جزء سوم هیجان ها عبارت است ازتنظیم هیجان ها. تمایل به انجام بعضی اعمال بخصوص وجود دارد که نتیجه تجربه هیجان ها است. برای مثال، خوشحالی به وسیله سطح فعالیت زیاد تعبیر می گردد، برعکس غمگینی منجر به سطح بسیار پایین فعالیت ها می گردد. در حالی که خشم بطور مستقیم با تمایل برخورد یا زدن به هدف یا شخص همراه می باشد. ترس منجر به بی حرکتی یا به اصطلاح یخ زدن و سپس فرار کردن از هدف یا شخص همراه می گردد، این موضوع را به وضوح در کودکان شیرخوار می توان مشاهده نمود، زیرا آنها حالت های هیجانی خود را مستقیما نشان می دهند.
آخرین جزء یا ترکیب هیجان، عبارت است از توانایی تشخیص هیجان ها در دیگران، یعنی توانایی تشخیص اینکه، دیگری دچار چه حالت هیجانی می باشد، از طریق پردازش حالت های چهره و بدن و تن صدا و سرعت آن[۴۷].
۲-۲-۵ تاریخچه هوش هیجانی
هر چند سابقه مطالعه هوش هیجانی درمباحث هوش اجتماعی به ۸۰ سال قبل برمیگردد، ولی این مفهوم تنها در دهه های اخیر توسعه یافته است . ثرندایک در سال۱۹۲۷، با قراردادن انواع هوش در طبقه کلی: هوش عمومی، هوش تجسمی و هوش اجتماعی، برای هر یک تعاریف خاصی ارائه کرد.
در سال ۱۹۴۰ وکسلر به عوامل غیر عقلائی، ازقبیل عوامل اجتماعی، فردی و احساسی توجه نشان داد[۴۸]. همچنین درسال۱۹۸۳هاوارد گاردنر روان شناس دانشگاه هاروارد، با استفادهـی واژه هوش، به عنوان تک بعدی بودن توانایی های افراد، مخالف بود،الگوی چندگانه هوش، یعنی چندبعدی بودن هوش را پیشنهاد داد، که عبارت است از: ۱. هوش زبانی؛۲. هوش منطقی؛۳. هوش موسیقی؛۴. هوش بدنی (جسمانی)؛ ۵. هوش۳بعدی(فضایی)؛ ۶. هوش درون فردی؛ ۷. هوش میان فردی؛ ۸. هوش طبیعی [۴۹].
۲-۲-۵-۱ نگاهی اجمالی به ظهور هوش هیجانی
۱۹۰۰ الی ۱۹۶۹ هوش هیجانی به عنوان دو حیطه جدا از هم
تحقیقات در باب هوش: در این دوره حوزه آزمون گری روانشناختی برای هوش رشد و گسترش یافت و یک تکنولوژی صریحی درباره آزمونهای هوش قدم به عرصه وجود گذاشت. تحقیقات درباب هیجان: در حوزه ای جدا از هیجان، بحث و گفتگو متمرکز بر همان مشکل قدیمی مرغ و تخم مرغ بود، که کدامیک زودتر بوجود آمده اند: واکنشهای فیزیولوژیک یا هیجان. در دیگر گستره های کاری، داروین در رابطه با انتقال پذیری و تکوین پاسخهای هیجانی سخن گفته بود. اما در طول این دوره، هیجان اغلب به عنوان یک موضوعی که فرهنگی است تعیین شد و عمدتاً محصول آسیب شناسی و پدیدههایی با ویژگی فردی به حساب می آید. [۵۰].
تحقیقات در باب هوش اجتماعی
همانگونه که آزمونگری هوش پا به عرصه وجود گذاشت و تمرکز بر روی هوش کلامی و بیانی بود، تعدادی از روانشاسان بدنبال شناسایی هوش اجتماعی هم بودند. ولی به هر حال، تلاش در این جهت به وضوح مأیوس کننده بود و مفاهیم هوشی، منحصرا به صورت شناختی باقی می ماندند[۵۰].
۱۹۷۰ الی ۱۹۸۹ پشتازان هوش و هیجانی
طلایه داران هوش هیجانی در این دهه تلاش می کردند حوزه شناخت و عاطفه ظهور یافت تا به بررسی این مطالب بپردازد که چگونه هیجانات در رابطه با افکار می باشند. در این دوره عنوان شده بود، که افراد افسرده ممکن است، نسبت به دیگران کمی بیشتر واقع گرا و دقیق باشند، و از این رو نوسانات خلقی آنها ممکن است، خلاقیت آنها را ارتقاء بدهد. حوزه ارتباط غیر کلامی، مقیاسهایی را گسترش داد، تا برای ادراک اطلاعات غیر کلامی که قسمتی از آنها هیجان بود، در باب تظاهرات چهره ای و ژستها عمل کنند. آن افرادی که در حوزه هوش مصنوعی کار میکردند به بررسی این مطلب پرداختند، که چگونه کامپیوترها ممکن است، بفهمند و دلیل بیاورند درباره اینکه داستانها دارای ابعاد هیجانی هستند[۴۹].
تئوری جدید گاردنر، در باب هوش چند گانه به توصیف یک هوش درون فردی پرداخت، که این هوش در برگیرنده قابلیت ادراک نماد سازی هیجانات می باشد. کارهای تجربی بر روی هوش اجتماعی به این نتیجه رسید که ( هوش اجتماعی) به مهارتهای اجتماعی، مهارتهای همدلانه، نگرشهای پیش اجتماعی، اضطراب اجتماعی و هیجان پذیری، تقسیم می شود. تحقیقات در باب مغز شروع به جداسازی ارتباطات میان هیجان و شناخت کردند. (استفاده به طور معمول از واژه هوش هیجانی ظاهر شد[۴۹].
۱۹۹۰ الی ۱۹۹۳ ظهور هوش هیجانی
در چهار سال آغازین دهه ۱۹۹۰ مایر و سالوی رشته مقالاتی تحت عنوان هوش هیجانی چاپ کردند. این مقالات اولین بازنگری حوزه های بالقوه مربوط به هوش هیجانی بودند. در همان زمان مطالعات، نشان داده شده، شامل اولین توانایی سنجش هوش هیجانی، تحت همان عنوان به چاپ رسید. و دیگر مقیاسهای هوش هیجانی گسترش یافتند. علی الخصوص علوم مغزی.[۵۰].
۱۹۹۴ الی ۱۹۹۷- عمومی سازی و گسترش مفهوم هوش هیجانی
گلمن یک ژورنالیست علمی، کتاب مشهور خود را تحت عنوان « هوش هیجانی» منتشر ساخت. در آن کتاب، هوش عاطفی را به عنوان:
«آگاهی به عواطف خود، مدیریتعواطف، برانگیختنخود، شناساییعواطف و تنظیم روابط بادیگران»
تعریف نمود. مجله تایم روی جلد خود واژه هوش هیجانی را بکار برد. تعدادی از مقیاس های شخصیتی تحت عنوان هوش هیجانی انتشار یافتند. بار- اُن ۱۹۹۷ مدلی چند عاملی برای هوش هیجانی تدوین کرده است. وی معتقد است که هوش هیجانی جزئی از توانائی ها و مهارتهایی است که فرد را برای سازگاری مؤثر با محیط و کسب موفقیت در زندگی تجهیز می کند. وصف هیجان در این نوع هوش رکن اساسی است که آنرا از هوش شناختی متمایز می کند[۵۰].
۱۹۹۸ تا به حال، تحقیق و مؤسسه سازی هوش هیجانی
پالایش هایی درباره مفهوم هوش هیجانی، همراه با معرفی مقیاسهای جدیدی درباره مفهوم و مقالات تحقیقی بازنگری شده در رابطه با موضوع، انجام شد.[۵۰].
۲-۲-۶ مدل های هوش هیجانی
مروری بر مبانی نظری و پیشینه پژوهش با توجه به اهمیت هوش هیجانی، نظریه پردازان حوزه روانشناسی به منظور تبیین هر چه بهتر این مفهوم و مؤلفه های تشکیل دهنده آن، مدل های مختلفی از آن را پیشنهاد نموده اند. در هر یک از این مدل ها از منظری خاص به هوش هیجانی و مهار تها و توانایی های شکل دهنده آن توجه شده است. به طور کلی مد لهای ارائه شده درباره هوش و توانایی های شکل دهنده آن توجه شده است. به طور کلی مدلهای ارائه شده درباره هوش هیجانی را می توان به سه طبقه مدل های غیرشناختی[۶] ، مدل های مبتنی بر شایستگی[۷] و مدل های مبتنی بر توانایی[۸] تقسیم نمود[۵۱].
۲-۲-۶-۱ مدل های غیرشناختی
مدل مطرح شده در این زمینه، مدل غیرشناختی بار – آن (۱۹۹۷) است. از نظر او هوش هیجانی یک سلسله از ظرفیتها، شایستگی ها و مهارت های غیرشناختی است که بر توانایی فرد برای موفقیت در سازگاری و تطابق با خواست ها و فشارهای محیط تأثیر می گذارد. هر چند بار- آن مدل غیر شناختی خود را زیر مجموعه هوش هیجانی جای می دهد، اما مفهوم هوش هیجانی از نظر او تا حدی وسیع تر و گسترده تر بوده و معادل همان چیزی است که وی آن را هوش هیجانی و اجتماعی می خواند. بار – آن مدل خود را در چند مؤلفه به شرح زیر طبقه بندی نموده است:
-
- مؤلفه های درون فردی[۹]: نشان دهنده توانایی ها، قابلیت ها، شایستگی ها و مهار تهایی است که مرتبط به خود فرد می باشد. این مؤلفه ها به آگاهی فرد از عواطف، هیجانات و احساسات خود اشاره دارد.
-
- مؤلفه های میان فردی[۱۰]: اشاره به آگاهی فرد از عواطف، هیجانات و احساسات دیگران دارد.
-
- مؤلفه های سازگاری یا انطباق پذیری[۱۱]: نشان دهنده میزان انعطاف پذیری یک فرد و توانایی او در کنار آمدن با خواست ها و فشارهای محیطی می باشد.
-
- مؤلفه های خلق و خوی عمومی[۱۲]: به توانمندی فرد در احساس و ابراز هیجان های مثبت و خوشبینی نسبت به مسائل اشاره دارد.
-
- مؤلفه های مدیریت تنش ها[۱۳]: این مؤلفه ها به توانایی برای کنار آمدن و مدیریت استرس و فشارهای روانی به نحو مطلوب و مؤثر ارتباط دارند.
بار- آن در توصیف مؤلفه های این مدل چنین بیان می دارد که این مؤلفه ها متغیرهای غیرشناختی هستند که می توان آ نها را مشابه عوامل شخصیتی دانست. از نظر او مؤلفه های این مدل با گذشت زمان رشد کرده و تحول می یابند، در سرتاسر دوران زندگی تغییر می کنند و می توان از طریق برنامه های آموزشی شرایط ارتقای آن ها را فراهم کرد. هم چنین از نظر بار-آن این مدل به توانایی بالقوه برای نشان دادن عملکرد و نه خود عملکرد ارتباط دارد[۵۱].
۲-۲-۶-۲ مدل های مبتنی بر شایستگی
مهم ترین مدل مبتنی بر شایستگی را گلمن در سال ۲۰۰۱ ارائه کرده است. این مدل به طور اختصاصی برای پیش بینی میزان موفقیت در محل کار طراحی شده است. در حقیقت این مدل نظریه ای در مورد عملکرد است. شایستگی هیجانی از نظر گلمن توانایی آموخته شده بر مبنای هوش هیجانی است که منجر به عملکرد چشمگیر در کار می شود. یعنی مقدار هوش هیجانی تعیین کننده توانایی بالقوه برای یادگیری مهار تهای کاربردی است. مدل گلمن در قالب چهار توانایی کلی و عمومی به شرح زیر بیان شده است.
-
- خودآگاهی[۱۴]: عبارت است از توانایی برای درک احساسات خود و ارزیابی صحیح خویش.
