کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



پنج حیطه اصلی برای کاربرد نظـریه «هوش هیجانی» و سنجش آن وجود دارند: آموزش، مدیریت مــــنابع

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

انسانی، سیاست، بازاریابی و پویایی خانواده. به ترتیب، این پنج دامنه مورد بررسی قرار می‏گیرند:

 

 

 

۲-۳-۹-۱-  آموزش

 

در سال‏های اخیر، موضوع هوش هیجانی برای سازمان‏دهی تلاش‏ها به منظور آموزش مهارت‏های گوناگون به کودکان مدرسه‏ای، مورد استفاده قرار گرفته است؛ مهارت‏هایی که به شکل‏گیری توانایی در مدیریت خود و روابط اجتماعی کمک می‏کنند. در متون تربیتی، معمولاً آن را «یادگیری اجتماعی و هیجانی» می‏نامند و برنامه‏هایی از آموزش مهارت‏هایی مثل حل مسئله اجتماعی و مدیریت تعارض، تا برنامه‏های آموزشی بلندتری، که زمینه‏های وسیع‏تری از رشد اجتماعی را تشکیل می‏دهند، دربر می‏گیرد.

 

 

 

۲-۳-۹-۲-  مدیریت منابع انسانی

 

محل کار، عمدتا به خاطر کتاب تجاری پرفروش گلمن در هوش هیجانی، مشهورترین جنبه از کاربرد هوش هیجانی است. او با گروه‏های[۱] یکی از شرکت‏های عمده مشاوره و رشد منابع انسانی به همکاری پرداخت تا میزان توانایی‏های کاری آنان را افزایش دهد و در پی آن، برنامه‏هایی برای افزایش این مهارت‏ها میان کارکنان شکل گرفت.

 

کوپر[۲] و سواف[۳] نوشته‏اند:

 

اگر نیروی انگیزش هوش در تجارت قرن بیستم IQ بود، در قرن بیست و یکم، EQ خواهد بود.

 

استفاده از EI برای تصمیمات استخدامی موفقیت ۹۰ درصدی را به همراه دارد.

 

با وجود اینکه این‏گونه ادعاها مبالغه‏آمیزند، نوشته‏هایی که به آرامی رو به گسترش هستند حکایت از اهمیت داشتن هوش هیجانی در محل کار دارند.

 

برای نمونه، یکی از معدود بررسی‏های انجام شده در کشورمان، که گل‏پرور و همکارانش روی تعدادی از کارکنان و کارگران اصفهانی انجام دادند، نشان داد از بین مؤلّفه‏های هوش هیجانی بار ـ اون، خوش‏بینی، مسئولیت‏پذیری اجتماعی، خودابرازی، همدلی و تحمّل فشار روانی قادر به پیشبرد شغلی هستند و صرفا خوش‏بینی، مسئولیت‏پذیری اجتماعی، خودابرازی و همدلی دارای مسیرهای یک‏سویه و معنادار با پیشرفت شغلی هستند. (گل‏پرور و همکاران،۱۳۸۴)

 

 

 

 

 

 

 

۲-۳-۹-۳-  سیاست

 

در مقایسه با آموزش و مدیریت منابع انسانی، کاربرد هوش هیجانی در سیاست نسبتا جدید است. مارکوس[۴] ، نیومن[۵]  و مکیون[۶]  کمابیش بر پایه اکتشافات مربوط به مبانی عصب‏شناختی تعامل هیجان و تصمیم‏گیری منطقی، رویکردی از قوّه تشخیص سیاسی، با نام «هوش عاطفی»[۷]تهیه کردند وارائه دادند. این رویکرد به منظور بررسی تعامل حالات روان‏شناختی گذرا (مثل خلق و هیجان) با ارزش‏ها و باورهای موجود (مانند علاقه به خود)، در مشخص کردن رفتار سیاسی، طرّاحی شد.

 

دیگر پژوهشگران نگاهی ویژه به موارد فردی از رهبری سیاسی داشته‏اند. گرینستین[۸]  در یک بررسی از همه رئیسان جمهور ایالات متحده آمریکا از روزولت[۹] تا کلینتون[۱۰] ، می‏گوید: برای موفقیت در اداره جمهوری، شش شرط لازم است:

 

 

  1. کارآمدی در ارتباط با عموم؛ ۲٫ ظرفیت سازمان‏دهی؛ ۳٫ مهارت سیاسی؛ ۴٫ بصیرت؛ ۵٫ روش‏شناختی؛ ۶٫ هوش هیجانی.

 

وی برای توجه به هوش هیجانی، بیشتر بر شاخه «مدیریت هیجانی» تمرکز می‏کند و متذکر می‏شود که رؤسای جمهور در این زمینه، متفاوت بوده‏اند. (لینلی ، ۲۰۰۴ )

 

 

 

۲-۳-۹-۴-  بازاریابی

 

با عمومیت یافتن هوش هیجانی در خلال دهه ۱۹۹۰، متخصصان بازاریابی و تبلیغات علاقه‏مند به پیوند دادن تولیدات باحالات هیجانی مشتریان،از طریق فنی مشهور به «مارک تجاری هیجانی»[۱۱] شدند[۱۲].

 

با اینکه کتاب‏های «مارک هیجانی» تنها با مسامحه، به مطالعه هوش هیجانی مربوط می‏شوند، تا حدّی معقول به نظر می‏رسد که مدیریت هیجانات مشتریان بخشی از شیوه فروش تولیدات باشد. باید با مشتریان بالقوّه، ارتباط هیجانی ایجاد شود و نتایج هیجانی مطلوب در رسانه‏ها برجسته گردد.

 

 

 

 

 

۲-۳-۹-۵- پویایی خانواده

 

وجود بهداشت روانی در هر خانواده‏ای منجر به بهبود تمام عملکردهای عاطفی، شناختی و رفتاری افراد خانواده می‏شود و آنها را به بالاترین سطح ارتقا می‏دهد، به گونه‏ای که افراد از توانایی‏های ذاتی خود در حدّ کمال استفاده می‏نمایند و یک حالت سازگاری خوب، احساس بهزیستی و نگرش مثبت به زندگی خود و دیگران در آنها ایجاد می‏کند. هوش هیجانی یکی از مؤلّفه‏های بهداشتی روانی است که در زمینه توانمندسازی خانواده‏ها نقش مؤثری دارد.

