مقابله با استرس عبارت از تلاش های شناختی و رفتاری است که به منظور تسلط بر تعارض های فشارزا، کاهش یا تحمل آن هاست(کوهن[۱] و لازاروس، ۱۹۷۹).دو نوع غالب از شیوه های مقابله با استرس، عبارت است از:

 

۲-۲-۷-۱٫ مقابله مسأله محور[۲]

 

۲-۲-۷-۲٫ مقابله هیجان محور

 

در مقابله مسأله محور، هدف اصلی فرد، تسلط یافتن بر موقعیت و ایجاد تغییر در منبع فشارزا است؛ در حالی که در مقابله هیجان محور، هدف اصلی کاهش یا تعدیل سریع آشفتگی هیجانی است(لازاروس و فولکمن[۳]،۱۹۸۴). از این رو ممکن است چنین به نظر برسد که رویارویی مستقیم با مسأله و تلاش برای حل آن، در مقایسه با شیوه های دیگر مقابله، تدبیری بهنجارتر است(کرونکیت و موس[۴]،۱۹۸۴). اما باید اذعان داشت که مهارت های حل مسأله مستلزم به کارگیری فرآیندهای عالی ذهن است و تداخل هیجانی شدید، کارکرد این فرآیندها را با مانع رو به رو می سازد(ساراسون[۵]،۱۹۸۸). بنابراین، استفاده از مهارت های هیجان محور به فرد کمک می کند تا به وضعیت روانی تثبیت شده تری برسد و فرصتی را برای فعال سازی فرآیندهای پیچیده تر ذهنی خود به دست آورد. اگر چه مقابله هیجان محور از رویارویی با واقعیت مسأله می پرهیزد و راه حلی موقتی برای کاهش استرس است، باید متذکر شد که هر مسأله ای نیز به سادگی قابل حل نیست و حل واقع گرایانه یک مسأله با صرف کوشش شناختی و رفتارهای مداوم در درازمدت، اگر بدون کسب آرامش موقتی و کوتاه مدت، صورت گیرد؛ ممکن است سلامت روانی فرد را به مخاطره افکند(موس و بیلینگ[۶]،۱۹۸۲). لذا می توان نتیجه گرفت که ترکیبی از هر دو گونه مهارت های مقابله ای مشتمل بر مهارت های مسأله محور و هیجان محور، برای رویارویی مؤثر با استرس ها لازم است(خیّر و سیف،۱۳۸۳).

 

پایان نامه

 

برخی از نویسندگان، رویارویی با استرس را  فرآیندی مستمر و پویا خوانده اند که مستلزم برنامه ریزی، تلاش و ارزیابی مستمر است، اما همیشه به پیامدهای مثبت و موفقیت آمیز منتهی نمی شود. به بیان دیگر تلاش های انسان برای حل تعارض بین مقتضیات یک موقعیت تنش زا و ظرفیت های فردی، ممکن است با شکست رو به رو گردد و تجارب مکرر شکست، شخص را به سوی کوشش هایی می کشاند که موجب تخریب خود اوست(کسیدی[۷]،۱۹۹۹). در این نوع واکنش ها، که اجتناب از رویارویی خوانده شده است، شخص نگرش بدبینانه و مأیوس کننده ای به موقعیت دارد و از تلاش شناختی و رفتاری در جهت حل مسأله یا سازگاری عاطفی با آن، کناره می جوید(مدی[۸]،۱۹۸۴).

 

 

۲-۲-۸٫ مهارت های مقابله با استرس در مدل جرابک[۹]

 

در مدل جرابک[۱۰](۱۹۹۶)، مهارت های مقابله با استرس به ۷ جزء تقسیم می شوند:

 

۱) واکنش به استرس[۱۱]

 

۲) توانایی ارزیابی موقعیت[۱۲]

 

۳) خوداتکایی[۱۳]

 

۴) چاره جویی[۱۴]

 

۵) انطباق و انعطاف پذیری[۱۵]

 

۶) نگرش فعال[۱۶]

 

۷) توانایی آرامش یابی[۱۷]

 

اجزای فوق را با توجه به مبانی نظری می توان به دو مقوله تفکیک کرد:

 

۲-۲-۸-۱٫ مهارت های معطوف به حل مسأله

 

مهارت های معطوف به حل مسأله  که عبارت از توانایی ارزیابی موقعیت، چاره جویی، انطباق و انعطاف پذیری، خوداتکایی و نگرش فعال است. این مهارت ها به فرد کمک می کند تا موقعیت را به طور همه جانبه ارزیابی نماید و به اجزاء مسأله و روابط بین آن ها با انعطاف پذیری بیندیشد و در جست و جوی تدبیری خردمندانه برای حل آن باشد.به علاوه فرد متکی به خود بر این باور است که توانایی حل مشکلات و فائق آمدن بر استرس ها را دارد. از سوی دیگر نگرش فعال به او کمک می کند تا موقعیت استرس و منبع استرس زا را تغییر پذیر ارزیابی کند، حال آن که در نگرش منفعلانه، امیدی به تغییر نیست و فرد خود را محکوم به شکست می داند.

 

[۱] -Cohen, F

 

[۲] -Problem- oriented coping

 

[۳] -Folkman, S

 

[۴] -Cronkit, R.C., and Moos, R.H

 

[۵] -Sarason, L.G

 

[۶] -Billings, A.G.

 

[۷] -Cassidy, T

 

[۸] -Maddi, S.

 

[۹] -Jerabek, I.

 

[۱۰] -Jerabek, L

 

[۱۱] -Reactivity to stress

 

[۱۲] -Ability to assess situation

 

[۱۳] -Self- reliance

 

[۱۴] -Resourcefulness

 

[۱۵] -adaptability and flexibility

 

[۱۶] -proactive attitude

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...