جامعه شناسان در نظریه های خود ریشه بسیاری از کژرفتاریها را در محیط و شرایط اجتماعی جستجو می کنند ، و علل زیر ساز بسیاری از آنها را خود جامعه می دانند . آنها برخلاف نظریه های زیستی و روانشناختی در تبیین خشونت که بیشتر بر عوامل محیطی و اجتماعی تأکید دارند معتقدند که جرم و خشونت بیشتر تحت تأثیر عوامل اجتماعی است تا زیستی و روانی . جامعه شناسان بدون اینکه تأثیر عوامل زیستی و روانی را در بروز رفتارهای نابهنجار انکار کنند معتقدند که رفتارهای نابهنجار او تحت تأثیر شرایط اقتصادی – اجتماعی خاصی است که خارج از فرد است . وقتی خواسته های فرد با انتظارات جامعه هماهنگ و همنوا نباشد . نابهنجاری فرد آغاز می شود و در صورت تداوم ، زمینه های کژرفتاریها را پدید می آورد . در زیر به چند مورد از نظریه های جامعه شناختی کجروی که هر کدام از آنها خشونت را از بعد یا ابعادی تبیین کرده اند اشاره می گردد .

 

۱-۳-۷-۲- نظریه یادگیری اجتماعی

 

نظریات یادگیری اجتماعی ، کجروی را پدیده ای می دانند که اشخاص آن را در خلال شیوه های متفاوت یادگیری فرا می گیرند . یادگیری عبارتست از اخذ بازتابها‌ ، عادات ، طرز رفتار و … از دیگران که به کمک چهار نحوه عمل « تکرار » ، « تقلید » ، « تشویق و تنبیه » و « آزمایش و خطا » در ارگانیسم روانی شخص جا می گیرد و به رفتارها شکل می دهند . آنها معتقدند که جرم همانند دیگر رفتارها در اثر یادگیری هنجارها ، ارزشها و رفتارهای مرتبط با فعالیت مجرمانه آموخته می شود . این افراد بر تأثیر متقابل بین رفتار و محیط تأکید دارند و بر الگوهایی از رفتار متمرکز می شوند که فرد آنها را برای کنار آمدن با محیط در خود پرورش می دهند . الگوهایی که از طریق تجربه مستقیم پاسخهای محیط با فرد با مشاهده پاسخهای دیگران کسب می شود . ( پوت واین ، سامونز ، ۱۳۸۶ : ۷۰ ) .

 

 

در این دیدگاه فرض بر این است که بچه ها رفتارهای مختلف را از طریق مشاهده مستقیم و تقلید رفتارهایی که مشاهده کرده یا دیده اند یاد می گیرند . بچه هایی که بد رفتاری را تجربه کرده یا تماشاگر خشونت بوده اند ، آمادگی بیشتری برای تقلید این رفتارها دارند . بچه هایی که در خانواده های عاری از خشونت و بد رفتاری بزرگ شده اند ؛ احتمال کمتری دارد که در دوره نوجوانی و بزرگ سالی به خشونت روی آورند . بر عکس بچه هایی که تحت زورگویانه والدین بوده اند یا در خانواده هایی بزرگ شده اند که در آن خشونت زیاد بوده احتمال بیشتری دارد که رفتار پرخاشگرانه و خشونت آمیز از خود نشان دهند .

 

آلبرت باندورا

 

واضحترین روشی که بوسیله آن نظریه یادگیری اجتماعی سعی نموده رفتارهای بزهکارانه را مورد ارزیابی و بحث قرار دهد بکارگیری آن در اکتساب پاسخهای پرخاشگرانه است . دیدگاهی که در دهه ۱۹۹۰ در خصوص خشونت انسانی ابداع گردید که به دیدگاه یادگیری اجتماعی معروف شد .

 

این دیدگاه عمدتاً مربوط به کارهای آلبرت باندورا می باشد ، که اعتقاد دارد هر نوع رفتاری بوسیله مشاهده رفتار دیگران آموخته می شود . آن دسته از افرادی که مورد مشاهده قرار می گیرند مدل یا الگو نامیده می شوند . آیا اینکه فردی بعنوان الگو انتخاب می شود یا خیر ، بستگی به عوامل مختلفی از جمله موقعیت او دارد . و اینکه آیا رفتار یک فرد مدل یا الگو تقلید می شود یا خیر بستگی به عواقب آن عمل خواهد داشت . و به عبارتی دیگر اگر فرد الگو برای آنچه که انجام می دهد تقویت گردد ، به احتمال زیاد مشاهده کننده رفتار او را تقلید خواهد نمود . اگر الگوی مورد مشاهده به خاطر آنچه که انجام داده تنبیه گردد به احتمال زیاد رفتار او تقلید نخواهد شد . ( همان منبع ، ۱۳۸۶ : ۷۰ و ۷۱ ) .

 

برجسته ترین تلاشی که در جهت به کار گرفتن نظریه یادگیری اجتماعی در زمینه تبیین کجروی انجام گرفته است ، کتابی است که باندورا آن را با عنوان « پرخاشگری » تحلیلی مبتنی بر نظریه یادگیری اجتماعی به رشته تحلیل درآورده است و بر وقوع فرآیند الگو سازی پرخاشگری در سه موقعیت اجتماعی تأکید دارد:

 

الف ) آثار محیط خانواده

 

به نظر باندورا خشونت و پرخاشگری در درون خانواده طیفی متشکل از گونه های رفتاری مختلف به خود می پذیرد ؛ طیفی که بد رفتاری با کودکان در یک سر آن قرار دارد و نگرشها و گفتارهای پرخاشگرانه والدین در سوی دیگر . در عین حال به نظر او در همین عرصه تربیتی است که کودکان با شدت تمام در معرض نمونه های روشن و زنده از قهر و پرخاشگرانه قرار می گیرند . تماشاگر خشونت بودن یا مورد خشونت واقع شدن در هنگام کودکی فرد را در معرض خشونت های بعدی قرار می دهد و خشونت را به عنوان وسیله ای برای ابراز خود ، حل مشکلات و کنترل و تسلط بر دیگران به کار می برد . گرفتن پاداش های مستقیم برای بکار گیری خشونت در روابط روزمره فرد ممکن است تنفر مرتبط با خشونت را کاهش دهد .

 

ب ) الگوهای نمادین

 

باندورا بخش عمده ای از تأثیر الگوهای نمادین بر پرخاشگری را به رسانه های جمعی و بویژه تلویزیون نسبت داده است . او می گوید که رسانه های جمعی و عوامل فرهنگی تأثیرات قانع کننده ای بر درک یک شخص از خشونت بین شخصی دارد . زمانی که جوانان در معرض رسانه ها قرار   می گیرند که مدل زورگویی ، اعمال خشونت آمیز و مواردی از این قبیل را به نمایش می گذارند . احتمال ارتکاب آنها به رفتار خشونت آمیز نیز افزایش خواهد یافت .

 

 

ج ) آثار خرده فرهنگها

 

به تعبیر باندورا برخی خرده فرهنگها خوراکی غنی از پرخاشگری و همچنین پاداشهای فراوانی را برای پرخاشگری بین اعضای خود ارائه می دهند . برای نمونه او خاطر نشان می کند که بالاترین میزان رفتار پرخاشگرانه در محیطهایی دیده می شود که الگوهای پرخاشگرانه فراوانی در آن وجود داشته باشد و پرخاشگری هم یک ویژگی شخصی پر ارزشی تلقی می شود ( سلیمی و داوری ، ۱۳۸۰ : ۵۲۳ و ۵۲۴ ).

 

پژوهشهای اولیه چون پژوهش باندورا و همکارانش ( ۱۹۶۳ ) اثبات نمودند که کودکان بوسیله مشاهده پرخاشگری از رسانه ها قادرند رفتارهای پرخاشگرانه را آموخته و به آن عمل نمایند . اگر چه جدیداً بازیهای ویدئویی پرخاشگرانه نیز مورد توجه قرار گرفته است . از جمله رسانه های موجود که مورد توجه قرار گرفته اند تلویزیون و سینما بوده ، از شروع اولین پژوهش باندورا تا کنون ، در مورد ارتباط برنامه های پرخاشگرانه در رسانه ها و رفتارهای پرخاشگرانه در جامعه مطالعات زیادی صورت گرفته است ( پوت واین ، سامونز ، ۱۳۸۶ : ۷۳ ) .

 

یکی از قویترین نقاط نظریه یادگیری این است که بر یگانگی افراد تأکید دارد و اعتقاد دارد که افراد متفاوت ممکن است به دلایل متفاوت مرتکب جرم یا بزهکاری مشابه شوند . به این دلیل می باشد که انگیزه ها و انتظارات هر کس را بر اساس تجربیات آموخته شد مختص به خود می باشد .

 

انتقادات وارده بر نظریه یادگیری اجتماعی

 

۱-  یادگیری اجتماعی نقش عوامل شناختی چون تصمیم گیری در رفتارهای بزهکارانه را نادیده انگاشته است. در حال حاضر بسیاری از نظریه پردازان یادگیری اجتماعی به این نقطه ضعف نظریه باندورا پی برده اند و سعی نموده اند با در نظر گرفتن عوامل شناختی بیشتر آنرا اصلاح نمایند .

 

۲- انتقاد دومی که بر نظریه یادگیری اجتماعی وارد شده است ، عمدتاً بر اساس مطالعات آزمایشگاهی می باشد. مطالعات آزمایشگاهی از نقاط ضعفی زیادی چون مصنوعی بودن آن ، به این معنی که عاقلانه نیست که یافته های آن تعمیم داد ، رنج می برد . طبق نظریه بلک بارن ( ۱۹۹۳ ) نظریه پردازان یادگیری اجتماعی بطور کلی از پژوهش طبیعی و میدانی بهره ای نگرفته اند و در نتیجه اعتبار بسیاری از یافته های آن باید زیر سؤال قرار گیرد .

 

۳- آخرین مسئله در ارتباط با نظریه یادگیری اجتماعی جبرگرایی بودن آن است ، به عبارت دیگر ، نظریه یادگیری اجتماعی اعتقاد دارد که رفتار فرد بطور کامل بوسیله تجربیات آموخته شده آنها هدایت می گردد و به هیچ وجه برای فرد احتمال آزادی انتخاب قائل نیست ( همان منبع ، ۱۳۸۶ : ۷۲ )

 

نظریه فرصت افتراقی « ادوین ساترلند »

 

« ادوین ، اچ ، ساترلند » در سال ۱۹۳۹ برای نخستین بار نظریه « همنشینی افتراقی » را مطرح ساخت . بنابراین نظریه ، نزدیکان و همسالان که بزهکار می باشند تأثیر زیادی بر تشکیل تقویت نگرش بزهکاری می گذارند و فرد را به سوی بزهکاری سوق می دهند . به عبارت دیگر ساترلند معتقد است که رفتار انحرافی از طریق داشتن روابط اجتماعی با انواع خاص از مردم آموخته می شود . بنابراین برای اینکه فردی بزهکار شود ابتدا باید بیاموزد که چگونه می توان مرتکب انحراف شد و تعریف هایی را فرا گیرد که توسل به رفتارهای کجروانه را نوعی ارزش و نیاز عمومی اعضای جامعه محسوب کند . وی این تعریف را در فرآیند همنشینی با بزهکاران فرا می گیرد . « به عبارت روشن تر ساترلند معتقد است که افراد مستعد کجروی در همنشینی های خویش با افراد جامعه تعریف هایی را فرا می گیرد که گاه موافق و زمانی مخالف رفتارهای کجروانه است . اگر تعاریفی که رفتار کجروانه را قابل قبول و ارزش نشان می دهد قوی تر از تعاریف مخالف رفتار کجروانه با فرد القا شود و دفعات تکرار این تعاریف بیشتر باشد ، احتمال ارتکاب کجروی در فرد بیشتر است . (Defiure,1966:11  ) .

 

علاوه بر این ساترلند معتقد است که قالب رفتار تبهکارانه در درون گروه های نخستین به ویژه گروه های همالان فرا گرفته می شود و تأثیر گروه های همالان در دوره بلوغ به اوج خود می رسد . تمایل به گرایش نسبت به کجروی در همه افراد و در همه همنشینی ها نیست . این تمایل بر حسب ملاکهایی همانند فراوانی معاشرت ، شدن ارتباط و دوام ارتباط فرد با کجروان یا غیر کجروان و سن افراد سنجیده می شود . به عبارت دیگر هر چه تماس فرد با همالان بزهکار و یا اعضای خانواده کجرو بیشتر باشد احتمال کجروی افراد بیشتر از زمانی است که وی با فرد خویشاوند کجرو دور خویش تماس داشته باشد ( شدت تماس ) . به علامه هر چه معاشرت با بزهکاران بیشتر از معاشرت با همنوایان باشد احتمال کجروی وی بیشتر خواهد بود ( میزان تماس ) در مورد سن فرد در زمان تماس بیشترین تأثیر در سنین بلوغ مشاهده می شود .

 

ساترلند عنوان می کند که رفتار مجرمانه بواسطه تبادل فرد به فرد منتقل می شود . افراد بزهکار به شیوه های متنوعی در اجرای اعمال خلاف قانون دست پیدا کرده ، نگرش و طرز فکر جدید پیدا   می کنند و رفتار خود را عقلایی نموده و فعالیت بیشتری انجام می دهند ( گسن ، ۱۳۸۵ : ۹۳ ) .

 

ساترلند تلاش می کند از طریق ارائه ۹ قضیه علل وقوع انحراف را تبیین کند :

 

۱- کجرفتاری آموخته می شود . این جمله بدین معنی است که کجرفتاری پدیده ای است اکتسابی و اگر کسی در این زمینه آموزش ندیده باشد مجرم نخواهد شد .

 

۲- این آموزش در جریان کنش متقابل با دیگران حاصل می آید .

 

۳- قسمت اعظم رفتار کجروانه در گروه های نخستین آموخته می شود و شکل می گیرد .

 

۴- یادگیری رفتار کجروانه شامل یادگیری تکنیک ارتکاب جرم و یادگیری نگرشها ، انگیزه ها و توجیه رفتار می باشد .

 

۵- جهت یادگیری انگیزه ها و تمایل به ارتکاب کجروی از طریق آموختن تعاریفی که هنجارها را ناهنجار و ناهنجارها را هنجار جلوه می دهد شکل می گیرد .

 

۶- هرگاه میزان تعریف موافق قانون شکنی بر تعاریف مخالف قانون شکنی فزونی یابد فرد مرتکب انحراف   می شود . این اصل مهم نظریه فراوانی معاشرت است .

 

۷- فراوانی معاشرت از نظر ابعادی مانند تکرار معاشرت ، مدت معاشرت ، اولویت و شدت معاشرت متفاوت   می باشد .

 

۸- یادگیری رفتار کجروانه از طریق همه مکانیسم های یادگیری انجام می پذیرد .

 

۹- با وجودی که کجرفتاری بیان ارزشها و نیازهای کلی می باشد اما بر اساس آن قابل توجیه نیست . زیرا رفتارهای بهنجار نیز دارای همان ارزشها و نیازها است . ( داوری و سلیمی ، ۱۳۸۶ : ۴۰۰ ) .

 

نقد و بررسی نظریه ساترلند

 

نظریه فراوانی معاشرت ابتدا در سال ۱۹۳۹ در کتاب « اصول جرم شناسی » معرفی شد و در چاپ های بعدی این کتاب ، مورد تجدید نظر قرار گرفت . در دهه ۱۹۷۰ این نظریه بخصوص در آمریکا دارای محبوبیت خاصی بود و مجلات و گزارشهای تحقیقی به آزمایش و تحلیل این نظریه پرداختند . از جمله می توان به مقاله « صورتبندی مجدد نظریه فراوانی معاشرت ساترلند و راهکارهای تأیید اعتبار تجربی آن » اشاره کرد که توسط کویینی و دفلور[۱] نوشته شده است و در مجله جنایت و بزهکاری در سال ۱۹۶۶ به چاپ رسید .

 

در واقع ساترلند با مفهوم کجرفتاری فردی مخالف بود . وی معتقد بود که جامعه دارای سازمانهای مختلفی است که بر رفتار افراد تأثیر می گذارند ، بنابراین به جای استفاده از اصطلاح بی سازمانی اجتماعی بهتر است از مفهوم سازمانهای گوناگون اجتماعی استفاده کنیم . در واقع این نظریه جانشینی برای تئوری بی سازمانی اجتماعی بود که مکتب شیکاگو در آغاز تحقیقات خود مطرح ساخت . ساترلند و کرسی به این نتیجه رسیدند که در جوامع پیچیده صنعتی هنجارهای متضاد و ناهمگون پدید می آیند که هر یک به شکل خاصی سازمان می یابند . مفهوم سازمانهای اجتماعی گوناگون ، وجود هنجارهای کجرو را تبیین می کند و نظریه فراوانی معاشرت ، نحوه انتقال این هنجارها را توضیح می دهد . در اینجا هم مسئله تنوع ارقام جنایت در جامعه مد نظر قرار می گیرد و هم مسئله گرایش به انحراف در میان افراد بررسی می شود . ( ممتاز ، ۱۳۸۵ : ۹۳ ) .

 

با توجه به مطالب فوق انتقادات زیر را به نظریه وارد دانست :

 

۱- این نظریه انسان را موجودی منفعل در نظر می گیرد که دخل و تصرفی در محیط ندارد و هر آنچه که محیط به او می دهد وی پذیرد . به عبارت دیگر در این نظریه به نظر می رسد که انسان انتخاب و اراده ای نداشته باشد و کاملاً اسیر محیط است .

 

۲- انگیزه ارتکاب جرم در این نظریه مبهم است و نابرابریهای اجتماعی ، ساختار سیاسی – اقتصادی که از جمله علل مهم کجروی است ، در این نظریه مورد توجه قرار نگرفته است .

 

۳- این نظریه و پیش فرضهای آن با وجود مهم بودن جامع نیستند . چرا که برخی بررسی ها نشان داده است که نظارت و حمایت خانواده و وابستگی مثبت کودک و نوجوان به والدین ، تأثیر منفی بزهکارانه همالان و اطرافیان را که خارج از خانه به نوجوانان منتقل می شود خنثی می کند . از جمله در این زمینه به بررسی « جنس » در سال ۱۹۷۲ می توان اشاره کرد که دو اصل « انکار آسیب رسانی » و « محکوم کردن محکوم کنندگان » را مطرح می کند که مراد از آنها توجیه بی ضرر و بی خطر بودن بزهکاری و پذیرفته نشدن قضاوتهای دیگران درباره بزهکاری در میان بزهکاران است .

 

۴- این نظریه تنها به تبیین چگونگی یادگیری انحراف می پردازد و به چگونگی پیدایش آن در یک فرهنگ و یا به چگونگی تعریف آن به عنوان رفتار انحرافی توجه نمی کند .

 

۵- برخی اشکال رفتار انحراف عملاً در تماس با شهروندان همنوا آموخته می شود مثلاً اختلاس در خلال آموزش بانکداری یاد گرفته می شود . این نظریه به این نکته توجه نکرده است که برخی از افراد بدون داشتن تماس با منحرفین ، منحرف می شوند .

 

۶- بسیاری از افراد علیرغم معاشرت با منحرفین ، خود منحرف نمی شوند . در این زمینه می توان به پلیس ها اشاره کرد . علاوه بر این اکثر کودکان یکه در محله هایی که بزهکاری زیاد است بزرگ   می شوند ، بزهکار نمی باشند .

 

۷- این نظریه مفهوم هدف و معنی انسانی را مورد غفلت قرار می دهد . شخصیت مردم صرفاً از طریق جایی که آنها زندگی می کنند یا کسانی که با آنها در تعامل هستند شکل نمی گیرد . انسانها همچنین دارای غایات ، برنامه ها و نیات نیز می باشند .

 

۸- ساترلند مکانیسمهای این یادگیری را روشن نکرده است . یعنی نگفته است که چگونه یک دله دزد به دزد حرفه ای تبدیل می شود با این همه پدیده معاشرت و یادگیری از جمله عوامل مهم در کجرویها هستند و تحقیقات فراوانی که بر اساس این نظریه انجام شده است و اهمیت نقش گروه همالان در دوران جوانی را نشان می دهد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...