 

آخرین کاربرد هوش هیجانی مربوط به تربیت کارآمد و پرهیز از ناسازگاری زناشویی است. کتاب‏های راهنمای زیادی درباره اهمیت توانایی‏ها و مهارت‏های هیجانی در تربیت کارآمد و در رشد کودک برای عموم نوشته شده‏اند. برای نمونه، گاتمن[۱۳] در خلال کارش، با هدایت هیجانی والدین، کشف کرد که تعامل والد ـ کودک هنگامی که هیجانات ابراز می‏شوند، برای رشد کودک حیاتی است.

 

به نظر می‏رسد والدین کارآمد کسانی هستند که:

 

 

    1. از هیجانات کودکشان آگاه می‏شوند.

 

    1. هیجان را به عنوان فرصتی برای یادگیری و صمیمیت می‏شناسند.

 

    1. همدلانه به کودکانشان گوش می‏دهند.

 

    1. به کودک کمک می‏کنند هیجاناتی را که در حال تجربه‏اند برچسب بزنند.

 

  1. هنگام جست‏وجوی راه‏حل برای مشکلی که هیجان‏ها را به وجود آورده است محدودیت‏هایی ایجاد می‏کنند. (لینلی ، ۲۰۰۴ )

 

بررسی‏هایی که با بهره گرفتن از مقیاس MSCEIT»»[۱۴]انجام شده‏اند، ارتباطی قوی بین هوش هیجانی تربیتی و توانایی اجتماعی در کودکان را نشان می‏دهد. برای مثال، مارسلند[۱۵]  و لیکاوک[۱۶]  نمونه‏ای ۶۷ نفری از نوزادان و مادرانشان را بررسی کردند.

 

طبق بررسی آنان، هوش هیجانی مادران در شاخه‏های MSCEIT نشان داد: هوش هیجانی مادرانه، به ویژه ادراک هیجانی مناسب، با همدلی کودک بسیار همبسته است. هوش هیجانی بالای مادرانه با دلبستگی ایمن بالای نوزادان نیز همبسته است.

 

 

با وجود آثار گسترده در رشد هیجانی کودکان، در زمینه سنجش هوش هیجانی والدین و بررسی رابطه آن با مهارت‏ها و شگردهای تربیت کودک، کار اندکی انجام شده است.

 

(لینلی ، ۲۰۰۴ )

 

در یک بررســـی جدید، براکت[۱۷] ، وارنر[۱۸]  و بسکو[۱۹]  ارتباط مــــیان هوش هیجانی را ـ که با MSCEIT

 

اندازه‏گیری شد ـ با کیفیت رابطه در میان ۸۶ زوج ناهمجنس‏خواه مطالعه کردند. آنان دریافتند: زوج‏هایی که هر دو، هوش هیجانی پایینی دارند، نسبت به زوج‏هایی که یکی یا هر دوی آنها هوش هیجانی بالایی دارند رابطه ضعیف‏تری دارند. به عبارت دیگر، بالا بودن هوش هیجانی در یکی از زوجین، درست همان نتیجه را در نحوه رابطه خواهد داشت که بالا بودن هوش هیجانی در هر دو دارد. آنان این فرض را مطرح کردند که در رابطه عاشقانه، بالا بودن هوش هیجانی شریک دوم افزایش قابل توجهی در عملکرد زوجین به دنبال نخواهد داشت. بالا بودن هوش هیجانی در یکی کافی است تا رابطه در مسیر درست باقی بماند. این نکته هم جالب است که زنان نمره‏های هوش هیجانی به مراتب بالاتری نسبت به مردان به دست می‏آورند که موافق است با پژوهش دیگری که می‏گوید: زنان گرایش دارند در روابط صمیمی، مدیر هیجان باشند. (نولر[۲۰]،۲۰۰۶)

 

۱- Hay Group

 

۲- Cooper

 

۳- Sawaf

 

۱- Marcus

 

۲- Neuman

 

۳- Mackun

 

۴- Affective Intelligence

 

۵- Greenstein

 

۶- Roosevelt

 

۷- Clinton

 

۸- Emotional Branding

 

-[۱۲] کلمه brand با ترجمه «مارک تجارى»، به محصول یا کالایى اطلاق مى‏شود که شرکت معیّنى آن را ساخته باشد و نشان تجارى خاصى بر آن خورده باشد. (على‏محمّد حق‏شناس و همکاران، فرهنگ معاصر هزاره، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۱).

 

 

 

۱- Gattman

 

۲- MSCEIT = Mayer-Salovey-Cruso-Emotional Intelligence Test

 

۳- Marsland

 

۴- Likavec

 

۱- Bracket

 

۲- Warner

 

۳- Bosco

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1399-09-15] [ 04:43:00 ب.ظ ]




  • مفهوم هدف

 

از تأمل در معانی لغوی واژه‌هایی نظیر هدف، قصد و غایت برمی‌آید که جملگی دربردارنده‌ی مفهوم “نهایت و سرانجام کار”هستند. با این تفاوت که گاهی نهایت، امری است عینی و خارجی مانند هدف در تیراندازی یا مقصد در سفر که به آن “هدف”یا “غایت”گویند و گاه، امری است ذهنی یا وجدانی مانند احساس لذت از بوییدن گل که به آن قصد، غرض، انگیزه و شوق گفته می‌شود.

 

برخی محققان برای واژه‌ی “هدف” چهار معنا ذکر کرده‌اند: رفتار وظیفه‌ای، رفتار خود ساماندهی، رفتار متوجه به هدف و رفتار هدف‌دار در مفهوم فلسفی، غایت نیز معمولاً به دو معنا به کار می‌رود: در معنای اول نتیجه و نهایتی است که فاعل آگاه، فعل را برای دستیابی به آن انجام می‌دهد و تصور آن نقطه نهایتی که فرد را به‌سوی هدف سوق می‌دهد. از دیدگاه فلسفی، غایت به این معنا دارای سه ویژگی است: تصور قبلی در ذهن؛ تصدیق سودمندی آن؛ همراه بودن با نوعی گرایش و شوق. در معنای دیگر غایت به معنای نتیجه و سرانجامی است که پس از تحقق حرکت، حاصل می‌شود. (پژوهشکده حوزه و دانشگاه،۴:۱۳۸۱)

 

 

هدفمندی جهان از دیدگاه قرآن و عقل

 

وجود غایت و هدف در جهان هستی، موردقبول همه‌ی متکلمان و فلاسفه‌ی الهی است؛ آنان این اصل را که هستی دارای هدف و غایتی مشخص است، پذیرفته‌اند و نظم حاکم بر طبیعت را دلیل بر وجود ناظمی قادر و آگاه می‌دانند. هدف‌داری هستی بدین معناست که هستی، دارای وظیفه‌ای مشخص و مسیری از پیش تعیین‌شده است که از جانب خداوند برای تمام اجزای آن معین گردیده است؛ یعنی هستی در ذات خود دارای غایت است و چنان آفریده‌شده که ذاتاً وظایفش را انجام می‌دهد و به‌سوی غایت خود حرکت می‌کند.

