ساختار زبان شعر آتشی:

در حوضه‌ی زبان و زبان شناسی، فرمالیست‌ها (صورت گرایان) دو فرایند زبانی را از یکدیگر باز شناخته و آن‌ ها را مورد مطالعه قرار دادند:

الف) خودکاری

ب) برجسته سازی

فرمالیست‌ها نخستین فرایند زبانی را «خودکاری» نامیدند، فرایند خودکاری زبان «بکار گیری عناصر زبان است؛ به گونه‌ای که به قصد بیان موضوعی بکار می‌رود، بدون آن‌که شیوه بیان جلب نظر کند».

از سوی دیگر آن‌ ها فرایند زبانی را «برجسته سازی» نامیدند. فرایند برجسته سازی زبان «بکار گیری عناصر زبان است، به گونه‌ای که شیوه بیان جلب نظر کند و غیر متعارف باشد».

بر اساس تعاریف فوق، فرایند برجسته سازی زبان که به ظاهر فرایند مهم‌تری به نظر می‌رسد به دو شکل ممکن است اتفاق بیفتد.

الف) قاعده افزایی

ب) هنجار گریزی

قاعده افزایی در حقیقت آن است که قواعدی به قواعد حاکم بر زبان اضافه شود و هنجار گریزی نیز است از آن که قواعد بر زبان خودکار دچار انحراف شوند.

«لیچ» پس از بیان این تعاریف ابراز می‌دارد که قاعده افزایی ابزار «نظم آفرینی» است و هنجار گریزی ابزار «شعر آفرینی». در بحث حاضر چون تنها با شعر سرو کار داریم تنها هنجار گریزی که ابزار شعر آفرینی است مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

 

هنجار گریزی

هنجار گریزی در هشت شکل متفاوت ممکن است دست دهد؛

هنجار گریزی شامل نحوی، واژگانی، زمانی، سبکی، نوشتاری، گویشی، آوایی و معنایی می‌باشد.

همه این هنجار گریزی‌ها در یک سطح عمل نمی‌کند و به شدت با هم متفاوت‌اند، اما مهم‌ترین نوع هنجار گریزی که در حقیقت اصلی‌ترین عامل شعر آفرینی است، هنجار گریزی «معنایی» است.

هنجار گریزی معنایی در حقیقت «تخطی از معیارهای معنایی تعین هم آوایی واژگان است. به عبارت دیگر تخطی از مشخصه‌ های معنایی حاکم بر کاربرد واژگان در زبان معیار یا به عبارت دیگر در نقش ارجاعی زبان». به این اساس هنجار گریزی معنایی در شکل نمود پیدا می‌کند؛

الف) تجدید گرایی

ب)تجسم گرایی

تجدید گرایی یعنی دادن مشخصه‌ی معنایی {+ مجرد} به آن واژه‌ای که در نظام معنایی زبان در نقش ارجاعی دارای مشخصه‌ی معنایی {+ ملموس} است. و نیز در تجسم گرایی حالاتی را در بر می‌گیرد که در زبان معیار دارای مشخصه‌ی معنایی {+ مجرد} هستند ولی مشخصه‌ی معنایی {+ ملموس} و {-مجرد} به آن‌ ها داده می‌شود یا آنکه در گروه واژگان {+ ملموس} مشخصه‌ های فرعی‌تر تغییر داده شود و مثلاً به {+ انسان} مشخصه‌ی {+ گیاه} داده شود.

با توجه به تعریف تجسم گرایی و گستردگی آن می‌توان آن را به سه دسته تقسیم کرد:

1-جاندار پنداری

2- سیال پنداری

3- جسم پنداری

اما قضیه به همین جا ختم نمی‌شود چرا که مثلاً خود «جاندار پندار» یک مفهوم کلی است که باید به جزئیات واضح‌تر تقسیم شود. بنابراین می‌توان گفت «جاندار پنداری» را به دو شاخه ذیل تقسیم کرد:

1-گیاه پنداری

2- حیوان پنداری

در میان دو بخش فوق «گیاه پنداری» واضح و روشن است اما «حیوان پنداری» مفهوم گسترده‌ای است که باز هم باید آن را تقسیم کرد. پس می‌توان گفت «حیوان پنداری» ممکن است به دو شکل متفاوت دست دهد:

1-انسان پنداری

2- جانور پنداری

اکنون اشعار منوچهر آتشی را بر اساس تقسیم بندی‌های فوق، ضمن تشریح و تعریف هر کدام بررسی خواهیم کرد.

الف) جانور پنداری

جانور پنداری یعنی دادن مشخصه معنایی {+ جاندار} برای آنچه در زبان معیار {- جاندار} است. «جانور پنداری» خود به دو شکل «گیاه پنداری» و «حیوان پنداری» ممکن است دست دهد،

الف- الف) گیاه پنداری

«گیاه پنداری» به معنی آن است که مشخصه معنایی {+ گیاه} را به چیزی که {- گیاه} است بدهیم.

مثال) «اگر بر نیاید شمایل تو/ کنار این اندوه/ خنجر خواهید روئید.» (آتشی، حادثه در بامداد، 1380: 30).

روئیدن فعلی است که فاعل آن در زبان معیار باید مشخصه معنایی {+ گیاه} باشد در اینجا خنجر که در جایگاه فاعل نشسته مشخصه معنایی {+ گیاه} گرفته و گیاه پنداری روی داده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...