اندازه‌گیری و گزارش‌دهی سرمایه فکری هزینه‌های عملیاتی را افزایش می‌دهد که محصول قوانین جدید است. اندازه‌گیری و گزارش‌دهی سرمایه فکری موجب می‌شود که برخی از اطلاعات حساس رقابتی که قبلاً فاش نشده بود در قلمرو عمومی، افشا شود که ممکن است به ضرر سازمان تمام شود. ارزش گذاری سرمایه فکری برخلاف دارایی­ های مشهود، خیلی ذهنی است یک نمونه کوچک از این موضوع، اندازه‌گیری مهارت­ های فنی شرکت­های با تکنولوژی پیشرفته و بالا است. استانداردهای اندازه‌گیری و گزارش‌دهی هنوز درمراحل ابتدایی خود بسر می‌برند و مبهم و ساختار نیافته هستند)سیدرامن ، ۲۰۰۲،صص ۱۴۸-۱۲۸)[۱۷۲].
با افزایش پیچیدگی طبقه‌بندی سرمایه فکری، عملیات حسابداری سنتی، نمی‌تواند برای شناسایی و اندازه‌گیری دارایی­ های نامشهود جدید در سازمان، بویژه در سازمان­هایی که مبتنی بر دانش هستند، کاری انجام دهد (پتی ،۲۰۰۰،صص ۱۷۶-۱۵۵)[۱۷۳].
پایان نامه - مقاله - پروژه
مطالعه و اندازه‌گیری سرمایه فکری بیشتر به عنوان یک هنر توصیف می‌شود تا یک علم و دربرگیرنده عوامل روانی و خلاقیت و شامل ترکیبی از مطالعات رفتاری است(لیم ،۲۰۰۴،ص۲۱۴)[۱۷۴].
بیشتر تحقیقات انجام شده در زمینه سرمایه فکری ، پیمایشی و مطالعه موردی بوده است و برای درک بهتر از روش­های اندازه‌گیری سرمایه فکری باید از سایر روش­های تحقیق نیز استفاده کرد. استفاده از رویکرد اقدام پژوهشی و رویکردهای چند روشی و متعدد در این زمینه، بسیار مفید است (پتی ،۲۰۰۰،صص ۱۷۶-۱۵۵) [۱۷۵].
اما یکی از مهم ترین مشکلات در زمینه اندازه‌گیری سرمایه فکری به روش­ها، سیستم‌های ناکارآمد وناکارای حسابداری و پارادایم حسابداری سنتی، مربوط می‌شود.
تسلط به موضوع و بحث سرمایه فکری و اندازه‌گیری سرمایه فکری مستلزم وجود افرادی است که در زمینه استراتژی، مدیریت دانش، منابع انسانی و جامعه‌شناسی و سایر علوم انسانی تخصص داشته باشند که این موضوع در جهانی که به تخصص‌گرایی در یک زمینه خاص توجه دارد، متناقض است (کننان ،۲۰۰۴،صص ۴۱۳-۳۸۹)[۱۷۶] .
۲-۲-۶-۳ برخی از محدودیت­های سیستم حسابداری سنتی از نظر بونتیس
رویکردهای موجود درحسابداری سنتی یک سازمان بصورت یک کل مرتبط می‌شوند و نمی‌توانند بخش های
انفرادی یا کارکنان دانش محور را مورد توجه قرار دهند. آنها نمی‌توانند توازنی بین پیش‌بینی‌های گذشته‌نگر و پیش‌بینی­های آینده‌نگر خود برقرار کنند(عدم توازن بین معیارهای مالی یا کمّی و معیارهای غیرمالی یا کیفی) ،
پویایی­های رفتاری و اثرات آن بر روی اقتصاد سازمانی[۱۷۷] اندازه‌گیری نمی‌شود. هیچ سیستمی برای اندازه‌گیری اثربخشی فرایند در شکل‌گیری و انتقال دانش ضمنی، وجود ندارد (همان منبع، صص۴۱۳-۳۸۹).
بطور خلاصه چنین می‌توان گفت که :
پارادایم حسابدرای سنتی برای عصر صنعتی مناسب بوده است زیرا بیشتر دارایی­ های شرکت­ها، مشهود بوده‌اند و این پارادایم فقط به معاملات[۱۷۸] انجام شده در گذشته توجّه می‌کند ولی با ورود به اقتصاد دانش محور، این پارادایم دیگر دارای کارایی لازم نیست و پارادایم حسابدرای جدیدی در حال مطرح شدن است (سیدرامن ،۲۰۰۲،صص ۱۴۸-۱۲۸)[۱۷۹] .
رویکردهای اندازه‌گیری سرمایه فکری، حقایق نرمی مانند کیفیت­ها را در برمی‌گیرند در حالی که معیارهای حسابداری، حقایق سختی مانند کمّیت­ها را اندازه‌گیری می‌کند.
اندازه‌گیری سرمایه فکری بر روی خلق و ایجاد ارزش تکیه می‌کند درحالی ­که حسابداری سنتی، پیامدهای معاملات گذشته و جریان­های نقدی گذشته را که تحقق یافته است، منعکس می‌کند.
رویکردهای سرمایه فکری تمایل به آینده دارند (آینده‌نگر) در حالی که رویه‌های حسابداری سنتی گذشته‌نگر هستند (چن ،۲۰۰۴،صص ۱۰۰-۸۵)[۱۸۰].
بطور تدریجی این موضوع تایید شده است که اندازه‌گیری و سنجش مالی سنتی، در راهنمایی و رهنمود خط مشی­گذاری استراتژیک دولت­ها، ناکافی و ناتوان است. این رویکرد نیاز دارد تا با اندازه‌گیری‌های جدیدی مانند سرمایه فکری، جایگزین یا تکمیل شود. این موضوع باعث شده است که بحث اندازه‌گیری سرمایه فکری در سطح ملی و استفاده از این اطلاعات نیز در بین دولت­ها و مجامع بین‌المللی داغ شود. برخی از محققان معتقدند که درک دوباره مفاهیم و روش­های حسابداری ممکن است؛ شروع خوبی برای درک امکان‌پذیری شناسایی و اندازه‌گیری و افشاء سرمایه فکری باشد و برخی دیگر از محققان معتقدند برای اینکه قادر باشیم که سرمایه فکری را اندازه‌گیری و مدیریت کنیم، ابتدا نیاز به درک بهتر و تعریف دقیق‌تری از مفهوم سرمایه فکری داریم (گودری، ۲۰۰۱، صص۳۸۲-۳۶۶)[۱۸۱] .
امروزه طراحی یک مدل اندازه‌گیری برای سرمایه فکری تبدیل به مشکل بزرگی برای اکثر شرکت­ها شده است؛ بویژه شرکت­هایی که می‌خواهند الزامات اقتصاد مبتنی بر دانش و جهانی شدن را برآورده سازند . در این طبقه بندی چن و همکارانش، منظور از سرمایه انسانی که در واقع مبنا و اساس سرمایه فکری است، دانش، مهارت ­ها و توانایی­های کارکنان و طرز فکرهای کارکنان، درباره کسب و کار است.
از نظر آنها در واقع این سرمایه انسانی است که می ­تواند دانش را بوسیله تبدیل به سه جزء دیگر سرمایه یعنی سرمایه ساختاری، مشتری و نوآوری، به ارزش بازاری تبدیل کند و از طرف دیگر این سرمایه انسانی است که اشکال عملیاتی سه سرمایه دیگر را تعیین می­ کند.
بطور دقیق­تر تعریف اجزای سرمایه فکری از نظر آقای چن و همکارانش به شرح زیر است:
سرمایه انسانی نمایانگر دانش ضمنی قرار گرفته در ذهن و افکار کارکنان است. سرمایه انسانی یک منبع مهم از نوآوری و بازآفرینی یک شرکت است و سرمایه انسانی بصورت ترکیبی از شایستگی­ها، طرز فکر و خلاقیت کارکنان تعریف می شود. شایستگی کارکنان در واقع بخش سخت­افزاری سرمایه فکری است که شامل دانش، مهارت ­ها و استعدادهای کارکنان است و منظور از دانش، دانش فنی و دانش دانشگاهی است و مهارت­ های کارکنان در واقع توانایی انجام وظایف و تکالیف عملی کارکنان است که از طریق تمرین حاصل می­ شود و برخی از آنها از طریق تحصیلات بدست می ­آید. طرز فکرها در واقع بخش نرم­افزاری سرمایه فکری است که شامل انگیزه برای کار و رضایت از کار است و در واقع به عنوان پیش شرطی برای نمایش شایستگی­های کارکنان در نظر گرفته می شود. خلاقیت کارکنان آنها را قادر می­سازد تا از دانش خود استفاده کنند و بطور مستمر نوآوری داشته باشند و بنابراین عامل مهمّی در گسترش و ایجاد سرمایه فکری یک شرکت است.