 

 

در قرآن آیاتی وجود داردکه به‌طور صریح و با تعابیر مختلف بر هدفمندی هستی دلالت دارد:

 

 

    1. اعطای کمال وجودی به هر شیء و هدایت آن به‌سوی کمال: ربُنا الذی اعطی کل شیءِ خلقه ثم هدی، (پروردگار ماکسی است که هر چیزی را خَلقی که درخور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است).

 

    1. هدایت موجودات به‌سوی آنچه برایشان تقدیر شده است: الذی خلق فسوّی. والّذی قدّر فهدی، (همان‌که آفرید و هماهنگی بخشید و آنکه اندازه‌گیری کرد و راه نمود).

 

    1. نفی بیهودگی و اینکه خلقت، حق است: و هو الذی خلق السموات و الارض به الحق، (و او کسی است که آسمان‌ها و زمین را به‌حق آفرید).

 

  1. مهم‌تر از همه، توصیف «صنع الهی» به «حکمت» است که اقتضای این صفت، هدف‌دار بودن هستی است: سَبّح اسمَ رَبّکَ الا علی. اَلّذی خَلَقَ فَسَوّی. وَالَّذی قَدَّرَ فَهَدی؛ (نام پروردگار والای خود را به پاکی به ستای. همان‌که آفرید و هماهنگی بخشید و آنکه اندازه‌گیری کرد و راه نمود.)(پژوهشکده حوزه و دانشگاه،۸:۱۳۸۱)

 

هدف زندگی انسان ازنظر قرآن

 

بهره‌گیری از زبان وحی در شناخت هدف زندگی انسان، چشم‌اندازی وسیع‌تر ازآنچه پندار ماست پیش روی ما می‌نهد؛ زیرا شناخت ویژگی‌های انسان، چنانکه باید، تنها در توان خالق یکتاست. قرآن، در آنجا که سخن از هدف آفرینش انسان و سیر حرکت او پیش می‌آید، انسان را موجودی روحانی و معنوی تلقی می‌کند و خط‌مشی زندگی او را نیز با توجه به این مهم ترسیم می کند. تقسیم حیات انسانی به دو دوره‌ی دنیوی و اخروی، بیان این نگرش است که سرانجام، انسان باید در میدانی وسیع‌تر از دنیا به حیات خود ادامه دهد تا خلقت او عبث نباشد. پس چه‌بهتر که درگذر دنیا توجه خود را به بخش ابدی حیات خود یعنی حیات اخروی معطوف نماید. پرورش قوای فکری و برخورداری از تعلیم و تربیت صحیح و نیز بهره‌گیری از نعمت‌های موجود در حیات دنیوی، همه می‌تواند با توجه به حیات ابدی او تنظیم گردد. ازنظر قرآن، انسانی سعادتمند است که خدا را عبادت کند و به او نزدیک شود. البته، عبادت خدا به معنای نفی بهره‌گیری از دنیا نیست، بلکه به این معناست که تمام جلوه‌ها و قوای فکری و استعدادهای نهفته‌ی انسانی باید یک هدف را مدنظر قرار دهند و آن خداست. در اصطلاح قرآن، انسانی کامل است که به قرب الهی دست یابد. پس هدف رندگی از دید قرآن، عبودیت و درنهایت قرب الی الله است.

 

مفهوم هدف در تعلیم و تربیت

 

بنابراین، هدف‌های تربیتی دارای سه کارکرد هستند: رهبری فعالیت‌های تربیتی، ایجاد انگیزه در مربی و متر بی به‌منظور تلاش در جهت دستیابی به هدف، ارائه معیاری برای ارزیابی فعالیت‌های تربیتی. ویژگی مشترک تمام اهداف تربیتی آن است که این اهداف نتیجه‌ی یک یا چند فعالیت تربیتی‌اند. (پژوهشکده حوزه و دانشگاه،۱۳۸۱: ۵)

 

علامه طباطبایی هدف از تعلیم و تربیت را در مبحث ارزش‌شناسی مطرح کرده است. ایشان هدف از حیات آدمی را دست یافتن به کمال می‌داند وبرترین مرتبه کمال را عبودیت خداوند ذکر می‌کند و تجلی چنین کمالی تنها در (حیات طیبه) دیده می‌شود. وی متذکر می‌شود که تنها راه رسیدن انسان‌ها به چنین هدفی آن است که نفس آدمی را به او بشناسانند و بدین ترتیب او را در قلمروهای علم و عمل تربیت کنند. در ناحیه علم حقایق مربوط به او را از مبدأ تا معاد به او تعلیم دهند تا هم حقایق عالم را بشناسند و هم‌نفس خود را که با حقایق و واقعیات جهان مرتبط است، زیرا در این صورت نسبت به نفس خویش از شناختی حقیقی برخوردار می‌شود اما در ناحیه عمل، باید تبعیت از قوانین صالح اجتماعی را از وی انتظار داشته باشند تا شئون زندگی اجتماعی وی صالح گردد و مفاسد زندگی اجتماعی او را از برخورداری از علم و عرفان بازندارد و پس‌ازآن یک سلسله تکالیف عبادی را به وی محول نمایند که در اثر تکرار و مواظبت بر عمل به آن‌ها، نفس و سودای دلش به‌سوی مبدأ و معاد متوجه شود. (درویشی به نقل ازایمانی نائینی،۱۳۷۶: ۱۸۸)

 

درواقع علامه طباطبایی هدف غایی تعلیم و تربیت را در راستای هدف آفرینش انسان رسیدن انسان به توحید، در مرحله‌ی اعتقاد و عمل می‌داند؛ بنابراین رسالت عمده‌ی تعلیم و تربیت اسلامی تأمین و محقق ساختن هدف آفرینش انسان است و نظام تربیتی باید همه‌ی تلاش و همت خویش را در رساندن انسان به توحید در مرحله‌ی اعتقاد و عمل به کار گیرد و انسان‌هایی را تربیت نماید که توحید در ظاهر و باطنشان رسوخ کرده باشد و تمامی اعمال و رفتارشان بیانگر عبودیت خداوند متعال باشد. (صالحی ویار احمدی،۱۳۸۷: ۳۳)

 

با توجه به مفهوم ارائه‌شده از هدف، مهم‌ترین ویژگی‌های آن عبارت‌اند از:

 

۱ ـ داشتن اختیار: ازآنجاکه افعال اختیاری با آگاهی و اراده انجام می‌گیرند نوعی پیش‌بینی و انتخاب در تمام آن‌ها وجود دارد؛ یعنی ماهیت هدف، مستلزم دو جزء آگاهی و اراده است. پس هدف تنها در حوزه‌ی افعال اختیاری‌ای که با علم و اراده صورت می‌پذیرند معنا دارد و بیرون از این قلمرو چون افعال، آگاهانه و مسبوق به اراده نیستند بی‌هدف‌اند.

 

۲ ـ انگیزش: چون نیل به اهداف، تأمین‌کننده‌ی نیاز روانی و دیگر نیازهای فرد است؛ وی با میل و رغبت به‌سوی هدف حرکت می‌کند. پس یکی از ویژگی‌های مهم هدف، ایجاد انگیزه در فرد است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:43:00 ب.ظ ]




ازجمله مسائل مهم برنامه‌ریزی آموزشی و تربیتی، تعیین اهدافی است که کوشش‌ها و فعالیت‌های آموزشی و پرورشی باید معطوف به آن‌ها باشد. کسانی که به نحوی با تعلیم و تربیت، سروکار دارند باید نسبت به اهداف تربیتی آگاه باشند. اگر از این آگاهی برخوردار باشند، نقطه‌ی شروع فعالیت‌های تربیتی و سمت‌وسوی این حرکت را با بصیرت بر خواهند گزید و اهداف تربیتی، نقطه‌ی شروع و جهت فعالیت را به آن‌ها نشان خواهد داد. (شریعتمداری،۱۳۸۸: ۶)

 

دکتر شریعتمداری در کتاب «جامعه و تعلیم و تربیت» برخی نقش‌های اهداف تربیتی را برشمرده است:

 

۱ ـ هدف‌های تربیتی جهت تجربیات، فعالیت‌ها، مطالعات و بحث‌های معلم و شاگرد را تعیین می‌سازند.

 

۲ ـ هدف‌های تربیتی نقطه‌ای را که کلیه‌ی افراد در فعالیت‌های آموزشی و پرورشی به آن توجه دارند مشخص می‌سازند.

 

۳ ـ هدف‌های تربیتی کوشش‌های افراد و گروه‌های شاگردان و معلمان را هماهنگ می‌سازد.

 

۴ ـ هدف‌های تربیتی معلمان و شاگردان را برای شرکت در فعالیت‌های متنوع تربیتی تحریک می‌کنند.

 

مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

۵ ـ هدف‌های تربیتی اساس ارزش سنجی پیشرفت بر شاگردان و افراد را تشکیل می‌دهند. (شریعتمداری،۱۳۸۸)

 

پیش‌بینی و تعیین اهداف تعلیم و تربیت، نتایج و آثار مهمی در بردارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

 

۱ ـ وقتی اهداف تعلیم و تربیت معلوم باشد، مربیان می‌توانند روش‌ها و ابزار مناسب برای غلبه بر موانع تربیت را شناسایی و فراهم کنند.

 

۲ ـ اگر اهداف، پیش‌بینی‌شده باشد و متصدیان امور تعلیم و تربیت از آن‌ها آگاه باشند، میان فعالیت‌های آن‌ها هماهنگی وجود خواهد داشت نه آنکه برای مثال میان برنامه ریزان آموزشی و مؤلفان کتب درسی از یک‌سو، مدیران و معلمان و مربیان مراکز آموزشی از سوی دیگر وحدت رویه و هماهنگی وجود نداشته باشد؛ چنان‌که در بعضی از نظام‌های آموزشی و به‌خصوص در بعضی مقاطع، این ناهماهنگی کاملاً مشهود است. برنامه ریزان و مؤلفان، برنامه‌هایی به تصویب می‌رسانند و کتاب‌هایی تألیف می‌کنند که در عرصه‌ی عمل و اجرا کم‌تر کارایی دارند.

 

۳ ـ وقتی اهداف، به‌صورت شفاف و گویا برای متصدیان مشخص باشد، انگیزه و علاقه و تحرک بیشتری برای دستیابی به هدف‌دارند. نامعلوم بودن هدف، موجب سردرگمی و بی‌رغبتی به کار و کندی فعالیت آموزشی می‌شود.

 

۴ ـ اگر اهداف، به‌طور برجسته معلوم و مشخص باشد، ارزیابی میزان پیشرفت متر بی، آسان‌تر خواهد بود؛ زیرا وقتی هدف معلوم باشد میزان موفقیت با آن سنجیده خواهد شد و از همین طریق می‌توان کاستی‌های یک نظام آموزشی یا توفیق آن را موردبازنگری قرارداد. (روحانی نژاد،۱۳۸۹: ۲۵ ـ ۲۴)

 

بعضی از متخصصان، توجه به هدف را که مستلزم مشخص بودن آن است در تعریف تعلیم و تربیت گنجانده و گفته‌اند: «تعلیم و تربیت فعل و انفعالی است میان دو قطب سیال که مسبوق به اصلی و متوجه به هدفی و مستلزم طرح نقشه‌ای باشد».

 

واقعیت این است که تعلیم و تربیت، کاری بسیار پیچیده و به تعبیر بعضی ناشناخته و بسیار دقیق و دشوار است. لازمه‌ی این کار، هماهنگی میان همه‌ی فعالیت‌ها و اقدام‌های تربیتی است. این هماهنگی درگرو وحدت هدف و مشخص بودن غایت تربیت است.

 

هم باید اهداف متوسط، مشخص باشد و هم هدف عالی و نهایی؛ زیرا معین بودن هدف غایی و اهداف واسطه‌ای، وسیله‌ی مناسبی برای ایجاد هماهنگی و شرط لازم امکان ارزشیابی نتایج فعالیت‌ها است. البته آگاهی از نیازهای واقعی متر بی و موقعیت او و نیز آشنایی با اصول و مبانی تعلیم و تربیت ضروری است و بدون آن، وصول به هدف عالی و غایی ممکن نیست. (شکوهی،۱۳۷۸: ۳۴).

 

 

تطبیق اهداف تعلیم و تربیت باهدف زندگی

 

هدف زندگی هماهنگ ساختن رفتار و عملکرد انسان با ساختار وجودی اوست. این ساختار دربردارنده‌ی عوامل فطری است. عدم رعایت قالب‌های فطری انسان به‌منزله‌ی انحراف از مسیر فطری زندگی اوست. انسان با اتخاذ تدابیر لازم در نظام تعلیم و تربیت و با توجه به تغییرات زمانی و مکانی و دیگر مقتضیات زندگی روزمره، تلاش می‌کند در این مسیر فطری حرکت کند و برای نیل به هدف زندگی، برنامه‌های تربیتی خود را با آن هماهنگ سازد. پس می‌توان گفت بین هدف زندگی و اهداف تعلیم و تربیت در نظام آموزشی، نوعی رابطه‌ی مستحکم برقرار است. به این معنا که هدف غایی در تعلیم و تربیت، همان هدف زندگی است که انحراف از آن باعث می‌شود فرد به مقتضیات فردی خود نرسد و از تعلیم و تربیت صحیح نیز بی‌بهره بماند. (پژوهشکده حوزه و دانشگاه،۸:۱۳۸۱)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:42:00 ب.ظ ]




معیار و ملاک طبقه‌بندی اهداف تربیتی در اسلام، ناظر بر خود انسان است. وقتی از دیدگاه اسلام به انسان می‌نگریم، دارای پیش‌فرض‌هایی اساسی هستیم که تعیین‌کننده‌ی نوع نگرش ما به انسان است؛ مانند اینکه انسان و جهان، آفریده‌ی خداوند است و او خلیفه‌ی خدا بر زمین بوده، از هدایت ذاتی و تکوینی (فطرت) برخوردار است؛ بنابراین اگر بخواهیم اهداف مندرج در متون دینی را طبقه‌بندی کنیم، باید ملاک این طبقه‌بندی را نیز از خود دین اخذ کنیم. نمی‌توان خارج از دیدگاه دین درباره‌ی انسان، ملاک و معیاری برگزید و با توجه به آن، درصدد طبقه‌بندی اهداف دینی برای نیل به خواسته‌ی خود برآمد. درواقع، نباید خواسته‌ی خود را بر دین تحمیل کرده، برای مشروعیت دادن به آن به گزاره‌های دینی (آیات و روایات) تمسک نمود. به‌بیان‌دیگر، همان ملاکی که از متن دین استخراج‌شده است باید محور طبقه‌بندی قرار گیرد. ازاین‌رو حتی در این امر نیز باید از دین کمک گرفت و به آن تمسک جست. بینشی که از طریق وحی می‌تواند برای حرکت تربیتی زندگی انسان ملاک و معیار قرار گیرد، بی‌شک، همیشگی بوده، ناظر بر تمام جنبه‌های وجودی و نیازها و استعدادهای اوست و انسان را از یک‌جهت و جنبه‌ی خاص و یا در یک مقطع مشخص مورد ارزیابی قرار نمی‌دهد. دین وقتی به انسان نظر می‌کند او را به‌عنوان یک «شهروند» و هم‌وطن و به‌عنوان یک فرد یا یک فرد در اجتماع و دیگر عناوینی که ناظر بر یک‌جهت زندگی یا یک جنبه‌ی وجودی است در نظر نمی‌گیرد؛ بلکه او را به‌عنوان «انسان» در نظر گرفته، خواستار تبلور شخصیت حقیقی اوست. اسلام، انسان را جانشین خدا در زمین می‌داند و درصدد ارائه‌ی نظامی است که با در نظر گرفتن تمام جوانب وجودی او (عقل، روان، جسم، ابعاد فردی، اجتماعی، الهی و غیره) انسانی صالح و شایسته تربیت کند. معیار و ملاکی که اسلام در چهارچوب نگرش خود به انسان ارائه می‌دهد، حاکی از توجه به ساختار وجودی اوست. ساختاری که عامل فطرت در آن نقش اساسی ایفا می‌کند. برای اینکه بتوان به یک طبقه‌بندی واقع‌بینانه در چهارچوب نظام اسلامی دست‌یافت باید نظر اسلام را راجع به ساختار وجودی انسان لحاظ کرد و با توجه به این مبانی انسان‌شناختی (مانند فطرت) اهداف تربیتی را طبقه‌بندی نمود. با توجه به این معیار می‌توان اهداف تربیتی را در نظام اسلامی به سه‌طبقه‌ی کلی اهداف غایی (نهایی)، اهداف واسطه‌ای و اهداف جزئی تقسیم کرد. (پژوهشکده حوزه و دانشگاه،۲۹:۱۳۸۱)

 

 

هدف غایی ازنظر اسلام

 

هدف غایی که حقیقتی بی‌نهایت و جامع تمام ارزش‌هاست از دید اسلام، همانا خداوند تعالی است. اوست که بی‌نهایت و کامل است و می‌تواند محور تمام افعال انسان قرار گیرد. منظور از محوریت خداوند و هدف بودن او، همان حضور او در متن زندگی است. اساساً نقش هدف نهایی در مسیر زندگی، چیزی جز استمرار حضور و احساس خدا نیست. این هدف، حقیقتی است که تمام کمالات به او برمی‌گردد. نزدیکی به خدا، علم به خدا، ایمان به خدا و غیره همه ناظر بر یک حقیقت است و آن خداست.

 

ازاین‌رو، شایسته است خودِ «خدا» که حقیقت ازلی است محور قرار گیرد، نه اموری که به نحوی ما را به او پیوند می‌دهند. در قرآن این ارتباط با عبارات و مفاهیم متفاوتی یادشده است مانند نزدیکی به خدا، وصول به خدا، عبودیت، طهارت و حیات طیبه و ایمان به خدا. همه‌ی این مفاهیم، بیان کیفیت ارتباط فرد باخدا هستند و درعین‌حال که دربرگیرنده‌ی هدفی خاص‌اند نقش واسطه‌ای نیز ایفا می‌کنند و آنچه محور و اصل است، همان خدا و حقیقت خدا است که معیار تمام این جلوه‌ها و دیگر مظاهر قرار می‌گیرد. فلاح، سعادت و فوز عظیم نیز از مفاهیمی هستند که چگونگی ارتباط باخدا را بیان و هدف نهایی را ملموس‌تر می‌کنند.

 

در اسلام توجه به خدا، محور تمام عقاید و روش‌های تربیتی و تمام قوانین و برنامه‌ها و راهنمایی‌های اسلام است وزندگی فرد مسلمان بر این پایه استوار گردیده است. تمام روش‌های تربیتی در اسلام در حقیقت حاکی از پیوند انسان باخداست و همه‌ی فروع و شعبه‌های تربیت از این پیوند و کیفیت آن منشأ می‌گیرد و بازگشت تمام‌کارها در پایان به‌سوی خداست.

 

برخی از مفاهیم قرآنی که حاکی از ارتباط انسان باخداست عبارت‌اند از:

 

 

  1. عبودیت. در قرآن عبودیت، کسب حیات طیبه و قرب الهی همه از مصادیق سعادت هستند. انبیا نیز آمده‌اند تا انسان را سعادتمند کنند؛ اما سعادت درگرو کسب علم یا لذت یا قدرت بیشتر و مانند این‌ها نیست. سعادت بشر تنها در پیوند باخدا حاصل می‌شود که در قرآن از آن به عبادت تعبیر شده است: اما خَلقت الجن و الانس الا لیعبدون، (و جن و انس را نیا فردیم جز آنکه مرا بپرستند)

 

عبادت غایت خلقت انسان است. ازنظر قرآن، انسانی سعادتمند است که به این هدف دست یابد.

 

 

    1. قرب. مفهوم دیگری که بیانگر چگونگی پیوند با خداوند است، قرب است. مراد از قرب، قرب زمانی و مکانی نیست؛ بلکه نزدیکی و ارتباط روحی و معنوی مراد است. ارتباطی که ریشه در شخصیت و وجود انسان دارد و او را حقیقتاً به خدا نزدیک می‌کند.

 

    1. حیات طیبه. این مفهوم نیز برای بیان چگونگی ارتباط با خداوند به‌کاررفته است: مَن عَمِلَ صَالحاً مِن ذَکَرٍ أو أَنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیینَّهُ حَیَوهً طَیّبِهً، (هر کس ـ از مرد یا زن ـ کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً ما او را زندگی پاکیزه‌ای، [حقیقی] می‌بخشیم).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

منظور از طهارت علاوه بر طهارت جسمانی، شامل پاکی روح و روان نیز می‌شود. طهارت روح ـ که در عرف اسلام به طهارت اکبر معروف است ـ در اصل توحید تبلور می‌یابد و شامل تمام معارف اعتقادی، اصول اخلاق عملی و اعمال شرعی است. (پژوهشکده حوزه و دانشگاه،۳۵:۱۳۸۱)

 

ویژگی‌های هدف غایی از دیدگاه اسلام

 

هدف غایی تربیت در هر مکتبی، کمال مطلوب آدمی است و باید تمام فعالیت‌های او متأثر از آن باشد. ویژگی‌های هدف غایی ازنظر اسلام که در کل به آن ماهیت خاصی بخشیده است عبارت‌اند از:

 

همسازی با فطرت. اصل سازگاری اهداف تربیتی با ساختار وجودی انسان باید در تمام موارد رعایت شود. هدف غایی در منظر دینی، با ساختار وجودی و ماهیت انسان که در گزاره‌های دینی، فطرت نامیده شده است تناسب دارد. هماهنگی هدف غایی با فطرت انسان، مهم‌ترین ویژگی آن است. ذره‌ای ناهمگونی هدف با فطرت، باعث انحراف از مراحل رشد انسان و ناتوانی او در نیل به کمال نهایی خواهد شد.

 

جامعیت. منظور از جامعیت هدف غایی در اسلام این است که دربرگیرنده تمام ارزش‌های انسانی است. برای مثال، یکی از ارزش‌های اجتماعی در اسلام، دفاع از وطن است. این ارزش، خود، هدف است اما هدف غایی نیست؛ بنابراین، تمام ارزش‌های دینی که تعیین‌کننده‌ی مسیر زندگی است باید در هدف غایی گنجانده‌شده و شامل تمام ارزش‌ها باشد.

 

برانگیزندگی. وجود انگیزه و تمایل به انجام هر فعالیتی، منوط است به دستیابی به نتیجه. به معنای دیگر، نیل به هر یک از اهداف تعیین‌شده در برنامه، ضامن تداوم آن برنامه است. انجام دادن فعالیت‌ها بدون اینکه از مجموع آن‌ها نتیجه‌ای عاید شود، کم‌کم انگیزه و شوق برای ادامه کار را از بین می‌برد. این پرسش که نتیجه تعیین هدف نهایی چیست و آنچه دور از دسترس است چگونه می‌تواند مشوق و محرک باشد، اگرچه پرسشی بجا و حاوی یکی از مهم‌ترین اصول حاکم بر نظام پاداش (انگیزه) است؛ اما به این نکته نیز باید توجه داشت که تعیین هدف غایی به معنای غیرقابل‌دسترس و یا دور از دسترس بودن آن نیست و مقصود از ترتب اهداف و مخصوصاً هدف نهایی بر اهداف دیگر، ترتب زمانی نیست؛ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که دستیابی به هدف غایی، حتی بعد از انجام هر عمل جزئی نیز، امکان‌پذیر است.

 

عدم محدودیت. چهارمین خصوصیت هدف نهایی در بینش دینی، نامحدود بودن آن است. سؤالی که مطرح می‌گردد این است که منظور از بی‌نهایت بودن هدف چیست؟ آیا امکان دارد ما به‌طرف مقصدی حرکت کنیم که برای آن سرانجام و نهایتی مشخص وجود ندارد؟ اگر چنین است چگونه آن را هدف نهایی می‌نامیم؟ آنچه در پاسخ این سؤالات محور قرار می‌گیرد، لزوم تطبیق هدف غایی با فطرت انسان و توجه به ماهیت ابدی اوست. بر این مبنا، هدف غایی نیز باید هدفی ابدی و نامحدود باشد تا با ماهیت انسان، تناسب و تطبیق داشته باشد. به‌بیان‌دیگر، انسان کمال طلب است و چون موجودی است الهی، کمال طلبی او هیچ‌گاه پایان ندارد. پس چون نامتناهی بودن هدف غایی باکمال مطلق جویی و حقیقت وجود انسان سازگار است، این هدف برای او انتخاب‌شده است. اگر هدف غایی، محدود باشد، انسان پس از دستیابی به آن دچار پوچی و یأس می‌شود، حتی ممکن است تصور محدود بودن هدف غایی او را ناامید کند. با توجه به اینکه دستیابی به هر مرتبه از هدف غایی بعد از هر عمل و متناسب با آن قابل‌دسترسی است، می‌توان نامحدود بودن آن را عامل مهمی برای کسب درجات عالی‌تر دانست. (روحانی نژاد،۱۳۸۹: ۴۶)

 

هدف غایی تعلیم و تربیت

 

هدف اساسی تربیتی مکتب اسلام پرستش خدای یگانه است: وماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون (ذاریات: ۵۶) همان‌طور که می‌دانیم عبادت و پرستش خدا یعنی خود را تسلیم حق نمودن و از او اطاعت کردن، آنکه خدا را می‌پرستد یعنی با تمام وجود از او تبعیت می‌کند و در مسیر خداشناسی حرکت می‌کند. در سوره حمد آمده است: ایاک نعبد و ایاک نستعین. خدایا فقط تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم. اینکه گفته شود تنها خدا قابل‌پرستش است و انسان فقط باید در برابر خدا تسلیم گردد و از او کمک بجوید چیزهای اساسی دیگر را نیز مطرح می‌سازد. خداپرستی از یک‌جهت یعنی خدا گونه زیستن و در نظام توحیدی حرکت کردن است.

 

شناخت خدا و پرستش او و ایمان به خدا هدف اصلی و اساسی نظام اعتقادی اسلام است. هدف‌های تربیتی اسلام مانند تقوا، عدالت‌خواهی، دانش جوئی، خرد دوستی، ایثار و ازخودگذشتگی عالی‌ترین هدف‌هایی هستند که نه‌تنها موجبات رشد و کمال انسان را در حیات فردی فراهم می‌سازند، بلکه باعث رشد حیات جمعی نیز می‌شوند. از سوی دیگر، خداشناسی و پرستش خدا بنیان استواری است که نه‌تنها حرکت دائمی انسان را به‌سوی کمال و رشد تضمین می‌کند، بلکه به صورتی اطمینان‌بخش جلوی انحراف فرد و جمع را نیز می‌گیرد.

 

آنکه به خدا می‌پیوندد از پلیدی‌ها، بیدادگری‌ها، هوی و هوس یا تمایلات بی‌ارزش و از خودخواهی‌ها خود را می‌رهاند. او تسلیم خدا می‌شود و خود را از شر طاغوت‌ها و از نفوذ قدرت‌های اهریمنی آزاد می‌سازد.

 

انگیزه‌ی رفتار فرد خداشناس فقط نزدیک شدن به خدا و در مسیر توحید گام برداشتن است؛ بنابراین او آنچه را که انجام می‌دهد و چون راه خدا به نحو کامل خیر و صلاح انسان‌ها را در بردارد، روی این زمینه اعمال او ضامن سعادت خود و دیگران می‌باشد. (شریعتمداری،۱۳۸۸: ۱۲۹ ـ ۱۲۸)

 

هدف غایی تعلیم و تربیت ازنظر اسلام، این است که آدمی به کمال نهایی خود که قرب خدای متعال است نائل شود. به‌عبارت‌دیگر هدف غایی، قرب به ذات مقدسی است که دربرگیرنده‌ی جمیع صفات جمالیه و کمالیه است، حقیقتی بی‌نهایت و کامل و مطلق که شایسته است در متن زندگی آدمیان حضور یابد و همه‌ی فعالیت‌های آنان به‌سوی او معطوف گردد و محور همه‌ی افعالش باشد. در تعلیم و تربیت اسلامی حرکت و هدایت آدمی به‌سوی خیر اعلی و مقصد نهایی و در صراط مستقیم عبودیت حضرت حق، تسهیل می‌شود. تا آدمی در پرتو ایمان و عمل صالح و عمل به‌حق و صبر، گردنه را درنوردد و موانع کمال را یکی بعد از دیگری پشت سر گذارد.

 

از آیات قرآن کریم به‌روشنی برمی‌آید که مرجع و منتهی و غایت حرکت آدمی، به‌سوی خدای سبحان است. «وإلی اللهِ تُرجَعُ الأُ مُورُ» همه‌ی امور به خدا بازمی‌گردد. (بقره:۲۱۰). (شکوهی،۱۳۸۷:۳۹)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:42:00 ب.ظ ]




حیات امری است دارای مراتب و هر حی وزنده‌ای در مرتبه‌ای از حیات جای دارد و برخی مراتب حیات از برخی دیگر برتر و گسترده‌تر هستند.

 

حیات خداوند متعال:

 

«هُوَ الحَیُّ لا الهَ الّا هو زنده [واقعی] اوست معبودی جز او نیست»(مؤمن:۶۵)«الله لا اله الا هو الحی القیوم هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانه زنده»(بقره:۲۵۵ و آل‌عمران:۲)

 

علامه طباطبایی در ذیل آیه‌ی ۶۵ سوره‌ی مؤمن بیان می‌کند که در جمله‌ی «هو الحی» اطلاقی است که به‌هیچ‌وجه مقید نمی‌شود نه عقلاً و نه نقلاً علاوه بر اینکه انحصار را هم افاده می‌کند درنتیجه معنایش این می‌شود که تنها خدای تعالی حیاتی داردکه دستخوش مرگ و زوال نمی‌شود و او حی

 

بالذات است و هر زنده‌ی دیگری به احیای او دارای حیات شده است. (طباطبایی،۱۷: ۳۶۶)

 

حیات برتر انسانی (حیات طیبه):

 

