کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



سبک خراسانی

ویژگی دیگر شعر اخوان که با کهن گرایی زبانی او پیوند می‌یابد، بهره گیری از مختصات سبک خراسانی (سامانی) است. بسیاری از کهن گرایی‌ها واژگانی و دستوری شعر او از ویژگی‌های سبک خراسانی ریشه می‌گیرد؛ به گونه‌ای که می‌توان گفت، شعر او از نظر واژگانی، تعبیرها، ترکیب‌ها، ساخت‌های آوایی و دستور زبان، نماینده سبک خراسانی در شعر نو نیمایی است.

خود او در مقدمه‌ی چاپ اول مجموعه زمستان می‌گوید: «من کوشیده‌ام از راه میان بری از خراسان به مازندران (زادگاه نیما) بروم. از خراسان دیروز به مازندران امروز…» (اخوان ثالث، 1383: 12).

به این اعتبار اخوان را می‌توان شاعری «نئو کلاسیک» دانست: شاعری نو پرداز که بنا به تسلط و چیرگی‌اش به شعر کهن، و گرایش به دلبستگی خاصی که به میراث هزار ساله شعر کلاسیک ایران دارد، در شعر نو دارای اسلوب خاصی است که بر ویژگی‌های شعر کهن استوار است.

او در این باره می‌گوید: «پرورش من، یک نوع پرورش به اصطلاح کلاسیک- مدرن است» (کاخی،1371: 463).

ویژگی‌هایی مانند افعال پیشوندی، جهش (رقص)، ضمیر، آنواع «را»، حروف اضافه‌ی دو گانه، به کارگیری صفت برتر به جای صفت برترین، کاربرد «یکی» به جای «یک»، حذف کسره‌ی اضافی و وصفی و تغییرهای آوایی به ضرورت وزن شعر، همه از مختصات سبک خراسانی هستند که در شعر اخوان کاربرد فراوانی دارند.

جابجایی (جهش) ضمیر، از ویژگی‌های سبک خراسانی در شعر اخوان است.

«سپرده با خیالی دل،

«نه‌ش» از پیمودن دریا و کوه و دشت و دامان‌ها»

(اخوان ثالث، از این اوستا، 1379: 172)

«هر پنجه کانجا می‌خرامانی

بر پرده‌های آشنا با درد

گویی که «چنگم» در جگر می‌افکنی، این‌ست

«که م» تاب و آرام شنیدن نیست

این است» (همان، آواز چگور: 201).

در سبک خراسانی گاه کسره اضافه (ی اضافه) بعد از (های غیر ملفوظ) ساکن تلفظ می‌شود، که در شعر اخوان به نمونه‌های آن بسیار بر می‌‎خوریم.

«ای درختان عقیم ریشه‌تان در خاک‌های هرزگی مستور،

یک جوانه ارجمند از هیچ جاتان «رست نتواند»  (همان، پیوندها و باغ: 192)

***

«در این تصویر،

فلان با «تازیانه‌ی» شوم و بیرحم خشایر شا

زند دیوانه وار، اما نه بر دریا؛

به «گرده‌ی» من، به رگ‌های «فسرده» من.

به «زنده‌ی» تو به «مرده‌ی» من»  (همان، زمستان، چاوشی: 97).

حرف اضافه دو تایی (دو گانه) هم که در شعر اخوان می‌بینیم، ریشه در سبک خراسانی دارد.

««بر به» کشتی‌های خشم بادبان از خون،

ما، برای فتح سوی پایتخت قرن می‌آییم»

(اخوان ثالث، آخر شاهنامه، آخر شاهنامه، 1379: 114).

«سه ره پیداست.

نوشته بر سر هر یک «به سنگ اندر »

حدیثی که‌ش نمی‌خوانی بر آن دیگر»  (همان، زمستان، چاوشی: 192).

به کار بردن «یکی» به جای «یک» نیز از ویژگی‌های خراسانی شعر اخوان است.

«و ز آن سو، سوی رستنگاه ماه و مهر هم، کس را پناهی نیست.

«یکی» دریای هول هایل است و خشم توفان‌ها.

… … …

«یکی» آواره مرد ست این پریشانگرد.

همان شهزاده از شهر خود رانده…»

(ر. ک. همان، از این اوستا، قصه شهر سنگستان: 173 تا 175).

«پنجره باز است، و آسمان پیداست.

چون «یکی» برج بلند جادویی، دیوارش از اطلس…» (همان، آخر شاهنامه، طلوع: 134).

آنچه گفته شد نمونه‌های اندکی از کاربرد ویژگی‌های سبک خراسانی در شعر اخوان بود.

«پاره آنبانی که پنداری

هرچه در آن «بوده بود»

افتاده بود و باز می‌افتاد»  (همان، از این اوستا، مرد و مرکب: 154).

«بیچاره خان امیر

که سال‌های سال در آن دخمه «بوده بود»»

(همان، در حیاط کوچک: 268).

«من امشب «آمدستم» وام بگذارم

حسابت را کنار جام بگذارم» (همان، زمستان، 101).

«در این آفاق من گردیده‌ام بسیار

«نماندستم» پیموده بدستی هیچ سویی را»

(ر. ک. اخوان ثالث، از این اوستا: 172 و 173).

فعل‌های «بوده بود، آمدستم، نماندستم» ساخت‌های دستوری کهنی هستند که اگر چه از رواج افتاده‌اند، در بخش‌هایی از خراسان مانند توس و تربت حیدریه و اطراف نیشابور همچنان به کار می‌روند و می‌توان آن‌ ها را «فعل‌های نیشابوری» نامید. بنابراین اخوان گذشته از کهن گرایی زبانی به کارگیری ویژگی‌های سبک خراسانی، از گویش خراسانی نیز- که برخی شکل‌ها وساخت‌های کهن خود را حفظ کرده -بهره برده است.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 10:57:00 ب.ظ ]




آمیختن زبان کهن با زبان گفتاری امروز

ویژگی دیگر شعر اخوان، پیوند زبان ادبیانه و باستان گونه و با زبان عامیانه و گفتاری اوست او زبان استوار و رسای خراسانی را با زبان محاوره‌ای کوچه و بازار همراه می‌سازد؛ و واژه‌ها و ساخت‌های دستوری کهن را در کنار کلمات و اصطلاحات امروزی قرار می‌دهد. به بیان دیگر، زبان آرکائیک و فولکلوریک را با یکدیگر می‌آمیزد.

بدین ترتیب قلمرو زبانی شعر اخوان، گستره‌ای است که از دورترین دوره‌های شعر فارسی تا زبان عامیانه امروز. با توجه به ساختار روایی شعر اخوان و جایگاه گفتگو در این روایت‌ها و بهره گیری او از زبان عامه مردم، گاه به واسطه پایگاهی است که از آن سخن می‌گوید. به بیان دیگر، شاعر «به اقتضای حال و مقال» وقتی از زبان مردم کوچه و بازار سخن می‌گوید، طبیعی است که اصطلاح‌ها و عبارت‌های آنان را به کار برد.

نمونه‌های کاربرد زبان گفتار را در شعرهای زیر می‌توان دید:

«هوا بس ناجوانمردانه سردست…. «آی»…

«دمت گرم» و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای» (همان، زمستان: 100).

چنان که می‌بینیم، اخوان حرف ندای «آی» و اصطلاح «دمت گرم» را از زبان گفتار، وام گرفته و در میان واژه‌های فخیم و فاخر شعر خود آورده است.

«یکی از ما که زنجیرش سبک‌تر بود،

به جهد ما درودی گفت و بالا رفت.

خط پوشیده را از خاک و گل و بسترد و با خود خواند.

(و ما بی تاب)

«لبش را با زبان تر کرد» (ما نیز آنچنان کردیم)

«و ساکت ماند» نگاهی کرد سوی ما و ساکت ماند.

دوباره خواند، خیره ماند، پنداری زبانش مرد.

نگاهش را ربوده بود ناپیدای دور، ما خروشیدیم:

-«بخوان» او همچنان خاموش.

-«برای ما بخوان» خیره به ما ساکت «نگاه می‌کرد»

پس از لختی

در اثنایی که زنجیرش صدا می‌کرد.

فرود آمد. گرفتیمش که پنداری که می‌افتاد.

نشاندیمش

به دست ما و به دست خویش «لعنت کرد»

-«چه خواندی»، «هان؟»

{«مکید آب دهانش را» و گفت آرام:

-نوشته بود

همان،

کسی راز مرا داند،

که از این رو به آن رویم برگرداند…»

                                                                    (اخوان ثالث، از این اوستا، 1379: 151 و 152).

در شعر کتیبه نیز، آنگاه که شاعر تلاش مردم را برای چرخاندن تخته سنگ و خواندن راز آن توصیف می‌کند و زبانش، به زبان گفتار مردم نزدیک می‌شود و از اصطلاح‌های گفتاری بهره می‌گیرد.

«لبش را با زبان تر کرد، ساکت ماند، نگاهی کرد، لعنت کرد، هان و مکید آب دهانش را» عبارت‌ها و اصطلاح‌هایی هستند که نسبت به زبان فخیم و فاخر شعر گفتاری‌تر و عامیانه‌ترند.

گاه نیز بی آنکه گفت و گویی در میان باشد و یا شعر، عامه مردم و رفتار و گفتار آنان را توصیف می‌کند، شاعر در میانه زبان استوار خراسانی، کلمات گفتاری و عامیانه را به کار می‌برد.

من می‌گریزم سوی درهایی که می‌بینم

«بازست، اما پنجه‌یی خونین که پیدا نیست

از کیست،

تا می‌رسم، در را برویم «کیپ» می‌بندند.

… … …

ترکید تندر، «ترق»

بین جنوب و شرق

زد آذرخشی برق

اکنون باران «جر جر» بود» (اخوان ثالث، از این اوستا، 1379: 168).

چنان که می‌بینیم شاعر اصطلاح‌هایی مانند «کیپ، ترق و جرجر» را در کنار واژه‌های نوشتاری و رسمی شعر خود قرار داده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:56:00 ب.ظ ]




مطالعه‌ی زبان شناختی شعر اخوان

در این بخش، از گونه‌های هنجار گریزی و قاعده افزایی سخن می‌گوییم و در هر مورد به نمونه‌هایی از شعر اخوان اشاره می‌کنیم.

دانلود پایان نامه

 

گونه‌های فرا هنجاری 

فرا هنجار گریزی از قواعد زبان است؛ فراتر رفتن از شکل معمول و متداول زبانی است که کاربرد روزمره دارد. این گریز به شیوه‌های گوناگونی آنجام می‌شود که به یکایک آن‌ ها خواهیم پرداخت.

  1. فراهنجاری واژگانی 2. فراهنجاری آوایی 3. فراهنجاری معنایی   4. فراهنجاری دستوری
  2. فراهنجاری نوشتاری 6. فراهنجاری گویشی 7. فراهنجاری سبکی 8. فراهنجاری زمان

 

1- فراهنجاری واژگانی

در این شیوه، شاعر از واژه‌های موجود در زبان هنجار فراتر می‌رود و با گریز از قواعد، واژه‌های نو و ترکیبات جدیدی می‌سازد و به کار می‌گیرد.

«با آنکه شب شهر را دیر گاهی است.

با ابرها و «نفَسد و دهایش»

تاریک و سرد و مه آلود کرده است…» (اخوان ثالث، از این اوستا، 1379: 181).

چنان که در نمونه بالا دیده می‌شود، در زبان هنجار عبارت «نفسد» وجود ندارد؛ و اخوان با ساخت آن از قواعد زبانی موجود گریز زده است.

«نهان شد جاودان در خاک و خاموشی

(پریشا دخت) شعر آدمیزادان» (اخوان ثالث، در حیاط کوچک پاییز، 1379: 291).

شاعر در این شعر- که بخشی از مرثیه‌ست که در سوگ فروغ سروده- او را «پری+ شاه+ دخت» نامیده. این واژه نیز پیش از این در زبان وجود نداشته و ساخته اخوان است.

در فراهنجاری واژگانی، گاه یک عنصر به جای عنصر دیگر به کار می‌رود، به گونه‌ای که همان نقش را داراست و در ساخت و معنای کلام تغییری پدید نمی‌آورد.

«دیده بانان را بگو تا خواب نفریبد

بر چگاد پاساگاه خویش، دل بیدار و سرهشیار

هیچشان «جادویی» اختر

هیچشان افسون شهر نقره مهتاب نفریبد» (همان، آخر شاهنامه: 114).

در شعر بالا شاعر صفت «جادویی» را به جای اسم «جادو» به کار برده است.

«تکیه داده بر «ستبر» صخره ساحل،

با بلورین دشت صیقل خورده آرام،

راز می‌کردم (همان، آخر شاهنامه).

در این شعر نیز صفت «ستبر» جانشین اسم «ستبری» شده است.

 

2- فراهنجاری آوایی

در این شیوه، شاعر از قواعد آوایی زبان هنجارگریز می‌زند و شکلی از واژه‌ها را به کار می‌برد که در زبان گفتار متداول نیست. به بیان دیگر، در این شیوه، تلفظی از واژه‌ها به کار می‌رود که با تلفظ معمول آن تفاوت دارد.

«هان کجاست؟

پایتخت این بی آزرم و بی آئین قرن.

کاندر ان بی گونه‌ای مهلت

هر «شکوفه‌ی» تازه رو بازیچه با دست

همچنان که حرمت پیران «میوه‌ی» خویش بخشیده

عرصه آنکار و وهن و غدر و بیداد ست»

(اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 114).

اخوان در شعر بالا از هنجار آوایی زبان فراتر رفته و واژه‌های «شکوفه» و «میوه» را با تلفظ نامعمول «شکوفه‌ی» و «میوه‌ی» به کار برده است؛ و با کسره اضافی و وصفی از قواعد آوایی گریز زده است.

«سال‌ها زین پیشتر در ساحل پُر حاصل جیحون

بس «پدرم» از جان و دل کوشید،

تا مگر کاین پوستین را نو کند بنیاد»  (همان: 120).

در نمونه بالا نیز شاعر از واژه‌ی «پدرم» هنجارگریزی آوایی کرده -و با ساکن کردن حرف «ر»- آن را به شکلی به جز تلفظ عادی آن به کار برده است.

شیوه‌ی دیگر فراهنجاری آوایی «آلیتراسیون» است؛ که از میان برابر نهادها (معادل‌ها) فارسی آن می‌توان به «هم حروفی، هم آوایی، هم گونگی آوایی و واج آرایی» اشاره کرد.

شاعر در این شیوه، واژه‌ها را به گونه‌ای در کنار یکدیگر قرار می‌دهد که یک حرف یا آوا -به عبارت دیگر، یک همخوان یا واکه- چند بار تکرار می‌شود و موسیقی شعر را کامل می‌کند.

نکته‌ای که باید به آن توجه داشت، این است که تأثیر حسی و عاطفی حاصل از تکرار این صامت‌ها و مصوت‌ها، با مفهوم و فضای شعر هماهنگی داشته باشد و به حس و حال شعر نیرو بخشید و آن را تقویت کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:56:00 ب.ظ ]




فراهنجاری معنایی

از آنجا که حوزه‌ی معنایی به عنوان انعطاف‌پذیرترین سطح زبان، بیش از دیگر سطوح آن، در برجسته سازی ادبی به کار می‌رود، شیوه‌هایی مانند استعاره، مجاز، تشبیه، تشخیص، پارادوکس، کنایه و… در مجموعه هنجار گریزی معنایی جای می‌گیرند و در اینجا به نمونه‌های آن اشاره می‌کنیم.

دانلود پایان نامه

«از «تهی» «سرشار»

جویبار لحظه‌ها جاریست» (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 173).

دراین شعر «تهی و سرشار» دو مفهوم متضاد هستند که شاعر از همنشینی آن‌ ها یک ترکیب پارادوکسیکال (نقیضه نما) ساخته است؛ و به این ترتیب از هنجار معنایی زبان- که همیشه (پر و خالی) در برابر هم قرار دارند- فراتر می‌رود.

«و آن‌ ها را در کنار یکدیگر می‌نهند.

دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری

در چنین «عریانی انبوه م» آیا لانه خواهد بست؟» (همان: 116).

در این شعر هم «عریانی انبوه » یک درخت تصویری نقیضه‌نما و تضادمند است. تصویری که ازدو تصویر متضاد ساخته شده است: درختی با شاخه و برگ انبوه  و همان درخت، هنگامی که برگ و بارش ریخته و اکنون شاخه‌هایی عریان و بی برگ و بر دارد.

«- «… بده… بدبد… ره هر پیک و پیغام و خبر بسته ست.

نه تنها بال و پر، «بال نظر» بسته ست.

قفس تنگ است و در بسته ست …»» (اخوان ثالث، زمستان، 1379: 90).

در این نمونه، شاعر تشبیه به کار برده و «بال نظر» در حقیقت اضافه تشبیهی و به بیانی تشبیه بلیغ است.

«به سوی سرزمین‌هایی که دیدارش،

بسان شعله آتش،

دواند در رگم خون نشیط زنده بیدار.

نه این خونی که دارم: پیر و سرد و تیره و بیمار.

که از دهلیز نقب آسای رگ‌هایم

کشاند خویشتن را، همچو مستان دست بر دیوار…» (همان: 94)

در سه سطر پایانی شعر، شاعر از یک سو، رگ‌هایش را به دهلیزی نقب آسا تشبیه کرده و از سوی دیگر، تشبیه مرکب به کار برده و خونی را که مثل کرم در رگ‌هایش می‌لولد و به آرامی و دشواری حرکت می‌کند، به مستانی تشبیه کرده که به سختی و در حالی که به دیوار تکیه می‌کنند، راه می‌روند.

«زبر دستی که دائم می‌‎مکد خون و طراوت را،

نهان در پشت این ابر دروغین بود و می‌خندید» (همان: 54).

در این شعر «زبر دستی» که شاعر از آن سخن می‌گوید، استعاره‌ای برای خورشید است.

«… و آبرویم را نریزی، دل! -ای «نخورده مست»-

لحظه دیدار نزدیک‌ست» (همان: 86).

اخوان در این شعر، دل خود را- به استعاره- «نخورده مست» می‌نامد.

«(آبها از آسیا افتاده است)»

دارها برچیده، خون‌ها شکسته‌اند» (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 110).

در همین شعر «پشت تپه هم روزی نبود»، کنایه‌ای است به ناامیدی اخوان از آینده و فردا.

«سکوت گریه کرد دیشب.

سکوت بخانه‌ام آمد، سکوت سرزنشم داد،

و سکوت ساکت ماند سرانجام» (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379:).

شاعر در این سطرها شیوه‌ی تشخیص (جانمند انگاری) را به کار می‌گیرد. در این شیوه که استعاره مکنیّه نیز شمرده می‌شود، شاعر اجزای طبیعت، اشیاء، مفاهیم و خلاصه همه چیز را به چشم انسان می‌بیند و رفتارها و حالات انسانی را به آن‌ ها نسبت می‌دهد، به بیان دیگر شاعر به آنچه که می‌خواهد، شخصیت انسانی می‌بخشد.

در این شعر نیز، اخوان «سکوت» را جاندار پنداشته و به آن شخصیتی انسانی می‌بخشد؛ و چنان که می‌بینیم رفتارهای انسانی را به آن نسبت می‌دهد.

«نه چراغ چشم گرگی پیر،

نه نفس‌های غریب کاروانی خسته و گمراه؛ …» (همان، زمستان: 79).

اخوان در این شعر نیز جانمند انگاری کرده و کاروان خسته و راه گم کرده را مانند انسانی گم گشته و غریب می بیند که نفس بریده و درمانده شده است.

چنان که در نمونه‌های پیشین دیدیم، آنچه که در بیان آمده و در بدیع سنتی، در چارچوب آرایه‌های معنوی جای دارد، در مجموعه فراهنجاری معنوی قرار می‌گیرد.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:56:00 ب.ظ ]




فراهنجاری سبکی

در این شیوه هنجارگریزی، شاعر امکان می‌یابد از لایه اصلی شعر- که سبک نوشتاری معیار است- گریز بزند و از واژه‌ها، عبارت‌ها و جمله‌های گفتاری نیز بهره گیرد، یه بیان دیگر، شاعر گونه‌های زبانی را در شعر خود باهم می‌آمیزد.

«نه، جانا! این نه جای طعنه و سردی است.

گرش نتوان گرفتن دست، بیدادست این «تیپا»ی بیغاره»

(همان، از این اوستا، 1379: 139 و 140).

«منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم

منم من، سنگ تیپا خورده‌ی رنجور،

منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور» (همان، زمستان: 73)

چنان که در هر دو نمونه بالا می‌بینیم، شاعر در میان زبان ادبیانه و باستان گرای خود، کلمه عامیانه و گفتاری «تیپا» را نیز جا داده است.

«من می‌گریزم سوی درهایی که میبینیم

بازست، اما پنجه‌ای خونین که پیدا نیست.

از کیست،

تا میرسم، در را برویم «کیپ» می‌بندد»  (همان، از این اوستا: 165).

در این شعر هم اصطلاح گفتاری «کیپ» را در کنار زبان نوشتاری و فاخر این شعر می‌بینیم.

 

 

8- فراهنجاری زمانی

در این گونه از هنجار گریزی، شاعر از قواعد زبانی مان خود دور می‌شود و صورت‌هایی از زبان را به کار می‌برد که پیش از این رایج بوده و امروزه کاربرد چندانی ندارد. به این شیوه از هنجار گریزی، «آرکائیسم» (کهن گرایی- باستان گرایی) می‌گویند.

بنا به تعریف «لیچ» هنجار گریزی زمانی (آرکائیسم)، ادامه حیات زمان گذشته در خلال زبان امروز است، هنجار گریزی زمانی (کهن گرایی)، هم واژه‌ها و هم ساخت‌های دستوری زبان را شامل می‌شود.

کهن گرایی واژگانی:

شاعر در این شیوه واژه‌هایی را به کار می‌گیرد که در گذشته رواج و روایی داشته‌اند، اما امروزه یا به کار نمی‌روند، و یا کمتر به کار می‌روند.

«نخستین: راه نوش، راحت و شادی

به ننگ آغشته، اما رو به شهر و باغ و آبادی،

«دو دیگر»: راه نیمش ننگ، نیمش نام،

اگر «سر بر کنی» غوغا، و گر دم در کشی آرام.

«سه دیگر»: راه بی برگشت، بی فرجام»

(اخوان ثالث، زمستان، 1379: 93).

در این شعر می‌توان نمونه‌هایی از باستان گرایی و واژگانی را دید؛ «دو دیگر» و «سه دیگر» که در گذشته رواج داشته‌اند، اما امروزه به کار نمی‌روند و به جای آن می‌گوئیم: دومین (دومی). و به جای «سر بکنی» هم می‌گوییم: سر بلند کنی.

«و گر دست محبت سوی کس یازی،

به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛

که سرما سخت سوزان است» (همان، 99).

اخوان در این شعر، فعل «یازیدن» را به کار برده، که امروزه چندان به کار نمی‌رود و به جای آن فعل «دراز کردن» را به کار می‌بریم. به عبارت دیگر، امروز می‌گوییم: «اگر دست خود را به سوی کسی دراز کنی…»

کهن گرایی دستوری

شاعر در این گونه از کهن گرایی، ساخت دستوری و شکلی از دستور زبان را به کار می‌گیرد که در گذشته متداول بوده، ولی امروزه دیگر به کار نمی‌رود و ساخت‌های دیگری را به جای آن‌ ها به کار می‌بریم.

«سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت»،

{سرها در گریبان است.

… من امشب آمدستم وام بگذارم.

حسابت را کنار جام بگذارم» (اخوان ثالث ، زمستان، 1379: 99).

چنان که می‌بینیم، فعل‌های «نمی‌خواهند پاسخ گفت» و «آمدستم» امروزه به این شکل به کار نمی‌روند و به جای آن‌ ها می‌گوییم: «نمی‌خواهند پاسخ گفت» و «آمدستم» امروزه به این شکل به کار نمی‌روند و به جای آن می‌گوییم «نمی‌خواهند پاسخ بگویند» و «آمده‌ام».

«نوشته بر سر یک «به سنگ اندر »

حدیثی که ش نمی‌خوانی بر آن دیگر» (همان، زمستان: 99).

در این شعر کاربرد کهنی از قواعد دستوری دیده می‌شود که امروزه دیگر به کار نمی‌روند.

«حرف اضافه دو گانه»: مانند «در… اندر» ساخت دستوری است که امروزه دیگر منسوخ شده است. چنان که دیدیم، اخوان از تمام شیوه‌های هنجارگریزی، برای برجسته کردن و تشخیص بخشیدن به زبان شعرش بهره جسته؛ که به نمونه‌های آن اشاره شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ب.ظ ]