بررسی محتوای موضوعی داستانهای کوتاه زنان ایرانی دههی هفتاد- قسمت ۲۹ |
دغدغه ی نویسندگان زن دهه هفتاد پس از پرداختن به مسائل عاطفی، طرح مسائل اجتماعی و فرهنگی می باشد که طبق بررسی های انجام شده به نظر می رسد که از میان مسائل اجتماعی و فرهنگی مطرح شده در مجموعه داستان ها به ترتیب فقر، اعتیاد، موردانتقاد قرار دادن یکی از رفتارهای غلط جامعه مثل: تجمّل گرایی، خودبینی و خرافه پرستی بیشترین بسامد را دارا می باشند.
این مسائل اجتماعی و فرهنگی مطرح شده یا مربوط به همان زمان وقوع داستان است و یا اینکه در تمام زمان ها ممکن است این مشکلات وجود داشته باشد و به دوره ی خاصّی تعلّق نداشته باشد. بدون شک هدف این نویسندگان از طرح این مسائل پیدا کردن راه حلّی برای اصلاح و رفع این مشکلات بوده است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید. |
فقر و محرومیّت
از جمله مسائل اجتماعی پربسامدی که نویسندگان زن این دوره در داستان هایشان به آن اشاره کرده اند آن هم اغلب از نگاه شخصیّت های زن داستان ها، موضوع فقر و محرومیّت است. سعی این نویسندگان بر آن است تا از افراد فرودست و پایین جامعه که گرفتار فقر و پریشانی هستند، سخن بگویند و این اعتراضی باشد بر آن چه بر سر آ ن ها می رود. مثلاً در داستان «پاییز قمر» از مجموعه داستان راز کوچک و داستان های دیگر ما با زنی روبرو هستیم که فرزندش در اثر فقر بیمار می شود و می میرد و وقتی مادر خبر مرگ فرزند را به همسرش که شاگرد سبزی فروشی محلّه است، می دهد او بدون معطّلی به کلانتری می رود و با سوءاستفاده از جنازه ی پسر مرده اش از رئیس کلانتری جواز دست فروشی می گیرد تا بتواند درآمد بیشتری داشته باشد.
نویسنده در داستان «آن وقت ها» از مجموعه داستان در ایستگاه بعدی به توصیف زندگی فقیرانه پسری به نام غلام می پردازد که خواهر کوچکش زهره در اثر بیماری و فقر می میرد و پدرش هم که بی کار است مدام مادرش را کتک می زند. آن ها اوضاع آشفته ای دارند. غلام هم برای کمک به خانواده به سیگار فروشی روی می آورد. در آخر این فقر منجر به بزه کار شدن غلام می گردد. او در دوران نوجوانی تبدیل به دزد بسیار ماهری می شود که همراه با دوستان دوران کودکی اش شب ها به دزدی می رود.
راوی در داستان «بنفشه» از مجموعه داستان جمعه های بارانی به شرح حال زندگی خود می پردازد. او در خانواده ای بسیار فقیر در یکی از روستاهای رشت متولّد شده است. فقر آن ها تا جایی است که پدرش هر یک از فرزندان را برای کارگری به شهرها و روستاهای اطراف می فرستد تا بتوانند «شکم شان را سیر کنند» و فرزند کوچکشان را هم در ازای مبلغ کمی می فروشد. خود راوی هم باید در خانه ی ارباب کارهای طاقت فرسا انجام دهد.
یا در داستان «داوود» از مجموعه داستان زنده ها مرده اند پدر و مادر داوود به خاطر فقر و مشکلات مالی مجبور می شوند دختر بسیار زیبا و جوان خود را به عقد مردی پیر در بیاورند. آن مرد هم مدام دخترک را کتک می زند و برای کسب درآمد او را مجبور می کند با مردان دیگر رابطه داشته باشد.
در داستان «دزد کوچک» از مجموعه داستان زنده ها مرده اند نیز به طرح معضل فقر و محرومیّت پرداخته شده است. علی آقا در خانه ی زن و شوهر ثروتمندی کاری می کند. مادر او مریض است و باید عمل شود. ولی او که پولی در بساط ندارد مجبور می شود ساعت طلای خانم بزرگمنش همسر صاحب خانه را بدزد .در این داستان هم رابطه ی متقابل فقر و بزه کاری مورد کنکاش قرار می گیرد.