-
- خود مدیریتی[۱۵]: توانایی برای اداره حالات، تنش ها و منابع درونی خود.
-
- آگاهی اجتماعی[۱۶]: توانایی درک صحیح افراد و گروه ها.
-
- مهارت های اجتماعی[۱۷]: توانایی برای ایجاد عکس العمل های مطلوب در دیگران[۵۱].
۲-۲-۶-۳ مدل های مبتنی بر توانایی
مشهورترین مدل مبتنی بر توانایی مدل مایر، سالووی و کاروسو ( ۱۹۹۷ ) می باشد. بر مبنای این مدل ابتدا اطلاعات هیجانی وارد نظام شناختی شده و در آن جا شناسایی می شوند. سپس شناخت بر طبق قوانین خاص خود تحت تأثیر این اطلاعات قرار می گیرد. سرانجام داده های هیجانی وارد تفکر شده و با آن ترکیب و یکپارچه می شوند. به عبارت دیگر در این مدل، هوش هیجانی را بر اساس معنی و مفهومی که به طور سنتی از هوش ارائه می شود، تعریف می کنند.
از نظر مایر و سالوی ( ۱۹۹۷ ) هوش هیجانی نوعی از هوش اجتماعی است که شامل توانایی درک و کنترل احساسات فرد و دیگران می شود. از نظر آن ها این نوع هوش توانایی تشخیص، ارزیابی و بیان هیجان به نحو صحیح و سازگارانه است. همان طور مایر و کاروسو( ۲۰۰۲ ) هوش هیجانی را توانایی درک و تشریح هیجان ها و بکارگیری آنها برای افزایش سطح تفکر میدانند[۵۱].
مایر، سالووی و کاروسو ( ۱۹۹۷ ) در مدل خود چهار مؤلفه عمده برای هوش هیجانی در نظر گرفته اند. هر مؤلفه شامل مجموعه ای از توانایی هاست که می توان با بهره گرفتن از آن ها مهارت های هیجانی افراد را افزایش داده و در محل کار از آن ها استفاده نمود:
۱.شناسایی هیجان ها[۱۸]: این مؤلفه شامل مهارت هایی نظیر توانایی شناسایی احساسات خود و دیگران، توانایی بیان و ابراز صحیح هیجان ها و توانایی تمایز قائل شدن بین هیجان های واقعی و ساختگی است.
۲.استفاده هیجان ها[۱۹]: این مؤلفه شامل مهارت هایی چون توانایی برای ایجاد هیجان هایی جهت تسهیل تصمیم گیری و استفاده از هیجا نهای مختلف برای تشویق افراد به استفاده از رویکردهای مختلف برای حل مشکلات می باشد.
۳.درک و پیش بینی هیجا نها[۲۰]: یعنی درک این که هیجا نها چگونه تغییر می کنند و از مرحله ای وارد مرحله دیگر می شوند. شناخت علت هیجا نها و نهایتاً درک روابط بین هیجا نها در این مؤلفه هیجانی قرار دارند.
۴.اداره و مدیریت هیجان ها[۲۱]: شامل توانایی برای تسلط و آگاهی از هیجان های خود است. هم چنین توانایی فرد در اداره و تنظیم هیجا نهای خود و دیگران جزء مهارت های این شاخه محسوب می شود[۵۱].
۲-۳ پیشینه تحقیق
۲-۳-۱ تحقیقات انجام شده آمادگی جسمانی در داخل:
در تحقیقی که توسط خواجوی ( ۱۳۷۶) با عنوان بررسی و مقایسه آمادگی عمومی جسمانی دانشجویان نیمسال اول و نیمسال آخر تربیت بدنی دانشگاه تهران انجام شد، نتایج زیر حاصل شد: * در خصوص کشش بارفیکس، استقامت قلبی ـ تنفسی و انعطاف پذیری تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود داشته، و برتری به نفع دانشجویان نیمسال اول است. * در مورد درازونشست، چابکی و پرش عمودی درجا، تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نشده است[۵۲].
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت