‏ای برای تأمین منافع اخروی و معنوی به شمار آید. از این رو، هنگام تزاحم و تعارض، مصالح معنوی مقدم است. خدای متعال به مقتضای لطف و حکمتش برای تأمین مصالح دنیوی و اخروی، شریعتی آسمانی به بشر ارزانی داشته است. در این زمان، پذیرش عقاید اسلامی و اجرا کردن قوانین آن تنها راه نیل به آن مصالح شمرده می‏شود.
بنابراین، مجازات مرتد اقدامی شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمی‏توانند ارزش‏های جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینی جدید روی آورند. مجازات ارتداد برای استفاده بهینه از آزادی مذهبی و ایجاد فضای سالم برای بهره‏برداری شایسته از آن است نه محدود ساختن آزادی مذهبی. اسلام از پیروان خود پیروی کورکورانه و بی‏دلیل را نمی‏پذیرد.
اسلام می‏گوید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئکَ الَّذِینَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب»[۲۷۶] «پس بشارت ده به آن بندگان من که * به سخن گوش فرا مى‏دهند و بهترین آن را پیروى مى‏کنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان» قرآن کریم از کسانی که برای خدا شریک قائل شده‏اند یا به سبب تعصب مذهبی و غرور ملی بهشت را مخصوص خود و خود را ملت برگزیده خدا می‏دانند، دلیل و برهان می‏خواهد[۲۷۷] و می‏فرماید «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین»[۲۷۸] «بگو: اگر راست مى‏گویید، دلیل خود را بیاورید.»
بنابراین، اسلام پیش از آن که کسی را به عنوان پیرو بپذیرد، به او هشدار می‏دهد چشم و گوش خود را باز کند و درباره آیینی که می‏خواهد بپذیرد، آزادانه بیندیشد؛ چنانچه از لحاظ عمق و استدلال روحش را قانع ساخت ـ البته حتماً قانع می‏سازد ـ در شمار پیروانش در آید و گرنه حق دارد هر چه بیش‏تر درباره‏اش تحقیق و بررسی کند. قرآن مجید به پیامبرش دستور می‏دهد: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتىَ‏ یَسْمَعَ کلََامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَالِکَ بِأَنهَُّمْ قَوْمٌ لَّا یَعْلَمُون» [۲۷۹] «و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان قومى نادانند»
بر همین اساس، اسلام هشدار می‏دهد چشم و گوش خود را باز و دلایل و منطق این دین را دقیقاً بررسی کنید، اگر شما را قانع نکرد و مجذوب اصالت و واقعیت خود نساخت، در برابرش گردن ننهید[۲۸۰] «لا اکراه فی الدین»[۲۸۱] ولی هر گاه مسلمان شدید، دیگر نمی‏توانید از آن باز گردید.
این سختگیری، علاوه بر آن که سبب می‏شود مردم دین را امری سرسری و تشریفاتی ندانند و در پذیرش و انتخابش بیش‏تر دقت کنند، راه سودجویی را بر مغرضان و دشمنان کینه توز اسلام می‏بندد تا نتوانند از این راه، آیین میلیون‏ها مسلمان را بازیچه امیال شوم خود قرار دهند و در انظار عمومی آن را از اعتبار ساقط کنند.[۲۸۲]
در فرهنگ اسلامی از آن جهت که دین حقیقی نزد خدا اسلام است،[۲۸۳] هر کس خدای متعال یا وحدانیت وی، حیات پس از مرگ (معاد)، شریعت اسلامی یا نبوت حضرت محمد(ص) را باور نداشته باشد، کافر قلمداد می‏شود[۲۸۴] البته جوهره همه ادیان الهی واحد است؛ گرچه به مقتضای تفاوت شرایط اجتماعی، شرایع نیز تفاوت می‏یابند؛ در هر عصری، تنها یک شریعت بر حق است و سایر شرایع، به دلیل تفاوت شرایط قبلی یا وقوع تحریف، نسخ می‏شود احترام اسلام برای شریعت‏های پیش، مانند یهودیت و مسیحیت، صرفاً به دلیل تحمل و بردباری و تسامح عملی و تأیید همزیستی مسالمت‏آمیز است نه پذیرش حقانیت و اصالت کنونی آن‏ها.[۲۸۵] بنابراین، چنان که علامه مطهری می‏فرماید:
«کافی نیست که انسان یک دینی داشته باشد و حداکثر این باشد که آن دین، منتسب به یکی از پیامبران آسمانی باشد، با این استدلال که همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار، در همه وقت یکسان هستند، بلکه دین حق در هر زمانی یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است که در هر زمان، پیغمبر صاحب شریعت از سوی خدا در آن عصر را اطاعت کنند تا آن که نوبت به حضرت خاتم الانبیا(ص) رسیده است. [۲۸۶] در این زمان، اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی را بجوید، باید از دستورهای دین او راهنمایی بجوید و به حکم صریح قرآن، دینی جز اسلام پذیرفته نیست.»[۲۸۷]
نتیجه بحث:
اساساً خدای متعال انسان را آزاد ولی هدفمند آفریده است. از این رو، آزادی و حق انتخاب انسان موهبتی الهی برای نیل به کمال شمرده می‏شود. به همین جهت، از نظر اسلام، بت پرستی و شرک و کفر و الحاد در شأن انسان نیست؛ خداوند شرک و کفر را از انسان نمی‏پذیرد و مشرکان را نمی‏بخشد؛ «ان الله لایغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک» پس، عقوبت مرتد نیز با اختیار و آزادی انسان منافات ندارد زیرا مجازات مرتد اقدامی شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمی توانند ارزش های جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینی جدید روی آورند. مجازات ارتداد برای استفاده بهینه از آزادی مذهبی و ایجاد فضای سالم برای بهره برداری شایسته از آن است نه محدود ساختن آزادی مذهبی. اسلام از پیروان خود پیروی کورکورانه و بی دلیل را نمی پذیرد.

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

فصل ششم

 

۶-۱٫ نتیجه گیری نهایی

از مجموع مطالب پژوهشی و تحقیق شده در این پایان نامه در راستای پاسخ به سوالات مورد نظر، نتایج زیر حاصل شده است:

۶-۱-۱٫ آیا انتخاب دین امری اجباری است یا اختیاری

انتخاب دین امر اجباری نیست منتهی راه تمیز از باطل (رشد از غی) در قرآن بیان شده است و بدهی است که راه رشد و هدایت در پیروی از حق و دستورات دینی است. از نظر تکوین، در ماهیت دین اکراه و اجبار راه ندارد؛ یعنی در جهان خارج خداوند به انسان قدرت انتخاب داده و او را مختار آفریده است و در کنار این قدرت اختیار، عقل به او عطا کرده لذا انسان قدرت انتخاب هر دینی را دارد ولی از نظر تشریع، انسانها مکلف به پذیرش دین اسلام هستند و غیر از دین اسلام، دین دیگری از آنان پذیرفته نیست. قرآن کریم در این مورد می فرماید: «ومَن یَبتَغِ غَیرَ الاسلامِ دینًا فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وهُوَ فِی الأخِرَهِ مِنَ الخـَسِرین» «هر کس جز اسلام، دینی دیگر جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود و وی در آخرت از زیانکاران است»

۶-۱-۲٫ دلالت آیه لا اکراه فی الدین چیست

انسان در دنیا در انتخاب دین آزاد است اما این انتخاب ملزم به رعایت صحیح تکالیف و اوامر و نواهی الهی است. از آنجایی که خداوند عادل و فیاض است این حق را برای خود و به بندگان مکلف اعطاء فرموده است که در صورت انجام و پیروی از اوامر الهی مستحق پاداش باشند، در صورت ترک اوامر و پیروی از نواهی الهی به عنوان عقوبت آثار آن مستحق عذاب وکیفر گردند. آن‏چه پیغمبران مى‏خواهند، ایمان است نه اسلام ظاهرى و اظهار اسلام و ایمان، اجبار بردار نیست؛ چون ایمان اعتقاد، گرایش، علاقه است، اعتقاد و گرایش باطنى را با زور نمى‏شود ایجاد کرد.این ‏که قرآن مى‏گوید: ” لا اکراه فى الدین” نمى‏خواهد بگوید: دین را مى‏شود با اجبار تحمیل کرد، شما تحمیل نکنید، بگذارید مردم بدون اجبار دیندار باشند، بلکه از این باب است که دین را با اجبار نمى‏شود تحمیل کرد، آن‏که با اجبار تحمیل بشود، دین ‏نیست. اکراه ناپذیرى عقیده و دین ، موضوعى تردید ناپذیر است؛ ولى آیه “لا اکراه فى الدین” را نمى‏توان ناظر به این مسأله دانست؛ زیرا خداوند با اضافه کردن ” قد تبین الرشد من الغى” به تبیین علت حکم پرداخته و سرّ عدم اکراه را بیان کرده است. در این تعلیل، به‏جاى تأکید بر درونى بودن عقیده، که در این تحلیل ارائه شده است ، به آشکار شدن راه درست از نادرست استناد شده است؛ یعنى چون حق از باطل جدا شده است و تفکیک آن به راحتى امکان‏پذیر است، پس چه نیازى به اکراه وجود دارد؟ با توجه به این تعلیل، که در کنار” لا اکراه فى الدین” ذکر شده است: ۱٫ ” لا اکراه فى الدین” یک حکم انشایى و تشریعى است و مفاد آن نهى است؛ یعنى نباید کسى را بر دین و ایمان مجبور کرد. چنین کارى ممنوع و حرام است. ۲٫ از آن رو که پذیرفتن دین، علاوه بر اعتقاد قلبى، به اقرار زبانى نیاز دارد، لذا منع از اکراه بر دین، مرحله اظهار اسلام را نیز در بر مى‏گیرد و به کارگیرى زور و فشار، حتى براى گرفتن ا قرار زبانى به دین حق، مجاز نیست. ۳٫ جمله “لا اکراه فى الدین” یک حقیقت تشریعى که متکى به یک حقیقت تکوینى است؛ یعنى کسى را مجبور به پذیرفتن دین حق نکنید.

۶-۱-۳٫ دین مقبول نزد خداوند و امتیاز آن چیست

دین حقیقی و مقبول نزد خدا، همان دین و شریعت اسلام است. زیرا اسلام از ویژگی های در برابر ادیان دیگر مانند: جامعیت، جاودانگی، اجتهادپذیری، سهل و آسان گیری، آیین زندگی، ارتباط دنیا و آخرت و از هر گونه تحریف ناپذیری کتاب آسمانی قرآن معصون می باشد. و قرآن کریم، ره آورد انبیاء را دین حق می داند که دارای عقاید درست و مطابق با واقع است و رفتارهایی را مورد توصیه و تأکید قرار می دهد که از صفات کافی برای صحت و اعتبار برخوردار باشد. چنان که خداوند به پیامبر گرامی اسلام (صلی ا… علیه وآله وسلم ) می فرماید:
«اَلحَقُّ مِن رَبِّکَ» [۲۸۸] «[آنچه درباره عیسى گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است‏.»
ونیز: «اِنَّ الدِّین عِندَاللهِ الإسلام»[۲۸۹] «در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است‏»
ونیز:« وَمَن یَتَّبِع غَیْرَ الإسلامِ دِیناً فَلَن یُقبَلُ مِنهُ»[۲۹۰] «و هر که جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود».
در حالی که ره آورد طاغوت و طاغوتیان دین باطل است. چنان که خداوند هنگام سخن گفتن از باطل گرایی فرعون می فرماید: فرعون به قومش گفت من می ترسم موسی کلیم دین شمارا عوض و یا در سرزمین شما فساد کند، از این رو، باید او را از بین برد. پس اسلام دینی حق و حقیقت است که از معنویتش، مادیت تراوش کرده و از مادیتش معنویت حاصل می شود.

۶-۱-۴٫ مهمترین شبهات وارده بر آزادی و اختیار انسان که برای پژوهش مورد بررسی قرار گرفته اند کدامند

شبهه اول: انحصار مقبولیت شرعی دین اسلام، در تعارض با آزادی عقیده دینی است. جواب:
آیاتی که دلالت صریح به مشروعیت و انحصار مقبولیت دین اسلام است به عنوان تنها دین برتر نزد خداوند دارد در تعارض با آیه لا اکراه فی الدین نیست. در آیه «ان الدین عندالله الاسلام»[۲۹۱] «همانا دین نزد خدا اسلام است»، واژه اسلام به معنای تسلیم است معنی آیه این می شود که آیین حقیقی در پیشگاه خدا همان تسلیم در برابر فرمان او است . فرق است میان آزادی تفکر و آزادی اندیشه. آزادی تفکر ناشی از همان استعداد انسانی بشراست که می تواند در مسائل بیندیشد. این استعداد بشری حتما باید آزاد باشد، پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است .اما آزادی عقیده خصوصیت دیگری دارد چون هرعقیده ای ناشی از تفکر صحیح و درست نیست. منشاء بسیاری از عقاید یک سلسله عادت ها و تقلیدها و تعصب ها است. عقیده به این معنا نه تنها راه گشاست که به عکس نوعی انعقاد اندیشه به حساب می آید. حکم آیه «لااِکراهَ فِی الدَّین» آزادی فکر است نه آزادی عقیده. اسلام هم طرفدار آزادی فکر و اندیشه است، اما عقیده ای را که منافی با فکر و اندیشه باشد نه تنها جزو حقوق انسان برنمی شمارد بلکه آن را منافی فکر و اندیشه تلقی می کند.
شبهه دوم: وجوب تکالیف شرعی برای بندگان، در تعارض با اختیار و آزادی در دین (مطابق آیه لا اکراه فی الدین) است. جواب : خداوند این حق را به انسان داده که آزاده باشد و آزادى حق مسلم اوست و اجازه ندارد که این حق خدادادى را نادیده بگیرد ، بنده و تسلیم غیر خدا گردد. بنابراین وجوب تکلیف شرعی بر بندگان، در مقابل حق عبودیت خداوند است و موجب سلب اختیار عمل از بندگان نمی گردد. هدف خداوند از تشریع تکالیف، اطاعت و پیروی بندگان است نه اینکه هدف صرفاً بیان تکلیف باشد و این هدف، مربوط به نوع انسان است و انسان، بدون لطف الهی به آن نمی‏رسد، انجام دادن این لطف واجب است. زیرا هر آنچه از جانب خداوند متعال برای هدایت و نزدیکتر ساختن بندگان به اطاعت از اوامر الهی فرستاده شود لطف است و نیز هر آنچه از جانب پروردگار برای دور ساختن بندگان از ارتکاب معاصی و محرمات ارائه شود لطف است در صورتی که مکلف مجبور به انجام تکلیف و خودداری از معاصی نشود.چون در این صورت دیگر لطف نیست بلکه اجبار خواهد بود و لطف الهی منافاتی با آزادی و اختیار بنده ندارد.
شبهه سوم: مشیت الهی، به معنای جبر است و با اختیار انسان خصوصا اختیار و انتخاب دین منافات دارد. جواب : همه چیز به مشیت خداست. اختیار را خدا در ذات انسان قرار داده است و کسی نمی تواند آن را از او سلب کند. درست است که خداوند انسان را آزاد و مختار در انتخاب راه، آیین و مکتب خلق کرده است و فرموده «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»[۲۹۲] اما همین خدا به واسطه پیامبرانش شریعت و قانونی به دست مردم داده که بر اساس آن به کسانی که این قانون را عمل کنند پاداش و کسانی که رعایت نکنند عذاب سختی می چشاند. کسى حق ندارد دیگری را از روى اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسى باید آزادانه با به کارگیرى عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق دین را بپذیرد و ویژگی انسان این است که «می تواند» بین گناه و عبادت یکی را انتخاب کند؛ اما به حکم قانون الهی اگر خواستار بهشت و رهایی از جهنم است، «باید» عبادت را برگزیند. از طرفی در سراسر قرآن، عموم مشیت الهی به چشم می خورد که برای مثال می توان به آیه ی «وَ ما تَشاؤوُنَ الّا ان یَشاءَ اللهُ» اشاره کرد. قرآن یک کتاب توحیدی عجیبی است؛ یعنی همیشه بشر را از شرک دور می کند. انسان، دارای جاذبه های درونی مختلفی است که می تواند با فعالیت درونی خود، یکی را بر دیگری ترجیح دهد و انتخاب کند و این اختیار، ملاک تکلیف است. هر جا تکلیفی بود دلالت دارد که چنین اختیاری هست و به عکس: هر جا تکلیفی نبود، دلیل است بر اینکه چنین اختیاری وجود ندارد . با وجود رابطه سلسله وار علی و معلولی؛ اما همه و کل نظام، متعلق اراده ی الهی است؛ تا اراده ی الهی نباشد، این نظام، موجود نمی شود زیرا چنانکه گفتیم اراده ی ما و خدا در طول یکدیگرند و منافاتی ندارد.
شبهه چهارم: مسئله عقوبت و کیفر و پاداش اخروی در تعارض با اختیار و آزادی مستنبط از آیه لا اکراه فی الدین است. خصوصا کیفر مرتد. انسان یک مخلوق مکلف که برگزیده ی خداست، همین انسان عصیان می کند؛ وموفق به توبه می شود. انسان پیش از اینکه وارد جامعه شود و شرایط مختلف سیاسی و اقتصادی و غیره بر او حکومت کند، در درون خودش دو جنبه ی متضاد از الهامات نفسانی دارد وآزاد است که از این دو امر متضاد یکی را انتخاب کند. از طرف دیگر، فطرت و عقل و همچنین پیامبران انسان را به خیر و صلاح دعوت می کنند. پس هر گاه به جنبه های مثبت وجدانی وعقلی وشرعی نفس توجه کند، پاداش الهی و هر گاه به جنبه منفی و ضد ارزشی نفس توجه کند ، کیفر و عقوبت الهی به او می رسد. این کیفر و عقوبت، سنت لا یتقیر الهی است . مجازات ارتداد هم برای استفاده بهینه از آزادی مذهبی و ایجاد فضای سالم برای بهره برداری و اقدامی شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمی‏توانند ارزش‏های جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینی جدید روی آورند. لذا مجازات مرتد نه تنها منافاتی با آیه کریمه «لا اکراه فی الدین» ندارد بلکه یکی از اهداف مجازات مرتد به خاطر اکراه وارد کردن او در دین است.

عکس مرتبط با اقتصاد

۶-۲٫ پیشنهادات

 

  1. شفاف سازی آیه ی» لا اکراه فی الدین در قالب فیلم، کتاب، و داستان با توجه به سطوح مخاطبان از سوی مراکز فرهنگی، هنری، علمی.
  2. شناساندن چهره ی حقیقی دین و معارف اسلام از طریق ارائه الگوهای مناسب همچون سیره ی پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) و علمای دین در موضوع چگونگی برخورد با مسئله ی اجبار و اکراه.
  3. تقویت باورهای دینی و حس مذهبی در خانواده ها و نوجوانان و جوانان در مدارس به اجباری نبودن دین و بیان هم نوایی دین پذیری با فطرت اولیه بشر.

فهرست منابع

الف) کتب
* قرآن کریم، محمد مهدی فولادوند ، ناشر و محل انتشار: تهران، قم ، تاریخ ترجمه: قرن ۱۴ هـ، ۳۷۳ .
* نهج البلاغه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...