کودک منحرف یا کودک دشوار کودکانی هستند که به نوعی دردسر آفرینند و با تمرد از دستورات والدین و معلمین آماده اقدام های پرخاشگرایانه مانند ولگردی استعمال مواد شرارت و …در وضعیت ماقبل بزهکاری قرار دارند به همین جهت گروهی از قانونگذاران برخی از اعمالی را که ماهیتا مخل نظم عمومی نیستند و در واقع نوعی انحراف محسوب می شود جرم انگاری نمودند .

 

کودکان در معرض خطر کودکانی که از نیاز های اساسی یعنی تغذیه بهداشت و آموزش اجباری محرومند و در معرض سوء رفتار جسمی و جنسی یا مجازات غیر منصفانه قرار دارند و از کمک و حمایت قانونی محرومند . بر این اساس کودکانی که در خانواده ی از هم پاشیده ، منحرف ، طلاق و دارای سوء رفتار زندگی می‌کنند و همچنین کودکان خیابانی و کودکان رهاشده که از رشد جسمانی ، عاطفی ، روانی و اجتماعی و به طور کلی فرایند اجتماعی شدن و رفاه آنان در معرض آسیب های جدی قرار دارند به دلیل شرایط دشوار در معرض وضعیت ماقبل بزه دیده گی قرار دارند . مانند : وادار کردن کودکان به توزیع و فروش مواد یا روسپیگری توسط والدین منحرف و معتاد ‌به این دسته از کودکان ، کودکان درمعرض خطریاکودکان درشرایط دشوارنامیده می‌شوند . [۳۸]

 

تعداد قابل توجهی از نوجوانان هنگامی که به ۱۴ – ۱۵ سالگی می‌رسند با واقعیت بزرگسالی مواجهه می‌شوند در حالی که هنوز توانایی کافی برای پذیرفتن الزامات و مسئولیت های محیط کار و خانواده و جامعه را ندارند . بسیاری از آنان دچار مشکلات بهداشتی اند در مدرسه موفقیت تحصیلی چندانی کسب نمی کنند و ‌در مورد توانایی خود برای ورود به جامعه دچار تردید و بدبینی اند .

 

دوره نوجوانی برای بسیاری از جوانان زمان آزمودن و عدم اطمینان است . آن ها ممکن است نسبت به بحران های عاطفی بسیار حساس و آسیب پذیر شوند و اضطراب تحقیر و تغییر حالات را تجربه کنند . نوجوانان وارد تحول بیولوژیکی هم می‌شوند که با سرعتی بیش از هر دوران دیگری در زندگی آنان جز دوران نوزادی پیش می رود . در طول یک دوره چند ساله قد وزن و ویژگی های جنسی آنان دچار تغییرات چشمگیری می شود .[۳۹]

 

تلقینات اطرافیان و یا انسان های نزدیک باعث می شود که فرد مجرم و تازه کار به راحتی در مسیر ارتکاب جرم حرکت می کند زیرا او از آنان الهام گرفته و در می‌یابد که چه کاری درست است و چه کاری نادرست .

 

محرز است که بزهکاری یا ارتکاب به جرم نیز به مانند سایر اصول زندگی آموختنی و عادت دادنی است به واسطه همین قضیه است که کودک و یا نوجوان با آمادگی ذهنی و باتوانایی جسمی استعداد خود را برای ارتکاب جرم نشان داده و تربیت و تلقینات و پرورش روحی – ذهنی افراد نزدیک اعم از والدین و یا خواهران و برادران و دوستان باعث می شود که راه های خلاف به مانند سایر امور روزانه و زندگی در ذهن کودک و نوجوان شکل گرفته و به سهولت دست به جرم بزند . [۴۰]

 

۳) آسیب پذیری

 

جامعه شناسان و متخصصان امر تعلیم و تربیت عقیده براین دارند که بزهکاری و ارتکاب به جرایم بیش از آن که مبتنی بر خصوصیات فردی و یا فیزیکی بوده باشد و دلایل جسمانی و یا روانی زمینه ساز بروز بزهکاری در انسان‌ها گردند ، آموزش ها و تاثیر پذیری های فرد از محیط خود و با انسان هایی که پیوسته با آن ها در ارتباط و تماس نزدیک است دخالت مستقیمی بر گرایش فرد به بزهکاری دارد .

 

در مبحث جرم شناسی این حقیقت ذکر شده است که نوجوانان و جوانان به دلیل علاقه و گرایش به دسته بندی و گروه بازی و عدم اعتماد به نفس شخصی ترجیح می‌دهند که هر کاری با اشتراک و همکاری یکدیگر انجام دهند و ریشه این خصوصیت اخلاقی در ذات کودکان و جوانان در آن سن نهفته است . زیرا کودک از زمان طفولیت تا سن ۲۵ سالگی ترجیح می هد که در بازی ها و سرگرمی ها به طور گروهی شرکت جوید .

 

در جرم شناسی آنچه که بیشتر بر روی آن تأکید می شود ، موضوع تاثیر پذیری انسان در گروهی که بدان تعلق دارد و از آن الهام می‌گیرد بوده که این موضوع و ادعا از سوی ساترلند بیان و مطرح شده است . بر اساس این ادعا و دکترین چنین استنباط می شود که هر فردی در اجتماع به طور ذاتی و بالفطره گناهکار و یا مجرم نیست و کسانی که دست به بزهکاری و یا جرایم می‌زنند ، تحت تاثیر محیط خود و گروهی که با آن ها در ارتباط است ، قرار گرفته و گذر زمان باعث می شود که فرد در زمینه جرم و انواع آن به اطلاعات و تجربیاتی برسد و در آن شرایط مقایساتی را میان جرایم بزرگ با جرایم کوچک انجام داده و ارتکاب به جرایم کوچک در نظرش ناچیز و غیر مهم جلوه می‌کند .همین پندار زمینه ساز آمادگی روانی و روحی برای ارتکاب به جرم است .

 

ساترلند با تکیه بر این باور و بررسی موضوع جرایم از این رهگذر ، ‌به این نتیجه می‌رسد که فرد بزهکار در مدتی که به جرم عادت کرده و یا آن را فرا می‌گیرد ، باز در درون خود راه های بازگشت و گریز از جرم را می جوید ولی این محیط و انسان‌ها هستند که در اطراف او حضور داشته و شخص را به ارتکاب جرم یاری داده و تلقینات ذهنی و باوری را در فکر و روح فرد مجرم تقویت می کند .

 

تراشر [۴۱] در بررسی ‌گروه‌های دوستی و ارتباطی بین نوجوانان و کودکان مجرم به ۱۳۱۳مورد اشاره می‌کند که از میان حدود ۶۵۲مورد گروه ها از کوذدکان و نوجوانانی تشکیل شده بوده اند که دارای انحرافات اخلاقی داشتند ۵۳۰ مورد از گروه ها متشکل ازکودکانی بودند که بدلایلی از خانه و خانواده ی خود گریخته و زندگی خیابانی را ترجیح داده بودند ۵۲ گروه از کودکان مجرم شامل افرادی ‌بودند که با ابراز وجود و یا قهرمان بازی دست به کار خلاف زده و با یک بار موفقیت ، عادت به کار خلاف کرده بودند . بقیه نیز از جمله گروه هایی بودند که به صورت های تیمی و یا دسته های نژادی یا ضد نژادی عمل کرده و به عنوان مجرمین تهاجمی و دفاعی شناخته می شدند .

 

با بررسی های بعمل آمده در بسیاری از زندان کشور های مختلف چنین استنتاج شده است که بیش از نیمی از بزهکاران ، قربانی تلقینات و رفتارها ی همسالان و هدایت های نادرست والدین خود قرار گرفته اند .

 

ساترلندراههای آموزش جرم را بدین گونه بیان می‌دارد : تلقینات اطرافیان و یا انسان های نزدیک باعث می شود که فرد مجرم و تازه کار به راحتی در مسیر ارتکاب جرم حرکت نماید .زیرا او از آنان الهام گرفته و در می‌یابد که چه کاری درست است و چه کاری نادرست .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...