سرمایه ساختاری با سیستم و ساختارهای یک مؤسسه سروکار دارد و در واقع روتین­های یک کسب و کار است. یک مؤسسه با سرمایه ساختاری قوی می ­تواند شرایط مساعد و مناسبی را برای استفاده و بهره برداری از سرمایه انسانی ایجاد کند و به سرمایه انسانی اجازه دهد تا از توان بالقوه خود نهایت استفاده را ببرد و بنابراین باعث افزایش سرمایه نوآوری و مشتری می­ شود. سرمایه ساختاری را می­توان بصورت فرهنگ، ساختار سازمانی، یادگیری سازمانی و فرآیندهای عملیاتی و سیستم­های اطلاعاتی تقسیم کرد. هر کدام از اجزاء سرمایه ساختاری، می­توانند بر روی سه سرمایه دیگر و بخصوص سرمایه انسانی تأثیر بگذارند و متقابلاً از آنها تأثیر بپذیرند. برای مثال؛ یک فرهنگ قوی می ­تواند عامل مهمّی در انگیزش کارکنان باشد. سرمایه نوآوری به ارائه ترکیب جدیدی از عوامل حیاتی و ضروری تولید در درون یک سیستم تولیدی اطلاق می­ شود. این سرمایه می ­تواند شامل محصولات جدید، تکنولوژی های جدید، بازار جدید و مواد جدید و ترکیب جدید باشد.با افزایش اهمّیت دانش، سرمایه نوآوری به جزء مهمّی از سرمایه فکری تبدیل می­ شود و این سرمایه می ­تواند به سه جزء موفقیت­های نوآوری، مکانیسم­های نوآوری و فرهنگ نوآوری تقسیم شود (چن ،۲۰۰۴،صص۱۰۰-۸۵)[۱۸۲].
سرمایه مشتری به ارزش دانش قرار گرفته شده در کانال­های بازاریابی یک سازمان اطلاق می‌شود که یک مؤسسه از طریق انجام کسب و کارهای خود، آن را خلق و ایجاد می­ کند. در مقایسه با سه سرمایه دیگر این سرمایه، دارای اثرات مستقیم بیشتری بر روی تحقق ارزش یک شرکت است و بطور فزاینده ای به عامل مهمّی در کسب و کارها تبدیل شده است (بونتیس ،۱۹۹۸،صص ۷۶-۶۳)[۱۸۳] .
۲-۲-۷ مدل­ها و روش­های اندازه گیری سرمایه فکری
مدیریت سرمایه فکری، نیازمند بکارگیری مِتُدها و روش­هایی است که بتواند بر اساس شاخص­ های بیان شده، سهم مدیریت دانش را در تحقق استراتژی و برنامه مدیریت دانش، ارزیابی نماید.
در ادبیات سرمایه فکری، مدل­های مختلفی برای اندازه ­گیری سرمایه فکری پیشنهاد شده است. برخی از آنها مدل­های خاصی هستند که در یک شرکت خاص طراحی و اجرا شده ­اند. برخی دیگر صرفاً مدل­های نظری هستند که بیشتر آنها به عنوان یک مدل اندازه ­گیری سرمایه فکری، پذیرفته شده و معتبر مطرح نیستند. به عبارت دیگر، هیچ یک از این مدل­ها بطور نظام مند برای اندازه ­گیری سرمایه فکری در سطح ملی و بین المللی بکار برده نمی­شوند. (استوارت ،۱۹۹۷ وسویبی ، ۱۹۹۸ ،صص۶-۱۷)[۱۸۴].
در محیط تجاری کنونی اندازه ­گیری ارزش سازمانی با بهره گرفتن از روش­های سنتی با ارزش اقتصادی امروز آنها، نامربوط می­باشد. روش­های سنتی؛ ارزش نهفته در مهارت، تجربه، قابلیت ­های یادگیری افراد و هم چنین ارزش موجود در شبکه ارتباطات میان افراد و سازمان­ها را، نادیده می­گیرد.
تلاش­ های زیادی جهت تشریح تفاوت میان ارزش بازاری شرکت­ها انجام گرفته است. مشهورترین این روش ها، روش ترازنامه نامرئی، کنترل دارایی­ های ناملموس و کارت امتیازی متوازن می‌باشد. روش ارزش افزوده اقتصادی، روش شاخص سرمایه فکری، روش کارگزار تکنولوژی، روش نرخ بازده دارایی­ ها، روش تشکیل سرمایه بازار، روش سرمایه فکری مستقیم، روش جهت‌یابی تجاری اسکاندیا، روش­های مالی و مدل مدیریت سرمایه فکری، ضریب ارزش افزوده فکری(VAIC)، روش جویا Joia و روش q Tobin که در زیر به تحلیل ویژگی­های هر یک از این روش­ها خواهیم پرداخت (رادو و لیلیرات ،۲۰۰۲،ص۱۷۴)[۱۸۵].
بطور کلی مدل­های سنجش سرمایه فکری را می­توان در دو گروه طبقه ­بندی کرد:
مدل­هایی که سرمایه فکری را بصورت غیر پولی ارزیابی می­ کنند.
مدل­هایی که سرمایه فکری را بصورت پولی و مالی ارزیابی می­ کنند (تان ،۲۰۰۷،صص ۹۵-۷۶)[۱۸۶] .
۲-۲-۷-۱ مدل­های سنجش غیرمالی سرمایه فکری
ترازنامه نامرئی (ناملموس)
این روش به منظور نشان دادن دارایی­ های شرکت­های مبتنی بر دانش طراحی شده است. این روش در واقع توسعه­ای در حسابداری منابع انسانی به شمار می ­آید. در این نگرش، سرمایه فکری شرکت به دو دسته سرمایه فردی و سرمایه ساختاری تقسیم می شود. شاخص اصلی سرمایه فردی همان شایستگی های حرفه ای کارکنان کلیدی که استراتژی یک شرکت را تشریح می­ کنند، می باشد. سرمایه ساختاری نیز شامل؛ مزیت رقابتی یک شرکت و توانایی­های کارکنان آن مانند: شهرت، تجربه و روش­های خاص تولیدی می­باشد. این مدل، مبتنی بر معیارهای کیفی است و توانایی ارزیابی کمّی ارزش سرمایه فکری را ندارد (آنل ،صص۱۹۸۹، ۶۵-۵۰)[۱۸۷].
کنترل دارایی­ های ناملموس
این روش در پی اندازه ­گیری دارایی­ های ناملموس شرکت، یک روشی ساده می باشد. در این راستا معیارهای مناسب متعددی را معرفی نموده و هدف از آن، ایجاد بینش و دیدگاهی جامع از موقعیت سرمایه فکری شرکت می­باشد. در این روش؛ ضروری است تا معیارها با واقعیت­های هر شرکت مطابقت داده شده و تعدیل شوند. اِشکال عمده این روش در آن است که با تمامی شرکت­ها و موقعیت­ها، قابل انطباق نمی ­باشد. از این روش همچنین برای طراحی سیستم­های اطلاعاتی و یا انجام ممیزی­ها استفاده می شود (سویبی ،۱۹۹۸،۶-۱۷)[۱۸۸].
کارت امتیاز دهی متوازن [۱۸۹]
این روش، ابزاری را جهت ایجاد ثبات در استراتژی های آینده بدست می­دهد. این روش، شرکت‌ها را قادر می سازد تا نتایج مالی را همزمان با نظارت و کنترل در ایجاد ظرفیت­ها و اکتساب دارایی­ های ناملموسی که به آنها، برای رشد در آینده نیاز دارند، دنبال کنند. این شیوه بیانگر؛ نوعی کمبود جدی در سیستم­های مدیریت سنتی و ناتوانی آنها در مرتبط نمودن استراتژی بلند مدت شرکت با فعالیت­های کوتاه مدت آن می­باشد. این روش گذشته و حال شرکت را با آینده­اش مرتبط می نماید و ابزاری در اختیار مدیریت شرکت قرار می دهد تا استراتژی­ های گوناگونی را برای شرکت تعریف و آنها را کنترل نماید. این روش؛ همچنین شرکت را قادر می سازد تا نتایج مالی­اش را تحلیل نموده و استراتژی شرکت را، اجرا نماید.
کاپلان و نورتون معتقدند که این شیوه، نوعی سیستم اندازه ­گیری است که با بهره گرفتن از معیارهای کیفی، میزان استراتژی به اجرا درآمده شرکت را، نشان می­دهد. این معیارها؛ عبارتند از: دیدگاه مالی، دیدگاه مشتری، دیدگاه فرآیندهای داخلی، دیدگاه نوآوری و یادگیری، این روش تا حدی ایستا بوده و برای هر شرکت، خاص می باشد.
استفاده از کارت امتیازی متوازن ، یادگیری حاصل از مدیریت دانش را مستقیماً به عملکرد سازمان ارتباط می­دهد که به نوبه خود با عملکرد کلی سازمان، ارتباط دارد. روش کارت متوازن، استراتژی کل واحد را به اهداف کمّی تبدیل نموده و بر عوامل موفقیت ناملموس نیز تاکید می‌کند که عمدتاً شامل سه جزء؛ سرمایه فکری، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری، است. (کاپلن و نورتون صص،۱۹۹۶،۸۹)[۱۹۰].
شاخص سرمایه فکری
در جایی که فعالیت­های نسل اول، اطلاعاتی را در خصوص اجزای مجرد سرمایه فکری به دست می­ دهند، این شاخص فعالیت­های نسل دوم را مطرح می­نماید (شاخص­ هایی که بر تصویر کلی از فرایند ایجاد ارزش در شرکت تمرکز می نماید) .
این روش در تلاش است تا شاخص­ های پراکنده را در مجموعه ­ای واحد ارائه نماید و میان تغییرات حاصله
در سرمایه فکری و تغییرات در ارزش بازاری شرکت­ها، همبستگی ایجاد نماید. این معیار؛ جنبه­ های مختلفی را در بر می­گیرد. مزایای این روش در آن است که؛ معیاری غیر متعارف را ارائه می­نماید، بر نظارتی پویا در خصوص سرمایه فکری، متمرکز می باشد. توان احتساب عملکرد دوره­ های قبلی را داشته و نگرشی واحد، کلی و جامع از شرکت ارائه می نماید. این معیار، گامی به پیش تلقی می­ شود؛ چرا که به مدیران این اجازه را می­دهد تا تأثیراتی که یک استرتژی بخصوص در سرمایه فکری شرکت شان دارد را درک نمایند و گزینه­ های متعدد را با هم مقایسه نمایند تا مشخص شود، کدام یک از آنها از حیث سرمایه فکری مرجح می باشند.
شاخص سرمایه فکری هم چنین موجب الگوبرداری منظم از فعالیت­های مبتنی بر آینده می­گردد. این اقدام موجب مقایسه­هایی در سطوح واحد تجاری و شرکت می­گردد (روس ،۱۹۹۷،صص ۴۲۶-۴۱۳)[۱۹۱] .
کارگزار تکنولوژی[۱۹۲]
این نگرش نوعی پیشرفت در امر سنجش و اندازه ­گیری سرمایه فکری به شمار می ­آید، چرا که شرکت­ها را قادر می­سازد تا ارزش پولی سرمایه فکری شان را محاسبه نمایند. بروکینگ سرمایه فکری را ترکیبی از ۴ جزء؛ دارایی­ های بازار، دارایی­ های مبتنی بر انسان، دارایی­ های مالکیت معنوی و دارایی‌های زیربنایی می­داند. دارایی های بازار مزایای بالقوه­ای که یک سازمان از دارایی­ های غیرملموس مرتبط با بازار، کسب می­ کند را متعادل می نماید. دارایی­ های مبتنی بر انسان به تخصص­ها و توانایی­های تخصصی موجود، ظرفیت خلاقیت و حل مسئله، رهبری و مهارت­ های مدیریتی که در شکل کارکنان سازمان، ارائه می­گردند؛ مرتبط می باشند. دارایی­ های مالکیت معنوی؛ به مکانیزم­ های قانونی لازم جهت حفظ شرکت و دارایی­ های زیر بنایی آن نظیر: دانش فنی، حقوق تکثیر، حقوق طراحی و نشانه­ های تجاری و خدماتی مربوط می­باشد. در نهایت دارایی­ های زیر بنایی؛ شامل آن دسته از تکنولوژی‌ها، متدولوژی ها و فرآیندهایی است که سازمان را قادر می سازد، تا به وظایف خود عمل کند و در برگیرنده فرهنگ شرکت، روش­های ارزیابی ریسک، روش های مدیریت نیروهای فروش، ساختار مالی، پایگاه­های اطلاعاتی بازار و یا مشتریان و سیستم­های ارتباطی می باشد(بروکینگ،ص۱۹۹۸،۷۸)[۱۹۳].
روش جهت یابی (مرورگر) تجاری اسکاندیا
این روش بر اساس منطق و مفهوم ارائه شده در روش ترازنامه نامرئی، بنا نهاده شده است. این مرورگر
توسط شرکت اسکاندیا که یک موسسه خدمات مالی در سوئد می باشد، طراحی شده و به خوبی توانسته است در اندازه ­گیری دانش پیشگام شود. این روش با اغلب ابزارها و روش­های اندازه ­گیری سرمایه فکری، متناسب بوده و ابزار خاصی را در این رابطه طراحی نموده است و ابزاری است برای ارزیابی دارایی­ های نرم افزاری سازمان و دارایی­ های نامشهود. این مرورگر سرمایه فکری را بر حسب ۱۶۴ شاخص، ۹۱ مورد فکری و ۷۳ مورد مالی اندازه ­گیری می­ کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...