۲- اعتیاد: اعتیاد دومین مورد از مسائل اجتماعی مطرح شده در داستان های کوتاه این نویسندگان می باشد که بیشتر از جهت تأثیر مخرّب آن بر روابط بین افراد خانواده به آن توجّه شده است. به طور مثال در داستان «آقای هدایت به جا می آورید!»، از مجموعه داستان حنای سوخته راوی داستان که در حال نوشتن خاطرات روزمرّه اش است در مقابل تقاضای همسرش برای بچه دار شدن به او می گوید تنها در صورتی بچه دار خواهدشد که او اعتیاد را کنار بگذارد و حتی دو سال از زمان ترکش نیز بگذرد. راوی مدام از جانب دیگران که فکر می کنند او توانایی بچه دار شدن را ندارد مورد طعنه و سرزنش واقع می شود ولی با این وجود بر تصمیم خود استوار است. «گفتم : دیگه خسته شدم دیگه نمی خوام قرص بخورم. بهم گفت: کسی مجبورت کرده؟ گفتمش: قرارمونه، یعنی بود. اول دو سال ترک بعد بچه.» (ص۱۳۹).
امّا در داستان «بچه های شکرالله خان» از مجموعه داستان زنده ها مرده اند خانواده ای به تصویر کشیده می شود که در اثر فقر مالی و فقر فرهنگی و عوامل سیاسی و مسائل دیگر دچار اضمحلال شده است. سه پسر جوان این خانواده به دام اعتیاد کشیده شده و هر سه نفر آن ها به طور رقّت باری در اثر اعتیاد می میرند. نکته ی قابل توجه این است که پدر و مادر آن ها نه تنها از مرگشان ناراحت نیستند بلکه در واقع از این که آن ها را از دست داده اند خوشحالند زیرا دیگر باعث آبروریزی شان نمی شوند. «شکرالله خان فریاد خفیفی کشید و گفت: …کم از دستشون کشیدم؟ کم بی آبرویی برایمون به ارث گذاشتن؟ راحت شدیم باید جشن بگیریم، کاشکی اون یکی هم زودتر بمیره از شرش راحت بشیم.» (ص۲۶).
انتقاد از رفتارهای غلط اجتماعی
نویسندگان مورد بررسی در تعدادی از داستان هایشان با دیدی انتقادی به طرح یکی از رفتارهای نادرست اجتماعی که همه ی ما اغلب با آن ها سر و کار داریم می پردازند و درصددند تا با طرح این موارد راه حلی برای آن ها بیابند. این نویسندگان در مواردی به انتقاد از یکی از رفتارهای اجتماعی غلط بین افراد می پردازد.
به طور مثال در داستان «View» از مجموعه داستان سیلویا سیلویا نویسنده با دیدی انتقادی به بیان یکی از رفتارهای غلط اجتماعی آن هم تفاخر و به رخ کشیدن داشته ها می پردازد در این داستان خاله ثوری که سال ها در لس آنجلس زندگی کرده است برای مدّت کوتاهی به ایران و به منزل خواهرزاده اش فرشته آمده. اعضای خانواده تمام سعی و تلاش خود را به کار می گیرند تا در مقام میزبان اسباب راحتی و آرامش او را مهیّا کنند. ولی خاله ثوری بی وقفه از داشته ها و اتّفاقاتی که در محلّ اقامتش در لس آنجلس روی داده است حرف می زند. مثلاً او با دیدن منظره ی خانه ی فرشته دلش برای او می سوزد و گریه می کند و به آن ها می گوید که ویوی خانه ی او دریاچه ی بسیاری بزرگ و زیبای است و این رفتار او رفته رفته برای اعضای خانواده و حتی خواننده بسیار ناخوشایند و خسته کننده جلوه می کند.
