش در این جهت به وضوح مأیوس کننده بود و مفاهیم هوشی، منحصرا به صورت شناختی باقی می ماندند[۵۰].
۱۹۷۰ الی ۱۹۸۹ پشتازان هوش و هیجانی
طلایه داران هوش هیجانی در این دهه تلاش می کردند حوزه شناخت و عاطفه ظهور یافت تا به بررسی این مطالب بپردازد که چگونه هیجانات در رابطه با افکار می باشند. در این دوره عنوان شده بود، که افراد افسرده ممکن است، نسبت به دیگران کمی بیشتر واقع گرا و دقیق باشند، و از این رو نوسانات خلقی آنها ممکن است، خلاقیت آنها را ارتقاء بدهد. حوزه ارتباط غیر کلامی، مقیاسهایی را گسترش داد، تا برای ادراک اطلاعات غیر کلامی که قسمتی از آنها هیجان بود، در باب تظاهرات چهره ای و ژستها عمل کنند. آن افرادی که در حوزه هوش مصنوعی کار می‌کردند به بررسی این مطلب پرداختند، که چگونه کامپیوترها ممکن است، بفهمند و دلیل بیاورند درباره اینکه داستانها دارای ابعاد هیجانی هستند[۴۹].
تئوری جدید گاردنر، در باب هوش چند گانه به توصیف یک هوش درون فردی پرداخت، که این هوش در برگیرنده قابلیت ادراک نماد سازی هیجانات می باشد. کارهای تجربی بر روی هوش اجتماعی به این نتیجه رسید که ( هوش اجتماعی) به مهارتهای اجتماعی، مهارتهای همدلانه، نگرشهای پیش اجتماعی، اضطراب اجتماعی و هیجان پذیری، تقسیم می شود. تحقیقات در باب مغز شروع به جداسازی ارتباطات میان هیجان و شناخت کردند. (استفاده به طور معمول از واژه هوش هیجانی ظاهر شد[۴۹].
۱۹۹۰ الی ۱۹۹۳ ظهور هوش هیجانی
در چهار سال آغازین دهه ۱۹۹۰ مایر و سالوی رشته مقالاتی تحت عنوان هوش هیجانی چاپ کردند. این مقالات اولین بازنگری حوزه های بالقوه مربوط به هوش هیجانی بودند. در همان زمان مطالعات، نشان داده شده، شامل اولین توانایی سنجش هوش هیجانی، تحت همان عنوان به چاپ رسید. و دیگر مقیاسهای هوش هیجانی گسترش یافتند. علی الخصوص علوم مغزی.[۵۰].
۱۹۹۴ الی ۱۹۹۷- عمومی سازی و گسترش مفهوم هوش هیجانی
گلمن یک ژورنالیست علمی، کتاب مشهور خود را تحت عنوان « هوش هیجانی» منتشر ساخت. در آن کتاب، هوش عاطفی را به عنوان:
«آگاهی به عواطف خود، ‌مدیریت‌عواطف، برانگیختن‌خود، شناسایی‌عواطف ‌و تنظیم‌ روابط ‌با‌دیگران»
تعریف نمود. مجله تایم روی جلد خود واژه هوش هیجانی را بکار برد. تعدادی از مقیاس های شخصیتی تحت عنوان هوش هیجانی انتشار یافتند. بار- اُن ۱۹۹۷ مدلی چند عاملی برای هوش هیجانی تدوین کرده است. وی معتقد است که هوش هیجانی جزئی از توانائی ها و مهارتهایی است که فرد را برای سازگاری مؤثر با محیط و کسب موفقیت در زندگی تجهیز می کند. وصف هیجان در این نوع هوش رکن اساسی است که آنرا از هوش شناختی متمایز می کند[۵۰].
۱۹۹۸ تا به حال، تحقیق و مؤسسه سازی هوش هیجانی
پالایش هایی درباره مفهوم هوش هیجانی، همراه با معرفی مقیاسهای جدیدی درباره مفهوم و مقالات تحقیقی بازنگری شده در رابطه با موضوع، انجام شد.[۵۰].
۲-۲-۶ مدل های هوش هیجانی
مروری بر مبانی نظری و پیشینه پژوهش با توجه به اهمیت هوش هیجانی، نظریه پردازان حوزه روانشناسی به منظور تبیین هر چه بهتر این مفهوم و مؤلفه های تشکیل دهنده آن، مدل های مختلفی از آن را پیشنهاد نموده اند. در هر یک از این مدل ها از منظری خاص به هوش هیجانی و مهار تها و توانایی های شکل دهنده آن توجه شده است. به طور کلی مد لهای ارائه شده درباره هوش و توانایی های شکل دهنده آن توجه شده است. به طور کلی مدلهای ارائه شده درباره هوش هیجانی را می توان به سه طبقه مدل های غیرشناختی[۶] ، مدل های مبتنی بر شایستگی[۷] و مدل های مبتنی بر توانایی[۸] تقسیم نمود[۵۱].
۲-۲-۶-۱ مدل های غیرشناختی
مدل مطرح شده در این زمینه، مدل غیرشناختی بار – آن (۱۹۹۷) است. از نظر او هوش هیجانی یک سلسله از ظرفیتها، شایستگی ها و مهارت های غیرشناختی است که بر توانایی فرد برای موفقیت در سازگاری و تطابق با خواست ها و فشارهای محیط تأثیر می گذارد. هر چند بار- آن مدل غیر شناختی خود را زیر مجموعه هوش هیجانی جای می دهد، اما مفهوم هوش هیجانی از نظر او تا حدی وسیع تر و گسترده تر بوده و معادل همان چیزی است که وی آن را هوش هیجانی و اجتماعی می خواند. بار – آن مدل خود را در چند مؤلفه به شرح زیر طبقه بندی نموده است:

 

    1. مؤلفه های درون فردی[۹]: نشان دهنده توانایی ها، قابلیت ها، شایستگی ها و مهار تهایی است که مرتبط به خود فرد می باشد. این مؤلفه ها به آگاهی فرد از عواطف، هیجانات و احساسات خود اشاره دارد.

 

    1. مؤلفه های میان فردی[۱۰]: اشاره به آگاهی فرد از عواطف، هیجانات و احساسات دیگران دارد.

 

    1. مؤلفه های سازگاری یا انطباق پذیری[۱۱]: نشان دهنده میزان انعطاف پذیری یک فرد و توانایی او در کنار آمدن با خواست ها و فشارهای محیطی می باشد.

 

    1. مؤلفه های خلق و خوی عمومی[۱۲]: به توانمندی فرد در احساس و ابراز هیجان های مثبت و خوشبینی نسبت به مسائل اشاره دارد.

 

    1. مؤلفه های مدیریت تنش ها[۱۳]: این مؤلفه ها به توانایی برای کنار آمدن و مدیریت استرس و فشارهای روانی به نحو مطلوب و مؤثر ارتباط دارند.

 

بار- آن در توصیف مؤلفه های این مدل چنین بیان می دارد که این مؤلفه ها متغیرهای غیرشناختی هستند که می توان آ نها را مشابه عوامل شخصیتی دانست. از نظر او مؤلفه های این مدل با گذشت زمان رشد کرده و تحول می یابند، در سرتاسر دوران زندگی تغییر می کنند و می توان از طریق برنامه های آموزشی شرایط ارتقای آن ها را فراهم کرد. هم چنین از نظر بار-آن این مدل به توانایی بالقوه برای نشان دادن عملکرد و نه خود عملکرد ارتباط دارد[۵۱].
۲-۲-۶-۲ مدل های مبتنی بر شایستگی
مهم ترین مدل مبتنی بر شایستگی را گلمن در سال ۲۰۰۱ ارائه کرده است. این مدل به طور اختصاصی برای پیش بینی میزان موفقیت در محل کار طراحی شده است. در حقیقت این مدل نظریه ای در مورد عملکرد است. شایستگی هیجانی از نظر گلمن توانایی آموخته شده بر مبنای هوش هیجانی است که منجر به عملکرد چشمگیر در کار می شود. یعنی مقدار هوش هیجانی تعیین کننده توانایی بالقوه برای یادگیری مهار تهای کاربردی است. مدل گلمن در قالب چهار توانایی کلی و عمومی به شرح زیر بیان شده است.

 

    1. خودآگاهی[۱۴]: عبارت است از توانایی برای درک احساسات خود و ارزیابی صحیح خویش.

 

    1. خود مدیریتی[۱۵]: توانایی برای اداره حالات، تنش ها و منابع درونی خود.

 

    1. آگاهی اجتماعی[۱۶]: توانایی درک صحیح افراد و گروه ها.

 

    1. مهارت های اجتماعی[۱۷]: توانایی برای ایجاد عکس العمل های مطلوب در دیگران[۵۱].

 

۲-۲-۶-۳ مدل های مبتنی بر توانایی
مشهورترین مدل مبتنی بر توانایی مدل مایر، سالووی و کاروسو ( ۱۹۹۷ ) می باشد. بر مبنای این مدل ابتدا اطلاعات هیجانی وارد نظام شناختی شده و در آن جا شناسایی می شوند. سپس شناخت بر طبق قوانین خاص خود تحت تأثیر این اطلاعات قرار می گیرد. سرانجام داده های هیجانی وارد تفکر شده و با آن ترکیب و یکپارچه می شوند. به عبارت دیگر در این مدل، هوش هیجانی را بر اساس معنی و مفهومی که به طور سنتی از هوش ارائه می شود، تعریف می کنند.
از نظر مایر و سالوی ( ۱۹۹۷ ) هوش هیجانی نوعی از هوش اجتماعی است که شامل توانایی درک و کنترل احساسات فرد و دیگران می شود. از نظر آن ها این نوع هوش توانایی تشخیص، ارزیابی و بیان هیجان به نحو صحیح و سازگارانه است. همان طور مایر و کاروسو( ۲۰۰۲ ) هوش هیجانی را توانایی درک و تشریح هیجان ها و بکارگیری آنها برای افزایش سطح تفکر میدانند[۵۱].
مایر، سالووی و کاروسو ( ۱۹۹۷ ) در مدل خود چهار مؤلفه عمده برای هوش هیجانی در نظر گرفته اند. هر مؤلفه شامل مجموعه ای از توانایی هاست که می توان با بهره گرفتن از آن ها مهارت های هیجانی افراد را افزایش داده و در محل کار از آن ها استفاده نمود:
۱.شناسایی هیجان ها[۱۸]: این مؤلفه شامل مهارت هایی نظیر توانایی شناسایی احساسات خود و دیگران، توانایی بیان و ابراز صحیح هیجان ها و توانایی تمایز قائل شدن بین هیجان های واقعی و ساختگی است.
۲.استفاده هیجان ها[۱۹]: این مؤلفه شامل مهارت هایی چون توانایی برای ایجاد هیجان هایی جهت تسهیل تصمیم گیری و استفاده از هیجا نهای مختلف برای تشویق افراد به استفاده از رویکردهای مختلف برای حل مشکلات می باشد.
۳.درک و پیش بینی هیجا نها[۲۰]: یعنی درک این که هیجا نها چگونه تغییر می کنند و از مرحله ای وارد مرحله دیگر می شوند. شناخت علت هیجا نها و نهایتاً درک روابط بین هیجا نها در این مؤلفه هیجانی قرار دارند.
۴.اداره و مدیریت هیجان ها[۲۱]: شامل توانایی برای تسلط و آگاهی از هیجان های خود است. هم چنین توانایی فرد در اداره و تنظیم هیجا نهای خود و دیگران جزء مهارت های این شاخه محسوب می شود[۵۱].
۲-۳ پیشینه تحقیق
۲-۳-۱ تحقیقات انجام شده آمادگی جسمانی در داخل:
در تحقیقی که توسط خواجوی ( ۱۳۷۶) با عنوان بررسی و مقایسه آمادگی عمومی جسمانی دانشجویان نیمسال اول و نیمسال آخر تربیت بدنی دانشگاه تهران انجام شد، نتایج زیر حاصل شد: * در خصوص کشش بارفیکس، استقامت قلبی ـ تنفسی و انعطاف پذیری تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود داشته، و برتری به نفع دانشجویان نیمسال اول است. * در مورد درازونشست، چابکی و پرش عمودی درجا، تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نشده است[۵۲].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:33:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم