پنج حیطه اصلی برای کاربرد نظـریه «هوش هیجانی» و سنجش آن وجود دارند: آموزش، مدیریت مــــنابع

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

انسانی، سیاست، بازاریابی و پویایی خانواده. به ترتیب، این پنج دامنه مورد بررسی قرار می‏گیرند:

 

 

 

۲-۳-۹-۱-  آموزش

 

در سال‏های اخیر، موضوع هوش هیجانی برای سازمان‏دهی تلاش‏ها به منظور آموزش مهارت‏های گوناگون به کودکان مدرسه‏ای، مورد استفاده قرار گرفته است؛ مهارت‏هایی که به شکل‏گیری توانایی در مدیریت خود و روابط اجتماعی کمک می‏کنند. در متون تربیتی، معمولاً آن را «یادگیری اجتماعی و هیجانی» می‏نامند و برنامه‏هایی از آموزش مهارت‏هایی مثل حل مسئله اجتماعی و مدیریت تعارض، تا برنامه‏های آموزشی بلندتری، که زمینه‏های وسیع‏تری از رشد اجتماعی را تشکیل می‏دهند، دربر می‏گیرد.

 

 

 

۲-۳-۹-۲-  مدیریت منابع انسانی

 

محل کار، عمدتا به خاطر کتاب تجاری پرفروش گلمن در هوش هیجانی، مشهورترین جنبه از کاربرد هوش هیجانی است. او با گروه‏های[۱] یکی از شرکت‏های عمده مشاوره و رشد منابع انسانی به همکاری پرداخت تا میزان توانایی‏های کاری آنان را افزایش دهد و در پی آن، برنامه‏هایی برای افزایش این مهارت‏ها میان کارکنان شکل گرفت.

 

کوپر[۲] و سواف[۳] نوشته‏اند:

 

اگر نیروی انگیزش هوش در تجارت قرن بیستم IQ بود، در قرن بیست و یکم، EQ خواهد بود.

 

استفاده از EI برای تصمیمات استخدامی موفقیت ۹۰ درصدی را به همراه دارد.

 

با وجود اینکه این‏گونه ادعاها مبالغه‏آمیزند، نوشته‏هایی که به آرامی رو به گسترش هستند حکایت از اهمیت داشتن هوش هیجانی در محل کار دارند.

 

برای نمونه، یکی از معدود بررسی‏های انجام شده در کشورمان، که گل‏پرور و همکارانش روی تعدادی از کارکنان و کارگران اصفهانی انجام دادند، نشان داد از بین مؤلّفه‏های هوش هیجانی بار ـ اون، خوش‏بینی، مسئولیت‏پذیری اجتماعی، خودابرازی، همدلی و تحمّل فشار روانی قادر به پیشبرد شغلی هستند و صرفا خوش‏بینی، مسئولیت‏پذیری اجتماعی، خودابرازی و همدلی دارای مسیرهای یک‏سویه و معنادار با پیشرفت شغلی هستند. (گل‏پرور و همکاران،۱۳۸۴)

 

 

 

 

 

 

 

۲-۳-۹-۳-  سیاست

 

در مقایسه با آموزش و مدیریت منابع انسانی، کاربرد هوش هیجانی در سیاست نسبتا جدید است. مارکوس[۴] ، نیومن[۵]  و مکیون[۶]  کمابیش بر پایه اکتشافات مربوط به مبانی عصب‏شناختی تعامل هیجان و تصمیم‏گیری منطقی، رویکردی از قوّه تشخیص سیاسی، با نام «هوش عاطفی»[۷]تهیه کردند وارائه دادند. این رویکرد به منظور بررسی تعامل حالات روان‏شناختی گذرا (مثل خلق و هیجان) با ارزش‏ها و باورهای موجود (مانند علاقه به خود)، در مشخص کردن رفتار سیاسی، طرّاحی شد.

 

دیگر پژوهشگران نگاهی ویژه به موارد فردی از رهبری سیاسی داشته‏اند. گرینستین[۸]  در یک بررسی از همه رئیسان جمهور ایالات متحده آمریکا از روزولت[۹] تا کلینتون[۱۰] ، می‏گوید: برای موفقیت در اداره جمهوری، شش شرط لازم است:

 

 

  1. کارآمدی در ارتباط با عموم؛ ۲٫ ظرفیت سازمان‏دهی؛ ۳٫ مهارت سیاسی؛ ۴٫ بصیرت؛ ۵٫ روش‏شناختی؛ ۶٫ هوش هیجانی.

 

وی برای توجه به هوش هیجانی، بیشتر بر شاخه «مدیریت هیجانی» تمرکز می‏کند و متذکر می‏شود که رؤسای جمهور در این زمینه، متفاوت بوده‏اند. (لینلی ، ۲۰۰۴ )

 

 

 

۲-۳-۹-۴-  بازاریابی

 

با عمومیت یافتن هوش هیجانی در خلال دهه ۱۹۹۰، متخصصان بازاریابی و تبلیغات علاقه‏مند به پیوند دادن تولیدات باحالات هیجانی مشتریان،از طریق فنی مشهور به «مارک تجاری هیجانی»[۱۱] شدند[۱۲].

 

با اینکه کتاب‏های «مارک هیجانی» تنها با مسامحه، به مطالعه هوش هیجانی مربوط می‏شوند، تا حدّی معقول به نظر می‏رسد که مدیریت هیجانات مشتریان بخشی از شیوه فروش تولیدات باشد. باید با مشتریان بالقوّه، ارتباط هیجانی ایجاد شود و نتایج هیجانی مطلوب در رسانه‏ها برجسته گردد.

 

 

 

 

 

۲-۳-۹-۵- پویایی خانواده

 

وجود بهداشت روانی در هر خانواده‏ای منجر به بهبود تمام عملکردهای عاطفی، شناختی و رفتاری افراد خانواده می‏شود و آنها را به بالاترین سطح ارتقا می‏دهد، به گونه‏ای که افراد از توانایی‏های ذاتی خود در حدّ کمال استفاده می‏نمایند و یک حالت سازگاری خوب، احساس بهزیستی و نگرش مثبت به زندگی خود و دیگران در آنها ایجاد می‏کند. هوش هیجانی یکی از مؤلّفه‏های بهداشتی روانی است که در زمینه توانمندسازی خانواده‏ها نقش مؤثری دارد.

 

آخرین کاربرد هوش هیجانی مربوط به تربیت کارآمد و پرهیز از ناسازگاری زناشویی است. کتاب‏های راهنمای زیادی درباره اهمیت توانایی‏ها و مهارت‏های هیجانی در تربیت کارآمد و در رشد کودک برای عموم نوشته شده‏اند. برای نمونه، گاتمن[۱۳] در خلال کارش، با هدایت هیجانی والدین، کشف کرد که تعامل والد ـ کودک هنگامی که هیجانات ابراز می‏شوند، برای رشد کودک حیاتی است.

 

به نظر می‏رسد والدین کارآمد کسانی هستند که:

 

 

    1. از هیجانات کودکشان آگاه می‏شوند.

 

    1. هیجان را به عنوان فرصتی برای یادگیری و صمیمیت می‏شناسند.

 

    1. همدلانه به کودکانشان گوش می‏دهند.

 

    1. به کودک کمک می‏کنند هیجاناتی را که در حال تجربه‏اند برچسب بزنند.

 

  1. هنگام جست‏وجوی راه‏حل برای مشکلی که هیجان‏ها را به وجود آورده است محدودیت‏هایی ایجاد می‏کنند. (لینلی ، ۲۰۰۴ )

 

بررسی‏هایی که با بهره گرفتن از مقیاس MSCEIT»»[۱۴]انجام شده‏اند، ارتباطی قوی بین هوش هیجانی تربیتی و توانایی اجتماعی در کودکان را نشان می‏دهد. برای مثال، مارسلند[۱۵]  و لیکاوک[۱۶]  نمونه‏ای ۶۷ نفری از نوزادان و مادرانشان را بررسی کردند.

 

طبق بررسی آنان، هوش هیجانی مادران در شاخه‏های MSCEIT نشان داد: هوش هیجانی مادرانه، به ویژه ادراک هیجانی مناسب، با همدلی کودک بسیار همبسته است. هوش هیجانی بالای مادرانه با دلبستگی ایمن بالای نوزادان نیز همبسته است.

 

 

با وجود آثار گسترده در رشد هیجانی کودکان، در زمینه سنجش هوش هیجانی والدین و بررسی رابطه آن با مهارت‏ها و شگردهای تربیت کودک، کار اندکی انجام شده است.

 

(لینلی ، ۲۰۰۴ )

 

در یک بررســـی جدید، براکت[۱۷] ، وارنر[۱۸]  و بسکو[۱۹]  ارتباط مــــیان هوش هیجانی را ـ که با MSCEIT

 

اندازه‏گیری شد ـ با کیفیت رابطه در میان ۸۶ زوج ناهمجنس‏خواه مطالعه کردند. آنان دریافتند: زوج‏هایی که هر دو، هوش هیجانی پایینی دارند، نسبت به زوج‏هایی که یکی یا هر دوی آنها هوش هیجانی بالایی دارند رابطه ضعیف‏تری دارند. به عبارت دیگر، بالا بودن هوش هیجانی در یکی از زوجین، درست همان نتیجه را در نحوه رابطه خواهد داشت که بالا بودن هوش هیجانی در هر دو دارد. آنان این فرض را مطرح کردند که در رابطه عاشقانه، بالا بودن هوش هیجانی شریک دوم افزایش قابل توجهی در عملکرد زوجین به دنبال نخواهد داشت. بالا بودن هوش هیجانی در یکی کافی است تا رابطه در مسیر درست باقی بماند. این نکته هم جالب است که زنان نمره‏های هوش هیجانی به مراتب بالاتری نسبت به مردان به دست می‏آورند که موافق است با پژوهش دیگری که می‏گوید: زنان گرایش دارند در روابط صمیمی، مدیر هیجان باشند. (نولر[۲۰]،۲۰۰۶)

 

۱- Hay Group

 

۲- Cooper

 

۳- Sawaf

 

۱- Marcus

 

۲- Neuman

 

۳- Mackun

 

۴- Affective Intelligence

 

۵- Greenstein

 

۶- Roosevelt

 

۷- Clinton

 

۸- Emotional Branding

 

-[۱۲] کلمه brand با ترجمه «مارک تجارى»، به محصول یا کالایى اطلاق مى‏شود که شرکت معیّنى آن را ساخته باشد و نشان تجارى خاصى بر آن خورده باشد. (على‏محمّد حق‏شناس و همکاران، فرهنگ معاصر هزاره، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۱).

 

 

 

۱- Gattman

 

۲- MSCEIT = Mayer-Salovey-Cruso-Emotional Intelligence Test

 

۳- Marsland

 

۴- Likavec

 

۱- Bracket

 

۲- Warner

 

۳- Bosco

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...