یا در داستان «بازنشسته ها» از مجموعه داستان سلیویا سیلویا نویسنده با دید تیز بینانه و زبانی تلخ و گزنده به انتقاد از وضعیّت یکی از مهم ترین اقشار جامعه که بازنشستگان آموزش و پرورش هستند و پایه های فرهنگ یک ملّت را پی ریزی می کنند و اکنون در موقعیّتی از عمر به سر می برند که احتیاج به قدردانی و توجّه بیشتری دارند می پردازد. در این داستان بازنشسته ها می بایست در هوایی سرد و بارانی ساعت ها زیر چادرهای برزنتی منتظر بمانند تا اداره ی بازنشسته ها حکم جدیدی به آن ها بدهد این انتظار آن قدر طولانی می شود که آن ها را که اغلب مسن هستند و با عصا آمده اند کلافه می کند. چند مرد در صف مردها و چند زن در صف زن ها با یکدیگر دعوا می کنند و حتی به هم دشنام می دهند. یک خانم غش می کند و یک مرد هم دچار حمله قلبی می گردد و هر دو با آمبولانس برده می شوند. اوضاع آن قدر اسف بار است که آن بازنشستگان دیگر، آروزی مرگ می کند. «مردی را از صف آقایان کشان کشان بیرون می برند. –کنار برین، قلبش! قلبش! – والا راحت شد! – خوش به سعادتش!- کاش من جای اون بودم! … .» (ص۵۱).
در داستان «چرا اینجا هستم!» از مجموعه داستان سیلیویا سیلویا به انتقاد از رفتار جامعه و قدرناشناسی از نیروهای متخصّص و درگیرکردن بی مورد آن ها با مسائلی که هیچ نقشی در آن ندارند مطرح می گردد. راوی این داستان مهندسی به نام آقای ایرانی است که مردی آرام و به دور از جنجال است او که سال ها در مناطق محروم کار کرده و هدفش فقط خدمت به مردم بوده، اکنون حدود دو سال است که به زندان افتاده است و دلیلش را هم نمی داند. وی چند سال پیش طیّ قراردادی با یک سازمان دولتی متعهّد می شود ساختمان هفت طبقه ای برای آن سازمان بسازد. بد از اتمام کار طبق عادت همیشگی می رود که از زوایای مختلف ساختمان عکس بگیرد ولی در حین عکسبرداری به جرم عکس برداری از یک ساختمان دولتی دستگیر می گردد.
نویسنده در داستان «آینه» از مجموعه داستان زنده ها مرده اند. هم چند مورد از رفتارهای غلط اجتماعی را به باد انتقاد می گیرد.
اکرم زنی سی وهفت ساله و معلّم تاریخ است او بسیار حسود و انتقام جو است. به طور مثال او در زمان کودکی از هم کلاسی اش که به او گفته بود چشمانش شبیه قورباغه است کینه به دل گرفت و کاری کرد که او را از امتحانات محروم کنند. او همچنین همکارش را که در مدرسه در میان جمع با گفتن حرفی او را ناراحت کرده بود در کمال بی رحمی به ساواک لو می دهد. در زندگی خانوادگی هم به خانواده ی همسرش اجازه ی مراودت با آن ها را نمی دهد. او به خاطر گرفتن انتقام از همسایه بالایی اش به این دلیل که او را برای جشن تولّد فرزندش دعوت نکرده فلکه آب آن ها را بست تا آن ها نتوانند ظرف ها را بشویند و ….
جهل و خرافه پرستی
: یکی دیگر از مضامین مهم مطرح شده در داستان ها جهل و خرافه پرستی است شخصیّت های زن این داستان ها وقتی در زندگی با مشکلی برخورد می کنند به جای پیدا کردن راه حل به خرافه پرستی روی می آورند به عنوان مثال در داستان «خواهر بگو» از مجموعه داستان حنای سوخته با زنی عامی وبی سواد روبه رو هستیم که چهار بار باردار شده ولی همه ی آن ها سقط شده اند. او از روی ضعف و ناچاری به فال بین مراجعه کرده است. «سر ماه سوّم با مادرم رفتیم پیش آقا رسول فال بین هفت رنگ ابریشم خام و یک قفل ریزه هم خریدیم. آقا رسول شکمم را با جوهر قرمز جدول بندی کرد و با جوهر آبی پر کرد از عدد و نوشته ها. ابریشم ها را هم به هم تابید و انداخت دور کمرم قفل را هم انداخت سرش و بست. گفت که حالا اگر در چهار باد هم باشی تا این قفل به کمرت است بچه دنیا نمی آید.» (ص۱۴۹).
۴٫۱۱مسائل زنان
نویسندگان زن موردنظر، اغلب در آثارشان بطور غیرمستقیم و در کنار مسائل دیگر، به مسائل زنان هم توجه دارند. ولی در ۱۵ درصد از این آثار بطور مستقیم و بی پرده به این موضوعات پرداخته شده است. نگارنده در بررسی دقیق تمام داستان های کوتاه این نویسندگان هیچ رگه ای از اندیشه های فمینیسم ادبی مطابق با استانداردهای فمینیسم مطرح شده در ادبیات جهان ندیده است. در این آثار بیشتر به مصائب و مشکلات زنان پرداخته شده است با اینکه شخصیت اصلی در این داستان ها زن است ولی اعطای نقش اصلی به زنان در این داستان ها به معنای مقابله با برداشت های غالب از نقش زن در جامعه و خانواده نمی باشد، بلکه تنها منعکس کننده ی همین نقش در زمینه ای از ارزش ها و هنجار های غالب فرهنگی است. بنابراین پرداختن به مسایل زنان در این آثار را نمی توان به معنی به چالش گرفتن ایدئولوژی جنسیتی مسلط و طرح صدای خاص و ویژه ی زنان که برابری خواهانه و رهایی بخش است دانست.
تنها مضمون تکرار شونده و پر بسامد در این داستان ها مظلومیت زنان است که به انحای گوناگون روایت می گردد.که این مورد ظلم واقع شدن شخصیّت های زن داستان ها از چند بعد صورت می گیرد:
زنانی که از جانب همسرانشان موردظلم واقع می شوند، برای مثال در داستان «برای خوشبختی» از مجموعه داستان زنده ها مرده اند ما با زنی مواجهیم که همسری هوسباز و لاقید دارد و او از آنجایی که حضور لیلا را مزاحم خوشگذرانی هایش می بیند او را از خانه بیرون می اندازد و طلاق می دهد. او حتی از زیر بار نگهداری بچه هم شانه خالی کرده و به همه می گوید که ابوالفضل پسر او نیست و لیلا هیچ چاره ای جز برگشتن به خانه ی پدری اش نمی بیند.
زنانی که از جانب پدرانشان موردظلم واقع شده اند، مثلاً در داستان «آلما» از مجموعه داستان سیلویا سیلویا پدر آلما مردی بسیار متعصب است که بین پسران و دخترانش فرق گذاشته. او آرش و آرمان را برای تحصیل به خارج از کشور می فرستد وتمام امکانات پیشرفتشان را مهیا میکند ولی معتقد است که «آدم عاقل روی دختر سرمایه گذاری نمی کنه» (ص۱۲۹). بنابراین به آلما اجازه پیشرفت و تحصیل را نمی دهد و حتی بدون هیچ دلیلی او را از ازدواج با کسی که دوست می داشته محروم می کند.
زنانی که از جانب فرزندشان مورد ظلم واقع می شوند. در داستان مادر از مجموعه داستان زنده ها مرده اند همسر رقیّه از او می خواهد تا بین او و پسرشان احمد که از سربازی فرار کرده است یکی را انتخاب کند رقیّه هم احمد را انتخاب می کند در نتیجه همسرش او را طلاق داده و از خانه بیرون می کند. احمد پسری زورگو، بی کار و لاابالی است که مدام مادرش را به باد کتک می گیرد و او را مجبور می کند تا از همسایه ها پول قرض بگیرد. در آخر داستان رقیّه که در اتاقی ده متری زندگی می کند مجبور می شود یخچال و زیلوی زیر پایش را برای پرداخت کرایه خانه بدهد.
۴٫۱۲مسائل سیاسی
نگارنده در بررسی های انجام داده به این نتیجه رسیده است که زنان این دهه اقبال چندانی به طرح مسائل سیاسی مانند: جنگ، انقلاب، دوره اصلاحات و… نشان نداده اند و در نتیجه این مضامین کمترین بسامد را در آثارشان دارا می باشد که این توجه اندک به مسائل سیاسی هم بیشتر معطوف بر عواقب و پیامد های اجتماعی-روانی حاصل از آن است.