همه‌ی انسان‌ها از حیاتی بهره‌مندند که از بسیاری جهات همانند زندگی سایر حیوانات است و علومی چون زیست‌شناسی، پزشکی، روانشناسی به مطالعه، شناسایی و معرفی آن می‌پردازد؛ نشانه‌ها و آثاری چون تغذیه، تنفس، تولیدمثل، حواس پنج‌گانه، تحرک، خواب‌وبیداری، تخیل،… مربوط به این‌گونه از حیات بوده و از آن ناشی می‌گردد؛ اما در فرهنگ قرآن و در نگاه خردمندان (اولوالألباب) که همان مؤمنان به کلام الهی هستند، حیات انسان به این گستره محدود نمی‌شود و عرصه‌ای بسیار فراخ‌تر دارد. در فرهنگ قرآن دسته‌ای از آدمیان به عطا و بخشش خداوند به حیاتی برتر و فراخ‌تر زنده می‌شوند و بهره‌ای برتر و نیکوتر از دیگران دارند بیان قرآن آشکارا این حیات را مخصوص مؤمنان صالح کردار معرفی کرده است.

 

مَن عَمِلَ صالِحاً مِّن ذَکَرٍ أو أَ نثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحییَنّه حَیَوه ً طَیّبَه ً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أجرَهُم بِأحسَنِ مَا کَانُوا یَعمَلُونَ. هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را بازندگی پاکیزه‌ای، حیات [حقیقی] بخشیم و مسلماً به آنان بهتر ازآنچه انجام می‌دادند پاداش خواهیم داد.»(نحل:۹۷)

 

«یا ای‌ها الذَینَ آمَنوا إستَجیبوا للهِ وِ لِلرَّسولِ إذَا دَعَاکُم لِمَا یُحییکم؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون خدا و پیامبرش شمارا به چیزی فراخواندند که به شما حیات می‌بخشد آنان را اجابت کنید.»(انفال:۲۴)

 

 

 

 

 

حیات غیرانسانی:

 

در مراتبی پایین‌تر از «حیات برتر انسانی» هر یک از موجودات بهره‌ای از عطای «حی قیوم» و از خزانه‌ی حیات او دارند که سه مرتبه عمده از این حیات شامل «حیات حیوانی»، «حیات گیاهی»، «حیات جمادات» است. چنانکه می‌دانیم حیات به معانی مختلفی نیز در آیات تعریف‌شده است.

 

 

اول: حیات به معنای حیات گیاهی آنجا که می‌فرماید: «اعلَموا أنَّ اللَهَ یُحیی الارضَ بَعدَ موت‌ها»(بدانید خدا زمین را پس از مرگ زنده می‌کند.)

 

دوم: گاهی حیات به معنای حیات حیوانی به‌کاررفته است. این‌گونه زندگی خود دربردارنده‌ی مراتب و درجات متعددی است. همان حیاتی است که موجوداتی چون انسان‌ها و جانوران دارا هستند. زندگان به این حیات با آثار و نشانه‌هایی مانند حرکت، احساس، تغذیه، تولیدمثل، اراده و تغذیه شناخته می‌شوند. همه انسان‌ها در بهره‌مندی از حیات حیوانی مشترک‌اند. چه مؤمنانی که فراتر از این زندگی، حیات طیبه دارند و چه کافران محروم از این بهره‌مندی برتر. چون هم مؤمنان و هم کافران در آغاز دارای این حیات بوده و به یک اندازه از آن بهره‌مندمی شوند، اما کافران در تنگنای حیات حیوانی بدان قناعت کرده ولی مؤمنان آن را ترقی داده و به حیات برتر رسیده‌اند. (فرزند وحی و رحیمی،۱۳۹۰: ۴۱)

 

خداوند در رابطه با این نوع حیات می‌فرماید: «إنَّ الَّذی أحیاهَا لَمُحیی المَوتَی» (خداوندی که آن (زمین) را زنده کرد مردگان را نیز زنده می‌کند.)

 

سومین معنای حیات در قرآن به معنای حیات فکری و عقلانی است. فکر کردن و تأمل ورزیدن در پدیده‌های عالم هستی و پرهیز از برخورد غیرعاقلانه با آن‌ها یکی از ابزارهای کارآمد برای رهایی از بی‌خودی و پیدا کردن محور اصلی زندگی می‌باشد و به همین دلیل است که در قرآن مورد تأکید قرارگرفته است؛ تا آنجا که یکی از انواع حیات را حیات فکری و عقلانی می‌داند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «أوَ مَن کَانَ مَیتاً فَأحیَیناهُ» (آیا آن‌کس که مرده‌دل بود وزنده‌اش گردانیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکی‌هاست و از آن بیرون آمدنی نیست.) بر طبق این آیه شریفه انسان‌ها دارای حیات جاویدی هستند که با حیات دیگران متفاوت است و آن حیات فکری و عقلانی است.

 

 

و چهارمین معنای حیات در قرآن به معنای حیات جاودان جهان دیگر آمده: «یَا لَیتَنی قَدَّ متُ لِحَیَاتِی”(گوید کاش برای زندگی خود (چیزی) فرستاده بودم)(ابراهیمی،۱۳۸۸)

 

در بعضی از آیات قرآن کریم، واژه‌ی حیات در مورد زندگی پس از مرگ به‌کاررفته است و هنگامی‌که از ویژگی‌های جهان آخرت حرف می‌زند از آن به‌عنوان یک نوع حیات یاد می‌کند برای نمونه خداوند در سوره عنکبوت می‌فرماید: «وَ إنَّ الدارَ الاخرهِ لَهِیَ اَلَحَیوانُ لو کَانُوا یَعلَمُون»(وزندگی حقیقی در سرای آخرت است. ای‌کاش می‌دانستند.) در این آیه شریفه از زندگی اخروی به‌عنوان یک نوع حیات یادشده است. زندگی آخرت بقایی است که فنایی با آن نیست. لذتی است که با الم آمیخته نیست. سعادتی است که شقاوتی در پی ندارد و حیاتی است واقعی و به معنای حقیقی کلمه. (طباطبایی،۱۳۶۳)

 

و بالاخره معنای آخری که در مورد حیات می‌آورد؛ حیات را به معنای علم و توانایی بی‌حد و انتها می‌آورد آنجا که در مورد خداوند می‌فرماید: «وَ تَوَکَّل عَلَی الحَیَّ الَّذی لا یموتُ».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:41:00 ب.ظ ]