حکایت:
پارسازاده ای را نعمت بی کران از ترکه عمان بدست افتاد. فسق و فجور آغاز کرد و مبذّری پیشه گرفت. فی الجمله نماند از سایر معاصی منکری که نکرد و مسکری که نخورد. باری به نصیحتش گفتم: ای فرزند دخل آب روان است و عیش آسیای گردان یعنی خرج فراوان کردن مسلم کسی را باشد که دخل معین دارد.
چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن که می گویند ملاّحان سرودی
اگر باران به کوهستان نبارد به سالی دجله گردد خشک رودی
کلیات،۱۵۶
عقل و ادب پیش گیر و لهو و لعب بگذار که چون نعمت سپری شود. سختی بری و پشیمانی خوری. پسر از لذت نای و نوش این سخن در گوش نیاورد و بر قول من اعتراض کرد و گفت: راحت عاجل به تشویش محنت آجل منقص کردن خلاف رأی خردمندان است.
خداوندان کام و نیک بختی چرا سختی خورند از بیم سختی
برو شادی کن ای یار دل افروز غم فردا نشاید خورد امروز
کلیات،۱۵۶
فکیف مرا که در صدر مروّت نشسته باشم و عقد فتّوت بسته و ذکر انعام در افواه عوام افتاده.
هر که علم شد به سخا و کرم بند نشاید که نهد بر درم
نام نکویی چون برون شد به کوی در نتوانی که ببندی بروی
کلیات،۱۵۶
دیدم که نصیحت نمی پذیرد و دَم گرم من در آهن سرد او اثر نمی کند. ترک مناصحت کردم و روی از مصاحبت بگردانیدم و قول حکما کار بستم که گفته اند: بَلَّغ ما عَلیکَ فَاّن لَم یقبلوا ما عَلیک.
گر چه دانی که نشنوند بگوی هر چه دانی زنیک خواهی و پند
زود باشد که خیره سر بینی به دو پای افتاده اندر بند
دست بر دست می زند که دریغ نشنیدم حدیث دانشمند
کلیات،۱۵۶
تا پس از مدتی آنچه اندیشه من بود از نکبت حالش به صورت بدیدم که پاره پاره به هم بر می دوخت و لقمه لقمه همی اندوخت. دلم از ضعف حالش به هم برآمد و مروت ندیدم در چنان حالی ریش درونش به ملامت خراشیدن و نمک پاشیدن. پس با دل خود گفتم:
حریف سفله در پایان مستی نیندیشد ز روز تنگدستی
درخت اندر بهاران برفشاند زمستان لاجرم بی برگ ماند
کلیات،۱۵۵
و یا در جای دیگری آمده است:
بر احوال آن کس بباید گریست که دخلش بود نوزده و خرجش بیست
عدم موازنه در دخل و خرج باعث بروز بسیاری مشکلات می شود. و این بیانگر این موضوع است که بعضی ها مثلاً با حقوق کارمندی پز مهندسی یا دکتری می دهند و برای جلب توجه دیگران با خودنمایی بیش از توان مالی خرج می کنند و نتیجه اش پیدایش بحران در معیشت خانواده است و سُست شدن پایه های نهاد خانواده ، گاهی در اثر همین مسائل مادی و اقتصادی است و آغاز آن هم چه بسا از امور جزئی و بی اهمیت است که سر از بحران در می آورد. استاد سخن سعدی می گوید: وقتی درآمد کم داری خرج کمتر کن. امّا امروزه می توان به جای کاستن از خرج الگوی آن را تغییر داد تا امکان افزایش دخل به وجود آید. گرچه در صورتی که فشار تورم و رکود اقتصادی به حدی باشد که امکان تغییر الگوی خرج به شدت محدود شود. نمی توان به سمت مخارجی رفت که پتانسیل افزایش دخل در آینده را بالا می برد. امّا برای تأمین نیازها و خواسته ها باید جیب همواره پرپول باشد و برای این کار دو راه وجود دارد. افزایش دخل یا کاهش خرج. در واقع کاهش خرج راه حل بلندمدت و پایداری نیست. بلکه افزایش دخل روشی مطمئن و بادوام تر است و کسانی که به روش دوم گرایش داشته باشند. در موقعیت اقتصادی بسیار بهتری قرار می گیرند. بطوریکه استاد سخن می فرماید:
به دخل و خرج خود هر دم نظر کن اگر دخلت کم است آهسته تر کن
هیچ دانی که چیست دخل حرام یا کدامست خرج نا فرجام
کلیات،۸۴۸

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

عکس مرتبط با اقتصاد

۴-۵-۷ خراج و مالیات:

خراج در واقع مالیاتی است که از سوی حاکم و یا دولت بر زمین های خراجی مقرر بوده و از منابع بیت المال محسوب می گردد. مالیات نیز یک نوع هزینه اجتماعی است که آحاد یک ملت در راستای بهره وری از امکانات و منابع کشور و مؤظفند آن را پرداخت نمایند تا توانایی های جایگزینی این امکانات و منابع فراهم شود. در گذشته به دلیل محدودیت منابع درآمد، روابط اقتصادی جامعه پیچیدگی چندانی نداشت و از تنوع امروزی برخوردار نبوده است. نیاز زندگی مردم، بیشتر از راه فرآورده های کشاورزی و دامداری تأمین می شد. کمبود منابع مالی و بی توجهی برخی از فرمانروایان خدمات رفاهی را با مشکل روبرو می ساخت. روی آوردن مردم به امور وقف و خیرات و احداث بناهای عمومی و عام المنفعه، گذشته از فواید فردی آن به گونه ای برای پر کردن خلاء کم کاری دولت و برآوردن نیازهای عمومی مردم بوده است. بنابراین گسیختگی میان دولت و ملت در همه جا به چشم می خورد و آن چه که مردم را به دولت پیوند می داد گرفتن باج، خراج و مالیات سرانه، عشریه و امثال آن بود.
سعدی مهمترین پایه ی معیشت لشکریان و اساس هزینه های جاری مملکت را خراج رعیت می داند و می گوید پادشاهی که از دست رنج رعیت، مملکت داری کند. روانیست که آنان را بیازارد.
گر از خراج رعیت نباشدت باری تو برگ حاشیت و لشکر از کجا آری؟
پس آن که مملکت از دست رنج او داری روامدار که بر خویشتن بیازاری
کلیات،۸۳۷
سعدی برای گرفتن مالیات و مصرف آن دستورالعملی صادر کرده است و می گوید:
نه از بهر آن می ستانم خراج که زینت کنم بر خود و تخت و تاج
کلیات،۲۲۱
پس باج و خراج تنها برای آن نیست که با گرفتن آن فرمانروا و شخص حاکم به خود بپردازند و با آن خراج تن خود را با لباس های فاخر بیارایند و او رنگ و دیهیم خود را به گوهرهای گوناگون زیور دهند. گنج، گنجینه و سرمایه های عمومی تنها از آن فرمانروا و شخص حاکم نیست. بلکه بیت المال برای آراستن سپاهیان و برگ و ساز و لشکر و آسایش ملت است.
خزائن پر از بهر لشکر بود نه از بهر آیین و زیور بود
کلیات،۲۲۱
از دیدگاه سعدی حاکم باید به وسیله خراج و مالیات «پاس رعیت» نگاه دارد. که در این صورت خراج که «مزد چوپانی» اوست بر او حلال باد. امّا اگر «راعی خلق» نباشد حرامش باد. زیر هر چه که بخورد جزیت مسلمانی خواهد بود. در زمان سعدی چون مبلغ خراج بسیار سنگین بود کسی به طبع نفس آن را نمی پرداخت. بلکه به اجبار و به بهانه ی مزد سرهنگی، خراج می ستاندند.
خراج اگر نگزارد کسی به طیبت نفس به قهر از او بستانند و مزد سرهنگی
کلیات،۱۹۲
پادشاهی هم که تنها مقصودش از سلطنت، افزون طلبی بود مقادیر خراج را بر طبقه ی محروم به خصوص دهقانان می افزود و همین امر سبب گریز و در به دری این قشر محروم و نیز بداقبالی و تسلط دشمنان بر آن مملکت می گردید.
دگر خواست که افزون کند تخت و تاج بیفزود بر مرد دهقان خراج
طمع کرد در مال بازارگان بلا ریخت بر جان بیچارگان
به امید بیش نداد و نخورد خردمند داند که نا خوب کرد
که تا جمع کرد آن زر از گُر بزی پراکنده شد لشکر از عاجزی
شنیدند بازارگانان خبر که ظلمست در بوم آن بی هنر
بریدند از آنجا خرید و فروخت زراعت نیامد رعیت بسوخت
وفا در که جوید چو پیمان گسیخت خراج از که خواهد چو دهقان گریخت
کلیات،۲۳۱
به عقیده سعدی، سلطانی که به قهر و اجبار از محرومین و روستائیان خراج بستاند. در تخت و تاج وی دولت و اقبالی نخواهد ماند. زیرا درویشی که نه زمین دارد و نه باغ، چگونه باید خراج بپردازد. بنابراین مردم تنها راه نپرداختن خراج را تخریب اموال خود می دانستند. زیرا خراج بر اموال تخریب شده تعلق نمی گرفت.
آتش بیار و خرمن آزادگان بسوز تا پادشه خراج نخواهد خراب را
کلیات،۴۱۴

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...