به عنوان مثال نویسنده در داستان «راز کوچک» از مجموعه داستان راز کوچک و داستان های دیگر به توصیف فضایی شفاف و روشن از جامعه ای عصیان زده و گرفتار در بحرا ن های اجتماعی ناشی از جنگ می پردازد. در واقع انتخاب محیط بیمارستان برای روایت داستان موقعیّت جامعه ی جنگی را به خوبی نشان می دهد. حسن آزرمی رزمندهای است که در اثر اصابت خمپاره یک چشم و یک پایش را از دست داده است و در شرف نابینا شدن است. به همین خاطر نامزدش اشرف از ازدواج با او منصرف می شود. علاوه بر او ناهید دزفولی هم در بیمارستان وجود دارد او جنگ زده ای است که جنون آوارگی اختیار کلمات را از او گرفته و مدام در حال توهین کردن و دشنام دادن به اطرافیانش است. «ناهید دستهایش را روی زانو کوبید: خدا از من بدش می آید.کاری کرد که باز گیر این بی صاحب افتادم. این بالانشین ها بی دین اند. خدایا می شود یک روز این هواپیماها بیایند این جا را بمباران کنند. چیه؟ چرا باز جمع شدید؟… تا یک آژیر می کشند این زن های نازک نارنجی می پرند بغل شوهرهاشان. مگر ما زن نیستیم. گیس بریده ها … » (ص۴۲).
در داستان «چراغ های رابطه» از مجموعه داستان چراغهای رابطه وضعیت اسف بار پیرزنی توصیف می شود که تنهای تنها در خرم آباد و در زیر بمباران موشکی عراقی ها قرار دارد. او برخلاف تمام همشهریانش که به نقاط دیگر کشور پناه برده اند نمی تواند از خانه اش دل بکند ولی با آشفته تر شدن اوضاع علی رقم میل باطنی اش به خانه ی دخترش در بروجرد می رود. او در آنجا احساس بدتری دارد نوه هایش مدام سر به سرش می گذارند و او احساس سربار بودن می کند. در آخر داستان وقتی آنها برای در امان ماندن از موشک باران با ماشین در حال خارج شدن از بروجرد هستند یک بمب بزرگ جلوی ماشین آن ها می افتد اما برخلاف همه او فرار نمی کند و در اثر منفجر شدن بمب می میرد. «آقا رحیم گفت: ب …ب … بمبه. گلشکر در را باز کرد و پایین آمد و آقا رحیم با اسماء و بقیه به دنبال سر او پایین آمدند و شروع به دویدن کردند. و اما زیور، ملکه وار و خونسرد به پشتی صندلی تکیّه زده بود. نگاهش روی بمب افتاد. او به بمب و بمب به او … به هم زل زدند تا هر دو خسته شدند و نگاهشان در هم دوید و برای همیشه مات شد» (ص۱۴۴).
فصل پنجم
نتیجه گیری
فصل پنجم: نتیجه گیری
این پژوهش با هدف پاسخ به این پرسش که نویسندگان زن دهه هفتاد در ژانر داستان کوتاه بیشتر به چه موضوعاتی پرداختند، شکل گرفته است. نگارنده به منظور دستیابی به پاسخ در فصل دوم به بیان چگونگی پیدایش، رشد و تکامل داستان کوتاه پرداخته و پس از آن سیر داستان نویسی زنان همراه با اطّلاعات دقیق آماری و نمودار مورد بررسی قرار گرفته است.
فصل سوّم به معرفی نویسندگان منتخب، ارائه خلاصه ای از داستان های کوتاه ایشان-که شامل ۱۵۴ داستان کوتاه در قالب ۱۲ مجموعه داستان است- تقسیم نمودن این داستان ها در چهار دسته موضوعی (مسائل زنان، مسائل عاطفی، مسائل اجتماعی و فرهنگی، مسائل سیاسی) و نهایتاً ارائه جدول و نمودار، اختصاص داده شده است.
در فصل چهارم یافته ها و داده های آماری به دست آمده در فصل پیش، درصدگیری شد و همراه با ارائه شواهد متنی مورد بررسی قرار گرفت و نتیجه نهایی استخراج گردید و پاسخ هایی برای سؤالات تحقیق یافت شد که عبارت اند از:
مسائل عاطفی مانند تنهایی، ترس، مرگ و … با ۵۴% بیشترین مضمون را در آثار این نویسندگان به خود اختصاص داده است. پس از آن بیان مسائل اجتماعی و فرهنگی چون فقر، اعتیاد، خرافه پرستی و… با ۲۵% بیشترین دغدغه این نویسندگان محسوب می گردد و پرداختن به مسائل زنان مانند روزمرگی زندگی زنان، مظلومیّت زنان، زن در خانواده و… با ۱۵% در سوّمین جایگاه قرار دارد. در پایان مسائل سیاسی مانند: انقلاب، جنگ، مسائل سیاسی روز و… با ۶% کمترین بسامد را در آثار این نویسندگان نشان می دهد.
شخصیّت های داستانی اغلب داستان ها از میان خود زنان انتخاب شده است. نویسندگان با انتخاب شخصیّت و قهرمان زن تلاش کرده اند تا به بیان تجربیّات زنان در زمینه های مختلف بپردازند. نگارنده معتقد است که با توجّه به این که ادبیّات جهان از آغاز مرد محور بوده است، نویسندگان زن همواره تلاش می کنند تا آثاری با محوریّت زن بیافرینند تا از این طریق دریچه ای برای بیان احساسات و تجربیّات زنانه بگشایند.
شمار نویسندگان زن دهه هفتاد با یک جهش کمّی در قیاس با سال های پیش از انقلاب افزایش بسیاری را نشان می دهد. آثار نویسندگان زن این دوره از حیث توجه به تجربه های زنانه، ساده نویسی و رویکرد اجتماعی شباهت هایی به هم دارند.
از آن جایی که بسیاری از این داستان ها به گونه ای حدیث نفس و به شکل یادداشت های روزانه و خاطره نویسی است پس می توان نتیجه گرفت که زنان نویسنده این دوره در تلاش اند تا تفسیری از هویّت خود در رابطه با خانواده و جهان پیرامون به دست دهند. این نویسندگان بیشتر در مورد زندگی های خود سخن می گویند و در لابه لای گفت و گوهای درونی و بیرونی حوادث داستان در جست وجوی هویّت گمشده و ناشناخته ی خود هستند.
انتخاب زاویه ی دید در این داستان ها نیز اغلب به صورتی است که بینش و نگرش زنان را نمایش می دهد. این نویسندگان بیشتر از شیوه ی روایی دانای کل استفاده کرده اند و نگاه زنانه ی خود را از آن طریق منتقل نمودند. البتّه در شیوه ی روایت اوّل شخص یعنی راوی- قهرمان هم این بینش شخصیّت اوّل است که بیان می شود.
محتوای داستان های کوتاه زنان نویسنده ی دهه هفتاد بر خلاف پیش فرض نگارنده طرح مسائل زنان و جست وجو برای احقاق حقوق مساوی با مردان و به چالش گرفتن گفتمان های مردانه نبود بلکه مسائل عاطفی مانند مرگ، تنهایی، ترس و روابط خانوادگی و… مضامین و موضوعات محوری این داستان ها را تشکیل می داد.
طبق بررسی های انجام شده و آمار به دست آمده تعداد داستان هایی با موضوع ومضمون مسائل سیاسی در مقایسه با موضوع های محوری ذکرشده (مسائل زنان، مسائل عاطفی، مسائل اجتماعی و فرهنگی) کمترین بسامد را دارا می باشد. که این کم بودن داستان ها می تواند نشانگر این واقعیت باشد که نویسندگان زن این دوره توجه چندانی به مسائل سیاسی نداشتند و این می تواند به علت عدم آگاهی، نبود علاقه و اولویّت نداشتن این مسائل در قیاس با مسائل عاطفی، مسائل زنان و مسائل اجتماعی و فرهنگی باشد.
نوستالژی و غم غربت از مضامین و موضوعات رایج این داستان ها است. بازگشت به گذشته به صورت های متفاوت از موضوع های موردعلاقه ی تمام این نویسندگان می باشد. یادآوری دوران خوب کودکی و بازگشت به روزهای سرشار از شادی خردسالی هم از ویژگی های مشترک داستان ها به حساب می آید.
به طور کلّی بازگشت به گذشته همواره به امید پیدا کردن هویّت گم شده صورت گرفته است. در برهه های تاریخی هم هرگاه ملّت ها هویّت خود را گم کردند به دنبال آن در زوایای تاریخ گشتند. غیر از آن دلیل دیگری که می توان اقامه کرد این است که چون زنان در بزرگسالی دچار محدودیّت هایی در دنیای اطراف خود هستند، غم غربت، آن ها را به یاد روزهای آشنای کودکی می اندازد و دوستان و یاران همدم آن دوران را برای جبران خلأ روحی این دوران جست وجو می کنند.
بیان جزئیّات زندگی یا همان جزئی نگاری از ویژگی های مشترک آثار نویسندگان مورد بررسی می باشد. زبان همه ی این نویسندگان اغلب بر توصیف جزئیّات استوار است و می تواند از کنجکاوی های خاصّ زنانه باشد زیرا مردان کم تر به توصیف ریزه کاری ها و دقایق به ظاهر پیش پا افتاده خصوصاً درباره ی زندگی خانوادگی توجّه می کنند. امّا زنان با نگاه ظریف و دقیق خود می توانند بسیار سریع نکاتی را دریابند که مردان قادر به درک آن نیستند.
اطناب و پرگ
ویی هم در اکثر این آثار دیده می شود و مزید علّی همان بیان جزیی نگری است.
در کل، داستان های این مجموعه ها اغلب با سخن گفتن های فراوان آرایش می یابد که گاهی این سخن گفتن با خود و گاهی هم با زنان دیگر صورت می گیرد.
نکته حائز اهمیت این است که با وجوداینکه آنان در آثارشان توجّه زیادی به زنان دارند و اغلب شخصیّت های زن را در کانون توجّه خود قرار داده اند با این حال اصول داستان نویسی در آثارشان کمرنگ است. این نویسندگان به عنوان یک زن توانسته اند صفات و عواطف زنان را در قالب گفتگوها و رفتار شخصیّت های داستان نشان دهند. آن ها زندگی سرد و بی روح زنانی را که به دلایل اجتماعی سیاسی، فرهنگی در جامعه جایگاه و نقطه اتکایی ندارند و مورد بی مهری همگان واقع می شوند به تصویر می کشند ولی در استفاده از تکنیک های نویسندگی بالاخص داستان کوتاه کارنامه درخشانی را از خود به جا نگذاشته اند.
نویسندگان زن این دهه در آثار خود در پی برتری دادن زنان بر مردان نبوده و به بنیان های خانوادگی معترّض نیستند. در اغلب آثار آن ها «خانه» فضای ذهنی شخصیّت های زن داستان را پر می کند؛ اگر چه هر از گاهی تنش و برخوردی با شخصیّت های مرد داستان ها تصویر می شود اما عکس العملی طبیعی است که هر انسانی چه زن چه مرد در مواجهه با تحقیر، توهین، خیانت و ستم از خود نشان می دهد. در اغلب این آثار زنان تابع و در حاشیه هستند.
در کلّ این نویسندگان توانسته اند تجربیّات و احساسات زنانه را تا حدّی بازتاب دهند خصوصاً به مسائل عاطفی مانند تنهایی و ترس، مرگ و … بیشتر پرداخته اند. و نوعی هم دلی و هم حسّی عاطفی با خواننده خصوصاً خواسته زن ایجاد می کنند و توانسته اند صورت های مختلف بی عدالتی هایی را که نسبت به زن روا شده در آثارشان به نمایش بگذارند.
فضای این داستان ها فضای زندگی امروز است. در شهرهای بزرگ، آپارتمان های کوچک، تنهایی های عمیق. در این داستان ها حوادث محیرالعقول رخ نمی دهد و حادثه همان زندگی روزمرّه است و نویسندگان زن، به جای تأکید بر نقش تاریخی شخصیّت های آثار خود، می کوشند به جهان داستان از ورای حساسیّت ها و تبحّرهای ذهنی راوی و حس تشخیص فردی او شکل ببخشند. از این رو، در آثارشان ذهنیّتی امروزی تر را به نمایش می گذارند. چون درصدد پاسخ گویی به نیاز آگاه شدن از هویّت فردی برآمده اند و شناخت حال و هوای زمانه نیز از ورای توجّه به احوال خویشتن صورت می گیرد.
از آنجا که ادبیّات داستانی در ایران سابقه طولانی ندارد، نویسندگان ایرانی هنوز نتوانسته اند به قلّه های رفیع این نوع ادبی مانند نویسندگان بزرگ جهان برسند. طبعاً زنان که دیرتر از مردان دست به آفرینش های داستانی زده اند، ضعف هایی دارند که این ضعف ها می تواند ریشه در عوامل مختلفی ریشه داشته باشد، از جمله چون نداشتن موقعیّت خاصّ اجتماعی و فراغت لازم که به پرورش استعدادهای خود همّت گمارند.
پیشنهادات:
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-12-17] [ 01:53:00 ب.ظ ]
|